داعی صغیر: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
|||
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | «داعی صغیر» لقب ابومحمد حسن بن قاسم بن الحسن بن علی بن عبدالرحمن بن القاسم بن الحسن بن امیر زید بن الحسن السبط بن [[امام علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علی]] علیه السلام،<ref>لغت نامه دهخدا، واژه داعی صغیر</ref> چهارمین حاکم دولت [[علویان طبرستان]] است. مدت حکومت وی از سال ۳۰۴ تا ۳۱۶ هجری به مدت ۱۲ سال ثبت شده است. | |
==قیام حسن بن قاسم== | ==قیام حسن بن قاسم== | ||
− | بعد از مرگ سید | + | بعد از مرگ سید ناصر کبیر (ناصرالحق)، فرزند او سید ابوالحسین احمد ابومحمد، حسن بن قاسم را که شوهر دخترش بود از گیلان به طبرستان فراخواند و به فرمانروایی دولت علویان منصوب کرد. حسن بن قاسم از این زمان به «داعی الی الحق» یا «داعی صغیر» ملقب گردید.<ref> ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ص ۲۷۵.</ref> |
==اختلافات داخلی علویان== | ==اختلافات داخلی علویان== | ||
− | پس از انتصاب حسن بن قاسم به فرمانروایی | + | پس از انتصاب حسن بن قاسم به فرمانروایی [[علویان]]؛ پسر دیگر [[ناصر کبیر علوی|ناصرکبیر]] یعنی ابوالقاسم جعفر که از این انتصاب ناراضی بود، تصمیم به مخالفت با حکومت داعی صغیر گرفت. وی برای مبارزه با داعی صغیر از محمد صعلوک حاکم سامانی شهر ری کمک خواست. محمد صعلوک نیز با پیشنهاد وی موافقت کرده و سپاهی عظیم در اختیار او گذاشت. |
− | در سال | + | در سال ۳۰۶ ابوالقاسم جعفر عازم طبرستان شد و آمل را فتح کرده و داعی صغیر به گیلان فرار کرد. ابوالقاسم جعفر در مدت حکومت خود ظلم و تعدی زیادی بر مردم کرد و سرانجام مردم بر ضد او شورش کردند و در سال ۳۰۷ داعی صغیر به طبرستان بازگشته و زمام امور را بدست گرفت.<ref>همان، ص ۲۷۶.</ref> |
− | پس از تثبیت مجدد حکومت علویان، داعی صغیر یکی از سرداران با شهامت خود به نام لیلی بن نعمان به جنگ دولت سامانی فرستاد. این سردار دلاور پس از فتح سرزمین قومس (سمنان، شاهرود و دامغان امروزی) نیشابور را نیز فتح کرده و دستور داد تا خطبه به نام حسن بن قاسم بخواند.<ref>همان، ص | + | پس از تثبیت مجدد حکومت علویان، داعی صغیر یکی از سرداران با شهامت خود به نام لیلی بن نعمان به جنگ دولت سامانی فرستاد. این سردار دلاور پس از فتح سرزمین قومس (سمنان، شاهرود و دامغان امروزی) نیشابور را نیز فتح کرده و دستور داد تا خطبه به نام حسن بن قاسم بخواند.<ref>همان، ص ۲۷۸.</ref> |
==زندانی شدن داعی صغیر== | ==زندانی شدن داعی صغیر== | ||
سطر ۱۷: | سطر ۱۷: | ||
ضربات مکرر و خسارات وارده از طرق علویان به حکومت سامانی منجر به آن شد که امیر سامانی با لشکری عظیم به لشکر علویان حمله کند و در جنگی بسیار سخت علویان شکست خورده و سردار علوی ایشان یعنی نعمان نیز کشته شود. در این حین امیر سامانی با تصمیم به رهایی از حکومت علویان و یکسره کردن وضعیت ایشان سپاهی به فرماندهی الیاس بن الیسع به طرف طبرستان فرستاد. | ضربات مکرر و خسارات وارده از طرق علویان به حکومت سامانی منجر به آن شد که امیر سامانی با لشکری عظیم به لشکر علویان حمله کند و در جنگی بسیار سخت علویان شکست خورده و سردار علوی ایشان یعنی نعمان نیز کشته شود. در این حین امیر سامانی با تصمیم به رهایی از حکومت علویان و یکسره کردن وضعیت ایشان سپاهی به فرماندهی الیاس بن الیسع به طرف طبرستان فرستاد. | ||
