اصحاب رقیم: تفاوت بین نسخهها
سطر ۷: | سطر ۷: | ||
رَقَمَ الشىء؛ یعنى آن چیز را با نشانهاى متمایز كرد. رَقَمَ الكلمات؛ یعنى واژگان را نقطه و اعرابگذارى كرد.<ref> التحقیق، ج 4، ص 174؛ المصباح، ج 1، ص 236؛ القاموس المحیط، ج 2، ص 1469، «رقم».</ref> در مقابل، پارهاى از قرآن پژوهان «رقیم» را از واژگان دخیل مىدانند؛ از جمله آن را واژهاى رومى و به معناى «لوح»<ref> الاتقان، ج 1، ص 293؛ البرهان فى علومالقرآن، ج 1، ص 384.</ref> و واژهاى سریانى و به احتمال، نام مكانى دانستهاند.<ref> واژههاى دخیل، ص 224.</ref> | رَقَمَ الشىء؛ یعنى آن چیز را با نشانهاى متمایز كرد. رَقَمَ الكلمات؛ یعنى واژگان را نقطه و اعرابگذارى كرد.<ref> التحقیق، ج 4، ص 174؛ المصباح، ج 1، ص 236؛ القاموس المحیط، ج 2، ص 1469، «رقم».</ref> در مقابل، پارهاى از قرآن پژوهان «رقیم» را از واژگان دخیل مىدانند؛ از جمله آن را واژهاى رومى و به معناى «لوح»<ref> الاتقان، ج 1، ص 293؛ البرهان فى علومالقرآن، ج 1، ص 384.</ref> و واژهاى سریانى و به احتمال، نام مكانى دانستهاند.<ref> واژههاى دخیل، ص 224.</ref> | ||
− | واژه «رقیم» فقط یك بار در [[قرآن]] آمده است: «اَم حَسِبتَ اَنَّ اَصحبَ الكَهفِ والرَّقیمِ كانوا مِن ءایتِنا عَجَبا». ([[سوره كهف]]/18،9) هویت اصحاب رقیم كه از آیات شگفت الهى خوانده شدهاند و نیز وجه تسمیه آنان به این نام، اصلىترین موضوع مورد چالش در میان صاحب نظران است. منابع نخست تفسیرى [[شیعه]]<ref> تفسیر عیاشى، ج 2، ص 322؛ تفسیر قمى، ج 2، ص 31؛ التبیان، ج 7، ص 11.</ref> و سنى<ref> تفسیر عبدالرزاق، ج 2، ص 325؛ جامع البیان، مج 9، ج 15، ص 247ـ248؛ معانى القرآن، ج 2، ص 134.</ref> نشان مىدهد كه در عصر نزول و سدههاى آغازین تاریخ اسلام همه مفسران، هماهنگ با سیاق آیات، [[اصحاب كهف]] و رقیم را گروه واحدى مىدانستهاند و تنها موضوع مورد اختلاف آنان، معناى «رقیم» و وجه تسمیه اصحاب كهف به آن بوده است؛ این گروه معانى متفاوتى را براى رقیم گفتهاند. | + | واژه «رقیم» فقط یك بار در [[قرآن]] آمده است: {{متن قرآن|«اَم حَسِبتَ اَنَّ اَصحبَ الكَهفِ والرَّقیمِ كانوا مِن ءایتِنا عَجَبا»}}. ([[سوره كهف]]/18،9) هویت اصحاب رقیم كه از آیات شگفت الهى خوانده شدهاند و نیز وجه تسمیه آنان به این نام، اصلىترین موضوع مورد چالش در میان صاحب نظران است. منابع نخست تفسیرى [[شیعه]]<ref> تفسیر عیاشى، ج 2، ص 322؛ تفسیر قمى، ج 2، ص 31؛ التبیان، ج 7، ص 11.</ref> و سنى<ref> تفسیر عبدالرزاق، ج 2، ص 325؛ جامع البیان، مج 9، ج 15، ص 247ـ248؛ معانى القرآن، ج 2، ص 134.</ref> نشان مىدهد كه در عصر نزول و سدههاى آغازین تاریخ اسلام همه مفسران، هماهنگ با سیاق آیات، [[اصحاب كهف]] و رقیم را گروه واحدى مىدانستهاند و تنها موضوع مورد اختلاف آنان، معناى «رقیم» و وجه تسمیه اصحاب كهف به آن بوده است؛ این گروه معانى متفاوتى را براى رقیم گفتهاند. |
