یقین: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تصحیح الگو)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 +
  
  
 
__toc__
 
__toc__
يقين در [[دين]] به منزله سرمايه است و [[ایمان]] متوقف بر آن مي باشد. ساير علوم شاخ و برگ آن است و رستگاري در [[آخرت]] بدون يقين حاصل نمي شود. حال اگر گفته شود: معناى يقين چيست؟ بايد گفت: يقين در لغت علم<ref> طريحي، شيخ فخر الدين؛ مجمع البحرين، قم، موسسه البعثه، 1414 هـ ق، ج‌6، ص 331</ref> است كه نقطه مقابل" شك" مي باشد و طبق آنچه از اخبار و روايات استفاده مى‌شود به مرحله عالى ايمان" يقين" گفته مى‌شود<ref> مكارم شيرازى، ناصر ؛تفسير نمونه، تهران‌، ‌ دار الكتب الإسلامية، 1374 ش، اول، ج‌27، ص 284</ref>و در اصطلاح، يقين اعتقاد و باور محكم و استوارى است كه مطابق با حقيقت باشد و به هيچ وجه امكان زوال و احتمال خلاف در او راه ندارد.<ref> طوسي، خواجه نصيرالدين ؛اوصاف الاشراف، سيد محمد رضا غياثي كرماني، قم، مؤسسه فرهنگي-انتشاراتي حضور، 1382ه. ش، سوم، ص96</ref> به طوري كه انسان همه چيز را از مسبّب الاسباب بداند و به اسباب توجّه نكند بلكه واسطه ها را مسخّر حقّ و فاقد هر حكم و قدرت بداند و كسى كه بر اين اعتقاد باشد داراى يقين است. <ref> فيض كاشاني، ملا محسن؛المحجة البيضاء، قم، دفتر انتشارات اسلامي، دوم، جلد1، ص: 273 </ref>
 
  
== فرق علم و يقین ==
+
يقين در [[دين]] به منزله سرمايه است و [[ایمان]] متوقف بر آن مي باشد. ساير علوم شاخ و برگ آن است و رستگاري در [[آخرت]] بدون يقين حاصل نمي شود. حال اگر گفته شود: معناى يقين چيست؟ بايد گفت: يقين در لغت علم<ref> طريحي، شيخ فخر الدين؛ مجمع البحرين، قم، موسسه البعثه، 1414 هـ ق، ج‌6، ص 331</ref> است كه نقطه مقابل" شك" مي باشد و طبق آنچه از اخبار و روايات استفاده مى‌شود به مرحله عالى ايمان" يقين" گفته مى‌شود<ref> مكارم شيرازى، ناصر ؛تفسير نمونه، تهران‌، ‌ دار الكتب الإسلامية، 1374 ش، اول، ج‌27، ص 284</ref>و در اصطلاح، يقين اعتقاد و باور محكم و استوارى است كه مطابق با حقيقت باشد و به هيچ وجه امكان زوال و احتمال خلاف در او راه ندارد.<ref> طوسي، خواجه نصيرالدين ؛اوصاف الاشراف، سيد محمد رضا غياثي كرماني، قم، مؤسسه فرهنگي-انتشاراتي حضور، 1382ه. ش، سوم، ص96</ref> به طوري كه انسان همه چيز را از مسبّب الاسباب بداند و به اسباب توجّه نكند بلكه واسطه ها را مسخّر حقّ و فاقد هر حكم و قدرت بداند و كسى كه بر اين اعتقاد باشد داراى يقين است. <ref> فيض كاشاني، ملا محسن؛المحجة البيضاء، قم، دفتر انتشارات اسلامي، دوم، جلد1، ص273.</ref>
 +
 
 +
==فرق علم و يقین==
  
همانگونه كه ذكر شد يقين امر معلوم و آشكار و قوت ادراك ذهنى است كه قابل زوال و ضعف نباشد/<ref> داور پناه، ابوالفضل؛ انوار العرفان فى تفسير القرآن، تهران‌، انتشارات صدر، 1375 ش‌، اول‌، ج‌1، ص 175</ref> وهمچنين علمى است كه بعد از استدلال، از طريق برهان حاصل مى‌شود/<ref> طبرسى، فضل بن حسن‌؛ ترجمه تفسير جوامع الجامع‌، مترجمان‌، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى‌، 1377 ش، دوم‌، ج‌1، ص 21</ref> كه موجب آرامش و سكون براى شخص خواهد شد/<ref> راغب اصفهاني، حسين بن محمد؛ ترجمه وتحقيق مفردات الفاظ قرآن‌، خسروى حسينى سيد غلامرضا، تهران‌، انتشارات مرتضوى‌، 1375 ش‌، دوم، ج‌4، ص 548</ref>، پس با علم تفاوت دارد؛ زيرا علم، درك حقيقت چيزي است به گونه اي كه آن شيء شناخته شود.<ref>مصطفوى، حسن‌؛التحقيق في كلمات القرآن الكريم‌، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب‌، 1360 ش‌،  ج14، ص263</ref> پس هر علمى يقين نيست ولى هر يقينى علم است و به علم خدا يقين گفته نمى‌شود؛ زيرا علم خدا از تحقيق و استدلال حاصل نمي شود؛<ref> أنوار العرفان في تفسير القرآن، ج‌1، ص 175</ref>زيرا تمام اشياء در آشكار بودن نزد وى يكسان است<ref> ترجمه جوامع الجامع، ج‌1، ص 21</ref>و نيز علم، به فراموشي تبديل مي شود ولي يقين، با توجه دائمي همراه است. <ref> رحمتي شهرضا، محمد؛گنجينه معارف، قم، صبح پيروزي، 1385ه. ش، دوم ص800</ref>
+
همان گونه كه ذكر شد يقين امر معلوم و آشكار و قوت ادراك ذهنى است كه قابل زوال و ضعف نباشد/<ref> داور پناه، ابوالفضل؛ انوار العرفان فى تفسير القرآن، تهران‌، انتشارات صدر، 1375 ش‌، اول‌، ج‌1، ص 175</ref> وهمچنين علمى است كه بعد از استدلال، از طريق برهان حاصل مى‌شود/<ref> طبرسى، فضل بن حسن‌؛ ترجمه تفسير جوامع الجامع‌، مترجمان‌، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى‌، 1377 ش، دوم‌، ج‌1، ص 21</ref> كه موجب آرامش و سكون براى شخص خواهد شد/<ref> راغب اصفهاني، حسين بن محمد؛ ترجمه وتحقيق مفردات الفاظ قرآن‌، خسروى حسينى سيد غلامرضا، تهران‌، انتشارات مرتضوى‌، 1375 ش‌، دوم، ج‌4، ص 548</ref>، پس با علم تفاوت دارد؛ زيرا علم، درك حقيقت چيزي است به گونه اي كه آن شيء شناخته شود.<ref>مصطفوى، حسن‌؛التحقيق في كلمات القرآن الكريم‌، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب‌، 1360 ش‌،  ج14، ص263</ref> پس هر علمى يقين نيست ولى هر يقينى علم است و به علم خدا يقين گفته نمى‌شود؛ زيرا علم خدا از تحقيق و استدلال حاصل نمي شود؛<ref> أنوار العرفان في تفسير القرآن، ج‌1، ص 175</ref>زيرا تمام اشياء در آشكار بودن نزد وى يكسان است<ref> ترجمه جوامع الجامع، ج‌1، ص 21</ref>و نيز علم، به فراموشي تبديل مي شود ولي يقين، با توجه دائمي همراه است. <ref> رحمتي شهرضا، محمد؛گنجينه معارف، قم، صبح پيروزي، 1385ه. ش، دوم ص800</ref>
  
== يقین در قرآن ==
+
==يقین در قرآن==
  
 
در آيات [[قرآن]]، يقين در چند معنى استعمال گرديده است:
 
