شیخ حسین حلی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی « ==ولادت و خاندان== شیخ حسین حلى از همان آغاز طفولیت، دور از محیط علمى نبود. پدر...» ایجاد کرد)
 
 
(۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
'''آیت‌الله حسین حلی''' (١٣٠٩ - ١٣٩۴ ق)، عالم ربانی و فقیه اصولی [[شیعه]] در قرن ١۴ قمری و از شاگردان [[میرزا محمدحسین نائینی|میرزاى نائینى]] بود. شیخ حسین حلی علیرغم منزلت بالای فقهی و اصولی، از عهده‌داری [[مرجعیت]] و تشریفات آن دوری گزید. وی آثار متعددی در [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] تألیف نمود.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل = حسین حلی
 +
|تصویر=[[پرونده:حسین حلی .jpg|220px|center]]
 +
|زادروز = ١٣٠٩ قمری
 +
|زادگاه = [[نجف]]
 +
|وفات = ١٣٩۴ قمری
 +
|مدفن = نجف، [[حرم امام علی علیه السلام]]
 +
|اساتید = [[میرزا محمدحسین نائینی]]، [[سید ابوالحسن اصفهانی|سید ابوالحسن اصفهانى]]، [[آقا ضیاءالدین عراقی|آقا ضیاءالدین عراقى]]،...
 +
|شاگردان = [[سید علی حسینی سیستانی|سید على سیستانى]]، [[سید محمدسعید حکیم]]، [[سید محمد تقی حکیم|سید محمدتقى حکیم]]، شیخ محمدهادى معرفت،...
 +
|آثار =الاجتهاد والتقلید، شرح [[عروة الوثقى (کتاب)|عروةالوثقى]]، شرح [[مکاسب (کتاب)|المکاسب]]، مباحث اصولیه متفرقه، مجموعه مسائل فقهیه و اصولیه، کشکول،...
 +
}}
  
 
==ولادت و خاندان==
 
==ولادت و خاندان==
شیخ حسین حلى از همان آغاز طفولیت، دور از محیط علمى نبود. پدرش شیخ على، فرزند حسین بن حمود، طالب علم و عاشق آموختن دانش دین بود. خاندان «عیفار» از قبیلۀ «طفیل» در جنوب غربى حله، همه از علاقه‌مندهان علم و جویندگان دانش به شمار مى‌آمدند و این خواهش درونى، نسل به نسل به فرزندان این خاندان منتقل مى‌شد.
+
شیخ حسین حلی در سال ١٣٠٩ قمرى در [[نجف]] اشرف به دنیا آمد. او از همان آغاز طفولیت، دور از محیط علمى نبود. پدرش شیخ على، در محضر درس اساتید بزرگى چون [[شیخ محمدطه نجف|شیخ محمد طه نجف]] و [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سید محمدکاظم یزدى]] حاضر شد و از چنان جایگاه علمى برخوردار مى‌گردد که در تراجم از او چنین یاد مى‌کنند: «یکى از عالمان بى‌مثال، و شایستگان نیک‌روش که خاص و عام بر صلاح و عظمتش اتفاق دارند. به ورع و زهد و پارسایى و عبادت، معروف بود».
شیخ على که عیفار را از جهت علمى، راضى کننده نمى‌بیند، بار سفر مى‌بندد و راهى نجف اشرف مى‌شود و چون خانه‌اى در آن‌جا نداشت، در مدرسۀ «مهدیه» ساکن مى‌شود. وى پس از گذراندن دروس ابتدایى در محضر درس اساتید بزرگى چون شیخ محمد طه نجف و سید محمدکاظم یزدى حاضر مى‌شود و از چنان جایگاه علمى برخوردار مى‌گردد که در تراجم از او چنین یاد مى‌کنند: «یکى از عالمان بى‌مثال، و شایستگان نیک‌روش که خاص و عام بر صلاح و عظمتش اتفاق دارند. به ورع و زهد و پارسایى و عبادت، معروف بود»  
+
 
شیخ على حلى در هفتم شعبان ١٣۴۴قمرى در نجف اشرف از دنیا رفت و در همان شهر به خاکش سپردند. به روال مرسوم، فرزند وى یعنى شیخ حسین حلى باید به جاى پدر، اقامه جماعت در صحن حیدرى حرم مطهر علوى را بر عهده مى‌گرفت که نخواست و آن را به استادش میرزاى نائینى سپرد.
+
==تحصیل و استادان==
شیخ حسین کوچک‌ترین فرزند شیخ على بود که در سال ١٣٠٩ قمرى در نجف اشرف به دنیا آمد و در سایه علم و تقواى پدر، اسباب رشد علمى و عملى خویش را فراهم آورد. شیخ حسین شیفتۀ آموختن دانش‌هاى گوناگون بود. از این رو، گاه با برادر بزرگ‌تر خود شیخ حسن به نشست‌هاى علمى و ادبى مى‌پرداخت و انبان اشتیاق خود را از تحفه‌هاى فضل و ادب مى‌انباشت و با نهایت کوشش، مسیر پرسنگلاخ بزرگى یافتن را گام به گام مى‌پیمود.
+
شیخ حسین حلى در سایه علم و تقواى پدر، اسباب رشد علمى و عملى خویش را فراهم آورد. شیخ حسین شیفتۀ آموختن دانش‌هاى گوناگون بود. از این رو، گاه با برادر بزرگ‌تر خود شیخ حسن به نشست‌هاى علمى و ادبى مى‌پرداخت.
نخستین استادش، پدر بود و اساتید معروف فقه و اصول، و در این راه، ذکاوت و هوش سرشارش به یارى‌اش مى‌آمد و بر سرعت حرکت علمى‌اش مى‌افزود.
+
نخستین استادش، پدرش بود و اساتید معروف [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]]، و در این راه، ذکاوت و هوش سرشارش به یارى‌اش مى‌آمد و بر سرعت حرکت علمى‌اش مى‌افزود.
در نیمۀ نخست قرن سیزدهم، مرجعیت دینى در نجف اشرف را شمارى از یگانگان و نام‌آوران عرصۀ فقه و اصول و خارج‌گویان بزرگ حوزه بر عهده داشتند؛ همچون: سید ابوالحسن اصفهانى، شیخ آقا ضیاءالدین عراقى و میرزاى نائینى. شیخ حسین حلیرحمه الله پاى درس این بزرگان حاضر مى‌شد و از دانش فقهى و اصولى آنها بهره‌ها مى‌برد. اما رابطه او با میرزاى نائینى صمیمانه‌تر و نزدیک‌تر بود و به گفتۀ بعضى منابع: «بخش بزرگ و عمدۀ درس‌آموزى و شاگردى شیخ نزد میرزا محمدحسین نائینى بود که سال‌هاى متمادى به طول انجامید» و هر یک از دیگرى بهره‌ها بردند و به گفته یکى از شاگردان شیخ:
+
 
شیخ حسین حلى، خبرگى در اقوال علما و احاطه به آرا و اندیشه‌هاى آنان را در فقه و اصول، از معدن و سرچشمه آن یعنى استادش میرزاى نائینى داشت و در عوض، استاد، شاگرد خود را در تحریر دروس و تهذیب آنها و جواب به استفتائات به یارى مى‌گرفت»
+
در نیمۀ نخست قرن سیزدهم، مرجعیت دینى در [[نجف]] اشرف را شمارى از نام‌آوران عرصۀ فقه و اصول و خارج‌گویان بزرگ حوزه بر عهده داشتند؛ همچون: [[سید ابوالحسن اصفهانی|سید ابوالحسن اصفهانى]]، [[آقا ضیاءالدین عراقی|آقا ضیاءالدین عراقى]] و [[میرزا محمدحسین نائینی|میرزاى نائینى]]. شیخ حسین حلی پاى درس این بزرگان حاضر مى‌شد و از دانش فقهى و اصولى آنها بهره‌ها مى‌برد. اما رابطه او با میرزاى نائینى صمیمانه‌تر و نزدیک‌تر بود و به گفتۀ بعضى منابع: «بخش بزرگ و عمدۀ درس‌آموزى و شاگردى شیخ نزد میرزا محمدحسین نائینى بود که سال‌هاى متمادى به طول انجامید» و هر یک از دیگرى بهره‌ها بردند و به گفته یکى از شاگردان شیخ:
 +
شیخ حسین حلى، خبرگى در اقوال علما و احاطه به آرا و اندیشه‌هاى آنان را در فقه و اصول، از معدن و سرچشمه آن یعنى استادش میرزاى نائینى داشت و در عوض، استاد، شاگرد خود را در تحریر دروس و تهذیب آنها و جواب به استفتائات به یارى مى‌گرفت».
 +
 
 
شیخ حسین بسیار مورد اعتماد میرزا و مورد مدح و ستایش او بود و هیچ مسئله‌اى مطرح نمى‌شد، مگر این‌که شیخ درباره آن نظر داشت و به تدقیق و تحقیق در باب آن، اظهار نظر مى‌کرد و همۀ اقوال را پى مى‌گرفت. از کارهاى بزرگ وى که خدمتى عظیم به استادش به شمار مى‌آمد، برانگیختن میرزا به تأسیس «مجلس استفتاء» بود.
 
