آل فرعون: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی '{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}} {{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} '''آلفرعو...' ایجاد کرد) |
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱۰۵: | سطر ۱۰۵: | ||
[[رده:معارف قرآن]] | [[رده:معارف قرآن]] | ||
+ | [[رده:اقوام در قرآن]] |
نسخهٔ ۲۸ اوت ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۰۴
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
آلفرعون:قوم،پیروان وهمکیشان فرعون[۱]
آلفرعون 13 بار در قرآن آمده که در یک مورد از مأموریت موسی*(علیه السلام)به سوی آنان و در موارد دیگر از کفر، تکذیب، شکنجهگری و در نهایت، عذاب آنان در دنیا، برزخ و آخرت سخن رفته است. با توجّه به گوناگونی معانی آل*، مفسّران در گستره شمول آلفرعون بر یک رأی نیستند؛ ولی با توجّه به کارکرد این واژه، گویا مقصود، نزدیکان، پیروان و همفکران وی باشند؛ چنانکه قارون از بنیاسرائیل [= قوم موسی]است (قصص/28، 76) و در ردیف فرعون، هامان و در حقیقت آلفرعون قرار گرفته (عنکبوت/29، 39؛ غافر/40، 24) و همسر فرعون، از آل او به شمار نرفته؛ بلکه مَثَل اهل ایمان معرّفی شده است. (تحریم/66، 11) قرآن از کسانی که برگِرد فرعون، کارگزار و هم رأی وی بودهاند، با تعابیر قوم 27 بار، ملا* 13 بار، رکن یک بار، جُند و جنود 6 بار یاد کرده که با آلفرعون، تقارب مفهومی و مصداقی دارند؛ به طور مثال، انطباق قوم فرعون بر آلفرعون، با کنار هم نهادن آیاتی نظیر «یَقدُمُ قَومَهُ یَومَالقِیمَة...» (هود/11، 98) و «وأَغرَقنا ءَالَ فِرعَون...» (بقره/2، 50) بهدست میآید؛ چنانکه قرآن، کشتار پسران بنیاسرائیل و ستم به آنان را گاهی به فرعون (قصص/28،4)، گاهی به آلفرعون (بقره/2، 49) و گاه به قوم فرعون (اعراف/7، 127) نسبت داده و ارسال موسی را به سوی فرعون* و قوم وی (نمل/27، 12) فرعون و ملأ (اعراف/7، 103) و آلفرعون (قمر/54، 41) دانسته است. در تورات نیز از اطرافیان و کارگزاران فرعون و ستم آنها بر بنیاسرائیل و نیز از نزول عذاب و نابودی آنان در رود نیل سخن رفته است.[۲]
توجّه قرآن به سرگذشت آلفرعون:
نگاهی به آیات و سورههای قرآن، اهتمام فراوانِ قرآن به تبیین داستان آلفرعون از زوایای گوناگون را نشان میدهد. دراحوال دیگرپیامبران، محاجّهآنان با قومشان دیده میشود؛ مانند مناظره ابراهیم(علیه السلام)با قوم خود (انعام/6،7482) و محاجه لوط(علیه السلام)(شعراء/26، 160 175) یاگفتوگوی آنانباسران قومشان، چون نوح، هود، صالح و شعیب(علیهم السلام)(هود/11، 2595؛ اعراف/7، 59 93) یا محاجّه ابراهیم با طاغوت زمان خود (بقره/2، 258) امّا در محاجّههای موسی و فرعون، حضور اطرافیان فرعون در کنار فرعون، موضوعیّت ویژه مییابد و از اعمال و سرنوشت آنان نیز در مواضع گوناگون سخن میرود. دلیل موضوعیّت یافتن سرگذشت آلفرعون در قرآن، شاید از این رو است که بسیاری از اصول و سنّتهایی که خداوند در سراسر قرآن، به صورت کلّی بیان فرموده، در داستان آل فرعون بهصورت عینی تبیین شده؛ چنانکه قرآن، آنان را عبرت آیندگان قرار داده است:«فَجَعَلنهُم سَلَفاً و مَثَلا لِلأَخِرین». (زخرف/43، 56) ابنعاشور، علّت تخصیص آلفرعون را به ذکر در قرآن، سرنوشت نهایی آنان دانسته و گفته است:فقط نابودی این امّت نزد اهلکتاب روشن است؛ برخلاف هلاکت عاد و ثمود که نزد عرب از شهرت بیشتری برخوردار بوده؛ از اینرو، سرگذشت آنان مورد توجّه قرآن قرار گرفته است.[۳]
