منابع و پی نوشتهای متوسط
عنوان بندی متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

اصحاب سَبت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
+
{{خوب}}
 +
'''«اَصحاب السَبت»''' از تعابیر [[قرآن|قرآنی]] و اشاره به گروهى از [[یهود]] است که از فرمان خدا مبنى بر [[حرام|تحریم]] صید ماهى در روزهاى شنبه تخلّف کرده و با یک [[حیله]]، ماهیان را در روز شنبه حبس نموده و روز یکشنبه صید مى‌کردند؛ پس آنان به [[عذاب]] الهى گرفتار شده و صورت‌هایشان به شکل بوزینه مسخ شد.
  
گروهى از عذاب‌شدگان یهود بر اثر سرپیچى از فرمان خداوند درباره حرمت كار در روز شنبه.
+
==واژه‌شناسی==
 +
«سَبت» (بر وزن عقل)، در اصل به معنى قطع است. سبت [[یهود|یهود]] را که روز شنبه است، به علّت قطع عمل و تعطیل کردن کار در آن روز، سبت گفته‏ اند.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی.</ref>
  
این واژه به ‌صورت صریح تنها یك بار در آیه 47 [[سوره نساء]]/4 بكار رفته است؛ ولى در آیات 65‌ـ‌66 [[سوره بقره]]/2؛ 154 [[سوره نساء]]/4؛ 78 [[سوره مائده]]/5؛ 163 [[سوره اعراف]]/7 و 124 [[سوره نحل]]/16 داستان این قوم و سرانجام آنان بیان گردیده است.
+
تعبیر «اَصحاب السَبت» به ‌صورت صریح تنها یک بار در آیه ۴۷ [[سوره نساء]] {{متن قرآن|«یا أَیهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَکمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَىٰ أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ کمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ ۚ وَکانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا»}} بکار رفته است؛ ولى در آیات ۶۵‌ـ‌۶۶ [[سوره بقره]]؛ ۱۵۴ [[سوره نساء]]؛ ۷۸ [[سوره مائده]]؛ ۱۶۳ [[سوره اعراف]] و ۱۲۴ [[سوره نحل]] داستان این قوم و سرانجام آنان بیان گردیده است.
  
واژه «سَبْت» كه در زبان عبرى «شبات» خوانده مى‌شود به معناى استراحت كردن، پایان كار، [[مرگ]] و یكى از روزهاى هفته مى‌آید.<ref> لسان‌العرب، ج‌ 6‌، ص‌ 141؛ الصحاح، ج‌ ص‌ 250؛ اساس البلاغه، ص‌ 200، «سبت».</ref> وجه نامگذارى این روز به «سبت» در نزد یهود، پایان یافتن خلقت آسمان‌ها و زمین و موجودات دیگر در آن زمان یا تعطیلى كار در آن روز و استراحت یهود و پرداختن به عبادت خداوند است.<ref> كتاب مقدس، پیدایش 2: 2‌ـ‌4؛ التحقیق، ج‌ ص‌ 16، «سبت»؛ التبیان، ج‌ ص‌ 290.</ref>
+
«اصحاب سبت» از قوم ‌[[بنی اسرائیل|بنى‌اسرائیل]] بودند: {{متن قرآن|«لُعِنَ الَّذِینَ کفَرُواْ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ...»}} ([[سوره مائده]]/۵، ۷۸) و در شهرى ساحلى به ‌نام «[[اَیله|اَیلَه]]»<ref> کشف‌الاسرار، ج ‌۱، ص‌ ۲۲۳؛ مجمع‌البیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵۶؛ تفسیر سمرقندى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۲۶.</ref> میان «[[مصر]]» و «مدین» یا «مدین» یا «طبریه» یا «مقنا» (که بین «مدین» و «عینونا» قرار داشته) زندگى مى‌کرده‌اند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵۶؛ بحارالانوار، ج‌ ۱۴، ص‌ ۶۰؛المیزان، ج‌ ۸‌، ص‌ ۳۰۲.</ref>
  
«اصحاب سبت» از قوم ‌بنى‌اسرائیل بودند: {{متن قرآن|«لُعِنَ الَّذینَ كَفَروا مِن بَنى اِسرءیلَ...»}} ([[سوره مائده]]/5،78) و در شهرى ساحلى به ‌نام «اَیله»<ref> كشف‌الاسرار، ج ‌1، ص‌ 223؛ مجمع‌البیان، ج‌ 4، ص‌ 756؛ تفسیر سمرقندى، ج‌ ص‌ 126.</ref> میان «مصر» و «مدین» یا «مدین» یا «طبریه» یا «مقنا» (كه بین «مدین» و «عینونا» قرار داشته) زندگى مى‌كرده‌اند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ص‌ 756؛ بحارالانوار، ج‌ 14، ص‌ 60؛المیزان، ج‌ 8‌، ص‌ 302.</ref>
+
این قوم در عصر پیامبرى [[حضرت داود]] علیه‌السلام بوده<ref> تفسیر بیضاوى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۹.</ref> و شمار آنان را ۷۰۰۰۰ یا ۱۲۰۰۰ نفر گفته‌اند.<ref>کشف الاسرار، ج‌ ۱، ص‌ ۲۲۲؛ مجمع البیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵۶.</ref> گروهى از مورخان و مفسران نیز آن‌ها را بخشى از [[قوم ثمود]] پنداشته‌اند که بر اثر همجوارى با بنى‌اسرائیل به دیانت یهود گرویده‌اند.<ref>المیزان، ج‌ ۸‌، ص‌ ۳۰۲.</ref>
  
این قوم در عصر پیامبرى [[حضرت داود]] علیه‌السلام بوده<ref> تفسیر بیضاوى، ج‌ ص‌ 109.</ref> و شمار آنان را 70000 یا 12000 نفر گفته‌اند.<ref> كشف الاسرار، ج‌ 1، ص‌ 222؛ مجمع البیان، ج‌ 4، ص‌ 756.</ref> گروهى از مورخان و مفسران نیز آن‌ها را بخشى از [[قوم ثمود]] پنداشته‌اند كه بر اثر همجوارى با بنى‌اسرائیل به دیانت یهود گرویده‌اند.<ref>المیزان، ج‌ 8‌، ص‌ 302.</ref>
+
==داستان اصحاب سبت==
 +
خداوند قوم [[یهود]] را به تعظیم روز [[جمعه]] و خوددارى از کار در آن روز فرمان داد؛<ref>نورالثقلین، ج‌ ۱، ص‌ ۸۷‌.</ref> اما آنان در این فرمان الهى اختلاف کرده با این باور که روز شنبه -به سبب پایان یافتن آفرینش آسمان‌ها و زمین در آن روز- بزرگترین روزهاست،<ref> کتاب مقدس، خروج ۳۱: ۱۲‌ـ‌۱۸؛ تثنیه ۵: ۱۲ـ۱۶.</ref> از پذیرفتن روزى جز شنبه سر باز زده، فرمان خداوند را نادیده گرفتند. از این ‌رو خداوند نیز کار را بر آن‌ها سخت گرفت و کار کردن در آن روز از جمله صید ماهى -که با توجه به ساحلى بودن محل سکونتشان از کارهاى رایج و مهم آن قوم بود-، بر آن‌ها [[حرام]] گشت:<ref> تفسیر ابن ‌کثیر، ج‌ ۱، ص‌ ۱۱۰؛ تفسیر بیضاوى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۹؛ المیزان، ج‌ ۱۱، ص‌ ۳۷۰.</ref> {{متن قرآن|«إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِینَ اخْتَلَفُواْ فِیهِ...»}} ([[سوره نحل]]/۱۶، ۱۲۴). در واقع تعطیلى روز شنبه که در این آیه بیان شده تنبیهى برای آنان است.
  
