محمد بن ابی‌القاسم برقی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(استادان محمد بن ابوالقاسم برقی)
جز (مهدی موسوی صفحهٔ محمد بن ابوالقاسم برقی را به محمد بن ابی‌القاسم برقی منتقل کرد)
 
(۱۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 +
«محمد بن ابی‌القاسم برقی»، از محدثان و راویان موثق [[شیعه]] در قرن سوم و چهارم هجری و شاگرد و داماد [[احمد بن محمد بن خالد برقى]] است. او صاحب آثاری مانند «کتاب المشارب» و «کتاب الطب» است.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = محمد بن ابی‌القاسم برقی
 +
||تصویر=
 +
||زادروز =  قرن سوم قمری
 +
|زادگاه = [[قم]]
 +
|وفات =
 +
|مدفن =
 +
|اساتید =  [[احمد بن محمد بن خالد برقى]]، عبیدالله بن عمران، زیاد بن ابى ‌حلال کوفی، محمد بن على قرشى، محمد بن على صیرفى،...
 +
|شاگردان = [[محمد بن حسن بن ولید]]، على بن محمد برقی، محمد بن على ماجیلویه، محمد بن یحیى، محمد بن جعفر بن بطه قمى،...
 +
|آثار = کتاب المشارب، کتاب الطب، تفسیر حماسه ابى‌تمام،...
 +
}}
 +
==زندگی‌نامه==
 +
محمد برقی فرزند ابوالقاسم عبیدالله بن عمران برقى جنابى است. پدرش از راویان مورد اطمینانى است که فرزندش محمد بن ابوالقاسم، از شاگردان او به حساب مى آید.
  
دانشور امين
+
درباره سال تولد و وفات محمد بن ابوالقاسم برقی در متون رجالى و تاریخى مطلبى به چشم نمى خورد؛ ولى قرائنى وجود دارد که وى در اواسط قرن سوم هجرى متولد گردیده است. یکى از قرینه ها این است که وى در نیمه دوم قرن سوم، فرزندى رشید، عالم و محدث به نام على بن محمد، دارد. و در کتب رجالى از على بن محمد بن ابوالقاسم، تاریخ وفات جدش -[[احمد بن محمد بن خالد برقى]]- را نقل کرده اند که او مى گوید: «احمد بن محمد بن خالد در سال ۲۸۰ هـ.ق از دنیا رفت».<ref> رجال نجاشى، ص ۵۶.</ref>
  
==مركز شيعيان==
+
بنابراین محمد بن ابوالقاسم -پدر على بن محمد- نیز که داماد احمد بن محمد بن خالد برقى است، باید حداکثر تا اواسط قرن سوم به دنیا آمده باشد. علاوه بر این، وى شاگرد احمد بن محمد بن خالد نیز بوده است و فرزندش على بن محمد نیز شاگرد جدش بوده که این نیز مى تواند یکى دیگر از قرائنى باشد که محمد بن ابوالقاسم در اواسط قرن سوم متولد شده است.
  
از اواخر قرن اول هجرى كه آل اشعر از مسلمانان معروف يمنى به [[قم]] هجرت كردند،<ref> قم از نظر اجتماعى، اقتصادى، سيد حسين ابن الرضا، ص 86، به نقل از تاريخ قديم قم.</ref> قم به پايگاه مهمى از شيعيان و راويان [[اهل بيت]] علیهم‌السلام تبديل گرديد به جهت همين فضيلت است كه [[امام صادق]] علیه‌السلام مى فرمايد: «سلامُ اللّه على  اهل قم<ref> سفينة البحار، محدث قمى، ج 2، ص 446.</ref>؛ سلام خدا بر مردم قم باد».
+
محمد بن ابوالقاسم در عصر و زمانى در [[قم]] به عنوان محدثى عالم و فقیه شناخته مى شد که [[احمد بن محمد بن عیسی اشعری]]، رهبرى [[شیعه|شیعیان]] این دیار را بر عهده داشت.  
  
[[امام كاظم]] علیه‌السلام نيز مى فرمايد: «قم عشّ آل محمد و مأوى  شيعتهم<ref> همان.</ref>؛ قم آشيانه آل محمد و مأواى شيعيان ايشان است».
+
==استادان==
  
[[حضرت معصومه]] سلام الله علیها از پدر بزرگوارش امام كاظم علیه‌السلام چنين نقل نموده است: «پدرم فرمود: قم مركز شيعيان ماست».<ref> [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها، چشمه جوشان كوثر، محمد محمدى اشتهاردى، ص 37، به نقل از درياى سخن.</ref>
+
محمد بن ابوالقاسم برقی، از محضر اساتید بزرگى کسب فیض نموده، که بعضى از آن‌ها عبارتند از:
  
پس از مدفون گرديدن كريمه اهل بيت، حضرت معصومه سلام الله علیها در قم فقها، علما و محدثان بسيارى در اين شهر ظهور نمودند و پس از عمرى تلاش در نشر و گسترش مكتب [[اهل بيت]] پيامبر صلی الله علیه و آله در جوار تربت پاك فاطمه معصومه سلام الله علیها در بستر خاك آرميدند.
+
*[[احمد بن محمد بن خالد برقى]] (متوفى ۲۷۴ یا ۲۸۰ ق) صاحب «[[المحاسن]]»؛<ref> رجال، نجاشى، ص ۵۶-۵۵.</ref>
 +
*پدرش عبیدالله بن عمران؛
 +
*زیاد بن ابى ‌حلال کوفی، از اصحاب [[امام صادق]] علیه‌السلام؛
 +
*محمد بن على قرشى؛
 +
*حسین ابى قتاده؛
 +
*محمد بن على صیرفى؛
 +
*محمد بن على همدانى.
  