شیخ حسین بسیار مورد اعتماد میرزا و مورد مدح و ستایش او بود و هیچ مسئله‌اى مطرح نمى‌شد، مگر این‌که شیخ درباره آن نظر داشت و به تدقیق و تحقیق در باب آن، اظهار نظر مى‌کرد و همۀ اقوال را پى مى‌گرفت. از کارهاى بزرگ وى که خدمتى عظیم به استادش به شمار مى‌آمد، برانگیختن میرزا به تأسیس «مجلس استفتاء» بود.
نمونۀ دیگر از عظمت روحى و تقواى زبانزد شیخ حسین حلى، رابطۀ ویژۀ او با آیت‌الله سید محسن حکیم است. شیخ حسین به حکم جایگاه علمى و اجتهادى خویش مى‌توانست یکى از مراجع پس از سیدابوالحسن اصفهانى باشد، اما خود به جهاتى که کم و بیش آشکار است، بدین امر رغبت نشان نداد و کناره گرفت. در همان زمان، مرجعیت سید محسن حکیم که با شیخ هم‌شاگردى بود، مستقر گردید و عکس‌العمل شیخ جز تأیید چیز دیگرى نبود.
+
 
ایشان على‌رغم اختلاف سلیقه و برداشت با سید محسن حکیم، براساس نیک‌نفسى و حق‌گرایى و ایمان به وجود شرایط مرجعیت در او، وى را تأیید مى‌کند و رابطه خود را مستحکم مى‌سازد. در مقابل، سید محسن حکیم نیز شیخ را مى‌ستود و تکریم مى‌کرد و به گفتۀ سید سعید حکیم، در اواخر عمر خویش، فراوان جویاى حال شیخ بود و دیگران را به حرمت‌گزارى و قدرشناسى منزلت علمى شیخ سفارش مى‌کرد. شیخ اگرچه در مسئله ولایت سیاسى فقیه در عصر غیبت، با سید محسن حکیم اختلاف‌نظر داشت، اما آن‌جا که ضرورت اقتضا مى‌کرد، با ایشان همراه مى‌شد؛ چون تأیید و کمک به مرجعیت را به صلاح اسلام و مسلمانان مى‌دانست و سکوت یا اختلاف را به هیچ‌روى برنمى‌تابید.
+
==تدریس و شاگردان==
٢) . اندیشه‌ها و آثار علمى
+
روش شیخ حسین حلى در بیان مسائل این‌گونه بود که چون مسئله‌اى مطرح مى‌شد، خلاصۀ اندیشه‌هاى بزرگان فن را در باب آن عرضه مى‌کرد و هر یک را به بحث و مناقشه مى‌گذاشت و با مهارت بى‌نظیر خود غث و ثمین آنها را از هم جدا مى‌کرد. این‌گونه بحث، بى‌شک براى کسانى که در پى تعمیق افکار و اندیشه‌هاى خود بودند، جالب و بهانه‌اى براى تداوم حضور در درس این استاد بود.
گرچه شیخ بزرگوار ما حسین بن على حلى در نشان دادن سرمایه عظیم علمى خود و تلاش براى به دست گرفتن مرجعیت، هیچ حرکتى از خود نشان نمى‌داد و از این‌گونه امور پرهیز داشت، اما جایگاه علمى او در نجف اشرف امرى انکار ناپذیر بود. این سرچشمه پاک و جوشان دانش، در عرصه‌هاى مختلف، به‌ویژه فقه و اصول، اندیشه‌هاى بکر و تحول‌آفرینى از خود بر جاى نهاد؛ چراکه درخت تنومند علمى‌اش در وجود پهلوانان حوزۀ علمیه نجف همچون میرزاى نائینى، شیخ ضیاءالدین عراقى و سیدابوالحسن اصفهانى ریشه دوانده بود.
+
یکى از شاگردان شیخ در این باره مى‌گوید: هرگاه از شیخ مى‌خواستیم نظر خود را درباره مسئله‌اى بیان کند، مى‌فرمود: من اهل [[فتوا]] دادن نیستم. ما مسئله را در کتاب‌هاى گوناگون بررسى مى‌کنیم و دیدگاه اصحاب را به نقد و مناقشه مى‌گذاریم و نتیجه‌گیرى مى‌کنیم.
میراث علمى شیخ را مى‌توان دو دسته کرد: ١) . تقریرات درس استادان بزرگ آن روز؛ ٢) . آنچه شاگردان شیخ از افادات فقهى و اصولى او به یادگار نهاده‌اند.
+
 
باتوجه به آنچه در فهرست مؤلفات شیخ حلى آمده، دسته اول آثار از این قرار است:
+
بنابراین مى‌توان حلقۀ درس شیخ حسین حلى را مجموعه‌اى هرچند اندک از نخبگان حوزوى دانست که بیش از هر چیز، تحقیق و تتبع و نازک‌اندیشى در افکار فقهى و اصولى برایشان مهم و باارزش بود و شیخ به این دسته شاگردان خود بها مى‌داد و آنها را به صورت‌هاى گوناگون ارج مى‌نهاد. طلاب جدى و کوشا همواره مورد توجه او بودند و ایشان تقریرات روزانۀ آنها را به دقت ملاحظه مى‌کرد و اگر نقص و آشفتگى در آنها مى‌دید، با خط خود تذکر مى‌داد و تصحیح مى‌کرد.
الف) آثار فقهى:
+
 
١) . الاجتهاد والتقلید
+
در منابع مربوط به زندگى شیخ حسین حلى و شاگردان وى، فهرستى بلند از خوشه‌چینان خرمن معرفت شیخ ارائه شده که حدود ۵٣ نفرشان از شخصیت‌هاى بارز و اسوۀ حوزه‌اند و بعضى سمت [[مرجعیت]] نیز دارند:
٢) . شرح عروةالوثقى (الطهاره)
+
 
٣) . شرح عروةالوثقى (الاجاره)
+
*[[سید علی حسینی سیستانی|سید على سیستانى]]؛
۴) . شرح المکاسب / شروطالعوضین
+
*[[سید محمدسعید حکیم]]؛
۵) . شرح المکاسب / المعاطاة
+
*[[سید محمد تقی حکیم|سید محمدتقى حکیم]]؛
۶) . صلاة المسافر (بحث میرزاى نائینى)
+
*سید علاءالدین بحرالعلوم؛
٧) . قاعدة لاتعاد (بحث نائینى)
+
*سید عزالدین بحرالعلوم؛
٨) . قاعدة لاضرر
+
*سید عباس حسینى کاشانى؛
٩) . کتاب الصلاة (بحث نائینى)
+
*سید عباس مدرسى یزدى؛
ب) آثار اصولى:
+
*سید عبدالرزاق موسوى مقدم؛
١) . تقریرات خارج الاصول (بحث سید اصفهانى در شرح کفایةالاصول)
+
*شیخ محمدابراهیم جناتى؛
٢) . تقریرات خارج‌الاصول (بحث میرزاى نائینى)
+
*شیخ محمدهادى معرفت؛
٣) . حاشیه على اجود التقریرات (سید ابوالقاسم خویى)
+
*شیخ مصطفى نورائى.
۴) . حاشیه على‌الفوائد الاصولیه (شیخ محمدعلى کاظمى)
+
 
