اَسْماء بنت عُمَيس: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی 'اسماء دختر عميس ‌بن معد ‌بن ‌تيم خثعمى.<ref> الطبقات، ج 3، ص 126؛ تاريخ ‌طبرى، ج 2، ...' ایجاد کرد)
 
(اسماء در شأن نزول)
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
اسماء دختر عميس ‌بن معد ‌بن ‌تيم خثعمى.<ref> الطبقات، ج 3، ص 126؛ تاريخ ‌طبرى، ج 2، ص‌ 351.</ref>
+
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
  
او به همراه همسرش جعفر، از نخستين اسلام آورندگان است<ref> اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 13.</ref> كه پيش از ورود پيامبر صلى الله عليه و آله به «دارالارقم» بدو گرويد.<ref> الطبقات، ج‌ 8، ص‌ 219؛ سير اعلام النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 283.</ref> 
 
  
به فرمان [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در هجرت دوم به حبشه رهسپار شد،<ref> الطبقات، ج‌ 4، ص‌ 25.</ref> به همين جهت عُمَر او را بَحريّه و حبشيه خطاب مى‌كرد.<ref> البداية والنهايه، ج 4، ص 166؛ الطبقات، ج‌ 8‌، ص‌ 219.</ref> جزئيات تاريخى زندگى وى و ديگر مسلمانان در [[حبشه]]، چندان روشن نيست؛ اما بى‌ترديد تحمل مشكلات ديار غربت جز براى كسى كه عاشق پيامبر صلى الله عليه و آله و اسلام باشد، آسان نبود چنان كه وى در پاسخ به عمر ‌بن ‌خطاب كه او را از مهاجران به [[مدينه]] نشمرده بود به سختي‌هاى آن اشاره كرد.<ref> صحيح ‌مسلم، ج 8، ص 430؛ الطبقات، ج 8، ص 219.</ref>
+
__toc__
  
او ‌در [[حبشه]] سه پسر به نام‌هاى عبدالله، عون و محمد براى جعفر آورد<ref> اسدالغابه، ج‌ 7، ص ‌13.</ref> و در سال هفتم هجرى، در پى فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله همچون ديگر مسلمانان، از حبشه به مدينه بازگشت.<ref> صحيح مسلم، ج‌ 8، ص‌ 430؛ الطبقات، ج‌ 4، ص‌ 25؛ نساء من عصر النبوه، ج‌ 2، ص‌ 188.</ref>
+
اسماء دختر عمیس ‌بن معد ‌بن ‌تیم خثعمى.<ref> الطبقات، ج 3، ص 126؛ تاریخ ‌طبرى، ج 2، ص‌ 351.</ref>
  
در مدينه بود كه با حفصه دختر عمر و همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله ملاقات كرد و سخن تندى از عمر شنيد و در جواب وى كه گفته بود: ما در هجرت از شما پيشى گرفته‌ايم، پس به پيامبر سزاوارتريم، خشمگينانه گفت: اى ‌عمر! دروغ گفتى، هرگز چنين نيست. به ‌خدا ‌سوگند! شما با رسول خدا صلی الله علیه و آله بوديد، گرسنگان ِ شما را غذا مى‌داد و نادانانِ شما را موعظه مى‌كرد؛ ولى ما در سرزمين حبشه بيگانه و غضب شده و در آزار و ترس بوديم و اين، براى خدا و پيامبرش بود آنگاه سوگند ياد كرد كه داستان را به عرض پيامبر صلى الله عليه و آله برساند.
+
==زندگی نامه==
  
پيامبر فرمود: هر كس چنين بگويد، دروغ گفته است.<ref> الطبقات، ج‌ 8، ص‌ 220؛ سير اعلام النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 284.</ref> او به من سزاوارتر از شما نيست. براى وى و يارانش هجرتى است؛ ولى براى شما اهل كشتى دو هجرت است:<ref> صحيح مسلم، ج‌ ص‌ 430.</ref> هجرتى به نزد نجاشى و هجرتى به سوى من.<ref> الطبقات، ج‌ 8، ص‌ 220.</ref>
+
او به همراه همسرش جعفر، از نخستین اسلام آورندگان است<ref> اسدالغابه، ج‌ ص‌ 13.</ref> كه پیش از ورود پیامبر صلى الله علیه و آله به «دارالارقم» بدو گروید.<ref> الطبقات، ج‌ 8، ص‌ 219؛ سیر اعلام النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 283.</ref> 
  