در آيات [[قرآن]]، يقين در چند معنى استعمال گرديده است:
  
1-  به معنى علم و آگاهى كامل./<ref>سوره نساء، آيه 157ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً يعنى و ما قتلوه من غير شك.</ref>
+
# به معنى علم و آگاهى كامل.<ref>[[سوره نساء]]، آيه 157 «ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً يعنى و ما قتلوه من غير شك».</ref>
 +
# به معنى [[مرگ]].<ref>[[سوره حجر]]، آيه 99 «وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ يعنى حتّى يأتيك الموت».</ref>
 +
# به معنى آشكار و روشن.<ref>آيه 5 [[سوره تكاثر]] «كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ». يعنى اگر حادثه بزرگ عالم آخرت براى شما روشن و آشكار مي شد</ref><ref>أنوار العرفان في تفسير القرآن، ج‌1، ص 176.</ref>
  
2-  به معنى [[مرگ]]./<ref> سوره حجر آيه 99 وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ يعنى حتّى يأتيك الموت.</ref>
+
==حقیقت یقین==
  
3-  به معنى آشكار و روشن./<ref> آيه 5 تكاثر كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ. يعنى اگر حادثه بزرگ عالم آخرت براى شما روشن و آشكار مي شد</ref> /<ref> أنوار العرفان في تفسير القرآن، ج‌1، ص 176</ref>
+
اولین مرحله ایمان، معرفت و سپس يقين<ref> ديلمي، حسن بن ابي الحسن؛ ارشاد القلوب الي الصواب، ترجمه علي سلگي نهاوندي، قم، نشر ناصر، 1376 هـ.ش ج‌1، ص 332</ref> و بالاترين درجه يقين، خشنود بودن به قضاى الهي -كه ناخوشايند است- مى‌باشد.<ref> حرّانى، حسن بن شعبه؛ تحف العقول، ترجمه بهراد جعفرى، ‌ تهران‌، اسلاميه، ‌ اول، ‌1380 ش‌، ص 258</ref>  
  
== حقیقت یقین ==
+
در كلام معصومين علیهم السلام حقيقت يقين را توكل بر خدا و تسليم در برابر امر خدا و رضا به مقدرات خدا و واگذارى كارها به خدا دانست.<ref> علامه مجلسي؛ ترجمه الإيمان و الكفر بحارالانوار، عزيزالله عطاردى‌، تهران‌، انتشارات عطارد، 1378 ش، ج‌1، ص615</ref>
 +
در حديثي از رسول خدا صلی الله علیه و آله روايت شده كه فرمود: به جبرئيل گفتم: تفسير يقين چيست. فرمود: مؤمن براى خدا كارى مى‌كند كه گويا او را مشاهده مى‌نمايد و اگر او خداوند را مشاهده نمى‌كند خداوند او را مى‌نگرد و يقين كند كه هر چه به او مى‌رسد بايد مى‌رسيد و خطا نمى‌كرد و هر چه به او اصابت نمى‌كند بايد هم اصابت نمى‌كرد.<ref> ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص 616</ref>
  
اولین مرحله ایمان، معرفت و سپس يقين<ref> ديلمي، حسن بن ابي الحسن؛ ارشاد القلوب الي الصواب، ترجمه علي سلگي نهاوندي، قم، نشر ناصر، 1376 هـ ش ج‌1، ص 332</ref> و بالاترين درجه يقين، خشنود بودن به قضاى الهي -كه ناخوشايند است- مى‌باشد.<ref> حرّانى، حسن بن شعبه؛ تحف العقول، ترجمه بهراد جعفرى، ‌ تهران‌، اسلاميه، ‌ اول، ‌1380 ش‌، ص 258</ref>
+
==فضيلت يقین==
  
در كلام معصومين(ع) حقيقت يقين را توكل بر خدا و تسليم در برابر امر خدا و رضا به مقدرات خدا و واگذارى كارها به خدا دانست.<ref> علامه مجلسي؛ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، عزيز الله عطاردى‌، تهران‌، انتشارات عطارد، 1378 ش، ج‌1، ص615</ref>
+
يقين افضل كمالات، اشرف فضايل و اهم اخلاق است و در كلام معصومين علیهم السلام و سخنان بزرگان آمده است كه:
در حديثي از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: به جبرئيل گفتم: تفسير يقين چيست. فرمود: مؤمن براى خدا كارى مى‌كند كه گويا او را مشاهده مى‌نمايد و اگر او خداوند را مشاهده نمى‌كند خداوند او را مى‌نگرد و يقين كند كه هر چه به او مى‌رسد بايد مى‌رسيد و خطا نمى‌كرد و هر چه به او اصابت نمى‌كند بايد هم اصابت نمى‌كرد.<ref> ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص 616</ref>
 
  
== فضيلت يقین ==
+
# هيچ نورى همچون نور يقين نيست.<ref> حكيمى اخوان، آرام‌ احمد؛الحياة با ترجمه احمد آرام‌، تهران، ‌دفتر نشر فرهنگ اسلامى‌، 1380 ش‌، ج‌1، ص 128.</ref>
 +
# يقين از ايمان و [[اسلام]] بافضيلت­تر است.<ref>ايمان و كفر، همان، ج‌1، ص643.</ref>
 +
# عمل كم و هميشگى با يقين بهتر از اعمال زياد بدون يقين است.<ref>همان، ص616.</ref>
 +
# چيزى گرامى‌تر و عزيزتر از يقين نيست.<ref>همان، ص 643.</ref>
 +
# بهترين چيزى كه به قلب داده شده، يقين است.<ref>همان، ص 616.</ref>
 +
# خيرى كه همواره در قلب جاى دارد، يقين است.<ref>همان، ص632.</ref>
 +
# يقين ثروتى است كه از همه چيز كفايت مى‌كند.<ref>همان، ص635.</ref>
 +
# اهل يقين مورد غبطه ديگران مي باشد.<ref>همان، ص 632.</ref>
 +
# كمتر از يقين چيزى بين مردم تقسيم نشده است.<ref> همان، ص 635.</ref>
 +
# با ارزش‌ترين چيزى كه در دل انسان راه مي يابد، يقين است.<ref> علامه مجلسي؛ بحارالانوار - ترجمه جلد 67 و 68، سيد ابوالحسن موسوى همدانى، تهران‌، كتابخانه مسجد ولى عصر، اول‌ج‌1، ص142.</ref>
 +
# رأس دين، درستى يقين است.<ref>تحف العقول - ترجمه جعفرى، ص 66.</ref>
  
يقين افضل كمالات، اشرف فضايل و اهم اخلاق است و در كلام معصومين(ع) وسخنان بزرگان آمده است كه:
+
==حدّ يقین==
  
1- هيچ نورى همچون نور يقين نيست.<ref> حكيمى اخوان، آرام‌ احمد؛الحياة با ترجمه احمد آرام‌، تهران، ‌دفتر نشر فرهنگ اسلامى‌، 1380 ش‌، ج‌1، ص 128</ref>
+
براي دانستن حد و نهايت يقين مي توان به كلام امام صادق علیه السلام اشاره داشت كه فرمودند: حد يقين اين است كه فقط از خداوند بترسى.<ref> ايمان و كفر - ترجمه الإيمان والكفر بحارالانوار، ج‌1، ص 615.</ref>
  
2- يقين از ايمان و [[اسلام]] بافضيلت­تر است.<ref>ايمان و كفر، همان،  ج‌1  ص : 643</ref>
+
==متعلق يقین==
  