محمد بن ابوالقاسم، يكى از علماى وارسته و محدثان مورد اطمينان ايرانى است. وى در يكى از نواحى اطراف قم به نام «برقه رود» رشد و بالندگى يافت تا آن كه از فقهاى فرهيخته اين ديار گرديد.<ref> دائرة المعارف تشيع، ج 3، ص 189.</ref> به همين جهت وى به «برقى» نيز مشهور گرديده است.
+
==شاگردان==
  
==تولد محمد بن ابوالقاسم برقی==
+
تعدادى از راویان موثق نیز از شاگردان محمد بن ابوالقاسم مى باشند که از وى کسب فیض نموده و روایاتى نقل کرده اند، از جمله:
  
درباره سال تولد محمد بن ابوالقاسم در متون رجالى و تاريخى مطلبى به چشم نمى خورد؛ ولى قرائنى وجود دارد كه وى در اواسط قرن سوم هجرى متولد گرديده است. يكى از قرينه ها اينست كه وى در نيمه دوم قرن سوم فرزندى رشيد، عالم و محدث به نام على بن محمد، دارد. و در كتب رجالى از على بن محمد بن ابوالقاسم، تاريخ وفات جدش، احمد بن محمد بن خالد برقى، را نقل كرده اند كه او مى گويد: «احمد بن محمد بن خالد در سال 280 هـ.ق از دنيا رفت».<ref> رجال، نجاشى، ص 56.</ref>
+
*[[محمد بن حسن بن ولید|محمد بن حسن بن ولید قمى]] (متوفی ۳۲۰ یا ۳۴۳ ق) از فقهاى بزرگ قم؛
 +
*فرزندش على بن محمد؛
 +
*نوه‌اش محمد بن على ماجیلویه؛
 +
*محمد بن یحیى؛ شاید وى همان ابوجعفر عطار قمى باشد؛
 +
*ابوجعفر محمد بن جعفر بن بطه قمى، معروف به ابن بطه.
  
بنابراين محمد بن ابوالقاسم پدر على بن محمد نيز كه داماد احمد بن محمد بن خالد برقى است، بايد حداكثر تا اواسط قرن سوم به دنيا آمده باشد. علاوه بر اين، وى شاگرد احمد بن محمد بن خالد نيز بوده است و فرزندش على بن محمد نيز شاگرد جدش بوده كه اين نيز مى تواند يكى ديگر از قرائنى باشد كه نشان مى دهد محمد بن ابوالقاسم در اواسط قرن سوم متولد شده است.
+
==در نظر عالمان==
  
== در مورد پدر محمد بن ابوالقاسم==
+
کسانى که در ضبط و حفظ [[احادیث]] مى کوشند و در صحیح ادا کردن و نقل آن‌ها مورد اطمینان هستند، همگى محمد بن ابى القاسم برقی را به عنوان محدثى موفق و مورد اطمینان مى شناسند. تمام [[علم رجال|رجال]] شناسانى که از محمد بن ابوالقاسم نامى برده اند، وى را فقیه و عالم و محدثى مورد وثوق یاد کرده اند.
  
محمد فرزند عبيدالله و او نيز فرزند عمران برقى جنابى است. كنيه محمد، ابوعبدالله و شهرتش ماجيلويه است. كنيه پدر وى ابوالقاسم است و به بندار مشهور مى باشد.<ref> رجال، نجاشى، ص 250 و در رجال، [[علامه حلى]]، ص 157 آمده است: بعضى نام پدرش را عبدالله ذكر كرده اند.</ref> وى از راويان مورد اطمينانى است كه فرزندش محمد بن ابوالقاسم، از شاگردان او به حساب مى آيد. كنيه جدش، عمران برقى، ابومحمد است و به جنابى مشهور مى باشد.
+
[[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] (۳۷۲-۴۵۰ ق) مى گوید: «محمد بن ابوالقاسم، سید ما اصحاب قمیین، عالم، فقیه و مورد اطمینان بوده و به علوم ادب و شعر و غرائب آن آگاه است».<ref> رجال، نجاشى، ص ۲۵۰.</ref>
  
عمران كم [[حديث]] بود. وى كتابى به نام خلق الخلق تأليف كرد كه محمد بن ابوالقاسم آن را از او نقل نموده است.<ref> رجال، نجاشى، ص 207. در اين جا نجاشى پدر وى را «عبدالله» و لقب عمران را «جبابى» ذكر كرده است.</ref>
+
[[علامه حلى]] (۶۴۸-۷۲۶ ق) مى گوید: «... محمد بن ابوالقاسم، بزرگ اصحاب ما اهل قم بوده که مورد وثوق و عالم و فقیه و آگاه به علوم ادب و شعر است».<ref> رجال، العلامة الحلى، ص ۱۵۷.</ref>
  
محمد بن ابوالقاسم، داماد استادش احمد بن خالد برقى مؤلف المحاسن است كه در فصل استادان به معرفى وى مى پردازيم. در اين كه لقب عمران برقى جنابى است، يا جبابى يا خبابى... در كتب رجالى اختلاف وجود دارد.<ref> ر.ك رجال، العلامة الحلى، ص 157؛ رجال، نجاشى، ص 250 و 207.</ref>
+
==آثار و تألیفات==
  
در تحقيقى كه [[علامه مامقانى]] نموده است و جنابى را صحيح دانسته و او را به فرزندان جناب بن هبل فرزند بكر بن عون بن عذره كه گروهى از قحطانيه بودند نسبت داده است.<ref> تنقيح المقال، مامقانى، ج 2، ص 235. در فرهنگ فارسى معين، ج 6، ص 1441 آمده است: فحطانية، قبيله بزرگ از عرب هستند كه نسب آن‌ها به قحطان بن عامر مى رسد.</ref>
+
محمد بن ابوالقاسم برقی با تبحر در علوم مختلف، کتاب هاى ارزشمندى در زمینه هاى گوناگون، از خود به یادگار گذاشته که بعضى از آن‌ها از این قرار است:
  
احتمال هم دارد جنابى باشد، منسوب به شهر جنابة كه شهرى است محاذى «خارك» و گروه قرامطه در آنجا مى زيسته اند.<ref> منتهى الارب فى لغة الارب، ج 1، ص 198؛ تنقيح المقال، ج ص 235. در فرهنگ فارسى، معين، ج 6، ص 1449 آمده است كه: در وجه تسميه فرمطيان اختلاف است. بعضى گويند مؤسس فرقه قرمطيان، حمدان الاشعث (مفقودالاثر 286 هـ.ق) بوده است و بعضى نيز قرامطه را منسوب به محمد وراق كه خط مقرمط (ريز) مى نوشت، دانسته اند.</ref>
+
*کتاب المشارب؛ محمد بن ابوالقاسم تلاش نموده است تا در این کتاب سخنان [[پیامبر اسلام]](ص) را تبیین و نشر نماید.
 +
*کتاب الطب؛ که نشان دهنده این است که وى علاوه بر [[فقه|فقاهت]]، در علم پزشکى آن روز نیز تبحر کافى داشته است.
 +
*تفسیر حماسه ابى تمام.<ref>مجمع الرجال، ج ۵، ص ۱۲۳.</ref>
  