خداوند یهود را به امساك <(خوددارى از كار) و تعظیم روز جمعه فرمان داد؛<ref>نورالثقلین، ج‌ 1، ص‌ 87‌.</ref> اما آنان در این فرمان الهى اختلاف كرده با این باور كه روز شنبه به سبب پایان یافتن آفرینش آسمان‌ها و زمین در آن روز بزرگترین روزهاست،<ref> كتاب مقدس، خروج 31: 12‌ـ‌18؛ تثنیه 5: 12ـ16.</ref> از پذیرفتن روزى جز شنبه سرباز زده، فرمان خداوند را نادیده گرفتند. از این ‌رو خداوند نیز كار را بر آن‌ها سخت گرفت و كار كردن در آن روز از جمله صید ماهى كه با توجه به ساحلى بودن محل سكونتشان از كارهاى رایج و مهم آن قوم بود، بر آن‌ها حرام گشت:<ref> تفسیر ابن ‌كثیر، ج‌ 1، ص‌ 110؛ تفسیر بیضاوى، ج‌ 1، ص‌ 109؛ المیزان، ج‌ 11، ص‌ 370.</ref>
+
یهودیان تا مدتى بر این فرمان پایبند بوده، در روزهاى شنبه با تعطیل کردن کار به [[عبادت]] و استراحت مى‌پرداختند؛ ولى ماهیان چون روزهاى شنبه خود را در امان مى‌دیدند به ‌صورت انبوه در کناره‌هاى دریا و روى آب نمایان مى‌شدند به ‌گونه‌اى که سطح آب دیده نمى‌شد؛ ولى در روزهاى دیگر به زیر آب رفته و جز شمار اندکى بر روى آب نمى‌آمدند: {{متن قرآن|«...‌تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَیوْمَ لاَ یسْبِتُونَ لاَ تَأْتِیهِمْ...»}} ([[سوره اعراف]]/۷، ۱۶۳).
  
{{متن قرآن|«اِنَّما جُعِلَ السَّبتُ عَلَى الَّذینَ اختَلَفوا فیهِ...»}} ([[سوره نحل]]/16،124) یهودیان تا مدتى بر این فرمان پایبند بوده، در روزهاى شنبه با تعطیل كردن كار به عبادت و استراحت مى‌پرداختند؛ ولى ماهیان چون روزهاى شنبه خود را در امان مى‌دیدند به ‌صورت انبوه در كناره‌هاى دریا و روى آب نمایان مى‌شدند به ‌گونه‌اى كه سطح آب دیده نمى‌شد:
+
آنان مدتى این وضع را تحمل ‌کرده و مانند گذشتگان و پدرانشان از صید ماهى در روز شنبه پرهیز مى‌کردند؛ ولى پس از آن نتوانستند بر تمایلات نفسانى خود چیره شوند و چون از یک سو نمى‌خواستند از فرمان الهى سرپیچى کرده، گرفتار کیفر شوند و از سوى دیگر حاضر نبودند از خیل ماهیان روز شنبه بى‌بهره باشند، به حیله‌اى دست زدند که ظاهر آن فرمانبرى و باطنش نافرمانى بود. آنان در کنار دریا حوضچه‌هایى حفر کرده و از طرف دریا جوی‌هایى را به این حوضچه‌ها کشیدند. روز شنبه هنگامى که آب دریا بالا مى‌آمد به وسیله این جوی‌ها ماهیان زیادى به سوى حوضچه‌ها هدایت مى‌شدند و هنگامى که آب دریا پایین مى‌آمد در آن حوضچه‌ها گرفتار مى‌شدند و در روز یکشنبه آن‌ها را صید مى‌کردند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵۶؛ تفسیر قرطبى، ج‌ ۷، ص‌ ۹۴؛ نورالثقلین، ج ‌۱، ص‌ ۸۶‌.</ref>
  
{{متن قرآن|«...‌تَأتیهِم حیتانُهُم یَومَ سَبتِهِم شُرَّعـًا‌...»}} ([[سوره اعراف]]/7،163)؛ ولى در روزهاى دیگر به زیر آب رفته و جز شمار اندكى بر روى آب نمى‌آمدند: {{متن قرآن|«...‌و یَومَ لایَسبِتونَ لاتَأتیهِم‌...»}} (سوره اعراف/7،163) آنان مدتى این وضع را تحمل ‌كرده مانند گذشتگان و پدرانشان از صید ماهى در روز شنبه پرهیز مى‌كردند؛ ولى پس از آن نتوانستند بر تمایلات نفسانى خود چیره شوند و چون از یك سو نمى‌خواستند از فرمان الهى سرپیچى كرده، گرفتار كیفر شوند و از سوى دیگر حاضر نبودند از خیل ماهیان روز شنبه بى‌بهره باشند به حیله‌اى دست زدند كه ظاهر آن فرمانبرى و باطنش نافرمانى بود.
+
برخى نیز گفته‌اند: آن‌ها در شب شنبه تورهاى ماهیگیرى را مى‌گستراندند و چون روز شنبه ماهیان زیادى در تورها جمع مى‌شد، روز یکشنبه تورها را جمع‌آورى مى‌کردند و از این راه اموال فراوانى بدست مى‌آوردند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵۶؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ‌۱، ص‌ ۱۰۹؛ نمونه، ج‌ ۶‌، ص‌ ۴۲۳.</ref> در آغاز این کار با ترس و پنهانى صورت مى‌گرفت، ولى به تدریج در میان آنان گسترش یافت و صورتى آشکار به خود گرفت.  
  
آنان در كنار دریا حوضچه‌هایى حفر كرده و از طرف دریا جوی‌هایى را به این حوضچه‌ها كشیدند. روز شنبه هنگامى كه آب دریا بالا مى‌آمد به وسیله این جوی‌ها ماهیان زیادى به سوى حوضچه‌ها هدایت مى‌شدند و هنگامى كه آب دریا پایین مى‌آمد در آن حوضچه‌ها گرفتار مى‌شدند و در روز یكشنبه آن‌ها را صید مى‌كردند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ص‌ 756؛ تفسیر قرطبى، ج‌ ص‌ 94؛ نورالثقلین، ج ‌1، ص‌ 86‌.</ref>
+
اما در برابر این گروه که با [[حیله]] به صید ماهى مى‌پرداختند، دو گروه دیگر وجود داشتند: گروهى که نه به صید ماهى مى‌پرداختند و نه صیادان را از این کار نهى مى‌کردند و [[موعظه]] آن‌ها را بى‌فایده دانسته، مى‌گفتند: آنان را به حال خود واگذارید تا نابود یا به عذاب الهى گرفتار شوند: {{متن قرآن|«...لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللّهُ مُهْلِکهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا...»}}(سوره اعراف/۷، ۱۶۴). گروه دیگر کسانى بودند که به فرمان‌هاى پیامبرشان پایبند بوده و به امید این که گناهکاران به سخنانشان گوش فرا داده از این عمل دست بکشند، به هدایت گمراهان پرداخته و آنان را از این کار باز مى‌داشتند. این گروه که به گفته برخى حدود ۱۰۰۰۰ نفر<ref> بحارالانوار، ج‌ ۱۴، ص‌ ۵۶.</ref> بودند، هنگامى که دیدند سخنانشان در گناهکاران اثرى ندارد از آنان جدا شدند.<ref> تفسیر بیضاوى، ج‌ ۲، ص ‌۱۲۱؛ فى ظلال‌القرآن، ج‌ ۳، ص‌ ۱۳۸۵؛ روض‌الجنان، ج‌ ۱، ص‌ ۳۲۳.</ref>
  
