ابن زبعری: تفاوت بین نسخهها
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) (افزودن رده شعرا) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}} | {{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}} | ||
− | ابوسعد عبدالله بن زبعرى بن قیس بن عدى از تیره بنى سهم<ref> الاشتقاق، | + | ابوسعد عبدالله بن زبعرى بن قیس بن عدى از تیره بنى سهم<ref>الاشتقاق، ص122.</ref> و از دشمنان نخستین پیامبر و اسلام. |
==زندگی نامه== | ==زندگی نامه== | ||
− | وى از شعراى بنام عصر جاهلى بود و برخى او را بدیعگوىترین شاعر [[مكه]] دانستهاند؛ هر چند برخى دیگر چون زبیر بن بكار چنین باورى ندارند.<ref> الاستیعاب، | + | وى از شعراى بنام عصر جاهلى بود و برخى او را بدیعگوىترین شاعر [[مكه]] دانستهاند؛ هر چند برخى دیگر چون زبیر بن بكار چنین باورى ندارند.<ref>الاستیعاب، ج3، ص36.</ref> وى اشعارى در ستایش و سرزنش افراد و اقوام داشت و همین امر گاه او یا قومش را دچار مشكل مىكرد؛ چنانكه شعرش در ستودن [[هاشم]] بن [[عبدمناف]] و اطعام او در خشكسالى، حسادت امیّة بن عبد شمس را برانگیخت و نزاعى را پیش آورد و نیز هجوى كه درباره بنى قصى بن كلاب سرود، براى او دردسر آفرید.<ref>الطبقات، ج1، ص62.</ref> |
− | اشعار وى گاه مایه صلح و مانع انتقامجویى نیز مىشد؛<ref> المنمّق، | + | اشعار وى گاه مایه صلح و مانع انتقامجویى نیز مىشد؛<ref>المنمّق، ص196 و 197.</ref> به هر روى، سرودههاى ابنزبعرى درباره تاریخ جاهلیت از مستندات مورخان است.<ref>سیره ابن هشام، ج3، ص136 به بعد؛ البدایة والنهایه، ج8، ص179 به بعد.</ref> شعرهاى او گاهى در محاورهها نیز بكار مىآمد؛ چنانكه یزید پس از واقعه [[كربلا]] به شعرى از وى در بزرگى شیوخ [[مكه]] و قریش استناد كرد: لیت اشیاخى ببدر شهدوا.<ref>البدایة والنهایه، ج8، ص179.</ref> |
− | اینكه ابنزبعرى در جاهلیت از چه موقعیتى برخوردار بوده، در تاریخ روشن نیست. فقط گفتهاند كه در «حِلْفُالمُطَیّبین» شركت داشت و همیشه پاىبندى خود را به آن نشان مىداد.<ref> المنمّق، ص 50 و 51؛ سیره ابن هشام، | + | اینكه ابنزبعرى در جاهلیت از چه موقعیتى برخوردار بوده، در تاریخ روشن نیست. فقط گفتهاند كه در «حِلْفُالمُطَیّبین» شركت داشت و همیشه پاىبندى خود را به آن نشان مىداد.<ref>المنمّق، ص 50 و 51؛ سیره ابن هشام، ج3، ص278.</ref> با ظهور اسلام و آغاز دعوت آشكار پیامبر صلى الله علیه و آله او در شمار دشمنان اسلام قرار گرفت و با شعر و شمشیر با اسلام و مسلمانان به ستیز برخاست.<ref> المنمّق، ص50 و 51.</ref> |
− | گفتهاند: او یكى از سه شاعرى است كه پیامبر صلى الله علیه و آله را در مكه هجو كرده است.<ref> الاغانى، ج 4، ص 144.</ref> وى در بازدارى دیگران از گرایش به اسلام نیز مىكوشید؛<ref> سیره ابن هشام، | + | گفتهاند: او یكى از سه شاعرى است كه پیامبر صلى الله علیه و آله را در مكه هجو كرده است.<ref> الاغانى، ج 4، ص 144.</ref> وى در بازدارى دیگران از گرایش به اسلام نیز مىكوشید؛<ref> سیره ابن هشام، ج3، ص278.</ref> از اینرو برخى او را از بزرگترین دشمنان اسلام شمردهاند.<ref>البدایة والنهایه، ج4، ص247.</ref> |
