ابن عبد ربه اندلسی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ تقویم: وفات قرطبي را به ابن عبد ربه اندلسی منتقل کرد)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{تقویم|روز= 18 جمادی الاول|سال= سال 328 هجری قمری}}  
 
{{تقویم|روز= 18 جمادی الاول|سال= سال 328 هجری قمری}}  
احمد بن عبدربه قرطبي اندلسي كه نياكش از غلام‌زادگان هشام بن عبدالرحمن اموي بود، از دانشمندان معروف و مسلمان سرزمين اندلس (اسپانيا و پرتغال كنوني) در اوائل قرن چهارم قمري بشمار مي‌آمد.
+
'''اِبْنِ عَبْدِربِّه،''' (۲۴۶ - ۱۸ جمادی الاول ۳۲۸ق)، مورخ، شاعر و ادیب بزرگ اندلسی.  
  
وي داراي تأليفاتي چند، از جمله كتاب گرانسنگ "عقد الفريد" مي‌‌باشد. قرطبي در ماه مبارك [[رمضان]] سال 246 قمري در شهر قرطبه، از شهرهاي زيبا و معروف اندلس ديده به جهان گشود و در هيجدهم [[جمادی الاول]] سال 328 قمري در همين سرزمين ديده از جهان فروبست.<ref> البداية والنهاية (ابن كثير)، ج 11، ص 219.</ref>
+
وي داراي تأليفاتي چند، از جمله كتاب گرانسنگ "عقد الفريد" مي‌‌باشد.
  
وي از جهت فضل، وثاقت و دانش سرشار مورد تأييد و توثيق علما و دانشمندان مسلمان، از جمله اهل سنت مي‌باشد. وليكن به خاطر تمايل قلبي و قلمي به تشيع، مورد انتقاد برخي از مورخان اهل سنت قرار گرفته است.  
+
== زندگی نامه ==
 +
شهاب‌الدین ابوعمر احمدبن محمد، در ۱۰ رمضان ۲۴۶ قمری در قرطبه [[اندلس]] (اسپانيا و پرتغال كنوني) زاده شد و دوران کودکی را همانجا گذراند. وی از دودمان [[بنی‌عباس]] بود، اما چون نیای چهارمش، سالم، در ولای هشام بن عبدالرحمن، دومین امیر سلسلۀ امویان [[اندلس]] در آمده بود، وی را «مروانی» و «اموی» می‌خواندند (ابن فرضی، ۱ / ۳۸؛ ذهبی، ''سیر''، ۱۵ / ۲۸۳، ''العبر''، ۲ / ۲۹).  
  
ابن كثير در كتاب "البداية والنهاية" در اين باره گفته است: و يدل كثير من كلامه علي تشيع فيه و ميل إلي الحط علي بني‌امية. و هذا عجيب منه! لأنه احد مواليهم و كان الاولي به أن يكون ممن يواليهم، لاممن يعاديهم.<ref> همان.</ref>
+
برادر بزرگ‌ترش ابوبکر یحیی از فقیهان و محدثان قرطبه و از بزرگان اصحاب بقی بن مَخلَد بود (ابن فرضی، ۲ / ۱۸۷) و بعید نیست که احمد [[قرآن]] و [[حدیث]] و مقدمات ادب را نخست نزد این برادر دانشمند آموخته باشد. در دوران نوجوانی وی، قرطبه هنوز مدارس عمده‌ای نداشت و جلسات درس و بحث بیشتر در مساجد و منازل استادان تشکیل می‌شد (ابن بشکوال، ۱ / ۴۱؛ عباس، ۳۸).  
  