− | لشکر سامانی با سپاه علویان در گرگان روبرو شده و شکست سختی خورده و خود الیاس نیز کشته شد. امیر نصر سامانی برای جبران شکست خود سپاهی قریب به سی هزار نفر به گرگان اعزام کرد. داعی صغیر که تاب مقاومت برابر این سپاه عظیم را نداشت از آن منطقه فرار کرد. وی پس از مدتی توسط محمد بن شهریار، که یکی از مخالفینش بود، دستگیر شده و به حاکم ری تحویل داده شد. او نیز داعی صغیر را در قلعه الموت زندانی کرد اما پس از مدتی با کشته شدن حاکم ری داعی صغیر با همکاری یکی از یاران خود به نام خسروفیروز آزاد شد.<ref>ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ص | + | لشکر سامانی با سپاه علویان در گرگان روبرو شده و شکست سختی خورده و خود الیاس نیز کشته شد. امیر نصر سامانی برای جبران شکست خود سپاهی قریب به سی هزار نفر به گرگان اعزام کرد. داعی صغیر که تاب مقاومت برابر این سپاه عظیم را نداشت از آن منطقه فرار کرد. وی پس از مدتی توسط محمد بن شهریار، که یکی از مخالفینش بود، دستگیر شده و به حاکم ری تحویل داده شد. او نیز داعی صغیر را در قلعه الموت زندانی کرد اما پس از مدتی با کشته شدن حاکم ری داعی صغیر با همکاری یکی از یاران خود به نام خسروفیروز آزاد شد.<ref>ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ص ۲۸۱.</ref> |
==توطئه بر ضد داعی صغیر== | ==توطئه بر ضد داعی صغیر== | ||
− | آخرین حاکم دولت علویان نیز مانند حاکم قبلی طبرستان یعنی ناصر کبیر به علت علایق دینی و مذهبی خود پس از گذشت مدتی از حکومت کناره گرفت و اداره حکومت خود را به پدر زن خود یعنی ابوالحسین احمد محول کرد و خود به فرمانروایی دینی و سیاسی طبرستان مشغول شد. در سال | + | آخرین حاکم دولت علویان نیز مانند حاکم قبلی طبرستان یعنی [[ناصر کبیر علوی|ناصر کبیر]] به علت علایق دینی و مذهبی خود پس از گذشت مدتی از حکومت کناره گرفت و اداره حکومت خود را به پدر زن خود یعنی ابوالحسین احمد محول کرد و خود به فرمانروایی دینی و سیاسی طبرستان مشغول شد. در سال ۳۱۱ هجری ابوالقاسم جعفر و ابوالحسین احمد پسران ناصر کبیر بر ضد داعی صغیر طغیان کردند و با کمک چند تن از بزرگان طبرستان تصمیم به دستگیری داعی صغیر گرفتند. |
− | داعی صغیر با اطلاع از این تصمیم از آنجا گریخت. مدتی بعد، ابوالحسین احمد در همان سال دار فانی را وداع گفت و حکومت به برادرش ابوالقاسم جعفر رسید. وی نیز در سال بعد فوت کرد. بعد از فوت ابوالقاسم جعفر، ماکان بن کاکی، حسن | + | داعی صغیر با اطلاع از این تصمیم از آنجا گریخت. مدتی بعد، ابوالحسین احمد در همان سال دار فانی را وداع گفت و حکومت به برادرش ابوالقاسم جعفر رسید. وی نیز در سال بعد فوت کرد. بعد از فوت ابوالقاسم جعفر، ماکان بن کاکی، حسن بن فیروزان و بعضی بزرگان طبرستان با برادرزاده ابوالقاسم یعنی ابوعلی ناصر محمد بن احمد بن الحسن بیعت کردند. اما حکومت وی دیری نپایید و بخاطر اختلافات با سران و بزرگان متلاشی شد و داعی صغیر به دعوت ماکان کاکی دوباره به آمل برگشت و به فرمانروایی دولت علویان مشغول شد.<ref>همان، ص ۲.</ref> |
