سید عبدالله ضیائی نیا: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(آرشیو عکس و تصویر)
 
(۱۱ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''آیت الله سید عبدالله ضیائی‌نیا''' (۱۳۰۲ - ۱۳۶۸ ش) عالم مجاهد [[شیعه]] و از شاگردان [[امام خمینی]] بود. وی پس از انقلاب، نماینده مردم گیلان در مجلس خبرگان قانون اساسى بود. دکتر ضیائی‌نیا از جمله شخصیت هاى برجسته اى بود که با توجه به تحصیلات دانشگاهى و شناخت عناصر منحرف و عقاید آنان، نقش بسزایى در روشن شدن اذهان مردم در برابر انحرافات داشت.
==دكتر سيد عبدالله ضيايى ==
 
  
خطيب دانشور
+
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل = سید عبدالله ضیائی‌نیا
 +
|تصویر=[[پرونده:ضیائی نیا.jpg|۲۲۰px|center]]
 +
|زادروز =  ۱۳۰۲ شمسی
 +
|زادگاه =  لنگرود
 +
|وفات =  ۱۳۶۸ شمسی 
 +
|مدفن =  [[تهران]] - بهشت زهرا
 +
|اساتید =  [[آیت الله بروجردی]]، [[علامه طباطبایی]]، [[امام خمینی]]، [[سید احمد خوانساری|سید احمد خوانسارى]]،...
 +
|شاگردان =
 +
|آثار =
 +
}}
  
'''تولد و كودكى '''
+
==تحصیلات و استادان==
 +
سید عبدالله ضیائی‌نیا فرزند سید حسین، در سال ۱۳۰۲ شمسی در روستاى دریاکنار شهرستان لنگرود گیلان به دنیا آمد.
  
دكتر سيد عبدالله ضيايى(*) از چهره هاى برجسته اى بود كه علاوه بر دروس حوزه، دروس عاليه دانشگاهى را آموخت و در حقيقت جامع علوم دينى و كلاسيك بود. معظم له در سال 1302 ش در روستاى درياكنار شهرستان لنگرود(1) از شهرهاى قديمى استان گيلان، در بيت سيادت و فضيلت پاى به عرصه وجود گذاشت.  
+
وى در سن پنج سالگى براى آموختن [[قرآن]] به مکتب رفت و چند سالى را در آن جا نزد معلمان طالقانى - که از طالقان براى تعلیم و تربیت اطفال بدان نواحى مى آمدند - قرآن و برخى از کتب متداول آن زمان، همانند «احسن المراسلات»، «سید الانشاء نوظهور»، «کلیله و دمنه» و «بوستان سعدى» و همچنین طرز نوشتن سندِ اجاره و فروش و انواع نامه نگارى، را فراگرفت. او به دلیل نبوغ و استعداد ذاتى و سرشارش، در مراکز تجمع همانند [[مسجد]]، میدان کشتى گیرىِ گیل مردان حاضر مى شد تا معلم مکتب خانه از حافظه و استعداد او در فراگیرى قرآن و درس، براى جذب اطفال اهالى آن سامان در مکتب خانه استفاده نماید.  
  
سيد حسين، پدر بزرگوار وى، مردى متدين و شب زنده دار بود(2) و به همان شيوه نياكان و اسلاف گرامى اش به كشاورزى (برنج كارى) و نوغان دارى (پرورش كرم ابريشم) مشغول بود. وى در سن پنج سالگى براى آموختن [[قرآن]] به مكتب رفت و چند سالى را در آن جا نزد معلمان طالقانى - كه از طالقان براى تعليم و تربيت اطفال بدان نواحى مى آمدند - قرآن و برخى از كتب متداول آن زمان، همانند «احسن المراسلات»، «سيد الانشاء نوظهور»، «كليله و دمنه» و «بوستان سعدى» و همچنين طرز نوشتن سندِ اجاره و فروش و انواع نامه نگارى، را فراگرفت. او به دليل نبوغ و استعداد ذاتى(3) و سرشارش، در مراكز تجمع همانند [[مسجد]]، ميدان كُشتى گيرىِ گيل مردان حاضر مى شد تا معلم مكتب خانه از حافظه و استعداد او در فراگيرى قرآن و درس، براى جذب اطفال اهالى آن سامان در مكتب خانه استفاده نمايد. آيت الله دكتر ضيايى پس از تحمل سختى هاى فراوان موفق به اخذ پايان نامه كلاس ششم ابتدايى از مدارس دولتى شد و آن گاه در سال 1323 ش عازم حوزه علميه قم گرديد.
+
ضیائی‌نیا پس از تحمل سختى هاى فراوان موفق به اخذ پایان نامه کلاس ششم ابتدایى از مدارس دولتى شد و آن گاه در سال ۱۳۲۳ ش عازم [[حوزه علمیه قم]] گردید.
  
'''ورود به حوزه قم '''
+
آیت الله ضیائی‌نیا با نبوغ و هوش فوق العاده اش، ضمن آن که توانست خیلى سریع مراحل تحصیلى و کتاب هاى رایج حوزوى آن زمان را طى کند، سطوح پایین تر را براى عده اى از طلاب تدریس مى نمود.
  
دكتر ضيايى درباره مسافرت خود به [[حوزه علميه]] [[قم]] مى نويسد: «من به همراه عده اى كه عازم [[كربلا]] بودند، با مختصر اثاثيه زندگى مجردى و مبلغ 350 تومان، كه شايد 70 تومان هم خودم داشتم، به طرف قم حركت كرديم. اما از رشت تا قم دو شب و يك روز طول كشيد تا وارد قم شديم. در سال 1323 ه.ش بود. فرداى آن روز، وارد يكى از حجرات [[مدرسه فيضيه]]، كه سه نفر از طلاب گيلان سكونت داشتند، شديم. با آن ها در آن حجره بوديم و مشغول درس شديم. تا يكى از روزها بعضى از بزرگان علما از من ديدن كردند و پس از چند سؤال از صرف مير و امثله از ما چند نفر، خطاب به حاضرين كرده و فرمودند: هر چه زودتر برايش لباس روحانيت تهيه كنيد تا درنرود!».(4)
+
سید عبدالله ضیائی‌نیا، در سال ۱۳۲۷ ش به قصد [[زیارت]] [[عتبات عالیات|عتبات]] مقدس [[عراق]] و نیز ادامه تحصیل در حوزه [[نجف]]، از [[قم]] به آن دیار عزیمت مى کند و مابقى سطوح را در آن جا به اتمام مى رساند و به مدت سه سال تمام در آن دیار ماندگار مى شود و سپس به وطن برمی گردد.
  
آيت الله دكتر ضيايى با نبوغ و هوش فوق العاده اش، ضمن آن كه توانست خيلى سريع مراحل تحصيلى و كتاب هاى رايج حوزوى آن زمان را طى كند و سرآمد هم قطاران گردد، سطوح پايين تر را براى عده اى از طلاب تدريس مى نمود.  
+
آیت الله ضیائی‌نیا، پس از اقامت در قم، به درس خارج [[آیت الله بروجردی]] و نیز به درس [[فلسفه]] و [[حکمت]] مرحوم [[علامه طباطبایى]] و [[امام خمینی]] حاضر و تنها از این بزرگواران بهره مند شد.
  
