سید محمد باقر شفتی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
آیت الله سید محمدباقر شفتی، معروف به «حجت الاسلام» از بزرگترین و بانفوذترین عالمان ایران در قرنهای دوازدهم و سیزدهم هجری بود.
+
'''آیت الله سید محمدباقر موسوی شفتی''' (۱۲۶۰-۱۱۷۵ ق)، معروف به «حجت الاسلام» از ثروتمندترین و بانفوذترین عالمان [[ایران]] در عهد قاجار بود. او در کمک به مردم و حل مشکلاتشان اهتمام جدی داشت. مرحوم شفتی، بانی [[مسجد سید اصفهان]] -از بزرگترین [[مسجد|مساجد]] جهان اسلام- است که در همانجا به خاک سپرده شد.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = سید محمدباقر موسوی شفتی
 +
||تصویر= [[پرونده:Shafti.jpg]]
 +
||زادروز = ۱۱۷۵ قمری
 +
|زادگاه = زنجان
 +
|وفات =  ۱۲۶۰ قمری
 +
|مدفن = اصفهان
 +
|اساتید =  [[وحید بهبهانی]]، [[شیخ جعفر کاشف الغطاء]]، [[میرزای قمی]]،...
 +
|شاگردان = [[سید محمدباقر موسوی خوانساری]]، محمدابراهیم کلباسی، محمد شفیع جاپلقی،...
 +
|آثار = تحفه ابرار، الملتقط من آثار الائمه الاطهار، جوابات المسائل،...
 +
}}
 +
==ولادت و خاندان==
  
==ولادت و خاندان==
+
سید محمدباقر، متولد سال ۱۱۷۵ قمری در زنجان است. پدرش سید محمدنقی، از نوادگان [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام موسی بن جعفر]] (علیه‌السلام) بود و راهنمایی دین‌باوران روستای چرزه<ref>روستایی در ناحیه طارم علیا که آن را از آبادی‌های منطقه زنجان شمرده‌اند و در پنجاه کیلومتری این شهر واقع است. فاصله این آبادی تا شفت که در جنوب غربی رشت واقع شده، شصت کیلومتر است.</ref> را بر عهده داشت.<ref>الکرام البرره، آقا بزرگ تهرانی، ج۱، ص۱۹۳.</ref>
  
سید محمدباقر، متولد سال 1175 قمری در زنجان است. پدرش سید محمدنقی، از نوادگان [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام موسی بن جعفر]] (علیه‌السلام) بود و راهنمایی دین‌باوران روستای چرزه<ref>روستایی در ناحیه طارم علیا كه آن را از آبادی‌های منطقه زنجان شمرده‌اند و در پنجاه كیلومتری این شهر واقع است. فاصله این آبادی تا شفت كه در جنوب غربی رشت واقع شده، شصت كیلومتر است.</ref> را بر عهده داشت.<ref>الكرام البرره، آقا بزرگ تهرانی، ج1، ص193.</ref> او در سال 1182 ق. همراه خانواده‌اش رهسپار شفت (از مناطق رشت) شد تا خواسته برخی از مؤمنان آن دیار را اجابت كند و راهنمای آنان باشد.<ref>اختران تابناك، ذبیح الله محلاتی، ج1، ص394.</ref> این هجرت نه تنها برای مردم شفت، بلكه برای سید محمدباقر نیز پربار و مبارك بود؛ او در این شهر از محضر دانشوران بهره گرفته، سرانجام خود را از آموزش‌های آنان بی‌نیاز احساس كرد و رهسپار [[عراق]] شد.
+
سید محمدنقی در سال ۱۱۸۲ ق. همراه خانواده‌اش رهسپار شفت (از مناطق رشت) شد تا خواسته برخی از مؤمنان آن دیار را اجابت کند و راهنمای آنان باشد.<ref>اختران تابناک، ذبیح الله محلاتی، ج۱، ص۳۹۴.</ref> این هجرت نه تنها برای مردم شفت، بلکه برای سید محمدباقر نیز پربار و مبارک بود؛ او در این شهر از محضر دانشوران بهره گرفته، سرانجام خود را از آموزش‌های آنان بی‌نیاز احساس کرد و رهسپار [[عراق]] شد.
  
 
==تحصیلات و استادان==
 
==تحصیلات و استادان==
  
محمدباقر شفتی در غروب یكی از روزهای سال 1192 ق. به [[كربلا]] رسید<ref>معارف الرجال، ج1، ص195.</ref> و در جمع شاگردان [[سید علی طباطبایی]] جای گرفت و از حمایت‌های او برخوردار شد. آن گوهرشناس گرانمایه بزودی ارج شاگردی كه با كفش‌های پاره در درس حضور می‌یافت، بازشناخت و كسی را مأمور ساخت تا هر روز دو گرده نان برای ظهر و شام سید شفتی آماده سازد.<ref>قصص العلماء، محمد تنكابنی، ص140.</ref> زندگی در حریم [[سیدالشهداء|سالار شهیدان]] یك سال به درازا كشید. محمدباقر در این مدت از پژوهش‌های پرارزش محقق برجسته [[شیعه]] آیت الله [[وحید بهبهانی]] نیز بهره برد.  
+
محمدباقر شفتی در غروب یکی از روزهای سال ۱۱۹۲ ق. به [[کربلا]] رسید<ref>معارف الرجال، ج۱، ص۱۹۵.</ref> و در جمع شاگردان [[سید علی طباطبایی]] جای گرفت و از حمایت‌های او برخوردار شد. آن گوهرشناس گرانمایه بزودی ارج شاگردی که با کفش‌های پاره در درس حضور می‌یافت، بازشناخت و کسی را مأمور ساخت تا هر روز دو گرده نان برای ظهر و شام سید شفتی آماده سازد.<ref>قصص العلماء، محمد تنکابنی، ص۱۴۰.</ref> زندگی در حریم [[سیدالشهداء|سالار شهیدان]] یک سال به درازا کشید. محمدباقر در این مدت از پژوهش‌های پرارزش محقق برجسته [[شیعه]] آیت الله [[وحید بهبهانی]] نیز بهره برد.  
  
1193 هـ‍.ق سال دومین هجرت علمی دانش پژوه تهیدست شفت بود. او راه [[نجف]] پیش گرفت و در زمره شاگردان [[سید محمد مهدی بحرالعلوم|سید مهدی طباطبایی بروجردی]] قرار گرفت.<ref>همان.</ref> البته سید محمدباقر تنها به درس آن مرجع پرهیزگار بسنده نكرد و از اندوخته‌های گرانقدر دیگر دانشوران آن سامان نیز بهره برد. بزرگانی كه بی‌تردید باید [[شیخ جعفر کاشف الغطاء|شیخ جعفر كاشف الغطاء]] را در شمار آنان جای داد.
+
۱۱۹۳ هـ‍.ق سال دومین هجرت علمی دانش پژوه شفت بود. او راه [[نجف]] پیش گرفت و در زمره شاگردان [[سید محمد مهدی بحرالعلوم|سید مهدی طباطبایی بروجردی]] قرار گرفت.<ref>همان.</ref> البته سید محمدباقر تنها به درس آن مرجع پرهیزگار بسنده نکرد و از اندوخته‌های گرانقدر دیگر دانشوران آن سامان نیز بهره برد. بزرگانی که بی‌تردید باید [[شیخ جعفر کاشف الغطاء|شیخ جعفر کاشف الغطاء]] را در شمار آنان جای داد.
  