− | |||
− | اما حکومت وی دیری نپایید و بخاطر اختلافات با سران و بزرگان متلاشی شد و داعی صغیر به دعوت ماکان کاکی دوباره به آمل برگشت و به فرمانروایی دولت علویان مشغول شد.<ref>همان، ص | ||
==حمله مجدد امیرنصر سامانی== | ==حمله مجدد امیرنصر سامانی== | ||
− | در سال | + | در سال ۳۱۴ امیرنصر سامانی به قصد جلوگیری از پیشرفت حکومت علویان با سی هزار مرد جنگی از منطقه شهریار کوه عازم طبرستان گردید. در این هنگام شخصی به نام ابونصر حاکم شهریار کوه بود و هنگامی که امیرنصر سامانی همراه با لشکریانش وارد کوهستان های آن منطقه شدند به دستور حاکم پل های قبل و بعد ایشان را خراب کردند. |
− | ایشان در این کوهستان ها زندانی گردیدند به گونه ای که نه راه فرار داشتند نه راه حمله و مدت زیادی در این جا محصور شدند تا آذوقه ایشان تمام گشت. در این زمان امیر نصرسامانی با ذلت نامه ای به داعی صغیر نوشت و طلب کمک کرد. با رد و بدل شدن پیک و نامه و با قرار پرداخت بیست هزار دینار غرامت توسط امیرنصر سامانی به داعی صغیر، توافق شد تا ایشان از آن منطقه خارج و رهایی یابد.<ref>ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ص | + | ایشان در این کوهستان ها زندانی گردیدند به گونه ای که نه راه فرار داشتند نه راه حمله و مدت زیادی در این جا محصور شدند تا آذوقه ایشان تمام گشت. در این زمان امیر نصرسامانی با ذلت نامه ای به داعی صغیر نوشت و طلب کمک کرد. با رد و بدل شدن پیک و نامه و با قرار پرداخت بیست هزار دینار غرامت توسط امیرنصر سامانی به داعی صغیر، توافق شد تا ایشان از آن منطقه خارج و رهایی یابد.<ref>ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ص ۲۹۰.</ref> |
− | مدتی پس از این جنگ محمد بن صعلوک حاکم ری که گرایش و علاقه به علویان و شیعیان آن منطقه داشت بیمار شد و نامه ای به داعی صغیر نوشت و از او درخواست کرد که حکومت ری را نیز جزء متصرفات خود قرار دهد. با پذیرش حکومت آن شهر و حضور داعی صغیر در ری محمد صعلوک از آن شهر خارج و به طرف خراسان حرکت کرد اما در بین راه به علت بیماری درگذشت. | + | مدتی پس از این جنگ محمد بن صعلوک حاکم ری که گرایش و علاقه به علویان و [[شیعه|شیعیان]] آن منطقه داشت بیمار شد و نامه ای به داعی صغیر نوشت و از او درخواست کرد که حکومت ری را نیز جزء متصرفات خود قرار دهد. با پذیرش حکومت آن شهر و حضور داعی صغیر در ری محمد صعلوک از آن شهر خارج و به طرف [[خراسان]] حرکت کرد اما در بین راه به علت بیماری درگذشت. |
− | در این زمان خلیفه عباسی در [[بغداد]] نامه تندی به امیر سامانی نوشت: که من مال و خون کسان خود را به تو سپردم اما تو کار رعیت را مهمل گذاشتی و به زبونی دادی و ولایت را نابسامان کردی تا سپید جامگان بدین جا درآمدند و وی را ملزم کرد که آنها را از آنجا بیرون کند.<ref>ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ترجمة ابوالقاسم پاینده، ج | + | در این زمان خلیفه عباسی در [[بغداد]] نامه تندی به امیر سامانی نوشت: که من مال و خون کسان خود را به تو سپردم اما تو کار رعیت را مهمل گذاشتی و به زبونی دادی و ولایت را نابسامان کردی تا سپید جامگان بدین جا درآمدند و وی را ملزم کرد که آنها را از آنجا بیرون کند.<ref>ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ترجمة ابوالقاسم پاینده، ج ۲، چاپ اول، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴، ص ۷۴۲.</ref> وی نیز سپاه عظیمی فراهم کرد و با کمک ترکان به ری حمله کرد و آن منطقه را پس گرفت. |