'''ورود به نجف اشرف '''
+
اقامت آیت الله ضیائی‌نیا در [[قم]]، چندان دوامى نیافت و پس از چندى به ناچار به [[تهران]] رفته، در مدرسه علمیه مروى تهران به تحصیل خود ادامه داد و در درس خارج «[[کفایة الاصول (کتاب)|کفایه]]» و «[[فرائد الاصول (کتاب)|رسائل]]» و «[[مکاسب (کتاب)|مکاسب]]» آیات عظام: حاج [[سید احمد خوانساری|سید احمد خوانسارى]]، حاج عمادالدین غروى رشتى، آقا باقر آشتیانى و آقا [[میرزا هاشم آملی|میرزا هاشم آملى]] شرکت جست. وى در این باره مى نویسد: «من نیز دروس آیات عظام: خوانسارى، غروى رشتى - که شاید در علم اصول بى نظیر بود -، آقا میرزا هاشم آملى و آقا باقر آشتیانى را فراگرفته و در مدرسه شیخ عبدالحسین سمت مدرسى داشتم و نیز به دعوت آیت الله خوانسارى در جلسه استفتاى معظم له حضور مى یافتم. تا این که پس از چند سالى به اتفاق عده زیادى از فضلاى تهران و قم - که از آن جمله شهید مطهرى بود - در امتحان تصدیق مدرسى، که براى اولین بار تشکیل شده بود، شرکت کردیم».
  
دكتر ضيايى، در سال 1327 ش به قصد [[زيارت]] عتبات مقدس [[عراق]] و نيز ادامه تحصيل در حوزه [[نجف]]، از قم به آن ديار عزيمت مى كند و مابقى سطوح را در آن جا به اتمام مى رساند و به مدت سه سال تمام در آن ديار ماندگار مى شود.
+
مرحوم دکتر ضیائی‌نیا، از جمله برجستگان ممتاز حوزوى بود که به دانشگاه راه یافت و در ضمن تحصیل در دانشگاه جهت اخذ مدرک لیسانس در رشته معقول و منقول، از مبارزه و مقابله علمى با عناصر غربزده و اساتید منحرف دانشگاه غافل نبود. ایشان با این که به راحتى مى توانست جذب مراکز دولتى شود و على رغم طعنه ها و ملامت هاى مخالفان روحانیت در محیط دانشگاه، وارد این مراکز نشد و مصمم و استوار تلاش هاى علمى خود را در دانشگاه ادامه داد.
  
معظم له درباره اين قسمت از زندگى خود، چنين آورده: «سپس به اتفاق دو نفر از دوستان صميمى عازم [[زيارت]] [[كربلا]] به طور قاچاق شديم. ولى من تصميم داشتم در [[نجف]] بمانم و پس از توفيق زيارت عتبات مقدسه در نجف ماندم. و دو سه سالى كه در نجف بودم، خوب موفق به عبادات و زيارات و دروس بودم؛ به طورى كه در مدرسه حاج ميرزا خليل سمت مدرسى «معالم» و «مغنى» يافتم و قصد توطن كردم؛ اما روزگار جريانى براى خانواده ام پيش آورد كه پدر و مادرم با اصرار هر چه زيادتر، بازگشتم را دستور دادند؛ لذا اطاعت كرده و در قم اقامت گزيدم».
+
ایشان بعد از اخذ مدرک لیسانس، به تحصیلات دانشگاهى ادامه داد تا موفق به اخذ دکترا در رشته علوم تربیتى از دانشگاه تهران شد.  
  
'''هجرتى ديگر'''
+
==فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی==
 +
دکتر ضیائی‌نیا از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۱ ش، به [[امام جماعت‌|امامت جماعت]] نازى آباد تهران مشغول شد و از دوستان و همکاران نزدیک [[سید ابوالقاسم کاشانی|آیت الله کاشانى]] در مبارزه علیه حکومت وقت بود.
  
آيت الله دكتر ضيايى، پس از اقامت در قم، به درس خارج [[آيت الله بروجردى]] و نيز به درس [[فلسفه]] و [[حكمت]] حضرات: [[علامه طباطبايى]] و [[امام خمینی]] حاضر و تنها از اين بزرگواران بهره مند شد.
+
آیت الله دکتر ضیائی‌نیا، بعد از اخذ مدرک دکترا و اخذ اجازات [[اجتهاد]] از آیات عظام، به امر مراجع تقلید، [[تهران]] را به قصد توطن در گیلان ترک کرد و در آستانه اشرفیه رحل اقامت افکند. وى به مدت ۱۷ سال، یعنى از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷ ش، به امر آیات عظام، به ویژه [[امام خمینی]]، مأمور به امامت جماعت [[مسجد جامع]] و مدیریت [[حوزه علمیه]] جلالیه آستانه اشرفیه گردید.
  
اقامت آيت الله ضيايى در [[قم]]، چندان دوامى نيافت و پس از چندى به ناچار به [[تهران]] رفته، در مدرسه علميه مروى تهران به تحصيل خود ادامه داد و در درس خارج «كفايه» و «رسائل» و «مكاسبِ» آيات عظام: حاج سيد احمد خوانسارى، حاج عمادالدين غروى رشتى، آقا باقر آشتيانى و آقا ميرزا هاشم آملى  شركت جست. وى در اين باره مى نويسد: «من نيز دروس آيات عظام: خوانسارى، غروى رشتى - كه شايد در علم اصول بى نظير بود -، آقا ميرزا هاشم آملى و آقا باقر آشتيانى را فراگرفته و در مدرسه شيخ عبدالحسين سمت مدرسى داشتم و نيز به دعوت آيت الله خوانسارى در جلسه استفتاى معظم له حضور مى يافتم. تا اين كه پس از چند سالى به اتفاق عده زيادى از فضلاى تهران و قم - كه از آن جمله شهيد مطهرى بود - در امتحان تصديق مدرسى، كه براى اولين بار تشكيل شده بود، شركت كرديم».
+
'''خدمات اجتماعى:'''
  
'''ورود به دانشگاه '''
+
آیت اللّه ضیائی‌نیا جزو معدود عالمانى بود که توفیق یافت منشأ خدمات اجتماعى و فرهنگى و آثار و برکات معنوى گردد؛ از جمله خدمات وى است:
  
مرحوم دكتر ضيايى، از جمله برجستگان ممتاز حوزوى بود كه به دانشگاه راه يافت و در ضمن تحصيل در دانشگاه جهت اخذ مدرك ليسانس در رشته معقول و منقول، از مبارزه و مقابله علمى با عناصر غربزده و اساتيد منحرف دانشگاه غافل نبود. ايشان با اين كه به راحتى مى توانست جذب مراكز دولتى شود و على رغم طعنه ها و ملامت هاى مخالفان روحانيت در محيط دانشگاه، وارد اين مركز نشد و مصمم و استوار تلاش هاى علمى خود را در دانشگاه ادامه داد.
+
*بازسازى و احیاى حوزه علمیه جلالیه آستانه اشرفیه، با تجهیزات کامل.
 +
*تربیت و پرورش صدها نفر طلبه که بسیارى از آنان در سمت [[امام جمعه|امامت جمعه]] و جماعت و مناصب دولتى و قضایى خدمت مى کنند.
 +
*احیاى مسجد جامع آستانه اشرفیه با گنبدى بسیار زیبا.
 +
*احداث بیمارستان در آستانه اشرفیه.
 +
*احداث و مرمت مساجد و حسینیه هاى فراوان در منطقه.
 +
*احداث پمپ بنزین.
 +
*احداث ساختمان هاى فراوان وقفى از قبیل حمام و...
 +
*اعزام مبلغ به روستاهاى گیلان و مازندران، یکى از روش هاى پسندیده و موفق وى در این باب بود.
  