شايان ذكر است كه هنگامي علما و بزرگان اهل سنت در ميزان [[حق]] و [[باطل]] و يا در قبولي و طرد افراد و شخصيت‌ها چنين داوري كنند، از عوام آنان جاي گله‌مندي نيست.
+
ابن عبدربه، به رغم همۀ کششی که مشرق زمین برای دانش طلبان اندلسی داشت، از اندلس پای بیرون ننهاد. اما از محضر استادان بزرگی چون بقی بن مخلد، محمدبن عبدالسلام خُشَنی و محمدبن وضّاح که از انتقال دهندگان فرهنگ و ادب مشرق به اندلس بودند، بسیار سود جست و به یاری هوش و حافظۀ نیرومند خویش توانست به زودی در محافل علمی قرطبه در صف فقیهان و محدثان نشیند (ابن خلکان، ۱ / ۱۱۰؛ ذهبی، همانجاها؛ سیوطی، ۱ / ۳۷۱)، اما او به شعر و شاعری گرایش بیشتری داشت و پیوسته به مطالعۀ کتب ادب و حفظ شعر می‌پرداخت (ابن عبدربه، ''العقد''، ۱ / ۳-۴). تنها شاگرد وى که از او نامى مانده است «عائذى» مى باشد. ابن عبد ربه کتاب هاى زیادى نوشته است که تنها دو کتاب از او به جا مانده و در دست است: «الممحّصات» (یا المحمّصات) که کتاب شعر است و «[[العقد الفرید (کتاب)|العقد الفرید]]» که در هشت مجلد به چاپ رسیده است.
 +
 
 +
ابن عبدربه مردی صریح و حاضرجواب بود، چندانکه گاه باعث رنجش دوستان و نزدیکانش می‌شد (برای نمونه، نک‍ : ابن ظافر، ۵۱-۵۲؛ مقری، ۳ / ۲۹۴-۲۹۵). از این رو، برخی وی را بدزبان و خودپسند و متبکر پنداشته‌اند (عباس، ۱۸۵؛ جبور، ۱۰۹-۱۱۴)، اما نباید از نظر دور داشت که ابن عبدربه توانسته است در نیم قرن زندگی درباری خود، از همۀ کشاکشها و توطئه‌ها و کینه‌توزیهای کارگزاران و امیران جان به سلامت برد و مورد احترام و ستایش همگان باقی بماند.
 +
 
 +
وی ظاهراً در کنار زندگی پرتشریفات و پرهیاهوی درباری، به خانه و خانواده و به خصوص به مطالعه و تألیف مستمر نیز عشق می‌ورزید. طرح کتاب دائرةالمعارف گونۀ ''«''العقدالفرید» که بخش اعظم زندگی او را فراگرفت، دلیل بر این مدعاست. ابن عبدربه مردی خوش مشرب و شوخ طبع و بذله‌گوی بود و فکاهیات را موجب آرامش جان آدمی می‌دانست. به همین جهت، بخشهایی از ''العقد'' (۶ / ۱۴۳-۲۱۷، ۳۷۹-۴۷۵) را به این موضوع اختصاص داده است.
 +
 
 +
احمد بن عبدربه از هرگونه تعصب نژادی و دینی برکنار بود، در ''العقد'' چندان به ذکر فضایل و مناقب علی (ع) و اولادش می‌پردازد که ابن کثیر (۱۱ / ۱۹۳-۱۹۴) در او گمان تشیع می‌برد (قس: جبور، ۸۴-۹۵). ابن عبدربه از جهت فضل، وثاقت و دانش سرشار مورد تأييد و توثيق علما و دانشمندان مسلمان، از جمله اهل سنت مي‌باشد. وليكن به خاطر تمايل قلبي و قلمي به تشيع، مورد انتقاد برخي از مورخان اهل سنت قرار گرفته است. ابن كثير در كتاب "البداية والنهاية" در اين باره گفته است: و يدل كثير من كلامه علي تشيع فيه و ميل إلي الحط علي بني‌امية. و هذا عجيب منه! لأنه احد مواليهم و كان الاولي به أن يكون ممن يواليهم، لاممن يعاديهم.<ref> همان.</ref>
 +
 