نجف نیز معنویت و دانش ارمغان دیگری نیز به سید بخشید. ارمغان گران‌بهایی كه تا پایان عمر در كنار سید باقی ماند. این هدیه پر ارج محمدابراهیم كلباسی بود. سید محمدباقر در محفل درس [[سید محمد مهدی بحرالعلوم|علامه بحرالعلوم]] با این دانش پژوه پرهیزگار آشنا شد<ref>همان.</ref> و او را رازدار گنجینه اسرار خویش ساخت.
+
نجف نیز معنویت و دانش ارمغان دیگری نیز به سید بخشید. ارمغان گران‌بهایی که تا پایان عمر در کنار سید باقی ماند. این هدیه پر ارج محمدابراهیم کلباسی بود. سید محمدباقر در محفل درس [[سید محمد مهدی بحرالعلوم|علامه بحرالعلوم]] با این دانش پژوه پرهیزگار آشنا شد<ref>همان.</ref> و او را رازدار گنجینه اسرار خویش ساخت.
  
زندگی در نجف تا سال 1204 هـ.ق‌‌ ادامه یافت.<ref>اعیان الشیعه، محسن امین، ج9، ص188.</ref> در این سال بیماری سید را فراگرفت و روانه [[بغداد]] ساخت.<ref>قصص العلماء، ص136.</ref> او چهار ماه در بغداد زیست. در این مدت از درد رهایی یافت، كتاب نفیس «الحلیه اللامعه» را به رشته نگارش كشید<ref>اعیان الشیعه، ج9، ص188.</ref> و سرانجام برای بهره‌گیری از محضر دانشور برجسته سید محسن اعرجی رهسپار [[كاظمین]] شد.<ref>روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات، محمدباقر موسوی خوانساری، ج2، ص100.</ref> جاذبه كاظمیه و استاد شهره‌اش سید محمدباقر را یك سال در آن دیار ماندگار ساخت.  
+
زندگی در نجف تا سال ۱۲۰۴ هـ.ق‌‌ ادامه یافت.<ref>اعیان الشیعه، محسن امین، ج۹، ص۱۸۸.</ref> در این سال بیماری سید را فراگرفت و روانه [[بغداد]] ساخت.<ref>قصص العلماء، ص۱۳۶.</ref> او چهار ماه در بغداد زیست. در این مدت از درد رهایی یافت، کتاب نفیس «الحلیه اللامعه» را به رشته نگارش کشید<ref>اعیان الشیعه، ج۹، ص۱۸۸.</ref> و سرانجام برای بهره‌گیری از محضر دانشور برجسته سید محسن اعرجی رهسپار [[کاظمین]] شد.<ref>روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات، محمدباقر موسوی خوانساری، ج۲، ص۱۰۰.</ref> جاذبه کاظمیه و استاد شهره‌اش سید محمدباقر را یک سال در آن دیار ماندگار ساخت.  
  
سپس بار سفر بست و در حدود 1205 هـ.ق‌‌ راه [[ایران]] پیش گرفت. [[قم]] و حلقه درس محقق وارسته [[میرزای قمی|ميرزا ابوالقاسم بن ملا محمد گيلانى]] نخستين منزلگاه سيد پرهيزگاران شفت بود. او پس از مدتى توقف و بهره‌گيرى از محضر محقق قمى راه كاشان پيش گرفت، از محفل استاد نامور آن سامان [[ملا محمد مهدی نراقی|ملا مهدى نراقى]] كامياب شد و سرانجام در حدود 1216 ق رهسپار [[اصفهان]] گرديد.<ref>الروضه البهیه فی طرق الشفیعیه، محمد شفیع جاپلقی، چاپ سنگی.</ref>
+
سپس بار سفر بست و در حدود ۱۲۰۵ هـ.ق‌‌ راه [[ایران]] پیش گرفت. [[قم]] و حلقه درس محقق وارسته [[میرزای قمی|میرزا ابوالقاسم بن ملا محمد گیلانى]] نخستین منزلگاه سید پرهیزگاران شفت بود. او پس از مدتى توقف و بهره‌گیرى از محضر محقق قمى راه کاشان پیش گرفت، از محفل استاد نامور آن سامان [[ملا محمد مهدی نراقی|ملا مهدى نراقى]] کامیاب شد و سرانجام در حدود ۱۲۱۶ ق رهسپار [[اصفهان]] گردید.<ref>الروضه البهیه فی طرق الشفیعیه، محمد شفیع جاپلقی، چاپ سنگی.</ref>
  
 
==تدریس و شاگردان==
 
==تدریس و شاگردان==
  
سید محمدباقر در حالی كه جز یك جلد كتاب و سفره‌ای نان چیزی همراه نداشت،<ref>الروضه البهیه فی طرق الشفیعیه، محمد شفیع جاپلقی، چاپ سنگی.</ref> در مدرسه چهارباغ [[اصفهان]] مسكن گزید و تدریس پرداخت، ولی بزودی دریافت كه محفل درسش سرپرست مدرسه را آزرده خاطر كرده است، بنابراین به مدرسه دیگر كوچید<ref>قصص العلماء، ص143 و 144.</ref> و بساط تدریس و تحقیق گسترد.
+
سید محمدباقر در حالی که جز یک جلد کتاب و سفره‌ای نان چیزی همراه نداشت،<ref>الروضه البهیه فی طرق الشفیعیه، محمد شفیع جاپلقی، چاپ سنگی.</ref> در مدرسه چهارباغ [[اصفهان]] مسکن گزید و به تدریس پرداخت، ولی بزودی دریافت که محفل درسش سرپرست مدرسه را آزرده خاطر کرده است، بنابراین به مدرسه دیگر در محله بیدآباد کوچید<ref>قصص العلماء، ص۱۴۳ و ۱۴۴.</ref> و بساط تدریس و تحقیق گسترد.
  
در سایه كوشش‌های وی فقیهان فراوان بالیدند و در آسمان دانش و [[ایمان]] به نورافشانی پرداختند، عالمانی چون:
+
در سایه کوشش‌های وی فقیهان فراوان بالیدند و در آسمان دانش و [[ایمان]] به نورافشانی پرداختند، عالمانی چون:
  
#شیخ محمدمهدی بن حاج محمدابراهیم كلباسی
+
#شیخ محمدمهدی بن حاج محمدابراهیم کلباسی
#میرزا ابوالقاسم بن حاج سید مهدی كاشانی (متوفی 1281 هـ.ق‌‌)
+
#میرزا ابوالقاسم بن حاج سید مهدی کاشانی (متوفی ۱۲۸۱ هـ.ق‌‌)
 
#حاج محمدجعفر آباده‌ای
 
#حاج محمدجعفر آباده‌ای
#محمد شفیع جاپلقی (متوفی 1280 هـ.ق‌‌)
+
#محمد شفیع جاپلقی (متوفی ۱۲۸۰ هـ.ق‌‌)
 
#صفرعلی لاهیجی
 
#صفرعلی لاهیجی
 
#ملا صالح برغانی قزوینی
 
#ملا صالح برغانی قزوینی
 
#ملا جعفر نظرآبادی
 
#ملا جعفر نظرآبادی
#محمد تنكابنی
+
#محمد تنکابنی
 
#[[سید محمدباقر موسوی خوانساری|سید محمدباقر خوانساری]]
 