او فعاليت در دستگاه طاغوتى را جايز نمى دانست. اين در حالى بود كه وضع معيشت بر او بسيار سخت مى گذشت و دوستان و دشمنان، هر كدام به طريقى او را مورد ملامت قرار مى دادند كه چرا با اين مدرك باارزش، استخدام نمى شوى تا وضع زندگى و آينده ات سر و سامانى بيابد؟
+
از آن جا که ایشان با روحیه و آداب و رسوم مردم منطقه کاملاً آشنایى داشت، اول ماه [[ماه محرم|محرم]] یا [[رمضان]]، مبلغان اعزامى از [[قم]] و [[مشهد]] وقتى وارد استان گیلان مى شدند، ابتدا به منزل وى در آستانه مى آمدند. ایشان در منزل از آنان امتحان منبر به عمل مى آورد و بعد به تناسب نوع سخنرانى و لحن و معلومات طلبه، مى فهمید که او را به کدام محل بفرستد تا هر دو راضى باشند. مردم منطقه از این روش همواره رضایت کامل داشتند و از او به نیکى یاد مى کنند.
  
در اين باره مى نويسد: «تمام افرادى كه با من بودند، استخدام شدند و من جرأت دخول در جرگه ظلمه را نداشتم و شبهه ركون به ظالم و معاونت ظلمه در نزد من قوى بود و زندگى براى من بسيار سخت شده بود. روزى از آيت الله خوانسارى پرسيدم كه طلبه اى چنين و چنان است و مى گويد اگر در دستگاه دولتى قرار بگيرم ممكن است داد مظلومى و يا جاى يك بهايى يا كمونيست را بگيرم، آيا جايز است؟
+
'''پاسخ به سؤالات علمى و شبهات:'''
  
فرمودند: «اين همه، وسوسه هاى شيطانى است و شيطان قوى است.» و قصه اى نقل كردند كه شيطان از طريق حمايت از دين مرجعى را گول زد و ديگر راه جبران نداشت كه شرحش مفصل است. و بعد فرمودند: «اگر روزگار خيلى سخت مى گذرد، چرخ دستى بگيريد و سيب زمينى بفروشيد.» بالاخره به مدت دو تابستان در روستاى ما، درياكنار لنگرود، مشغول پرورش كرم ابريشم شدم؛ اما چون نابلد بودم خيلى بر من سخت گذشت، به پاى خداوند متعال محسوب داشتم.
+
مرحوم دکتر ضیائی‌نیا از جمله شخصیت هاى برجسته و شاخصى بود که با توجه به تحصیلات دانشگاهى و تسلط و احاطه بر مبانى مسلک ها و شناخت عناصر منحرف و عقاید آنان، منزل خود را پایگاه پاسخ گویى به سؤالات علمى و شبهات گوناگون اساتید دانشگاه ها، فرهنگیان، گروه هاى مختلف از قبیل توده اى ها، [[بهائیت|بهایى ها]]، کمونیست ها و جوانان مسلمان دانشجو و... قرار داده بود. او نقش بسزایى در روشن شدن اذهان مردم در برابر این انحرافات داشت و کانون توجه و مراجعه روشنفکران بود.
  
دكتر ضيايى با همه سختى ها و گرفتارى هاى زندگى، لحظه اى از كسب علم و دانش غافل نماند. ايشان بعد از اخذ مدرك ليسانس، به تحصيلات دانشگاهى ادامه داد تا موفق به اخذ دكترا در رشته علوم تربيتى از دانشگاه تهران شد. وى در اين باره خاطره اى نقل مى كند: «در دوره دكترا مبصر كلاس بودم، آخر سال ها بود، يعنى در حدود سال 1335 ش، كه مرحوم «آقاى مشكاة» حُسن ظنّى به من داشت، در حضور جمعى از اساتيد از من خواست كه استخدام شوم؛ اما من اين كار را [[حرام]] مى دانستم، به تعلل متوسل شدم. بالاخره استدلال آن ها قوى بود و من جرأت نمى كردم كه بگويم من حرام مى دانم. تا آن جا كه مستأصل شدم، گفتم [[استخاره]] مى كنم. [[قرآن]] گرفتم و استخاره كردم. از باب [[اعجاز قرآن]]، اين آيه در اول صفحه دست راست قرآن، بعد از گشودن، نوشته شده بود: «اهم يقسمون رحمة ربّك نحن قسمنا بينهم معيشتهم».(5)
+
وعظ و [[خطابه]] او باعث بیدارى نسل جوان در برابر تهاجمات و خطرات فکرى، فرهنگى، عقیدتى، علمى و... مى شد؛ در یک کلمه، گرچه او در شهر کوچک آستانه اشرفیه سکونت داشت، ولى در حقیقت مرکز هدایت فکرى و فرهنگى تمام گیلان و غرب مازندران بشمار مى رفت و در این راستا با عده اى از واعظان و نویسندگان منطقه، همانند مرحوم آیت الله احسان بخش، آیت الله قربانى و...، همکارى داشت.
  
وقتى اين آيه را ديدند، كانّه على رؤوسهم الطير!! در مورد عدم قبول استخدام دولتى خيلى حرف ها خوردم؛ اما همه را به پاى خدا محسوب داشتم كه ان شاء اللّه همان طور كه در دنيا پاداش مضاعف داده، در [[آخرت]] نيز عطا فرمايد. دكتر ضيايى از سال 1335 تا 1341 ش به امامت جماعت نازى آباد تهران مشغول شد و از دوستان و همكاران نزديك آيت الله كاشانى(6) در مبارزه عليه حكومت وقت بود.
+
'''فعالیت سیاسى:'''
  
'''اقامت در آستانه اشرفيه '''
+
او مبارزه را از هنگام ورود به دانشگاه آغاز کرد و با مباحث و مناظرات علمى با چهره هاى منحرف و وابسته به رژیم طاغوتى و استخدام نشدن در دوائر دولتى - که نشانه مشروع ندانستن حکومت [[طاغوت]] بود -، در عرصه هاى مختلف به مصاف طاغوت و اندیشه هاى منحرف رفت. زمانى که به آستانه اشرفیه بازگشت، باز هم از مبارزه بازنایستاد و در منابر و سخنرانى ها، در مناسبت هاى مختلف، به شدت از رژیم طاغوتى انتقاد مى کرد؛ به طورى که یک سال قبل از انقلاب ممنوع المنبر شد و چند ماه قبل از پیروزى انقلاب اسلامى، منزل او به دست عوامل مزدور ساواک به آتش کشیده شد که بر اثر آن، بسیارى از نوشته ها، کتب و تقریرات درسى مربوط به حوزه و دانشگاهش از بین رفت.
  
آيت الله دكتر ضيايى، بعد از اخذ مدرك دكترا و اخذ اجازات [[اجتهاد]](7) از آيات عظام، به امر مراجع تقليد، تهران را به قصد توطن در گيلان ترك كرد و در آستانه اشرفيه رحل اقامت افكند. وى به مدت 17 سال، يعنى از سال 1341 تا 1357 ش، به امر آيات عظام، به ويژه حضرت [[امام خمینی]]، مأمور به امامت جماعت مسجد جامع و مديريت حوزه علميه جلاليه آستانه اشرفيه گرديد.  
+
او بعد از پیروزى انقلاب اسلامى به عنوان یکى از خبرگان از استان گیلان به منظور تدوین قانون اساسى انتخاب گردید و سپس به طور موقت به [[تهران]] رفته، پس از چندى هم در [[قم]] مقیم شد.  
  
'''خدمات اجتماعى و فرهنگى '''
+
ایشان علاوه بر تدریس در حوزه، در شوراى مدیریت [[حوزه علمیه قم]] در سمت دبیر شورا هم انجام وظیفه مى کرد. مرحوم دکتر ضیائی‌نیا از بى نظمى ها و بى برنامگى هاى موجود در حوزه همواره ناراحت بود. لذا براى سامان دهى امور حوزه، به همراه بزرگان و مدرسین [[حوزه علمیه]] طرح مدیریت حوزه را به اجرا درآورد و با تمهیداتى توانست هسته اولیه نهاد حوزوى را تهیه و به تصویب امام و سایر بزرگان حوزه برساند. به همت ایشان و جمعى از بزرگان حوزه علمیه و مدرسین عالى مقام، نخستین برنامه جهت ساماندهى و قانون مندى دروس و امور مربوط به طلاب تدوین شد.
  