 +
به هر حال ابن عبدربه، در دوران پیری و زمین‌گیری، به یمن اعتبار و شهرتی که در شهر داشت، خانه‌اش محل آمد و شد طبقات مختلف مردم بود. می‌توان وی را در ریّ حکیمی وارسته و ادیبی سالخورده در نظر آورد که با توشه‌ای کلان از خرد و دانش و هنر (نک‍ : اشعار وی: حمیدی، ۱ / ۱۶۷؛ ضبی، ۱۵۰-۱۵۱)، پیراسته از شائبه‌های جاه‌طلبی و دنیاپرستی، در همان بستر بیماری بر مسند افادت تکیه زده، اجازۀ روایت کتابش را برای اهل علم و دوستداران شعر و ادب صادر می‌کند (یاقوت، ۴ / ۲۱۹). بر اثر این حسن عاقبت و نیک فرجامی، ابن عبدربه نزد مردم چنان محبوبیتی یافت که در روز مرگش، شهر بزرگ قرطبه سراسر سوگوار گردید و جمعیت انبوهی در تشییع جنازۀ «شاعر شهر» شرکت کرد (حمیدی، ۲ / ۶۰۸) و به این ترتیب، نام نیک و حسن شهرت او در گزارش نویسندگان کهن ثبت شد و علما و ادبای سده‌های بعد، او را به صیانت و دیانت و وثاقت ستودند (همو، ۱ / ۱۶۴؛ ضبی، ۱۴۸؛ یاقوت، ۴ / ۲۱۵؛ ذهبی، ''سیر''، همانجا).
 +
 
 +
ابن عبدربه چند سال پیش از مرگش (ظاهراً حدود ۶ سال) مفلوج و زمین‌گیر شد (ابن فرضی، ۱ / ۳۸؛ ابن خلکان، ۱ / ۱۱۲). او این بیماری دردناک را پیک مرگ تلقی کرد و چنان به خود آمد که گویی آتش پر شرارۀ دوزخ را رویاروی می‌نگریست. لاجرم به توبۀ «خلصاء» روی آورد و دست از همۀ تعلقات بشست و دل در آمرزش پروردگار بست (نک‍ : اشعار وی: حمیدی، ۱ / ۱۶۶؛ یاقوت، ۴ / ۲۲۳-۲۲۴؛ مقری، ۴ / ۳۲۱). او در هيجدهم [[جمادی الاول]] سال 328 قمري در اندلس ديده از جهان فروبست.<ref> البداية والنهاية (ابن كثير)، ج 11، ص 219.</ref>
 +
 
 +
== شعر ابن عبدربه ==
 +
ابن عبدربه نخستین بار در مراسم افتتاح قصر مُنْیه در شهرکِ کِنْتُش، نـزدیک قرطبـه که امیـر محمـد بن عبدالرحمن (د ۲۷۳ق / ۸۸۶م) بنا کرده بود، با سرودن قصیده‌ای بلند و زیبا پیشۀ شاعری را آغاز کرد (ابن حیان، ۲۳۷، ۲۴۱؛ ابن عبدربه، دیوان، ۸۳-۸۴ و حاشیه). از آن پس، شاعر عمر نسبتاً طولانی خود را بیشتر در دربار فرمانروایان اندلس گذرانید و در پرتو مدیحه سرایی برای امرا و رجال و اعیان اندلس، در سدۀ ۴ق، بزرگ‌ترین شاعر اندلس به شمار آمد (ابن دحیه، ۱۵۱؛ ابن عذاری، ۲ / ۱۲۷؛ ابن سعید، ''عنوان المرقصات''، ۵۶). ملازمت دربار، مدیحه‌سرایی، شرکت در مجالس بزم امیران و ندیمی آنان، ابن عبدربه را در صف متنفذان قرطبه نشاند و توانگر گردانید. صله و هدیه از هر سو برایش می‌رسید و او نیز با ابیاتی چند صاحبان هدایا را خرسند می‌ساخت، ولی هرگاه خواسته‌هایش پذیرفته نمی‌شد، به حربۀ هجا دست می‌برد و صاحب منصبان را به وحشت می‌انداخت (ابن عبدربه، ''العقد''، ۱ / ۲۸۶؛ حمیدی، ۲ / ۶۳۳-۶۳۴).
 +
 
 +
او با برادرزادۀ طبیبش ابوعثمان سعیدبن عبدربه و نیز ادیب و شاعر معاصرش، ابن ابی عبدۀ لیتی دادوستد شعری داشت (ابن صاعد، ۷۹؛ حمیدی، ۱ / ۱۱۵؛ ابن ابی اصیبعه، ۲ / ۴۴). در بدیهه‌سرایی زبردست بود و چون اراده می‌کرد شعر بر زبان و قلمش جاری می‌شد. نمونه‌های شاخصی از بدیهه گوییهای وی را حمیدی (۱ / ۱۶۵-۱۶۶، ۲ / ۶۳۴)، ضبی (صص ۵۲۷-۵۲۸) و ابن ظافر (صص ۵۱-۵۲، ۱۱۸-۱۱۹) آورده‌اند. شعر ابن عبدربه از مقبولیت عامه نیز برخوردار بود. از این رو بعضی از سروده‌های او ضرب المثل شده است. نمونه‌هایی از «شعر سائر» وی را یاقوت (۴ / ۲۱۶) و ابن تغری بردی (۳ / ۲۶۷) نقل کرده‌اند.
 +
 
