یادنامه علامه طباطبایی (کتاب): تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۵: | سطر ۵: | ||
|تصویر=[[پرونده:Ketab513.jpg|یادنامه علامه طباطبایی|240px]] | |تصویر=[[پرونده:Ketab513.jpg|یادنامه علامه طباطبایی|240px]] | ||
− | |نویسنده=جمعى از | + | |نویسنده=جمعى از عالمان |
|موضوع=مقالات فلسفه اسلامی | |موضوع=مقالات فلسفه اسلامی | ||
سطر ۲۴: | سطر ۲۴: | ||
}} | }} | ||
− | ''' | + | '''«يادنامه علامه طباطبايى»'''، کتابی پیرامون زندگى علامه [[سید محمدحسین طباطبایی]] (1282-1360 ش) و شخصیت اخلاقى و علمى ایشان است. اين كتاب حاصل مشاركت جمعى از عالمان برجسته مانند [[محمدتقى جعفرى]]، [[حسن حسنزاده آملى]]، [[محمدتقى مصباح یزدی]] و [[عبدالله جوادى آملى]]، در نخستين سمينار بزرگداشت علامه طباطبايى است. |
− | + | == معرفی کتاب== | |
− | + | «يادنامه علامه طباطبايى» توسط جمعى از دانشوران [[ایران|ايرانى]] از جمله: محمد محمدى گيلانى، رضا داورى اردكانى، [[محمدتقى جعفرى]]، [[حسن حسنزاده آملى]]، احمد احمدى، [[محمدتقى مصباح یزدی]]، [[عبدالله جوادى آملى]]، عبدالمحسن مشكوةالدينى، عليرضا ميرزامحمد، محمد عبدخدايى و غلامحسين ابراهيمى دينانى تهیه و تدوین شده که در نخستين سمينار بزرگداشت [[علامه طباطبايى]] در آبان 1361 به همت مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى برگزار گرديد. | |
− | == | ||
− | |||
− | |||
− | |||
هرچند اين مجموعه، نويسندگان متعددى دارد و در نتيجه، روش مورد استفاده در آن نيز گوناگون است، ولى مىتوان گفت كه بسيارى از دانشوران مذكور، از روش تحليل عقلى و برخى از پژوهش نقلى و تحليل تاريخى بهره بردهاند. | هرچند اين مجموعه، نويسندگان متعددى دارد و در نتيجه، روش مورد استفاده در آن نيز گوناگون است، ولى مىتوان گفت كه بسيارى از دانشوران مذكور، از روش تحليل عقلى و برخى از پژوهش نقلى و تحليل تاريخى بهره بردهاند. | ||
− | زبان و | + | زبان و ادبيات استفاده شده در اين مجموعه، اصطلاحى و فنى است؛ پس مخاطبان آن، صاحبنظران [[كلام]]، [[فلسفه]] و ساير [[علوم اسلامى]] و آشنايان با زبان عربى و اصطلاحات فلسفه اسلامى هستند. |
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | كتاب حاضر، مستند است، ولى نويسندگان با شيوههاى گوناگون عمل كردهاند؛ برخى درونمتنى و برخى با پاورقى و برخى بهصورت پىنوشت، ارجاعات خود را بيان كردهاند. اين ارجاعات، بهطور معمول، ذكر نام و نشان آيات و يا عنوان منابع مورد نظر همراه با شماره جلد و صفحه است و گاهى توضيحى است. | |
− | + | == محتوای کتاب == | |
− | + | كتاب حاضر، از پيام مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى و همچنين پيام رياست جمهورى وقت ([[سید علی حسینی خامنه ای| آیت الله خامنهای]])، [[شعر|شعرى]] تحت عنوان «دريغا كه استاد رفت» و متن اصلى (شامل ده مقاله) تشكيل شده است. | |
+ | *مقام معظم رهبرى كه در زمان برگزارى اين سمينار، مسئوليت رياست جمهورى را بر عهده داشته، در پيام خود با اشاره به عظمت علمى و اخلاقى [[علامه طباطبايى]] می فرماید: «... چهره معنوى او، سيماى پرصلابت مردى بود كه ايمانى استوار و عرفانى راستين را با دانشى گسترده و عميق توأم ساخته و با آميزه شگفت وجود خويش ثابت كرده بود كه اسلام مىتواند سوز درون دلسوختگان شيفته را با عقل راسخ فرزانگان فرهيخته يكجا گرد آورد. او، در يكى از حساسترين دورانهاى حيات اسلام و تشيع، جانانه به دفاع از حريم معنويت اسلامى و حكمت و معرفت الهى برخاست و مفاهيم زيباى اجتماعى اسلام را از آيات كلام الهى استخراج كرد و به عرضه كامل و جامع اسلام پرداخت... . | ||