آيت اللّه ضيايى جزو معدود عالمانى بود كه توفيق يافت منشأ خدمات اجتماعى و سياسى و آثار و بركات معنوى گردد؛ از جمله خدمات وى است:
+
==ویژگیهای اخلاقی==
 +
دکتر ضیائی‌نیا هر قدر که براى فراگیرى علم و دانش تلاش مى کرد، به همان اندازه نیز متخلق به [[آداب و سنن اسلامی|آداب]] و [[اخلاق]] نبوى و سیره عملى [[معصوم|معصومین]] علیهم السلام بود. او علم و تعهد و معنویت را با هم آمیخته بود. 
  
# بازسازى و احياى حوزه علميه جلاليه آستانه اشرفيه، با تجهيزات كامل.
+
در استان گیلان در این اواخر، کمتر عالمى را سراغ داریم که از محبوبیت فراگیر در میان توده ها و طبقات مردم برخوردار باشد؛ با این همه در آستانه اشرفیه دو عالم برجسته داراى محبوبیت زاید الوصفى هستند: مرحوم آیت اللّه شیخ حسین وحید و مرحوم دکتر ضیائی‌نیا. مرحوم وحید اهل معنا و باطن بود و دکتر ضیائی‌نیا مناعت طبع داشت و با [[اخلاص]] بود. مردم منطقه، دیندارى خود را مرهون خدمات و زحمات آن علماى ربانى مى دانند. در آستانه اشرفیه و سایر شهرهاى شرقى گیلان در کمتر محافل و مجالسى و حتى در قهوه خانه ها، مى توان سراغ گرفت که سخن از دکتر ضیائی‌نیا و سخنان و آداب و برخورد اجتماعى او نباشد. او به قدرى محبوبیت در بین مردم داشت که حتى [[ساواک|ساواک]] کاملاً رابطه عاطفى بین او و مردم را به مقامات بالا گزارش داده بودند.  
# تربيت و پرورش صدها نفر طلبه كه بسيارى از آنان در سمت امامت جمعه و جماعت و مناصب دولتى و قضايى به نظام اسلامى خدمت مى كنند.
 
# احياى [[مسجد جامع]] آستانه اشرفيه با گنبدى بسيار زيبا.
 
# احداث بيمارستان در آستانه اشرفيه.
 
# احداث و مرمت مساجد و حسينيه هاى فراوان در منطقه.
 
# احداث پمپ بنزين.
 
# احداث ساختمان هاى فراوان وقفى از قبيل حمام و...
 
# اعزام مبلغ به روستاهاى گيلان و مازندران، يكى از روش هاى پسنديده و موفق وى در اين باب بود.
 
  
از آن جا كه ايشان با روحيه و آداب و رسوم مردم منطقه كاملاً آشنايى داشت، اول ماه [[محرم]] يا [[رمضان]]، مبلغان اعزامى از [[قم]] و [[مشهد]] وقتى وارد استان گيلان مى شدند، ابتدا به منزل وى در آستانه مى آمدند. ايشان در منزل از آنان امتحان منبر به عمل مى آورد و بعد به تناسب نوع سخنرانى و لحن و معلومات طلبه، مى فهميد كه او را به كدام محل بفرستد تا هر دو راضى باشند. مردم منطقه از اين روش همواره رضايت كامل داشتند و از او به نيكى ياد مى كنند.
+
آیت الله زین العابدین قربانى، امام جمعه لاهیجان، درباره حالات این مرد والا مقام مى گوید: «در سال ۱۳۵۶ ش، که ما به همراه ایشان (دکتر ضیائی‌نیا) به [[حج]] مشرف شده بودیم، در [[روز عرفه]]، معظم له با حال خوشى [[دعا]]ى [[سیدالشهداء]] علیه السلام را به گونه اى سوزناک مى خواندند که هنوز طنین آن سوز و گدازها در گوش من موجود است. همچنین مى توان به شجاعت و دلیرى و غیرت مندى وى اشاره نمود؛ به نحوى که در رژیم شاه معمولاً ایشان مسلح بود و سلاح حمل مى نمود و همچنین مى توان به توان ایشان در زمینه بحث و جدل پیرامون انواع موضوعات به ویژه عقاید و دفاع از حریم ولایت عظمى اشاره نمود که ساعت ها مى توانست پیرامون آن ها بحث و مناظره کند».
  
'''محبوبيت '''
+
دکتر ضیائی‌نیا از طبع شاعرانه هم بى بهره نبود و اشعارى از ایشان به یادگار مانده است. از باب نمونه، [[غزل|غزلى]] را که ایشان به سال ۱۳۵۴ ش، در مدح [[بقیة الله|حضرت بقیة الله الاعظم]] عجل الله تعالى فرجه الشریف سروده است، در این جا مى آوریم:
  
در استان گيلان در اين اواخر، كمتر عالمى را سراغ داريم كه از محبوبيت فراگير در ميان توده ها و طبقات مردم برخوردار باشد؛ با اين همه در آستانه اشرفيه دو عالم برجسته داراى محبوبيت زايد الوصفى هستند: مرحوم آيت اللّه شيخ حسين وحيد و مرحوم دكتر ضيايى. مرحوم وحيد اهل معنا و باطن بود و دكتر ضيايى مناعت طبع داشت و با [[اخلاص]] بود. مردم منطقه دين دارى خود را مرهون خدمات و زحمات آن علماى ربانى مى دانند.
+
شب دردمند عاشق چه شب دراز باشد * غم دل به دل سراید، پى فاش راز باشد
  
در آستانه اشرفيه و ساير شهرهاى شرقى گيلان در كمتر محافل و مجالسى و حتى در قهوه خانه ها - كه مردم خسته از كار براى نوشيدن چاى به آن جا مى آيند - مى توان سراغ گرفت كه سخن از دكتر ضيايى و سخنان و آداب و برخورد اجتماعى او نباشد. او به قدرى محبوبيت در بين مردم داشت كه حتى ساواك كاملاً رابطه عاطفى بين او و مردم را به مقامات بالا گزارش داده بودند.
+
چو خیال دلبرش را، به عیادتش ببیند * همه درد او شود به، همه ناله ساز باشد
  
'''موقعيت علمى '''
+
سپرى شده است عمرم، پى وصل آن یگانه * که وصال آن پریوش، همه دم نیاز باشد
  
مرحوم دكتر ضيايى از جمله شخصیت هاى برجسته و شاخصى بود كه با توجه به تحصيلات دانشگاهى و تسلط و احاطه بر مبانى مسلك ها و شناخت عناصر منحرف و عقايد آنان، منزل خود را پايگاه پاسخ گويى به سؤالات علمى و [[شبهات]] گوناگون اساتيد دانشگاه ها، فرهنگيان، گروه هاى مختلف از قبيل توده اى ها، بهايى ها، كمونيست ها و جوانان مسلمان دانشجو و... قرار داده بود. او نقش بسزايى در روشن شدن اذهان مردم در برابر اين انحرافات داشت. او كانون توجه و مراجعه روشنفكران بود.
+
نظر ار به مهر دارد، همه درد را زداید * چه رسد که لب گشاید، همه دلنواز باشد
  