در سال هشتم هجرت، با شهادت جعفر بن ابى‌طالب در سريه موته، پيامبر صلى الله عليه و آله از اسماء دلجويى كرد و به ديگر زنان فرمود تا براى او و فرزندانش، غذايى فراهم سازند.<ref> همان؛ مرآة العقول، ج‌ 14، ص‌ 166.</ref>
+
به فرمان [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در هجرت دوم به حبشه رهسپار شد،<ref> الطبقات، ج‌ 4، ص‌ 25.</ref> به همین جهت عُمَر او را بَحریّه و حبشیه خطاب مى‌كرد.<ref> البدایة والنهایه، ج 4، ص 166؛ الطبقات، ج‌ 8‌، ص‌ 219.</ref> جزئیات تاریخى زندگى وى و دیگر مسلمانان در [[حبشه]]، چندان روشن نیست؛ اما بى‌تردید تحمل مشكلات دیار غربت جز براى كسى كه عاشق پیامبر صلى الله علیه و آله و اسلام باشد، آسان نبود چنان كه وى در پاسخ به عمر ‌بن ‌خطاب كه او را از مهاجران به [[مدینه]] نشمرده بود به سختی‌هاى آن اشاره كرد.<ref> صحیح ‌مسلم، ج 8، ص 430؛ الطبقات، ج 8، ص 219.</ref>
  
در سال نهم هجرى به اتفاق صفيه دختر عبدالمطلب، عهده‌دار غسل اُمّ كلثوم،<ref> البداية والنهايه، ج‌ 5، ص‌ 31.</ref> دختر [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله و همسر عثمان ‌بن ‌عفان شد و در جنگ حنين، پيامبر صلى الله عليه و آله او را به ازدواج ابوبكر درآورد.<ref> الاصابه، ج‌ 8، ص‌ 15.</ref>
+
او ‌در [[حبشه]] سه پسر به نام‌هاى عبدالله، عون و محمد براى جعفر آورد<ref> اسدالغابه، ج‌ 7، ص ‌13.</ref> و در سال هفتم هجرى، در پى فرمان پیامبر صلى الله علیه و آله همچون دیگر مسلمانان، از حبشه به مدینه بازگشت.<ref> صحیح مسلم، ج‌ 8، ص‌ 430؛ الطبقات، ج‌ 4، ص‌ 25؛ نساء من عصر النبوه، ج‌ 2، ص‌ 188.</ref>
  
از اين وصلت در سال ‌دهم در ذوالحليفه محمد ‌بن ‌ابى‌بكر متولد شد<ref> سنن‌النسائى، ج 5، ص 170؛ الطبقات، ج 8، ص‌ 222.</ref> و پيامبر صلى الله عليه و آله درباره مناسك او فرمود: مانند ديگران، اعمال را به جاى آوَرَد؛ ولى [[طواف]] نكند.<ref> سنن‌النسائى، ج‌ 5، ص‌ 170؛ سنن ابى‌داود، ج‌ 2، ص‌ 8.</ref>
+
در مدینه بود كه با حفصه دختر عمر و همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله ملاقات كرد و سخن تندى از عمر شنید و در جواب وى كه گفته بود: ما در هجرت از شما پیشى گرفته‌ایم، پس به پیامبر سزاوارتریم، خشمگینانه گفت: اى ‌عمر! دروغ گفتى، هرگز چنین نیست. به ‌خدا ‌سوگند! شما با رسول خدا صلی الله علیه و آله بودید، گرسنگان شما را غذا مى‌داد و نادانانِ شما را موعظه مى‌كرد؛ ولى ما در سرزمین حبشه بیگانه و غضب شده و در آزار و ترس بودیم و این، براى خدا و پیامبرش بود آنگاه سوگند یاد كرد كه داستان را به عرض پیامبر صلى الله علیه و آله برساند.
  
اسماء هنگام بيمارىِ پيامبر صلى الله عليه و آله دلى پر‌تبوتاب داشت. او بر گرد حضرت مى‌چرخيد و با پيشنهاد وى، دارويى را به حضرت خوراندند كه پيامبر صلى الله عليه و آله را چندان خوش نيامد.<ref> تاريخ طبرى، ج‌ ص‌ 230.</ref>
+
پیامبر فرمود: هر كس چنین بگوید، دروغ گفته است.<ref> الطبقات، ج‌ 8، ص‌ 220؛ سیر اعلام النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 284.</ref> او به من سزاوارتر از شما نیست. براى وى و یارانش هجرتى است؛ ولى براى شما اهل كشتى دو هجرت است:<ref> صحیح مسلم، ج‌ 8، ص‌ 430.</ref> هجرتى به نزد نجاشى و هجرتى به سوى من.<ref> الطبقات، ج‌ ص‌ 220.</ref>
  
در روز وفات فاطمه عليهاالسلام دستيار على عليه‌السلام بود، تا وى را غسل دهد<ref> تاريخ يعقوبى، ج‌ 2، ص ‌115؛ تاريخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 253.</ref> و براى اين كه حجم بدن آن حضرت، هنگام تشييع نمايان نباشد<ref> تاريخ يعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 115.</ref> به اشاره وى ـ ‌طبق آنچه در حبشه آموخته بود ‌ـ براى نخستين بار، صندوقى ساخته شد.<ref> مناقب، ج‌ 3، ص‌ 413؛ سير اعلام‌النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 284؛ تاريخ‌يعقوبى، ج‌ ص‌ 115.</ref>
+
در سال هشتم هجرت، با شهادت جعفر بن ابى‌طالب در سریه موته، پیامبر صلى الله علیه و آله از اسماء دلجویى كرد و به دیگر زنان فرمود تا براى او و فرزندانش، غذایى فراهم سازند.<ref> همان؛ مرآة العقول، ج‌ 14، ص‌ 166.</ref>
  