+ | *آقاى عليرضا ميرزامحمد، قطعه شعرى با عنوان «دريغا كه استاد رفت»، در رثاى علامه سروده كه ابياتى از آن چنين است: | ||
{{بیت|1=به خلوتگه خاص جانآفرين|2=حكيم سخنسنج نقاد رفت}} | {{بیت|1=به خلوتگه خاص جانآفرين|2=حكيم سخنسنج نقاد رفت}} | ||
− | |||
{{بیت|1=نسيم سحرخيز آزادگى|2=بسيم و سبكبال و دلشاد رفت}} | {{بیت|1=نسيم سحرخيز آزادگى|2=بسيم و سبكبال و دلشاد رفت}} | ||
− | |||
{{بیت|1=مريد مراد همه عارفان|2=مراد مريدان امجاد رفت}} | {{بیت|1=مريد مراد همه عارفان|2=مراد مريدان امجاد رفت}} | ||
− | |||
{{بیت|1=خردمند فرزانه پاكباز|2=زداينده زنگ الحاد رفت}} | {{بیت|1=خردمند فرزانه پاكباز|2=زداينده زنگ الحاد رفت}} | ||
− | |||
{{بیت|1=به تفسير ميزان مهتابگون|2=روان، شاد كرد و روانشاد رفت}} | {{بیت|1=به تفسير ميزان مهتابگون|2=روان، شاد كرد و روانشاد رفت}} | ||
− | + | *مقالهاى به زبان عربى و از آثار قلمى استاد علامه طباطبائی درباره اثبات [[واجب الوجود]] در چهار فصل، همراه با ترجمه و شرح آن از محمد محمدى گيلانى، زينتبخش اين يادنامه است. اين مقاله، حاصل بيانات مرحوم علامه در جلسات بحثهاى شبهاى پنجشنبه و جمعه است كه خود آن را به نگارش درآورده است. محمد محمدى گيلانى، در معرفى اين رساله، نوشته است: «مقاله حاضر، ترجمه و شرحى است بر مقاله وجيزه «اثبات واجب الوجود و صفاتش»، تأليف استاد حجةالله البالغة، لسان صدق اسلام، علامه سيد محمدحسين طباطبائى (قدسسره) كه در بحثهاى ليالى پنجشنبه و جمعه ايراد فرمودهاند و خود آن حضرت به قيد كتابت درآوردهاند و اينجانب از نسخه مخطوطه به خط مباركش استنساخ كردهام. چون مقاله مذكور با وجازتى كه دارد، محتوى دُرَر اصول و قواعدى است كه در صدف بيان آن معلم اكبر مكنون بوده، بر آن شدم كه در شرحى دور از اطناب و ايجاز، آن دُر ثمين و يتيم را منسلك كنم و در تنظيم اين انسلاك، از ديگر بيانات آن بزرگوار بهرهبردارى كردهام...». | |
− | + | *دكتر رضا داورى اردكانى در سخنانى ذيل عنوان «دفاع از فلسفه»، به بررسى ارزش [[فلسفه]] و نقش علامه پرداخته و از جمله نوشته: «علامه طباطبائی، محقق و مدافع جدى فلسفه در عصر حاضر و از بزرگان تاريخ فلسفه معاصر است. در واقع وجود ايشان و وجود شاگردانى كه تربيت كردهاند، خود دفاعى است از فلسفه... دفاع از فلسفه براى اين نيست كه همه چيز را از فلسفه بخواهيم و تمام اميد خود را به فلسفه ببنديم... از فلسفه بهعنوان تفكر بايد دفاع كرد...». | |
− | * | + | *يكى از شاگردان ايشان نوشته است: «بعضى اوقات در جلسات خصوصى، بحث «وجود رابط و مستقل» كه هر دو از تقسيمات «مطلق وجود» است، پيش مىآمد؛ بنده بارها از ايشان شنيدم كه مىفرمود: اگر كسى معناى وجود رابط را خوب درك كند، يكچهارم فلسفه را دريافته است. وجود معلول، وجودى است رابط؛ يعنى از خودش هيچگونه استقلالى ندارد تا آنجا كه بعضى از فلاسفه وجود رابط را «وجود حرفى» ناميدهاند. گاهى كه بحث «فناى مخلوق و غناى خالق» پيش مىآمد، از اشعار [[سعدی]] و امثال او استفاده مىكردند كه البته در آثار قلمى ايشان اين نكته كمتر مشهود است». |