وعظ و خطابه او باعث بيدارى نسل جوان در برابر تهاجمات و خطرات فكرى، فرهنگى، عقيدتى، علمى و... مى شد؛ در يك كلمه، گرچه او در شهر كوچك آستانه اشرفيه سكونت داشت، ولى در حقيقت مركز هدايت فكرى و فرهنگى تمام گيلان و غرب مازندران بشمار مى رفت و در اين راستا با عده اى از واعظان و نويسندگان منطقه، همانند مرحوم آيت الله احسان بخش، آيت الله قربانى و...، همكارى داشت.
+
همه عمر رنج بردم ره وصل او کنم طى * شده طى کتاب عمرم، ره وصل باز باشد
  
'''فعاليت سياسى '''
+
همه درد من زهجرش، همه ناله ام ز مهرش * چه شود که آن سلیمان، نگهش به ناز باشد
  
او مبارزه را از هنگام ورود به دانشگاه آغاز كرد و با مباحث و مناظرات علمى با چهره هاى منحرف و وابسته به رژيم طاغوتى و استخدام نشدن در دوائر دولتى - كه نشانه مشروع ندانستن حكومت طاغوت بود -، در عرصه هاى مختلف به مصاف طاغوت و انديشه هاى منحرف رفت. زمانى كه به آستانه اشرفيه بازگشت، باز هم از مبارزه بازنايستاد و در منابر و سخنرانى ها، در مناسبت هاى مختلف، به شدت از رژيم طاغوتى انتقاد مى كرد؛ به طورى كه يك سال قبل از انقلاب ممنوع المنبر شد و چند ماه قبل از پيروزى انقلاب اسلامى، منزل او به دست عوامل مزدور ساواك به آتش كشيده شد كه بر اثر آن، بسيارى از نوشته ها، كتب و تقريرات درسى مربوط به حوزه و دانشگاهش از بين رفت.
+
به امید آن که آید، سر من به بر بگیرد *‌ دم آخرین خود را، به سرم نماز باشد
  
او بعد از پيروزى انقلاب اسلامى به عنوان يكى از خبرگان از استان گيلان(8) به منظور تدوين [[قانون اساسى]] انتخاب گرديد و سپس به طور موقت به [[تهران]] رفته، پس از چندى هم در [[قم]] مقيم شد. ايشان علاوه بر تدريس در حوزه، در شوراى مديريت [[حوزه علميه]] قم در سمت دبير شورا هم انجام وظيفه مى كرد.(9) به همت ايشان و جمعى از بزرگان حوزه علميه و مدرسين عالى مقام، نخستين برنامه جهت ساماندهى و قانون مندى دروس و امور مربوط به طلاب تدوين شد.
+
مخراش اى «ضیائی‌نیا» دل خود به پنجه غم * که امیر دادگستر، شه غم نواز باشد.
  
'''حالات معنوى '''
+
==وفات==
 +
مرحوم آیت الله سید عبدالله ضیائی‌نیا، سرانجام در شب شام غریبان حضرت [[امام حسین علیه السلام|ابا عبدالله]] علیه السلام در بیست و سوم مرداد ۱۳۶۸ شمسی دار فانى را وداع گفت و به عالم بقا شتافت. پیکر مطهر آن عالم فرزانه در بهشت زهرای [[تهران]] به خاک سپرده شد.
  
دكتر ضيايى هر قدر كه براى فراگيرى علم و دانش تلاش مى كرد، به همان اندازه نيز متخلق به آداب و [[اخلاق]] نبوى و سيره عملى معصومين علیهم السلام بود. او علم و تعهد و معنويت را با هم آميخته بود. آيت الله زين العابدين قربانى، امام جمعه لاهيجان، درباره حالات اين مرد والا مقام مى گويد:
+
==منابع==
 
 
«در سال 1356 ش، كه ما به همراه ايشان (دكتر ضيايى) به [[حج]] مشرف شده بوديم، در [[روز عرفه]]، معظم له با حال خوشى [[دعا]]ى [[سيدالشهداء]] علیه السلام را به گونه اى سوزناك مى خواندند كه هنوز طنين آن سوز و گدازها در گوش من موجود است. همچنين مى توان به شجاعت و دليرى و غيرت مندى وى اشاره نمود؛ به نحوى كه در رژيم شاه معمولاً ايشان مسلح بود و سلاح حمل مى نمود و همچنين مى توان به توان ايشان در زمينه بحث و جدل پيرامون انواع موضوعات به ويژه عقايد و دفاع از حريم ولايت عظمى اشاره نمود كه ساعت ها مى توانست پيرامون آن ها بحث و مناظره كند».
 
 
 
دكتر ضيايى از طبع شاعرانه هم بى بهره نبود و اشعارى از ايشان به يادگار مانده است. از باب نمونه، غزلى را كه ايشان به سال 1354 ش در مدح حضرت بقية الله الاعظم عجل الله تعالى فرجه الشريف سروده است، در اين جا مى آوريم:
 
----
 
شب دردمند عاشق چه شب دراز باشد × غم دل به دل سرايد، پى فاش راز باشد
 
 
 
چو خيال دلبرش را، به عيادتش ببيند × همه درد او شود به، همه ناله ساز باشد
 
 
 
سپرى شده است عمرم، پى وصل آن يگانه  × كه وصال آن پريوش، همه دم نياز باشد
 
 
 
نظر ار به مهر دارد، همه درد را زدايد × چه رسد كه لب گشايد، همه دلنواز باشد
 
 
 
همه عمر رنج بردم ره وصل او كنم طى  × شده طى كتاب عمرم، ره وصل باز باشد
 
 
 
غم دل فراز گفتم، مگرش قبول افتد × به قبولى اش گهى چون كُهى سرفراز باشد
 
 
 
همه درد من زهجرش، همه ناله ام ز مهرش  ×‌ چه شود كه آن سليمان، نگهش به ناز باشد
 
 
 
به اميد آن كه آيد، سر من به بر بگيرد ×‌ دم آخرين خود را، به سرم [[نماز]] باشد
 
  
مخراش اى «ضيايى» دل خود به پنجه غم  × كه امير دادگستر، شه غم نواز باشد.(10)
+
*محمدتقى ادهم نژاد، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۱۱.
----
 
'''رحلت '''
 
 
 
سرانجام آيت الله سيد عبدالله ضيايى، كه به امراض معده و سرطان مبتلا شده بود و پس از معالجات ممتد در ايران و خارج (اتريش و انگليس) در شب شام غريبان حضرت ابى  عبدالله علیه السلام در بيست و سوم مرداد 1368 ش دار فانى را وداع گفت و به عالم بقا شتافت.
 
 
 
با توجه به سابقه طولانى و خدمات بى نظير آن عالم ربانى، مردم منطقه به محض اطلاع از رحلت ايشان، جامه عزا به تن كردند و همه جا را سياهپوش نمودند. مجالس مختلف و متعددى در همه شهرها، بخش ها و روستاهاى كوچك و بزرگ منعقد گرديد. مجالس متعددى نيز از سوى بزرگان در تهران، قم و... منعقد شد.
 
 
 
فرزندان آيت الله ضيايى نقل كرده اند كه: در شب وفات، حالت بيهوشى به آن مرحوم دست داد؛ به طورى ما خيال كرديم از دنيا رفته است. لذا شروع به گريه و زارى كرديم؛ ولى پس از چندى، ايشان به هوش آمدند و فرمودند: چرا مرا برگردانديد؟ آن گاه فرمودند: من [[نماز]] نخوانده ام. سپس با همان حالت ضعف و ناراحتى [[تيمم]] نمودند، نماز به جا آوردند و با خنده فرمودند: گلاب بپاشيد، مگر نمى بينيد؟! و چندين بار اين جمله را تكرار كردند. ما نيز اين كار را انجام داديم. در اين هنگام نيم قامت برخاستند و در حالى كه مى خنديدند و كلماتى زير لب زمزمه مى كردند، چشم از جهان فرو بستند و ما به ياد جمله [[اميرالمؤمنين]] علیه السلام افتاديم كه فرمود: «يا حار هَمْدانِ مَنْ يَمُتْ يَرَنى ، مِنْ مُؤْمِنٍ اَوْ مُنافِقٍ قُبلاً».
 