3- عمل كم و هميشگى با يقين بهتر از اعمال زياد بدون يقين است.<ref> همان، ص616</ref>
+
آنچه يقين به آن تعلق مي گيرد يا از اجزاء و لوازم ايمان است مانند وجود [[خداوند]] و صفات كماليه او و مباحث متعلق به نبوت وامامت و احوال نشئه آخرت و يا اموري كه در ايمان مدخليتي ندارد.<ref> مولامهدي، نراقي؛علم اخلاق اسلامي (ترجمه كتاب جامع السعادات)، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي، انتشارات حكمت، 1366ه. ش، اول، ج1، ص176.</ref>
  
4- چيزى گرامى‌تر و عزيزتر از يقين نيست.<ref> همان، ص 643</ref>
+
در روايات، يقين بنابر نقلي بر چهار شعبه؛ تيزهوشى، رسيدن به حقايق، عبرت‌شناسى، سنّت و روش پيشينيان<ref> تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 149</ref>و بنابر نقل ديگر بر چهار شاخه؛ شوق و ترس و [[زهد]] و انتظار تقسيم مي شود. <ref> انصارى زنجانى خوئينى، ‌ اسماعيل؛ اسرار آل محمد عليهم السلام، ‌ قم‌، نشر الهادى، ‌ اول، ‌1416 ق، ‌ص 259</ref>
 
 
5- بهترين چيزى كه به قلب داده شده، يقين است.<ref> همان، ص 616</ref>
 
 
 
6- خيرى كه همواره در قلب جاى دارد، يقين است.<ref> همان، ص632</ref>
 
 
 
7- يقين ثروتى است كه از همه چيز كفايت مى‌كند.<ref> همان، ص 635</ref>
 
 
 
8- اهل يقين مورد غبطه ديگران مي باشد.<ref> همان، ص 632</ref>
 
 
 
9- كمتر از يقين چيزى بين مردم تقسيم نشده است.<ref> همان، ص 635</ref>
 
 
 
10- با ارزش‌ترين چيزى كه در دل انسان راه مي يابد، يقين است.<ref> علامه مجلسي؛بحار الانوار- ترجمه جلد 67 و 68، سيد ابو الحسن موسوى همدانى، ‌ تهران‌، كتابخانه مسجد ولى عصر، اول‌ج‌1، ص142</ref>
 
 
 
11-رأس دين، درستى يقين است.<ref> تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 66</ref>
 
 
 
== حدّ يقین ==
 
 
 
براي دانستن حد و نهايت يقين مي توان به كلام امام صادق(ع) اشاره داشت كه فرمودند: حد يقين اين است كه فقط از خداوند بترسى.<ref> ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص 615</ref>
 
 
 
== متعلق يقین ==
 
  
آنچه يقين به آن تعلق مي گيرد يا از اجزاء و لوازم ايمان است مانند وجود [[خداوند]] و صفات كماليه او و مباحث متعلق به نبوت وامامت و احوال نشئه آخرت و يا اموري كه در ايمان مدخليتي ندارد.<ref> مولامهدي، نراقي؛علم اخلاق اسلامي(ترجمه كتاب جامع السعادات)، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي، انتشارات حكمت، 1366ه. ش، اول، ج1، ص176</ref>
+
==زمينه يقین==
در روايات، يقين بنابر نقلي بر چهار شعبه؛ تيزهوشى، رسيدن به حقايق، عبرت‌شناسى، سنّت و روش پيشينيان<ref> تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 149</ref>و بنابر نقل ديگر بر چهار شاخه؛ شوق و ترس و [[زهد]] و انتظار تقسيم مي شود. <ref> انصارى زنجانى خوئينى، ‌ اسماعيل؛ اسرار آل محمد عليهم السلام، ‌ قم‌، نشر الهادى، ‌ اول، ‌1416 ق، ‌ص 259</ref>
 
  
== زمينه يقین ==
+
با توجه به آيه 99، [[سوره حجر]]، [[عبادت]]، زمينه ساز يقين<ref>گنجينه معارف، ص794</ref> است: «و پروردگارت را عبادت كن تا يقين [مرگ‌] تو فرا رسد!»<ref>«وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتىَ‌ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ».</ref>
  
با توجه به آيه 99، [[سوره حجر]]، [[عبادت]]، زمينه ساز يقين<ref>گنجينه معارف، ص794</ref> است:
+
گويا كه معناى آيه چنين است: اگر مى‌خواهى به يقين و مراتب آن برسى و معلوم را به تفصيل به دست آورى به عبادت پروردگارت مشغول باش تا مراتب يقين كه مطلوب تو است بدست آيد<ref>گنابادي، سلطان محمد؛ ترجمه بيان السعادة فى مقامات العبادة، خانى رضا/ حشمت الله رياضى، تهران‌، مركز چاپ و انتشارات دانشگاه پيام‌نور، 1372 ش‌، اول‌، ج‌8، ص83</ref> كه تداوم بر بندگى حق، سبب پيدا شدن يقين است.<ref> قرائتى محسن؛ تفسير نور، تهران‌، مركز فرهنگى درس هايى از قرآن‌، 1383 ش‌، يازدهم‌، ج‌6، ص 363.</ref> و نيز احتمال است كه مراد از آمدن يقين، رسيدن اجل مرگ است كه با فرا رسيدنش غيب، مبدل به شهادت و خبر مبدل به عيان مى‌شود.<ref> طباطبايي، محمدحسين؛ ترجمه تفسير الميزان‌، موسوى همدانى سيد محمدباقر، قم‌، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ى مدرسين حوزه علميه قم‌، 1374 ش‌، پنجم‌، ج‌12، ص289</ref>
  
«و پروردگارت را عبادت كن تا يقين [مرگ‌] تو فرا رسد!»<ref> وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتىَ‌ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ*</ref>
 
گويا كه معناى آيه چنين است: اگر مى‌خواهى به يقين و مراتب آن برسى و معلوم را به تفصيل به دست آورى به عبادت پروردگارت مشغول باش تا مراتب يقين كه مطلوب تو است به دست آيد<ref>، گنابادي، سلطان محمد؛ترجمه بيان السعادة فى مقامات العبادة، خانى رضا / حشمت الله رياضى، تهران‌، مركز چاپ و انتشارات دانشگاه پيام‌نور، 1372 ش‌، اول‌، ج‌8، ص83</ref> كه تداوم بر بندگى حق، سبب پيدا شدن يقين است<ref> قرائتى محسن ؛ تفسير نور، تهران‌، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن‌، 1383 ش‌، يازدهم‌، ج‌6، ص 363          </ref> و نيز احتمال است كه مراد از آمدن يقين، رسيدن اجل مرگ است كه با فرا رسيدنش غيب، مبدل به شهادت و خبر مبدل به عيان مى‌شود. <ref> طباطبايي، محمد حسين؛ ترجمه تفسير الميزان‌، موسوى همدانى سيد محمد باقر، قم‌، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ى مدرسين حوزه علميه قم‌، 1374 ش‌، پنجم‌، ج‌12، ص289</ref>
 
 
امر ديگري كه انسان را به مقام رفيع يقين مي رساند، تسليم محض خداوند بودن است؛ زيرا كسي به اين مقام مي رسد كه در قلب او جز خواسته خدا چيزي نباشد. <ref> جوادي آملي، عبدالله؛ مراحل اخلاق در قرآن كريم (تفسير موضوعي قرآن كريم)، قم، مركز نشر اسراء اول، 1377، ج11، ص355</ref>
 
امر ديگري كه انسان را به مقام رفيع يقين مي رساند، تسليم محض خداوند بودن است؛ زيرا كسي به اين مقام مي رسد كه در قلب او جز خواسته خدا چيزي نباشد. <ref> جوادي آملي، عبدالله؛ مراحل اخلاق در قرآن كريم (تفسير موضوعي قرآن كريم)، قم، مركز نشر اسراء اول، 1377، ج11، ص355</ref>
  
سطر ۷۳: سطر ۶۴:
 
يقين جامع همه فضايل است وخود داراي مراتبي است:
 
يقين جامع همه فضايل است وخود داراي مراتبي است:
  
1- [[علم الیقین]] و آن اين است كه انسان از دلائل مختلف به چيزى ايمان آورد مانند كسى كه با مشاهده دود ايمان به وجود آتش پيدا مى‌كند.
+
# [[علم الیقین]] و آن اين است كه انسان از دلائل مختلف به چيزى ايمان آورد مانند كسى كه با مشاهده دود ايمان به وجود آتش پيدا مى‌كند.
 