اخلاق و رفتار آلفرعون:
اخلاق زشت و رفتار ناهنجار آلفرعون در قرآن گزارش، وزوایای آن به تفصیل تبیین شده است. و نقش اینگونه، رفتارها در انحطاط و سرانجامِ شوم این قوم، از علل اهتمام قرآن به بررسی و تبیین اعمال و سرنوشت آنان است. برخی از اوصاف فرعونیان که در قرآن گزارش شده، بدین قرار است:
1. سوء ادب:
این حالت در گفتوگوی آنان با پیامبرشان مشهود است:«ولَمّا وَقَعَ عَلَیهِمُ الرِّجزُ قالوا یموسیَ ادعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِندَک = و هنگامی که بر آلفرعون عذاب فرود آمد، گفتند:ای موسی! پروردگارت را به عهدی که نزد تو دارد برای ما بخوان.» (اعراف/7، 134) این سخن به دلیل وصف خداوند به پروردگار موسی و نه پروردگار خودشان، آن هم در حالت خطر، حاکی از سوء ادب آنان است.[۴]
2. انکار و عناد:
«فَلَمّا جاءَتهُم ءَایتُنا مُبصِرَةً قالوا هذا سِحرٌ مُبینٌ * و جَحَدوا بِها و استَیقَنَتها أَنفُسهُم ظُلماً و عُلُوّاً فَانظُر کَیفَ کانَ عقِبَةُ المُفسِدین = پس هنگامیکه آیات روشنگر ما به سوی آنان آمد، گفتند:این سحری آشکار است و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت، آن را از روی ستم و تکبّر انکار کردند؛ پس ببین که فرجام فسادگران چگونه بود.» (نمل/27، 13 و 14) این گروه، به موقعیّت والای موسی و قدرتمندی خدای وی نیز معتقد بودند؛ با این حال، در لجاجت با وی کوتاهی نمیکردند. نیز اعراف/7، 134.
3. خودپسندی:
«فَإِذا جاءَتهُم الحَسَنةُ قالوا لَنا هذِهِ و إِن تُصِبهُم سَیِّئَةٌ یَطَّیَّروا بِموسی و مَن مَعَه....» (اعراف/7، 131) اگر فراوانی و نعمت به آنان میرسید، آن را حقّ خود دانسته، نه اینکه از جانب خدا بدانند و میگفتند:فراوانی نعمت که هماره در بلاد ما بوده، حقّ ما است و آن را از جانب خدا نمیدانستند تا سپاس آن را به جای آورند[۵] و هرگاه به ایشان عذابهایی مانند خشکسالی نازل میشد، موسی و قوم وی رابه بد یُمنی متّهم میکردند.[۶] خداوند در پاسخ آنان میفرماید:«أَلاَ إِنَّما طئِرُهُم عِندَاللّهِ ولکِنَّ أَکثَرَهم لاَ یَعلَمون». (اعراف/7،131) خدا است که شومی و برکت میآورد و اگر میاندیشیدند، خیر یا ایمنی از شر را پیش از وقوع آن میطلبیدند[۷] و در مییافتند امر شومی که به آنان خواهد رسید، همان عِقابی است که بدان وعده داده شدهاند و خداوند آن را در روز قیامت و نه در دنیا بر سر آنان خواهد آورد.[۸] 4. کاخسازی و خوشنشینی:
از آیه 137 اعراف/7 برمیآید که آلفرعون دارای قصرها و بناهای برافراشتهای بودند که خداوند آنها را ویران کرد[۹]:«ودَمَّرنا ماکانَ یَصنَعُ فِرعَونُ و قَومُهُ و مَا کَانوا یَعرِشون».