با درگذشت ابوبكر در سال سيزدهم به همسرى على عليه‌السلام درآمد و تا پايان زندگى در كابين آن حضرت بود. حاصل اين ازدواج دو فرزند به نام يحيى و عون<ref> الطبقات، ج‌ 8، ص‌ 222؛ اسدالغابه، ج‌ ص‌ 13.</ref> يا يحيى و محمد اصغر<ref> مناقب، ج‌ 3، ص‌ 350.</ref> يا عثمان اصغر و يحيى<ref> تاريخ يعقوبى، ج‌ ص‌ 213.</ref> بود. از اين پس در تاريخ اطلاع چندانى از اين بانو وجود ندارد.
+
در سال نهم هجرى به اتفاق صفیه دختر عبدالمطلب، عهده‌دار غسل اُمّ كلثوم،<ref> البدایة والنهایه، ج‌ ص‌ 31.</ref> دختر [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله و همسر عثمان ‌بن ‌عفان شد و در جنگ حنین، پیامبر صلى الله علیه و آله او را به ازدواج ابوبكر درآورد.<ref>الاصابه، ج‌ ص‌ 15.</ref>
  
اسماء از راويان حديث پيامبر اكرم به شمار مى‌رود<ref> رجال الطوسى، ص‌ 53؛ المغازى، ج‌ 2، ص‌ 766.</ref> و كسانى چون عمر ‌بن ‌خطاب، ابن ‌عباس، عبدالله ‌بن ‌جعفر، قاسم ‌بن ‌محمد، عبدالله‌ بن‌ شداد ‌بن ‌الهاد و عروة ‌بن ‌زبير از او روايت كرده‌اند.<ref> اسدالغابه، ج‌ ص‌ 13؛ الاصابه، ج‌ ص‌ 15.</ref>
+
از این وصلت در سال ‌دهم در ذوالحلیفه محمد ‌بن ‌ابى‌بكر متولد شد<ref> سنن‌النسائى، ج 5، ص 170؛ الطبقات، ج 8، ص‌ 222.</ref> و پیامبر صلى الله علیه و آله درباره مناسك او فرمود: مانند دیگران، اعمال را به جاى آوَرَد؛ ولى [[طواف]] نكند.<ref> سنن‌النسائى، ج‌ ص‌ 170؛ سنن ابى‌داود، ج‌ ص‌ 8.</ref>
  
[[امام ‌باقر]] عليه‌السلام فرمود: خداوند رحمت كند خواهرانى را كه اهل بهشت‌اند! و سپس از اسماء نام برد.<ref> [[بحارالانوار]]، ج‌ 22، ص‌ 195.</ref> بهترين دامادها (شوهرخواهرها) يعنى رسول خدا، حمزه و عباس براى وى بودند.<ref> اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 13؛ نساء من عصر النبوه، ج‌ 2، ص‌ 193.</ref>
+
اسماء هنگام بیمارىِ پیامبر صلى الله علیه و آله دلى پر‌تب و تاب داشت. او بر گرد حضرت مى‌چرخید و با پیشنهاد وى، دارویى را به حضرت خوراندند كه پیامبر صلى الله علیه و آله را چندان خوش نیامد.<ref> تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 230.</ref>
  
نزديكى اسماء به خانواده پيامبر تا بدانجا رسيد كه [[حضرت فاطمه]] عليهاالسلام، او را مادر خطاب مى‌كرد.<ref> بحارالانوار، ج‌ 78، ص‌ 256.</ref> به نقل از [[ابن ‌شهر آشوب]] و برخى منابع ديگر شيعه، اسماء در مراسم ازدواج [[امام على]] عليه‌السلام و فاطمه عليهاالسلام، در سال دوم هجرت حضور داشت و به موجب وصيت [[حضرت خديجه]] عليهاالسلام يك هفته نزد دختر [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله ماند<ref> مناقب، ج‌ ص‌ 404.</ref>؛ اما اين گزارش با قول مشهور كه آمدن اسماء از حبشه را سال هفتم هجرت مى‌داند سازگار نيست. بنا به گزارش ديگر، آن زن اسماء، دختر يزيد ‌بن ‌سكن انصارى بود. سيره نويسان متأخر به اشتباه او را همان اسماء بنت عميس ثبت كرده‌اند.<ref> الصحيح من سيره، ج‌ ص‌ 263.</ref>
+
در روز وفات فاطمه علیهاالسلام دستیار على علیه‌السلام بود، تا وى را غسل دهد<ref> تاریخ یعقوبى، ج‌ 2، ص ‌115؛ تاریخ طبرى، ج‌ ص‌ 253.</ref> و براى این كه حجم بدن آن حضرت، هنگام تشییع نمایان نباشد<ref> تاریخ یعقوبى، ج‌ ص‌ 115.</ref> به اشاره وى ـ ‌طبق آنچه در حبشه آموخته بود ‌ـ براى نخستین بار، صندوقى ساخته شد.<ref> مناقب، ج‌ 3، ص‌ 413؛ سیر اعلام‌النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 284؛ تاریخ‌یعقوبى، ج‌ ص‌ 115.</ref>
  