بیشتر آنان با استناد به ریشه لغوى<ref> مجمع البحرین، ج 2، ص 725، «رقم»؛ الصافى، ج 3، ص 231؛ المیزان، ج 13، ص 245، 246.</ref> و پارهاى از [[احادیث]]<ref> تفسیر العیاشى، ج 2، ص 321؛ تفسیر القمى، ج 2، ص 31؛ نورالثقلین، ج 3، ص 244، 246.</ref> و نیز احتمالاً برخى منابع اهل كتاب، آن را به معناى كتیبه و لوحى دانستهاند كه نام و سرگذشت اصحاب كهف در آن نگاشته شده بود. سنگ یا مس بودن لوح، نویسندگان و محل نصب یا نگهدارى آن، مورد اختلاف این گروه است. رقیم به عنوان نام قریه اصحاب كهف، كتاب دینى، درهمها و سگ آنان و همچنین وادى و كوهى كه غار در آن قرار داشت، دیدگاههاى دیگرى است كه از سوى این مفسران ارائه شده است.<ref> جامعالبیان، مج 9، ج 15، ص 247ـ249؛ التبیان، ج 7، ص 11؛ زادالمسیر، ج 5، ص 107ـ108.</ref> انگارههاى یاد شده، گاه با پذیرش<ref> تفسیر ابىالسعود، ج 5، ص 206؛ تفسیر بیضاوى، ج 3، ص 7ـ8؛ روحالمعانى، مج 9، ج 15، ص 303ـ304.</ref> یا نقد<ref> الفرقان، ج 15، ص 24ـ25.</ref> مفسران متأخر روبرو گشته و گاهى نیز بدون هیچ اظهارنظرى گزارش شده است.<ref> التبیان، ج 7، ص 11؛ مجمعالبیان، ج 6، ص 697ـ698؛ زادالمسیر، ج 5، ص 108.</ref> | بیشتر آنان با استناد به ریشه لغوى<ref> مجمع البحرین، ج 2، ص 725، «رقم»؛ الصافى، ج 3، ص 231؛ المیزان، ج 13، ص 245، 246.</ref> و پارهاى از [[احادیث]]<ref> تفسیر العیاشى، ج 2، ص 321؛ تفسیر القمى، ج 2، ص 31؛ نورالثقلین، ج 3، ص 244، 246.</ref> و نیز احتمالاً برخى منابع اهل كتاب، آن را به معناى كتیبه و لوحى دانستهاند كه نام و سرگذشت اصحاب كهف در آن نگاشته شده بود. سنگ یا مس بودن لوح، نویسندگان و محل نصب یا نگهدارى آن، مورد اختلاف این گروه است. رقیم به عنوان نام قریه اصحاب كهف، كتاب دینى، درهمها و سگ آنان و همچنین وادى و كوهى كه غار در آن قرار داشت، دیدگاههاى دیگرى است كه از سوى این مفسران ارائه شده است.<ref> جامعالبیان، مج 9، ج 15، ص 247ـ249؛ التبیان، ج 7، ص 11؛ زادالمسیر، ج 5، ص 107ـ108.</ref> انگارههاى یاد شده، گاه با پذیرش<ref> تفسیر ابىالسعود، ج 5، ص 206؛ تفسیر بیضاوى، ج 3، ص 7ـ8؛ روحالمعانى، مج 9، ج 15، ص 303ـ304.</ref> یا نقد<ref> الفرقان، ج 15، ص 24ـ25.</ref> مفسران متأخر روبرو گشته و گاهى نیز بدون هیچ اظهارنظرى گزارش شده است.<ref> التبیان، ج 7، ص 11؛ مجمعالبیان، ج 6، ص 697ـ698؛ زادالمسیر، ج 5، ص 108.</ref> |
نسخهٔ ۲ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۳۹
نام دیگر اصحاب کهف به سبب نگاشته شدن نام و سرگذشت آنان در یك لوح.
فرهنگ نویسان عربى، رقیم را به معناى «مرقوم» و برگرفته از ریشه «رـقـم» دانسته و معانى «نوشته»،[۱] «خط و نوشته برجسته»[۲] و برخى نیز «دوات»[۳] را براى آن گفتهاند. شمارى از آنها، «رقم» را نقطه و اعراب گذارى كردن نوشته[۴] و گروهى نیز نوشتن[۵] معنا كردهاند؛ اما چنان كه برخى نیز در جمع میان معانى گفتهاند كاربردهاى گوناگون «رقم» و واژگان برگرفته از آن نشان مىدهد كه ریشه یاد شده در اصل به معناى ایجاد نشانه در هر چیزى است كه متناسب با موارد كاربرد، معناى متفاوتى دارد؛ رَقَم الكتاب یعنى كتاب را نوشت.