 +
بیشتر شعر ابن عبدربه از نوع غزل است. همین چیره‌دستی در غزل‌سرایی بود که متنّبی را در حجاز بر آن داشت تا وی را «ملیح الاندلس» بخواند (فتح بن خاقان، ۲۷۳؛ یاقوت، ۴ / ۲۲۲-۲۲۳؛ ابن سعید، همان، ۵۶-۵۷). عزل ابن عبدربه ساده و آهنگین و دور از تکلف است.
 +
 
 +
ابن عبدربه نخستین بار در اندلس به سرودن شعر «تعلیمی» پرداخت. وی فنّ عروض را به منظور سهولت یادگیری به نظم آورد و مثالهایی که خلیل برای هر یک از بحور عروض آورده بود، چون به نظرش دشوار آمد، ابیاتی از سروده‌های خود را به جای آنها نهاد ( ''العقد''، ۵ / ۴۲۴-۵۱۸). می‌توان ارجوزۀ تاریخی و ۴۴۵ بیتی او را نیز (همان، ۴ / ۵۰۰-۵۲۷؛ ''دیوان''، ۲۰۱-۲۲۹) که گزارش سال به سال لشکرکشیهای عبدالرحمن الناصر از ۳۰۱ تا ۳۲۲ق در آن آمده است، از این نوع دانست (قس: زیدان، ۲ / ۲۰۲، که این ارجوزه را از نوع «شعر داستانی» دانسته است).
 +
 
 +
ابن عبدربه حدود ۰۰۰‘۱۰ بیت شعر در کتابش نقل کرده (جبور، ۱۲۱)،  از ابن عبدربه به عنوان شاعری صاحب ''دیوان'' نام برده‌اند، هر چند اشارۀ صریحی به رؤیت ''دیوان'' شعر او یا نقل از آن نکرده‌اند. در عصر حاضر محمد رضوان دایه اشعار پراکندۀ او را از منابع مختلف گردآورده و همراه با مقدمه و تعلیقاتی با عنوان ''دیوان ابن عبدربه'' منتشر کرده است، اما به نظر می‌رسد که در تدوین آن استقصای کافی به عمل نیامده باشد، زیرا مثلاً دو بیت شعر ابن عبدربه که در شرح حال ابوعمرو کلبی آمده (حمیدی، ۲ / ۶۳۳-۶۳۴؛ ضبی، ۵۲۷-۵۲۸)، در این ''دیوان'' نقل نشده است.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
  
سيد تقى واردى، روز شمار تاريخ اسلام، جلد چهارم، ماه جمادی الاول  
+
* سيد تقى واردى، روزشمار تاريخ اسلام، جلد چهارم، ماه جمادی الاول  
 +
* [https://www.cgie.org.ir/fa/article/223566/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D9%87%D8%8C-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86 "ابن عبدربه، شهاب الدین"، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی]، محمدعلی لسانی فشارکی.
  
 
منابع بیشتر:
 
منابع بیشتر:

نسخهٔ ‏۲۲ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۱۷

تقویم هجری قمری

روز واقعه:18 جمادی الاول
سال 328 هجری قمری

اِبْنِ عَبْدِربِّه، (۲۴۶ - ۱۸ جمادی الاول ۳۲۸ق)، مورخ، شاعر و ادیب بزرگ اندلسی.

وي داراي تأليفاتي چند، از جمله كتاب گرانسنگ "عقد الفريد" مي‌‌باشد.

