مردی با چفیه سفید (کتاب): تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی « {{مشخصات کتاب |عنوان=مردی با چفیه سفید |تصویر=پرونده:مردی با چفیه سفید.jpg|240px...» ایجاد کرد) |
(رده) |
||
سطر ۲۴: | سطر ۲۴: | ||
}} | }} | ||
− | |||
− | |||
عباس کریمی قهرودی در سال ۱۳۳۶ در قهرود کاشان متولد شد. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در کاشان پشت سر گذاشت تا به دوران سربازی که مصادف با اوایل انقلاب بود، رسید. بعد از شنیدن فرمان امام (ره)، عازم میدان رزم شد تا اینکه در سال ۱۳۵۸ به [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی]] پیوست و به عنوان یکی از اولین نفرات همراه با سردارانی چون متوسلیان و چراغی، راهی کردستان شد. وی پس از شهید همت، فرمانده لشکر محمد رسول (ص)، استاد مدیریت و کسب اطلاعات از دشمن بود. [[شجاعت]]، [[جوانمردی]] و نوع دوستی، از ویژگیهای بارزش بود. او به راستی عباس نامیده شد؛ چرا که در خصوصیات اخلاقی به آن حضرت اقتدا کرده بود. این [[شهید]] به مبارزات خود ادامه داد تا اینکه در عملیات فتحالمبین از ناحیه پا به شدت مجروح شد و دست آخر در عملیات بدر در شرق دجله و با اصابت ترکش در ۲۷ سالگی به [[شهادت]] رسید. | عباس کریمی قهرودی در سال ۱۳۳۶ در قهرود کاشان متولد شد. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در کاشان پشت سر گذاشت تا به دوران سربازی که مصادف با اوایل انقلاب بود، رسید. بعد از شنیدن فرمان امام (ره)، عازم میدان رزم شد تا اینکه در سال ۱۳۵۸ به [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی]] پیوست و به عنوان یکی از اولین نفرات همراه با سردارانی چون متوسلیان و چراغی، راهی کردستان شد. وی پس از شهید همت، فرمانده لشکر محمد رسول (ص)، استاد مدیریت و کسب اطلاعات از دشمن بود. [[شجاعت]]، [[جوانمردی]] و نوع دوستی، از ویژگیهای بارزش بود. او به راستی عباس نامیده شد؛ چرا که در خصوصیات اخلاقی به آن حضرت اقتدا کرده بود. این [[شهید]] به مبارزات خود ادامه داد تا اینکه در عملیات فتحالمبین از ناحیه پا به شدت مجروح شد و دست آخر در عملیات بدر در شرق دجله و با اصابت ترکش در ۲۷ سالگی به [[شهادت]] رسید. | ||
− | |||
این کتاب به زندگی شهید عباس کریمی میپردازد که اصغر فکور آن را نوشته است. عباس کریمی قهرودی در سال ۱۳۳۶ در روستای قهرود کاشان متولد میشود. او دوران دبستان را در روستای قهرود و دوران راهنمایی و دبیرستانش را در کاشان سپری میکند. بعد از اخذ مدرک دیپلم نساجی در کاشان به خدمت سربازی میرود. دوران سربازی او مصادف با دوران انقلاب میشود. او نیز بیکار نمینشیند و مبارزات انقلابی را شروع میکند. بعد از فرمان امام برای ترک پادگانها او به نیروهای انقلابی میپیوندد. در سال ۱۳۵۸ به ارگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میپیوندد و جزو اولین کسانی میشود که برای مبارزه با ضد انقلاب راهی کردستان میشوند. پس از مدتی به عنوان مسئول اطلاعات عملیات سپاه مریوان معرفی میشود. شهید کریمی با آغاز تجاوز بعثیها به مرزهای کشور به جنوب میرود و در آنجا نیز به