− | نقل است كه گاهى از طرف سران قریش مورد بىمهرى قرار مىگرفت؛ چنانكه وقتى خواست به دارالندوه درآید تا مشورت بنىقصى را بشنود، مانعش شدند؛ بدین روى شعرى در نكوهش و هجو آنان بر در دارالندوه نوشت كه آزارش را در پى داشت و در نهایت به ناچار در ستایش آنان نیز اشعارى سرود.<ref> المنمّق، ص 343 و 344.</ref> | + | نقل است كه گاهى از طرف سران قریش مورد بىمهرى قرار مىگرفت؛ چنانكه وقتى خواست به دارالندوه درآید تا مشورت بنىقصى را بشنود، مانعش شدند؛ بدین روى شعرى در نكوهش و هجو آنان بر در دارالندوه نوشت كه آزارش را در پى داشت و در نهایت به ناچار در ستایش آنان نیز اشعارى سرود.<ref>المنمّق، ص 343 و 344.</ref> |
− | ابنزبعرى تا سال [[فتح مكه]] (8 هجرى) در سپاه مشركان بود و در تقویت آنان و تضعیف سپاه اسلام شعر مىگفت. پس از [[جنگ بدر]] براى كشتهشدگان قریش مرثیهاى خواند كه مشركان را به تدارك نیرو و انتقامجویى برانگیخت و حتى با سه تن دیگر مأموریت یافت تا دیگر تیرههاى اطراف [[مكه]] را نیز به مبارزه با مسلمانان فراخواند.<ref> المغازى، | + | ابنزبعرى تا سال [[فتح مكه]] (8 هجرى) در سپاه مشركان بود و در تقویت آنان و تضعیف سپاه اسلام شعر مىگفت. پس از [[جنگ بدر]] براى كشتهشدگان قریش مرثیهاى خواند كه مشركان را به تدارك نیرو و انتقامجویى برانگیخت و حتى با سه تن دیگر مأموریت یافت تا دیگر تیرههاى اطراف [[مكه]] را نیز به مبارزه با مسلمانان فراخواند.<ref> المغازى، ج1، ص201.</ref> |
− | در [[جنگ احد]] نیز شركت كرد و مسلمانى را كشت<ref> المغازى، | + | در [[جنگ احد]] نیز شركت كرد و مسلمانى را كشت<ref>المغازى، ج1، ص302.</ref> و پس از پیروزى قریش با اظهار خشنودى از كشته شدن بعضى مسلمانان چون حمزه، اشعارى سرود كه البته از طرف حسان بن ثابت بىپاسخ نماند.<ref>سیره ابن هشام، ج3، ص136 و 137.</ref> |
− | وى در جنگ احزاب نیز حضور داشت و پس از دیدن محاصره مدینه به وجد آمد و قصیدهاى در ستایش سران احزاب و خوشحالى از پایان كار مسلمانان سرود؛ اما پس از پیروزى مسلمانان و شكست مشركان وى آن را مرهون خندق دانسته، گفت: اگر خندق نبود از مسلمانان جز كشتههایى براى پرندگان بیابان و گرگها چیزى باقى نمىماند.<ref> سیره ابن هشام، | + | وى در جنگ احزاب نیز حضور داشت و پس از دیدن محاصره مدینه به وجد آمد و قصیدهاى در ستایش سران احزاب و خوشحالى از پایان كار مسلمانان سرود؛ اما پس از پیروزى مسلمانان و شكست مشركان وى آن را مرهون خندق دانسته، گفت: اگر خندق نبود از مسلمانان جز كشتههایى براى پرندگان بیابان و گرگها چیزى باقى نمىماند.<ref>سیره ابن هشام، ج3، ص257 و 258.</ref> |
− | ابنزبعرى در سال فتح مكه به اتفاق هبیرة بن ابى وهب مخزومى به نجران گریخت<ref> تاریخ طبرى، | + | ابنزبعرى در سال فتح مكه به اتفاق هبیرة بن ابى وهب مخزومى به نجران گریخت<ref>تاریخ طبرى، ج2، ص162؛ الاستیعاب، ج3، ص36.</ref> و به نجرانیان درباره خطر حمله پیامبر صلى الله علیه و آله به آنجا هشدار داد.<ref>المغازى، ج2، ص847.</ref> |