برخى نیز گفته‌اند: آن‌ها در شب شنبه تورهاى ماهیگیرى را مى‌گستراندند و چون روز شنبه ماهیان زیادى در تورها جمع مى‌شد روز یكشنبه تورها را جمع‌آورى مى‌كردند و از این راه اموال فراوانى بدست مى‌آوردند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ 4، ص‌ 756؛ تفسیر ابن‌كثیر، ج ‌1، ص‌ 109؛ نمونه، ج‌ 6‌، ص‌ 423.</ref> در آغاز این كار با ترس و پنهانى صورت مى‌گرفت ولى به تدریج در میان آنان گسترش یافت و صورتى آشكار به خود گرفت؛ اما در برابر این گروه كه با حیله به صید ماهى مى‌پرداختند دو گروه دیگر وجود داشتند: گروهى كه نه به صید ماهى مى‌پرداختند و نه صیادان را از این كار نهى مى‌كردند و موعظه آن‌ها را بى‌فایده دانسته، مى‌گفتند: آنان را به حال خود واگذارید تا نابود یا به عذاب الهى گرفتار شوند:
+
'''عذاب اصحاب سبت:'''
  
{{متن قرآن|«...لِمَ تَعِظونَ قَومـًا اَللّهُ مُهلِكُهُم اَو مُعَذِّبُهُم عَذابـًا شَدیدًا...»}}(سوره اعراف/7،164) گروه دیگر كسانى بودند كه به فرمان‌هاى پیامبرشان پایبند بوده و به امید این كه گناهكاران به سخنانشان گوش فرا داده از این عمل دست بكشند به هدایت گمراهان پرداخته و آنان را از این كار باز مى‌داشتند. این گروه كه به گفته برخى حدود 10000 نفر<ref> [[بحارالانوار]]، ج‌ 14، ص‌ 56.</ref> بودند هنگامى كه دیدند سخنانشان در گناهكاران اثرى ندارد از آنان جدا شدند.<ref> تفسیر بیضاوى، ج‌ 2، ص ‌121؛ فى ظلال‌القرآن، ج‌ 3، ص‌ 1385؛ روض‌الجنان، ج‌ ص‌ 323.</ref>
+
گروهى که ماهى صید مى‌کردند، به ‌صورت میمون مسخ شدند: {{متن قرآن|«فَلَمَّا عَتَوْاْ عَن مَّا نُهُواْ عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ کونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِینَ»}} ([[سوره اعراف]]/۷، ۱۶۶) آیه ‌۶۵ [[سوره بقره]] نیز تجاوزکارى اصحاب سبت و مسخ شدن آنان به میمون را گزارش مى‌کند: {{متن قرآن|«وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَواْ مِنکمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِینَ»}} و طبق برخى روایات و گفته مفسران و مورخان، بعد از سه<ref> التبیان، ج ۱، ص‌ ۲۹۰؛ روض‌الجنان، ج ۱، ص‌ ۳۲۴؛ تفسیر ‌صدرالمتألهین، ج‌ ۳، ص‌ ۴۶۸.</ref> یا هفت<ref>مجمع‌البیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵۹؛ البحرالمحیط، ج‌ ۱، ص‌ ۳۹۸.</ref> روز باد و باران شدیدى همه آنان را به درون دریا ریخت و هیچ فردى از آنان بر روى خشکى نماند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ۱، ص ‌۲۶۴.</ref> همچنین بنابر نظر بیشتر مفسران از آیه {{متن قرآن|«لُعِنَ الَّذِینَ کفَرُواْ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیمَ ذَلِک بِمَا عَصَوا وَّکانُواْ یعْتَدُونَ»}} ([[سوره مائده]]/۵، ۷۸) برمى‌آید که قومى که بر اثر نافرمانى از دستور خدا مورد [[لعن]] [[حضرت داود]] علیه‌السلام قرار گرفتند همان اهل «[[اَیله|اَیله]]» بودند و به سبب بى‌اعتنایى به حرمت صید ماهى در روز شنبه حضرت داود علیه‌السلام آنان را نفرین کرد و گفت: «خدایا آن‌ها را لباس لعنت و عذاب بپوشان» و خداوند آن‌ها را به ‌صورت میمون مسخ کرد.<ref> همان، ج ۳، ص ۳۵۷؛ المیزان، ج‌ ۶، ص‌ ۸۲‌.</ref>
  
به تصریح [[قرآن]]، گروهى كه در برابر این منكر ساكت نشده و نهى از منكر نمودند، نجات یافته گرفتار عذاب نشدند: {{متن قرآن|«...اَنجَینا الَّذینَ یَنهَونَ عَنِ السّوءِ...»}}. ([[سوره اعراف]]/7،165)؛ اما درباره گروه دوم كه نهى از منكر را ترك كردند. برخى از مفسران گفته‌اند كه آن‌ها نیز نجات یافتند زیرا آیه {{متن قرآن|«...‌و ‌اَخَذنَا الَّذینَ ظَلَموا بِعَذاب بَیس بِما ‌كانوا یَفسُقون»}}.(سوره اعراف/7،165) آنان را دربر نمى‌گیرد چون آن‌ها مى‌دانستند سخنانشان در گناهكاران اثرى ندارد.<ref> الكشاف، ج‌ 2، ص‌ 171؛ مجمع‌البیان، ج ‌4، ص‌ 758؛ الدرالمنثور، ج‌ ص‌ 588‌.</ref>
+
از دیگر آیاتى که مفسران آن را درباره گناه اصحاب سبت دانسته‌اند آیه {{متن قرآن|«قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکم بِشَرٍّ مِّن ذَلِک مَثُوبَةً عِندَاللّهِ مَن لَّعَنَهُ اللّهُ وَغَضِبَ عَلَیهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِیرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُوْلَـئِک شَرٌّ مَّکاناً وَأَضَلُّ عَن سَوَاء السَّبِیلِ»}} (سوره مائده/۵، ۶۰) است که ضمیر «مِنهُم» در آن به اصحاب سبت باز مى‌گردد. بر اثر گناهى که مرتکب شده بودند خداوند جوانان آن‌ها را به میمون و پیرانشان را به خوک مسخ کرد.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ۳، ص‌ ۳۳۳؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۹.</ref>
  
برخى دیگر مى‌گویند: آنان دچار عذاب شده به ‌صورت مورچه مسخ شدند<ref> كنزالدقائق، ج‌ ص‌ 223؛ بحارالانوار، ج‌ 14، ص‌ 54؛ سعدالسعود، ص‌ 220.</ref> و آیه {{متن قرآن|«...‌و ‌اَخَذنَا الَّذینَ ظَلَموا بِعَذاب بَیس...»}} (سوره اعراف/7،165) شامل آن‌ها نیز مى‌شود زیرا خداوند فقط نهى كنندگان از منكر را از نجات‌یافتگان خوانده است: {{متن قرآن|«فَلَمّا نَسوا ما‌ذُكِّروا بِهِ اَنجَینا الَّذینَ یَنهَونَ عَنِ السّوءِ‌...»}}. (اعراف/7،165) گروهى از مفسران نیز درباره آنان سكوت كرده سرانجام آنان را نامعلوم دانسته‌اند.<ref>مجمع‌البیان، ج‌ 4، ص‌ 756؛ تفسیر بغوى، ج‌ 2، ص‌ 175.</ref>
+
برخى دیگر نیز گفته‌اند: کسانى ‌که به میمون مسخ شدند اصحاب سبت و کسانى که به خوک مسخ شدند کافرانى بودند که پس از [[معجزه]] [[حضرت عیسى]] علیه‌السلام و نزول مائده آسمانى همچنان بر کفر خود اصرار ورزیدند.<ref> کشف‌الاسرار، ج‌ ۳، ص‌ ۱۶۵؛ مجمع‌البیان، ج‌ ۳، ص‌ ۳۳۳.</ref> شایان ذکر است که «قَرَده» در قرآن فقط در سه آیه پیش گفته آمده و همه موارد مربوط به داستان اصحاب سبت است.
  