==محمد بن ابوالقاسم برقی==
+
==روایت احادیث==
 +
در پایان، نمونه ای از [[احادیث]] نقل شده توسط محمد بن ابوالقاسم برقی ذکر می شود:
  
كمتر محدثى به عنوان فقيه، عالم و آگاه به علوم مختلف در ميان راويان وجود دارد. كسانى كه در ضبط و حفظ [[احاديث]] مى كوشند و در صحيح اداكردن و نقل آن‌ها مورد اطمينان هستند، همگى وى را به عنوان محدثى موفق و مورد اطمينان مى شناسند. كسانى هم كه علاوه بر صحيح ضبط كردن و درست نقل نمودن روايات، اهل تجزيه و تحليل و فهم عميق آن نيز هستند، وى را به عنوان محدثى موثق و عالم و فقيه معرفى مى كنند.
+
<I>گریستن پیامبر برای اهل‌بیت:</I>
  
محمد بن ابى القاسم از نادر راويانى است كه علاوه بر مورد اطمينان بودن، عالم و فقيهى است آگاه به علوم مختلفى، چون، ادب و شعر.<ref> رجال، نجاشى، ص 250.</ref>
+
محمد بن ابوالقاسم با چند واسطه از [[امام سجاد]] علیه‌السلام، از پدرش، از [[امیرالمؤمنین]] علیه السلام نقل مى کند که آن حضرت فرمود: «روزى [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله بر ما وارد شد... و در گوشه اى از خانه به [[نماز]] ایستاد. بعد از آن سر به [[سجده]] نهاد و بسیار گریست. پس سر از سجده برداشت. کسى از اهل بیت جرأت نکرد، علت گریه پیامبر را سؤال کند. [[امام حسین]] علیه‌السلام بلند شد، بر زانوهاى آن حضرت نشست. پیامبر سر مبارک حسین را به سینه چسباند و نوازش کرد. سپس حسین (ایستاد) و چانه خود را بر سر مطهر رسول خدا نهاد و گفت: پدر جان چه چیز باعث گریه شما گردید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: فرزندم! امروز وقتى به جمع شما نگاه کردم، به اندازه اى مسرور گشتم که هیچگاه این گونه خوشحال نشده بودم. در این هنگام [[جبرئیل]] نازل شد و از قتلگاه‌هاى شما خبر آورد و از جدا و دور بودن مزارهاى شما آگاهم ساخت. از خدا براى شما طلب خیر نمودم. حسین علیه‌السلام سؤال کرد: پدر جان با این گونه پراکندگى قبور ما چه کسى به [[زیارت]] ما مى آید؟ حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: گروه هایى از امت من، که آرزو دارند به من نیکى کنند و با من مرتبط باشند به زیارت قبور شما خواهند آمد. و من تعهد مى کنم که در موقف [[قیامت]] آن‌ها را [[شفاعت]] کنم و از هول و ترس آن روز، رهایشان بخشم».<ref> کامل الزیارات، جعفر بن محمد بن قولویه، باب ۱۶، حدیث ۷، ص ۵۸.</ref>
  
شاهد بر اين مدعى، نوع تلقى وى از روايات معصومين علیهم‌السلام (بدون واسطه يا با واسطه) است كه حاكى از توجه دقيق و تبحر عميق او مى باشد. چنان كه او مى گويد: زيادبن ابى حلال گفته است: به [[امام صادق]] علیه‌السلام عرض كردم، زرارة درباره استطاعت در [[حج]]، از شما مطلبى نقل كرده است كه ما آن را از وى پذيرفتيم و تصديق كرديم. (ولى براى رفع ابهامى كه در ذهن ما آمده است) دوست دارم آن را بر شما عرضه كنم.<ref> اختيار معرفه الرجال، كشى، ص 147، حديث 234.</ref>
+
<I>برترین صفات:</I>
  
حضرت فرمود: زراره در اين باره چه مى گويد؟... سخن زراره را نقل مى كند و امام علیه‌السلام جوابى مى دهند، سپس با زرارة در ميان مى گذارد. تا رفع ابهام شود. اين يكى از نمونه هايى است كه حاكى از دقت وى در فهم روايات مى باشد.
+
محمد بن ابوالقاسم، از احمد بن محمد بن خالد برقى از پدرش عمرو بن شمر، از جابر بن یزید جعفى، از [[امام باقر]] علیه‌السلام، از پدرش، از جدش چنین نقل مى کند: امیرالمؤمنین علیه‌السلام در خطبه اى چنین فرمود: «شرافتى از مسلمانى برتر نیست، عزتى از پرهیزکارى آبرومندتر نیست، دژى محکمتر از تقوى نیست، شفیعى از توبه بانفوذتر و نجات‌بخش تر نیست، گنجى نافعتر از علم و دانش نیست، عزتى برتر از حلم و بردبارى نیست...».<ref> من لایحضره الفقی، شیخ صدوق، ج ۴، ص ۲۹۱-۲۹۰.</ref>
  
==هم عصر بودن  بااحمد بن عيسى==
+
<I>صفات جعفر طیار:</I>
  
محمد بن ابوالقاسم در عصر و زمانى در [[قم]] به عنوان محدثى عالم و فقيه شناخته مى شود كه احمد بن محمد بن عيسى شخصيت بى‌رقيب قم، رهبرى شيعيان اين ديار را بر عهده دارد. احمد بن محمد بن عيسى با جديت تمام با انحرافات مبارزه مى كرد و عده زيادى را به علت ضعف هايى كه داشتند از قم اخراج مى نمود.
+
محمد بن ابوالقاسم از احمد بن خالد برقى از پدرش عمر و بن شمر از جابر بن یزید جعفى، از امام باقر علیه‌السلام چنین نقل مى کند: خداوند متعال به رسول خدا صلی الله علیه وآله [[وحى]] کرد: من از [[جعفر طیار|جعفر بن ابى طالب]] به دلیل چهار خصلت که در اوست، تشکر مى کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله جعفر را فراخواند و خبر خداوند متعال و تشکر او را به وى ابلاغ نمود. جعفر بن ابى طالب گفت: اگر نه این بود که خداوند تبارک و تعالى به شما خبر داده است، هرگز آن را ابراز نمى کردم (آن چهار صفت چنین است): ۱. هرگز شراب نخوردم، چون که دانستم [[شراب خواری|شرابخورى]] عقل را از بین مى برد. ۲. هرگز [[دروغ]] نگفتم چون که دروغ جوانمردى را زایل مى کند. ۳. هرگز [[زنا]] نکردم، چون که ترسیدم همین گونه با من رفتار شود. ۴. هرگز [[بت پرستی|بت پرستى]] نکردم، چون که دانستم از بت نفع و ضررى سر نمى زند. پس پیامبر دست بر شانه جعفر زد و فرمود: حق است که خداوند براى تو دو بالى قرار دهد تا با ملائکه پرواز کنى».<ref> من لایحضره الفقیه، صدوق، ج ۴، ص ۲۸۳: با همان سندى که در روایت قبل ذکر شد.</ref>
  