+
# [[عين الیقین]] و آن در جایی است كه انسان به مرحله مشاهده مى‌رسد و با" چشم" خود مثلا آتش را مشاهده مى‌كند.
2- [[عين الیقین]] و آن در جایی است كه انسان به مرحله مشاهده مى‌رسد و با" چشم" خود مثلا آتش را مشاهده مى‌كند.
+
# [[حق الیقین]] و آن همانند كسى است كه وارد در آتش شود و سوزش آن را لمس كند و به صفات آتش متصف گردد و اين بالاترين مرحله يقين است. <ref> تفسير نمونه، ج‌27، ص 285</ref>
  
3- [[حق الیقین]] و آن همانند كسى است كه وارد در آتش شود و سوزش آن را لمس كند و به صفات آتش متصف گردد و اين بالاترين مرحله يقين است. <ref> تفسير نمونه، ج‌27، ص 285</ref>
+
==نشانه صحت يقین==
  
== نشانه صحت يقین ==
+
در حديث شريفي از [[امام صادق]] علیه السلام دو چيز علامت صحت و سلامت يقين شمرده شده: يكى آن كه سخط و غضب حق را به رضاى مردم نفروشد.
  
در حديث شريفي از [[امام صادق]](ع) دو چيز علامت صحت و سلامت يقين شمرده شده :
+
ديگر آن كه مردم را ملامت نكند به آنچه خدا به آنها نداده. كه اين دو از ثمرات كمال يقين است، چنانچه مقابل آنها از ضعف يقين و علت و مرض ايمان است. <ref>موسوي خميني، روح‌الله؛ شرح چهل حديث، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1385هـ.ش، سي و ششم، ص 560</ref> همچنين نترسيدن از مرگ نيز، نشانه ديگري بر صحت يقين برشمرده شده است.<ref>گنجينه معارف، فص799.</ref>
يكى آنكه سخط و غضب حق را به رضاى مردم نفروشد.
 
ديگر آنكه مردم را ملامت نكند به آنچه خدا به آنها نداده. كه اين دو از ثمرات كمال يقين است، چنانچه مقابل آنها از ضعف يقين و علت و مرض ايمان است. <ref> موسوي خميني، روح‌الله؛شرح چهل حديث، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، 1385هـ. ش، سي و ششم، ص 560</ref> همچنين نترسيدن ازمرگ نيز، نشانه ديگري بر صحت يقين برشمرده شده است. /<ref> گنجينه معارف فص799</ref>
 
  
== نشانه های ضعف يقین ==
+
==نشانه های ضعف يقین==
  
در روايتي ديگر از امام صادق(ع) نشانه ضعف يقين براي ما روشن مي شود :
+
در روايتي ديگر از امام صادق علیه السلام نشانه ضعف يقين براي ما روشن مي شود: «كسى كه يقين او ضعيف و سست باشد:
  
«كسى كه يقين او ضعيف و سست باشد:
+
# در جريان زندگى خود پيوسته متوجه به وسائل و اسباب شده و تمسك و توسل به آنها پيدا مى‌كند و اين را نزد خود جايز و صحيح تصور نموده و برخلاف اخلاص و توحيد نمى‌داند.
 +
# در امور زندگى خود بدون دقت و تحقيق حق، از رسوم و عادات مردم پيروى كرده و گفتار و اقوال ديگران را معتبر مى‌شمارد.
 +
# در امور مربوط به زندگى مادى دنيوى، كمال كوشش و سعى بليغ نموده و در جمع دنيا و نگهدارى و امساك آن اهتمام خواهد داشت. او اظهار مى‌كند كه مانع و معطى و دهنده و گيرنده‌اى به جز پروردگار متعال نيست و هر بنده‌اى نمى‌رسد مگر به آنچه روزى و قسمت و نصيب او باشد و به زبان مى‌گويد كه سعى و كوشش اثرى در تغيير مقدرات و در زيادى قسمت ندارد ولى از لحاظ عمل و از باطن و قلب خود مخالف اين اظهار و گفتار است.»<ref> منسوب به امام جعفر صادق عليه السلام‌؛ مصباح الشريعة، حسن مصطفوى‌، تهران، ‌انجمن اسلامى حكمت و فلسف ايران‌، اول‌، 1360 ش، ص 394.</ref>
  
1- در جريان زندگى خود پيوسته متوجه به وسائل و اسباب شده و تمسك و توسل به آنها پيدا مى‌كند و اين را نزد خود جايز و صحيح تصور نموده و بر خلاف اخلاص و توحيد نمى‌داند.
+
==نشانه های صاحب يقین==
 
 
2- در امور زندگى خود بدون دقت و تحقيق حق، از رسوم و عادات مردم پيروى كرده و گفتار و اقوال ديگران را معتبر مى‌شمارد.
 
 
 
3- در امور مربوط به زندگى مادى دنيوى، كمال كوشش و سعى بليغ نموده و در جمع دنيا و نگهدارى و امساك آن اهتمام خواهد داشت. او اظهار مى‌كند كه مانع و معطى و دهنده و گيرنده‌اى به جز پروردگار متعال نيست و هر بنده‌اى نمى‌رسد مگر به آنچه روزى و قسمت و نصيب او باشد و به زبان مى‌گويد كه سعى و كوشش اثرى در تغيير مقدرات و در زيادى قسمت ندارد ولى از لحاظ عمل و از باطن و قلب خود مخالف اين اظهار و گفتار است.»<ref> منسوب به امام جعفر صادق عليه السلام‌؛ مصباح الشريعة، حسن مصطفوى‌، تهران، ‌انجمن اسلامى حكمت و فلسف ايران‌، اول‌، 1360 ش، ‌ ص 394</ref>
 
 
 
== نشانه های صاحب يقین ==
 
  
 
براي اهل يقين نشانه هايي برشمردند:
 
براي اهل يقين نشانه هايي برشمردند:
  
(1)  نشانه‌اش اين است كه از غير خدا قطع اميد مى‌كند و به حول و قوه خدا پناه مى‌برد. <ref> ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص636</ref>
+
# نشانه‌اش اين است كه از غيرخدا قطع اميد مى‌كند و به حول و قوه خدا پناه مى‌برد. <ref> ايمان و كفر - ترجمه الإيمان والكفر بحارالانوار، ج‌1، ص636.</ref>
 
+
# و در پيروى از اوامر او استقامت مى‌كند.
(2)  و در پيروى از اوامر او استقامت مى‌كند.
+
# و در ظاهر و باطن خدا را عبادت مى‌نمايد. <ref>علم اخلاق اسلامي، ج1، ص178.</ref>
 
+
# صاحب كرامت است؛ زيرا هر قدر يقين انسان زياد شود. قوه تصرف براي او در جميع كائنات حاصل مي شود.<ref>نراقي، ملا احمد؛ معراج السعاده، قم، زهير، 1386ه.ش، اول، ص96.</ref>
(3)  و در ظاهر و باطن خدا را عبادت مى‌نمايد. <ref>علم اخلاق اسلامي، ج1، ص178</ref>
+
# به وجود پروردگار از روى حقيقت يقين داشته و بدو ايمان آورد.
 
+
# محقّق بودن مرگ را باور داشته و از آن بترسد.
(4)  صاحب كرامت است؛ زيرا هر قدر يقين انسان زياد شود، قوه تصرف براي او در جميع كائنات حاصل مي شود. <ref>، نراقي، ملا احمد؛معراج السعاده، قم، زهير، 1386ه. ش، اول، ص96</ref>
+
# مطمئن باشد كه قيامت حقّ است.
 