− | وى مدتى در آنجا اقامت گزید تا حسان بن ثابت شاعر مسلمان در یك بیت پیامى بدین مضمون براى او فرستاد: مردمى را كه دشمنى با آنان تو را به زندگى سخت در نجران واداشت، از دست مده<ref> همان، ص 847 و 848؛ الاستیعاب، | + | وى مدتى در آنجا اقامت گزید تا حسان بن ثابت شاعر مسلمان در یك بیت پیامى بدین مضمون براى او فرستاد: مردمى را كه دشمنى با آنان تو را به زندگى سخت در نجران واداشت، از دست مده<ref> همان، ص 847 و 848؛ الاستیعاب، ج3، ص37.</ref> و بدین طریق از او خواست تا اسلام آورد. گویى وى پس از دریافت نامه در همین سال اسلام آورد و در امان پیامبر صلى الله علیه و آله قرار گرفت.<ref> الاغانى، ج15، ص174؛ الاصابه، ج4، ص76.</ref> |
− | و با اظهار پشیمانى از گذشته در ضمن اشعارى انگیزههاى مخالفت خود را با پیامبر قساوتِ قلب و پیروى از هواى نفس و شیطان برشمرد.<ref> الاستیعاب، | + | و با اظهار پشیمانى از گذشته در ضمن اشعارى انگیزههاى مخالفت خود را با پیامبر قساوتِ قلب و پیروى از هواى نفس و شیطان برشمرد.<ref>الاستیعاب، ج3، ص37.</ref> از وى جملههایى هنگام پذیرش اسلام نقل شده كه از پشیمانى او حكایت دارد.<ref>المغازى، ج2، ص847 و 848.</ref> |
− | او پس از مسلمانى، در حوادث بعدى با پیامبر صلى الله علیه و آله بود.<ref> الاستیعاب، | + | او پس از مسلمانى، در حوادث بعدى با پیامبر صلى الله علیه و آله بود.<ref>الاستیعاب، ج3، ص38.</ref> پس از آن، اطلاعى از او در دست نیست ولى گویا خلافت عمر را درك كرد. از ابنزبعرى فرزندى نماند.<ref>جمهرة انسابالعرب، ص 165؛ اسدالغابه، ج3، ص240.</ref> |
==ابنزبعرى در شأن نزول== | ==ابنزبعرى در شأن نزول== | ||
− | # در غررالتبیان، ذیل آیه 224 [[سوره شعراء]]/ | + | # در غررالتبیان، ذیل آیه 224 [[سوره شعراء]]/26 {{متن قرآن|«والشُّعَراءُ یَتَّبِعهُم الْغاوُونَ»}} آمده است كه مقصود از شعرا در آیه، شعراى مشركان از جمله عبداللّه بن زبعرى است كه در وادىها سرگردانند.<ref>غررالتبیان، ص 376.</ref> طبرسى، تمام این شعرا جز یك تن را از قریش دانسته كه به گزاف، مدعى بودند چون محمد صلى الله علیه و آله سخن مىگویند.<ref>مجمعالبیان، ج7، ص325.</ref> |
− | # «و كانَ الإِنسنُ أكثرَ شَىء جَدَلاً». ([[سوره كهف]]/18،54) بر پایه قولى منظور از انسانِ مجادلهگر، عبدالله بن زبعرى ذكر شده كه به مجادله با پیامبر صلى الله علیه و آله برمىخاست.<ref> مبهمات القرآن، ج 2، ص 167.</ref> | + | # {{متن قرآن|«و كانَ الإِنسنُ أكثرَ شَىء جَدَلاً»}}. ([[سوره كهف]]/18،54) بر پایه قولى منظور از انسانِ مجادلهگر، عبدالله بن زبعرى ذكر شده كه به مجادله با پیامبر صلى الله علیه و آله برمىخاست.<ref> مبهمات القرآن، ج 2، ص 167.</ref> |
− | # چون پیامبر آیات 98 تا100 [[سوره انبیاء]]/21 را بر مشركان تلاوت كرد كه در آن از پرستش غیرخدا نهى و معبودهایشان، هیزم آتش دوزخ خوانده شدهاند، ابن زبعرى گفت: اگر چنین باشد پس فرشتگان، مسیح و عزیر كه معبود ما نصارا و یهودند، هیزم دوزخند!پیامبر صلى الله علیه و آله در پاسخ بدو گفت: همه آنها (جز خدا) كه مىپسندند معبود واقع شوند با پرستندگانشان شیطانىاند.