۵) . تقریرات خارج اصول (بحث محقق عراقى)
+
==آثار و تألیفات==
۶) . رسالة فى تعریف علم‌الاصول
+
جایگاه علمى شیخ حسین حلى در [[نجف]] اشرف امرى انکار ناپذیر بود. این سرچشمه پاک و جوشان دانش، در عرصه‌هاى مختلف، به‌ویژه [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]]، اندیشه‌هاى بکر و تحول‌آفرینى از خود بر جاى نهاد.
٧) . مباحث اصولیه متفرقه
+
میراث علمى شیخ حلى را مى‌توان دو دسته کرد: ١). تقریرات درس استادان بزرگ آن روز؛ ٢). آنچه شاگردان شیخ از افادات فقهى و اصولى او به یادگار نهاده‌اند. باتوجه به آنچه در فهرست مؤلفات شیخ آمده، دسته اول آثار از این قرار است:
ج) کتاب‌هاى مشترک
+
 
١) . مجموعه مسائل فقهیه و اصولیه
+
'''الف) آثار فقهى:'''
٢) . مجموعه استفتائات (سید ابوالقاسم اصفهانى)
+
 
٣) . مجموعه استفتائات (میرزاى نائینى)
+
*الاجتهاد والتقلید
۴) . کشکول (مجموعه‌اى از حکمت‌ها و روایات تاریخى و گزینه‌هاى ادبى و علمى)
+
*شرح [[عروة الوثقى (کتاب)|عروةالوثقى]] (الطهاره)
این کتاب‌ها و آثار استوار علمى، همه به صورت خطى نزد فرزند شیخ، جناب محمدجواد حلى، منتظر شرایطى است که به شکلى در خور و شایسته به چاپ رسیده و در اختیار طالبان علم و معرفت قرار گیرد.
+
*شرح عروةالوثقى (الاجاره)
 +
*شرح [[مکاسب (کتاب)|المکاسب]] (شروط العوضین)
 +
*شرح المکاسب (المعاطاة)
 +
*صلاة المسافر (بحث میرزاى نائینى)
 +
*قاعدة لاتعاد (بحث نائینى)
 +
*قاعدة لاضرر
 +
*کتاب الصلاة (بحث نائینى)
 +
 
 +
[[پرونده:Khiyarat.jpg|thumb|left|یکی از آثار آیت الله حسین حلی]]
 +
 
 +
'''ب) آثار اصولى:'''
 +
 
 +
*تقریرات خارج الاصول (بحث سید ابوالحسن اصفهانى در شرح [[کفایة الاصول (کتاب)|کفایةالاصول]])
 +
*تقریرات خارج‌ الاصول (بحث میرزاى نائینى)
 +
*حاشیه على [[اجود التقریرات (کتاب)|اجود التقریرات]] (سید ابوالقاسم خویى)
 +
*حاشیه على‌الفوائد الاصولیه (شیخ محمدعلى کاظمى)
 +
*تقریرات خارج اصول (بحث [[آقا ضیاءالدین عراقی|محقق عراقى]])
 +
*رسالة فى تعریف علم‌الاصول
 +
*مباحث اصولیه متفرقه
 +
 
 +
'''ج) کتاب‌هاى مشترک:'''
 +
 
 +
*مجموعه مسائل فقهیه و اصولیه
 +
*مجموعه استفتائات (سید اصفهانى)
 +
*مجموعه استفتائات (میرزاى نائینى)
 +
*کشکول (مجموعه‌اى از حکمت‌ها و روایات تاریخى و گزینه‌هاى ادبى و علمى)
 +
 
 
آنچه شاگردان شیخ حسین حلى از ثمرات دانش این مرد بزرگ بر جاى نهاده‌اند، تقریرات درس‌هاى فقه و اصول ایشان است که از این قرارند:
 
آنچه شاگردان شیخ حسین حلى از ثمرات دانش این مرد بزرگ بر جاى نهاده‌اند، تقریرات درس‌هاى فقه و اصول ایشان است که از این قرارند:
١) . تقریرات آیت‌الله سیدعلى سیستانى (فقه و اصول)
 
٢) . تقریرات آیت‌الله سید محمدسعید حکیم (فقه و اصول)
 
٣) . تقریرات آیت‌الله سید محمدتقى حکیم (فقه و اصول)
 
۴) . تقریرات آیت‌الله شیخ حسن سعید (فقه)
 
۵) . تقریرات آیت‌الله شهید سید علاءالدین (اصول)
 
۶) . تقریرات آیت‌الله سید عزالدین بحرالعلوم (فقه و اصول)
 
٧) . تقریرات آیت‌الله شیخ عباس نائینى (فقه و اصول)
 
٨) . تقریرات آیت‌الله شیخ جعفر نائینى (فقه)
 
٨) . تقریرات آیت‌الله شهید میرزاعلى غروى
 
٩) . تقریرات مرحوم سید محمدحسین طهرانى لاله‌زارى (فقه و اصول)
 
از این تقریرات در مباحث فقهى، دو اثر چاپ و نشر شده است:
 
نخست کتاب «دلیل عروة الوثقى» تقریرات شیخ حسن سعید طهرانى از مباحث شیخ حسین حلى. این کتاب در دو موضوع آب‌ها و نجاسات سامان یافته است. طلیعۀ آن، به تقریظ شیخ بزرگوار حلى آراسته شده و در مقدمه، از تاریخ تحول فقه، از آغاز تا زمان نگارش کتاب، سخن به میان آمده است.
 
اثر دوم، کتاب «بحوث فقهیه» از شهید سید عزالدین بحرالعلوم است. این کتاب بحث‌هاى مستحدثه و جدید فقهى چون بانک، معاملات صرفى، سپرده‌گذارى و مانند آن و نیز بسیارى مسائل دیگر مربوط به زندگى نوین بشر در دنیاى امروز را شامل مى‌شود.
 
٣) . شاگردان شیخ
 
این حقیقت همچون روز براى من روشن است که بزرگان حوزۀ امروز نجف اشرف، همگى از ملتزمین بحث‌هاى فقهى و اصولى شیخ حسین حلى بوده، اندوخته‌هاى نفیس علمى خود را مدیون آن اسوۀ علم و تحقیقند و شمارى از آنها اکنون سمت مرجعیت شیعه را بر عهده دارند؛ همچون حضرات آیات سید على سیستانى و سید محمدسعید حکیم.
 
روش شیخ در بیان مسائل این‌گونه بود که چون مسئله‌اى مطرح مى‌شد، خلاصۀ اندیشه‌هاى بزرگان فن را در باب آن عرضه مى‌کرد و هر یک را به بحث و مناقشه مى‌گذاشت و با مهارت بى‌نظیر خود غث و ثمین آنها را از هم جدا مى‌کرد. این‌گونه بحث، بى‌شک براى کسانى که در پى تعمیق افکار و اندیشه‌هاى خود بودند، جالب و بهانه‌اى براى تداوم حضور در درس این استاد بود.
 
یکى از شاگردان شیخ در این باره مى‌گوید: هرگاه از شیخ مى‌خواستیم نظر خود را درباره مسئله‌اى بیان کند، مى‌فرمود: من اهل فتوا دادن نیستم. ما مسئله را در کتاب‌هاى گوناگون بررسى مى‌کنیم و دیدگاه اصحاب را به نقد و مناقشه مى‌گذاریم و نتیجه‌گیرى مى‌کنیم.
 
دیگر شاگرد ایشان، مرحوم تهرانى معتقد است: «شیخ در هر مسئله‌اى مرد دقت و تحقیق بود و نمى‌توان گفت که از علامۀ حلى کمتر بود»
 
بنابراین مى‌توان حلقۀ درس شیخ حسین حلى را مجموعه‌اى هرچند اندک از نخبگان حوزوى دانست که بیش از هر چیز، تحقیق و تتبع و نازک‌اندیشى در افکار فقهى و اصولى برایشان مهم و باارزش بود و شیخ به این دسته شاگردان خود بها مى‌داد و آنها را به صورت‌هاى گوناگون ارج مى‌نهاد. طلاب جدى و کوشا همواره مورد توجه او بودند و ایشان تقریرات روزانۀ آنها را به دقت ملاحظه مى‌کرد و اگر نقص و آشفتگى در آنها مى‌دید، با خط خود تذکر مى‌داد و تصحیح مى‌کرد.
 
