آیه ۱۶ حدید: تفاوت بین نسخهها
جز (صفحهای جدید حاوی '=== متن آیه === {{قرآن در قاب|أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوب...' ایجاد کرد) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | ==متن آیه== | |
− | {{قرآن در قاب| | + | {{قرآن در قاب|«أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِاللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَكُونُوا كَالَّذِینَ أُوتُواالْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ».|سوره=57|آیه=16}} |
− | + | ==ترجمه== | |
− | آیا مؤمنان را وقت آن نرسیده است که دلهایشان در برابر یاد خدا و | + | آیا مؤمنان را وقت آن نرسیده است که دلهایشان در برابر یاد خدا و آن سخن حق که نازل شده است، خاشع شود؟ همانند آن مردمی نباشند که پیش از این کتابشان دادیم و چون مدتی بر آمد دلهایشان سخت شد و بسیاری نافرمان شدند. |
− | == | + | ==نزول== |
مقاتل و کلبى گویند: این آیه یک سال بعد از هجرت درباره منافقین نازل گردید زیرا آنها از [[سلمان فارسى]] سؤال کرده بودند که براى آنها از [[تورات]] و عجائبى که در آن کتاب موجود است، سخن بگوید.<ref> تفاسیر مجمع البیان از خاصه و کشف الاسرار از عامه.</ref> | مقاتل و کلبى گویند: این آیه یک سال بعد از هجرت درباره منافقین نازل گردید زیرا آنها از [[سلمان فارسى]] سؤال کرده بودند که براى آنها از [[تورات]] و عجائبى که در آن کتاب موجود است، سخن بگوید.<ref> تفاسیر مجمع البیان از خاصه و کشف الاسرار از عامه.</ref> | ||
سطر ۲۵: | سطر ۲۵: | ||
عبدالعزیز بن ابى رواد گوید: اصحاب [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله زیاد به مزاح و شوخى و خنده مى پرداختند و این آیه بدان مناسبت نازل گردید<ref> کتاب المصنف از ابن ابى شیبه از عامه.</ref> چنان که مقاتل بن حیان نیز آن را روایت و نقل نموده است<ref> تفسیر ابن ابى حاتم از عامه.</ref> و نیز از سفیان ثورى و او از اعمش هم آن را روایت کرده است.<ref> کتاب الزهد از ابن المبارک از عامه.</ref> | عبدالعزیز بن ابى رواد گوید: اصحاب [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله زیاد به مزاح و شوخى و خنده مى پرداختند و این آیه بدان مناسبت نازل گردید<ref> کتاب المصنف از ابن ابى شیبه از عامه.</ref> چنان که مقاتل بن حیان نیز آن را روایت و نقل نموده است<ref> تفسیر ابن ابى حاتم از عامه.</ref> و نیز از سفیان ثورى و او از اعمش هم آن را روایت کرده است.<ref> کتاب الزهد از ابن المبارک از عامه.</ref> | ||
− | ==پانویس == | + | ==پانویس== |
− | <references /> | + | <references/> |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | ==منابع== | ||
* قرآن کریم، ترجمه عبدالمحمد آیتی. | * قرآن کریم، ترجمه عبدالمحمد آیتی. | ||
+ | * محمدباقر محقق، [[نمونه بینات در شأن نزول آیات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 772. | ||
− | + | ==پیوندها== | |
− | + | * [[سوره حدید]] | |
− | + | * [[سوره حدید/متن و ترجمه سوره]] | |
− | |||
− | *[[سوره حدید ]] | ||
− | |||
− | *[[سوره حدید /متن و ترجمه سوره | ||
− | |||
− | |||
+ | [[رده:آیات سوره حدید]] | ||
[[رده:آیات دارای شان نزول]] | [[رده:آیات دارای شان نزول]] |
نسخهٔ ۴ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۵۴
متن آیه
ترجمه
آیا مؤمنان را وقت آن نرسیده است که دلهایشان در برابر یاد خدا و آن سخن حق که نازل شده است، خاشع شود؟ همانند آن مردمی نباشند که پیش از این کتابشان دادیم و چون مدتی بر آمد دلهایشان سخت شد و بسیاری نافرمان شدند.