5. اختناق و مبارزه با توحید:
«وقالَ رَجلٌ مُؤمِنٌ مِن ءَالِفِرعَونَ یَکُتُم إِیمنَهُ أَتَقتُلونَ رَجُلا أَن یَقولَ رَبِّیَ اللَّه = و مردی مؤمن از آلفرعون که ایمان خود را نهان میداشت، گفت:آیا مردی را میکُشید [به این گناه] که میگوید:پروردگار من خدا است؟» (غافر/40، 28) کتمان ایمان مؤمن* آلفرعون و عزم آلفرعون به قتل موسی، از سختگیری فرعونیان درباره عقاید توحیدی دیگران حکایت دارد.[۱۰]
6. بتپرستی:
فرعونیان رها شدن خدایان دروغین را یکی از آثار تبلیغ موسی(علیه السلام)برمیشمرند و فرعون را به برخورد جدّی با موسی(علیه السلام)تحریک میکنند:«وقالَ المَلاَُ مِن قَومِ فِرعَونَ أَتَذَرُ موسی و قَومَهُ لِیُفسِدوا فِیالأَرضِ و یَذَرَکَ و ءَالِهَتَک.» (اعراف/7، 127)
7. استضعاف* و استکبار*:
«وأَورَثنَا القَومَ الَّذینَ کانوا یُستَضعَفونَ مَشرِقَ الأَرضِ و مَغرِبَها = و [پس از نابودی آلفرعون]به آن گروهی که پیوسته تضعیف میشدند، [بخشهای]باختری و خاوری سرزمین [فلسطین]را میراث دادیم.» (اعراف/7، 137) به گفته برخی، فرعون، بنیاسرائیل را میآزرد و مملوک خویش میکرد و آنان را به گروههایی تقسیم و هر گروه را به کاری برای خود چون بنّایی، زراعت و صناعت وا میداشت و افراد ناتوان را به پرداخت جزیه ملزممیکرد.[۱۱] قرآن در آیه دیگر گروهی از آلفرعون را مستکبرانی معرّفی کرده که در آتش دوزخند و توانایی برداشتن عذاب از ضعیفان پیرو خود را ندارند:«وإِذ یَتَحاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقولُ الضُّعَفؤُا لِلَّذینَ استَکبَروا إِنَّا کُنّا لَکُم تَبَعاً فَهَل أَنتُم مُغنونَ عَنّا نَصیبَاً مِنَ النّارِ * قالَ الَّذینَ استَکبَروا إِنّا کُلٌّ فیها إِنَّ اللّهَ قَد حَکمَ بَینَ العِباد». (غافر/40، 47 و 48)
8. شکنجه و نسلکشی:
«وإِذ نَجَّینکُم مِن ءَالِ فِرعَونَ یَسومونَکُم سوءَالعَذابِ یُذبِّحونَ أَبناءَکُم و یَستَحیونَ نِساءَکُم و فِی ذلِکُم بَلاَءٌ مِن رَبِّکُم عَظیم = و [یاد کنید]آنگاه که شما را از چنگ فرعونیان رهانیدیم؛ [همانهایی که]شما را سخت شکنجه میکردند؛ پسران شما را سر میبریدند، وزنان شما را زنده میگذاشتند و در آن [امر و بلا]و آزمایش بزرگی از جانب پروردگارتان بود.» (بقره/2، 49) آیات 141 اعراف/7 و 6 ابراهیم/14 نیز به همین مطلب اشاره دارد. فخررازی درباره زیانهای ذبح پسران و زنده نگهداشتن دختران بنیاسرائیل، به مواردی مانند کمی مردان، انقطاع نسل، عذاب روحی مادران و بهرهگیری جنسی از زنهای آنان که نهایت ذلّت یک قوم است،[۱۲] اشاره میکند.
9. پیمانشکنی:
آلفرعون هرگاه گرفتار عذاب میشدند، با موسی پیمان* میبستند که ایمان آورند و بنیاسرائیل را رها سازند و چون عذاب از آنان برداشته میشد، پیمان میشکستند:«ولَمّا وَقَعَ عَلَیهِمُ الرِّجزُ قالوا یموسیَ ادعُ لَنا رَبّکَ بِما عَهِدَ عِندَکَ لَئِن کَشَفتَ عَنّا الرِّجزَ لَنُؤمِنَنَّ لَکَ و لَنُرسِلَنَّ مَعَکَ بَنِیإِسرءِیلَ * فَلَمّا کَشَفنا عَنهُمُ الرِّجزَ إِلی أَجَل هُم بلِغوه إِذا هُم یَنکُثون.» (اعراف/7، 134 و 135) و آیه 50 زخرف/43 نیز از پیمانشکنی آنان خبر میدهد:«فَلَمّا کَشَفنا عَنهُمالْعَذابَ إِذاهُم یَنکُثون». فعل مضارع در آیات پیشین، به تکرار و استمرار پیمانشکنیهای آنان اشاره دارد.