در منابع مربوط به زندگى شیخ حسین حلى و شاگردان وى، فهرستى بلند از خوشه‌چینان خرمن معرفت شیخ ارائه شده که حدود ۵٣ نفرشان از شخصیت‌هاى بارز و اسوۀ حوزه‌اند و چنان‌که گفته آمد، بعضى سمت مرجعیت نیز دارند و در پهنۀ آسمان علم دین مى‌درخشند:
 
سید على سیستانى؛ سید محمدسعید حکیم؛ سید محمدتقى حکیم؛ سید علاءالدین بحرالعلوم؛ سید عزالدین بحرالعلوم؛ سید عباس حسینى کاشانى؛ سید عباس مدرسى یزدى؛ سید عبدالرزاق موسوى مقدم؛ شیخ محمد طه؛ شیخ محمدابراهیم جناتى؛ شیخ محمدهادى معرفت؛ شیخ مصطفى نورائى.
 
۴) . سیماى ارزش‌ها
 
بسیارى از ارزش‌هاى انسانى و اخلاقى، انسان را همچون یک مکتب تعلیم فضایل اخلاقى، جایگاهى بلند و تأثیرگذار مى‌بخشد و او را از بسیار کسانى که به دنیا آمدند و مردند و بر حاشیۀ زندگى بشر نقشى هم از خود بر جاى ننهادند، متمایز مى‌سازد. شیخ بزرگوار ما، مجمع همۀ ارزش‌ها بود و نمى‌توان در این فرصت محدود این فضایل را شماره کرد؛ ناچار به طور خلاصه برخى از این ویژگى‌هاى برجسته را مرور مى‌کنیم:
 
پارسایى و تقوا
 
در مدت‌زمان نه چندان کوتاهى که با این شخصیت ارزشمند زندگى و معاشرت داشتم، عامل تقوا و پارسایى را در وجود ایشان از همه روشن‌تر و برجسته‌تر دیدم و همین باعث مى‌شد، شیخ بزرگوار ما از پرداختن و سرگرم
 
شدن به مظاهر و مقامات دنیایى که اغلب مردم خواهش آن دارند، بر حذر باشد و از دورویى و رنگ عوض کردن‌هاى دور از حقیقت انسانى و خود را به جهات دنیایى، به تکلف و ظاهرسازى زدن، بپرهیزد.
 
در امور مالى بسیار حساس و دقیق بود و از هر کسى قبول نمى‌کرد. روزى یکى از ثروتمندان خدمت ایشان رسید و مبلغى هنگفت به عنوان هدیه تقدیمشان نمود؛ اما شیخ امتناع کرد و آن را به صاحبش بازگرداند. علت را که پرسیدیم، فرمود: «اموال این شخص شبهه‌ناک است و من نمى‌خواهم به آتش آن، خود را بسوزانم» .
 
کرامت و بخشش
 
کریم بودن صفتى است انسانى که صاحب خود را به مقامات والا مى‌رساند و این جایگاه را در میان خانواده و بستگان و دیگر مردمان حفظ مى‌کند. یکى از طلاب مى‌گوید: براى بحث در یک مسئله فقهى به خانه شیخ حسین حلى رفتم. در میان اسباب و اثاث خانه نشسته بود و چون مرا دید، با تواضع و روى گشاده به استقبالم آمد. پس از بحث، با هم راهى حرم امیرمؤمنان (علیه السلام) شدیم. در میان راه، یکى از خادمان حرم به همراه شخصى دیگر به خدمت شیخ رسید. آن شخص خود را به شیخ معرفى نمود و پاکتى پر از دینار به ایشان تقدیم کرد و رفت. پس از دقایقى، همان خادم آمد و از شیخ خواست تا مقدارى از محتویات پاکت را به او بدهد. شیخ پرسید: تو نیازمندى؟ گفت: به جدم رسول خدا، آرى. شیخ پاکت را با هرآنچه در آن بود به خادم داد و ذره‌اى از آن را براى خود برنداشت. من متحیر ماندم؛ زیرا چند روز پیش از این، فرزند شیخ از پدر تقاضاى پول کرده بود تا براى خانه‌اش چیزى ضرورى بخرد و شیخ گفته بود که هیچ در بساط ندارد.
 
دوستان و همنشینان شیخ
 
دوستان و همنشینان شیخ حسین حلى، همچون خود او مردمانى گزیده، اهل علم و ادب و فضل بودند و محبت و دوستى صادقانه از ویژگى‌هاى بارز آنان بود. این جمع، از دوران جوانى و طلبگى تا زمان پیرى، یکسره پیوندشان برقرار بود و به وفادارى، هیچ‌کدام دیگرى را تنها نمى‌گذاشت و عقد اخوت و دوستى نمى‌گسست. نقل است که مرحوم سید میرعلى ابوطبیخ به بیمارى روماتیسم مبتلا و خانه‌نشین گردید. دوستان بنا مى‌گذارند چهارشنبه هر هفته پس از اتمام درس‌ها، به اتفاق شیخ حلى غذاى خود را در خانه سید میرعلى بخورند و مایۀ تسلاى خاطر وى شوند که البته نشستى علمى و ادبى نیز به شمار مى‌آمد، همراه با بحث و بررسى پیرامون مسائل فقهى و اصولى و ادبى و بیان نکته‌هاى اخلاقى و پندآموز. این جمع نُه نفره، عبارت بودند از:
 
سید ابراهیم شبر (متوفاى ١٣٧٨) ؛ شیخ حسن بهبهانى (متوفاى ١٣۶٢) ؛ شیخ حسین حلى (متوفاى ١٣٩۴) ؛ سیدعلى بحرالعلوم (متوفاى ١٣٨۵) ؛ شیخ کاظم علیح؛ شیخ محمدجواد حجامى (متوفاى ١٣٧۶) ؛ شیخ حسین جواهرى (متوفاى ١٣٨٩) ؛ شیخ محمدحسین مظفر (متوفاى ١٣٨١) ؛ شیخ موسى جصانى (١٣۶٠) ؛ سید میرعلى ابوطبیخ (متوفاى ١٣۶١) .
 
شیخ حسین حلى در حق دوستان خود بسیار وفادار بود و همیشه از آنها به خیر و نیکى یاد مى‌کرد و بر دورى‌شان تأسف مى‌خورد. این وفادارى به دوستان شیخ خلاصه نمى‌شد و خانواده و فرزندان آنها را نیز شامل مى‌شد. . در رشد علمى و فرهنگى فرزندان و دوستان خود سخت مى‌کوشید و از آنها دستگیرى علمى و اخلاقى و ادبى مى‌نمود. فرزندان سید على ابوطبیخ معترفند که اگر از فضل و ادب و علمى بهره‌اى دارند، نتیجۀ بذل توجه شیخ حسین حلى است.
 
تواضع
 
بزرگ و کوچک مورد احترام و تکریم شیخ حلى بودند و مقامات و موقعیت‌هاى اجتماعى افراد، در چشم ایشان جلوه‌اى نداشت و معتقد بود که شرافت شخص است که یک مکان یا موقعیت را ارزش مى‌بخشد یا برعکس، از ارزش مى‌اندازد. خود از آیت‌الله شیخ محمدعلى کاظمى، یکى از شاگردان میرزاى نائینى شنیدم که به پدرم مرحوم سیدعلى بحرالعلوم مى‌گفت: «به رفیقت شیخ حسین بگو وقتى وارد مجلس مى‌شود، در جایى که بالاى مجلس برایش تدارک دیده‌اند بنشیند، نه پایین و دم در. این تواضع بیش از حدّ او ما را دچار اضطرار مى‌کند؛ زیرا چون نمى‌خواهیم از او پیش باشیم و احترامش را به خود لازم مى‌دانیم، ناچاریم از جلسه بیرون برویم و پشت سر او قرار بگیریم. لااقل به خاطر ما، دست از این کار بردارد» .
 