تجربه هجرت به كشور بيگانه، وى را با سرد ‌و ‌گرم روزگار آشنا كرد، از اين ‌رو گاه با وى مشورت مى‌شد و عمر نيز در تعبير خواب از وى كمك مى‌جست.<ref> الاصابه، ج‌ 8، ص‌ 16.</ref> در روزگار خليفه دوم كه بيت‌المال، بر اساس درجات بين مسلمانان قسمت مى‌شد و به زنان مهاجر و برخى ديگر به اندازه فضل و برترى آنان ـ ‌از 1000 تا 2000 درهم‌ ـ مى‌پرداختند، اسماء بيشترين دريافتى را داشت.<ref> تاريخ يعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 153.</ref>
+
با درگذشت ابوبكر در سال سیزدهم به همسرى على علیه‌السلام درآمد و تا پایان زندگى در كابین آن حضرت بود. حاصل این ازدواج دو فرزند به نام یحیى و عون<ref> الطبقات، ج‌ 8، ص‌ 222؛ اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 13.</ref> یا یحیى و محمد اصغر<ref> مناقب، ج‌ 3، ص‌ 350.</ref> یا عثمان اصغر و یحیى<ref> تاریخ یعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 213.</ref> بود. از این پس در تاریخ اطلاع چندانى از این بانو وجود ندارد.
  
گرچه در روايتى ديگر براى وى 1000 درهم ياد ‌شده؛<ref> الطبقات، ج‌ ص‌ 222.</ref> ولى باز از فضل و ارجمندى او در نگاه حكومت حكايت دارد. احاديثى كه از وى در منزلت على عليه‌السلام رسيده، حاكى از عشق و علاقه وافر او به حضرت و خاندان رسول است.<ref> مناقب، ج‌ ص‌ 94.</ref>
+
اسماء از راویان حدیث پیامبر اكرم به شمار مى‌رود<ref> رجال الطوسى، ص‌ 53؛ المغازى، ج‌ ص‌ 766.</ref> و كسانى چون عمر ‌بن ‌خطاب، ابن ‌عباس، عبدالله ‌بن ‌جعفر، قاسم ‌بن ‌محمد، عبدالله‌ بن‌ شداد ‌بن ‌الهاد و عروة ‌بن ‌زبیر از او روایت كرده‌اند.<ref> اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 13؛ الاصابه، ج‌ 8، ص‌ 15.</ref>
  
[[امام على]] عليه‌السلام لوح افتخار «أنا مَدينةٌ العِلم و عليّ بابها» را به او سپرده بود تا نگهدارى كند.<ref> همان، ج‌ ص‌ 313.</ref> حديث رد شمس، با همه مباحث مربوط به آن‌كه در شأن على عليه‌السلام است، از طريق وى نيز به تفصيل نقل شده است.<ref> البداية والنهايه، ج‌ ص‌ 62.</ref>
+
[[امام ‌باقر]] علیه‌السلام فرمود: خداوند رحمت كند خواهرانى را كه اهل بهشت‌اند! و سپس از اسماء نام برد.<ref> [[بحارالانوار]]، ج‌ 22، ص‌ 195.</ref> بهترین دامادها (شوهرخواهرها) یعنى رسول خدا، حمزه و عباس براى وى بودند.<ref> اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 13؛ نساء من عصر النبوه، ج‌ 2، ص‌ 193.</ref>
  