10. تهمت:
از دیگر رفتار فرعونیان متّهم ساختن موسی به انواع تهمتها است:الف. تهمت سحر*:«وقالوا یأَیُّهَ السَّاحِرُ ادعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِندَکَ إِنَّنا لَمُهتَدون.» (زخرف/43، 49) ملأ فرعون گفتند:موسی جادوگر است:«قالَ المَلاَ مِن قَومِ فِرعَونَ إِنَّ هذا لَسحِرٌ عَلیم.» (اعراف/7، 109) ب. تهمت به فساد*گری:سران قوم فرعون، موسی(علیه السلام)را به افساد در زمین متّهم کردند:«وقالَ المَلاَُ مِن قَومِ فِرعَونَ أتَذَرُ موسی و قَومَهُ لِیُفسِدوا فِیالأَرض.» (اعراف/7، 127) در همین جهت میگفتند که موسی قصد دارد مردم را از سرزمینشان بیرون کند:«یُریدُ أَن یُخرِجَکُم مِن أَرضِکُم.» (اعراف/7، 110) ج.شگونزدن:هنگامیکه آلفرعون بر اثر رفتارشان دچار خشکسالی شدند، به موسی و پیروانش شگون بد زدند:«فَإِذا جاءَتهُمُ الحَسنَةُ قالوا لَنا هذِهِ و إِن تُصِبهُم سَیِّئَةٌ یَطَّیَّروا بِموسی و مَن مَعَه.» (اعراف/7، 131)
11. استهزا و تکذیب:
هنگامی که موسی(علیه السلام)با معجزهها نزد فرعونیان آمد، به تمسخر میخندیدند:«فَلَمّا جاءَهُم بِایتِنا إِذا هُم مِنها یَضحَکون» (زخرف/43، 47)، «وقالوا مَهما تَأتِنابِهِ مِن ءَایَة لِتَسحَرَنا بِها فَما نَحنُ لَکَ بِمُؤمِنین = و گفتند هر آیهای که بیاوری تا ما را بدان افسون کنی، ما به تو ایمان آورنده نیستیم.» (اعراف/7،132) این سخن، برای نا امید ساختن موسی از ایمان آنان است. کاربرد لفظ «آیه» و نیز تصریح به این نکته که غرض موسی از آوردن نشانه، سحر کردن آنان است نیز استهزا*ی موسی است.[۱۳] نیز زخرف/43، 49؛ اعراف/7، 109.
12. دعوت به آتش:
آل فرعون از پیشوایان دعوتکننده به آتشند:«وجَعَلنهُم أَئِمَّةً یَدعونَ إِلَیالنّار» (قصص/28، 41) و بسیاری از ضعیفان قوم فرعون، پیروی از چنین پیشوایانی را موجب عذاب خود میدانند. (غافر/40، 47 و 48)
سیره و منش آلفرعون:
قرآن، سهبار از دأب آلفرعون و پیشینیان آنان سخن گفته است. واژه دأب در اصل، استمرار و اصرار در کاری تا حدّ خستگی است؛ سپس معنای آن به شأن، امر و عادت منتقل شده است.[۱۴] افزون بر اوصاف و اخلاقی که از آلفرعون گذشت، چند رفتار زشت دیگر برای آنان عادتی شده بود که ذکر آن عادتها و فرجام شوم ایشان، درس عبرتی برای کافران و نیز تسکینی برای رسولاکرم(صلی الله علیه وآله)است. آیات مربوط بهدأب آلفرعون، در سورههای آلعمران و انفال آمده و نزول آنها با اوایل تشکیل حکومت اسلامی و وقوع جنگ بدر مقارن است که مسلمانان در ضعف بودند و دشمنان آنان شوکت ظاهری داشتند. در سوره آلعمران، پس از اشاره به عِدّه و عُدّه کافران، سخن از دأب آلفرعون رفته است:«إِنَّ الَّذینَ کَفَروا لَن تُغنِیَعَنهُم أَمولُهُم و لاَ أَولدُهُم مِنَاللّهِ شَیئاً و أُولئِکَ هُم وَقودُ النَّارِ * کَدَأبِ ءَالِفِرعونَ والَّذینَ مِن قَبلِهِم