− | *دكتر رضا داورى اردكانى در سخنانى ذيل عنوان «دفاع از فلسفه»، به بررسى ارزش فلسفه و نقش علامه پرداخته و از جمله نوشته: | + | *در مقاله «نقش علامه طباطبائی در معارف اسلامى» چنين آمده است: «... استاد در ضمن تدريس [[تفسير قرآن]]، به مسائل اجتماعى كه مىبايست تدريجا جامعه ما با آنها آشنا بشود و براى آنها از مدارك اصيل اسلامى راه حل بيابد، توجه خاصى مبذول مىفرمود. اين كتاب منشأ آن شد كه تمام گويندگان و نويسندگان اسلامى براى تحقيق در مسائل دين، فرهنگ جامعه، اقتصاد، سياست، تاريخ و ساير ابعاد زندگى انسان به آن مراجعه كرده، از رهنمودهاى استاد در حل همه اين مسائل بهره بگيرند؛ يعنى [[الميزان في تفسير القرآن|تفسير الميزان]]، كليد حلى بود براى همه مشكلات فرهنگى و دينى جامعهاى كه در راه تكامل و فراهم آوردن زمينههاى انقلاب اسلامى قدم برمىداشت. استاد به تناسب نياز جامعه، مقالاتى مىنوشت. مقالاتى كه در مجموعه [[مرجعيت]] و روحانيت نوشته شده، نشانه فكر عميق و ذهن دورانديش استاد است و نشان مىدهد كه وى، براى حكومت اسلامى چگونه راهجويى مىكرده و ديگران را بدان راهنمايى و ارشاد مىنموده است. ايشان، زمانى صحبت از حكومت اسلامى و زعامت روحانيت مىكرد كه حتى انديشه آن از مغزهاى بسيارى از روشنفكران بهدور بود...». |
− | *يكى از شاگردان ايشان نوشته است: «بعضى اوقات در جلسات خصوصى، بحث «وجود رابط و مستقل» كه هر دو از تقسيمات «مطلق وجود» است، پيش مىآمد؛ بنده بارها از ايشان شنيدم كه مىفرمود: اگر كسى معناى وجود رابط را خوب درك كند، يكچهارم فلسفه را دريافته است. وجود معلول، وجودى است رابط؛ يعنى از خودش هيچگونه استقلالى ندارد تا آنجا كه بعضى از فلاسفه وجود رابط را «وجود حرفى» ناميدهاند. گاهى كه بحث «فناى مخلوق و غناى خالق» پيش مىآمد، از اشعار | + | *در مقاله «قرآن و حكمت» چنين نوشته شده است: «... علامه طباطبائی، مىگويد: [[قرآن]] را بايد از طريق خود قرآن فهميد و آيات قرآن را بايد بهوسيله آيات ديگر قرآن تفسير كرد. قرآن، معرِّف زبان خويش است و... در آنجا نامى از متكلمين به ميان مىآورند كه آنها قرآن را بر طبق افكار كلامى خود [[تأویل]] و تطبيق كرده و تفسير نمودهاند. از فلاسفه نام مىبرند كه آيات قرآن را بر حسب فلسفه و فكر خود تأويل و تفسير نمودند. از [[تصوف|متصوفه]] مىگويند كه آنها نيز به اسم تفسيرهاى عرفانى، افكار خود را وارد تفسير قرآن كردهاند. حتى در قرون اخير، بهخصوص در عصر ما، عدهاى، علوم طبيعى را وارد قرآن كردند و خواستند آيات قرآن را بر طبق نظريات دانشمندان طبيعى، تفسير و تأويل نمايند. عدهاى نيز آيات قرآن را بر طبق نظريات فلاسفه تجربىمسلك اروپا و يا پراگماتيستها (معتقدان به اصالت عمل) تأويل كردند...». |
− | *در مقاله «نقش | + | *در مقاله «هدايت در قرآن» چنين آمده است: «... ديگران، آيه {{متن قرآن|"فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ"}} را بر تفكر حصولى و برهان عقلى توجيه نموده و آن را بهصورت يك برهان فكرى تفسير كردهاند؛ گروهى از راه حدوث ستاره و قمر و آفتاب و گروهى از راه امكان ماهوى آنها و گروهى از راه حركت و تحول آنها با تتميم آن به دست توانمند حركت جوهرى، ولى حضرت استاد علامه طباطبائی، بين براهين [[حضرت ابراهيم]](ع) تحليل عميق كرده و برهان حصولى {{متن قرآن|"رَبِّي الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ"}} را و همچنين استدلال فكرى {{متن قرآن|"فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ"}} را از راه فطرى و كشش درونى و از محبت نهانى به جستجوى محبوب ذاتى پرداختن، جدا كرد و اين حجت الهى را تبيين [[فطرت]] دانست، نه تعليل فكرت و معيار آن را ضرورت محبت اولا و ضرورت تعلق آن به محبوب زوالناپذير ثانيا مىداند و...». |