#[[سید محمدباقر موسوی خوانساری|سید محمدباقر خوانساری]]
#سید علی طباطبایی زواره‌ای (علویجه‌ای) و ده‌ها شاگرد دیگر.<ref>ر.ك: همان، ص 71، 91، 136، 183؛ تذكره القبور، عبدالكریم جزی، ص31، 159؛ لباب الالقاب فی القاب الاطیاب، حبیب الله شریف كاشانی، ص78؛ احسن الودیعه، محمدمهدی موسوی، ص29ـ38.</ref>
+
#سید علی طباطبایی زواره‌ای (علویجه‌ای) و ده‌ها شاگرد دیگر.<ref>ر.ک: همان، ص ۷۱، ۹۱، ۱۳۶، ۱۸۳؛ تذکره القبور، عبدالکریم جزی، ص۳۱، ۱۵۹؛ لباب الالقاب فی القاب الاطیاب، حبیب الله شریف کاشانی، ص۷۸؛ احسن الودیعه، محمدمهدی موسوی، ص۲۹ـ۳۸.</ref>
  
 
==آثار و تألیفات==
 
==آثار و تألیفات==
سطر ۳۸: سطر ۵۰:
 
هر چند نگارش فهرست شصت عنوانی آثار آیت الله شفتی از حوصله این نوشتار بیرون، ولی اشاره‌ای گذرا به نام تعدادی از آن‌ها سودمند می‌نماید:
 
هر چند نگارش فهرست شصت عنوانی آثار آیت الله شفتی از حوصله این نوشتار بیرون، ولی اشاره‌ای گذرا به نام تعدادی از آن‌ها سودمند می‌نماید:
  
#تحفة الابرار المستنبط. (الملتقط) من آثار الائمه الاطهار
+
#تحفه ابرار (به فارسی)
 +
#المستنبط (الملتقط) من آثار الائمه الاطهار
 
#الزهرة البارقه فی احوال المجاز و الحقیقه
 
#الزهرة البارقه فی احوال المجاز و الحقیقه
#شرح «[[تهذیب الوصول الی علم الاصول (کتاب)|تهذیب الاصول]]» [[علامه حلی]]
+
#شرح «[[تهذیب الوصول الی علم الاصول (کتاب)|تهذیب الوصول]]» [[علامه حلی]]
 
#مطالع الانوار فی شرح [[شرایع الاسلام (کتاب)|شرایع الاسلام]]
 
#مطالع الانوار فی شرح [[شرایع الاسلام (کتاب)|شرایع الاسلام]]
 
#رساله‌ای در مشتق
 
#رساله‌ای در مشتق
#رساله‌ای در احكام شك و سهو در [[نماز]]
+
#رساله‌ای در احکام شک و سهو در [[نماز]]
 +
#رساله‌ای در حکم [[زیارت عاشورا]]
 +
#رسالة فی مشترکات الرجال
 
#رساله‌ای در عدم جواز بقا بر [[تقلید]] مجتهد میت
 
#رساله‌ای در عدم جواز بقا بر [[تقلید]] مجتهد میت
#حواشی بر فروع [[الکافی (کتاب)|كافی]]
+
#رساله‌ای در حکم اقامه حدود در زمان [[غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)|غیبت]]
 +
#حواشی بر فروع [[الکافی (کتاب)|کافی]]
 
#جوابات المسائل
 
#جوابات المسائل
  
سطر ۵۲: سطر ۶۸:
 
'''مقام حجت الاسلامی:'''  
 
'''مقام حجت الاسلامی:'''  
  
همگام با تحولات اقتصادی، زندگیِ سیاسی اجتماعی سید نیز دستخوش دگرگونی‌های بسیار شد. پرهیزگاری، پای فشاری در اجرای [[احكام]] الهی و همراهی پیوسته بزرگانی چون حاج محمدابراهیم كلباسی و [[ملا علی نوری اصفهانی|ملا علی نوری]] اعتبار اجتماعی ستاره نامور حوزه [[اصفهان]] را فزونی بخشید و او را به [[حجت الاسلام]] شهره ساخت. حاجی كلباسی با آن كه خود مجتهدی بلندآوازه بود، همواره سید را گرامی می‌داشت، هرگز پیشتر از وی راه نمی‌رفت و پیوسته مردم را به پیروی از [[فقیه]] شفتی فرامی‌خواند. او بر فراز منبر وعظ می‌گفت: اگر [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله زندگی خاكی داشت و می‌خواست كسی را به فرمانداری و داوری شرعی سپاهان گسیل دارد، بی‌تردید آن فرد سید حجت الاسلام بود.<ref>همان، ص119.</ref> این گفتار از مجتهد پارسایی كه همگان وی را تندیس [[تقوا]] می‌شمردند، سید را پیش از پیش شهره ساخته، بر موقعیت اجتماعی و توان سیاسی اقتصادی‌اش افزود. اینك او می‌توانست با خاطری آسوده رسالت آسمانی‌اش را به انجام رساند و آیین [[وحی]] را در همه منطقه حاكم سازد.   
+
همگام با تحولات اقتصادی، زندگیِ سیاسی اجتماعی سید نیز دستخوش دگرگونی‌های بسیار شد. پرهیزگاری، پای فشاری در اجرای [[احکام]] الهی و همراهی پیوسته بزرگانی چون حاج محمدابراهیم کلباسی و [[ملا علی نوری اصفهانی|ملا علی نوری]] اعتبار اجتماعی ستاره نامور حوزه [[اصفهان]] را فزونی بخشید و او را به [[حجت الاسلام]] شهره ساخت. حاجی کلباسی با آن که خود مجتهدی بلندآوازه بود، همواره سید را گرامی می‌داشت، هرگز پیشتر از وی راه نمی‌رفت و پیوسته مردم را به پیروی از [[فقیه]] شفتی فرامی‌خواند. او بر فراز منبر وعظ می‌گفت: اگر [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله زندگی خاکی داشت و می‌خواست کسی را به فرمانداری و داوری شرعی سپاهان گسیل دارد، بی‌تردید آن فرد سید حجت الاسلام بود.<ref>همان، ص۱۱۹.</ref> این گفتار از مجتهد پارسایی که همگان وی را تندیس [[تقوا]] می‌شمردند، سید را پیش از پیش شهره ساخته، بر موقعیت اجتماعی و توان سیاسی اقتصادی‌اش افزود. اینک او می‌توانست با خاطری آسوده رسالت آسمانی‌اش را به انجام رساند و آیین [[وحی]] را در همه منطقه حاکم سازد.   
  