این‌گونه تواضع و خاکسارى را ما تنها در پیامبران و رسولان و اوصیا و انسان‌هاى برگزیده‌اى همچون شیخ حسین حلى سراغ داریم و بس.
 
عالم سیاست
 
على‌رغم تلاش‌هاى پیگیر بعضى عالمان دینى در جدا کردن دین از سیاست و پرداختن یکسره به فتوا در امور دینى غیرمربوط به سیاست و منحصر نمودن نقش فقها به مسائل عبادى و روزمره و شخصى و مانند آن، سیاست، بخشى بزرگ از زندگى اغلب مراجع دینى و عالمان حوزۀ علمیۀ نجف و کربلا و کاظمیه در اوایل قرن سیزدهم هجرى را تشکیل مى‌داده است. عالمان فرهیختۀ امامیه هیچ‌گاه در مقابل مسائل کلى و عمومى مسلمانان به‌ویژه جامعۀ شیعى، همچون حکومت و ولایت و تصرف در ثروت‌هاى هنگفت ملى و برنامه‌ریزى براى ادارۀ جامعه براساس قرآن و سنت، ساکت نبوده و همواره در موقعیت‌هاى حساس و حیاتى، با ورود به صحنۀ اجتماع نقش اساسى خود را در جهت‌دهى به فعالیت‌هاى مختلف سیاسى - اجتماعى به خوبى ایفا کرده‌اند.
 
دربارۀ شخصیت شیخ حسین حلیرحمه الله و فعالیت‌هاى سیاسى او، چند مطلب گفتنى است:
 
با ورود نیروهاى اشغالگر انگلیسى در سال ١٣٣٢ق/١٩١٣م به عراق براى خارج کردن این کشور از سیطره عثمانى و به دست گرفتن سلطه بر این سرزمین، علماى شیعۀ عراق از همۀ مردم براى جهاد علیه انگلیسى‌ها و دفاع از اسلام و تشیع دعوت کردند و به وجوب این جهاد فتوا صادر نمودند. شیخ حسین حلى نیز در آن روزگار و موقعیت حساس، با مبارزان و مجاهدان همراهى کرد. باید توجه کرد که سنّ این بزرگوار در آن زمان، در حدود ٢٢ تا ٢٣ سال بوده است. استاد حسن اسدى، تاریخ‌نگار انقلاب نجف معتقد است:
 
در ۴ صفر ١٣٣٣، عده‌اى از بزرگان همچون جعفر شیخ عبدالحسین و شیخ عبدالکریم جزائرى از راه بغداد حرکت خود را به سوى جبهۀ جهاد پیش گرفتند و شمار کثیرى از عالمان و طالبان علوم دینى با ایشان همراهى نمودند.
 
یکى از کسانى که نسبت به حرکت جهادى آن سال‌ها معرفت و شناختى دارد و مورد اعتماد است، براى من نقل کرد که شیخ حسین حلى نخست به عنوان سرباز وظیفه در صف سپاهیان مدافع عراق قرار داشت. سید محسن حکیم در بصره با ایشان برخورد مى‌کند و از سردستۀ مجاهدان یعنى سید محمدسعید حبوبى مى‌خواهد که شیخ را از اردوگاه سربازان به سپاه مجاهدان منتقل کند. سید حبوبى که شیخ حلى را جزو سربازان وظیفه مى‌بیند، در این کار تردید و سرانجام با اصرار سید محسن حکیم، شیخ را به اردوگاه مجاهدان مى‌فرستد.
 
در قضیۀ مشروطۀ ایران، خاندان حلى، یعنى پدر و فرزندان، از خود استعداد شگرفى نشان دادند و پابه‌پاى جریان مشروطه تحولات و تحرکات را رصد مى‌کردند و در حد توان خود نقش‌آفرین بودند.
 
تمام ناآرامى‌هاى سیاسى در ایران و عراق، همواره دو کشور را تحت تأثیر قرار داده، آثار آن به‌ویژه در مهم‌ترین مرکز دینى یعنى نجف اشرف وسعت و عمق بیشترى داشته است. بدین سبب، در عکس‌العمل به انقلاب مشروطه، طبق دو دیدگاهى که در آن زمان وجود داشت، دو مکتب در حوزۀ نجف به رهبرى دو عالم طراز اول، یعنى سید محمدکاظم یزدى و شیخ محمدکاظم خراسانى به وجود آمد.
 
اکنون پرسش مهم این است که آیا در جریان این تحولات و تغییرات، شیخ بزرگوار ما همچنان بر رأى خود یعنى بى‌جایگاه بودن عالمان دینى در سیاست عصر غیبت، باقى ماند یا رویدادهاى سهمگین سیاسى، ایشان را نیز به تجدید نظر و تغییر موضع واداشت.
 
پاسخ به این پرسش آسان نیست به‌ویژه که منابع مربوط به زندگى شیخ حسین حلى در این باره مطلب چندانى ندارد و به کم و کیف موضوع نپرداخته است. شاید بتوان حقیقت امر را از گفت‌وگوهاى بین شیخ و نزدیکان ایشان و تأثیرى که از جهت فکرى بر آنها نهاده، پى‌گیرى کنیم.
 
از جمله بزرگانى که در تأیید و تحکیم مشروطه کتابى نگاشت و به دفاع از آن برخاست، میرزاى نائینى بود. کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» نتیجه و ثمرۀ فکرى تقابل بین دو گروه مشروطه‌خواه و استبدادى در حوزۀ نجف به‌شمار مى‌آمد. شاید بتوان گفت رابطۀ میان شیخ حلى و میرزاى نائینى که آن روز، مرجعیت دینى را بر عهده داشت، تأثیرى عمیق بر دیدگاه وى گذارد و شاگرد توانست استاد خود را از اوج مشروطه‌گرایى چنان تنزل دهد که به نقل بعضى تواریخ، در آخرین روزهاى حیات خویش تمام نسخه‌هاى چاپ شده فارسى و عربى این کتاب را جمع‌آورى و از دسترس مردمان به دور داشت؛ به‌ویژه که در ایران، مشروطه‌چى‌ها دست ظلم و تعدى به سوى مردم بیچاره و فریب‌خورده گشودند و به بهانۀ مخالفت با مشروطه و آزادى، بسیارى را تحت شدیدترین آزارها قرار دادند و بزرگانى چون شیخ فضل‌الله نورى و شیخ باقر اصفهانى را به دار آویختند و به امورى پرداختند که هرگز مورد تأیید شریعت اسلام نبود. این همه، میرزاى نائینى را بر آن داشت تا از رأى خود بازگردد و کتاب نام‌برده را با هزینه‌اى گزاف خریدارى و نایاب گرداند.
 
۵) . شیخ حلى و حوادث اخیر در عراق
 
در قرن گذشته، کشور عراق با رویدادها و حوادث کمرشکن و بزرگ بسیارى به شکل انقلاب‌ها و کودتاها، روبه‌رو بوده است که بعضى با کام‌یابى همراه گشته و بعضى نافرجام مانده است. از بزرگ‌ترین این انقلاب‌ها، تبدیل نظام پادشاهى به نظام جمهورى است که در مسیر خود، مردم و کشور عراق را با سختى‌ها و ناملایمات شدید روبه‌رو نمود و خسارت‌هاى هنگفتى به بار آورد.
 
سخت‌ترین دوره بر مردم عراق، دوران دیکتاتورى صدام حسین بود که مى‌توان از آن به سیاه‌ترین دوره تاریخ عراق تعبیر کرد. در این میان، مرجعیت دینى به عنوان مرکز مهم و تأثیرگذار در معادلات سیاسى، هیچ‌گاه نسبت به این حوادث بى‌موضع و ساکت نبود و در تحولات گوناگون، منطقه‌اى یا کشورى، رأى و نظر خویش اظهار نموده است.
 
شیخ حسین حلیرحمه الله همواره خود را در کنار مرجعیت دینى و همکار و یاور قرار مى‌داد و از مشورت دادن به مراجع و تأیید آنها در موقعیت‌هاى حساس دریغ نمى‌ورزید.
 