<ref> جامعالبیان، | + | # چون پیامبر آیات 98 تا100 [[سوره انبیاء]]/21 را بر مشركان تلاوت كرد كه در آن از پرستش غیرخدا نهى و معبودهایشان، هیزم آتش دوزخ خوانده شدهاند، ابن زبعرى گفت: اگر چنین باشد پس فرشتگان، مسیح و عزیر كه معبود ما نصارا و یهودند، هیزم دوزخند! پیامبر صلى الله علیه و آله در پاسخ بدو گفت: همه آنها (جز خدا) كه مىپسندند معبود واقع شوند با پرستندگانشان شیطانىاند.<ref> جامعالبیان، مج10، ج17، ص126 و 127.</ref> در مجمعالبیان، تفصیلِ داستان چنین آمده است: چون آیات 98 تا 100 سوره انبیاء/21 نازل شد، وى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و گفت: اى محمد! آیا گمان ندارى كه عزیر و عیسى، مردانى صالح و مریم زنى نیكوكار بودند؟ چون پیامبر صلى الله علیه و آله پاسخ مثبت داد. پرسید: اینان كه به جاى خدا پرستیده مىشوند، آیا در آتش دوزخند؟ در پاسخ به او، خداوند آیه 101 و 102 سوره انبیاء/21 را فرود آورد: {{متن قرآن|«إنَّ الّذین سَبَقَت لَهُم مِنّا الحُسنى أُولئِك عَنها مُبعَدون × لایَسمَعونَ حَسِیسَها و هُم فِى مَا اشْتَهتْ أَنفُسُهمْ خلِدونَ»}}؛ همانا كسانى كه از پیش، وعده نیكو (=بهشت) به ایشان دادهایم، اینان از آن (دوزخ)دورشدگانند. آواى آن (آتش دوزخ)را هم نشنوند و ایشان در آنچه دلهایشان بخواهد و آرزو كنند، جاویدانند». بدین طریق عیسى، عزیر و مریم و ملائكه كه به جاى خدا پرستیده مىشدند، در حالى كه خود ناخرسند بودند، مستثنا شدند.<ref>مجمعالبیان، ج7، ص102 و 103.</ref> |
− | # قرطبى<ref> قرطبى، | + | # قرطبى<ref>قرطبى، ج13، ص6.</ref> به نقل از ماوردى، مقصود از «ظالمون» را در آیه 8 [[سوره فرقان]]/25 ابن زبعرى دانسته است: {{متن قرآن|«وقالَ الظّلِمونَ إِن تَتَّبِعونَ إلاّ رَجُلا مَسحُوراً»}} و ستمكاران گفتند: جز مردى مسحور را پیروى نمىكنید. |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
سطر ۴۰: | سطر ۴۰: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | سید علیرضا واسعى، دائرةالمعارف قرآن کریم، | + | سید علیرضا واسعى، دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد1، صفحه 587-590. |
[[رده: دشمنان پیامبر]] | [[رده: دشمنان پیامبر]] | ||
[[رده:شخصیتهای شان نزول آیات قرآن]] | [[رده:شخصیتهای شان نزول آیات قرآن]] | ||
[[رده:شعرا]] | [[رده:شعرا]] |
نسخهٔ ۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۴۹
ابوسعد عبدالله بن زبعرى بن قیس بن عدى از تیره بنى سهم[۱] و از دشمنان نخستین پیامبر و اسلام.
زندگی نامه
وى از شعراى بنام عصر جاهلى بود و برخى او را بدیعگوىترین شاعر مكه دانستهاند؛ هر چند برخى دیگر چون زبیر بن بكار چنین باورى ندارند.[۲] وى اشعارى در ستایش و سرزنش افراد و اقوام داشت و همین امر گاه او یا قومش را دچار مشكل مىكرد؛ چنانكه شعرش در ستودن هاشم بن عبدمناف و اطعام او در خشكسالى، حسادت امیّة بن عبد شمس را برانگیخت و نزاعى را پیش آورد و نیز هجوى كه درباره بنى قصى بن كلاب سرود، براى او دردسر آفرید.[۳]
اشعار وى گاه مایه صلح و مانع انتقامجویى نیز مىشد؛[۴] به هر روى، سرودههاى ابنزبعرى درباره تاریخ جاهلیت از مستندات مورخان است.[۵] شعرهاى او گاهى در محاورهها نیز بكار مىآمد؛ چنانكه یزید پس از واقعه كربلا به شعرى از وى در بزرگى شیوخ مكه و قریش استناد كرد: لیت اشیاخى ببدر شهدوا.[۶]