− | *در مقاله «قرآن و حكمت» چنين نوشته شده است: «... علامه طباطبائی، مىگويد: قرآن را بايد از طريق خود قرآن فهميد و آيات قرآن را بايد بهوسيله آيات ديگر قرآن تفسير كرد. قرآن، معرِّف زبان خويش است و... در آنجا نامى از متكلمين به ميان مىآورند كه آنها قرآن را بر طبق افكار كلامى خود | ||
− | *در مقاله «هدايت در قرآن» چنين آمده است: «... ديگران، آيه | ||
*برخى از مقالات اين يادنامه، مانند «ولايت تكوينى» و «نقد و بررسى برخى از آثار و نظريات حميدالدين کرمانى»، براى گرامىداشت علامه تنظيم شده و ارتباط مستقيمى به ايشان ندارد. | *برخى از مقالات اين يادنامه، مانند «ولايت تكوينى» و «نقد و بررسى برخى از آثار و نظريات حميدالدين کرمانى»، براى گرامىداشت علامه تنظيم شده و ارتباط مستقيمى به ايشان ندارد. | ||
− | == | + | == منابع== |
− | + | *ویکی نور | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | ویکی نور | ||
[[رده:کتابهای شخصیت شناسی]] | [[رده:کتابهای شخصیت شناسی]] | ||
[[رده:علامه طباطبایی]] | [[رده:علامه طباطبایی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۵۶
نویسنده | جمعى از عالمان |
موضوع | مقالات فلسفه اسلامی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
|
«يادنامه علامه طباطبايى»، کتابی پیرامون زندگى علامه سید محمدحسین طباطبایی (1282-1360 ش) و شخصیت اخلاقى و علمى ایشان است. اين كتاب حاصل مشاركت جمعى از عالمان برجسته مانند محمدتقى جعفرى، حسن حسنزاده آملى، محمدتقى مصباح یزدی و عبدالله جوادى آملى، در نخستين سمينار بزرگداشت علامه طباطبايى است.
معرفی کتاب
«يادنامه علامه طباطبايى» توسط جمعى از دانشوران ايرانى از جمله: محمد محمدى گيلانى، رضا داورى اردكانى، محمدتقى جعفرى، حسن حسنزاده آملى، احمد احمدى، محمدتقى مصباح یزدی، عبدالله جوادى آملى، عبدالمحسن مشكوةالدينى، عليرضا ميرزامحمد، محمد عبدخدايى و غلامحسين ابراهيمى دينانى تهیه و تدوین شده که در نخستين سمينار بزرگداشت علامه طباطبايى در آبان 1361 به همت مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى برگزار گرديد.
هرچند اين مجموعه، نويسندگان متعددى دارد و در نتيجه، روش مورد استفاده در آن نيز گوناگون است، ولى مىتوان گفت كه بسيارى از دانشوران مذكور، از روش تحليل عقلى و برخى از پژوهش نقلى و تحليل تاريخى بهره بردهاند.
زبان و ادبيات استفاده شده در اين مجموعه، اصطلاحى و فنى است؛ پس مخاطبان آن، صاحبنظران كلام، فلسفه و ساير علوم اسلامى و آشنايان با زبان عربى و اصطلاحات فلسفه اسلامى هستند.
كتاب حاضر، مستند است، ولى نويسندگان با شيوههاى گوناگون عمل كردهاند؛ برخى درونمتنى و برخى با پاورقى و برخى بهصورت پىنوشت، ارجاعات خود را بيان كردهاند. اين ارجاعات، بهطور معمول، ذكر نام و نشان آيات و يا عنوان منابع مورد نظر همراه با شماره جلد و صفحه است و گاهى توضيحى است.