عنوان مسئول اطلاعات عملیات تیپ حضرت رسول(ص) مشغول خدمت میشود. چندی بعد در عملیات فتحالمبین از ناحیه پا بهشدت مجروح میشود، اما طاقت بستری شدن طولانی را ندارد و عصا به دست به رزمندگان میپیوندد. در سال ۶۱ ازدواج میکند و همسرش را نیز برای یک زندگی حماسی به منطقه جنگی جنوب کشور میبرد. در عملیات والفجر مقدماتی به عنوان مسئول اطلاعات عملیات سپاه معرفی میشود و بعد از شهادت حاج ابراهیم همت به فرماندهی لشکر حضرت رسول(ص) منصوب میشود. وی در سال ۱۳۶۳ در عملیات بدر به شهادت میرسد. | این کتاب به زندگی شهید عباس کریمی میپردازد که اصغر فکور آن را نوشته است. عباس کریمی قهرودی در سال ۱۳۳۶ در روستای قهرود کاشان متولد میشود. او دوران دبستان را در روستای قهرود و دوران راهنمایی و دبیرستانش را در کاشان سپری میکند. بعد از اخذ مدرک دیپلم نساجی در کاشان به خدمت سربازی میرود. دوران سربازی او مصادف با دوران انقلاب میشود. او نیز بیکار نمینشیند و مبارزات انقلابی را شروع میکند. بعد از فرمان امام برای ترک پادگانها او به نیروهای انقلابی میپیوندد. در سال ۱۳۵۸ به ارگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میپیوندد و جزو اولین کسانی میشود که برای مبارزه با ضد انقلاب راهی کردستان میشوند. پس از مدتی به عنوان مسئول اطلاعات عملیات سپاه مریوان معرفی میشود. شهید کریمی با آغاز تجاوز بعثیها به مرزهای کشور به جنوب میرود و در آنجا نیز به عنوان مسئول اطلاعات عملیات تیپ حضرت رسول(ص) مشغول خدمت میشود. چندی بعد در عملیات فتحالمبین از ناحیه پا بهشدت مجروح میشود، اما طاقت بستری شدن طولانی را ندارد و عصا به دست به رزمندگان میپیوندد. در سال ۶۱ ازدواج میکند و همسرش را نیز برای یک زندگی حماسی به منطقه جنگی جنوب کشور میبرد. در عملیات والفجر مقدماتی به عنوان مسئول اطلاعات عملیات سپاه معرفی میشود و بعد از شهادت حاج ابراهیم همت به فرماندهی لشکر حضرت رسول(ص) منصوب میشود. وی در سال ۱۳۶۳ در عملیات بدر به شهادت میرسد. | ||
− | |||
این کتاب گزیدهای از ماجراهایی است که شهید کریمی در آن حضور داشته است. | این کتاب گزیدهای از ماجراهایی است که شهید کریمی در آن حضور داشته است. | ||
− | |||
گزیده متن: افسر عراقی وقتی سردی خنجر را روی شاهرگش احساس کرد، زانو زد و اسلحهاش را به زمین انداخت. فکر نمیکرد کمین آنها در کمین افتاده باشد. وقتی صدای تیراندازی، آهنگی ملایم گرفت عباس از دیدگاه پایین آمد: «همه میدانید که دسته ما چه مسئولیتی دارد؟» ـ «بله حاجی» فقط «گرفتن اسیر». نیروهای تحت فرماندهی عباس با سرعت آماده شدند و به راه افتادند. دوباره وزوز گلولهها شنیده شد. عباس فریاد کشید: «ما اسیر میخواهیم همین». عدهای از سربازان دشمن دست به مقاومت زدند. حلقه محاصره لحظه به لحظه تنگتر میشد... | گزیده متن: افسر عراقی وقتی سردی خنجر را روی شاهرگش احساس کرد، زانو زد و اسلحهاش را به زمین انداخت. فکر نمیکرد کمین آنها در کمین افتاده باشد. وقتی صدای تیراندازی، آهنگی ملایم گرفت عباس از دیدگاه پایین آمد: «همه میدانید که دسته ما چه مسئولیتی دارد؟» ـ «بله حاجی» فقط «گرفتن اسیر». نیروهای تحت فرماندهی عباس با سرعت آماده شدند و به راه افتادند. دوباره وزوز گلولهها شنیده شد. عباس فریاد کشید: «ما اسیر میخواهیم همین». عدهای از سربازان دشمن دست به مقاومت زدند. حلقه محاصره لحظه به لحظه تنگتر میشد... | ||