کَذّبوا بَِایتِنا فأَخَذهُمُاللّهُ بِذُنوبِهِم واللّهُ شَدیدُ العِقاب». (آلعمران/3، 10و 11) پس از این دو آیه میفرماید:«قُل لِلَّذینَ کَفروا سَتُغلَبونَ وتُحشَرونَ إِلی جَهَنّم = به کافران بگو به زودی مغلوب و به سوی دوزخ محشور میشوید». (آلعمران/3، 12) در سوره انفال نیز در دو آیه نزدیک به هم، از دأب آلفرعون سخن رفته است. (انفال/ 8، 52 و 54) لفظ «ذنوبهم» در آیه 11 آلعمران/3 که بهصورت اسم ظاهر (به جای ضمیر) و جمع آمده، نشان میدهد که آل فرعون مرتکب گناهان دیگری نیز شدهاند؛ در غیر این صورت میفرمود:«فأخذهم اللّه به» یا «فأخذهم اللّه بذنبهم».[۱۵]
تأثیر سرانِ آلفرعون بر تصمیمگیریهای فرعون:
هنگامیکه موسی برای انجام مأموریت خود،نزدفرعون میآید، بیدرنگ سخنسران قوم فرعون را با یکدیگر نقل میکند (اعراف/7،109) بیآن که از فرعون سخنی به میان آید. گویا آنان در مجلسی مشورتی بودهاند تا پس از مشاوره، آنچه راتشخیص میدهند، به فرعون باز گویند. آنچه آنان تشخیص دادند، مهلت موسی و هارون، وگردآوردن ساحران از شهرهای دور و نزدیک بود.[۱۶] (اعراف/7،109112) قرآندر جایی دیگر، از مشورت فرعون با سران قوم خود درباره موسی سخن میگوید (شعراء/26، 34 و 35) و هنگام طرح توطئه کشتن موسی نیز سخن از سرانی است که به این نتیجه رسیدهاند:«وجاءَ رَجُلٌ مِن أَقصَا المَدینَةِ یَسعی قالَ یموسی إِنَّ المَلاَ یَأتَمِرونَ بِکَ لِیَقتُلوک». (قصص/28، 20)
گروههای همسو با آلفرعون:
کسانی نیز هرچند از آلفرعون نبودهاند، به آنان در سرکشی و انکار یاری میرساندند. یک گروه، ساحرانی بودند که در حسّاسترین لحظهها، متوجّه خطای خود شده، به خدا ایمان آوردند. (اعراف/7، 120 و 121؛ طه/20، 70؛ شعراء/26، 46 و 47) گروه دیگر، بزرگان بنیاسرائیل بودند:«فَما ءَامَنَ لِموسی إِلاَّ ذُرِّیَّةٌ مِن قَومِه عَلی خَوف مِن فِرعَونَ و مَلاَِیهِم أَن یَفتِنَهُم = سرانجام [کسی]به موسی ایمان نیاورد، مگر فرزندانی از قوم وی در حالی که بیم داشتند فرعون و سران آنان، ایشان را آزار بیازارند.» (یونس/10،83) به گفته علاّمه طباطبایی، ضمیر در «قومه» به موسی باز میگردد و مقصود از ذرّیّه، قوم موسی و نیز بعضی از ضعفای بنیاسرائیل در برابر بزرگان این قوم است؛ هرچند بنیاسرائیل، همگی در بند قبطیان بودهاند، عادت صاحبان قدرت و ثروت در این گونه موارد، حفظ موقعیّت اجتماعی خود و تقرّب به جبّاران است. بزرگان بنیاسرائیل نیز از اظهار ایمان به موسی ناتوان بودهاند. داستان بنیاسرائیل در قرآن بهترین گواه برای نشان دادن عدم ایمان شمار بسیاری از مخالفان موسی[۱۷] و پیامبران پس از او در میان بنیاسرائیل است؛ چنانکه قارون* نیز با ستم بر قوم موسی و همراهی با آلفرعون وصف شده است:«إِنَّ قرونَ کانَ مِن قَومِ موسی فَبَغی عَلَیهِم.» (قصص/28، 76) مؤمن آلفرعون: قرآن در برابر تبیین