− | |||
− | وی نیز سپاه عظیمی فراهم کرد و با کمک ترکان به ری حمله کرد و آن منطقه را پس گرفت. | ||
==مرگ داعی صغیر== | ==مرگ داعی صغیر== | ||
− | بعد از شکست داعی صغیر در جنگ با امیر سامانی در منطقه | + | بعد از شکست داعی صغیر در جنگ با امیر سامانی در منطقه ری، لشکریان به تعقیب وی پرداختند. داعی صغیر جهت حفظ جان به یک آسیاب پناه برد و در آنجا مخفی شد، اما در آن آسیاب کشته شد.<ref>همان، ص ۷۴۲.</ref> ابن اسفندیار طریقه کشته شدن داعی صغیر و انقراض حکومت [[علویان طبرستان|علویان]] را چنین نقل می کند که در زمان غیبت داعی صغیر در طبرستان و حضور وی در ری، اسفار بن شیرویه یکی از سرداران امیر نصر سامانی از غیبت ایشان در طبرستان استفاده کرد. وی به طبرستان حمله برد و گرگان و سپس کل طبرستان را تسخیر کرد و بر آن مسلط شد. داعی صغیر نیز جهت مبارزه با ایشان به طبرستان بازگشت و در حین جنگ توسط برخورد تیر شخصی به نام مرداویج که یکی از یاران سردار سامانی بود، کشته شد. |
− | |||
− | وی به طبرستان حمله برد و گرگان و سپس کل طبرستان را تسخیر کرد و بر آن مسلط شد. داعی صغیر نیز جهت مبارزه با ایشان به طبرستان بازگشت و در حین جنگ توسط برخورد تیر شخصی به نام مرداویج که یکی از یاران سردار سامانی بود، کشته شد. | ||
− | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
− | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * لغت نامه دهخدا. | + | *لغت نامه دهخدا. |
− | * [http://www.rasekhoon.net/article/show-15721.aspx دولت علویان طبرستان( | + | *[http://www.rasekhoon.net/article/show-15721.aspx دولت علویان طبرستان(۳)، عبدالمجید خطیب، سایت راسخون]، بازیابی: ۲۱ بهمن ۱۳۹۱. |
− | |||
[[رده:دولتمردان]] | [[رده:دولتمردان]] | ||
+ | [[رده:علویان طبرستان]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۲۵
«داعی صغیر» لقب ابومحمد حسن بن قاسم بن الحسن بن علی بن عبدالرحمن بن القاسم بن الحسن بن امیر زید بن الحسن السبط بن امیرالمؤمنین علی علیه السلام،[۱] چهارمین حاکم دولت علویان طبرستان است. مدت حکومت وی از سال ۳۰۴ تا ۳۱۶ هجری به مدت ۱۲ سال ثبت شده است.
محتویات
قیام حسن بن قاسم
بعد از مرگ سید ناصر کبیر (ناصرالحق)، فرزند او سید ابوالحسین احمد ابومحمد، حسن بن قاسم را که شوهر دخترش بود از گیلان به طبرستان فراخواند و به فرمانروایی دولت علویان منصوب کرد. حسن بن قاسم از این زمان به «داعی الی الحق» یا «داعی صغیر» ملقب گردید.[۲]
اختلافات داخلی علویان
پس از انتصاب حسن بن قاسم به فرمانروایی علویان؛ پسر دیگر ناصرکبیر یعنی ابوالقاسم جعفر که از این انتصاب ناراضی بود، تصمیم به مخالفت با حکومت داعی صغیر گرفت. وی برای مبارزه با داعی صغیر از محمد صعلوک حاکم سامانی شهر ری کمک خواست. محمد صعلوک نیز با پیشنهاد وی موافقت کرده و سپاهی عظیم در اختیار او گذاشت.