اینكه ابنزبعرى در جاهلیت از چه موقعیتى برخوردار بوده، در تاریخ روشن نیست. فقط گفتهاند كه در «حِلْفُالمُطَیّبین» شركت داشت و همیشه پاىبندى خود را به آن نشان مىداد.[۷] با ظهور اسلام و آغاز دعوت آشكار پیامبر صلى الله علیه و آله او در شمار دشمنان اسلام قرار گرفت و با شعر و شمشیر با اسلام و مسلمانان به ستیز برخاست.[۸]
گفتهاند: او یكى از سه شاعرى است كه پیامبر صلى الله علیه و آله را در مكه هجو كرده است.[۹] وى در بازدارى دیگران از گرایش به اسلام نیز مىكوشید؛[۱۰] از اینرو برخى او را از بزرگترین دشمنان اسلام شمردهاند.[۱۱]
نقل است كه گاهى از طرف سران قریش مورد بىمهرى قرار مىگرفت؛ چنانكه وقتى خواست به دارالندوه درآید تا مشورت بنىقصى را بشنود، مانعش شدند؛ بدین روى شعرى در نكوهش و هجو آنان بر در دارالندوه نوشت كه آزارش را در پى داشت و در نهایت به ناچار در ستایش آنان نیز اشعارى سرود.[۱۲]
ابنزبعرى تا سال فتح مكه (8 هجرى) در سپاه مشركان بود و در تقویت آنان و تضعیف سپاه اسلام شعر مىگفت. پس از جنگ بدر براى كشتهشدگان قریش مرثیهاى خواند كه مشركان را به تدارك نیرو و انتقامجویى برانگیخت و حتى با سه تن دیگر مأموریت یافت تا دیگر تیرههاى اطراف مكه را نیز به مبارزه با مسلمانان فراخواند.[۱۳]
در جنگ احد نیز شركت كرد و مسلمانى را كشت[۱۴] و پس از پیروزى قریش با اظهار خشنودى از كشته شدن بعضى مسلمانان چون حمزه، اشعارى سرود كه البته از طرف حسان بن ثابت بىپاسخ نماند.[۱۵]
وى در جنگ احزاب نیز حضور داشت و پس از دیدن محاصره مدینه به وجد آمد و قصیدهاى در ستایش سران احزاب و خوشحالى از پایان كار مسلمانان سرود؛ اما پس از پیروزى مسلمانان و شكست مشركان وى آن را مرهون خندق دانسته، گفت: اگر خندق نبود از مسلمانان جز كشتههایى براى پرندگان بیابان و گرگها چیزى باقى نمىماند.[۱۶]
ابنزبعرى در سال فتح مكه به اتفاق هبیرة بن ابى وهب مخزومى به نجران گریخت[۱۷] و به نجرانیان درباره خطر حمله پیامبر صلى الله علیه و آله به آنجا هشدار داد.[۱۸]
وى مدتى در آنجا اقامت گزید تا حسان بن ثابت شاعر مسلمان در یك بیت پیامى بدین مضمون براى او فرستاد: مردمى را كه دشمنى با آنان تو را به زندگى سخت در نجران واداشت، از دست مده[۱۹] و بدین طریق از او خواست تا اسلام آورد. گویى وى پس از دریافت نامه در همین سال اسلام آورد و در امان پیامبر صلى الله علیه و آله قرار گرفت.[۲۰]
و با اظهار پشیمانى از گذشته در ضمن اشعارى انگیزههاى مخالفت خود را با پیامبر قساوتِ قلب و پیروى از هواى نفس و شیطان برشمرد.[۲۱] از وى جملههایى هنگام پذیرش اسلام نقل شده كه از پشیمانى او حكایت دارد.[۲۲]
او پس از مسلمانى، در حوادث بعدى با پیامبر صلى الله علیه و آله بود.[۲۳] پس از آن، اطلاعى از او در دست نیست ولى گویا خلافت عمر را درك كرد. از ابنزبعرى فرزندى نماند.[۲۴]
ابنزبعرى در شأن نزول
- در غررالتبیان، ذیل آیه 224 سوره شعراء/26 «والشُّعَراءُ یَتَّبِعهُم الْغاوُونَ» آمده است كه مقصود از شعرا در آیه، شعراى مشركان از جمله عبداللّه بن زبعرى است كه در وادىها سرگردانند.[۲۵] طبرسى، تمام این شعرا جز یك تن را از قریش دانسته كه به گزاف، مدعى بودند چون محمد صلى الله علیه و آله سخن مىگویند.[۲۶]