تاريخ درگذشت اسماء به اختلاف گزارش شده است؛ برخى وفات وى را سال 38 هجرى حدود دو سال قبل از شهادت على عليه‌السلام و برخى ديگر سال 60 هجرى دانسته‌اند.<ref> همان، ج 7، ص 254؛ الوافى بالوفيات، ج‌ ص‌ 34.</ref> او فرزندانى داشته كه در تاريخ نقش آفريده‌اند.
+
نزدیكى اسماء به خانواده پیامبر تا بدانجا رسید كه [[حضرت فاطمه]] علیهاالسلام، او را مادر خطاب مى‌كرد.<ref> بحارالانوار، ج‌ 78، ص‌ 256.</ref> به نقل از [[ابن ‌شهر آشوب]] و برخى منابع دیگر شیعه، اسماء در مراسم ازدواج [[امام على]] علیه‌السلام و فاطمه علیهاالسلام، در سال دوم هجرت حضور داشت و به موجب وصیت [[حضرت خدیجه]] علیهاالسلام یك هفته نزد دختر [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله ماند<ref> مناقب، ج‌ ص‌ 404.</ref>؛ اما این گزارش با قول مشهور كه آمدن اسماء از حبشه را سال هفتم هجرت مى‌داند سازگار نیست. بنا به گزارش دیگر، آن زن اسماء، دختر یزید ‌بن ‌سكن انصارى بود. سیره نویسان متأخر به اشتباه او را همان اسماء بنت عمیس ثبت كرده‌اند.<ref> الصحیح من سیره، ج‌ 5، ص‌ 263.</ref>
  
'''اسماء در شأن نزول:'''
+
تجربه هجرت به كشور بیگانه، وى را با سرد ‌و ‌گرم روزگار آشنا كرد، از این ‌رو گاه با وى مشورت مى‌شد و عمر نیز در تعبیر خواب از وى كمك مى‌جست.<ref> الاصابه، ج‌ 8، ص‌ 16.</ref> در روزگار خلیفه دوم كه بیت‌المال، بر اساس درجات بین مسلمانان قسمت مى‌شد و به زنان مهاجر و برخى دیگر به اندازه فضل و برترى آنان ـ ‌از 1000 تا 2000 درهم‌ ـ مى‌پرداختند، اسماء بیشترین دریافتى را داشت.<ref> تاریخ یعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 153.</ref>
  
اسماء كه سال‌ها به دور از جمع مسلمانان زيسته بود، در ديدار از همسران [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله پرسيد: آيا تاكنون آيه‌اى درباره زنان نازل شده است؟ گفتند: نه. وى ناخشنود از اين پاسخ، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و با صراحت عرض كرد: اى رسول خدا! زنان در نوميدى و زيانكارى‌اند، چون در قرآن همانند مردان به نيكى ياد نمى‌شوند.
+
گرچه در روایتى دیگر براى وى 1000 درهم یاد ‌شده؛<ref> الطبقات، ج‌ 8، ص‌ 222.</ref> ولى باز از فضل و ارجمندى او در نگاه حكومت حكایت دارد. احادیثى كه از وى در منزلت على علیه‌السلام رسیده، حاكى از عشق و علاقه وافر او به حضرت و خاندان رسول است.<ref> مناقب، ج‌ 3، ص‌ 94.</ref>
  
با اين سخن، خداوند آيه 35 [[سوره احزاب]]/33 را بر پيامبر صلى الله عليه و آله فرو ‌فرستاد:<ref> مجمع البيان، ج‌ ص‌ 560؛ روض الجنان، ج‌ 15، ص‌ 421.</ref> «اِنَّ المُسلِمينَ والمُسلِمتِ والمُؤمِنينَ والمُؤمِنتِ والقنِتينَ والقنِتتِ والصّدِقينَ والصّدِقتِ والصّبِرينَوالصّبِرتِ والخشِعينَ والخشِعتِ والمُتَصَدِّقينَ والمُتَصَدِّقتِ والصـّئِمينَ والصـّئِمتِ والحفِظينَ فُروجَهُم والحفِظـتِ والذّاكِرينَ اللّهَ كَثيرًا والذّاكِرتِ اَعَدَّ اللّهُ لَهُم مَغفِرَةً و ‌اَجرًا عَظيمـا؛ بى‌گمان، مردان و زنان ‌مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبر و مردان و زنان درستكار و مردان و زنان شكيبا و ‌مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه بخش، و مردان و زنان روزه‌دار، و مردان و زنان پاكدامن و مردان و زنانى كه خداوند را بسيار ياد ‌مى‌كنند، خداوند براى همه آنان آمرزش و پاداشى بزرگ آماده ساخته است».
+
[[امام على]] علیه‌السلام لوح افتخار «أنا مَدینةٌ العِلم و علیّ بابها» را به او سپرده بود تا نگهدارى كند.<ref> همان، ج‌ ص‌ 313.</ref> حدیث رد شمس، با همه مباحث مربوط به آن‌كه در شأن على علیه‌السلام است، از طریق وى نیز به تفصیل نقل شده است.<ref> البدایة والنهایه، ج‌ ص‌ 62.</ref>
  
نزول اين آيه كه به نظر بسيارى از مفسران براى پاسخ به اسماء بوده،<ref> جامع البيان، مج‌ 12، ج‌ 22، ص‌ 14.</ref> تساوى زنان با مردان را در صفات متعالى نشان مى‌دهد.
+
تاریخ درگذشت اسماء به اختلاف گزارش شده است؛ برخى وفات وى را سال 38 هجرى حدود دو سال قبل از شهادت على علیه‌السلام و برخى دیگر سال 60 هجرى دانسته‌اند.<ref> همان، ج 7، ص 254؛ الوافى بالوفیات، ج‌ ص‌ 34.</ref> او فرزندانى داشته كه در تاریخ نقش آفریده‌اند.
  