رَقَمَ الشىء؛ یعنى آن چیز را با نشانهاى متمایز كرد. رَقَمَ الكلمات؛ یعنى واژگان را نقطه و اعرابگذارى كرد.[۶] در مقابل، پارهاى از قرآن پژوهان «رقیم» را از واژگان دخیل مىدانند؛ از جمله آن را واژهاى رومى و به معناى «لوح»[۷] و واژهاى سریانى و به احتمال، نام مكانى دانستهاند.[۸]
واژه «رقیم» فقط یك بار در قرآن آمده است: «اَم حَسِبتَ اَنَّ اَصحبَ الكَهفِ والرَّقیمِ كانوا مِن ءایتِنا عَجَبا». (سوره كهف/18،9) هویت اصحاب رقیم كه از آیات شگفت الهى خوانده شدهاند و نیز وجه تسمیه آنان به این نام، اصلىترین موضوع مورد چالش در میان صاحب نظران است. منابع نخست تفسیرى شیعه[۹] و سنى[۱۰] نشان مىدهد كه در عصر نزول و سدههاى آغازین تاریخ اسلام همه مفسران، هماهنگ با سیاق آیات، اصحاب كهف و رقیم را گروه واحدى مىدانستهاند و تنها موضوع مورد اختلاف آنان، معناى «رقیم» و وجه تسمیه اصحاب كهف به آن بوده است؛ این گروه معانى متفاوتى را براى رقیم گفتهاند.
بیشتر آنان با استناد به ریشه لغوى[۱۱] و پارهاى از احادیث[۱۲] و نیز احتمالاً برخى منابع اهل كتاب، آن را به معناى كتیبه و لوحى دانستهاند كه نام و سرگذشت اصحاب كهف در آن نگاشته شده بود. سنگ یا مس بودن لوح، نویسندگان و محل نصب یا نگهدارى آن، مورد اختلاف این گروه است. رقیم به عنوان نام قریه اصحاب كهف، كتاب دینى، درهمها و سگ آنان و همچنین وادى و كوهى كه غار در آن قرار داشت، دیدگاههاى دیگرى است كه از سوى این مفسران ارائه شده است.[۱۳] انگارههاى یاد شده، گاه با پذیرش[۱۴] یا نقد[۱۵] مفسران متأخر روبرو گشته و گاهى نیز بدون هیچ اظهارنظرى گزارش شده است.[۱۶]
بنابراین دیدگاه كه مورد پذیرش مشهور مفسران متأخر از اهل سنت نیز بوده[۱۷] عطف «الرقیم» بر «الكهف» عطف بیان[۱۸] و براى متمایزكردن اصحاب كهف از دیگر گروههاى مشابه است.[۱۹] البته در دورههاى بعد گویا كشف اجسادى از مردگان در غارهایى چند و مشابهتها و تفاوتهاى آن با داستان اصحاب كهف[۲۰] و نیز روایت مرفوعهاى از پیامبر صلى الله علیه و آله[۲۱] زمینه چالش بر سر هویت اصحاب رقیم شد.
در مقابل نظریه اول برخى، اصحاب رقیم را گروهى دیگر دانسته و داستان موسوم به «حدیث غار» در روایت مرفوعه نعمان بن بشیر از پیامبر صلى الله علیه و آله را سرگذشت آنان پنداشتهاند.[۲۲] بر اساس این روایت، روزى سه نفر در بیابان و در پى بارش شدید باران به غارى پناه مىبرند. دهانه غار بر اثر سقوط سنگى بزرگ از بالاى كوه بسته شده و آنان در آنجا محبوس مىشوند.
پس از استغاثه فراوان بر آن مىشوند كه هر یك به بیان كار نیكى از خود بپردازند، باشد كه خداوند از سر رحمت نجاتشان دهد پس چنین مىكنند و دهانه غار گشوده مىشود.[۲۳] این انگاره از سوى صاحبان دیدگاه نخست رد شده است.[۲۴]
برخى از آنان با بیان وجه ارتباط سرگذشت اصحاب كهف با آیات پیش از آن، حدیث غار را با سیاق آیات مذكور ناسازگار دانسته و نیز معتقدند كه نام بردن از دو گروه جداگانه و پرداختن به سرگذشت یكى و وانهادن دیگرى از بلاغت دور است.[۲۵]
نكته مهمتر این كه افزون بر گزارش متفاوت حدیث غار در منابع گوناگون، در متن آن نامى از اصحاب رقیم نیامده است،[۲۶] گویا برخى راویان، افراد یاد شده را كه همانند اصحاب كهف به غار پناهنده شدهاند بر اصحاب رقیم تطبیق كردهاند.