در چنین شرایطی فتحعلی شاه به اصفهان گام نهاد و سید كه دیدار با وی را نمی‌پسندید سرانجام با كوشش آشنایان به امید كاستن از ستم‌های دربار به دیدارش شتافت. او در این ملاقات دردهای مردم را به گوش شاه رسانده، وی را به برداشتن مشكلات جامعه فراخواند. شاه در پایان گفت: از من برای خود چیزی بخواه! سید پاسخ داد: نیازی ندارم. ولی فتحعلی خان بر خواسته‌اش پای فشرد و گفتارش را چند بار تكرار كرد. سرانجام سید فرمود: اینك كه در این باره پافشاری می‌كنید تقاضا دارم فرمان دهید نقاره‌خانه را [[وقف|موقوف]] سازند. شاه خاموش مانده در شگفتی فرورفت و پس از خروج به امین الدوله گفت: عجب سیدی است، از من می‌خواهد نقاره‌خانه را كه نشانه سلطنت است، موقوف سازم.<ref>همان، ص143.</ref>  
+
در چنین شرایطی فتحعلی شاه به اصفهان گام نهاد و سید که دیدار با وی را نمی‌پسندید سرانجام با کوشش آشنایان به امید کاستن از ستم‌های دربار به دیدارش شتافت. او در این ملاقات دردهای مردم را به گوش شاه رسانده، وی را به برداشتن مشکلات جامعه فراخواند. شاه در پایان گفت: از من برای خود چیزی بخواه! سید پاسخ داد: نیازی ندارم. ولی فتحعلی خان بر خواسته‌اش پای فشرد و گفتارش را چند بار تکرار کرد. سرانجام سید فرمود: اینک که در این باره پافشاری می‌کنید تقاضا دارم فرمان دهید نقاره‌خانه را [[وقف|موقوف]] سازند. شاه خاموش مانده در شگفتی فرورفت و پس از خروج به امین الدوله گفت: عجب سیدی است، از من می‌خواهد نقاره‌خانه را که نشانه سلطنت است، موقوف سازم.<ref>همان، ص۱۴۳.</ref>  
  
 
'''بنای مسجد سید:'''
 
'''بنای مسجد سید:'''
  
سال 1245 هـ.ق‌‌ درخشش روزافزون آفتاب [[مرجعیت]] سید بود. آن فقیه نیك نهاد بیش از هشت هزار متر زمین برای پی افكندن یكی از بزرگترین [[مسجد|مساجد]] جهان -که اکنون به نام [[مسجد سید اصفهان|مسجد سید]] معروف است- آماده كرد<ref>اصفهان. لطف الله هنر، ص 263.</ref> و كلنگ بنیادی الهی را به زمین زد. عظمت نقشه سید چنان بود كه درباریان قاجار آن را فراتر از توان مالی مرجع [[شیعه]] می‌انگاشتند. شاه با چنین اندیشه‌ای پیشنهاد كرد در ساختن مسجد شریك شود. ولی سید شفتی از پذیرش پیشنهاد سرباز زد. شاه گفت: شما توان به فرجام رساندن چنین بنیاد پرشكوهی را ندارید. سید فرمود: دست من در خزانه آفریدگار گیتی است.<ref>قصص العلماء، ص149.</ref> بدین ترتیب شاه قاجار از شركت در بنیاد مسجد بازماند.<ref>این مسجد هم اكنون به نام «مسجد سیّد» اصفهان شهرت دارد.</ref>
+
سال ۱۲۴۵ هـ.ق‌‌ درخشش روزافزون آفتاب [[مرجعیت]] سید بود. آن فقیه نیک نهاد بیش از هشت هزار متر زمین برای پی افکندن یکی از بزرگترین [[مسجد|مساجد]] جهان -که اکنون به نام [[مسجد سید اصفهان|مسجد سید]] معروف است- آماده کرد<ref>اصفهان. لطف الله هنر، ص ۲۶۳.</ref> و کلنگ بنیادی الهی را به زمین زد. عظمت نقشه سید چنان بود که درباریان قاجار آن را فراتر از توان مالی مرجع [[شیعه]] می‌انگاشتند. شاه با چنین اندیشه‌ای پیشنهاد کرد در ساختن مسجد شریک شود. ولی سید شفتی از پذیرش پیشنهاد سرباز زد. شاه گفت: شما توان به فرجام رساندن چنین بنیاد پرشکوهی را ندارید. سید فرمود: دست من در خزانه آفریدگار گیتی است.<ref>قصص العلماء، ص۱۴۹.</ref> بدین ترتیب شاه قاجار از شرکت در بنیاد مسجد بازماند.<ref>این مسجد هم اکنون به نام «مسجد سیّد» اصفهان شهرت دارد.</ref>
  
 
'''سفر به حجاز:'''
 
'''سفر به حجاز:'''
  
سید در سال 1231 یا 1232 هـ.ق‌‌ همراه گروهی از دانشوران و دین‌باوران مشتاق از راه دریا رهسپار [[حجاز]] شد.<ref>روضات الجنات، ج2، ص102.</ref> گشاده‌دستی و مناظره‌های پیروزمندانه وی با دانشمندان مذاهب گوناگون علمای حجاز را سخت تحت تأثیر قرار داد به گونه‌ای كه وی را بزرگ شمردند و میخ‌هایی كه او برای مشخص ساختن حدود طواف بر زمین كوفته بود، بی‌هیچ تردیدی پذیرفتند.<ref>تاریخ اصفهان، ص97.</ref> او همچنین توفیق یافت فدك را از كارگزاران دولت عثمانی بازستاند و به سادات حریم خاك نبوی صلی الله علیه و آله سپارد.<ref>قصص العلماء، ص144 و 145.</ref>
+
سید در سال ۱۲۳۱ یا ۱۲۳۲ هـ.ق‌‌ همراه گروهی از دانشوران و دین‌باوران مشتاق از راه دریا رهسپار [[حجاز]] شد.<ref>روضات الجنات، ج۲، ص۱۰۲.</ref> گشاده‌دستی و مناظره‌های پیروزمندانه وی با دانشمندان مذاهب گوناگون علمای حجاز را سخت تحت تأثیر قرار داد به گونه‌ای که وی را بزرگ شمردند و میخ‌هایی که او برای مشخص ساختن حدود [[طواف کعبه|طواف]] بر زمین کوفته بود، بی‌هیچ تردیدی پذیرفتند.<ref>تاریخ اصفهان، ص۹۷.</ref> او همچنین توفیق یافت [[فدک|فدک]] را از کارگزاران دولت عثمانی بازستاند و به [[سادات]] حریم خاک نبوی صلی الله علیه و آله در [[مدینه]] سپارد.<ref>قصص العلماء، ص۱۴۴ و ۱۴۵.</ref>
  
 
'''مقابله با استعمارگران:'''
 
'''مقابله با استعمارگران:'''
  
در [[ربیع الثانی]] 1253 هـ.ق‌‌ محمدخان بار سفر بست و برای گوشمالی فرماندار [[افغانستان]] رهسپار آن دیار شد. او در پاییز همان سال به هرات رسید و شهر را به محاصره درآورد.<ref>تاریخ ایران زمین از روزگار باستان تا انقراض قاجاریه، جواد مشكور، ص341.</ref> وزیر مختار بریتانیا كه از نفوذ فراوان سید آگاه بود، ضمن نامه‌ای از فقیه سپاهان خواست در این مهم مداخله كرده، نیروهای [[ایران]] را از ادامه درگیری بازدارد. مرجع [[شیعه]] كه از هدف استعمارگران آگاهی داشت، از اقدام‌های پایتخت‌نشینان پشتیبانی كرد و به فریبكاران بیگانه نشان داد كه هرگز مصالح ملت و [[اسلام]] را نادیده نمی‌گیرد.<ref>همان، ص139 و 140.</ref>
+
در [[ربیع الثانی]] ۱۲۵۳ هـ.ق‌‌ محمدخان بار سفر بست و برای گوشمالی فرماندار [[افغانستان]] رهسپار آن دیار شد. او در پاییز همان سال به هرات رسید و شهر را به محاصره درآورد.<ref>تاریخ ایران زمین از روزگار باستان تا انقراض قاجاریه، جواد مشکور، ص۳۴۱.</ref> وزیر مختار بریتانیا که از نفوذ فراوان سید آگاه بود، ضمن نامه‌ای از فقیه سپاهان خواست در این مهم مداخله کرده، نیروهای [[ایران]] را از ادامه درگیری بازدارد. مرجع [[شیعه]] که از هدف استعمارگران آگاهی داشت، از اقدام‌های پایتخت‌نشینان پشتیبانی کرد و به فریبکاران بیگانه نشان داد که هرگز مصالح ملت و [[اسلام]] را نادیده نمی‌گیرد.<ref>همان، ص۱۳۹ و ۱۴۰.</ref>
  