+
# يقين داشته باشد كه بهشت حقّ است.
(5)  به وجود پروردگار از روى حقيقت يقين داشته و بدو ايمان آورد .
+
# همچنين به دوزخ و عذاب يقين دارد.
 
+
# به حقيقت سؤال و جواب روز رستاخيز باور داشته آنگاه به حساب كردار خود برسد. <ref> تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 26.</ref>
(6)  محقّق بودن مرگ را باور داشته و از آن بترسد.
 
 
 
(7)  مطمئن باشد كه قيامت حقّ است.
 
 
 
(8)  يقين داشته باشد كه بهشت حقّ است.
 
 
 
(9)  همچنين به دوزخ و عذاب يقين دارد.
 
 
 
(10) به حقيقت سؤال و جواب روز رستاخيز باور داشته آنگاه به حساب كردار خود برسد. <ref> تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 26</ref>
 
 
 
== آثار يقین ==
 
 
 
يقين نصیبی است كه هر كس به آن مزين شد، محرم خلوتخانه انس مي گردد كه به سبب آن مي توان به اصلاح و تهذيب نفس،<ref> امام خميني(ره)؛جهاد اكبر، ص  33 </ref> آرامش و سكونت،<ref> شرح چهل حديث، ص  557 </ref> درك آيات الهي،<ref> سوره جاثيه، آيات 3-4«إِنَّ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاََيَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِينَ*وَ فىِ خَلْقِكمُ‌ْ وَ مَا يَبُثُّ مِن دَابَّةٍ ءَايَاتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ*»بى‌شكّ در آسمانها و زمين نشانه‌هاى (فراوانى) براى مؤمنان وجود دارد *و نيز در آفرينش شما و جنبندگانى كه (در سراسر زمين) پراكنده ساخته، نشانه‌هايى است براى جمعيّتى كه اهل يقينند. *</ref> صبر و شكيبائى،<ref> ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص 639</ref> اميدواري،<ref> خوانساري، جمال الدين؛ شرح آقا جمال الدين خوانساري بر غرر الحكم، دانشگاه تهران، 1366 ش، ج‌5، ص 466</ref> كسب بسياري از امور علمي وعملي،<ref> مراحل اخلاق در قرآن كريم (تفسير موضوعي قرآن كريم )، ص353</ref> برطرف كردن غم واندوهها<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام،  ج‌1، ص : 128</ref>و به برترين درجه مقصود<ref> تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 182</ref>و به جايگاه بلندى كه موجب شگفتى مى‌شود<ref> ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص 635</ref> كه منجر به هدايت<ref> شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم،  ج‌6، ص 192</ref>مي شود، رسيد.
 
ملاك ايمان،<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام ، ج‌1، ص 188</ref> نشانه‌ي پرهيزكاران،<ref> سيد رضي؛ نهج البلاغة، محمد دشتى‌، قم‌، مشهور، 1379 ش‌، اول‌، ص 405</ref> نشانه‌ي مؤمن،<ref> صابرى يزدى، على رضا / انصارى محلاتى‌، محمد رضار؛الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى‌، قم‌، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى‌، دوم‌، 1375 ش‌، ص 458</ref> اخلاص در عمل و تقوى و پرهيز از گناه،<ref> حسن بن ابى الحسن ديلمى؛ ارشاد القلوب، سيد هدايت الله مسترحمى، ‌ تهران‌، مصطفوى، ‌ سوم، ‌1349 ش، ‌ ج‌2، ص 107</ref> رفع وساوس نفسانيه،<ref>ارشاد القلوب-ترجمه مسترحمى، ج‌2، ص: 107</ref> بزرگترين بي نيازى،<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام،  ج‌1 ،  ص 165</ref> كوشش درزندگي،<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام ، ج‌1 ،  ص 169</ref> نيرومند شدن،<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام ، ج‌1، ص 169</ref> كوتاهي آرزوها،<ref> ارشاد القلوب-ترجمه مسترحمى، ج‌2، ص 103</ref> دور كردن حوادث و مشكلات زندگى<ref> ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص 637</ref> جلب نكردن رضايت مردم با عملى كه موجب خشم خدا است<ref> بحار الانوار-ترجمه جلد 67 و 68، ج‌1، ص 142</ref> ملامت نكردن مردم در تنگناها<ref> همان، ص 142</ref> برتري عمل اندك ومداوم به واسطه يقين در نزد خداوند<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام،  ج‌1، ص165</ref> حرص نورزيدن به دنيا<ref> الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص 686</ref>، فراموش كردن دنيا <ref> شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم، ج‌5، ص 342</ref>و... همه از آثار يقين مي باشد.
 
 
 
== آثار عدم يقین ==
 
 
 
1-  پذيرفته نشدن [[دعا]] <ref> خرمشاهى، بهاء الدين – انصارى، ‌ مسعود؛پيام پيامبر، تهران‌، منفرد، اول‌، 1376 ش‌ص 697</ref>
 
  
2-  كم ارزش بودن عمل فراوان بدون يقين<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام،  ج‌1،  ص 493</ref>
+
==آثار يقین==
  
3- آنكه قلبش به يقين نرسيده است، عملش به فرمان او نيست. <ref> الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 169</ref>
+
يقين نصیبی است كه هر كس به آن مزين شد، محرم خلوتخانه انس مي گردد كه به سبب آن مي توان به اصلاح و تهذيب نفس،<ref> امام خميني؛جهاد اكبر، ص 33.</ref> آرامش و سكونت،<ref> شرح چهل حديث، ص  557 </ref> درك آيات الهي،<ref> سوره جاثيه، آيات 3-4«إِنَّ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاََيَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِينَ*وَ فىِ خَلْقِكمُ‌ْ وَ مَا يَبُثُّ مِن دَابَّةٍ ءَايَاتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ*»بى‌شكّ در آسمانها و زمين نشانه‌هاى (فراوانى) براى مؤمنان وجود دارد * و نيز در آفرينش شما و جنبندگانى كه (در سراسر زمين) پراكنده ساخته، نشانه‌هايى است براى جمعيّتى كه اهل يقينند. *</ref> صبر و شكيبائى،<ref> ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص 639</ref> اميدواري،<ref> خوانساري، جمال الدين؛ شرح آقا جمال الدين خوانساري بر غرر الحكم، دانشگاه تهران، 1366 ش، ج‌5، ص 466</ref> كسب بسياري از امور علمي وعملي،<ref> مراحل اخلاق در قرآن كريم (تفسير موضوعي قرآن كريم )، ص353</ref> برطرف كردن غم واندوهها<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص128</ref>و به برترين درجه مقصود<ref> تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 182</ref>و به جايگاه بلندى كه موجب شگفتى مى‌شود<ref> ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص 635</ref> كه منجر به هدايت<ref> شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم، ج‌6، ص 192</ref>مي شود، رسيد.
  