- «و كانَ الإِنسنُ أكثرَ شَىء جَدَلاً». (سوره كهف/18،54) بر پایه قولى منظور از انسانِ مجادلهگر، عبدالله بن زبعرى ذكر شده كه به مجادله با پیامبر صلى الله علیه و آله برمىخاست.[۲۷]
- چون پیامبر آیات 98 تا100 سوره انبیاء/21 را بر مشركان تلاوت كرد كه در آن از پرستش غیرخدا نهى و معبودهایشان، هیزم آتش دوزخ خوانده شدهاند، ابن زبعرى گفت: اگر چنین باشد پس فرشتگان، مسیح و عزیر كه معبود ما نصارا و یهودند، هیزم دوزخند! پیامبر صلى الله علیه و آله در پاسخ بدو گفت: همه آنها (جز خدا) كه مىپسندند معبود واقع شوند با پرستندگانشان شیطانىاند.[۲۸] در مجمعالبیان، تفصیلِ داستان چنین آمده است: چون آیات 98 تا 100 سوره انبیاء/21 نازل شد، وى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و گفت: اى محمد! آیا گمان ندارى كه عزیر و عیسى، مردانى صالح و مریم زنى نیكوكار بودند؟ چون پیامبر صلى الله علیه و آله پاسخ مثبت داد. پرسید: اینان كه به جاى خدا پرستیده مىشوند، آیا در آتش دوزخند؟ در پاسخ به او، خداوند آیه 101 و 102 سوره انبیاء/21 را فرود آورد: «إنَّ الّذین سَبَقَت لَهُم مِنّا الحُسنى أُولئِك عَنها مُبعَدون × لایَسمَعونَ حَسِیسَها و هُم فِى مَا اشْتَهتْ أَنفُسُهمْ خلِدونَ»؛ همانا كسانى كه از پیش، وعده نیكو (=بهشت) به ایشان دادهایم، اینان از آن (دوزخ)دورشدگانند. آواى آن (آتش دوزخ)را هم نشنوند و ایشان در آنچه دلهایشان بخواهد و آرزو كنند، جاویدانند». بدین طریق عیسى، عزیر و مریم و ملائكه كه به جاى خدا پرستیده مىشدند، در حالى كه خود ناخرسند بودند، مستثنا شدند.[۲۹]
- قرطبى[۳۰] به نقل از ماوردى، مقصود از «ظالمون» را در آیه 8 سوره فرقان/25 ابن زبعرى دانسته است: «وقالَ الظّلِمونَ إِن تَتَّبِعونَ إلاّ رَجُلا مَسحُوراً» و ستمكاران گفتند: جز مردى مسحور را پیروى نمىكنید.
پانویس
- ↑ الاشتقاق، ص122.
- ↑ الاستیعاب، ج3، ص36.
- ↑ الطبقات، ج1، ص62.
- ↑ المنمّق، ص196 و 197.
- ↑ سیره ابن هشام، ج3، ص136 به بعد؛ البدایة والنهایه، ج8، ص179 به بعد.
- ↑ البدایة والنهایه، ج8، ص179.
- ↑ المنمّق، ص 50 و 51؛ سیره ابن هشام، ج3، ص278.
- ↑ المنمّق، ص50 و 51.
- ↑ الاغانى، ج 4، ص 144.
- ↑ سیره ابن هشام، ج3، ص278.
- ↑ البدایة والنهایه، ج4، ص247.
- ↑ المنمّق، ص 343 و 344.
- ↑ المغازى، ج1، ص201.
- ↑ المغازى، ج1، ص302.
- ↑ سیره ابن هشام، ج3، ص136 و 137.
- ↑ سیره ابن هشام، ج3، ص257 و 258.
- ↑ تاریخ طبرى، ج2، ص162؛ الاستیعاب، ج3، ص36.
- ↑ المغازى، ج2، ص847.
- ↑ همان، ص 847 و 848؛ الاستیعاب، ج3، ص37.
- ↑ الاغانى، ج15، ص174؛ الاصابه، ج4، ص76.
- ↑ الاستیعاب، ج3، ص37.
- ↑ المغازى، ج2، ص847 و 848.
- ↑ الاستیعاب، ج3، ص38.
- ↑ جمهرة انسابالعرب، ص 165؛ اسدالغابه، ج3، ص240.
- ↑ غررالتبیان، ص 376.
- ↑ مجمعالبیان، ج7، ص325.
- ↑ مبهمات القرآن، ج 2، ص 167.
- ↑ جامعالبیان، مج10، ج17، ص126 و 127.
- ↑ مجمعالبیان، ج7، ص102 و 103.
- ↑ قرطبى، ج13، ص6.
منابع
سید علیرضا واسعى، دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد1، صفحه 587-590.