مرحوم پدرم که در زمان خود، از عالمان روشن‌ضمیر و آگاه به مسائل سیاسى و اجتماعى بود، هرگاه از شیخ در مسائل مختلف نظر مى‌خواست، ایشان بى‌دریغ آنچه را که صحیح و شرعى تشخیص مى‌داد، در اختیار پدر مى‌گذاشت؛ اما هرگاه مى‌خواستیم که ایشان رأى خود را به صراحت و شفاف بیان کنند تا در معرض افکار عمومى قرار گیرد، امتناع مى‌ورزید؛ از این جهت به طور مستقیم در امور سیاسى وارد نمى‌شد و نظر صریح نمى‌داد.
 
سخن پایانى
 
پس از این مرور گذرا بر زندگى و زمانه شیخ حسن حلیرحمه الله مى‌توان نشانه‌هاى عظیم شخصیتى او را در چند مورد به اجمال این‌گونه بیان کرد:
 
الف) ایمان عمیق
 
سخن و سیره شیخ تجلى ایمان عمیق او به خداوند و کارگشایى او بود. قضیه‌اى که با واسطه از زبان شیخ خواهیم خواند، دلیل روشنى است بر باورهاى درست و الهى ایشان:
 
روزى استاد در میان درس رویدادى مهم از زندگى خود را چنین براى ما بازگو نمود: برادرم پارچه‌باف بود و من در خیاطى کار مى‌کردم و پدرم یکى از عالمان بزرگ بود. روزى وارد کتابخانه پدرم شدم و دیدم ناراحت و افسرده در گوشه‌اى نشسته؛ سلام کردم و علت را پرسیدم. گفت: «به این کتاب‌ها که مى‌نگرم، غصه‌ام مى‌گیرد که پس از من کسى نیست از آنها استفاده کند» . از این سخن، بسیار متأثر شدم و همان‌جا آمادگى خود را براى آموختن علوم حوزوى به پدر اعلام کردم. بسیار خشنود شد و به سرعت، اسباب ورودم به حوزه را فراهم آورد و جشنى نیز به همین مناسبت در زادروز امیرمؤمنان (علیه السلام) برپا نمود و بستگان و دوستان بر این واقعه، مرا تبریک و تهنیت گفتند و اظهار شادى و سرور کردند. اما کار به همین جا پایان نیافت؛ چون رابطه من با دروس حوزه و صرف و نحو و. . . بسیار مشکل بود. هرچه بیشتر مى‌خواندم، کمتر مى‌فهمیدم. روزى پدرم از من مرفوعات و منصوبات را پرسید و من از پاسخ درماندم؛ یعنى این مطلب بسیار آسان را نیاموخته بودم. رنگ رخسارۀ پدر به ناامیدى گرایید و با تأسف سرى تکان داد و گفت: «این‌جا وقت تلف مى‌کنى، اگر قادر بر فهم درس‌ها نیستى، برگرد سر کار خیاطى!» .
 
به ذهنم آمد وضویى بگیرم و نماز حاجتى بخوانم و از خدا گشایش در کار را طلب نمایم. پس از نماز، گریستم و به خداى تعالى عرضه داشتم: «معبود من! حال و روزم را مى‌بینى و ناراحتى پدرم را. نمى‌خواهم ایشان را بیازارم. یا باید به تحصیل علم بپردازم یا عمامه را از سر بردارم. درس‌ها را هیچ نمى‌فهمم و راضى به برداشتن عمامه هم نیستم. یا مرا بمیران یا فهم و درک عنایتم کن» . تا صبح بیدار بودم و به دعا و گریه مشغول. صبح طبق معمول کتابم را برداشتم و راهى کلاس درس شدم. ناگاه احساس کردم هر چه استادم مى‌گوید، به راحتى مى‌فهمم و هیچ مطلب سختى وجود ندارد. پس خدا را به این نعمت بزرگ ستودم و سپاس گفتم و از این‌که دعایم به این سرعت اجابت شده بود، در شگفت ماندم» .
 
ب) نوگرایى
 
شاید بتوان شیخ حسین حلى را نخستین فقیه در حوزۀ علمیه نجف اشرف بدانیم که با مسائل جدید و مستحدثه تعامل داشت و دیدگاه شرعى را دربارۀ آنها جست‌وجو مى‌کرد. نیز در بحث‌هاى اصولى، به‌ویژه مباحث مربوط به «وضع» و «عرف» و «معناى حرفى» ، دیدگاه‌هاى جدیدى داشت که شاگردانش در تقریرات خود به یادگار نهاده‌اند.
 
ج) پژوهش
 
هر کس کتاب‌هاى گوناگون کتابخانۀ ایشان را ببیند و حواشى و یادداشت‌هاى عمیق و سنجیده وى بر آن کتاب‌ها را از نظر بگذراند، اعتراف خواهد کرد که این شخصیت بزرگ فرهنگى، جامع علوم فقه و اصول و تاریخ و ادب بوده و در هر کدام از دانش‌ها، نظرى صائب و روشن داشته است. هر کتابى را که مى‌خواند، چه از علماى شیعه و چه از اهل سنت، بر آنها حاشیه مى‌نوشت و براى مطالب مهم آنها، در آخر کتاب فهرستى تنظیم مى‌کرد تا براى خود و دیگرانى که بعداً به آن کتاب‌ها مراجعه مى‌کنند، مفید باشد.
 
) حق‌شناسى
 
شیخ جلیل‌القدر ما از نمونه‌هاى بى‌مثال عصر بود که به دنیا و زینت‌هاى فریبنده و غفلت‌آور آن پشت‌پا زده و جز به آنچه به کار آخرت آید و توشه‌اى براى آن دنیا باشد، نمى‌نگریست و اهمیت نمى‌داد. این سیرۀ شیخ نه براى خودنمایى و شهرت‌طلبى که براى رضاى خدا و جلب معارف الهى و فضل پروردگار بود. زندگى ساده، روزى به اندازه و بى‌اعتنایى به مظاهر دنیایى، بهترین دلیل بر این مدعاست.
 
و) وطن‌دوستى
 
افزون بر همۀ این ویژگى‌ها، مشارکت شیخ در انقلاب ضداشغالگرى در مقابل انگلیس را هم باید افزود که تا روز وفاتش با ناگوارترین رویدادهاى عراق در آن روزگار در تعامل بود و اگرچه بنابر رأى خود، مستقیم در امور دخالت نمى‌کرد، اما با تمام احساس و شعور انسانى خود، با مردم مصیبت‌زده و دردمند عراق، همراهى داشت و در رنج‌هاى جان‌کاه آنها خود را شریک مى‌دانست و شنیده نشد که ایشان در نفى و معارضه با حرکات انقلابى و شورش‌هاى مردمى علیه چپاول‌گران، سخنى گفته یا اشاره‌اى کرده باشد.
 
  
حیات پربرکت شیخ حسین حلی رحمه الله در چهارم شوال ١٣٩۴ ق. به پایان آمد و پیکر شریفش در صحن حرم امیرمؤمنان (علیه السلام) در مقبرۀ استادش شیخ محمدحسین نائینى در حجرۀ ششم به خاک سپرده شد.
+
*تقریرات آیت‌الله [[سید علی حسینی سیستانی|سید على سیستانى]] (فقه و اصول)
 +
*تقریرات آیت‌الله [[سید محمدسعید حکیم]] (فقه و اصول)
 +
*تقریرات آیت‌الله [[سید محمد تقی حکیم|سید محمدتقى حکیم]] (فقه و اصول)
 +
*تقریرات آیت‌الله شیخ حسن سعید (فقه)
 +
*تقریرات آیت‌الله شهید سید علاءالدین (اصول)
 +
*تقریرات آیت‌الله سید عزالدین بحرالعلوم (فقه و اصول)
 +
*تقریرات آیت‌الله شیخ عباس نائینى (فقه و اصول)
 +
*تقریرات آیت‌الله شهید میرزا على غروى
 +
*تقریرات سید محمدحسین طهرانى لاله‌زارى (فقه و اصول)
 +
 
 +
==ویژگى‌هاى علمی و اخلاقی==
 +
برخى از ویژگى‌هاى برجسته شیخ حسین حلی را مرور مى‌کنیم:
 +
 