در سال ۳۰۶ ابوالقاسم جعفر عازم طبرستان شد و آمل را فتح کرده و داعی صغیر به گیلان فرار کرد. ابوالقاسم جعفر در مدت حکومت خود ظلم و تعدی زیادی بر مردم کرد و سرانجام مردم بر ضد او شورش کردند و در سال ۳۰۷ داعی صغیر به طبرستان بازگشته و زمام امور را بدست گرفت.[۳]
پس از تثبیت مجدد حکومت علویان، داعی صغیر یکی از سرداران با شهامت خود به نام لیلی بن نعمان به جنگ دولت سامانی فرستاد. این سردار دلاور پس از فتح سرزمین قومس (سمنان، شاهرود و دامغان امروزی) نیشابور را نیز فتح کرده و دستور داد تا خطبه به نام حسن بن قاسم بخواند.[۴]
زندانی شدن داعی صغیر
ضربات مکرر و خسارات وارده از طرق علویان به حکومت سامانی منجر به آن شد که امیر سامانی با لشکری عظیم به لشکر علویان حمله کند و در جنگی بسیار سخت علویان شکست خورده و سردار علوی ایشان یعنی نعمان نیز کشته شود. در این حین امیر سامانی با تصمیم به رهایی از حکومت علویان و یکسره کردن وضعیت ایشان سپاهی به فرماندهی الیاس بن الیسع به طرف طبرستان فرستاد.
لشکر سامانی با سپاه علویان در گرگان روبرو شده و شکست سختی خورده و خود الیاس نیز کشته شد. امیر نصر سامانی برای جبران شکست خود سپاهی قریب به سی هزار نفر به گرگان اعزام کرد. داعی صغیر که تاب مقاومت برابر این سپاه عظیم را نداشت از آن منطقه فرار کرد. وی پس از مدتی توسط محمد بن شهریار، که یکی از مخالفینش بود، دستگیر شده و به حاکم ری تحویل داده شد. او نیز داعی صغیر را در قلعه الموت زندانی کرد اما پس از مدتی با کشته شدن حاکم ری داعی صغیر با همکاری یکی از یاران خود به نام خسروفیروز آزاد شد.[۵]
توطئه بر ضد داعی صغیر
آخرین حاکم دولت علویان نیز مانند حاکم قبلی طبرستان یعنی ناصر کبیر به علت علایق دینی و مذهبی خود پس از گذشت مدتی از حکومت کناره گرفت و اداره حکومت خود را به پدر زن خود یعنی ابوالحسین احمد محول کرد و خود به فرمانروایی دینی و سیاسی طبرستان مشغول شد. در سال ۳۱۱ هجری ابوالقاسم جعفر و ابوالحسین احمد پسران ناصر کبیر بر ضد داعی صغیر طغیان کردند و با کمک چند تن از بزرگان طبرستان تصمیم به دستگیری داعی صغیر گرفتند.