 
'''توطئه علیه سید:'''
 
'''توطئه علیه سید:'''
  
در این سال (1253 هـ.ق) شورش مردم [[اصفهان]] علیه كارگزارن دربار خشم محمدشاه قاجار را برانگیخت. بنابراین چون از سفر هرات بازگشت، راه مركز كشور پیش گرفت تا انقلابگران را گوشمالی دهد و از سید فقیهان [[شیعه]] انتقام گیرد. در اندیشه او هیچ‌كس جز سید توان سازماندهی چنین شورشی را نداشت. پس باید یكبار برای همیشه با وی درگیر می‌شد و كاخ قدرت و ثروتش را در هم می‌كوبید.<ref>تاریخ اصفهان و ری و همه جهان، ص256 و 257.</ref> ولی پروردگار نقشه‌ای دیگر تدبیر كرده بود. در سایه عنایات ربانی سید از خطر رهایی یافته، بر شوكت و قدرتش افزوده شد<ref>قصص العلماء، ص144 و 145.</ref> و شاه بی‌هیچ دستاورد چشمگیری به پایتخت بازگشت.
+
در این سال (۱۲۵۳ هـ.ق) شورش مردم [[اصفهان]] علیه کارگزارن دربار خشم محمدشاه قاجار را برانگیخت. بنابراین چون از سفر هرات بازگشت، راه مرکز کشور پیش گرفت تا انقلابگران را گوشمالی دهد و از سید فقیهان [[شیعه]] انتقام گیرد. در اندیشه او هیچ‌کس جز سید توان سازماندهی چنین شورشی را نداشت. پس باید یکبار برای همیشه با وی درگیر می‌شد و کاخ قدرت و ثروتش را در هم می‌کوبید.<ref>تاریخ اصفهان و ری و همه جهان، ص۲۵۶ و ۲۵۷.</ref> ولی پروردگار نقشه‌ای دیگر تدبیر کرده بود. در سایه عنایات ربانی سید از خطر رهایی یافته، بر شوکت و قدرتش افزوده شد<ref>قصص العلماء، ص۱۴۴ و ۱۴۵.</ref> و شاه بی‌هیچ دستاورد چشمگیری به پایتخت بازگشت.
  
البته بازگشت شاه هرگز به معنای پایان توطئه علیه سید فقیهان شیعه نبود. تلاش‌های درباریان برای فروپاشی توان اجتماعی سیاسی در قالبی نوین ادامه یافت. این شكل چیزی جز ترور و حذف فیزیكی مرجع بیدار سپاهان نبود. زهرآگین ساختن ظرف‌های غذای آن مجتهد گرانمایه و گسیل چهار مزدور برای تیراندازی به سید در نیمه شب نقشه‌هایی بود كه به دقت اجرا شد ولی به لطف الهی ناكام ماند.<ref>همان، ص167 و 168.</ref>
+
البته بازگشت شاه هرگز به معنای پایان توطئه علیه سید فقیهان شیعه نبود. تلاش‌های درباریان برای فروپاشی توان اجتماعی سیاسی در قالبی نوین ادامه یافت. این شکل چیزی جز ترور و حذف فیزیکی مرجع بیدار سپاهان نبود. زهرآگین ساختن ظرف‌های غذای آن مجتهد گرانمایه و گسیل چهار مزدور برای تیراندازی به سید در نیمه شب نقشه‌هایی بود که به دقت اجرا شد ولی به لطف الهی ناکام ماند.<ref>همان، ص۱۶۷ و ۱۶۸.</ref>
  
 
==ویژگی‌های اخلاقی==
 
==ویژگی‌های اخلاقی==
'''عبادت و شب زنده داری:'''
+
'''عبادت و شب زنده‌داری:'''
  
 
یکی از یاران همیشگی سید محمدباقر شفتی درباره [[عبادت]] ایشان می نویسد: «موقع [[نماز]]، بدنش به شدت می لرزید. از نیمه شب تا صبح مشغول عبادت و مناجات با [[خداوند]] متعال بود. موقع مناجات حالات خاصی داشت و بی اختیار با صدای بلند گریه می کرد. در اواخر عمر، پزشکان گریه زیاد را برایشان خطرناک دانستند و سید را از این کار منع کردند ولی باز هم بی اختیار اشک از چشمانش جاری می شد».
 
یکی از یاران همیشگی سید محمدباقر شفتی درباره [[عبادت]] ایشان می نویسد: «موقع [[نماز]]، بدنش به شدت می لرزید. از نیمه شب تا صبح مشغول عبادت و مناجات با [[خداوند]] متعال بود. موقع مناجات حالات خاصی داشت و بی اختیار با صدای بلند گریه می کرد. در اواخر عمر، پزشکان گریه زیاد را برایشان خطرناک دانستند و سید را از این کار منع کردند ولی باز هم بی اختیار اشک از چشمانش جاری می شد».
سطر ۸۶: سطر ۱۰۲:
  
 
سید محمدباقر شفتی با تمام توان به حل مشکلات مردم می پرداخت. ایشان گاه پس از اقامه [[نماز صبح]] در مسجد، تا [[نماز ظهر]] به مشکلات مردم رسیدگی می کرد و بعد از نماز ظهر در همان مکان ناهار می خورد و دوباره تا غروب، به حل و فصل امور مردم می پرداخت.
 
سید محمدباقر شفتی با تمام توان به حل مشکلات مردم می پرداخت. ایشان گاه پس از اقامه [[نماز صبح]] در مسجد، تا [[نماز ظهر]] به مشکلات مردم رسیدگی می کرد و بعد از نماز ظهر در همان مکان ناهار می خورد و دوباره تا غروب، به حل و فصل امور مردم می پرداخت.
 +
 +
'''راز ثروتمندی سید شفتی:'''
 +
 +
سید محمدباقر زندگی بسیار فقیرانه‌ای داشت، تا اینکه با تحولی، تبدیل به انسان ثروتمندی گشت. او خود داستان را چنین نقل می‌کند که زمانی در اصفهان [[نماز وحشت]] خواند و با پولش، تصمیم گرفت کمی گوشت بخرد. در نهایت جگر گوسفند که ارزان‌ترین کالای قصابی بود را خرید. در زمان برگشت، سگی را در کنار خرابه دید که از گرسنگی حال حرکت ندارد و بچه‌های او به زیر سینه او چسبیده‌اند. او آن جگر را قطعه قطعه نمود و به سوی سگ انداخت تا تمام شد. شیخ خود نقل می‌کند آن سگ سر خود را به طرف آسمان بلند کرد و چند مرتبه صدا زد. یقین کردم در حق من [[دعا]] کرد. مدتی بعد یکی از ثروتمندان «شفت» وجه زیادی برای شیخ فرستاد، اما شرط کرد که باید آن را در نظر شخص امینی بگذاری تا اینکه سرمایه کسب خود قرار دهد و از منافع آن استفاده کنی. پس از عمل به دستور او، خداوند ثروت فوق‌العاده‌ای به سید عنایت کرد که بعدها چهار صد کاروانسرا و دو هزار دکان خرید و یک ده خریداری نمود که مال‌التجاره آن در هر سال نهصد خروار برنج می‌شد.
  