==پانویس ==
+
==اسماء در شأن نزول==
<references />
 
===منابع===
 
  
سيد عليرضا واسعى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 3، صفحه 273-276
+
اسماء كه سال‌ها به دور از جمع مسلمانان زیسته بود، در دیدار از همسران [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله پرسید: آیا تاكنون آیه‌اى درباره زنان نازل شده است؟ گفتند: نه. وى ناخشنود از این پاسخ، نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و با صراحت عرض كرد: اى رسول خدا! زنان در نومیدى و زیانكارى‌اند، چون در قرآن همانند مردان به نیكى یاد نمى‌شوند.
 +
 
 +
با این سخن، خداوند آیه 35 [[سوره احزاب]]/33 را بر پیامبر صلى الله علیه و آله فرو ‌فرستاد:<ref> مجمع البیان، ج‌ 8، ص‌ 560؛ روض الجنان، ج‌ 15، ص‌ 421.</ref> {{متن قرآن|«إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا»}}؛ بى‌گمان، مردان و زنان ‌مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبر و مردان و زنان درستكار و مردان و زنان شكیبا و ‌مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه بخش، و مردان و زنان روزه‌دار، و مردان و زنان پاكدامن و مردان و زنانى كه خداوند را بسیار یاد ‌مى‌كنند، خداوند براى همه آنان آمرزش و پاداشى بزرگ آماده ساخته است.
 +
 
 +
نزول این آیه كه به نظر بسیارى از مفسران براى پاسخ به اسماء بوده،<ref> جامع البیان، مج‌ 12، ج‌ 22، ص‌ 14.</ref> تساوى زنان با مردان را در صفات متعالى نشان مى‌دهد.
 +
 
 +
==پانویس==
 +
<references/>
 +
 
 +
==منابع==
 +
سید علیرضا واسعى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 3، صفحه 273-276.
  
 
[[رده: اصحاب پیامبر]]
 
[[رده: اصحاب پیامبر]]
 
 
[[رده: شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]
 
[[رده: شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۴۷

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


اسماء دختر عمیس ‌بن معد ‌بن ‌تیم خثعمى.[۱]

زندگی نامه

او به همراه همسرش جعفر، از نخستین اسلام آورندگان است[۲] كه پیش از ورود پیامبر صلى الله علیه و آله به «دارالارقم» بدو گروید.[۳] 

به فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله در هجرت دوم به حبشه رهسپار شد،[۴] به همین جهت عُمَر او را بَحریّه و حبشیه خطاب مى‌كرد.[۵] جزئیات تاریخى زندگى وى و دیگر مسلمانان در حبشه، چندان روشن نیست؛ اما بى‌تردید تحمل مشكلات دیار غربت جز براى كسى كه عاشق پیامبر صلى الله علیه و آله و اسلام باشد، آسان نبود چنان كه وى در پاسخ به عمر ‌بن ‌خطاب كه او را از مهاجران به مدینه نشمرده بود به سختی‌هاى آن اشاره كرد.[۶]

او ‌در حبشه سه پسر به نام‌هاى عبدالله، عون و محمد براى جعفر آورد[۷] و در سال هفتم هجرى، در پى فرمان پیامبر صلى الله علیه و آله همچون دیگر مسلمانان، از حبشه به مدینه بازگشت.[۸]

در مدینه بود كه با حفصه دختر عمر و همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله ملاقات كرد و سخن تندى از عمر شنید و در جواب وى كه گفته بود: ما در هجرت از شما پیشى گرفته‌ایم، پس به پیامبر سزاوارتریم، خشمگینانه گفت: اى ‌عمر! دروغ گفتى، هرگز چنین نیست. به ‌خدا ‌سوگند! شما با رسول خدا صلی الله علیه و آله بودید، گرسنگان شما را غذا مى‌داد و نادانانِ شما را موعظه مى‌كرد؛ ولى ما در سرزمین حبشه بیگانه و غضب شده و در آزار و ترس بودیم و این، براى خدا و پیامبرش بود آنگاه سوگند یاد كرد كه داستان را به عرض پیامبر صلى الله علیه و آله برساند.