محتوای کتاب
كتاب حاضر، از پيام مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى و همچنين پيام رياست جمهورى وقت ( آیت الله خامنهای)، شعرى تحت عنوان «دريغا كه استاد رفت» و متن اصلى (شامل ده مقاله) تشكيل شده است.
- مقام معظم رهبرى كه در زمان برگزارى اين سمينار، مسئوليت رياست جمهورى را بر عهده داشته، در پيام خود با اشاره به عظمت علمى و اخلاقى علامه طباطبايى می فرماید: «... چهره معنوى او، سيماى پرصلابت مردى بود كه ايمانى استوار و عرفانى راستين را با دانشى گسترده و عميق توأم ساخته و با آميزه شگفت وجود خويش ثابت كرده بود كه اسلام مىتواند سوز درون دلسوختگان شيفته را با عقل راسخ فرزانگان فرهيخته يكجا گرد آورد. او، در يكى از حساسترين دورانهاى حيات اسلام و تشيع، جانانه به دفاع از حريم معنويت اسلامى و حكمت و معرفت الهى برخاست و مفاهيم زيباى اجتماعى اسلام را از آيات كلام الهى استخراج كرد و به عرضه كامل و جامع اسلام پرداخت... .
- آقاى عليرضا ميرزامحمد، قطعه شعرى با عنوان «دريغا كه استاد رفت»، در رثاى علامه سروده كه ابياتى از آن چنين است:
به خلوتگه خاص جانآفرين حكيم سخنسنج نقاد رفت
نسيم سحرخيز آزادگى بسيم و سبكبال و دلشاد رفت
مريد مراد همه عارفان مراد مريدان امجاد رفت
خردمند فرزانه پاكباز زداينده زنگ الحاد رفت
به تفسير ميزان مهتابگون روان، شاد كرد و روانشاد رفت
- مقالهاى به زبان عربى و از آثار قلمى استاد علامه طباطبائی درباره اثبات واجب الوجود در چهار فصل، همراه با ترجمه و شرح آن از محمد محمدى گيلانى، زينتبخش اين يادنامه است. اين مقاله، حاصل بيانات مرحوم علامه در جلسات بحثهاى شبهاى پنجشنبه و جمعه است كه خود آن را به نگارش درآورده است. محمد محمدى گيلانى، در معرفى اين رساله، نوشته است: «مقاله حاضر، ترجمه و شرحى است بر مقاله وجيزه «اثبات واجب الوجود و صفاتش»، تأليف استاد حجةالله البالغة، لسان صدق اسلام، علامه سيد محمدحسين طباطبائى (قدسسره) كه در بحثهاى ليالى پنجشنبه و جمعه ايراد فرمودهاند و خود آن حضرت به قيد كتابت درآوردهاند و اينجانب از نسخه مخطوطه به خط مباركش استنساخ كردهام. چون مقاله مذكور با وجازتى كه دارد، محتوى دُرَر اصول و قواعدى است كه در صدف بيان آن معلم اكبر مكنون بوده، بر آن شدم كه در شرحى دور از اطناب و ايجاز، آن دُر ثمين و يتيم را منسلك كنم و در تنظيم اين انسلاك، از ديگر بيانات آن بزرگوار بهرهبردارى كردهام...».
- دكتر رضا داورى اردكانى در سخنانى ذيل عنوان «دفاع از فلسفه»، به بررسى ارزش فلسفه و نقش علامه پرداخته و از جمله نوشته: «علامه طباطبائی، محقق و مدافع جدى فلسفه در عصر حاضر و از بزرگان تاريخ فلسفه معاصر است. در واقع وجود ايشان و وجود شاگردانى كه تربيت كردهاند، خود دفاعى است از فلسفه... دفاع از فلسفه براى اين نيست كه همه چيز را از فلسفه بخواهيم و تمام اميد خود را به فلسفه ببنديم... از فلسفه بهعنوان تفكر بايد دفاع كرد...».
- يكى از شاگردان ايشان نوشته است: «بعضى اوقات در جلسات خصوصى، بحث «وجود رابط و مستقل» كه هر دو از تقسيمات «مطلق وجود» است، پيش مىآمد؛ بنده بارها از ايشان شنيدم كه مىفرمود: اگر كسى معناى وجود رابط را خوب درك كند، يكچهارم فلسفه را دريافته است. وجود معلول، وجودى است رابط؛ يعنى از خودش هيچگونه استقلالى ندارد تا آنجا كه بعضى از فلاسفه وجود رابط را «وجود حرفى» ناميدهاند. گاهى كه بحث «فناى مخلوق و غناى خالق» پيش مىآمد، از اشعار سعدی و امثال او استفاده مىكردند كه البته در آثار قلمى ايشان اين نكته كمتر مشهود است».