4- هيچ بيخردیی همچون كمى يقين نيست<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 76</ref>
+
ملاك ايمان،<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 188.</ref> نشانه‌ي پرهيزكاران،<ref> سيد رضي؛ نهج البلاغة، محمد دشتى‌، قم‌، مشهور، 1379 ش‌، اول‌، ص 405.</ref> نشانه‌ي مؤمن،<ref> صابرى يزدى، على رضا/انصارى محلاتى‌، محمدرضا الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى‌، قم‌، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى‌، دوم‌، 1375 ش‌، ص 458.</ref> اخلاص در عمل و تقوى و پرهيز از گناه،<ref> حسن بن ابى الحسن ديلمى؛ ارشاد القلوب، سيد هدايت الله مسترحمى، تهران‌، مصطفوى، ‌سوم، ‌1349 ش، ج‌2، ص 107.</ref> رفع وساوس نفسانيه،<ref>ارشاد القلوب - ترجمه مسترحمى، ج‌2، ص107.</ref> بزرگترين بي نيازى،<ref>الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 165.</ref> كوشش در زندگي،<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 169.</ref> نيرومند شدن،<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 169.</ref> كوتاهي آرزوها،<ref> ارشاد القلوب - ترجمه مسترحمى، ج‌2، ص 103.</ref> دوركردن حوادث و مشكلات زندگى<ref>ايمان و كفر - ترجمه الإيمان والكفر بحارالانوار، ج‌1، ص 637</ref> جلب نكردن رضايت مردم با عملى كه موجب خشم خدا است<ref> بحارالانوار-ترجمه جلد 67 و 68، ج‌1، ص 142</ref> ملامت نكردن مردم در تنگناها<ref> همان، ص 142</ref> برتري عمل اندك و مداوم به واسطه يقين در نزد خداوند<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص165.</ref> حرص نورزيدن به دنيا<ref> الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص 686</ref>، فراموش كردن دنيا<ref> شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم، ج‌5، ص 342</ref> و... همه از آثار يقين مي باشد.
  
5-  خوابيدن همراه با يقين، برتر از نمازگزاردن با شك و ترديد است. <ref> نهج البلاغة-ترجمه دشتى،  ص : 645</ref>
+
==آثار عدم يقین==
  
== پانویس ==
+
# پذيرفته نشدن [[دعا]] <ref> خرمشاهى، بهاءالدين – انصارى،‌ مسعود؛ پيام پيامبر، تهران‌، منفرد، اول‌، 1376 ش‌، ص 697.</ref>
 +
# كم ارزش بودن عمل فراوان بدون يقين<ref>الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 493.</ref>
 +
# آن كه قلبش به يقين نرسيده است، عملش به فرمان او نيست. <ref>الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 169.</ref>
 +
# هيچ بيخردیی همچون كمى يقين نيست.<ref> الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 76.</ref>
 +
# خوابيدن همراه با يقين، برتر از نمازگزاردن با شك و ترديد است.<ref> نهج البلاغة-ترجمه دشتى، ص645.</ref>
  
 +
==پانویس==
 
<references/>
 
<references/>
  
 +
==منابع==
 +
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=38631 یقین، زینب طاهری، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)] تاریخ بازیابی: 2 خرداد 1391.
  
== منابع ==
 
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=38631 یقین، زینب طاهری،سایت پژوهشکده باقر العلوم(ع) ( بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)] تاریخ بازیابی: 2 خرداد 1391 .
 
 
[[رده:اخلاق الهی]]
 
[[رده:اخلاق الهی]]

نسخهٔ ‏۱۸ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۵۵

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



يقين در دين به منزله سرمايه است و ایمان متوقف بر آن مي باشد. ساير علوم شاخ و برگ آن است و رستگاري در آخرت بدون يقين حاصل نمي شود. حال اگر گفته شود: معناى يقين چيست؟ بايد گفت: يقين در لغت علم[۱] است كه نقطه مقابل" شك" مي باشد و طبق آنچه از اخبار و روايات استفاده مى‌شود به مرحله عالى ايمان" يقين" گفته مى‌شود[۲]و در اصطلاح، يقين اعتقاد و باور محكم و استوارى است كه مطابق با حقيقت باشد و به هيچ وجه امكان زوال و احتمال خلاف در او راه ندارد.[۳] به طوري كه انسان همه چيز را از مسبّب الاسباب بداند و به اسباب توجّه نكند بلكه واسطه ها را مسخّر حقّ و فاقد هر حكم و قدرت بداند و كسى كه بر اين اعتقاد باشد داراى يقين است. [۴]

فرق علم و يقین

همان گونه كه ذكر شد يقين امر معلوم و آشكار و قوت ادراك ذهنى است كه قابل زوال و ضعف نباشد/[۵] وهمچنين علمى است كه بعد از استدلال، از طريق برهان حاصل مى‌شود/[۶] كه موجب آرامش و سكون براى شخص خواهد شد/[۷]، پس با علم تفاوت دارد؛ زيرا علم، درك حقيقت چيزي است به گونه اي كه آن شيء شناخته شود.[۸] پس هر علمى يقين نيست ولى هر يقينى علم است و به علم خدا يقين گفته نمى‌شود؛ زيرا علم خدا از تحقيق و استدلال حاصل نمي شود؛[۹]زيرا تمام اشياء در آشكار بودن نزد وى يكسان است[۱۰]و نيز علم، به فراموشي تبديل مي شود ولي يقين، با توجه دائمي همراه است. [۱۱]

يقین در قرآن

در آيات قرآن، يقين در چند معنى استعمال گرديده است:

  1. به معنى علم و آگاهى كامل.[۱۲]
  2. به معنى مرگ.[۱۳]
  3. به معنى آشكار و روشن.[۱۴][۱۵]

حقیقت یقین

اولین مرحله ایمان، معرفت و سپس يقين[۱۶] و بالاترين درجه يقين، خشنود بودن به قضاى الهي -كه ناخوشايند است- مى‌باشد.[۱۷]

در كلام معصومين علیهم السلام حقيقت يقين را توكل بر خدا و تسليم در برابر امر خدا و رضا به مقدرات خدا و واگذارى كارها به خدا دانست.[۱۸] در حديثي از رسول خدا صلی الله علیه و آله روايت شده كه فرمود: به جبرئيل گفتم: تفسير يقين چيست. فرمود: مؤمن براى خدا كارى مى‌كند كه گويا او را مشاهده مى‌نمايد و اگر او خداوند را مشاهده نمى‌كند خداوند او را مى‌نگرد و يقين كند كه هر چه به او مى‌رسد بايد مى‌رسيد و خطا نمى‌كرد و هر چه به او اصابت نمى‌كند بايد هم اصابت نمى‌كرد.[۱۹]

فضيلت يقین

يقين افضل كمالات، اشرف فضايل و اهم اخلاق است و در كلام معصومين علیهم السلام و سخنان بزرگان آمده است كه:

  1. هيچ نورى همچون نور يقين نيست.[۲۰]
  2. يقين از ايمان و اسلام بافضيلت­تر است.[۲۱]
  3. عمل كم و هميشگى با يقين بهتر از اعمال زياد بدون يقين است.[۲۲]
  4. چيزى گرامى‌تر و عزيزتر از يقين نيست.[۲۳]
  5. بهترين چيزى كه به قلب داده شده، يقين است.[۲۴]
  6. خيرى كه همواره در قلب جاى دارد، يقين است.[۲۵]
  7. يقين ثروتى است كه از همه چيز كفايت مى‌كند.[۲۶]
  8. اهل يقين مورد غبطه ديگران مي باشد.[۲۷]
  9. كمتر از يقين چيزى بين مردم تقسيم نشده است.[۲۸]
  10. با ارزش‌ترين چيزى كه در دل انسان راه مي يابد، يقين است.[۲۹]
  11. رأس دين، درستى يقين است.[۳۰]

حدّ يقین

براي دانستن حد و نهايت يقين مي توان به كلام امام صادق علیه السلام اشاره داشت كه فرمودند: حد يقين اين است كه فقط از خداوند بترسى.[۳۱]

متعلق يقین

آنچه يقين به آن تعلق مي گيرد يا از اجزاء و لوازم ايمان است مانند وجود خداوند و صفات كماليه او و مباحث متعلق به نبوت وامامت و احوال نشئه آخرت و يا اموري كه در ايمان مدخليتي ندارد.[۳۲]