 
==وفات==
 
==وفات==
  
مرحوم آیت الله شفتی در ۸۵ سالگی در [[ربیع الثانی]] سال 1260 ه‍ـ.ق به لقاءالله پیوست و پیکر مطهرش در [[مسجد سید اصفهان]] به خاک سپرده شد.
+
مرحوم آیت الله شفتی در ۸۵ سالگی در [[ربیع الثانی]] سال ۱۲۶۰ ه‍ـ.ق به لقاءالله پیوست و پیکر مطهرش در [[مسجد سید اصفهان]] به خاک سپرده شد.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
سطر ۹۶: سطر ۱۱۶:
 
==منابع==
 
==منابع==
  
*تلخيص از مجموعه [[گلشن ابرار (کتاب)|گلشن ابرار]]، جلد زندگی نامه "سید محمدباقر شفتی" از عباس عبيري.
+
*تلخیص از مجموعه [[گلشن ابرار (کتاب)|گلشن ابرار]]، جلد ۱، زندگی نامه "سید محمدباقر شفتی" از عباس عبیری.
*محمد علی جمشیدی، سید شفتی (درگذشت عالم ربانی، سید محمدباقر شفتی)، گلبرگ، فرودین 1384، شماره61، صفحه146، [http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/3282/4627/34393 پایگاه اطلاع رسانی حوزه]، بازیابی: 29 اردیبهشت 1393.
+
*محمد علی جمشیدی، سید شفتی (درگذشت عالم ربانی، سید محمدباقر شفتی)، گلبرگ، فرودین ۱۳۸۴، شماره۶۱، صفحه۱۴۶، [http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/3282/4627/34393 پایگاه اطلاع رسانی حوزه]، بازیابی: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۳.
  
 
[[رده:علمای قرن سیزدهم]]
 
[[رده:علمای قرن سیزدهم]]

نسخهٔ ‏۵ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۱۳

آیت الله سید محمدباقر موسوی شفتی (۱۲۶۰-۱۱۷۵ ق)، معروف به «حجت الاسلام» از ثروتمندترین و بانفوذترین عالمان ایران در عهد قاجار بود. او در کمک به مردم و حل مشکلاتشان اهتمام جدی داشت. مرحوم شفتی، بانی مسجد سید اصفهان -از بزرگترین مساجد جهان اسلام- است که در همانجا به خاک سپرده شد.

Shafti.jpg
نام کامل سید محمدباقر موسوی شفتی
زادروز ۱۱۷۵ قمری
زادگاه زنجان
وفات ۱۲۶۰ قمری
مدفن اصفهان

Line.png

اساتید

وحید بهبهانی، شیخ جعفر کاشف الغطاء، میرزای قمی،...

شاگردان

سید محمدباقر موسوی خوانساری، محمدابراهیم کلباسی، محمد شفیع جاپلقی،...

آثار

تحفه ابرار، الملتقط من آثار الائمه الاطهار، جوابات المسائل،...

ولادت و خاندان

سید محمدباقر، متولد سال ۱۱۷۵ قمری در زنجان است. پدرش سید محمدنقی، از نوادگان امام موسی بن جعفر (علیه‌السلام) بود و راهنمایی دین‌باوران روستای چرزه[۱] را بر عهده داشت.[۲]

سید محمدنقی در سال ۱۱۸۲ ق. همراه خانواده‌اش رهسپار شفت (از مناطق رشت) شد تا خواسته برخی از مؤمنان آن دیار را اجابت کند و راهنمای آنان باشد.[۳] این هجرت نه تنها برای مردم شفت، بلکه برای سید محمدباقر نیز پربار و مبارک بود؛ او در این شهر از محضر دانشوران بهره گرفته، سرانجام خود را از آموزش‌های آنان بی‌نیاز احساس کرد و رهسپار عراق شد.

تحصیلات و استادان

محمدباقر شفتی در غروب یکی از روزهای سال ۱۱۹۲ ق. به کربلا رسید[۴] و در جمع شاگردان سید علی طباطبایی جای گرفت و از حمایت‌های او برخوردار شد. آن گوهرشناس گرانمایه بزودی ارج شاگردی که با کفش‌های پاره در درس حضور می‌یافت، بازشناخت و کسی را مأمور ساخت تا هر روز دو گرده نان برای ظهر و شام سید شفتی آماده سازد.[۵] زندگی در حریم سالار شهیدان یک سال به درازا کشید. محمدباقر در این مدت از پژوهش‌های پرارزش محقق برجسته شیعه آیت الله وحید بهبهانی نیز بهره برد.

۱۱۹۳ هـ‍.ق سال دومین هجرت علمی دانش پژوه شفت بود. او راه نجف پیش گرفت و در زمره شاگردان سید مهدی طباطبایی بروجردی قرار گرفت.[۶] البته سید محمدباقر تنها به درس آن مرجع پرهیزگار بسنده نکرد و از اندوخته‌های گرانقدر دیگر دانشوران آن سامان نیز بهره برد. بزرگانی که بی‌تردید باید شیخ جعفر کاشف الغطاء را در شمار آنان جای داد.

نجف نیز معنویت و دانش ارمغان دیگری نیز به سید بخشید. ارمغان گران‌بهایی که تا پایان عمر در کنار سید باقی ماند. این هدیه پر ارج محمدابراهیم کلباسی بود. سید محمدباقر در محفل درس علامه بحرالعلوم با این دانش پژوه پرهیزگار آشنا شد[۷] و او را رازدار گنجینه اسرار خویش ساخت.

زندگی در نجف تا سال ۱۲۰۴ هـ.ق‌‌ ادامه یافت.[۸] در این سال بیماری سید را فراگرفت و روانه بغداد ساخت.[۹] او چهار ماه در بغداد زیست. در این مدت از درد رهایی یافت، کتاب نفیس «الحلیه اللامعه» را به رشته نگارش کشید[۱۰] و سرانجام برای بهره‌گیری از محضر دانشور برجسته سید محسن اعرجی رهسپار کاظمین شد.[۱۱] جاذبه کاظمیه و استاد شهره‌اش سید محمدباقر را یک سال در آن دیار ماندگار ساخت.

سپس بار سفر بست و در حدود ۱۲۰۵ هـ.ق‌‌ راه ایران پیش گرفت. قم و حلقه درس محقق وارسته میرزا ابوالقاسم بن ملا محمد گیلانى نخستین منزلگاه سید پرهیزگاران شفت بود. او پس از مدتى توقف و بهره‌گیرى از محضر محقق قمى راه کاشان پیش گرفت، از محفل استاد نامور آن سامان ملا مهدى نراقى کامیاب شد و سرانجام در حدود ۱۲۱۶ ق رهسپار اصفهان گردید.[۱۲]

تدریس و شاگردان

سید محمدباقر در حالی که جز یک جلد کتاب و سفره‌ای نان چیزی همراه نداشت،[۱۳] در مدرسه چهارباغ اصفهان مسکن گزید و به تدریس پرداخت، ولی بزودی دریافت که محفل درسش سرپرست مدرسه را آزرده خاطر کرده است، بنابراین به مدرسه دیگر در محله بیدآباد کوچید[۱۴] و بساط تدریس و تحقیق گسترد.