زندگی نامه

شهاب‌الدین ابوعمر احمدبن محمد، در ۱۰ رمضان ۲۴۶ قمری در قرطبه اندلس (اسپانيا و پرتغال كنوني) زاده شد و دوران کودکی را همانجا گذراند. وی از دودمان بنی‌عباس بود، اما چون نیای چهارمش، سالم، در ولای هشام بن عبدالرحمن، دومین امیر سلسلۀ امویان اندلس در آمده بود، وی را «مروانی» و «اموی» می‌خواندند (ابن فرضی، ۱ / ۳۸؛ ذهبی، سیر، ۱۵ / ۲۸۳، العبر، ۲ / ۲۹).

برادر بزرگ‌ترش ابوبکر یحیی از فقیهان و محدثان قرطبه و از بزرگان اصحاب بقی بن مَخلَد بود (ابن فرضی، ۲ / ۱۸۷) و بعید نیست که احمد قرآن و حدیث و مقدمات ادب را نخست نزد این برادر دانشمند آموخته باشد. در دوران نوجوانی وی، قرطبه هنوز مدارس عمده‌ای نداشت و جلسات درس و بحث بیشتر در مساجد و منازل استادان تشکیل می‌شد (ابن بشکوال، ۱ / ۴۱؛ عباس، ۳۸).

ابن عبدربه، به رغم همۀ کششی که مشرق زمین برای دانش طلبان اندلسی داشت، از اندلس پای بیرون ننهاد. اما از محضر استادان بزرگی چون بقی بن مخلد، محمدبن عبدالسلام خُشَنی و محمدبن وضّاح که از انتقال دهندگان فرهنگ و ادب مشرق به اندلس بودند، بسیار سود جست و به یاری هوش و حافظۀ نیرومند خویش توانست به زودی در محافل علمی قرطبه در صف فقیهان و محدثان نشیند (ابن خلکان، ۱ / ۱۱۰؛ ذهبی، همانجاها؛ سیوطی، ۱ / ۳۷۱)، اما او به شعر و شاعری گرایش بیشتری داشت و پیوسته به مطالعۀ کتب ادب و حفظ شعر می‌پرداخت (ابن عبدربه، العقد، ۱ / ۳-۴). تنها شاگرد وى که از او نامى مانده است «عائذى» مى باشد. ابن عبد ربه کتاب هاى زیادى نوشته است که تنها دو کتاب از او به جا مانده و در دست است: «الممحّصات» (یا المحمّصات) که کتاب شعر است و «العقد الفرید» که در هشت مجلد به چاپ رسیده است.

ابن عبدربه مردی صریح و حاضرجواب بود، چندانکه گاه باعث رنجش دوستان و نزدیکانش می‌شد (برای نمونه، نک‍ : ابن ظافر، ۵۱-۵۲؛ مقری، ۳ / ۲۹۴-۲۹۵). از این رو، برخی وی را بدزبان و خودپسند و متبکر پنداشته‌اند (عباس، ۱۸۵؛ جبور، ۱۰۹-۱۱۴)، اما نباید از نظر دور داشت که ابن عبدربه توانسته است در نیم قرن زندگی درباری خود، از همۀ کشاکشها و توطئه‌ها و کینه‌توزیهای کارگزاران و امیران جان به سلامت برد و مورد احترام و ستایش همگان باقی بماند.

وی ظاهراً در کنار زندگی پرتشریفات و پرهیاهوی درباری، به خانه و خانواده و به خصوص به مطالعه و تألیف مستمر نیز عشق می‌ورزید. طرح کتاب دائرةالمعارف گونۀ «العقدالفرید» که بخش اعظم زندگی او را فراگرفت، دلیل بر این مدعاست. ابن عبدربه مردی خوش مشرب و شوخ طبع و بذله‌گوی بود و فکاهیات را موجب آرامش جان آدمی می‌دانست. به همین جهت، بخشهایی از العقد (۶ / ۱۴۳-۲۱۷، ۳۷۹-۴۷۵) را به این موضوع اختصاص داده است.