حتى احمد بن محمد بن خالد برقى، پدر خانم محمد بن ابوالقاسم را به عنوان سهل‌انگارى در نقل [[حديث]] و اعتماد به روايات مرسل و ضعيف، از قم بيرون كرد؛ البته بعد از آن كه متوجه شد در رفتار خود نسبت به وى اشتباه كرده است، به دنبال او رفت و با عظمت تمام او را به قم بازگرداند؛<ref> جامع الرواة، محمد بن على اردبيلى، ج 2، ص 63، به نقل از ماهنامه كوثر، شماره ششم، ص 25.</ref> اما محمد بن ابوالقاسم، هيچگاه بدين عناوين مهم نگرديد و محدثان بزرگ همچنان به رواياتش اعتماد دارند.
+
==پانویس==
 
 
 
 
تمام رجال شناسانى كه از محمد بن ابوالقاسم نامى برده اند وى را فقيه و عالم و محدثى مورد وثوق ياد كرده اند.
 
 
 
نجاشى (متولد 372 - متوفى 450 هـ.ق) مى گويد: «محمد بن ابوالقاسم، سيد ما اصحاب قميين، عالم، فقيه و مورد اطمينان بوده و به علوم ادب و شعر و غرائب آن آگاه است».<ref> رجال، نجاشى، ص 250.</ref>
 
 
 
[[علامه حلى]] (متولد 648 هـ.ق، متوفى 726 هـ.ق) مى گويد: «محمد فرزند عبيدالله است؛ ولى بعضى او را فرزند عبدالله دانسته اند. وى فرزند عمران خبابى برقى است. كنيه اش ابوعبدالله و لقب وى ماجيلويه است. كنيه پدرش نيز ابوالقاسم با لقب بندار مى باشد. محمد بن ابوالقاسم، بزرگ اصحاب ما اهل قم بوده كه مورد وثوق و عالم و فقيه و آگاه به علوم ادب و شعر است».<ref> رجال، العلامة الحلى، ص 157.</ref>
 
 
 
==استادان محمد بن ابوالقاسم برقی==
 
 
 
فقيه و محدث بزرگوار محمد بن ابوالقاسم، از محضر اساتيد بزرگى كسب فيض نموده، كه بعضى از آن‌ها عبارتند از:
 
 
 
===<I>1- احمد بن محمد بن خالد بن عبدالرحمان بن محمد بن على:</I>===
 
 
 
وى در قرن سوم مى زيست (متوفى 264 يا 280 هـ.ق)، و از اصحاب [[امام جواد]] و [[امام هادى]] علیهم‌السلام بود.<ref> رجال، نجاشى، ص 56-55.</ref>
 
 
 
اصل وى كوفى و كنيه اش ابوجعفر است. جد سومش محمد بن على به دست يوسف بن عمر در ماجراى قيام زيد (122 هـ.ق) به شهادت رسيد. پس از شهادت وى، عبدالرحمان با فرزند خردسالش خالد به برقه رود قم هجرت كرد.<ref> همان، ص 55؛ و الجامع فى الرجال، موسى زنجانى، ج 1، ص 163.</ref>
 
 
 
احمد بن محمد بن خالد، در منطقه برقه چشم به دنيا گشود. اندك اندك بالندگى يافت و آن سامان را با عطر [[حديث]] آشنا ساخت. وى كتب زيادى دارد كه المحاسن مشهورترين آن‌ها است.<ref> همان.</ref>
 
 
 
===<I>2- زياد بن ابى ‌حلال:</I>===
 
 
 
نجاشى مى گويد: «او اهل كوفه و مورد وثوق است. وى از اصحاب امام صادق علیه‌السلام مى باشد، و از آن حضرت رواياتى نقل نموده است. كتابى دارد كه عده اى از اصحاب آن را براى ما نقل كرده اند».<ref> رجال، نجاشى، ص 122.</ref>
 
 
 
[[شيخ طوسى]] (وفات 460 هـ.ق) مى گويد: «زياد بن ابى حلال، كتابى دارد كه جماعتى آن را از ابى المفضل و از حميد بن قاسم بن اسماعيل ابى القاسم از وى براى ما نقل نموده اند».<ref> الفهرست، الشيخ طوسى، ص 73.</ref>
 
 
 
===<I>3- محمد بن على قرشى</I>===
 
 
 
===<I>4- پدرش عبيدالله بن عمران</I>===
 
 
 
===<I>5- حسين ابى قتاده </I>===
 
 
 
===<I>6- محمد بن على صيرفى كه وى نيز صاحب تأليف است.</I>===
 
 
 
===<I>7- محمد بن على همدانى كه بعضى وى را همان محمد بن على قرشى دانسته اند.<ref> معجم رجال الحديث، خويى، ج 17، ص 51؛ و ج 14، ص 294 و 295.</ref></I>===
 
 
 
==شاگردان وی==
 
 
 
تعدادى از راويان موثق نيز از شاگردان محمد بن ابوالقاسم مى باشند كه از وى كسب فيض نموده و رواياتى نقل كرده اند. از آن جمله:
 
 
 
===<I>1- محمد بن حسن بن احمد بن وليد قمى:</I>===
 
 
 
شيخ طوسى مى گويد: «وى شخصيتى است جليل القدر، رجال شناس و مورد وثوق و اطمينان. كتب زيادى دارد از جمله كتاب الجامع؛ كتاب التفسير و... نام تعدادى از كتب وى در كتب رجالى نيامده است».<ref> الفهرست، [[شيخ طوسى]]، ص 156.</ref>
 
 
 
نجاشى مى گويد:«محمد بن حسن از فقهاى بزرگ قم و چهره برجسته اى بود كه در آن ديار مى زيست».
 
 
 
نجاشى دو مرتبه از وى به عنوان ثقه ياد مى كند. وى كنيه او را ابوجعفر و سال وفاتش را در 320 هـ.ق مى داند.
 