در سایه کوشش‌های وی فقیهان فراوان بالیدند و در آسمان دانش و ایمان به نورافشانی پرداختند، عالمانی چون:

  1. شیخ محمدمهدی بن حاج محمدابراهیم کلباسی
  2. میرزا ابوالقاسم بن حاج سید مهدی کاشانی (متوفی ۱۲۸۱ هـ.ق‌‌)
  3. حاج محمدجعفر آباده‌ای
  4. محمد شفیع جاپلقی (متوفی ۱۲۸۰ هـ.ق‌‌)
  5. صفرعلی لاهیجی
  6. ملا صالح برغانی قزوینی
  7. ملا جعفر نظرآبادی
  8. محمد تنکابنی
  9. سید محمدباقر خوانساری
  10. سید علی طباطبایی زواره‌ای (علویجه‌ای) و ده‌ها شاگرد دیگر.[۱۵]

آثار و تألیفات

هر چند نگارش فهرست شصت عنوانی آثار آیت الله شفتی از حوصله این نوشتار بیرون، ولی اشاره‌ای گذرا به نام تعدادی از آن‌ها سودمند می‌نماید:

  1. تحفه ابرار (به فارسی)
  2. المستنبط (الملتقط) من آثار الائمه الاطهار
  3. الزهرة البارقه فی احوال المجاز و الحقیقه
  4. شرح «تهذیب الوصول» علامه حلی
  5. مطالع الانوار فی شرح شرایع الاسلام
  6. رساله‌ای در مشتق
  7. رساله‌ای در احکام شک و سهو در نماز
  8. رساله‌ای در حکم زیارت عاشورا
  9. رسالة فی مشترکات الرجال
  10. رساله‌ای در عدم جواز بقا بر تقلید مجتهد میت
  11. رساله‌ای در حکم اقامه حدود در زمان غیبت
  12. حواشی بر فروع کافی
  13. جوابات المسائل

فعالیتهای اجتماعی و سیاسی

مقام حجت الاسلامی:

همگام با تحولات اقتصادی، زندگیِ سیاسی اجتماعی سید نیز دستخوش دگرگونی‌های بسیار شد. پرهیزگاری، پای فشاری در اجرای احکام الهی و همراهی پیوسته بزرگانی چون حاج محمدابراهیم کلباسی و ملا علی نوری اعتبار اجتماعی ستاره نامور حوزه اصفهان را فزونی بخشید و او را به حجت الاسلام شهره ساخت. حاجی کلباسی با آن که خود مجتهدی بلندآوازه بود، همواره سید را گرامی می‌داشت، هرگز پیشتر از وی راه نمی‌رفت و پیوسته مردم را به پیروی از فقیه شفتی فرامی‌خواند. او بر فراز منبر وعظ می‌گفت: اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله زندگی خاکی داشت و می‌خواست کسی را به فرمانداری و داوری شرعی سپاهان گسیل دارد، بی‌تردید آن فرد سید حجت الاسلام بود.[۱۶] این گفتار از مجتهد پارسایی که همگان وی را تندیس تقوا می‌شمردند، سید را پیش از پیش شهره ساخته، بر موقعیت اجتماعی و توان سیاسی اقتصادی‌اش افزود. اینک او می‌توانست با خاطری آسوده رسالت آسمانی‌اش را به انجام رساند و آیین وحی را در همه منطقه حاکم سازد.

در چنین شرایطی فتحعلی شاه به اصفهان گام نهاد و سید که دیدار با وی را نمی‌پسندید سرانجام با کوشش آشنایان به امید کاستن از ستم‌های دربار به دیدارش شتافت. او در این ملاقات دردهای مردم را به گوش شاه رسانده، وی را به برداشتن مشکلات جامعه فراخواند. شاه در پایان گفت: از من برای خود چیزی بخواه! سید پاسخ داد: نیازی ندارم. ولی فتحعلی خان بر خواسته‌اش پای فشرد و گفتارش را چند بار تکرار کرد. سرانجام سید فرمود: اینک که در این باره پافشاری می‌کنید تقاضا دارم فرمان دهید نقاره‌خانه را موقوف سازند. شاه خاموش مانده در شگفتی فرورفت و پس از خروج به امین الدوله گفت: عجب سیدی است، از من می‌خواهد نقاره‌خانه را که نشانه سلطنت است، موقوف سازم.[۱۷]

بنای مسجد سید:

سال ۱۲۴۵ هـ.ق‌‌ درخشش روزافزون آفتاب مرجعیت سید بود. آن فقیه نیک نهاد بیش از هشت هزار متر زمین برای پی افکندن یکی از بزرگترین مساجد جهان -که اکنون به نام مسجد سید معروف است- آماده کرد[۱۸] و کلنگ بنیادی الهی را به زمین زد. عظمت نقشه سید چنان بود که درباریان قاجار آن را فراتر از توان مالی مرجع شیعه می‌انگاشتند. شاه با چنین اندیشه‌ای پیشنهاد کرد در ساختن مسجد شریک شود. ولی سید شفتی از پذیرش پیشنهاد سرباز زد. شاه گفت: شما توان به فرجام رساندن چنین بنیاد پرشکوهی را ندارید. سید فرمود: دست من در خزانه آفریدگار گیتی است.[۱۹] بدین ترتیب شاه قاجار از شرکت در بنیاد مسجد بازماند.[۲۰]

سفر به حجاز:

سید در سال ۱۲۳۱ یا ۱۲۳۲ هـ.ق‌‌ همراه گروهی از دانشوران و دین‌باوران مشتاق از راه دریا رهسپار حجاز شد.[۲۱] گشاده‌دستی و مناظره‌های پیروزمندانه وی با دانشمندان مذاهب گوناگون علمای حجاز را سخت تحت تأثیر قرار داد به گونه‌ای که وی را بزرگ شمردند و میخ‌هایی که او برای مشخص ساختن حدود طواف بر زمین کوفته بود، بی‌هیچ تردیدی پذیرفتند.[۲۲] او همچنین توفیق یافت فدک را از کارگزاران دولت عثمانی بازستاند و به سادات حریم خاک نبوی صلی الله علیه و آله در مدینه سپارد.[۲۳]

مقابله با استعمارگران:

در ربیع الثانی ۱۲۵۳ هـ.ق‌‌ محمدخان بار سفر بست و برای گوشمالی فرماندار افغانستان رهسپار آن دیار شد. او در پاییز همان سال به هرات رسید و شهر را به محاصره درآورد.[۲۴] وزیر مختار بریتانیا که از نفوذ فراوان سید آگاه بود، ضمن نامه‌ای از فقیه سپاهان خواست در این مهم مداخله کرده، نیروهای ایران را از ادامه درگیری بازدارد. مرجع شیعه که از هدف استعمارگران آگاهی داشت، از اقدام‌های پایتخت‌نشینان پشتیبانی کرد و به فریبکاران بیگانه نشان داد که هرگز مصالح ملت و اسلام را نادیده نمی‌گیرد.[۲۵]

توطئه علیه سید:

در این سال (۱۲۵۳ هـ.ق) شورش مردم اصفهان علیه کارگزارن دربار خشم محمدشاه قاجار را برانگیخت. بنابراین چون از سفر هرات بازگشت، راه مرکز کشور پیش گرفت تا انقلابگران را گوشمالی دهد و از سید فقیهان شیعه انتقام گیرد. در اندیشه او هیچ‌کس جز سید توان سازماندهی چنین شورشی را نداشت. پس باید یکبار برای همیشه با وی درگیر می‌شد و کاخ قدرت و ثروتش را در هم می‌کوبید.[۲۶] ولی پروردگار نقشه‌ای دیگر تدبیر کرده بود. در سایه عنایات ربانی سید از خطر رهایی یافته، بر شوکت و قدرتش افزوده شد[۲۷] و شاه بی‌هیچ دستاورد چشمگیری به پایتخت بازگشت.

