منابع و پی نوشتهای متوسط
جامعیت مقاله متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

روح: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
سطر ۱: سطر ۱:
{{متوسط}}
+
{{خوب}}
  
 
«رُوح» ساحتی غیر مادی از وجود انسان است که منشأ حیات و  وجه تمایز زندگان و مردگان است. در میان دانشمندان درباره حقیقت روح و ویژگی های آن بحث های فلسفی پردامنه ای شده است. دانشمندان مسلمان با استناد به منابع قرآنی و روایی به تجرد روح و بقای آن پس از مرگ معتقد شده اند.   
 
«رُوح» ساحتی غیر مادی از وجود انسان است که منشأ حیات و  وجه تمایز زندگان و مردگان است. در میان دانشمندان درباره حقیقت روح و ویژگی های آن بحث های فلسفی پردامنه ای شده است. دانشمندان مسلمان با استناد به منابع قرآنی و روایی به تجرد روح و بقای آن پس از مرگ معتقد شده اند.   
سطر ۶۴: سطر ۶۴:
 
{{سنجش کیفی
 
{{سنجش کیفی
 
|سنجش=شده
 
|سنجش=شده
|شناسه= ضعیف
+
|شناسه= خوب
|عنوان بندی مناسب= ضعیف
+
|عنوان بندی مناسب= خوب
|کفایت منابع و پی نوشت ها= ضعیف
+
|کفایت منابع و پی نوشت ها= متوسط
|رعایت سطح مخاطب عام= متوسط
+
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= متوسط
+
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 
|جامعیت= متوسط  
 
|جامعیت= متوسط  
 
|رعایت اختصار= خوب
 
|رعایت اختصار= خوب
|سیر منطقی= متوسط
+
|سیر منطقی= خوب
 
|کیفیت پژوهش= خوب
 
|کیفیت پژوهش= خوب
 
|رده= دارد
 
|رده= دارد
 
}}
 
}}

نسخهٔ ‏۱۷ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۵۳


«رُوح» ساحتی غیر مادی از وجود انسان است که منشأ حیات و وجه تمایز زندگان و مردگان است. در میان دانشمندان درباره حقیقت روح و ویژگی های آن بحث های فلسفی پردامنه ای شده است. دانشمندان مسلمان با استناد به منابع قرآنی و روایی به تجرد روح و بقای آن پس از مرگ معتقد شده اند.

معانى روح

در علوم و معارف اسلامی واژه روح به حقایق خارجی مختلفی اطلاق می شود. از جمله روح القدس یا روح اعظم است که طبق آیات و روایات  مخلوقی ملکوتی،  مطهر  و  مقدس است که برتر و اعظم از جبرئیل و میکائیل و سایر ملائکه است که از سوی خداوند به انبیاء و اولیای الهی وحی و  القاء شده  و  آنان را یاری کرده و واجد علوم الهی می گرداند.[۱]. در آیه 52 سوره شوری از این روح یاد شده: « وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدي إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ »؛ همان گونه (كه بر پيامبران پيشين وحى فرستاديم) بر تو نيز روحى را بفرمان خود وحى كرديم؛ تو پيش از اين نمى‏ دانستى كتاب و ايمان چيست؛ ولى ما آن را نورى قرار داديم كه بوسيله آن هر كس از بندگان خويش را بخواهيم هدايت مى ‏كنيم؛ و تو مسلّماً به سوى راه راست هدايت مى‏ كنى.

«روح» در معنایی دیگر مؤید و یاری دهنده اهل ایمان است. قرآن درباره این روح می فرماید: «... أُولئِكَ كَتَبَ في‏ قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ‏ مِنْهُ...»؛ خدا ايمان را بر صفحه دلهايشان نوشته و با روحى از ناحيه خودش آنها را تقويت فرموده‏. امام موسی کاظم علیه السلام در توضیح این آیه می فرمایند:«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَيَّدَ الْمُؤْمِنَ‏ بِرُوحٍ‏ مِنْهُ‏ تَحْضُرُهُ فِي كُلِّ وَقْتٍ يُحْسِنُ فِيهِ وَ يَتَّقِي وَ تَغِيبُ عَنْهُ فِي كُلِّ وَقْتٍ يُذْنِبُ فِيهِ وَ يَعْتَدِي فَهِيَ مَعَهُ تَهْتَزُّ سُرُوراً عِنْدَ إِحْسَانِهِ وَ تَسِيخُ فِي الثَّرَى عِنْدَ إِسَاءَتِهِ»؛خداوند متعال ، مؤمن را با روحى از سوى خود پشتيبانى مى كند ، كه هرگاه وى نيكى و تقوا نشان مى دهد ، آن روح پيش اوست و هرگاه گناه و تجاوز مى كند ، آن روح از پيش او غايب مى شود . پس آن [ روح] با اوست . هرگاه وى نيكى كند ، آن [ روح] از شادى ، خوشحالى مى كند ؛ و هرگاه وى بدى كند ، آن [ روح] در كام زمين فرو مى رود.