هویت و سرگذشت اصحاب رقیم و سبب این نامگذارى در احادیث اسلامى و منابع مربوط به آن نیز بازتاب یافته است.[۲۷] در پارهاى از روایات شیعى، اصحاب كهف و رقیم، گروه واحدى معرفى شدهاند كه نام و سرگذشت آنان در لوحى از مس نگاشته شده بود. در این روایات به جزئیات بیشترى درباره نام، زمان، مكان، سرگذشت و پادشاه عصر آنان پرداخته شده است.[۲۸](=>اصحاب کهف)
پانویس
- ↑ الصحاح، ج 5، ص 1936؛ النهایه، ج 2، ص 254، «رقم».
- ↑ مفردات، ص 362، «رقم».
- ↑ جمهرةاللغه، ج 2، ص 790؛ لسانالعرب، ج 5، ص 291، «رقم».
- ↑ ترتیب العین، ص 323؛ لسانالعرب، ج 5، ص 291؛ القاموسالمحیط، ج 2، ص 1469، «رقم».
- ↑ القاموس المحیط، ج 2، ص 1469؛ مقاییس اللغه، ج 2، ص 425؛ الصحاح، ج 5، ص 1936، «رقم».
- ↑ التحقیق، ج 4، ص 174؛ المصباح، ج 1، ص 236؛ القاموس المحیط، ج 2، ص 1469، «رقم».
- ↑ الاتقان، ج 1، ص 293؛ البرهان فى علومالقرآن، ج 1، ص 384.
- ↑ واژههاى دخیل، ص 224.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج 2، ص 322؛ تفسیر قمى، ج 2، ص 31؛ التبیان، ج 7، ص 11.
- ↑ تفسیر عبدالرزاق، ج 2، ص 325؛ جامع البیان، مج 9، ج 15، ص 247ـ248؛ معانى القرآن، ج 2، ص 134.
- ↑ مجمع البحرین، ج 2، ص 725، «رقم»؛ الصافى، ج 3، ص 231؛ المیزان، ج 13، ص 245، 246.
- ↑ تفسیر العیاشى، ج 2، ص 321؛ تفسیر القمى، ج 2، ص 31؛ نورالثقلین، ج 3، ص 244، 246.
- ↑ جامعالبیان، مج 9، ج 15، ص 247ـ249؛ التبیان، ج 7، ص 11؛ زادالمسیر، ج 5، ص 107ـ108.
- ↑ تفسیر ابىالسعود، ج 5، ص 206؛ تفسیر بیضاوى، ج 3، ص 7ـ8؛ روحالمعانى، مج 9، ج 15، ص 303ـ304.
- ↑ الفرقان، ج 15، ص 24ـ25.
- ↑ التبیان، ج 7، ص 11؛ مجمعالبیان، ج 6، ص 697ـ698؛ زادالمسیر، ج 5، ص 108.
- ↑ جامع البیان، مج 9، ج 15، ص 248؛ التفسیر الكبیر، ج 21، ص 82؛ تفسیر بیضاوى، ج 3، ص 7.
- ↑ اضواء البیان فى تفسیرالقرآن، ج 9، ص 12.
- ↑ المحررالوجیز، ج 3، ص 497؛ تفسیر قرطبى، ج 10، ص 232؛ التحقیق، ج 4، ص 175.
- ↑ المحرر الوجیز، ج 10، ص 367؛ تفسیر قرطبى، ج 10، ص 232؛ التحقیق، ج 4، ص 173.
- ↑ مسند احمد، ج 5، ص 343ـ344؛ صحیح البخارى، ج 3، ص 50؛ مجمع الزوائد، ج 8، ص 140ـ142.
- ↑ تفسیر قرطبى، ج 10، ص 232ـ233.
- ↑ مسند احمد، ج 5، ص 343ـ344؛ صحیح البخارى، ج 3، ص 50؛ مجمع الزوائد، ج 8، ص 140ـ142.
- ↑ تفسیر بیضاوى، ج 3، ص 7ـ8؛ التفسیر الكبیر، ج 21، ص 82؛ المیزان، ج 13، ص 246، 281.
- ↑ المیزان، ج 13، ص 246.
- ↑ مسند احمد، ج 5، ص 343ـ344؛ صحیح البخارى، ج 3، ص 50؛ مجمع الزوائد، ج 8، ص 140ـ142.
- ↑ مسند احمد، ج 5، ص 343ـ344؛ صحیح البخارى، ج 3، ص 50؛ ج 5، ص 273؛ بحارالانوار، ج 14، ص 408ـ422.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج 2، ص 321؛ تفسیر قمى، ج 2، ص 31؛ بحارالانوار، ج 14، ص 426.
منابع
على اسدى، مرتضى اورعى؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 3، صفحه 405-408.