اما گروهى كه ماهى صید مى‌كردند به ‌صورت میمون مسخ شدند: {{متن قرآن|«فَلَمّا عَتَوا عَن ما نُهوا عَنهُ قُلنا لَهُم كونوا قِرَدَةً خسِین»}} (سوره اعراف/7،166) آیه ‌65 سوره بقره/2 نیز تجاوزكارى اصحاب سبت و مسخ شدن آنان به میمون را گزارش مى‌كند: {{متن قرآن|«و‌لَقَد عَلِمتُمُ الَّذینَ اعتَدَوا مِنكُم فِى السَّبتِ فَقُلنا لَهُم كونوا قِرَدَةً خسِین»}} و طبق برخى روایات و گفته مفسران و مورخان بعد از سه<ref> التبیان، ج 1، ص‌ 290؛ روض‌الجنان، ج 1، ص‌ 324؛ تفسیر ‌صدرالمتألهین، ج‌ 3، ص‌ 468.</ref> یا 7<ref>مجمع‌البیان، ج‌ 4، ص‌ 759؛ البحرالمحیط، ج‌ 1، ص‌ 398.</ref> روز باد و باران شدیدى همه آنان را به درون دریا ریخت و هیچ فردى از آنان بر روى خشكى نماند؛<ref> مجمع‌البیان، ج‌ 1، ص ‌264.</ref> همچنین بنابر نظر بیشتر مفسران از آیه {{متن قرآن|«لُعِنَ الَّذینَ كَفَروا مِن بَنى اِسرءیلَ عَلى لِسانِ داوودَ و عیسَى ابنِ مَریَمَ ذلِكَ بِما عَصَوا و كانوا یَعتَدون»}} ([[سوره مائده]]/5،78) برمى‌آید كه قومى كه بر اثر نافرمانى از دستور خدا مورد لعن [[حضرت داود]] علیه‌السلام قرار گرفتند همان اهل «اَیله» بودند و به سبب بى‌اعتنایى به حرمت صید ماهى در روز شنبه حضرت داود علیه‌السلام آنان را نفرین كرد و گفت: «خدایا آن‌ها را لباس لعنت و عذاب بپوشان» و خداوند آن‌ها را به ‌صورت میمون مسخ كرد.<ref> همان، ج 3، ص 357؛ المیزان، ج‌ ص‌ 82‌.</ref>
+
درباره گروه دوم که نهى از منکر را ترک کردند، برخى از مفسران گفته‌اند که آن‌ها نیز نجات یافتند، زیرا آیه {{متن قرآن|«...‌وَأَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِیسٍ بِمَا کانُواْ یفْسُقُونَ»}} (سوره اعراف/۷، ۱۶۵) آنان را دربر نمى‌گیرد، چون آن‌ها مى‌دانستند سخنانشان در گناهکاران اثرى ندارد.<ref> الکشاف، ج‌ ۲، ص‌ ۱۷۱؛ مجمع‌البیان، ج ‌۴، ص‌ ۷۵۸؛ الدرالمنثور، ج‌ ۳، ص‌ ۵۸۸‌.</ref>
  
از دیگر آیاتى كه مفسران آن را درباره گناه اصحاب سبت دانسته‌اند آیه {{متن قرآن|«قُل هَل اُنَبِّئُكُم بِشَرّ مِن ذلِكَ مَثوبَةً عِندَاللّهِ مَن لَعَنَهُ اللّهُ و غَضِبَ عَلَیهِ و جَعَلَ مِنهُمُ القِرَدَةَ و الخَنازیرَ و عَبَدَ الطّغوتَ اُولئِكَ شَرٌّ مَكانـًا و اَضَلُّ عَن سَواءِ السَّبیل»}} (سوره مائده/5،60) است كه ضمیر «مِنهُم» در آن به اصحاب سبت باز مى‌گردد. بر اثر گناهى كه مرتكب شده بودند خداوند جوانان آن‌ها را به میمون و پیرانشان را به خوك مسخ كرد.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ص‌ 333؛ تفسیر ابن‌كثیر، ج‌ ص‌ 109.</ref>
+
برخى دیگر مى‌گویند: آنان دچار [[عذاب]] شده به ‌صورت مورچه مسخ شدند<ref> کنزالدقائق، ج‌ ۵، ص‌ ۲۲۳؛ بحارالانوار، ج‌ ۱۴، ص‌ ۵۴؛ سعدالسعود، ص‌ ۲۲۰.</ref> و آیه {{متن قرآن|«...‌وَأَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِیسٍ...»}} (سوره اعراف/۷، ۱۶۵) شامل آن‌ها نیز مى‌شود، زیرا خداوند فقط نهى کنندگان از منکر را از نجات‌یافتگان خوانده است: {{متن قرآن|«فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکرُواْ بِهِ أَنجَینَا الَّذِینَ ینْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ...»}}. (سوره اعراف/۷، ۱۶۵) گروهى از مفسران نیز درباره آنان سکوت کرده سرانجام آنان را نامعلوم دانسته‌اند.<ref>مجمع‌البیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵۶؛ تفسیر بغوى، ج‌ ۲، ص‌ ۱۷۵.</ref>
  
برخى دیگر نیز گفته‌اند: كسانى ‌كه به میمون مسخ شدند اصحاب سبت و كسانى كه به خوك مسخ شدند كافرانى بودند كه پس از معجزه [[حضرت عیسى]] علیه‌السلام و نزول مائده آسمانى همچنان بر كفر خود اصرار ورزیدند.<ref> كشف‌الاسرار، ج‌ 3، ص‌ 165؛ مجمع‌البیان، ج‌ 3، ص‌ 333.</ref> شایان ذكر است كه «قرده» در قرآن فقط در سه آیه پیش گفته آمده و همه موارد مربوط به داستان اصحاب سبت است.
+
اما به تصریح [[قرآن]]، گروهى که در برابر این منکر ساکت نشده و [[امر به معروف و نهی از منکر|نهى از منکر]] نمودند، نجات یافته و گرفتار عذاب نشدند: {{متن قرآن|«...أَنجَینَا الَّذِینَ ینْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ...»}} ([[سوره اعراف]]/۷، ۱۶۵).
  
'''كیفیت مسخ اصحاب سبت:'''
+
'''کیفیت مسخ اصحاب سبت:'''
  
مفسران درباره كیفیت مسخ اختلاف نظر دارند؛ بیشتر آنان در ذیل یكى از آیاتى كه درباره اصحاب سبت آمده تصریح دارند كه مسخ آن‌ها جسمانى بوده<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ص‌ 759؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج‌ ص‌ 472.</ref> و آنان به ‌صورت میمون و خوك درآمدند، به ‌گونه‌اى كه مردم نیز آنان را با این هیئت مشاهده كردند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ص‌ 759؛ سعد السعود، ص‌ 219.</ref>
+
مفسران درباره کیفیت مسخ اختلاف نظر دارند؛ بیشتر آنان در ذیل یکى از آیاتى که درباره اصحاب سبت آمده تصریح دارند که مسخ آن‌ها جسمانى بوده<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵۹؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج‌ ۳، ص‌ ۴۷۲.</ref> و آنان به ‌صورت میمون و خوک درآمدند، به ‌گونه‌اى که مردم نیز آنان را با این هیئت مشاهده کردند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵۹؛ سعد السعود، ص‌ ۲۱۹.</ref>
  