پیامبر فرمود: هر كس چنین بگوید، دروغ گفته است.[۹] او به من سزاوارتر از شما نیست. براى وى و یارانش هجرتى است؛ ولى براى شما اهل كشتى دو هجرت است:[۱۰] هجرتى به نزد نجاشى و هجرتى به سوى من.[۱۱]

در سال هشتم هجرت، با شهادت جعفر بن ابى‌طالب در سریه موته، پیامبر صلى الله علیه و آله از اسماء دلجویى كرد و به دیگر زنان فرمود تا براى او و فرزندانش، غذایى فراهم سازند.[۱۲]

در سال نهم هجرى به اتفاق صفیه دختر عبدالمطلب، عهده‌دار غسل اُمّ كلثوم،[۱۳] دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و همسر عثمان ‌بن ‌عفان شد و در جنگ حنین، پیامبر صلى الله علیه و آله او را به ازدواج ابوبكر درآورد.[۱۴]

از این وصلت در سال ‌دهم در ذوالحلیفه محمد ‌بن ‌ابى‌بكر متولد شد[۱۵] و پیامبر صلى الله علیه و آله درباره مناسك او فرمود: مانند دیگران، اعمال را به جاى آوَرَد؛ ولى طواف نكند.[۱۶]

اسماء هنگام بیمارىِ پیامبر صلى الله علیه و آله دلى پر‌تب و تاب داشت. او بر گرد حضرت مى‌چرخید و با پیشنهاد وى، دارویى را به حضرت خوراندند كه پیامبر صلى الله علیه و آله را چندان خوش نیامد.[۱۷]

در روز وفات فاطمه علیهاالسلام دستیار على علیه‌السلام بود، تا وى را غسل دهد[۱۸] و براى این كه حجم بدن آن حضرت، هنگام تشییع نمایان نباشد[۱۹] به اشاره وى ـ ‌طبق آنچه در حبشه آموخته بود ‌ـ براى نخستین بار، صندوقى ساخته شد.[۲۰]

با درگذشت ابوبكر در سال سیزدهم به همسرى على علیه‌السلام درآمد و تا پایان زندگى در كابین آن حضرت بود. حاصل این ازدواج دو فرزند به نام یحیى و عون[۲۱] یا یحیى و محمد اصغر[۲۲] یا عثمان اصغر و یحیى[۲۳] بود. از این پس در تاریخ اطلاع چندانى از این بانو وجود ندارد.

اسماء از راویان حدیث پیامبر اكرم به شمار مى‌رود[۲۴] و كسانى چون عمر ‌بن ‌خطاب، ابن ‌عباس، عبدالله ‌بن ‌جعفر، قاسم ‌بن ‌محمد، عبدالله‌ بن‌ شداد ‌بن ‌الهاد و عروة ‌بن ‌زبیر از او روایت كرده‌اند.[۲۵]

امام ‌باقر علیه‌السلام فرمود: خداوند رحمت كند خواهرانى را كه اهل بهشت‌اند! و سپس از اسماء نام برد.[۲۶] بهترین دامادها (شوهرخواهرها) یعنى رسول خدا، حمزه و عباس براى وى بودند.[۲۷]

نزدیكى اسماء به خانواده پیامبر تا بدانجا رسید كه حضرت فاطمه علیهاالسلام، او را مادر خطاب مى‌كرد.[۲۸] به نقل از ابن ‌شهر آشوب و برخى منابع دیگر شیعه، اسماء در مراسم ازدواج امام على علیه‌السلام و فاطمه علیهاالسلام، در سال دوم هجرت حضور داشت و به موجب وصیت حضرت خدیجه علیهاالسلام یك هفته نزد دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله ماند[۲۹]؛ اما این گزارش با قول مشهور كه آمدن اسماء از حبشه را سال هفتم هجرت مى‌داند سازگار نیست. بنا به گزارش دیگر، آن زن اسماء، دختر یزید ‌بن ‌سكن انصارى بود. سیره نویسان متأخر به اشتباه او را همان اسماء بنت عمیس ثبت كرده‌اند.[۳۰]

تجربه هجرت به كشور بیگانه، وى را با سرد ‌و ‌گرم روزگار آشنا كرد، از این ‌رو گاه با وى مشورت مى‌شد و عمر نیز در تعبیر خواب از وى كمك مى‌جست.[۳۱] در روزگار خلیفه دوم كه بیت‌المال، بر اساس درجات بین مسلمانان قسمت مى‌شد و به زنان مهاجر و برخى دیگر به اندازه فضل و برترى آنان ـ ‌از 1000 تا 2000 درهم‌ ـ مى‌پرداختند، اسماء بیشترین دریافتى را داشت.[۳۲]

گرچه در روایتى دیگر براى وى 1000 درهم یاد ‌شده؛[۳۳] ولى باز از فضل و ارجمندى او در نگاه حكومت حكایت دارد. احادیثى كه از وى در منزلت على علیه‌السلام رسیده، حاكى از عشق و علاقه وافر او به حضرت و خاندان رسول است.[۳۴]

امام على علیه‌السلام لوح افتخار «أنا مَدینةٌ العِلم و علیّ بابها» را به او سپرده بود تا نگهدارى كند.[۳۵] حدیث رد شمس، با همه مباحث مربوط به آن‌كه در شأن على علیه‌السلام است، از طریق وى نیز به تفصیل نقل شده است.[۳۶]

تاریخ درگذشت اسماء به اختلاف گزارش شده است؛ برخى وفات وى را سال 38 هجرى حدود دو سال قبل از شهادت على علیه‌السلام و برخى دیگر سال 60 هجرى دانسته‌اند.[۳۷] او فرزندانى داشته كه در تاریخ نقش آفریده‌اند.