در روايات، يقين بنابر نقلي بر چهار شعبه؛ تيزهوشى، رسيدن به حقايق، عبرت‌شناسى، سنّت و روش پيشينيان[۳۳]و بنابر نقل ديگر بر چهار شاخه؛ شوق و ترس و زهد و انتظار تقسيم مي شود. [۳۴]

زمينه يقین

با توجه به آيه 99، سوره حجر، عبادت، زمينه ساز يقين[۳۵] است: «و پروردگارت را عبادت كن تا يقين [مرگ‌] تو فرا رسد!»[۳۶]

گويا كه معناى آيه چنين است: اگر مى‌خواهى به يقين و مراتب آن برسى و معلوم را به تفصيل به دست آورى به عبادت پروردگارت مشغول باش تا مراتب يقين كه مطلوب تو است بدست آيد[۳۷] كه تداوم بر بندگى حق، سبب پيدا شدن يقين است.[۳۸] و نيز احتمال است كه مراد از آمدن يقين، رسيدن اجل مرگ است كه با فرا رسيدنش غيب، مبدل به شهادت و خبر مبدل به عيان مى‌شود.[۳۹]

امر ديگري كه انسان را به مقام رفيع يقين مي رساند، تسليم محض خداوند بودن است؛ زيرا كسي به اين مقام مي رسد كه در قلب او جز خواسته خدا چيزي نباشد. [۴۰]

مراتب يقین

يقين جامع همه فضايل است وخود داراي مراتبي است:

  1. علم الیقین و آن اين است كه انسان از دلائل مختلف به چيزى ايمان آورد مانند كسى كه با مشاهده دود ايمان به وجود آتش پيدا مى‌كند.
  2. عين الیقین و آن در جایی است كه انسان به مرحله مشاهده مى‌رسد و با" چشم" خود مثلا آتش را مشاهده مى‌كند.
  3. حق الیقین و آن همانند كسى است كه وارد در آتش شود و سوزش آن را لمس كند و به صفات آتش متصف گردد و اين بالاترين مرحله يقين است. [۴۱]

نشانه صحت يقین

در حديث شريفي از امام صادق علیه السلام دو چيز علامت صحت و سلامت يقين شمرده شده: يكى آن كه سخط و غضب حق را به رضاى مردم نفروشد.

ديگر آن كه مردم را ملامت نكند به آنچه خدا به آنها نداده. كه اين دو از ثمرات كمال يقين است، چنانچه مقابل آنها از ضعف يقين و علت و مرض ايمان است. [۴۲] همچنين نترسيدن از مرگ نيز، نشانه ديگري بر صحت يقين برشمرده شده است.[۴۳]

نشانه های ضعف يقین

در روايتي ديگر از امام صادق علیه السلام نشانه ضعف يقين براي ما روشن مي شود: «كسى كه يقين او ضعيف و سست باشد:

  1. در جريان زندگى خود پيوسته متوجه به وسائل و اسباب شده و تمسك و توسل به آنها پيدا مى‌كند و اين را نزد خود جايز و صحيح تصور نموده و برخلاف اخلاص و توحيد نمى‌داند.
  2. در امور زندگى خود بدون دقت و تحقيق حق، از رسوم و عادات مردم پيروى كرده و گفتار و اقوال ديگران را معتبر مى‌شمارد.
  3. در امور مربوط به زندگى مادى دنيوى، كمال كوشش و سعى بليغ نموده و در جمع دنيا و نگهدارى و امساك آن اهتمام خواهد داشت. او اظهار مى‌كند كه مانع و معطى و دهنده و گيرنده‌اى به جز پروردگار متعال نيست و هر بنده‌اى نمى‌رسد مگر به آنچه روزى و قسمت و نصيب او باشد و به زبان مى‌گويد كه سعى و كوشش اثرى در تغيير مقدرات و در زيادى قسمت ندارد ولى از لحاظ عمل و از باطن و قلب خود مخالف اين اظهار و گفتار است.»[۴۴]

نشانه های صاحب يقین

براي اهل يقين نشانه هايي برشمردند:

  1. نشانه‌اش اين است كه از غيرخدا قطع اميد مى‌كند و به حول و قوه خدا پناه مى‌برد. [۴۵]
  2. و در پيروى از اوامر او استقامت مى‌كند.
  3. و در ظاهر و باطن خدا را عبادت مى‌نمايد. [۴۶]
  4. صاحب كرامت است؛ زيرا هر قدر يقين انسان زياد شود. قوه تصرف براي او در جميع كائنات حاصل مي شود.[۴۷]
  5. به وجود پروردگار از روى حقيقت يقين داشته و بدو ايمان آورد.
  6. محقّق بودن مرگ را باور داشته و از آن بترسد.
  7. مطمئن باشد كه قيامت حقّ است.
  8. يقين داشته باشد كه بهشت حقّ است.
  9. همچنين به دوزخ و عذاب يقين دارد.
  10. به حقيقت سؤال و جواب روز رستاخيز باور داشته آنگاه به حساب كردار خود برسد. [۴۸]

آثار يقین

يقين نصیبی است كه هر كس به آن مزين شد، محرم خلوتخانه انس مي گردد كه به سبب آن مي توان به اصلاح و تهذيب نفس،[۴۹] آرامش و سكونت،[۵۰] درك آيات الهي،[۵۱] صبر و شكيبائى،[۵۲] اميدواري،[۵۳] كسب بسياري از امور علمي وعملي،[۵۴] برطرف كردن غم واندوهها[۵۵]و به برترين درجه مقصود[۵۶]و به جايگاه بلندى كه موجب شگفتى مى‌شود[۵۷] كه منجر به هدايت[۵۸]مي شود، رسيد.

ملاك ايمان،[۵۹] نشانه‌ي پرهيزكاران،[۶۰] نشانه‌ي مؤمن،[۶۱] اخلاص در عمل و تقوى و پرهيز از گناه،[۶۲] رفع وساوس نفسانيه،[۶۳] بزرگترين بي نيازى،[۶۴] كوشش در زندگي،[۶۵] نيرومند شدن،[۶۶] كوتاهي آرزوها،[۶۷] دوركردن حوادث و مشكلات زندگى[۶۸] جلب نكردن رضايت مردم با عملى كه موجب خشم خدا است[۶۹] ملامت نكردن مردم در تنگناها[۷۰] برتري عمل اندك و مداوم به واسطه يقين در نزد خداوند[۷۱] حرص نورزيدن به دنيا[۷۲]، فراموش كردن دنيا[۷۳] و... همه از آثار يقين مي باشد.

آثار عدم يقین

  1. پذيرفته نشدن دعا [۷۴]
  2. كم ارزش بودن عمل فراوان بدون يقين[۷۵]
  3. آن كه قلبش به يقين نرسيده است، عملش به فرمان او نيست. [۷۶]
  4. هيچ بيخردیی همچون كمى يقين نيست.[۷۷]
  5. خوابيدن همراه با يقين، برتر از نمازگزاردن با شك و ترديد است.[۷۸]