حتى برخى از مفسران گفته‌اند: مردان آن‌ها به‌ صورت میمون‌هاى نرینه و زنانشان به میمون‌هاى مادینه مسخ شدند.<ref> الدرالمنثور، ج‌ ص‌ 588.</ref> صدرالمتألهین نیز با بیان استدلالى بر این باور است كه مسخ این قوم مى‌تواند، جسمانى باشد و دلیلى بر استحاله آن نیست.<ref> تفسیر صدرالمتالهین، ج‌ ص‌ 472.</ref> در برابر قول اول، گروهى با استناد به این كه مسخ جسمانى مستلزم بازگشت موجود بالفعل به موجود بالقوه است گفته‌اند: مسخ نمى‌تواند جسمانى باشد بلكه قلوبشان مسخ شد.<ref>جامع‌البیان، مج ‌1، ج‌ ص ‌472؛ البحر المحیط، ج‌ ص‌ 397.</ref>
+
حتى برخى از مفسران گفته‌اند: مردان آن‌ها به‌ صورت میمون‌هاى نرینه و زنانشان به میمون‌هاى مادینه مسخ شدند.<ref> الدرالمنثور، ج‌ ۳، ص‌ ۵۸۸.</ref> [[ملاصدرا|صدرالمتألهین]] نیز با بیان استدلالى بر این باور است که مسخ این قوم مى‌تواند جسمانى باشد و دلیلى بر استحاله آن نیست.<ref> تفسیر صدرالمتالهین، ج‌ ۳، ص‌ ۴۷۲.</ref> در برابر قول اول، گروهى با استناد به این که مسخ جسمانى مستلزم بازگشت موجود بالفعل به موجود بالقوه است گفته‌اند: مسخ نمى‌تواند جسمانى باشد بلکه قلوبشان مسخ شد.<ref>جامع‌البیان، مج ‌۱، ج‌ ۱، ص ‌۴۷۲؛ البحر المحیط، ج‌ ۱، ص‌ ۳۹۷.</ref> [[علامه طباطبایى]] ضمن پذیرش استحاله بازگشت موجود بالفعل به موجود بالقوه، مسخ را از مصادیق آن ندانسته و قول اول را ‌مى‌پذیرد.<ref> المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰۶.</ref>
  
[[علامه طباطبایى]] ضمن پذیرش استحاله بازگشت موجود بالفعل به موجود بالقوه، مسخ را از مصادیق آن ندانسته و قول اول را ‌مى‌پذیرد.<ref> المیزان، ج‌ 1، ص‌ 206.</ref>
+
==عبرت‌هاى داستان اصحاب سبت==
 +
بیان داستان اصحاب سبت درسى براى همگان است، گرچه تنها پرهیزکاران از این درس بهره مى‌برند: {{متن قرآن|«فَجَعَلْنَاهَا نَکالاً لِّمَا بَینَ یدَیهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ»}}. ([[سوره بقره]]/۲، ۶۶)
  
'''عبرت‌هاى داستان اصحاب سبت:'''
+
مفسران گفته‌اند: این آیه خطاب به [[یهودیان حجاز در صدر اسلام|یهودیان]] زمان [[پیامبر اسلام|رسول ‌اکرم]] صلى الله علیه وآله است و مراد از ذکر این داستان مى‌تواند دو چیز باشد:‌ اظهار [[معجزه]] پیامبر، زیرا آن حضرت به رغم نخواندن کتاب و نوشته‌اى، از داستان‌هاى گذشتگان خبر داد.<ref> التفسیر الکبیر، ج‌ ۳، ص‌ ۱۱۰.</ref> و اندرز و هشدارى است به یهودیان زمانِ حضرت رسول صلى الله علیه وآله که ممکن است شما هم بر اثر تمرّد از فرمان‌هاى خدا گرفتار چنین عذابى شوید. برخى نیز آن را براى اندرز و پند اقوام دیگر دانسته‌اند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۲۶۵.</ref>
  
بیان داستان اصحاب سبت درسى براى همگان است، گرچه تنها پرهیزكاران از این درس بهره مى‌برند: {{متن قرآن|«...‌فَجَعَلنها نَكلاً لِما بَینَ یَدَیها و ما خَلفَها و مَوعِظَةً لِلمُتَّقین»}}. ([[سوره بقره]]/2،66)
+
گروهى از مفسران نیز منظور از متقین در آیه {{متن قرآن|«...‌ وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ»}} (سوره بقره/۲، ۶۶) را امت حضرت محمد صلى الله علیه وآله دانسته‌اند؛<ref> تفسیر ابن‌کثیر، ج ‌۱، ص‌ ۱۱۱؛ البحرالمحیط، ج‌ ۱، ص‌ ۳۹۹؛ الدرالمنثور، ج‌ ۱، ص‌ ۱۸۵.</ref> همچنین از آیه {{متن قرآن|«وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَواْ...»}} (سوره بقره/۲، ۶۵) بر‌مى‌آید که داستان این قوم در کتب مقدس پیشین نیز بیان شده است زیرا مخاطب «عَلِمتُم» یهودیان هستند.
  
مفسران گفته‌اند: این آیه خطاب به یهودیان زمان رسول ‌اكرم صلى الله علیه و آله است و مراد از ذكر این داستان مى‌تواند دو چیز باشد:
+
در آیه {{متن قرآن|«یا أَیهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَکمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَىٰ أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ کمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ ۚ وَکانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا»}} ([[سوره نساء]]/۴، ۴۷) نیز [[اهل کتاب|اهل ‌کتاب]] را از دچار شدن به عذاب اصحاب سبت برحذر داشته و آن‌ها را نیز به این ‌گونه عذاب‌ها تهدید مى‌کند. از این آیه نیز چنین برمى‌آید که اهل کتاب نیز از گناه و عذاب این قوم آگاهى داشته‌اند که خداوند به آن‌ها یادآورى مى‌کند.
 
 
# ‌اظهار معجزه [[حضرت محمد]] صلى الله علیه و آله زیرا آن حضرت به رغم نخواندن كتاب و نوشته‌اى، از داستان‌هاى گذشتگان خبر داد.<ref> التفسیر الكبیر، ج‌ 3، ص‌ 110.</ref>
 
# اندرز و هشدارى است به یهودیان زمانِ حضرت رسول صلى الله علیه و آله كه ممكن است شما هم بر اثر تمرد از فرمان‌هاى خدا گرفتار چنین عذابى شوید. برخى نیز آن را براى اندرز و پند اقوام دیگر دانسته‌اند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ 1، ص‌ 265.</ref>
 
 
 
گروهى از مفسران نیز منظور از متقین در آیه {{متن قرآن|«...‌و مَوعِظَةً لِلمُتَّقین»}}(سوره بقره/2،66) را امت حضرت محمد صلى الله علیه و آله دانسته‌اند؛<ref> تفسیر ابن‌كثیر، ج ‌1، ص‌ 111؛ البحرالمحیط، ج‌ 1، ص‌ 399؛ الدرالمنثور، ج‌ 1، ص‌ 185.</ref> همچنین از آیه {{متن قرآن|«ولَقَد عَلِمتُمُ الَّذینَ اعتَدَوا...»}} (سوره بقره/2،65) بر‌مى‌آید كه داستان این قوم در كتب مقدس پیشین نیز بیان شده است زیرا مخاطب «عَلِمتُم» یهودیان هستند.
 
 
 
در آیه {{متن قرآن|«یاَیُّهَا الَّذینَ اُوتوا الكِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَكُم مِن قَبلِ اَن نَطمِسَ وُجوهـًا فَنَرُدَّها عَلى اَدبارِها اَو نَلعَنَهُم كَما لَعَنّا اَصحبَ السَّبتِ...»}} ([[سوره نساء]]/4،47) نیز اهل ‌كتاب را از دچار شدن به عذاب اصحاب سبت برحذر داشته و آن‌ها را نیز به این ‌گونه عذاب‌ها تهدید مى‌كند. از این آیه نیز چنین برمى‌آید كه اهل كتاب نیز از گناه و عذاب این قوم آگاهى داشته‌اند كه خداوند به آن‌ها یادآورى مى‌كند.
 