آنچه در این مقاله مورد بحث قرار می گیرد «روح انسانی» است یعنی همان ساحت غیر مادی وجود انسان که منشأ حیات اوست.

روح انسان

مراد از واژه ی روح در برخی از آیات و روایات همان منشأ حیات مادی در انسان است که وجه تمایز انسان زنده و مرده است. امام علی علیه السلام می فرمایند: «الرّوحُ حَياةُ البَدَنِ»[۲]. این روح احتمالاً همان است که در خلقت حضرت آدم از آن یاد شده است: «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدين»‏؛پس چون او را درست و نيكو گردانم و از روح خود در او بدمم، براى او سجده كنان بيفتيد

ممکن است منظور از «خَلْقاً آخَرَ» در آیه 14 سوره مؤمنون نیز اشاره به تعلق روح به جسم باشد: «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ»؛ آن گاه آن نطفه را علقه گردانديم، پس آن علقه را به صورت پاره‏ گوشتى درآورديم، پس آن پاره‏ گوشت را استخوان‏هايى ساختيم و بر استخوان‏ها گوشت پوشانديم، سپس او را با آفرينشى ديگر پديد آورديم؛ پس هميشه سودمند و بابركت است خدا كه نيكوترين آفرينندگان است‏.

اين همان مرحله‏ اى است كه جنين وارد مرحله حيات انسانى مى ‏شود، حس و حركت پيدا مى‏ كند، و به جنبش در مى ‏آيد كه در روايات اسلامى از آن تعبير به مرحله" نفخ روح" (دميدن روح در كالبد) شده است.[۳]

روح، حقيقتى ماوراى طبيعى است و فعّاليّت او با فعّاليت موجودات مادّى متفاوت است؛ هر چند همواره با جهان مادّه در ارتباط است [۴]. امام صادق عليه السلام درباره روح فرمود:«الرُّوحُ جِسمٌ رَقِيقٌ قد اُلبِسَ قالَبا كثيفا». روح جسم لطيفى است كه كالبد ستبرى بر آن پوشانده شده است. آنچه موجب تمایز انسان زنده و مرده است همان روح رقیق است.

اصالت و جاودانگی روح

قرآن کریم روح را جانی که منزه از هر نوع ماده لحاظ می کند، و آن را جوهری روحانی میداند که بنا بر ماهیتش، فناناپذیر است. در تفاسیر معتبر از آیات قرآنی، انسان جسمی نیست دارای روح بلکه روحی است که موقتا در بدن به عنوان ابزار آن سکنی گزیده است. روح، جوهر واقعی خود را تنها به هنگام ترک بدن در می یابد، زیرا آفرینش روح چنان است که به طور مستقل به حیات خود ادامه می دهد. شادی، غم و لذت روح، در جهان روحانی قرار دارد و دارای جوهری ملکوتی، فسادناپذیر و ازلی می باشد[۵]

شخصیت حقیقی انسان و خود واقعی او همان روح است. با مرگ‏ بدن، روح همچنان زنده مى‏ ماند و زيست مى‏ كند. علماى اسلام معتقدند كه روح در مقايسه با بدن اصالت دارد و بدن در مرتبت نازل او جاى دارد[۶].

دانشمندان مسلمان براى اثبات وجود و اصالت روح دلایل مختلفی را بیان کرده اند از جمله:

  • حیات ابدی شهدا

قرآن در آیاتی با اشاره به حیات ابدی شهدا صراحتاً به بقای روح و تجرد آن اشاره دارد: ««وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون‏»؛ و هرگز گمان مبر آنان كه در راه خدا كشته شدند مرده ‏اند، بلكه زنده‏ اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏ شوند.

  • مرگ به معنای توفی

«اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها وَ الَّتي‏ لَمْ تَمُتْ في‏ مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتي‏ قَضى‏ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى‏ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون‏»[۷]؛ و خداست كه روح [مردم‏] را هنگام مرگشان به طور كامل مى‏ گيرد، و روحى را كه [صاحبش‏] نمرده است نيز به هنگام خوابش [مى ‏گيرد]، پس روح كسى كه مرگ را بر او حكم كرده نگه مى‏ دارد، [و به بدن باز نمى‏ گرداند] و ديگر روح را تا سرآمدى معين باز مى‏ فرستد؛ مسلماً در اين [واقعيت‏] براى مردمى كه مى‏ انديشند، نشانه‏هايى [بر قدرت خدا] ست‏.