 
 
===<I>2 و 3- فرزندش على بن محمد، و نوه اش محمد بن على ماجيلويه</I>===.<ref> مجمع الرجال، قهپايى، ج 5، ص 183، از رجال نجاشى.</ref>
 
 
 
===<I>4- محمد بن يحيى:</I>===
 
 
 
شايد وى همان محمد بن يحيى، ابوجعفر عطار قمى باشد كه استاد محمد بن يعقوب كلينى بوده است.
 
 
 
مرحوم كلينى، روايات بسيارى از وى نقل مى كند وى دو كتاب دارد به نام مقتل الحسين علیه‌السلام و كتاب النوادر.<ref> همان، ج 6، ص 71-70.</ref>
 
 
 
===<I>5-ابن بطه:</I>===
 
 
 
[[محدث قمى]] مى گويد: «ابوجعفر محمد بن جعفر بن بطه قمى، داراى منزلتى بزرگ بود و فضل و علم و تقواى وى در قم زبانزد همه بود».<ref> الكنى والالقاب، [[محدث قمى]]، ج 1، ص 227؛ و رجال، نجاشى، ص 263.</ref>
 
 
 
==تأليفات محمد بن ابوالقاسم برقی==
 
 
 
از آثار باقيمانده راويان و فقهاى وارسته كه هميشه چراغ راه سالكان كوى حق بوده و مى باشند؛ كتاب هايى است كه در آن ايام با رنج فراوان تأليف و آن را حفظ كرده اند. در زمان‌هاى گذشته به دليل نبودن صنعت چاپ همه كتاب‌هايى كه به دست راويان گرانقدر و با دقت تأليف مى شد به صورت خطى حداكثر در يك يا دو نسخه بر جاى مى ماند. بنابراين خطر انقراض يا تحريف آن‌ها بسيار بود؛ ولى براى آن كه دخل و تصرفى در آن‌ها نشود، اين آثار را به صورت قرائت نزد استاد يا به واسطه افراد مورد وثوق نقل مى كردند.
 
 
 
چه بسا كتاب‌هايى كه در شعله هاى آتش دشمنان سوخت و از بين رفت و چه بسيار كتاب‌هايى كه از ترس مخالفان در زمين دفن گرديد و ديگر اثرى از آن‌ها به دست نيامد. محمد بن ابوالقاسم با تبحر در علوم مختلف، كتاب هاى ارزشمندى در زمينه هاى گوناگون، از خود به يادگار گذاشته كه بعضى از آن‌ها از اين قرار است:
 
 
 
===<I>1- كتاب المشارب:</I>===
 
 
 
ابوالعباس مى گويد: «محمد بن ابوالقاسم تلاش نموده است تا در اين كتاب سخنان پيامبر گرامى اسلام را تبين و نشر نمايد».
 
 
 
===<I>2- كتاب الطب:</I>===
 
 
 
تأليف كتابى در طب، حاكى از اين است كه وى علاوه بر فقاهت و آشنايى دقيق و استدلالى به [[احكام]] اسلام، در علم پزشكى آن روز نيز تبحر كافى داشته است.
 
 
 
===<I>3- كتاب تفسير حماسه ابى تمام.</I>===<ref> مجمع الرجال، ج 5، ص 123.</ref>
 
 
 
بدون ترديد ايشان در زمينه ادب، شعر و علوم غريبه نيز كتاب‌هايى داشته كه به دست ما نرسيده است.
 
 
 
==فرزند محمد بن ابوالقاسم==
 
 
 
يكى از فرزندان محمد بن ابوالقاسم كه مروى فاضل، مورد وثوق، عالم، فقيه و اديب مى باشد، على بن محمد نام دارد. كنيه او ابوالحسن است. وى تربيت شده جد خود، احمد بن محمد بن خالد برقى، (وفات 280 هـ.ق) و نيز پدرش محمد بن ابوالقاسم است.
 
 
 
وى كتاب هايى را تأليف كرده كه متأسفانه حتى از نام آن‌ها هم اطلاعى نداريم.<ref> همان، ج 4، ص 161.</ref>
 
 
 
على بن محمد بن ابوالقاسم به علت شهرت زيادش، گاهى به نام على بن ابوالقاسم در سلسله اسناد روايات قرار گرفته است كه بايد توجه داشت، او همان على بن محمد بن ابى القاسم است، و نام پدرش محمد حذف شده است.<ref> همان.</ref>
 
 
 
بدون ترديد، على بن محمد فرزند ابوالقاسم از استادان ابى جعفر، محمد بن يعقوب كلينى (متوفى 328 يا329 هـ.ق) است و ايشان در كتاب ارزشمند كافى روايات زيادى را از وى نقل مى كنند.
 
 
 
آنچه نزد علماى رجال مورد بحث واقع شده اين است كه آيا وى پدر محمد بن على ماجيلويه است؟ كه در اين صورت محمد بن ابوالقاسم جد وى خواهد بود و مرحوم صدوق (وفات 381 هـ.ق) به واسطه محمد بن على ماجيلويه روايات زيادى را نقل كرده اند؛ يا اين كه محمد بن ابوالقاسم عموى محمد بن على ماجيلويه است؟ در اين صورت على بن محمد بن ابى القاسم، پسرعموى محمد بن على ماجيلويه خواهد بود؟ آنچه مرحوم نجاشى (372-450 هـ.ق) بدان اشاره دارد، قول اول است: يعنى محمد بن ابوالقاسم جد، محمد بن على ماجيلويه است.
 
 
 
ولى در بعضى از رواياتى كه مرحوم صدوق (380 هـ.ق) از وى آورده است. وى را عموى محمد بن ابوالقاسم دانسته است.<ref> معجم رجال الحديث، آيت  الله خويى، ج 11، ص 241.</ref> براى تحقيق بيشتر در اين رابطه، به كتب مفصل رجالى مراجعه فرماييد.
 