 
 
درس دیگرِ این داستان اهمیت «نهى از منكر» و سكوت نكردن در برابر پلیدی‌هاست زیرا كسانى كه در برابر گناه صیادان سكوت نكردند، از عذاب نجات یافتند: {{متن قرآن|«...‌اَنجَینا الَّذینَ یَنهَونَ عَنِ السّوءِ...»}}(سوره اعراف/7،165) و نیز برخى مفسران از این داستان استفاده كرده‌اند كه امید نداشتن به تأثیر نهى ازمنكر مجوز ترك این واجب ‌نمى‌شود<ref> جامع البیان، مج‌ 6، ج‌ 9، ص‌ 124‌ـ‌125؛ التبیان، ج‌ 5، ص‌ 13.</ref> زیرا نهى كنندگان از منكر، در پاسخ كسانى كه این عمل را بى‌فایده مى‌دانستند و مى‌گفتند: {{متن قرآن|«...‌لِمَ‌تَعِظونَ قَومـًا اَللّهُ مُهلِكُهُم اَو مُعَذِّبُهُم عَذابـًا شَدیدًا‌...»}}. (سوره اعراف/7،164)
 
 
 
گفتند: نهى از منكر ما براى این است كه در برابر خدا عذرى داشته باشیم یا این كه شاید هم نهى ما اثر ‌كرده، آن‌ها از این عمل دست بكشند:<ref> جامع‌البیان، مج 6، ج 9، ص 124ـ131؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 7، ص‌ 195.</ref> {{متن قرآن|«...‌قالوا مَعذِرَةً اِلى رَبِّكُم و لَعَلَّهُم یَتَّقون»}}. ([[سوره اعراف]]/7،164)
 
  
 +
درس دیگرِ این داستان اهمیت «نهى از منکر» و سکوت نکردن در برابر پلیدی‌هاست، زیرا کسانى که در برابر گناه صیادان سکوت نکردند، از عذاب نجات یافتند: {{متن قرآن|«...‌أَنجَینَا الَّذِینَ ینْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ...»}}([[سوره اعراف]]/۷، ۱۶۵) و نیز برخى مفسران از این داستان استفاده کرده‌اند که امید نداشتن به تأثیر نهى از منکر، مجوز ترک این واجب ‌نمى‌شود<ref> جامع البیان، مج‌ ۶، ج‌ ۹، ص‌ ۱۲۴‌ـ‌۱۲۵؛ التبیان، ج‌ ۵، ص‌ ۱۳.</ref> زیرا نهى کنندگان از منکر، در پاسخ کسانى که این عمل را بى‌فایده مى‌دانستند و مى‌گفتند: {{متن قرآن|«...‌لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللّهُ مُهْلِکهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا...»}} (سوره اعراف/۷، ۱۶۴)، گفتند: نهى از منکر ما براى این است که در برابر خدا عذرى داشته باشیم یا این که شاید هم نهى ما اثر ‌کرده، آن‌ها از این عمل دست بکشند:<ref> جامع‌البیان، مج ۶، ج ۹، ص ۱۲۴ـ۱۳۱؛ تفسیر قرطبى، ج‌ ۷، ص‌ ۱۹۵.</ref> {{متن قرآن|«...‌قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّکمْ وَلَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ»}} (سوره اعراف/۷، ۱۶۴).
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 +
==منابع==
  
==منابع==
+
*[https://quran.isca.ac.ir/fa/Article/Detail/4879/%D8%A7%D9%8E%D8%B5%D8%AD%D8%A7%D8%A8%20%D8%B3%D9%8E%D8%A8%D8%AA ابوالفضل روحى، دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد ۳، صفحه ۴۰۸-۴۱۳].
ابوالفضل روحى، دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد صفحه 408-413.
+
*[[تفسیر نور (کتاب)|تفسیر نور]]، محسن قرائتی، جلد ۲، صفحه ۷۹.
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= متوسط
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= متوسط
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}
  
 
[[رده: واژگان قرآنی]]
 
[[رده: واژگان قرآنی]]
 +
[[رده: قصه‌های قرآنی]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۴۹

«اَصحاب السَبت» از تعابیر قرآنی و اشاره به گروهى از یهود است که از فرمان خدا مبنى بر تحریم صید ماهى در روزهاى شنبه تخلّف کرده و با یک حیله، ماهیان را در روز شنبه حبس نموده و روز یکشنبه صید مى‌کردند؛ پس آنان به عذاب الهى گرفتار شده و صورت‌هایشان به شکل بوزینه مسخ شد.

واژه‌شناسی

«سَبت» (بر وزن عقل)، در اصل به معنى قطع است. سبت یهود را که روز شنبه است، به علّت قطع عمل و تعطیل کردن کار در آن روز، سبت گفته‏ اند.[۱]

تعبیر «اَصحاب السَبت» به ‌صورت صریح تنها یک بار در آیه ۴۷ سوره نساء «یا أَیهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَکمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَىٰ أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ کمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ ۚ وَکانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا» بکار رفته است؛ ولى در آیات ۶۵‌ـ‌۶۶ سوره بقره؛ ۱۵۴ سوره نساء؛ ۷۸ سوره مائده؛ ۱۶۳ سوره اعراف و ۱۲۴ سوره نحل داستان این قوم و سرانجام آنان بیان گردیده است.

«اصحاب سبت» از قوم ‌بنى‌اسرائیل بودند: «لُعِنَ الَّذِینَ کفَرُواْ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ...» (سوره مائده/۵، ۷۸) و در شهرى ساحلى به ‌نام «اَیلَه»[۲] میان «مصر» و «مدین» یا «مدین» یا «طبریه» یا «مقنا» (که بین «مدین» و «عینونا» قرار داشته) زندگى مى‌کرده‌اند.[۳]

این قوم در عصر پیامبرى حضرت داود علیه‌السلام بوده[۴] و شمار آنان را ۷۰۰۰۰ یا ۱۲۰۰۰ نفر گفته‌اند.[۵] گروهى از مورخان و مفسران نیز آن‌ها را بخشى از قوم ثمود پنداشته‌اند که بر اثر همجوارى با بنى‌اسرائیل به دیانت یهود گرویده‌اند.[۶]

داستان اصحاب سبت

خداوند قوم یهود را به تعظیم روز جمعه و خوددارى از کار در آن روز فرمان داد؛[۷] اما آنان در این فرمان الهى اختلاف کرده با این باور که روز شنبه -به سبب پایان یافتن آفرینش آسمان‌ها و زمین در آن روز- بزرگترین روزهاست،[۸] از پذیرفتن روزى جز شنبه سر باز زده، فرمان خداوند را نادیده گرفتند. از این ‌رو خداوند نیز کار را بر آن‌ها سخت گرفت و کار کردن در آن روز از جمله صید ماهى -که با توجه به ساحلى بودن محل سکونتشان از کارهاى رایج و مهم آن قوم بود-، بر آن‌ها حرام گشت:[۹] «إِنَّمَا جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذِینَ اخْتَلَفُواْ فِیهِ...» (سوره نحل/۱۶، ۱۲۴). در واقع تعطیلى روز شنبه که در این آیه بیان شده تنبیهى برای آنان است.

یهودیان تا مدتى بر این فرمان پایبند بوده، در روزهاى شنبه با تعطیل کردن کار به عبادت و استراحت مى‌پرداختند؛ ولى ماهیان چون روزهاى شنبه خود را در امان مى‌دیدند به ‌صورت انبوه در کناره‌هاى دریا و روى آب نمایان مى‌شدند به ‌گونه‌اى که سطح آب دیده نمى‌شد؛ ولى در روزهاى دیگر به زیر آب رفته و جز شمار اندکى بر روى آب نمى‌آمدند: «...‌تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَیوْمَ لاَ یسْبِتُونَ لاَ تَأْتِیهِمْ...» (سوره اعراف/۷، ۱۶۳).