در این آیه خداوند مرگ را به عنوان «توفی» یعنی گرفتن تمامی یک چیز یاد کرده است و از بازگشت آن به سوی خود سخن می گوید در حالی که جسم انسان با مرگ متلاشی می شود که نشان دهنده جدایی روح انسان از جسم اوست

  • من حقیقی انسان

همه اجزاى مادّى بدن همواره در حال تغيير و جايگزينى ‏اند. سلول‏هاى بدن مى‏ ميرند و سلول‏هايى ديگر بر جاى آنها مى ‏نشينند؛ امّا خود انسان همان است و دگرگون نمى ‏شود. اين نشان مى ‏دهد كه انسان جز اجزاى مادّى، حقيقتى ديگر دارد كه ثابت و ماندگار است و تغيير نمى ‏پذيرد و مرگ ندارد و عامل وحدت شخصيّت او است و اين همان روح است.[۸]

قرآن کریم می فرماید: «قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّكُمْ تُرْجَعُون‏»[۹]؛ بگو: فرشته مرگ كه بر شما گماشته شده است [روح‏] شما را مى‏ گيرد، سپس به سوى پروردگارتان باز گردانده مى‏ شويد. استفاده از «يَتَوَفَّاكُمْ» به جای «یتوفی روحکم» اشاره به این حقیقت دارد که حقیقت انسان روح اوست.

  • دمیدن روح الهی در انسان

آیات قرآن در تایید اصالت روح فراوان است. از جمله اینکه مفاد قسمتى از آيات اين است كه خدا پس از تكميل آفرينش او، روحى از خود بر آن دميد چنانكه مى فرمايد: «ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الأَبصارَ وَ الأَفْئِدَةَ قَليلاً ما تَشْكُرونَ»[۱۰] مقصود از «سوىّ» در اين آيه، تكميل خلقت جسمانى و پرداخت به آفرينش ظاهرى او است. آنگاه خدا آفرينش روح را كه از نظر شرافت در حدّ والايى قرار دارد به خود نسبت مى دهد و مى گويد:«و نفخ فيه من روحه»؛ از روح مربوط خود در او دميد.

مسلماً اين روح غير از بدن و غير از روح حيوانى است كه از لحظه نخستين با جنين در مراتب مختلف همراه مى باشد، زيرا انسان بر خلاف انديشه پيشينيان، از موجود جاندار پديد مى آيد وحيات حيوانى او، از نخستين لحظه هستى با او همراه بوده و آثار اين نوع از حيات كه همان احساس، حركت و توليد مثل است، از او جدا نبوده است، بلكه مقصود، حيات انسانى است كه پس از طى مراحلى و پس از شكل گيرى كامل در رحم، در او دميده مى شود، در حالى كه قبلاً از چنين روحى خبرى نبود.

بنابر آموزه‏ هاى اسلامى، روح انسان جاودانه است و نابودى نمى‏ پذيرد و از اين رو، با مرگ انسان، چيزى از روح او كم نمى‏ شود.[۱۱] قرآن كريم نيز زندگى پس از مرگ را قطعى شمرده است. [۱۲] و از سويى ديگر، جسم آدمى پس از مرگ مى ‏پوسد و از ميان مى ‏رود. اين نشان مى‏ دهد كه چيزى جز بدن، زنده مى ‏ماند [۱۳]. بدون اثبات بقاى روح، وحدت و يگانگى انسان دنيوى و اخروى اثبات‏ ناپذير است و معاد نيز كه از اصول دين است- معنا نمى ‏يابد [۱۴].

پانویس

  1. رک الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 273
  2. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏20، ص: 278
  3. تفسير نمونه، ج‏14، ص: 212
  4. تفسير نمونه، 12/ 252
  5. مقاله روح انسانی از دیدگاه قرآن
  6. الميزان، 13/ 130
  7. سوره زمر آیه 42
  8. تفسير نمونه، 12/ 263 و 264
  9. سوره سجده آیه 11
  10. سوره سجده آیه 9
  11. المبدأ و المعاد، 313؛ الميزان، 1/ 352- 350
  12. بقره/ 154؛ سجده/ 10 و 11
  13. احقاف/ 14؛ زمر/ 72
  14. الميزان، 13/ 209 و 210

منابع

  • سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ معارف و معاریف.
  • مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‏؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية؛ مكان چاپ: تهران‏، سال چاپ: 1374 ش‏
  • طباطبايى، سيد محمد حسين‏, الميزان فى تفسير القرآن‏, دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏, قم‏, سال چاپ: 1417 ق‏؛ نوبت چاپ: پنجم‏
  • ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبة الله، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، 10جلد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي - قم، چاپ: اول، 1404ق.