اسماء در شأن نزول

اسماء كه سال‌ها به دور از جمع مسلمانان زیسته بود، در دیدار از همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: آیا تاكنون آیه‌اى درباره زنان نازل شده است؟ گفتند: نه. وى ناخشنود از این پاسخ، نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و با صراحت عرض كرد: اى رسول خدا! زنان در نومیدى و زیانكارى‌اند، چون در قرآن همانند مردان به نیكى یاد نمى‌شوند.

با این سخن، خداوند آیه 35 سوره احزاب/33 را بر پیامبر صلى الله علیه و آله فرو ‌فرستاد:[۳۸] «إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا»؛ بى‌گمان، مردان و زنان ‌مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبر و مردان و زنان درستكار و مردان و زنان شكیبا و ‌مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه بخش، و مردان و زنان روزه‌دار، و مردان و زنان پاكدامن و مردان و زنانى كه خداوند را بسیار یاد ‌مى‌كنند، خداوند براى همه آنان آمرزش و پاداشى بزرگ آماده ساخته است.

نزول این آیه كه به نظر بسیارى از مفسران براى پاسخ به اسماء بوده،[۳۹] تساوى زنان با مردان را در صفات متعالى نشان مى‌دهد.

پانویس

  1. الطبقات، ج 3، ص 126؛ تاریخ ‌طبرى، ج 2، ص‌ 351.
  2. اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 13.
  3. الطبقات، ج‌ 8، ص‌ 219؛ سیر اعلام النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 283.
  4. الطبقات، ج‌ 4، ص‌ 25.
  5. البدایة والنهایه، ج 4، ص 166؛ الطبقات، ج‌ 8‌، ص‌ 219.
  6. صحیح ‌مسلم، ج 8، ص 430؛ الطبقات، ج 8، ص 219.
  7. اسدالغابه، ج‌ 7، ص ‌13.
  8. صحیح مسلم، ج‌ 8، ص‌ 430؛ الطبقات، ج‌ 4، ص‌ 25؛ نساء من عصر النبوه، ج‌ 2، ص‌ 188.
  9. الطبقات، ج‌ 8، ص‌ 220؛ سیر اعلام النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 284.
  10. صحیح مسلم، ج‌ 8، ص‌ 430.
  11. الطبقات، ج‌ 8، ص‌ 220.
  12. همان؛ مرآة العقول، ج‌ 14، ص‌ 166.
  13. البدایة والنهایه، ج‌ 5، ص‌ 31.
  14. الاصابه، ج‌ 8، ص‌ 15.
  15. سنن‌النسائى، ج 5، ص 170؛ الطبقات، ج 8، ص‌ 222.
  16. سنن‌النسائى، ج‌ 5، ص‌ 170؛ سنن ابى‌داود، ج‌ 2، ص‌ 8.
  17. تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 230.
  18. تاریخ یعقوبى، ج‌ 2، ص ‌115؛ تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 253.
  19. تاریخ یعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 115.
  20. مناقب، ج‌ 3، ص‌ 413؛ سیر اعلام‌النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 284؛ تاریخ‌یعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 115.
  21. الطبقات، ج‌ 8، ص‌ 222؛ اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 13.
  22. مناقب، ج‌ 3، ص‌ 350.
  23. تاریخ یعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 213.
  24. رجال الطوسى، ص‌ 53؛ المغازى، ج‌ 2، ص‌ 766.
  25. اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 13؛ الاصابه، ج‌ 8، ص‌ 15.
  26. بحارالانوار، ج‌ 22، ص‌ 195.
  27. اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 13؛ نساء من عصر النبوه، ج‌ 2، ص‌ 193.
  28. بحارالانوار، ج‌ 78، ص‌ 256.
  29. مناقب، ج‌ 3، ص‌ 404.
  30. الصحیح من سیره، ج‌ 5، ص‌ 263.
  31. الاصابه، ج‌ 8، ص‌ 16.
  32. تاریخ یعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 153.
  33. الطبقات، ج‌ 8، ص‌ 222.
  34. مناقب، ج‌ 3، ص‌ 94.
  35. همان، ج‌ 2، ص‌ 313.
  36. البدایة والنهایه، ج‌ 6، ص‌ 62.
  37. همان، ج 7، ص 254؛ الوافى بالوفیات، ج‌ 9، ص‌ 34.
  38. مجمع البیان، ج‌ 8، ص‌ 560؛ روض الجنان، ج‌ 15، ص‌ 421.
  39. جامع البیان، مج‌ 12، ج‌ 22، ص‌ 14.

منابع

سید علیرضا واسعى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 3، صفحه 273-276.