آنان مدتى این وضع را تحمل ‌کرده و مانند گذشتگان و پدرانشان از صید ماهى در روز شنبه پرهیز مى‌کردند؛ ولى پس از آن نتوانستند بر تمایلات نفسانى خود چیره شوند و چون از یک سو نمى‌خواستند از فرمان الهى سرپیچى کرده، گرفتار کیفر شوند و از سوى دیگر حاضر نبودند از خیل ماهیان روز شنبه بى‌بهره باشند، به حیله‌اى دست زدند که ظاهر آن فرمانبرى و باطنش نافرمانى بود. آنان در کنار دریا حوضچه‌هایى حفر کرده و از طرف دریا جوی‌هایى را به این حوضچه‌ها کشیدند. روز شنبه هنگامى که آب دریا بالا مى‌آمد به وسیله این جوی‌ها ماهیان زیادى به سوى حوضچه‌ها هدایت مى‌شدند و هنگامى که آب دریا پایین مى‌آمد در آن حوضچه‌ها گرفتار مى‌شدند و در روز یکشنبه آن‌ها را صید مى‌کردند.[۱۰]

برخى نیز گفته‌اند: آن‌ها در شب شنبه تورهاى ماهیگیرى را مى‌گستراندند و چون روز شنبه ماهیان زیادى در تورها جمع مى‌شد، روز یکشنبه تورها را جمع‌آورى مى‌کردند و از این راه اموال فراوانى بدست مى‌آوردند.[۱۱] در آغاز این کار با ترس و پنهانى صورت مى‌گرفت، ولى به تدریج در میان آنان گسترش یافت و صورتى آشکار به خود گرفت.

اما در برابر این گروه که با حیله به صید ماهى مى‌پرداختند، دو گروه دیگر وجود داشتند: گروهى که نه به صید ماهى مى‌پرداختند و نه صیادان را از این کار نهى مى‌کردند و موعظه آن‌ها را بى‌فایده دانسته، مى‌گفتند: آنان را به حال خود واگذارید تا نابود یا به عذاب الهى گرفتار شوند: «...لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللّهُ مُهْلِکهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا...»(سوره اعراف/۷، ۱۶۴). گروه دیگر کسانى بودند که به فرمان‌هاى پیامبرشان پایبند بوده و به امید این که گناهکاران به سخنانشان گوش فرا داده از این عمل دست بکشند، به هدایت گمراهان پرداخته و آنان را از این کار باز مى‌داشتند. این گروه که به گفته برخى حدود ۱۰۰۰۰ نفر[۱۲] بودند، هنگامى که دیدند سخنانشان در گناهکاران اثرى ندارد از آنان جدا شدند.[۱۳]

عذاب اصحاب سبت:

گروهى که ماهى صید مى‌کردند، به ‌صورت میمون مسخ شدند: «فَلَمَّا عَتَوْاْ عَن مَّا نُهُواْ عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ کونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِینَ» (سوره اعراف/۷، ۱۶۶) آیه ‌۶۵ سوره بقره نیز تجاوزکارى اصحاب سبت و مسخ شدن آنان به میمون را گزارش مى‌کند: «وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَواْ مِنکمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِینَ» و طبق برخى روایات و گفته مفسران و مورخان، بعد از سه[۱۴] یا هفت[۱۵] روز باد و باران شدیدى همه آنان را به درون دریا ریخت و هیچ فردى از آنان بر روى خشکى نماند.[۱۶] همچنین بنابر نظر بیشتر مفسران از آیه «لُعِنَ الَّذِینَ کفَرُواْ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیمَ ذَلِک بِمَا عَصَوا وَّکانُواْ یعْتَدُونَ» (سوره مائده/۵، ۷۸) برمى‌آید که قومى که بر اثر نافرمانى از دستور خدا مورد لعن حضرت داود علیه‌السلام قرار گرفتند همان اهل «اَیله» بودند و به سبب بى‌اعتنایى به حرمت صید ماهى در روز شنبه حضرت داود علیه‌السلام آنان را نفرین کرد و گفت: «خدایا آن‌ها را لباس لعنت و عذاب بپوشان» و خداوند آن‌ها را به ‌صورت میمون مسخ کرد.[۱۷]

از دیگر آیاتى که مفسران آن را درباره گناه اصحاب سبت دانسته‌اند آیه «قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکم بِشَرٍّ مِّن ذَلِک مَثُوبَةً عِندَاللّهِ مَن لَّعَنَهُ اللّهُ وَغَضِبَ عَلَیهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِیرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُوْلَـئِک شَرٌّ مَّکاناً وَأَضَلُّ عَن سَوَاء السَّبِیلِ» (سوره مائده/۵، ۶۰) است که ضمیر «مِنهُم» در آن به اصحاب سبت باز مى‌گردد. بر اثر گناهى که مرتکب شده بودند خداوند جوانان آن‌ها را به میمون و پیرانشان را به خوک مسخ کرد.[۱۸]

برخى دیگر نیز گفته‌اند: کسانى ‌که به میمون مسخ شدند اصحاب سبت و کسانى که به خوک مسخ شدند کافرانى بودند که پس از معجزه حضرت عیسى علیه‌السلام و نزول مائده آسمانى همچنان بر کفر خود اصرار ورزیدند.[۱۹] شایان ذکر است که «قَرَده» در قرآن فقط در سه آیه پیش گفته آمده و همه موارد مربوط به داستان اصحاب سبت است.

درباره گروه دوم که نهى از منکر را ترک کردند، برخى از مفسران گفته‌اند که آن‌ها نیز نجات یافتند، زیرا آیه «...‌وَأَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِیسٍ بِمَا کانُواْ یفْسُقُونَ» (سوره اعراف/۷، ۱۶۵) آنان را دربر نمى‌گیرد، چون آن‌ها مى‌دانستند سخنانشان در گناهکاران اثرى ندارد.[۲۰]

برخى دیگر مى‌گویند: آنان دچار عذاب شده به ‌صورت مورچه مسخ شدند[۲۱] و آیه «...‌وَأَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِیسٍ...» (سوره اعراف/۷، ۱۶۵) شامل آن‌ها نیز مى‌شود، زیرا خداوند فقط نهى کنندگان از منکر را از نجات‌یافتگان خوانده است: «فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکرُواْ بِهِ أَنجَینَا الَّذِینَ ینْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ...». (سوره اعراف/۷، ۱۶۵) گروهى از مفسران نیز درباره آنان سکوت کرده سرانجام آنان را نامعلوم دانسته‌اند.[۲۲]

اما به تصریح قرآن، گروهى که در برابر این منکر ساکت نشده و نهى از منکر نمودند، نجات یافته و گرفتار عذاب نشدند: «...أَنجَینَا الَّذِینَ ینْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ...» (سوره اعراف/۷، ۱۶۵).

کیفیت مسخ اصحاب سبت:

مفسران درباره کیفیت مسخ اختلاف نظر دارند؛ بیشتر آنان در ذیل یکى از آیاتى که درباره اصحاب سبت آمده تصریح دارند که مسخ آن‌ها جسمانى بوده[۲۳] و آنان به ‌صورت میمون و خوک درآمدند، به ‌گونه‌اى که مردم نیز آنان را با این هیئت مشاهده کردند.[۲۴]

حتى برخى از مفسران گفته‌اند: مردان آن‌ها به‌ صورت میمون‌هاى نرینه و زنانشان به میمون‌هاى مادینه مسخ شدند.[۲۵] صدرالمتألهین نیز با بیان استدلالى بر این باور است که مسخ این قوم مى‌تواند جسمانى باشد و دلیلى بر استحاله آن نیست.[۲۶] در برابر قول اول، گروهى با استناد به این که مسخ جسمانى مستلزم بازگشت موجود بالفعل به موجود بالقوه است گفته‌اند: مسخ نمى‌تواند جسمانى باشد بلکه قلوبشان مسخ شد.[۲۷] علامه طباطبایى ضمن پذیرش استحاله بازگشت موجود بالفعل به موجود بالقوه، مسخ را از مصادیق آن ندانسته و قول اول را ‌مى‌پذیرد.[۲۸]