 
 
==وفات محمد بن ابوالقاسم برقی==
 
 
 
همان گونه كه در ابتداى اين مقاله گفتيم، از تاريخ تولد و وفات او در كتب رجالى و تاريخى مطلبى به چشم نمى خورد. اما بر اساس قرائتى بر ما روشن است كه بيشتر زندگى وى در نيمه دوم قرن سوم سپرى شده است. مثل اين كه فرزند برومندش على بن محمد سال وفات جدش احمد بن خالد برقى را 280 هـ.ق ذكر كرده است. و خود نيز شاگرد پدرش، محمد بن ابوالقاسم بوده است؛ پس پدر بزرگوارش تا بعد از سال 280 هـ.ق در قيد حيات بوده است. اما اين كه بعد از آن تا چه مدتى زندگى كرده، معلوم نيست. از محل دفن اين را وى بزرگوار نيز نشانى در دست نيست؛ اما چون [[قم]] محل رشد و نمو و فعاليت هاى دينى وى بوده است؛ احتمال دارد كه آرامگاه، وى نيز در اين شهر مقدس باشد. به اميد روزى كه تمام اين نكات مجهول در زندگى راويان اهل  بيت علیهم‌السلام به نور ظهور حضرت بقيةالله الاعظم عجل الله تعالى فرجه الشريف روشن گردد.
 
 
 
==رواياتى از محمد==
 
 
 
===<I>گريستن پيامبر صلی الله علیه و آله:</I>===
 
 
 
* 1- محمد بن ابوالقاسم با چند واسطه از [[امام سجاد]] علیه‌السلام، از پدرش، از جدش، از [[امیرالمومنین]] علیهم‌السلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: «روزى [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله بر ما وارد شد، طعامى را براى آن حضرت حاضر كردم. ام ايمن نيز بشقابى از خرما، ظرفى از شير و خامه هديه آورده بود كه تقديم پيامبر نموديم. حضرت رسول، مشغول غذاخوردن شد؛ وقتى فارغ گرديد، ايستادم و آب بر دستان رسول صلی الله علیه و آله ريختم، حضرت دست و روى خود را شست و در گوشه اى از خانه به [[نماز]] ايستاد. بعد از آن سر به [[سجده]] نهاد و بسيار گريست. پس سر از سجده برداشت.
 
 
 
كسى از اهل بيت جرأت نكرد، علت گريه پيامبر صلی الله علیه و آله را سؤال كند. [[امام حسين]] علیه‌السلام بلند شد، بر زانوهاى آن حضرت نشست. پيامبر صلی الله علیه و آله سر مبارك حسين را به سينه چسباند و نوازش كرد. سپس حسين (ايستاد) و چانه خود را بر سر مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله نهاد و گفت: پدر جان چه چيز باعث گريه شما گرديد؟
 
 
 
پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: فرزندم! امروز وقتى به جمع شما نگاه كردم، به اندازه اى مسرور گشتم كه هيچگاه اين گونه خوشحال نشده بودم. در اين هنگام [[جبرئيل]] نازل شد و از قتلگاه‌هاى شما خبر آورد و از جدا و دور بودن مزارهاى شما آگاهم ساخت. از خدا براى شما طلب خير نمودم.
 
 
 
حسين علیه‌السلام سؤال كرد: پدر جان با اين گونه پراكندگى قبور ما چه كسى به [[زيارت]] ما مى آيد؟ حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: گروه هايى از امت من، كه آرزو دارند به من نيكى كنند و با من مرتبط باشند به زيارت قبور شما خواهند آمد. و من تعهد مى كنم كه در موقف [[قيامت]] آن‌ها را شفاعت كنم و از هول و ترس آن روز، رهايشان بخشم».<ref> كامل الزيارات، ابى القاسم جعفر بن محمد بن قولويه، باب 16، حديث 7، ص 58.</ref>
 
 
 
===<I>شفاعت امام حسين علیه‌السلام:</I>===
 
 
 
* 2- محمد بن ابوالقاسم با چند واسطه از ابن عباس چنين نقل كرده است كه: «از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله شنيدم كه مى فرمود: خداى تبارك و تعالى فرشته اى به نام دردائيل<ref> در بعضى روايات نام ابن فرشته را فطرس يا پطرس ذكر كرده اند. ر.ك، نفس المهوم، محدث قمى، ترجمه كمره اى، ص 4.</ref> آفريد... بعد از ساليانى، بر اثر فكر باطلى كه در وى پيدا شد... خداوند بالهايش را گرفت و او را از صفوف ملائكه خارج ساخت».
 
 
 
وقتى حسين بن على علیه‌السلام متولد گرديد. جبرئيل از آسمان به سوى زمين آمد. در راه بر دردائيل عبور كرد دردائيل پرسيد، امشب چه خبر است گويا براى اهل دنيا قيامت بر پا شده است.
 
 
 
جبرئيل گفت: براى [[حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله فرزندى به دنيا آمده كه خداوند متعال مرا مأمور كرده است تا براى عرض تبريك به خدمت پيامبر صلی الله علیه و آله برسم. دردائيل گفت: اى جبرئيل! سوگند به آن كسى كه تو و مرا آفريد وقتى بر محمد صلی الله علیه و آله وارد شدى، سلام مرا به او برسان و بگو: به حق اين نوزاد از خداوند بخواه تا از من راضى شود و بال هايم را به من برگرداند و باز در صفوف ملائكه جايم دهد.
 
 
 
پس [[جبرئيل]] بر پيامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و تبريك و تهنيت حق تعالى را ابلاغ نمود... و پس از گفتگوى طولانى كه بين آن دو به وقوع پيوست قصه دردائيل را ذكر نمود.
 
 
 
ابن عباس مى گويد: «پيامبر صلی الله علیه و آله حسين بن على را در حالى كه در پارچه اى پيچيده شده بود به روى دست گرفت، به آسمان اشاره فرمود و عرض كرد: «اللهم بحق هذالمولود عليك، لا، بل بحقّك عليه و على جده محمد و ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب؛ إن كان للحسين بن على ابن فاطمة عندك قدر فارض عن دردائيل وردّ عليه اجنحته و مقامه من صفوف الملائكة؛ خدايا! به حق اين مولود بر تو، نه، خدايا به حقى كه خودت بر او دارى و بر جدش محمد و ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب، اگر حسين بن على فرزند فاطمه نزد تو آبرو دارد از دردائيل راضى شو و بال ها و مقامش را به او باز گردان».
 