 
 
پى  نوشت
 
 
 
(*). اين مقاله بر اساس نوشته هاى مرحوم آيت الله دكتر ضيايى و نيز بر اساس سخنان فرزندان وى (محمد و على و سجاد) كه در اختيار حضرت آيت الله قربانى، [[امام جمعه]] محترم لاهيجان قرار گرفته بود، نگاشته شد. ر.ك: «پيشينه تاريخى فرهنگى لاهيجان و بزرگان آن»، محمدعلى قربانى، ص 874-880؛ «گنجينه دانشمندان»، شيخ محمد رازى؛ «سيماى لنگرود» رفيع لاهيجى و مجله «نور علم»، دوره سوم، ش 9، ص 82.
 
 
 
(1). شهرستان لنگرود از شهرهاى قديمى استان گيلان و در 70 كيلومترى رشت است. لنگرود تركيبى از دو كلمه است: «لنگ» به معناى محل پهلوگيرى كشتى ها، و «رود». رودخانه اى بزرگ اين شهر را به دو قسمت تقسيم مى كند. اين شهرستان داراى آب و هوايى معتدل و در كنار درياى نيلگون خزر و در دامنه كوه هاى سرسبز و پوشيده از جنگل و بوته زارهاى چاى البرز واقع شده است. شغل مردم لنگرود كشاورزى و صيادى، و محصولات آن برنج، چاى، مركبات، ماهى و... مى باشد. از اين شهرستان، بزرگان زيادى برخاسته اند كه آيات عظام: ميرزاى رشتى، ملا عبدالله مازندرانى، شيخ شعبان رشتى و سيد مرتضى لنگرودى از معاريف آن است. لنگرود از شرق به رودسر، از جنوب به لاهيجان و از شمال و غرب به درياى خزر محدود مى شود. جمعيت آن بالغ بر 150000 هزار نفر است. ر.ك: «سيماى لنگرود».
 
 
 
(2). سيد حسين علاقه شديدى به [[قرآن]] و [[اهل  بيت]] عصمت و طهارت علیهم السلام ابراز مى داشت و با وجود كارهاى طاقت فرساى كشاورزى، كه به تعبير مقام معظم رهبرى كه برنج كارى را «كار رنج و برنج» ناميده اند، اغلب اوقات عمرش را پاى منابر سخنوران و واعظان نامدار و شيرين سخن آن ناحيه سپرى مى كرد و بسيار مايل بود كه خداوند به او فرزندى عنايت كند تا در كسوت روحانيت، پيام رسان كلام الهى باشد. با دعاى خير آن سلاله [[سادات]]، فرزندش آيت  الله دكتر ضيايى توانست علاوه بر تكميل معارف و اخذ مدارج عاليه علمى و كسب مقامات معنوى، در شمار سخنوران نامى منطقه گيلان درآيد. مادرش نيز از زنان پاكدامن و باصفاى باطن بود كه همانند ساير زنان گيلانى و شمالى اكثر اوقات عمرش را در مزارع شالي‌كارى، همدوش مردان تلاش فوق العاده و فداكارانه اى را داشتند.
 
 
 
(3). استعداد سرشار و حافظه قوى افراد، علاوه بر ارثى بودن به عوامل ديگرى نيز بستگى دارد؛ همانند استفاده از غذاهاى طبيعى (ماهى و...) و نيز بهره گيرى از محيط هاى آب و هواى سالم و پاكيزه (جنگل، سبزه زار، دريا و...).
 
 
 
(4). سخنانى كه در ميان گيومه قرار گرفته، نقل عين متن دست نوشته آيت الله ضيايى است و بدون دخل تصرف و ويرايش، نقل شده است.
 
 
 
(5). ترجمه: آيا آن ها رحمت پروردگارت را تقسيم مى كنند؟! ما معيشت آن ها را در حيات دنيا در ميانشان تقسيم كرديم. ([[سوره زخرف]] / 32).
 
 
 
(6). مرحوم آيت الله سيدابوالقاسم كاشانى يكى از روحانيون مبارز با حكومت پهلوى و نماينده مجلس شوراى ملى بود و نقش بسزايى در ملى كردن نفت و مبارزه با ايادى استعمار در ايران داشت. مرحوم دكتر ضيايى با توجه به معلومات و استعداد سرشار و توانايى در مديريت، يكى از مشاوران امين، لايق، كاردان و در عين حال متقى و مهذب در امور مجلس و بيرون از مجلس شوراى ملى مرحوم آيت الله كاشانى بشمار مى رفتند.
 
 
 
(7). معظم له با توجه به سوابق تحصيلى، اجازه كم نظيرى از اساتيد و آيات عظام خصوصاً [[امام خمینی]]، آيت الله بروجردى، سيد احمد خوانسارى و... داشتند؛ اما متأسفانه بسيارى از اين اجازات، نامه ها، كتب و تقريرات درسى و تز دانشگاهى شان در آتش  سوزى منزلشان كه به وسيله عوامل ساواك انجام گرفت، از ميان رفت.
 
 
 
(8). مرحوم آيت الله دكتر ضيايى به همراه شهيد آيت الله ربانى املشى، مرحوم آقاى لاهوتى، آقاى محفوظى و به همراه عده اى از گروه هاى منافق و چپ در استان گيلان، جهت تدوين قانون اساسى كانديدا شدند كه آقايان احسان بخش، ضيايى، محفوظى، شهيد ربانى املشى با اكثريت آرا انتخاب شدند.
 
 
 
(9). مرحوم دكتر ضيايى از بى نظمى ها و بى برنامگى هاى موجود در حوزه همواره ناراحت بود. لذا براى سامان دهى امور حوزه، به همراه بزرگان و مدرسين حوزه علميه طرح مديريت حوزه را به اجرا درآورد و با تمهيداتى توانست هسته اوليه نهاد حوزوى را تهيه و به تصويب امام و ساير بزرگان حوزه برساند.
 
 
 
(10). متأسفانه اشعار مرحوم دكتر ضيايى در همان آتش  سوزى منزل شان دستخوش حوادث شده و از ميان رفته است. ر.ك: «پيشينه تاريخى فرهنگى لاهيجان و بزرگان آن».
 
 
 
==منابع==
 
  
محمدتقى ادهم نژاد، ستارگان حرم، جلد 11
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:سید عبدالله ضیایی نیا (1).jpg|سید عبدالله ضیائی نیا در جوانی
 +
پرونده:سید عبدالله ضیایی نیا (2).jpg|سید عبدالله ضیائی نیا در مجلس خبرگان قانون اساسی
 +
پرونده:ضیائی (1).jpg|سید عبدالله ضیائی نیا
 +
پرونده:ضیائی (2).jpg|alt=استاد ضیائی نیا و امام خمینی|از راست: سید عبدالله ضیائی نیا، [[ناصر مکارم شیرازی]]، [[حسینعلی منتظری نجف آبادی|حسین علی منتظری]]، [[شهید صدوقی|شهید محمد صدوقی]]، [[سید محمدعلی انگجی]] و [[امام خمینی|سید روح الله موسوی مصطفوی خمینی]]
 +
</gallery>
  
[[رده: علمای قرن معاصر]]
+
[[رده:علمای معاصر|ضیایی نیا،سيد عبدالله]]
 +
[[رده:مدرسین دانشگاه]]
 +
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]
 +
[[رده:مجتهدین]]
 +
[[رده:مدفونین در بهشت زهرا]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۲۶

آیت الله سید عبدالله ضیائی‌نیا (۱۳۰۲ - ۱۳۶۸ ش) عالم مجاهد شیعه و از شاگردان امام خمینی بود. وی پس از انقلاب، نماینده مردم گیلان در مجلس خبرگان قانون اساسى بود. دکتر ضیائی‌نیا از جمله شخصیت هاى برجسته اى بود که با توجه به تحصیلات دانشگاهى و شناخت عناصر منحرف و عقاید آنان، نقش بسزایى در روشن شدن اذهان مردم در برابر انحرافات داشت.