عبرت‌هاى داستان اصحاب سبت

بیان داستان اصحاب سبت درسى براى همگان است، گرچه تنها پرهیزکاران از این درس بهره مى‌برند: «فَجَعَلْنَاهَا نَکالاً لِّمَا بَینَ یدَیهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ». (سوره بقره/۲، ۶۶)

مفسران گفته‌اند: این آیه خطاب به یهودیان زمان رسول ‌اکرم صلى الله علیه وآله است و مراد از ذکر این داستان مى‌تواند دو چیز باشد:‌ اظهار معجزه پیامبر، زیرا آن حضرت به رغم نخواندن کتاب و نوشته‌اى، از داستان‌هاى گذشتگان خبر داد.[۲۹] و اندرز و هشدارى است به یهودیان زمانِ حضرت رسول صلى الله علیه وآله که ممکن است شما هم بر اثر تمرّد از فرمان‌هاى خدا گرفتار چنین عذابى شوید. برخى نیز آن را براى اندرز و پند اقوام دیگر دانسته‌اند.[۳۰]

گروهى از مفسران نیز منظور از متقین در آیه «...‌ وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ» (سوره بقره/۲، ۶۶) را امت حضرت محمد صلى الله علیه وآله دانسته‌اند؛[۳۱] همچنین از آیه «وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَواْ...» (سوره بقره/۲، ۶۵) بر‌مى‌آید که داستان این قوم در کتب مقدس پیشین نیز بیان شده است زیرا مخاطب «عَلِمتُم» یهودیان هستند.

در آیه «یا أَیهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِمَا مَعَکمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَىٰ أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ کمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ ۚ وَکانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا» (سوره نساء/۴، ۴۷) نیز اهل ‌کتاب را از دچار شدن به عذاب اصحاب سبت برحذر داشته و آن‌ها را نیز به این ‌گونه عذاب‌ها تهدید مى‌کند. از این آیه نیز چنین برمى‌آید که اهل کتاب نیز از گناه و عذاب این قوم آگاهى داشته‌اند که خداوند به آن‌ها یادآورى مى‌کند.

درس دیگرِ این داستان اهمیت «نهى از منکر» و سکوت نکردن در برابر پلیدی‌هاست، زیرا کسانى که در برابر گناه صیادان سکوت نکردند، از عذاب نجات یافتند: «...‌أَنجَینَا الَّذِینَ ینْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ...»(سوره اعراف/۷، ۱۶۵) و نیز برخى مفسران از این داستان استفاده کرده‌اند که امید نداشتن به تأثیر نهى از منکر، مجوز ترک این واجب ‌نمى‌شود[۳۲] زیرا نهى کنندگان از منکر، در پاسخ کسانى که این عمل را بى‌فایده مى‌دانستند و مى‌گفتند: «...‌لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللّهُ مُهْلِکهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا...» (سوره اعراف/۷، ۱۶۴)، گفتند: نهى از منکر ما براى این است که در برابر خدا عذرى داشته باشیم یا این که شاید هم نهى ما اثر ‌کرده، آن‌ها از این عمل دست بکشند:[۳۳] «...‌قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّکمْ وَلَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ» (سوره اعراف/۷، ۱۶۴).

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی.
  2. کشف‌الاسرار، ج ‌۱، ص‌ ۲۲۳؛ مجمع‌البیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵۶؛ تفسیر سمرقندى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۲۶.
  3. مجمع‌البیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵۶؛ بحارالانوار، ج‌ ۱۴، ص‌ ۶۰؛المیزان، ج‌ ۸‌، ص‌ ۳۰۲.
  4. تفسیر بیضاوى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۹.
  5. کشف الاسرار، ج‌ ۱، ص‌ ۲۲۲؛ مجمع البیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵۶.
  6. المیزان، ج‌ ۸‌، ص‌ ۳۰۲.
  7. نورالثقلین، ج‌ ۱، ص‌ ۸۷‌.
  8. کتاب مقدس، خروج ۳۱: ۱۲‌ـ‌۱۸؛ تثنیه ۵: ۱۲ـ۱۶.
  9. تفسیر ابن ‌کثیر، ج‌ ۱، ص‌ ۱۱۰؛ تفسیر بیضاوى، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۹؛ المیزان، ج‌ ۱۱، ص‌ ۳۷۰.
  10. مجمع‌البیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵۶؛ تفسیر قرطبى، ج‌ ۷، ص‌ ۹۴؛ نورالثقلین، ج ‌۱، ص‌ ۸۶‌.
  11. مجمع‌البیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵۶؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ‌۱، ص‌ ۱۰۹؛ نمونه، ج‌ ۶‌، ص‌ ۴۲۳.
  12. بحارالانوار، ج‌ ۱۴، ص‌ ۵۶.
  13. تفسیر بیضاوى، ج‌ ۲، ص ‌۱۲۱؛ فى ظلال‌القرآن، ج‌ ۳، ص‌ ۱۳۸۵؛ روض‌الجنان، ج‌ ۱، ص‌ ۳۲۳.
  14. التبیان، ج ۱، ص‌ ۲۹۰؛ روض‌الجنان، ج ۱، ص‌ ۳۲۴؛ تفسیر ‌صدرالمتألهین، ج‌ ۳، ص‌ ۴۶۸.
  15. مجمع‌البیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵۹؛ البحرالمحیط، ج‌ ۱، ص‌ ۳۹۸.
  16. مجمع‌البیان، ج‌ ۱، ص ‌۲۶۴.
  17. همان، ج ۳، ص ۳۵۷؛ المیزان، ج‌ ۶، ص‌ ۸۲‌.
  18. مجمع‌البیان، ج‌ ۳، ص‌ ۳۳۳؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌ ۱، ص‌ ۱۰۹.
  19. کشف‌الاسرار، ج‌ ۳، ص‌ ۱۶۵؛ مجمع‌البیان، ج‌ ۳، ص‌ ۳۳۳.
  20. الکشاف، ج‌ ۲، ص‌ ۱۷۱؛ مجمع‌البیان، ج ‌۴، ص‌ ۷۵۸؛ الدرالمنثور، ج‌ ۳، ص‌ ۵۸۸‌.
  21. کنزالدقائق، ج‌ ۵، ص‌ ۲۲۳؛ بحارالانوار، ج‌ ۱۴، ص‌ ۵۴؛ سعدالسعود، ص‌ ۲۲۰.
  22. مجمع‌البیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵۶؛ تفسیر بغوى، ج‌ ۲، ص‌ ۱۷۵.
  23. مجمع‌البیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵۹؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج‌ ۳، ص‌ ۴۷۲.
  24. مجمع‌البیان، ج‌ ۴، ص‌ ۷۵۹؛ سعد السعود، ص‌ ۲۱۹.
  25. الدرالمنثور، ج‌ ۳، ص‌ ۵۸۸.
  26. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌ ۳، ص‌ ۴۷۲.
  27. جامع‌البیان، مج ‌۱، ج‌ ۱، ص ‌۴۷۲؛ البحر المحیط، ج‌ ۱، ص‌ ۳۹۷.
  28. المیزان، ج‌ ۱، ص‌ ۲۰۶.
  29. التفسیر الکبیر، ج‌ ۳، ص‌ ۱۱۰.
  30. مجمع‌البیان، ج‌ ۱، ص‌ ۲۶۵.
  31. تفسیر ابن‌کثیر، ج ‌۱، ص‌ ۱۱۱؛ البحرالمحیط، ج‌ ۱، ص‌ ۳۹۹؛ الدرالمنثور، ج‌ ۱، ص‌ ۱۸۵.
  32. جامع البیان، مج‌ ۶، ج‌ ۹، ص‌ ۱۲۴‌ـ‌۱۲۵؛ التبیان، ج‌ ۵، ص‌ ۱۳.
  33. جامع‌البیان، مج ۶، ج ۹، ص ۱۲۴ـ۱۳۱؛ تفسیر قرطبى، ج‌ ۷، ص‌ ۱۹۵.

منابع