پانویس

  1. طريحي، شيخ فخر الدين؛ مجمع البحرين، قم، موسسه البعثه، 1414 هـ ق، ج‌6، ص 331
  2. مكارم شيرازى، ناصر ؛تفسير نمونه، تهران‌، ‌ دار الكتب الإسلامية، 1374 ش، اول، ج‌27، ص 284
  3. طوسي، خواجه نصيرالدين ؛اوصاف الاشراف، سيد محمد رضا غياثي كرماني، قم، مؤسسه فرهنگي-انتشاراتي حضور، 1382ه. ش، سوم، ص96
  4. فيض كاشاني، ملا محسن؛المحجة البيضاء، قم، دفتر انتشارات اسلامي، دوم، جلد1، ص273.
  5. داور پناه، ابوالفضل؛ انوار العرفان فى تفسير القرآن، تهران‌، انتشارات صدر، 1375 ش‌، اول‌، ج‌1، ص 175
  6. طبرسى، فضل بن حسن‌؛ ترجمه تفسير جوامع الجامع‌، مترجمان‌، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى‌، 1377 ش، دوم‌، ج‌1، ص 21
  7. راغب اصفهاني، حسين بن محمد؛ ترجمه وتحقيق مفردات الفاظ قرآن‌، خسروى حسينى سيد غلامرضا، تهران‌، انتشارات مرتضوى‌، 1375 ش‌، دوم، ج‌4، ص 548
  8. مصطفوى، حسن‌؛التحقيق في كلمات القرآن الكريم‌، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب‌، 1360 ش‌، ج14، ص263
  9. أنوار العرفان في تفسير القرآن، ج‌1، ص 175
  10. ترجمه جوامع الجامع، ج‌1، ص 21
  11. رحمتي شهرضا، محمد؛گنجينه معارف، قم، صبح پيروزي، 1385ه. ش، دوم ص800
  12. سوره نساء، آيه 157 «ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً يعنى و ما قتلوه من غير شك».
  13. سوره حجر، آيه 99 «وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ يعنى حتّى يأتيك الموت».
  14. آيه 5 سوره تكاثر «كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ». يعنى اگر حادثه بزرگ عالم آخرت براى شما روشن و آشكار مي شد
  15. أنوار العرفان في تفسير القرآن، ج‌1، ص 176.
  16. ديلمي، حسن بن ابي الحسن؛ ارشاد القلوب الي الصواب، ترجمه علي سلگي نهاوندي، قم، نشر ناصر، 1376 هـ.ش ج‌1، ص 332
  17. حرّانى، حسن بن شعبه؛ تحف العقول، ترجمه بهراد جعفرى، ‌ تهران‌، اسلاميه، ‌ اول، ‌1380 ش‌، ص 258
  18. علامه مجلسي؛ ترجمه الإيمان و الكفر بحارالانوار، عزيزالله عطاردى‌، تهران‌، انتشارات عطارد، 1378 ش، ج‌1، ص615
  19. ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص 616
  20. حكيمى اخوان، آرام‌ احمد؛الحياة با ترجمه احمد آرام‌، تهران، ‌دفتر نشر فرهنگ اسلامى‌، 1380 ش‌، ج‌1، ص 128.
  21. ايمان و كفر، همان، ج‌1، ص643.
  22. همان، ص616.
  23. همان، ص 643.
  24. همان، ص 616.
  25. همان، ص632.
  26. همان، ص635.
  27. همان، ص 632.
  28. همان، ص 635.
  29. علامه مجلسي؛ بحارالانوار - ترجمه جلد 67 و 68، سيد ابوالحسن موسوى همدانى، تهران‌، كتابخانه مسجد ولى عصر، اول‌ج‌1، ص142.
  30. تحف العقول - ترجمه جعفرى، ص 66.
  31. ايمان و كفر - ترجمه الإيمان والكفر بحارالانوار، ج‌1، ص 615.
  32. مولامهدي، نراقي؛علم اخلاق اسلامي (ترجمه كتاب جامع السعادات)، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي، انتشارات حكمت، 1366ه. ش، اول، ج1، ص176.
  33. تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 149
  34. انصارى زنجانى خوئينى، ‌ اسماعيل؛ اسرار آل محمد عليهم السلام، ‌ قم‌، نشر الهادى، ‌ اول، ‌1416 ق، ‌ص 259
  35. گنجينه معارف، ص794
  36. «وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتىَ‌ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ».
  37. گنابادي، سلطان محمد؛ ترجمه بيان السعادة فى مقامات العبادة، خانى رضا/ حشمت الله رياضى، تهران‌، مركز چاپ و انتشارات دانشگاه پيام‌نور، 1372 ش‌، اول‌، ج‌8، ص83
  38. قرائتى محسن؛ تفسير نور، تهران‌، مركز فرهنگى درس هايى از قرآن‌، 1383 ش‌، يازدهم‌، ج‌6، ص 363.
  39. طباطبايي، محمدحسين؛ ترجمه تفسير الميزان‌، موسوى همدانى سيد محمدباقر، قم‌، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ى مدرسين حوزه علميه قم‌، 1374 ش‌، پنجم‌، ج‌12، ص289
  40. جوادي آملي، عبدالله؛ مراحل اخلاق در قرآن كريم (تفسير موضوعي قرآن كريم)، قم، مركز نشر اسراء اول، 1377، ج11، ص355
  41. تفسير نمونه، ج‌27، ص 285
  42. موسوي خميني، روح‌الله؛ شرح چهل حديث، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1385هـ.ش، سي و ششم، ص 560
  43. گنجينه معارف، فص799.
  44. منسوب به امام جعفر صادق عليه السلام‌؛ مصباح الشريعة، حسن مصطفوى‌، تهران، ‌انجمن اسلامى حكمت و فلسف ايران‌، اول‌، 1360 ش، ص 394.
  45. ايمان و كفر - ترجمه الإيمان والكفر بحارالانوار، ج‌1، ص636.
  46. علم اخلاق اسلامي، ج1، ص178.
  47. نراقي، ملا احمد؛ معراج السعاده، قم، زهير، 1386ه.ش، اول، ص96.
  48. تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 26.
  49. امام خميني؛جهاد اكبر، ص 33.
  50. شرح چهل حديث، ص 557
  51. سوره جاثيه، آيات 3-4«إِنَّ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاََيَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِينَ*وَ فىِ خَلْقِكمُ‌ْ وَ مَا يَبُثُّ مِن دَابَّةٍ ءَايَاتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ*»بى‌شكّ در آسمانها و زمين نشانه‌هاى (فراوانى) براى مؤمنان وجود دارد * و نيز در آفرينش شما و جنبندگانى كه (در سراسر زمين) پراكنده ساخته، نشانه‌هايى است براى جمعيّتى كه اهل يقينند. *
  52. ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص 639
  53. خوانساري، جمال الدين؛ شرح آقا جمال الدين خوانساري بر غرر الحكم، دانشگاه تهران، 1366 ش، ج‌5، ص 466
  54. مراحل اخلاق در قرآن كريم (تفسير موضوعي قرآن كريم )، ص353
  55. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص128
  56. تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 182
  57. ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص 635
  58. شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم، ج‌6، ص 192
  59. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 188.
  60. سيد رضي؛ نهج البلاغة، محمد دشتى‌، قم‌، مشهور، 1379 ش‌، اول‌، ص 405.
  61. صابرى يزدى، على رضا/انصارى محلاتى‌، محمدرضا الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى‌، قم‌، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى‌، دوم‌، 1375 ش‌، ص 458.
  62. حسن بن ابى الحسن ديلمى؛ ارشاد القلوب، سيد هدايت الله مسترحمى، تهران‌، مصطفوى، ‌سوم، ‌1349 ش، ج‌2، ص 107.
  63. ارشاد القلوب - ترجمه مسترحمى، ج‌2، ص107.
  64. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 165.
  65. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 169.
  66. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 169.
  67. ارشاد القلوب - ترجمه مسترحمى، ج‌2، ص 103.
  68. ايمان و كفر - ترجمه الإيمان والكفر بحارالانوار، ج‌1، ص 637
  69. بحارالانوار-ترجمه جلد 67 و 68، ج‌1، ص 142
  70. همان، ص 142
  71. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص165.
  72. الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص 686
  73. شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم، ج‌5، ص 342
  74. خرمشاهى، بهاءالدين – انصارى،‌ مسعود؛ پيام پيامبر، تهران‌، منفرد، اول‌، 1376 ش‌، ص 697.
  75. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 493.
  76. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 169.
  77. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 76.
  78. نهج البلاغة-ترجمه دشتى، ص645.

منابع

یقین، زینب طاهری، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی) تاریخ بازیابی: 2 خرداد 1391.