احمد بن عبدربه از هرگونه تعصب نژادی و دینی برکنار بود، در العقد چندان به ذکر فضایل و مناقب علی (ع) و اولادش می‌پردازد که ابن کثیر (۱۱ / ۱۹۳-۱۹۴) در او گمان تشیع می‌برد (قس: جبور، ۸۴-۹۵). ابن عبدربه از جهت فضل، وثاقت و دانش سرشار مورد تأييد و توثيق علما و دانشمندان مسلمان، از جمله اهل سنت مي‌باشد. وليكن به خاطر تمايل قلبي و قلمي به تشيع، مورد انتقاد برخي از مورخان اهل سنت قرار گرفته است. ابن كثير در كتاب "البداية والنهاية" در اين باره گفته است: و يدل كثير من كلامه علي تشيع فيه و ميل إلي الحط علي بني‌امية. و هذا عجيب منه! لأنه احد مواليهم و كان الاولي به أن يكون ممن يواليهم، لاممن يعاديهم.[۱]

به هر حال ابن عبدربه، در دوران پیری و زمین‌گیری، به یمن اعتبار و شهرتی که در شهر داشت، خانه‌اش محل آمد و شد طبقات مختلف مردم بود. می‌توان وی را در ریّ حکیمی وارسته و ادیبی سالخورده در نظر آورد که با توشه‌ای کلان از خرد و دانش و هنر (نک‍ : اشعار وی: حمیدی، ۱ / ۱۶۷؛ ضبی، ۱۵۰-۱۵۱)، پیراسته از شائبه‌های جاه‌طلبی و دنیاپرستی، در همان بستر بیماری بر مسند افادت تکیه زده، اجازۀ روایت کتابش را برای اهل علم و دوستداران شعر و ادب صادر می‌کند (یاقوت، ۴ / ۲۱۹). بر اثر این حسن عاقبت و نیک فرجامی، ابن عبدربه نزد مردم چنان محبوبیتی یافت که در روز مرگش، شهر بزرگ قرطبه سراسر سوگوار گردید و جمعیت انبوهی در تشییع جنازۀ «شاعر شهر» شرکت کرد (حمیدی، ۲ / ۶۰۸) و به این ترتیب، نام نیک و حسن شهرت او در گزارش نویسندگان کهن ثبت شد و علما و ادبای سده‌های بعد، او را به صیانت و دیانت و وثاقت ستودند (همو، ۱ / ۱۶۴؛ ضبی، ۱۴۸؛ یاقوت، ۴ / ۲۱۵؛ ذهبی، سیر، همانجا).

ابن عبدربه چند سال پیش از مرگش (ظاهراً حدود ۶ سال) مفلوج و زمین‌گیر شد (ابن فرضی، ۱ / ۳۸؛ ابن خلکان، ۱ / ۱۱۲). او این بیماری دردناک را پیک مرگ تلقی کرد و چنان به خود آمد که گویی آتش پر شرارۀ دوزخ را رویاروی می‌نگریست. لاجرم به توبۀ «خلصاء» روی آورد و دست از همۀ تعلقات بشست و دل در آمرزش پروردگار بست (نک‍ : اشعار وی: حمیدی، ۱ / ۱۶۶؛ یاقوت، ۴ / ۲۲۳-۲۲۴؛ مقری، ۴ / ۳۲۱). او در هيجدهم جمادی الاول سال 328 قمري در اندلس ديده از جهان فروبست.[۲]

شعر ابن عبدربه

ابن عبدربه نخستین بار در مراسم افتتاح قصر مُنْیه در شهرکِ کِنْتُش، نـزدیک قرطبـه که امیـر محمـد بن عبدالرحمن (د ۲۷۳ق / ۸۸۶م) بنا کرده بود، با سرودن قصیده‌ای بلند و زیبا پیشۀ شاعری را آغاز کرد (ابن حیان، ۲۳۷، ۲۴۱؛ ابن عبدربه، دیوان، ۸۳-۸۴ و حاشیه). از آن پس، شاعر عمر نسبتاً طولانی خود را بیشتر در دربار فرمانروایان اندلس گذرانید و در پرتو مدیحه سرایی برای امرا و رجال و اعیان اندلس، در سدۀ ۴ق، بزرگ‌ترین شاعر اندلس به شمار آمد (ابن دحیه، ۱۵۱؛ ابن عذاری، ۲ / ۱۲۷؛ ابن سعید، عنوان المرقصات، ۵۶). ملازمت دربار، مدیحه‌سرایی، شرکت در مجالس بزم امیران و ندیمی آنان، ابن عبدربه را در صف متنفذان قرطبه نشاند و توانگر گردانید. صله و هدیه از هر سو برایش می‌رسید و او نیز با ابیاتی چند صاحبان هدایا را خرسند می‌ساخت، ولی هرگاه خواسته‌هایش پذیرفته نمی‌شد، به حربۀ هجا دست می‌برد و صاحب منصبان را به وحشت می‌انداخت (ابن عبدربه، العقد، ۱ / ۲۸۶؛ حمیدی، ۲ / ۶۳۳-۶۳۴).

