حسن بن محبوب: تفاوت بین نسخهها
جز (صفحهای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: حسن بن محبوب سراد، علت نامگذاری حسن بن م...' ایجاد کرد) |
|||
سطر ۱۷: | سطر ۱۷: | ||
حاج شیخ عباس قمی, منتهی الآمال قسمت دوم، باب یازدهم: در تاريخ حضرت امام رضا عليه السلام | حاج شیخ عباس قمی, منتهی الآمال قسمت دوم، باب یازدهم: در تاريخ حضرت امام رضا عليه السلام | ||
+ | [[Category:اصحاب اهل البیت علیهم السلام]] |
نسخهٔ ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۳۹
حسن بن محبوب السراد و يقال الزراد ابوعلى بجلى كوفى ثقة جليل القدر
از اركان اربعه عصر خود و از اصحاب اجماع است و او را كتب بسيار است از جمله (كتاب مشيخه) و (كتاب حدود) و (ديات) و (فرائض) و (نكاح) و (طلاق) و كتاب (نوادر) كه نحو هزار ورق است و كتاب (تفسير) و غيره از حضرت امام رضا عليه السلام روايت مىكند و از شصت نفر از اصحاب حضرت امام صادق عليه السلام روايت كرده و نقل شده كه اهتمام (محبوب) پدر حسن در تربيت او به مرتبهاى بوده كه جهت ترغيب او در اخذ حديث با او قرار داده بود كه به هر حديث كه از على بن رثاب استماع كند و بنويسد يك درهم به او بدهد و اين على بن رثاب از ثقات و اجلاء علماء شيعه كوفه است و روايت مىكند از حضرت امام صادق عليه السلام و حضرت موسى بن جعفر عليه السلام و برادرش يمان بن رثاب از رؤساى خوارج بوده و در هر سال سه روز اين دو برادر با هم اجتماع مىكردند و مناظره مىنمودند پس از آن از هم جدا مىشدند و ديگر با هم به كلام حتى به سلام مخاطبه نمىنمودند.[۱]
شيخ كشى روايت كرده از على بن محمد قتيبى از جعفر بن محمد بن حسن محبوب كه گفته نسب جد من حسن بن محبوب چنين است، حسن بن محبوب بن وهب بن جعفر بن وهب و اين وهب عبدى بوده سندى مملوك جرير بن عبدالله بجلى و (زراد) يعنى زرهگر بوده. پس به خدمت حضرت امیرالمومنین عليه السلام رفت و از آن حضرت التماس نمود كه او را از جرير خريدارى نمايد، جرير چون كراهت داشت كه او را از دست خود بيرون كند گفت آن غلام حر است آزاد كردم او را و چون آزادى او محقق شد خدمت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام را اختيار كرد و وفات كرد حسن بن محبوب در آخر سنه دويست و بيست و چهار به سن شصت و پنج.[۲]
فقير گويد: به ملاحظه اين كه وهب جد حسن زراد بود حسن را زراد مىگفتند تا آن كه حضرت امام رضا عليه السلام به بزنطى فرمود كه حسن بن محبوب زراد مگو بلكه بگو سرّاد به جهت آن كه حق تعالى در قرآن فرموده، «وَ قَدِّر فى السَّرْدِ»[۳] و اين نهى حضرت از گفت زراد و امر به گفتن سراد نه آن است كه عيبى در زراد باشد؛ زيرا كه زراد و سراد هر دو به يك معنى است بلكه اين براى اهتمام و ترغيب به قرآن مجيد است كه تا ممكن شود براى شخص چنان كند كه كلماتش و استشهاداتش موافق با قرآن باشد و از كلام خداوند تعالى اخذ شده باشد؛ چنان كه روايت شده در حال آن حضرت كه تمام سخن او و جواب او و مثلها كه مىآورد همه از قرآن مجيد منتزع بود.
پانویس
- ↑ رجالى حلى، ص 93، شماره 13.
- ↑ مجالس المؤمنين، 1/412، رجال كشى، 2/851.
- ↑ سوره سبا(34)، آيه 11.
منبع
حاج شیخ عباس قمی, منتهی الآمال قسمت دوم، باب یازدهم: در تاريخ حضرت امام رضا عليه السلام