داعی صغیر با اطلاع از این تصمیم از آنجا گریخت. مدتی بعد، ابوالحسین احمد در همان سال دار فانی را وداع گفت و حکومت به برادرش ابوالقاسم جعفر رسید. وی نیز در سال بعد فوت کرد. بعد از فوت ابوالقاسم جعفر، ماکان بن کاکی، حسن بن فیروزان و بعضی بزرگان طبرستان با برادرزاده ابوالقاسم یعنی ابوعلی ناصر محمد بن احمد بن الحسن بیعت کردند. اما حکومت وی دیری نپایید و بخاطر اختلافات با سران و بزرگان متلاشی شد و داعی صغیر به دعوت ماکان کاکی دوباره به آمل برگشت و به فرمانروایی دولت علویان مشغول شد.[۶]
حمله مجدد امیرنصر سامانی
در سال ۳۱۴ امیرنصر سامانی به قصد جلوگیری از پیشرفت حکومت علویان با سی هزار مرد جنگی از منطقه شهریار کوه عازم طبرستان گردید. در این هنگام شخصی به نام ابونصر حاکم شهریار کوه بود و هنگامی که امیرنصر سامانی همراه با لشکریانش وارد کوهستان های آن منطقه شدند به دستور حاکم پل های قبل و بعد ایشان را خراب کردند.
ایشان در این کوهستان ها زندانی گردیدند به گونه ای که نه راه فرار داشتند نه راه حمله و مدت زیادی در این جا محصور شدند تا آذوقه ایشان تمام گشت. در این زمان امیر نصرسامانی با ذلت نامه ای به داعی صغیر نوشت و طلب کمک کرد. با رد و بدل شدن پیک و نامه و با قرار پرداخت بیست هزار دینار غرامت توسط امیرنصر سامانی به داعی صغیر، توافق شد تا ایشان از آن منطقه خارج و رهایی یابد.[۷]
مدتی پس از این جنگ محمد بن صعلوک حاکم ری که گرایش و علاقه به علویان و شیعیان آن منطقه داشت بیمار شد و نامه ای به داعی صغیر نوشت و از او درخواست کرد که حکومت ری را نیز جزء متصرفات خود قرار دهد. با پذیرش حکومت آن شهر و حضور داعی صغیر در ری محمد صعلوک از آن شهر خارج و به طرف خراسان حرکت کرد اما در بین راه به علت بیماری درگذشت.
در این زمان خلیفه عباسی در بغداد نامه تندی به امیر سامانی نوشت: که من مال و خون کسان خود را به تو سپردم اما تو کار رعیت را مهمل گذاشتی و به زبونی دادی و ولایت را نابسامان کردی تا سپید جامگان بدین جا درآمدند و وی را ملزم کرد که آنها را از آنجا بیرون کند.[۸] وی نیز سپاه عظیمی فراهم کرد و با کمک ترکان به ری حمله کرد و آن منطقه را پس گرفت.
مرگ داعی صغیر
بعد از شکست داعی صغیر در جنگ با امیر سامانی در منطقه ری، لشکریان به تعقیب وی پرداختند. داعی صغیر جهت حفظ جان به یک آسیاب پناه برد و در آنجا مخفی شد، اما در آن آسیاب کشته شد.[۹] ابن اسفندیار طریقه کشته شدن داعی صغیر و انقراض حکومت علویان را چنین نقل می کند که در زمان غیبت داعی صغیر در طبرستان و حضور وی در ری، اسفار بن شیرویه یکی از سرداران امیر نصر سامانی از غیبت ایشان در طبرستان استفاده کرد. وی به طبرستان حمله برد و گرگان و سپس کل طبرستان را تسخیر کرد و بر آن مسلط شد. داعی صغیر نیز جهت مبارزه با ایشان به طبرستان بازگشت و در حین جنگ توسط برخورد تیر شخصی به نام مرداویج که یکی از یاران سردار سامانی بود، کشته شد.
پانویس
- ↑ لغت نامه دهخدا، واژه داعی صغیر
- ↑ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ص ۲۷۵.
- ↑ همان، ص ۲۷۶.
- ↑ همان، ص ۲۷۸.
- ↑ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ص ۲۸۱.
- ↑ همان، ص ۲.
- ↑ ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ص ۲۹۰.
- ↑ ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ترجمة ابوالقاسم پاینده، ج ۲، چاپ اول، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴، ص ۷۴۲.
- ↑ همان، ص ۷۴۲.
منابع
- لغت نامه دهخدا.
- دولت علویان طبرستان(۳)، عبدالمجید خطیب، سایت راسخون، بازیابی: ۲۱ بهمن ۱۳۹۱.