 +
نوگرایى:
 +
شاید بتوان شیخ حسین حلى را نخستین فقیه در حوزۀ علمیه نجف اشرف بدانیم که با مسائل جدید و مستحدثه تعامل داشت و دیدگاه شرعى را دربارۀ آنها جست‌وجو مى‌کرد. نیز در بحث‌هاى اصولى، به‌ویژه مباحث مربوط به «وضع» و «عرف» و «معناى حرفى»، دیدگاه‌هاى جدیدى داشت که شاگردانش در تقریرات خود به یادگار نهاده‌اند.
 +
 
 +
پژوهش:
 +
هر کس کتاب‌هاى گوناگون کتابخانۀ ایشان را ببیند و حواشى و یادداشت‌هاى عمیق و سنجیده وى بر آن کتاب‌ها را از نظر بگذراند، اعتراف خواهد کرد که این شخصیت بزرگ فرهنگى، جامع علوم فقه و اصول و تاریخ و ادب بوده و در هر کدام از دانش‌ها، نظرى صائب و روشن داشته است. هر کتابى را که مى‌خواند، چه از علماى [[شیعه]] و چه از [[اهل سنت]]، بر آنها حاشیه مى‌نوشت و براى مطالب مهم آنها، در آخر کتاب فهرستى تنظیم مى‌کرد تا براى خود و دیگرانى که بعداً به آن کتاب‌ها مراجعه مى‌کنند، مفید باشد.
 +
 
 +
پارسایى و [[تقوا]]: عامل تقوا و پارسایى در وجود ایشان از همه روشن‌تر و برجسته‌تر بود، شیخ از پرداختن و سرگرم شدن به مظاهر و مقامات دنیایى که اغلب مردم خواهش آن دارند، بر حذر بود.
 +
در امور مالى بسیار حساس و دقیق بود و از هر کسى قبول نمى‌کرد.
 +
 
 +
[[تواضع]]: بزرگ و کوچک مورد احترام و تکریم شیخ حلى بودند و مقامات و موقعیت‌هاى اجتماعى افراد، در چشم ایشان جلوه‌اى نداشت و معتقد بود که شرافت شخص است که یک مکان یا موقعیت را ارزش مى‌بخشد یا برعکس، از ارزش مى‌اندازد.
 +
 
 +
==وفات==
 +
حیات پربرکت مرحوم شیخ حسین حلی سرانجام در چهارم [[شوال]] ١٣٩۴ ق. به پایان آمد و پیکر شریفش در صحن [[حرم امیرالمؤمنین علیه السلام|حرم امیرمؤمنان]] (علیه السلام) در مقبرۀ استادش [[میرزا محمدحسین نائینی|میرزا محمدحسین نائینى]] در حجرۀ ششم به خاک سپرده شد.
  
 
==منابع==
 
==منابع==
*"حیات علمى شیخ حسین حلى"، مجله فرهنگ زیارت، ۱۳۹۰ شماره ۱۰.
+
 
 +
*"حیات علمى شیخ حسین حلى"، سيد محمدباقر بحرالعلوم، مجله فرهنگ زیارت، ۱۳۹۰، شماره ۱۰.
 +
 
 +
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:حلی (1).jpg|[[شیخ حسین حلی|حسین حلی]] و یکی از شاگردانش
 +
پرونده:سیدمحسن (2).jpg|از راست: عبدالوهاب آل راضی، باقر قرشی، سید یوسف طباطبایی حکیم، [[شیخ حسین حلی|حسین حلی]]، [[سید محسن حکیم|سید محسن طباطبایی حکیم]]، ناشناس  و سید ابراهیم یزدی
 +
پرونده:حلی (2).jpg|از راست: ناشناسان و [[شیخ حسین حلی|حسین حلی]]
 +
پرونده:حلی (3).jpg|یکی از آثار حسین حلی
 +
</gallery>
 +
[[رده:علمای قرن چهاردهم|حلی،حسین]]
 +
[[رده:فقیهان]]
 +
[[رده:مجتهدین]]
 +
[[رده:مدفونین در حرم امام علی علیه السلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۴۸

آیت‌الله حسین حلی (١٣٠٩ - ١٣٩۴ ق)، عالم ربانی و فقیه اصولی شیعه در قرن ١۴ قمری و از شاگردان میرزاى نائینى بود. شیخ حسین حلی علیرغم منزلت بالای فقهی و اصولی، از عهده‌داری مرجعیت و تشریفات آن دوری گزید. وی آثار متعددی در فقه و اصول تألیف نمود.

حسین حلی .jpg
نام کامل حسین حلی
زادروز ١٣٠٩ قمری
زادگاه نجف
وفات ١٣٩۴ قمری
مدفن نجف، حرم امام علی علیه السلام

Line.png

اساتید

میرزا محمدحسین نائینی، سید ابوالحسن اصفهانى، آقا ضیاءالدین عراقى،...

شاگردان

سید على سیستانى، سید محمدسعید حکیم، سید محمدتقى حکیم، شیخ محمدهادى معرفت،...

آثار

الاجتهاد والتقلید، شرح عروةالوثقى، شرح المکاسب، مباحث اصولیه متفرقه، مجموعه مسائل فقهیه و اصولیه، کشکول،...


ولادت و خاندان

شیخ حسین حلی در سال ١٣٠٩ قمرى در نجف اشرف به دنیا آمد. او از همان آغاز طفولیت، دور از محیط علمى نبود. پدرش شیخ على، در محضر درس اساتید بزرگى چون شیخ محمد طه نجف و سید محمدکاظم یزدى حاضر شد و از چنان جایگاه علمى برخوردار مى‌گردد که در تراجم از او چنین یاد مى‌کنند: «یکى از عالمان بى‌مثال، و شایستگان نیک‌روش که خاص و عام بر صلاح و عظمتش اتفاق دارند. به ورع و زهد و پارسایى و عبادت، معروف بود».

تحصیل و استادان

شیخ حسین حلى در سایه علم و تقواى پدر، اسباب رشد علمى و عملى خویش را فراهم آورد. شیخ حسین شیفتۀ آموختن دانش‌هاى گوناگون بود. از این رو، گاه با برادر بزرگ‌تر خود شیخ حسن به نشست‌هاى علمى و ادبى مى‌پرداخت. نخستین استادش، پدرش بود و اساتید معروف فقه و اصول، و در این راه، ذکاوت و هوش سرشارش به یارى‌اش مى‌آمد و بر سرعت حرکت علمى‌اش مى‌افزود.

در نیمۀ نخست قرن سیزدهم، مرجعیت دینى در نجف اشرف را شمارى از نام‌آوران عرصۀ فقه و اصول و خارج‌گویان بزرگ حوزه بر عهده داشتند؛ همچون: سید ابوالحسن اصفهانى، آقا ضیاءالدین عراقى و میرزاى نائینى. شیخ حسین حلی پاى درس این بزرگان حاضر مى‌شد و از دانش فقهى و اصولى آنها بهره‌ها مى‌برد. اما رابطه او با میرزاى نائینى صمیمانه‌تر و نزدیک‌تر بود و به گفتۀ بعضى منابع: «بخش بزرگ و عمدۀ درس‌آموزى و شاگردى شیخ نزد میرزا محمدحسین نائینى بود که سال‌هاى متمادى به طول انجامید» و هر یک از دیگرى بهره‌ها بردند و به گفته یکى از شاگردان شیخ: شیخ حسین حلى، خبرگى در اقوال علما و احاطه به آرا و اندیشه‌هاى آنان را در فقه و اصول، از معدن و سرچشمه آن یعنى استادش میرزاى نائینى داشت و در عوض، استاد، شاگرد خود را در تحریر دروس و تهذیب آنها و جواب به استفتائات به یارى مى‌گرفت».

شیخ حسین بسیار مورد اعتماد میرزا و مورد مدح و ستایش او بود و هیچ مسئله‌اى مطرح نمى‌شد، مگر این‌که شیخ درباره آن نظر داشت و به تدقیق و تحقیق در باب آن، اظهار نظر مى‌کرد و همۀ اقوال را پى مى‌گرفت. از کارهاى بزرگ وى که خدمتى عظیم به استادش به شمار مى‌آمد، برانگیختن میرزا به تأسیس «مجلس استفتاء» بود.