او با برادرزادۀ طبیبش ابوعثمان سعیدبن عبدربه و نیز ادیب و شاعر معاصرش، ابن ابی عبدۀ لیتی دادوستد شعری داشت (ابن صاعد، ۷۹؛ حمیدی، ۱ / ۱۱۵؛ ابن ابی اصیبعه، ۲ / ۴۴). در بدیهه‌سرایی زبردست بود و چون اراده می‌کرد شعر بر زبان و قلمش جاری می‌شد. نمونه‌های شاخصی از بدیهه گوییهای وی را حمیدی (۱ / ۱۶۵-۱۶۶، ۲ / ۶۳۴)، ضبی (صص ۵۲۷-۵۲۸) و ابن ظافر (صص ۵۱-۵۲، ۱۱۸-۱۱۹) آورده‌اند. شعر ابن عبدربه از مقبولیت عامه نیز برخوردار بود. از این رو بعضی از سروده‌های او ضرب المثل شده است. نمونه‌هایی از «شعر سائر» وی را یاقوت (۴ / ۲۱۶) و ابن تغری بردی (۳ / ۲۶۷) نقل کرده‌اند.

بیشتر شعر ابن عبدربه از نوع غزل است. همین چیره‌دستی در غزل‌سرایی بود که متنّبی را در حجاز بر آن داشت تا وی را «ملیح الاندلس» بخواند (فتح بن خاقان، ۲۷۳؛ یاقوت، ۴ / ۲۲۲-۲۲۳؛ ابن سعید، همان، ۵۶-۵۷). عزل ابن عبدربه ساده و آهنگین و دور از تکلف است.

ابن عبدربه نخستین بار در اندلس به سرودن شعر «تعلیمی» پرداخت. وی فنّ عروض را به منظور سهولت یادگیری به نظم آورد و مثالهایی که خلیل برای هر یک از بحور عروض آورده بود، چون به نظرش دشوار آمد، ابیاتی از سروده‌های خود را به جای آنها نهاد ( العقد، ۵ / ۴۲۴-۵۱۸). می‌توان ارجوزۀ تاریخی و ۴۴۵ بیتی او را نیز (همان، ۴ / ۵۰۰-۵۲۷؛ دیوان، ۲۰۱-۲۲۹) که گزارش سال به سال لشکرکشیهای عبدالرحمن الناصر از ۳۰۱ تا ۳۲۲ق در آن آمده است، از این نوع دانست (قس: زیدان، ۲ / ۲۰۲، که این ارجوزه را از نوع «شعر داستانی» دانسته است).

ابن عبدربه حدود ۰۰۰‘۱۰ بیت شعر در کتابش نقل کرده (جبور، ۱۲۱)، از ابن عبدربه به عنوان شاعری صاحب دیوان نام برده‌اند، هر چند اشارۀ صریحی به رؤیت دیوان شعر او یا نقل از آن نکرده‌اند. در عصر حاضر محمد رضوان دایه اشعار پراکندۀ او را از منابع مختلف گردآورده و همراه با مقدمه و تعلیقاتی با عنوان دیوان ابن عبدربه منتشر کرده است، اما به نظر می‌رسد که در تدوین آن استقصای کافی به عمل نیامده باشد، زیرا مثلاً دو بیت شعر ابن عبدربه که در شرح حال ابوعمرو کلبی آمده (حمیدی، ۲ / ۶۳۳-۶۳۴؛ ضبی، ۵۲۷-۵۲۸)، در این دیوان نقل نشده است.

پانویس

  1. همان.
  2. البداية والنهاية (ابن كثير)، ج 11، ص 219.

منابع

منابع بیشتر:

وقایع الایام شیخ عباس قمی، 18 جمادی الاول.