استکبار و فساد آل فرعون، از مؤمن آلفرعون یاد و سخنان حکمتآمیز وی را به تفصیل بیان میکند. (غافر/40، 28 34 و 38 44) برخلاف نظر برخی مفسّران، این شخص از قبطیان بوده است، نه از بنیاسرائیل؛[۱۸] چنان که به آل فرعون، با «یاقوم» خطاب میکند و آنان را دارای ملک و حکومت میداند:«یقَومِ لَکُمُالمُلکُ الیومَ ظهِرینَ فِیالأَرضِ فَمَن یَنصُرُنا مِن بَأسِ اللّهِ إِن جاءَنا = ای قوم من! امروز فرمانروایی از آن شما است [و]بر این سرزمین چیرهاید و] لی]چه کسی ما را از بلای خدا اگر به ما برسد حمایت خواهد کرد؟» (غافر/40، 29) با توجّه به اینکه بنیاسرائیل در آن زمان از ملک برخوردار نبودهاند، گوینده این سخن (مؤمن آلفرعون) نمیتواند از قوم بنیاسرائیل باشد. قرآن نیز وی را به صراحت «رَجلٌ مُؤمِنٌ مِن ءَالِفِرعَون» (غافر/40، 28) خوانده است.
نفرین موسی بر فرعونیان:
استمرار تبهکاری آلفرعون، موسی(علیه السلام)را واداشت که برای آنان آرزوی نابودی کند. حضرت موسی نخست، بنیاسرائیل را امیدوار به نابودی فرعونیان و جانشینی آنان کرد:«عَسی رَبُّکُم أَن یُهلِکَ عَدُوَّکُم و یَستَخلِفَکُم فِیالأَرضِ فَیَنظُرَ کَیفَ تَعملَون» (اعراف/7، 129) و پس از ناامیدی از هدایت آنان، نفرینشان کرد:[۱۹]«وقالَ موسی رَبَّنا إِنَّکَ ءَاتَیتَ فِرعَونَ و مَلاَهُ زینَةً و أَمولا فِیالحَیوةِالدُّنیا رَبَّنا لِیُضِلّوا عَن سَبیلِکَ رَبَّنا اطمِس عَلی أَمولِهِم و اشدُد عَلی قُلوبِهِم فَلاَ یُؤمِنوا حَتّی یَرَوُاالعَذابَ الأَلیم = و موسی گفت:پروردگارا! تو به فرعون و سران قوم وی در زندگی دنیا، زیور و اموال دادهای. پروردگارا! تا [پیروان خود]را از راه تو گمراه کنند. پروردگارا! اموالشان را نابود و آنان را سختدل گردان که ایمان نیاورند تا عذاب دردناک را ببینند». (یونس/10، 88) تکرار «رَبَّنا» در این آیه، بیانگر شدّت نفرین موسی(علیه السلام)در حقّ آنان است. نفرین موسی و برادرش هارون که دعای وی را آمین میگفت،[۲۰] در حقّ فرعونیان مستجاب شد. (یونس/10، 89) خداوند، موسی(علیه السلام)را به بیرون بردن شبانه بنیاسرائیل از مصر* فرمان داد. فرعون و لشکریانش بامدادان به تعقیب آنان پرداختند و این، مقدّمه نابودی آنان بود.[۲۱]
عذاب آلفرعون
الف. عذاب در دنیا: اعراف/7، 130؛ زخرف/43،48 «فَأَرسَلنا عَلَیهِمُالطُّوفانَ والجَرادَ و القُمَّلَ و الضَّفادِعَ والدَّم = پس بر آنان، طوفان و ملخ* و کنه ریز و قورباغهها و خون را [به صورت نشانههایی آشکار]فرستادیم.» (اعراف/7، 133) درباره مقصود آیه از طوفان، اقوال متعدّدی، از جمله باران، سیل شدید،[۲۲] مرگ[۲۳] و طاعون نقل شده است.[۲۴] طبری میگوید:سخن درست نزد من با توجّه به آنچه از ابنعبّاس، با استناد به آیه«فَطافَ عَلَیها طائِفٌ مِن رَبِّک...» (قلم/68،19) نقل شده، این است:طوفان امری است که آنان را از سوی خدا محاصره کرد و میتواند باران شدید یا مرگ پیاپی و سریع باشد. وی در نهایت شواهدی را نقل میکند که منظور از طوفان*، باران شدید است.