 
 
خداوند دعاى حضرت را مستجاب فرمود و فرشته اش را بخشيد و بال ها و مقامش را به او بازگرداند. اين فرشته در [[بهشت]] اين گونه شناخته مى شود كه مرتب مى گويد من آزاد شده حسين بن على، فرزند فاطمه دخت [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله هستم».<ref> كمال الدين و تمام النعمة، [[شيخ صدوق]]، ص 283-282.</ref>
 
 
 
===<I>خصال نيكو:</I>===
 
 
 
* 3- محمد بن ابوالقاسم، از احمد بن محمد بن خالد برقى از پدرش عمرو بن شمر، از حابر بن يزيد جعفى، از [[امام باقر]] علیه‌السلام، از پدرش، از جدش چنين نقل مى كند: اميرالمؤمنين علیه‌السلام بعد از رحلت [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در خطبه اى چنين فرمود: «شرافتى از مسلمانى، برتر نيست، عزتى از پرهيز كارى، آبرومندتر نيست. دژى محكم تر از تقوى نيست. شفيعى از توبه بانفوذتر و نجات‌بخش تر نيست. گنجى نافعتر از علم و دانش نيست، عزتى برتر از حلم و بردبارى نيست...».<ref> [[من لايحضره الفقيه]]، ابى جعفر صدوق، ج 4، ص 291-290. در اينجا روايت را از عمرو بن شمر، عن جابر بن يزيد جعفى نقل نموده است كه در شرح مشيخه اش در آخر همين كتاب ص 6 آمده است: شيخ صدوق مى فرمايد: آنچه را از جابر بن يزيد جعفى نقل كرده ام سلسله سند آن چنين است: محمد بن على ماجيلويه از عمويش محمد بن ابى القاسم از احمد بن محمد بن خالد برقى، از پدرش عمرو بن شمر، از جابر بن يزيد جعفى.</ref>
 
 
 
===<I>صفات جعفر بن ابي‌طالب :</I>===
 
 
 
* 4- محمد بن ابوالقاسم از احمد بن خالد برقى از پدرش عمر و بن شمر از جابر بن يزيد جعفى، از [[امام باقر]] علیه‌السلام چنين نقل مى كند: خداوند متعال به رسول خدا صلی الله علیه و آله [[وحى]] كرد: من از جعفر بن ابى طالب به دليل چهار خصلت كه در اوست، تشكر مى كنم. پيامبر صلی الله علیه و آله جعفر را فراخواند و خبر خداوند متعال و تشكر او را به وى ابلاغ نمود.
 
 
 
جعفر بن ابى طالب گفت: اگر نه اين بود كه خداوند تبارك و تعالى به شما خبر داده است، هرگز آن را ابراز نمى كردم (آن چهار صفت چنين است):
 
 
 
* 1. هرگز شراب نخوردم، چون كه دانستم شرابخورى عقل را از بين مى برد.
 
 
 
* 2. هرگز [[دروغ]] نگفتم چون كه دروغ جوانمردى را زايل مى كند.
 
 
 
* 3. هرگز زنا نكردم، چون كه ترسيدم همين گونه با من رفتار شود.
 
 
 
* 4. هرگز بت پرستى نكردم، چون كه دانستم از بت نفع و ضررى سر نمى زند.
 
 
 
پس پيامبر دست بر شانه جعفر زد و فرمود: حق است كه خداوند براى تو دو بالى قرار دهد تا با ملائكه پرواز كنى».<ref> من لايحضره الفقيه، صدوق، ج 4، ص 283: با همان سندى كه در روايت قبل ذكر شد.</ref>
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
 
==منابع==
 
==منابع==
  
احمد محيطى اردكانى , ستارگان حرم، جلد 9
+
*[[ستارگان حرم]]، احمد محيطى اردكانى، جلد 9.
[[رده:علمای قرن سوم]]
+
[[رده:علمای قرن سوم]][[رده:علماء شیعه]][[رده:محدثان]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۷:۵۷

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«محمد بن ابی‌القاسم برقی»، از محدثان و راویان موثق شیعه در قرن سوم و چهارم هجری و شاگرد و داماد احمد بن محمد بن خالد برقى است. او صاحب آثاری مانند «کتاب المشارب» و «کتاب الطب» است.

نام کامل محمد بن ابی‌القاسم برقی
زادروز قرن سوم قمری
زادگاه قم

Line.png

اساتید

احمد بن محمد بن خالد برقى، عبیدالله بن عمران، زیاد بن ابى ‌حلال کوفی، محمد بن على قرشى، محمد بن على صیرفى،...

شاگردان

محمد بن حسن بن ولید، على بن محمد برقی، محمد بن على ماجیلویه، محمد بن یحیى، محمد بن جعفر بن بطه قمى،...

آثار

کتاب المشارب، کتاب الطب، تفسیر حماسه ابى‌تمام،...

زندگی‌نامه

محمد برقی فرزند ابوالقاسم عبیدالله بن عمران برقى جنابى است. پدرش از راویان مورد اطمینانى است که فرزندش محمد بن ابوالقاسم، از شاگردان او به حساب مى آید.

درباره سال تولد و وفات محمد بن ابوالقاسم برقی در متون رجالى و تاریخى مطلبى به چشم نمى خورد؛ ولى قرائنى وجود دارد که وى در اواسط قرن سوم هجرى متولد گردیده است. یکى از قرینه ها این است که وى در نیمه دوم قرن سوم، فرزندى رشید، عالم و محدث به نام على بن محمد، دارد. و در کتب رجالى از على بن محمد بن ابوالقاسم، تاریخ وفات جدش -احمد بن محمد بن خالد برقى- را نقل کرده اند که او مى گوید: «احمد بن محمد بن خالد در سال ۲۸۰ هـ.ق از دنیا رفت».[۱]

بنابراین محمد بن ابوالقاسم -پدر على بن محمد- نیز که داماد احمد بن محمد بن خالد برقى است، باید حداکثر تا اواسط قرن سوم به دنیا آمده باشد. علاوه بر این، وى شاگرد احمد بن محمد بن خالد نیز بوده است و فرزندش على بن محمد نیز شاگرد جدش بوده که این نیز مى تواند یکى دیگر از قرائنى باشد که محمد بن ابوالقاسم در اواسط قرن سوم متولد شده است.

محمد بن ابوالقاسم در عصر و زمانى در قم به عنوان محدثى عالم و فقیه شناخته مى شد که احمد بن محمد بن عیسی اشعری، رهبرى شیعیان این دیار را بر عهده داشت.

استادان

محمد بن ابوالقاسم برقی، از محضر اساتید بزرگى کسب فیض نموده، که بعضى از آن‌ها عبارتند از:

شاگردان

تعدادى از راویان موثق نیز از شاگردان محمد بن ابوالقاسم مى باشند که از وى کسب فیض نموده و روایاتى نقل کرده اند، از جمله:

  • محمد بن حسن بن ولید قمى (متوفی ۳۲۰ یا ۳۴۳ ق) از فقهاى بزرگ قم؛
  • فرزندش على بن محمد؛
  • نوه‌اش محمد بن على ماجیلویه؛
  • محمد بن یحیى؛ شاید وى همان ابوجعفر عطار قمى باشد؛
  • ابوجعفر محمد بن جعفر بن بطه قمى، معروف به ابن بطه.