- در مقاله «نقش علامه طباطبائی در معارف اسلامى» چنين آمده است: «... استاد در ضمن تدريس تفسير قرآن، به مسائل اجتماعى كه مىبايست تدريجا جامعه ما با آنها آشنا بشود و براى آنها از مدارك اصيل اسلامى راه حل بيابد، توجه خاصى مبذول مىفرمود. اين كتاب منشأ آن شد كه تمام گويندگان و نويسندگان اسلامى براى تحقيق در مسائل دين، فرهنگ جامعه، اقتصاد، سياست، تاريخ و ساير ابعاد زندگى انسان به آن مراجعه كرده، از رهنمودهاى استاد در حل همه اين مسائل بهره بگيرند؛ يعنى تفسير الميزان، كليد حلى بود براى همه مشكلات فرهنگى و دينى جامعهاى كه در راه تكامل و فراهم آوردن زمينههاى انقلاب اسلامى قدم برمىداشت. استاد به تناسب نياز جامعه، مقالاتى مىنوشت. مقالاتى كه در مجموعه مرجعيت و روحانيت نوشته شده، نشانه فكر عميق و ذهن دورانديش استاد است و نشان مىدهد كه وى، براى حكومت اسلامى چگونه راهجويى مىكرده و ديگران را بدان راهنمايى و ارشاد مىنموده است. ايشان، زمانى صحبت از حكومت اسلامى و زعامت روحانيت مىكرد كه حتى انديشه آن از مغزهاى بسيارى از روشنفكران بهدور بود...».
- در مقاله «قرآن و حكمت» چنين نوشته شده است: «... علامه طباطبائی، مىگويد: قرآن را بايد از طريق خود قرآن فهميد و آيات قرآن را بايد بهوسيله آيات ديگر قرآن تفسير كرد. قرآن، معرِّف زبان خويش است و... در آنجا نامى از متكلمين به ميان مىآورند كه آنها قرآن را بر طبق افكار كلامى خود تأویل و تطبيق كرده و تفسير نمودهاند. از فلاسفه نام مىبرند كه آيات قرآن را بر حسب فلسفه و فكر خود تأويل و تفسير نمودند. از متصوفه مىگويند كه آنها نيز به اسم تفسيرهاى عرفانى، افكار خود را وارد تفسير قرآن كردهاند. حتى در قرون اخير، بهخصوص در عصر ما، عدهاى، علوم طبيعى را وارد قرآن كردند و خواستند آيات قرآن را بر طبق نظريات دانشمندان طبيعى، تفسير و تأويل نمايند. عدهاى نيز آيات قرآن را بر طبق نظريات فلاسفه تجربىمسلك اروپا و يا پراگماتيستها (معتقدان به اصالت عمل) تأويل كردند...».
- در مقاله «هدايت در قرآن» چنين آمده است: «... ديگران، آيه "فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ" را بر تفكر حصولى و برهان عقلى توجيه نموده و آن را بهصورت يك برهان فكرى تفسير كردهاند؛ گروهى از راه حدوث ستاره و قمر و آفتاب و گروهى از راه امكان ماهوى آنها و گروهى از راه حركت و تحول آنها با تتميم آن به دست توانمند حركت جوهرى، ولى حضرت استاد علامه طباطبائی، بين براهين حضرت ابراهيم(ع) تحليل عميق كرده و برهان حصولى "رَبِّي الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ" را و همچنين استدلال فكرى "فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ" را از راه فطرى و كشش درونى و از محبت نهانى به جستجوى محبوب ذاتى پرداختن، جدا كرد و اين حجت الهى را تبيين فطرت دانست، نه تعليل فكرت و معيار آن را ضرورت محبت اولا و ضرورت تعلق آن به محبوب زوالناپذير ثانيا مىداند و...».
- برخى از مقالات اين يادنامه، مانند «ولايت تكوينى» و «نقد و بررسى برخى از آثار و نظريات حميدالدين کرمانى»، براى گرامىداشت علامه تنظيم شده و ارتباط مستقيمى به ايشان ندارد.
منابع
- ویکی نور