۲۲۰px
نام کامل سید عبدالله ضیائی‌نیا
زادروز ۱۳۰۲ شمسی
زادگاه لنگرود
وفات ۱۳۶۸ شمسی
مدفن تهران - بهشت زهرا

Line.png

اساتید

آیت الله بروجردی، علامه طباطبایی، امام خمینی، سید احمد خوانسارى،...




تحصیلات و استادان

سید عبدالله ضیائی‌نیا فرزند سید حسین، در سال ۱۳۰۲ شمسی در روستاى دریاکنار شهرستان لنگرود گیلان به دنیا آمد.

وى در سن پنج سالگى براى آموختن قرآن به مکتب رفت و چند سالى را در آن جا نزد معلمان طالقانى - که از طالقان براى تعلیم و تربیت اطفال بدان نواحى مى آمدند - قرآن و برخى از کتب متداول آن زمان، همانند «احسن المراسلات»، «سید الانشاء نوظهور»، «کلیله و دمنه» و «بوستان سعدى» و همچنین طرز نوشتن سندِ اجاره و فروش و انواع نامه نگارى، را فراگرفت. او به دلیل نبوغ و استعداد ذاتى و سرشارش، در مراکز تجمع همانند مسجد، میدان کشتى گیرىِ گیل مردان حاضر مى شد تا معلم مکتب خانه از حافظه و استعداد او در فراگیرى قرآن و درس، براى جذب اطفال اهالى آن سامان در مکتب خانه استفاده نماید.

ضیائی‌نیا پس از تحمل سختى هاى فراوان موفق به اخذ پایان نامه کلاس ششم ابتدایى از مدارس دولتى شد و آن گاه در سال ۱۳۲۳ ش عازم حوزه علمیه قم گردید.

آیت الله ضیائی‌نیا با نبوغ و هوش فوق العاده اش، ضمن آن که توانست خیلى سریع مراحل تحصیلى و کتاب هاى رایج حوزوى آن زمان را طى کند، سطوح پایین تر را براى عده اى از طلاب تدریس مى نمود.

سید عبدالله ضیائی‌نیا، در سال ۱۳۲۷ ش به قصد زیارت عتبات مقدس عراق و نیز ادامه تحصیل در حوزه نجف، از قم به آن دیار عزیمت مى کند و مابقى سطوح را در آن جا به اتمام مى رساند و به مدت سه سال تمام در آن دیار ماندگار مى شود و سپس به وطن برمی گردد.

آیت الله ضیائی‌نیا، پس از اقامت در قم، به درس خارج آیت الله بروجردی و نیز به درس فلسفه و حکمت مرحوم علامه طباطبایى و امام خمینی حاضر و تنها از این بزرگواران بهره مند شد.

اقامت آیت الله ضیائی‌نیا در قم، چندان دوامى نیافت و پس از چندى به ناچار به تهران رفته، در مدرسه علمیه مروى تهران به تحصیل خود ادامه داد و در درس خارج «کفایه» و «رسائل» و «مکاسب» آیات عظام: حاج سید احمد خوانسارى، حاج عمادالدین غروى رشتى، آقا باقر آشتیانى و آقا میرزا هاشم آملى شرکت جست. وى در این باره مى نویسد: «من نیز دروس آیات عظام: خوانسارى، غروى رشتى - که شاید در علم اصول بى نظیر بود -، آقا میرزا هاشم آملى و آقا باقر آشتیانى را فراگرفته و در مدرسه شیخ عبدالحسین سمت مدرسى داشتم و نیز به دعوت آیت الله خوانسارى در جلسه استفتاى معظم له حضور مى یافتم. تا این که پس از چند سالى به اتفاق عده زیادى از فضلاى تهران و قم - که از آن جمله شهید مطهرى بود - در امتحان تصدیق مدرسى، که براى اولین بار تشکیل شده بود، شرکت کردیم».

مرحوم دکتر ضیائی‌نیا، از جمله برجستگان ممتاز حوزوى بود که به دانشگاه راه یافت و در ضمن تحصیل در دانشگاه جهت اخذ مدرک لیسانس در رشته معقول و منقول، از مبارزه و مقابله علمى با عناصر غربزده و اساتید منحرف دانشگاه غافل نبود. ایشان با این که به راحتى مى توانست جذب مراکز دولتى شود و على رغم طعنه ها و ملامت هاى مخالفان روحانیت در محیط دانشگاه، وارد این مراکز نشد و مصمم و استوار تلاش هاى علمى خود را در دانشگاه ادامه داد.

ایشان بعد از اخذ مدرک لیسانس، به تحصیلات دانشگاهى ادامه داد تا موفق به اخذ دکترا در رشته علوم تربیتى از دانشگاه تهران شد.

فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی

دکتر ضیائی‌نیا از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۱ ش، به امامت جماعت نازى آباد تهران مشغول شد و از دوستان و همکاران نزدیک آیت الله کاشانى در مبارزه علیه حکومت وقت بود.

آیت الله دکتر ضیائی‌نیا، بعد از اخذ مدرک دکترا و اخذ اجازات اجتهاد از آیات عظام، به امر مراجع تقلید، تهران را به قصد توطن در گیلان ترک کرد و در آستانه اشرفیه رحل اقامت افکند. وى به مدت ۱۷ سال، یعنى از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷ ش، به امر آیات عظام، به ویژه امام خمینی، مأمور به امامت جماعت مسجد جامع و مدیریت حوزه علمیه جلالیه آستانه اشرفیه گردید.

خدمات اجتماعى:

آیت اللّه ضیائی‌نیا جزو معدود عالمانى بود که توفیق یافت منشأ خدمات اجتماعى و فرهنگى و آثار و برکات معنوى گردد؛ از جمله خدمات وى است:

  • بازسازى و احیاى حوزه علمیه جلالیه آستانه اشرفیه، با تجهیزات کامل.
  • تربیت و پرورش صدها نفر طلبه که بسیارى از آنان در سمت امامت جمعه و جماعت و مناصب دولتى و قضایى خدمت مى کنند.
  • احیاى مسجد جامع آستانه اشرفیه با گنبدى بسیار زیبا.
  • احداث بیمارستان در آستانه اشرفیه.
  • احداث و مرمت مساجد و حسینیه هاى فراوان در منطقه.
  • احداث پمپ بنزین.
  • احداث ساختمان هاى فراوان وقفى از قبیل حمام و...
  • اعزام مبلغ به روستاهاى گیلان و مازندران، یکى از روش هاى پسندیده و موفق وى در این باب بود.

از آن جا که ایشان با روحیه و آداب و رسوم مردم منطقه کاملاً آشنایى داشت، اول ماه محرم یا رمضان، مبلغان اعزامى از قم و مشهد وقتى وارد استان گیلان مى شدند، ابتدا به منزل وى در آستانه مى آمدند. ایشان در منزل از آنان امتحان منبر به عمل مى آورد و بعد به تناسب نوع سخنرانى و لحن و معلومات طلبه، مى فهمید که او را به کدام محل بفرستد تا هر دو راضى باشند. مردم منطقه از این روش همواره رضایت کامل داشتند و از او به نیکى یاد مى کنند.