در نظر عالمان

کسانى که در ضبط و حفظ احادیث مى کوشند و در صحیح ادا کردن و نقل آن‌ها مورد اطمینان هستند، همگى محمد بن ابى القاسم برقی را به عنوان محدثى موفق و مورد اطمینان مى شناسند. تمام رجال شناسانى که از محمد بن ابوالقاسم نامى برده اند، وى را فقیه و عالم و محدثى مورد وثوق یاد کرده اند.

نجاشى (۳۷۲-۴۵۰ ق) مى گوید: «محمد بن ابوالقاسم، سید ما اصحاب قمیین، عالم، فقیه و مورد اطمینان بوده و به علوم ادب و شعر و غرائب آن آگاه است».[۳]

علامه حلى (۶۴۸-۷۲۶ ق) مى گوید: «... محمد بن ابوالقاسم، بزرگ اصحاب ما اهل قم بوده که مورد وثوق و عالم و فقیه و آگاه به علوم ادب و شعر است».[۴]

آثار و تألیفات

محمد بن ابوالقاسم برقی با تبحر در علوم مختلف، کتاب هاى ارزشمندى در زمینه هاى گوناگون، از خود به یادگار گذاشته که بعضى از آن‌ها از این قرار است:

  • کتاب المشارب؛ محمد بن ابوالقاسم تلاش نموده است تا در این کتاب سخنان پیامبر اسلام(ص) را تبیین و نشر نماید.
  • کتاب الطب؛ که نشان دهنده این است که وى علاوه بر فقاهت، در علم پزشکى آن روز نیز تبحر کافى داشته است.
  • تفسیر حماسه ابى تمام.[۵]

روایت احادیث

در پایان، نمونه ای از احادیث نقل شده توسط محمد بن ابوالقاسم برقی ذکر می شود:

گریستن پیامبر برای اهل‌بیت:

محمد بن ابوالقاسم با چند واسطه از امام سجاد علیه‌السلام، از پدرش، از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل مى کند که آن حضرت فرمود: «روزى رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ما وارد شد... و در گوشه اى از خانه به نماز ایستاد. بعد از آن سر به سجده نهاد و بسیار گریست. پس سر از سجده برداشت. کسى از اهل بیت جرأت نکرد، علت گریه پیامبر را سؤال کند. امام حسین علیه‌السلام بلند شد، بر زانوهاى آن حضرت نشست. پیامبر سر مبارک حسین را به سینه چسباند و نوازش کرد. سپس حسین (ایستاد) و چانه خود را بر سر مطهر رسول خدا نهاد و گفت: پدر جان چه چیز باعث گریه شما گردید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: فرزندم! امروز وقتى به جمع شما نگاه کردم، به اندازه اى مسرور گشتم که هیچگاه این گونه خوشحال نشده بودم. در این هنگام جبرئیل نازل شد و از قتلگاه‌هاى شما خبر آورد و از جدا و دور بودن مزارهاى شما آگاهم ساخت. از خدا براى شما طلب خیر نمودم. حسین علیه‌السلام سؤال کرد: پدر جان با این گونه پراکندگى قبور ما چه کسى به زیارت ما مى آید؟ حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: گروه هایى از امت من، که آرزو دارند به من نیکى کنند و با من مرتبط باشند به زیارت قبور شما خواهند آمد. و من تعهد مى کنم که در موقف قیامت آن‌ها را شفاعت کنم و از هول و ترس آن روز، رهایشان بخشم».[۶]

برترین صفات:

محمد بن ابوالقاسم، از احمد بن محمد بن خالد برقى از پدرش عمرو بن شمر، از جابر بن یزید جعفى، از امام باقر علیه‌السلام، از پدرش، از جدش چنین نقل مى کند: امیرالمؤمنین علیه‌السلام در خطبه اى چنین فرمود: «شرافتى از مسلمانى برتر نیست، عزتى از پرهیزکارى آبرومندتر نیست، دژى محکمتر از تقوى نیست، شفیعى از توبه بانفوذتر و نجات‌بخش تر نیست، گنجى نافعتر از علم و دانش نیست، عزتى برتر از حلم و بردبارى نیست...».[۷]

صفات جعفر طیار:

محمد بن ابوالقاسم از احمد بن خالد برقى از پدرش عمر و بن شمر از جابر بن یزید جعفى، از امام باقر علیه‌السلام چنین نقل مى کند: خداوند متعال به رسول خدا صلی الله علیه وآله وحى کرد: من از جعفر بن ابى طالب به دلیل چهار خصلت که در اوست، تشکر مى کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله جعفر را فراخواند و خبر خداوند متعال و تشکر او را به وى ابلاغ نمود. جعفر بن ابى طالب گفت: اگر نه این بود که خداوند تبارک و تعالى به شما خبر داده است، هرگز آن را ابراز نمى کردم (آن چهار صفت چنین است): ۱. هرگز شراب نخوردم، چون که دانستم شرابخورى عقل را از بین مى برد. ۲. هرگز دروغ نگفتم چون که دروغ جوانمردى را زایل مى کند. ۳. هرگز زنا نکردم، چون که ترسیدم همین گونه با من رفتار شود. ۴. هرگز بت پرستى نکردم، چون که دانستم از بت نفع و ضررى سر نمى زند. پس پیامبر دست بر شانه جعفر زد و فرمود: حق است که خداوند براى تو دو بالى قرار دهد تا با ملائکه پرواز کنى».[۸]

پانویس

  1. رجال نجاشى، ص ۵۶.
  2. رجال، نجاشى، ص ۵۶-۵۵.
  3. رجال، نجاشى، ص ۲۵۰.
  4. رجال، العلامة الحلى، ص ۱۵۷.
  5. مجمع الرجال، ج ۵، ص ۱۲۳.
  6. کامل الزیارات، جعفر بن محمد بن قولویه، باب ۱۶، حدیث ۷، ص ۵۸.
  7. من لایحضره الفقی، شیخ صدوق، ج ۴، ص ۲۹۱-۲۹۰.
  8. من لایحضره الفقیه، صدوق، ج ۴، ص ۲۸۳: با همان سندى که در روایت قبل ذکر شد.

منابع