البته بازگشت شاه هرگز به معنای پایان توطئه علیه سید فقیهان شیعه نبود. تلاش‌های درباریان برای فروپاشی توان اجتماعی سیاسی در قالبی نوین ادامه یافت. این شکل چیزی جز ترور و حذف فیزیکی مرجع بیدار سپاهان نبود. زهرآگین ساختن ظرف‌های غذای آن مجتهد گرانمایه و گسیل چهار مزدور برای تیراندازی به سید در نیمه شب نقشه‌هایی بود که به دقت اجرا شد ولی به لطف الهی ناکام ماند.[۲۸]

ویژگی‌های اخلاقی

عبادت و شب زنده‌داری:

یکی از یاران همیشگی سید محمدباقر شفتی درباره عبادت ایشان می نویسد: «موقع نماز، بدنش به شدت می لرزید. از نیمه شب تا صبح مشغول عبادت و مناجات با خداوند متعال بود. موقع مناجات حالات خاصی داشت و بی اختیار با صدای بلند گریه می کرد. در اواخر عمر، پزشکان گریه زیاد را برایشان خطرناک دانستند و سید را از این کار منع کردند ولی باز هم بی اختیار اشک از چشمانش جاری می شد».

ارادت به اهل بیت علیهم السلام:

سید محمدباقر شفتی، علاقه بسیار به اهل بیت علیهم السلام داشت و کسانی که در مجالس موعظه او حاضر می شدند، شاهد گریه های عاشقانه آن سید وارسته بودند. روح بسیار لطیف سیّد، توان شنیدن مصیبت های اهل بیت علیهم السلام را نداشت و باشنیدن روضه و مصیبت، حالت عجیبی به او دست می داد و از خود بی خود می شد. تا زمانی که سید در مسجد حضور داشت، روضه خوانان بالای منبر نمی رفتند.

اهتمام به امور مسلمانان:

سید محمدباقر شفتی با تمام توان به حل مشکلات مردم می پرداخت. ایشان گاه پس از اقامه نماز صبح در مسجد، تا نماز ظهر به مشکلات مردم رسیدگی می کرد و بعد از نماز ظهر در همان مکان ناهار می خورد و دوباره تا غروب، به حل و فصل امور مردم می پرداخت.

راز ثروتمندی سید شفتی:

سید محمدباقر زندگی بسیار فقیرانه‌ای داشت، تا اینکه با تحولی، تبدیل به انسان ثروتمندی گشت. او خود داستان را چنین نقل می‌کند که زمانی در اصفهان نماز وحشت خواند و با پولش، تصمیم گرفت کمی گوشت بخرد. در نهایت جگر گوسفند که ارزان‌ترین کالای قصابی بود را خرید. در زمان برگشت، سگی را در کنار خرابه دید که از گرسنگی حال حرکت ندارد و بچه‌های او به زیر سینه او چسبیده‌اند. او آن جگر را قطعه قطعه نمود و به سوی سگ انداخت تا تمام شد. شیخ خود نقل می‌کند آن سگ سر خود را به طرف آسمان بلند کرد و چند مرتبه صدا زد. یقین کردم در حق من دعا کرد. مدتی بعد یکی از ثروتمندان «شفت» وجه زیادی برای شیخ فرستاد، اما شرط کرد که باید آن را در نظر شخص امینی بگذاری تا اینکه سرمایه کسب خود قرار دهد و از منافع آن استفاده کنی. پس از عمل به دستور او، خداوند ثروت فوق‌العاده‌ای به سید عنایت کرد که بعدها چهار صد کاروانسرا و دو هزار دکان خرید و یک ده خریداری نمود که مال‌التجاره آن در هر سال نهصد خروار برنج می‌شد.

وفات

مرحوم آیت الله شفتی در ۸۵ سالگی در ربیع الثانی سال ۱۲۶۰ ه‍ـ.ق به لقاءالله پیوست و پیکر مطهرش در مسجد سید اصفهان به خاک سپرده شد.

پانویس

  1. روستایی در ناحیه طارم علیا که آن را از آبادی‌های منطقه زنجان شمرده‌اند و در پنجاه کیلومتری این شهر واقع است. فاصله این آبادی تا شفت که در جنوب غربی رشت واقع شده، شصت کیلومتر است.
  2. الکرام البرره، آقا بزرگ تهرانی، ج۱، ص۱۹۳.
  3. اختران تابناک، ذبیح الله محلاتی، ج۱، ص۳۹۴.
  4. معارف الرجال، ج۱، ص۱۹۵.
  5. قصص العلماء، محمد تنکابنی، ص۱۴۰.
  6. همان.
  7. همان.
  8. اعیان الشیعه، محسن امین، ج۹، ص۱۸۸.
  9. قصص العلماء، ص۱۳۶.
  10. اعیان الشیعه، ج۹، ص۱۸۸.
  11. روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات، محمدباقر موسوی خوانساری، ج۲، ص۱۰۰.
  12. الروضه البهیه فی طرق الشفیعیه، محمد شفیع جاپلقی، چاپ سنگی.
  13. الروضه البهیه فی طرق الشفیعیه، محمد شفیع جاپلقی، چاپ سنگی.
  14. قصص العلماء، ص۱۴۳ و ۱۴۴.
  15. ر.ک: همان، ص ۷۱، ۹۱، ۱۳۶، ۱۸۳؛ تذکره القبور، عبدالکریم جزی، ص۳۱، ۱۵۹؛ لباب الالقاب فی القاب الاطیاب، حبیب الله شریف کاشانی، ص۷۸؛ احسن الودیعه، محمدمهدی موسوی، ص۲۹ـ۳۸.
  16. همان، ص۱۱۹.
  17. همان، ص۱۴۳.
  18. اصفهان. لطف الله هنر، ص ۲۶۳.
  19. قصص العلماء، ص۱۴۹.
  20. این مسجد هم اکنون به نام «مسجد سیّد» اصفهان شهرت دارد.
  21. روضات الجنات، ج۲، ص۱۰۲.
  22. تاریخ اصفهان، ص۹۷.
  23. قصص العلماء، ص۱۴۴ و ۱۴۵.
  24. تاریخ ایران زمین از روزگار باستان تا انقراض قاجاریه، جواد مشکور، ص۳۴۱.
  25. همان، ص۱۳۹ و ۱۴۰.
  26. تاریخ اصفهان و ری و همه جهان، ص۲۵۶ و ۲۵۷.
  27. قصص العلماء، ص۱۴۴ و ۱۴۵.
  28. همان، ص۱۶۷ و ۱۶۸.

منابع

  • تلخیص از مجموعه گلشن ابرار، جلد ۱، زندگی نامه "سید محمدباقر شفتی" از عباس عبیری.
  • محمد علی جمشیدی، سید شفتی (درگذشت عالم ربانی، سید محمدباقر شفتی)، گلبرگ، فرودین ۱۳۸۴، شماره۶۱، صفحه۱۴۶، پایگاه اطلاع رسانی حوزه، بازیابی: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۳.