پاسخ به سؤالات علمى و شبهات:

مرحوم دکتر ضیائی‌نیا از جمله شخصیت هاى برجسته و شاخصى بود که با توجه به تحصیلات دانشگاهى و تسلط و احاطه بر مبانى مسلک ها و شناخت عناصر منحرف و عقاید آنان، منزل خود را پایگاه پاسخ گویى به سؤالات علمى و شبهات گوناگون اساتید دانشگاه ها، فرهنگیان، گروه هاى مختلف از قبیل توده اى ها، بهایى ها، کمونیست ها و جوانان مسلمان دانشجو و... قرار داده بود. او نقش بسزایى در روشن شدن اذهان مردم در برابر این انحرافات داشت و کانون توجه و مراجعه روشنفکران بود.

وعظ و خطابه او باعث بیدارى نسل جوان در برابر تهاجمات و خطرات فکرى، فرهنگى، عقیدتى، علمى و... مى شد؛ در یک کلمه، گرچه او در شهر کوچک آستانه اشرفیه سکونت داشت، ولى در حقیقت مرکز هدایت فکرى و فرهنگى تمام گیلان و غرب مازندران بشمار مى رفت و در این راستا با عده اى از واعظان و نویسندگان منطقه، همانند مرحوم آیت الله احسان بخش، آیت الله قربانى و...، همکارى داشت.

فعالیت سیاسى:

او مبارزه را از هنگام ورود به دانشگاه آغاز کرد و با مباحث و مناظرات علمى با چهره هاى منحرف و وابسته به رژیم طاغوتى و استخدام نشدن در دوائر دولتى - که نشانه مشروع ندانستن حکومت طاغوت بود -، در عرصه هاى مختلف به مصاف طاغوت و اندیشه هاى منحرف رفت. زمانى که به آستانه اشرفیه بازگشت، باز هم از مبارزه بازنایستاد و در منابر و سخنرانى ها، در مناسبت هاى مختلف، به شدت از رژیم طاغوتى انتقاد مى کرد؛ به طورى که یک سال قبل از انقلاب ممنوع المنبر شد و چند ماه قبل از پیروزى انقلاب اسلامى، منزل او به دست عوامل مزدور ساواک به آتش کشیده شد که بر اثر آن، بسیارى از نوشته ها، کتب و تقریرات درسى مربوط به حوزه و دانشگاهش از بین رفت.

او بعد از پیروزى انقلاب اسلامى به عنوان یکى از خبرگان از استان گیلان به منظور تدوین قانون اساسى انتخاب گردید و سپس به طور موقت به تهران رفته، پس از چندى هم در قم مقیم شد.

ایشان علاوه بر تدریس در حوزه، در شوراى مدیریت حوزه علمیه قم در سمت دبیر شورا هم انجام وظیفه مى کرد. مرحوم دکتر ضیائی‌نیا از بى نظمى ها و بى برنامگى هاى موجود در حوزه همواره ناراحت بود. لذا براى سامان دهى امور حوزه، به همراه بزرگان و مدرسین حوزه علمیه طرح مدیریت حوزه را به اجرا درآورد و با تمهیداتى توانست هسته اولیه نهاد حوزوى را تهیه و به تصویب امام و سایر بزرگان حوزه برساند. به همت ایشان و جمعى از بزرگان حوزه علمیه و مدرسین عالى مقام، نخستین برنامه جهت ساماندهى و قانون مندى دروس و امور مربوط به طلاب تدوین شد.

ویژگیهای اخلاقی

دکتر ضیائی‌نیا هر قدر که براى فراگیرى علم و دانش تلاش مى کرد، به همان اندازه نیز متخلق به آداب و اخلاق نبوى و سیره عملى معصومین علیهم السلام بود. او علم و تعهد و معنویت را با هم آمیخته بود.

در استان گیلان در این اواخر، کمتر عالمى را سراغ داریم که از محبوبیت فراگیر در میان توده ها و طبقات مردم برخوردار باشد؛ با این همه در آستانه اشرفیه دو عالم برجسته داراى محبوبیت زاید الوصفى هستند: مرحوم آیت اللّه شیخ حسین وحید و مرحوم دکتر ضیائی‌نیا. مرحوم وحید اهل معنا و باطن بود و دکتر ضیائی‌نیا مناعت طبع داشت و با اخلاص بود. مردم منطقه، دیندارى خود را مرهون خدمات و زحمات آن علماى ربانى مى دانند. در آستانه اشرفیه و سایر شهرهاى شرقى گیلان در کمتر محافل و مجالسى و حتى در قهوه خانه ها، مى توان سراغ گرفت که سخن از دکتر ضیائی‌نیا و سخنان و آداب و برخورد اجتماعى او نباشد. او به قدرى محبوبیت در بین مردم داشت که حتى ساواک کاملاً رابطه عاطفى بین او و مردم را به مقامات بالا گزارش داده بودند.

آیت الله زین العابدین قربانى، امام جمعه لاهیجان، درباره حالات این مرد والا مقام مى گوید: «در سال ۱۳۵۶ ش، که ما به همراه ایشان (دکتر ضیائی‌نیا) به حج مشرف شده بودیم، در روز عرفه، معظم له با حال خوشى دعاى سیدالشهداء علیه السلام را به گونه اى سوزناک مى خواندند که هنوز طنین آن سوز و گدازها در گوش من موجود است. همچنین مى توان به شجاعت و دلیرى و غیرت مندى وى اشاره نمود؛ به نحوى که در رژیم شاه معمولاً ایشان مسلح بود و سلاح حمل مى نمود و همچنین مى توان به توان ایشان در زمینه بحث و جدل پیرامون انواع موضوعات به ویژه عقاید و دفاع از حریم ولایت عظمى اشاره نمود که ساعت ها مى توانست پیرامون آن ها بحث و مناظره کند».

دکتر ضیائی‌نیا از طبع شاعرانه هم بى بهره نبود و اشعارى از ایشان به یادگار مانده است. از باب نمونه، غزلى را که ایشان به سال ۱۳۵۴ ش، در مدح حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله تعالى فرجه الشریف سروده است، در این جا مى آوریم:

شب دردمند عاشق چه شب دراز باشد * غم دل به دل سراید، پى فاش راز باشد

چو خیال دلبرش را، به عیادتش ببیند * همه درد او شود به، همه ناله ساز باشد

سپرى شده است عمرم، پى وصل آن یگانه * که وصال آن پریوش، همه دم نیاز باشد

نظر ار به مهر دارد، همه درد را زداید * چه رسد که لب گشاید، همه دلنواز باشد

همه عمر رنج بردم ره وصل او کنم طى * شده طى کتاب عمرم، ره وصل باز باشد

همه درد من زهجرش، همه ناله ام ز مهرش * چه شود که آن سلیمان، نگهش به ناز باشد

به امید آن که آید، سر من به بر بگیرد *‌ دم آخرین خود را، به سرم نماز باشد

مخراش اى «ضیائی‌نیا» دل خود به پنجه غم * که امیر دادگستر، شه غم نواز باشد.

وفات

مرحوم آیت الله سید عبدالله ضیائی‌نیا، سرانجام در شب شام غریبان حضرت ابا عبدالله علیه السلام در بیست و سوم مرداد ۱۳۶۸ شمسی دار فانى را وداع گفت و به عالم بقا شتافت. پیکر مطهر آن عالم فرزانه در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

منابع

آرشیو عکس و تصویر