[۲۵] ملخ نیز محصول آنان را میخورْد.[۲۶] کنه ریز، خون آنان را میمکید[۲۷] و قورباغه* در بستر و ظروف و جامههای آنان آشیانه کرده بود.[۲۸] نزول خون بر آنان نیز سبب آلودگی آنان شد[۲۹] و نیز گفته شده که اگر کسی از آل فرعون، مشتی آب برای نوشیدنی برمیگرفت، آب را در دستان خود خون* تازه مییافت؛ بیآنکه چنین مشکلی برای بنیاسرائیل پیش آید.[۳۰] تعبیر«ءَایت مُفَصَّلت» در اعراف/7، 133، اشاره به تفکیک نشانههای مزبور و عدم نزول آنها به صورت هم زمان است.[۳۱] نزول پی در پی این امور، الهی بودن و اتّفاقی نبودن آنها را به بنیاسرائیل میرساند تا آنها را تصادف نپندارند؛ بلکه هشدارهایی جدّی از سوی خدای تعالی بشمارند و با دست برداشتن از لجاجت و انکار، برای آن چه انتظار آن را میکشیدند، چاره واقعی بیندیشند؛[۳۲] امّا آنان با نزول هر یک از عذابهای پنجگانه پیشین، از موسی میخواستند که دست به دعا بردارد تا عذاب از آنان برطرف شود و چون عذاب از آنان برداشته میشد، اعمال تباه خود را از سر میگرفتند. (اعراف/7، 134)[۳۳] خداوند بر شدّت عذاب آلفرعون بارها تأکید کرده است:«فَأَخذَهُم أَخذَةً رابِیَة». (حاقه/69، 10) «فَأَخَذنهم أَخذَ عَزیز مُقتَدِر». (قمر/54، 42) فخررازی دلیل کاربرد واژه أخذ در این آیه را همانندی آلفرعون با سرکشان میداند.[۳۴]«فَأَخَذنهُ و جُنودَهُ فَنَبَذنهُم فِی الیَمّ = پس او و سپاهیانشرا فروگرفتیم و آنان را در دریاافکندیم.» (قصص/28، 40) نیز ذاریات/51، 40 و طه/20، 78 که به گفته علاّمه طباطبایی، در این دو کلام، اشارهای گویا به عظمت و قدرت الهی در مجازات آل فرعون نهفته شده.[۳۵] در آیه «فَصَبَّ عَلَیهِم رَبُّکَ سوطَ عَذاب» (فجر/89،13) نواختن تازیانه عذاب، کنایه از عذاب پیاپی و شدید، وتنوینِ عذاب، مفید معنای تفخیم وخارج از وصف بودن آن است.[۳۶] ب. عذاب در برزخ: به جز قوم نوح که به عذاب برزخی آنها اشاره کوتاه شده، (نوح/71،25) یگانه گروهی که در قرآن به صراحت از فعلیّت عذاب برزخی آنان سخن به میان آمده، آلفرعون است:«وحَاقَ بَِالِ فِرعونَ سوءُالعَذابِ* النّارُ یُعرَضونَ عَلَیها غُدُوّاً و عَشِیّاً = و فرعونیان را عذاب سخت فرو گرفت. [اکنون]صبح و شام بر آتش عرضه میشوند». در همین آیه، بیدرنگ به عذاب آخرتی آنان جدا از عذاب برزخی، اشاره شده است. (غافر/40، 45 و 46) «سوء العذاب» در آیه پیشین، یادآور «سوءالعذاب» در «وإِذ نَجَّینکُم مِن ءَالِفِرعونَ یَسومونَکُم سوءَالعَذابِ...» (بقره/2،49) است. بنابر روایتی از امامصادق(علیه السلام)آیه 46 غافر/40، به برزخ* مربوط است؛ زیرا در آخرت، صبح و شامی وجود ندارد.