نزول
مقاتل و کلبى گویند: این آیه یک سال بعد از هجرت درباره منافقین نازل گردید زیرا آنها از سلمان فارسى سؤال کرده بودند که براى آنها از تورات و عجائبى که در آن کتاب موجود است، سخن بگوید.[۱]
گویند سپس آیات (الر، تلک آیات الکتاب (تا) لمن الغافلین، آیات 1 و 2 و 3 سوره یوسف) نازل گردید[۲] و نیز گویند فقط آیه 3 سوره یوسف نازل شد[۳] و به آنها خبر داد که قرآن داراى نیکوترین و بهترین قصص بوده و از تورات بهتر و نیکوتر است بنابراین تا بودن قرآن به غیر آن احتیاجى نخواهد بود سپس پس از چندى دوباره نزد سلمان فارسى آمده و سؤال گذشته خود را تکرار نمودند.
در این موقع آیه 23 سوره زمر «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ» نازل شد و به آنها فهمانید که نیکوتر سخن قرآن است که نازل گردیده است پس از چندى باز از سلمان درباره تورات و عجائب آن سؤال کردند سپس این آیة نازل شد.
ابن عباس گوید: این آیة درباره مؤمنین نازل شده است. ابن مسعود گوید: بین مسلمان شدن ما و نزول این آیه چهار سال طول کشید و خداوند ما را با نزول این آیه مورد عتاب و خطاب قرار داد و نیز بعد از نزول این آیه مؤمنین یکدیگر را از افعال خویش سرزنش مینمودند، ابن عباس گوید که سیزده سال بعد از نزول قرآن این آیه درباره عتاب و سرزنش به مؤمنین نازل شده است.
محمد بن کعب القرظى گوید: مسلمین در مکه در سختى بسر مى بردند پس از آن که مهاجرت کردند و به مدینه آمدند در رفاه و امنیت و فراوانى نعمت قرار گرفتند و رفاهیت مزبور سبب شد که مؤمنین در مدینه تغییر حالت بدهند و قساوت قلب در آنها ایجاد شود و واجب مینمود که ایمان و اخلاص و یقین آنها نسبت به پروردگار زیادتر گردد لذا این آیه بدین مناسبت نازل شد و نیز گویند این آیه را سلمان فارسى در جواب منافقین که از وى سؤال کرده بودند، تلاوت مینموده است و این روایت دلیل میشود که آیه مزبور قبلاً نازل شده بوده سپس سلمان به عنوان جواب به آن آیه استناد میکرده است.[۴]
احمد بن حسن میثمى از مردى از اصحاب امام صادق علیهالسلام روایت کند و گوید: از امام شنیدم که میفرمود: این قسمت از آیه «وَلایکونُوا کالَّذِینَ أُوتُواالْکتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیهِمُ الْأَمَدُ» مربوط به اهل زمان غیبت امام قائم علیهالسلام است و منظور از امد، مدت زمان غیبت است.[۵]
ابن بابویه بعد از دو واسطه از احمد بن حسن میثمى او از سماعة و دیگران و آنان از امام صادق علیهالسلام روایت کنند که فرمود: این قسمت از این آیه «وَلایکونُوا کالَّذِینَ أُوتُواالْکتابَ» درباره امام قائم علیهالسلام نازل شده است و نیز شیخ مفید به اسناد خویش از محمد بن همان او از مردى از اصحاب امام صادق علیهالسلام نقل نموده و گوید از امام شنیدم که مى فرمود: تأویل این قسمت از آیة «وَلا یکونُوا کالَّذِینَ أُوتُواالْکتابَ» براى زمان غیبت امام قائم علیهالسلام و روزهاى آن مى باشد و بر غیر آن اطلاق نمى گردد و مقصود از امد، همان امد و مدت غیبت است.[۶]
عبدالعزیز بن ابى رواد گوید: اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله زیاد به مزاح و شوخى و خنده مى پرداختند و این آیه بدان مناسبت نازل گردید[۷] چنان که مقاتل بن حیان نیز آن را روایت و نقل نموده است[۸] و نیز از سفیان ثورى و او از اعمش هم آن را روایت کرده است.[۹]
پانویس
- ↑ تفاسیر مجمع البیان از خاصه و کشف الاسرار از عامه.
- ↑ تفسیر مجمع البیان.
- ↑ تفسیر کشف الاسرار.
- ↑ تفاسیر کشف الاسرار و مجمع البیان.
- ↑ تفسیر محمد بن ابراهیم النعمانى از خاصه.
- ↑ البرهان فی تفسیر القرآن از خاصه.
- ↑ کتاب المصنف از ابن ابى شیبه از عامه.
- ↑ تفسیر ابن ابى حاتم از عامه.
- ↑ کتاب الزهد از ابن المبارک از عامه.
منابع
- قرآن کریم، ترجمه عبدالمحمد آیتی.
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 772.