تدریس و شاگردان

روش شیخ حسین حلى در بیان مسائل این‌گونه بود که چون مسئله‌اى مطرح مى‌شد، خلاصۀ اندیشه‌هاى بزرگان فن را در باب آن عرضه مى‌کرد و هر یک را به بحث و مناقشه مى‌گذاشت و با مهارت بى‌نظیر خود غث و ثمین آنها را از هم جدا مى‌کرد. این‌گونه بحث، بى‌شک براى کسانى که در پى تعمیق افکار و اندیشه‌هاى خود بودند، جالب و بهانه‌اى براى تداوم حضور در درس این استاد بود. یکى از شاگردان شیخ در این باره مى‌گوید: هرگاه از شیخ مى‌خواستیم نظر خود را درباره مسئله‌اى بیان کند، مى‌فرمود: من اهل فتوا دادن نیستم. ما مسئله را در کتاب‌هاى گوناگون بررسى مى‌کنیم و دیدگاه اصحاب را به نقد و مناقشه مى‌گذاریم و نتیجه‌گیرى مى‌کنیم.

بنابراین مى‌توان حلقۀ درس شیخ حسین حلى را مجموعه‌اى هرچند اندک از نخبگان حوزوى دانست که بیش از هر چیز، تحقیق و تتبع و نازک‌اندیشى در افکار فقهى و اصولى برایشان مهم و باارزش بود و شیخ به این دسته شاگردان خود بها مى‌داد و آنها را به صورت‌هاى گوناگون ارج مى‌نهاد. طلاب جدى و کوشا همواره مورد توجه او بودند و ایشان تقریرات روزانۀ آنها را به دقت ملاحظه مى‌کرد و اگر نقص و آشفتگى در آنها مى‌دید، با خط خود تذکر مى‌داد و تصحیح مى‌کرد.

در منابع مربوط به زندگى شیخ حسین حلى و شاگردان وى، فهرستى بلند از خوشه‌چینان خرمن معرفت شیخ ارائه شده که حدود ۵٣ نفرشان از شخصیت‌هاى بارز و اسوۀ حوزه‌اند و بعضى سمت مرجعیت نیز دارند:

آثار و تألیفات

جایگاه علمى شیخ حسین حلى در نجف اشرف امرى انکار ناپذیر بود. این سرچشمه پاک و جوشان دانش، در عرصه‌هاى مختلف، به‌ویژه فقه و اصول، اندیشه‌هاى بکر و تحول‌آفرینى از خود بر جاى نهاد. میراث علمى شیخ حلى را مى‌توان دو دسته کرد: ١). تقریرات درس استادان بزرگ آن روز؛ ٢). آنچه شاگردان شیخ از افادات فقهى و اصولى او به یادگار نهاده‌اند. باتوجه به آنچه در فهرست مؤلفات شیخ آمده، دسته اول آثار از این قرار است:

الف) آثار فقهى:

  • الاجتهاد والتقلید
  • شرح عروةالوثقى (الطهاره)
  • شرح عروةالوثقى (الاجاره)
  • شرح المکاسب (شروط العوضین)
  • شرح المکاسب (المعاطاة)
  • صلاة المسافر (بحث میرزاى نائینى)
  • قاعدة لاتعاد (بحث نائینى)
  • قاعدة لاضرر
  • کتاب الصلاة (بحث نائینى)
یکی از آثار آیت الله حسین حلی

ب) آثار اصولى:

  • تقریرات خارج الاصول (بحث سید ابوالحسن اصفهانى در شرح کفایةالاصول)
  • تقریرات خارج‌ الاصول (بحث میرزاى نائینى)
  • حاشیه على اجود التقریرات (سید ابوالقاسم خویى)
  • حاشیه على‌الفوائد الاصولیه (شیخ محمدعلى کاظمى)
  • تقریرات خارج اصول (بحث محقق عراقى)
  • رسالة فى تعریف علم‌الاصول
  • مباحث اصولیه متفرقه

ج) کتاب‌هاى مشترک:

  • مجموعه مسائل فقهیه و اصولیه
  • مجموعه استفتائات (سید اصفهانى)
  • مجموعه استفتائات (میرزاى نائینى)
  • کشکول (مجموعه‌اى از حکمت‌ها و روایات تاریخى و گزینه‌هاى ادبى و علمى)

آنچه شاگردان شیخ حسین حلى از ثمرات دانش این مرد بزرگ بر جاى نهاده‌اند، تقریرات درس‌هاى فقه و اصول ایشان است که از این قرارند:

  • تقریرات آیت‌الله سید على سیستانى (فقه و اصول)
  • تقریرات آیت‌الله سید محمدسعید حکیم (فقه و اصول)
  • تقریرات آیت‌الله سید محمدتقى حکیم (فقه و اصول)
  • تقریرات آیت‌الله شیخ حسن سعید (فقه)
  • تقریرات آیت‌الله شهید سید علاءالدین (اصول)
  • تقریرات آیت‌الله سید عزالدین بحرالعلوم (فقه و اصول)
  • تقریرات آیت‌الله شیخ عباس نائینى (فقه و اصول)
  • تقریرات آیت‌الله شهید میرزا على غروى
  • تقریرات سید محمدحسین طهرانى لاله‌زارى (فقه و اصول)

ویژگى‌هاى علمی و اخلاقی

برخى از ویژگى‌هاى برجسته شیخ حسین حلی را مرور مى‌کنیم:

نوگرایى: شاید بتوان شیخ حسین حلى را نخستین فقیه در حوزۀ علمیه نجف اشرف بدانیم که با مسائل جدید و مستحدثه تعامل داشت و دیدگاه شرعى را دربارۀ آنها جست‌وجو مى‌کرد. نیز در بحث‌هاى اصولى، به‌ویژه مباحث مربوط به «وضع» و «عرف» و «معناى حرفى»، دیدگاه‌هاى جدیدى داشت که شاگردانش در تقریرات خود به یادگار نهاده‌اند.

پژوهش: هر کس کتاب‌هاى گوناگون کتابخانۀ ایشان را ببیند و حواشى و یادداشت‌هاى عمیق و سنجیده وى بر آن کتاب‌ها را از نظر بگذراند، اعتراف خواهد کرد که این شخصیت بزرگ فرهنگى، جامع علوم فقه و اصول و تاریخ و ادب بوده و در هر کدام از دانش‌ها، نظرى صائب و روشن داشته است. هر کتابى را که مى‌خواند، چه از علماى شیعه و چه از اهل سنت، بر آنها حاشیه مى‌نوشت و براى مطالب مهم آنها، در آخر کتاب فهرستى تنظیم مى‌کرد تا براى خود و دیگرانى که بعداً به آن کتاب‌ها مراجعه مى‌کنند، مفید باشد.

پارسایى و تقوا: عامل تقوا و پارسایى در وجود ایشان از همه روشن‌تر و برجسته‌تر بود، شیخ از پرداختن و سرگرم شدن به مظاهر و مقامات دنیایى که اغلب مردم خواهش آن دارند، بر حذر بود. در امور مالى بسیار حساس و دقیق بود و از هر کسى قبول نمى‌کرد.

تواضع: بزرگ و کوچک مورد احترام و تکریم شیخ حلى بودند و مقامات و موقعیت‌هاى اجتماعى افراد، در چشم ایشان جلوه‌اى نداشت و معتقد بود که شرافت شخص است که یک مکان یا موقعیت را ارزش مى‌بخشد یا برعکس، از ارزش مى‌اندازد.

وفات

حیات پربرکت مرحوم شیخ حسین حلی سرانجام در چهارم شوال ١٣٩۴ ق. به پایان آمد و پیکر شریفش در صحن حرم امیرمؤمنان (علیه السلام) در مقبرۀ استادش میرزا محمدحسین نائینى در حجرۀ ششم به خاک سپرده شد.

منابع

  • "حیات علمى شیخ حسین حلى"، سيد محمدباقر بحرالعلوم، مجله فرهنگ زیارت، ۱۳۹۰، شماره ۱۰.

آرشیو عکس و تصویر