[۳۷] ج. عذاب در آخرت: «ویَومَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدخِلوا ءَالَ فِرعونَ أَشَدَّ العَذاب = وروزی که رستاخیز برپا شود، [فریاد رسد که]فرعونیان را در سختترین [انواع]عذاب درآورید» (غافر/40،46) همچنین آنان از پیشوایان دعوت کننده به سوی آتش به شمار میآیند:«وجَعلنهم أَئِمّةً یَدعونَ إِلَیالنَّار.» (قصص/28،41) آیات 47 و 48 غافر/40 از محاجّه فرعونیان در جهنّم خبر میدهد. خداوند در این دنیا غیر از عذاب غرق شدن در دریا، لعنت خود را هم در پی آن قرار داد؛ بلکه لعنت در پی لعنت* را نصیب آنان کرد:«وأَتبَعنهُم فِیهذِهِ الدُّنیا لَعنَةً ویَومَالقِیمَةِ هُم مِنَالمَقبوحین». (قصص/28،42) علاّمه طباطبایی در توضیح مقبوح بودن آلفرعون میگوید:روز قیامت، یاریِ هیچ یاری کنندهای به آنان نمیرسد و حالتی را خواهند یافت که نفوس از آنان مشمئز خواهد گردید، وکسی نزدیک آنان نخواهد شد.[۳۸]
بنیاسرائیل، وارثان آلفرعون:
خداوند سرانجام آلفرعون را از باغها و چشمهسارها بیرون راند و گنجینهها و جایگاههای نیکو و پر از نعمت را از آنان ستاند و بنیاسرائیل را وارث آن جایگاههای نیکو و پرنعمت کرد:[۳۹]«فَأَخرَجنهُم مِن جَنّت و عُیون * وَ کُنوز و مَقام کَریم * کَذلِکَ و أَورَثنها بَنِیإِسرءِیل» (شعراء/26، 57 59) و خدا، آنان را عبرت و موعظهای برای آیندگان قرار داد:«فَجَعلنهُم سَلَفاً و مَثَلا لِلأَخِرین.» زخرف/43،56)
پانویس
- ↑ جامعالبیان، مج1، ج1، ص385.
- ↑ کتاب مقدّس، خروج:5 تا 14؛ قاموس کتاب، ص649 و 650.
- ↑ التحریر و التنویر، ج3، ص175.
- ↑ الفرقان، ج8 و 9، ص266.
- ↑ مجمعالبیان، ج4، ص719.
- ↑ کشفالاسرار، ج3، ص710.
- ↑ مجمعالبیان، ج4، ص719.
- ↑ همان.
- ↑ مجمعالبیان، ج4، ص719.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج1، ص245.
- ↑ جامعالبیان، مج1، ج1، ص387.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج1، ص68.
- ↑ المیزان، ج8، ص227.
- ↑ جامعالبیان، مج3، ج3، ص259.
- ↑ راهنما، ج2، ص341.
- ↑ المیزان، ج8، ص214.
- ↑ المیزان، ج10، ص112.
- ↑ مجمعالبیان، ج8، ص811.
- ↑ کشفالاسرار، ج3، ص712.
- ↑ مجمعالبیان، ج5، ص196.
- ↑ مجمع البیان، ج5، ص198.
- ↑ مجمع البیان، ج4، ص719.
- ↑ جامعالبیان، مج6، ج9، ص41.
- ↑ همان، ص42.
- ↑ جامعالبیان، مج6، ج9، ص44 و 45.
- ↑ الفرقان، ج8 و 9، ص263.
- ↑ الفرقان، ج8 و 9، ص263.
- ↑ ماوردی، ج2، ص252.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج1، ص246.
- ↑ ماوردی، ج2، ص252 و 253.
- ↑ همان، ص253.
- ↑ المیزان، ج8، ص227.
- ↑ همان.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج24، ص254.
- ↑ المیزان، ج16، ص38 و ج14، ص184.
- ↑ همان، ج20، ص281.
- ↑ مجمعالبیان، ج8، ص818.
- ↑ المیزان، ج16، ص39.
- ↑ مجمعالبیان، ج 7، ص 300.
منابع
- آلفرعون، ابوالفضل خوشمنش ،دانشنامه موضوعی قرآن تاریخ بازیابی: 6 شهریور 1392.