− | |||
==منبع== | ==منبع== | ||
[https://www.sooremehr.ir/fa/book/1411/%D9%85%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%DA%86%D9%81%DB%8C%D9%87-%D8%B3%D9%81%DB%8C%D8%AF مردی با چفیه سفید، سوره مهر]، بازیابی:4 اسفند 1398. | [https://www.sooremehr.ir/fa/book/1411/%D9%85%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%DA%86%D9%81%DB%8C%D9%87-%D8%B3%D9%81%DB%8C%D8%AF مردی با چفیه سفید، سوره مهر]، بازیابی:4 اسفند 1398. | ||
+ | [[رده:کتابهای درباره شهدای جنگ عراق با ایران]] |
نسخهٔ کنونی تا ۶ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۱۵
نویسنده | اصغر فکور |
موضوع | سرگذشتنامه شهیدان/ جنگ ایران و عراق |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
|
عباس کریمی قهرودی در سال ۱۳۳۶ در قهرود کاشان متولد شد. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در کاشان پشت سر گذاشت تا به دوران سربازی که مصادف با اوایل انقلاب بود، رسید. بعد از شنیدن فرمان امام (ره)، عازم میدان رزم شد تا اینکه در سال ۱۳۵۸ به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و به عنوان یکی از اولین نفرات همراه با سردارانی چون متوسلیان و چراغی، راهی کردستان شد. وی پس از شهید همت، فرمانده لشکر محمد رسول (ص)، استاد مدیریت و کسب اطلاعات از دشمن بود. شجاعت، جوانمردی و نوع دوستی، از ویژگیهای بارزش بود. او به راستی عباس نامیده شد؛ چرا که در خصوصیات اخلاقی به آن حضرت اقتدا کرده بود. این شهید به مبارزات خود ادامه داد تا اینکه در عملیات فتحالمبین از ناحیه پا به شدت مجروح شد و دست آخر در عملیات بدر در شرق دجله و با اصابت ترکش در ۲۷ سالگی به شهادت رسید.
این کتاب به زندگی شهید عباس کریمی میپردازد که اصغر فکور آن را نوشته است. عباس کریمی قهرودی در سال ۱۳۳۶ در روستای قهرود کاشان متولد میشود. او دوران دبستان را در روستای قهرود و دوران راهنمایی و دبیرستانش را در کاشان سپری میکند. بعد از اخذ مدرک دیپلم نساجی در کاشان به خدمت سربازی میرود. دوران سربازی او مصادف با دوران انقلاب میشود. او نیز بیکار نمینشیند و مبارزات انقلابی را شروع میکند. بعد از فرمان امام برای ترک پادگانها او به نیروهای انقلابی میپیوندد. در سال ۱۳۵۸ به ارگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میپیوندد و جزو اولین کسانی میشود که برای مبارزه با ضد انقلاب راهی کردستان میشوند. پس از مدتی به عنوان مسئول اطلاعات عملیات سپاه مریوان معرفی میشود. شهید کریمی با آغاز تجاوز بعثیها به مرزهای کشور به جنوب میرود و در آنجا نیز به عنوان مسئول اطلاعات عملیات تیپ حضرت رسول(ص) مشغول خدمت میشود. چندی بعد در عملیات فتحالمبین از ناحیه پا بهشدت مجروح میشود، اما طاقت بستری شدن طولانی را ندارد و عصا به دست به رزمندگان میپیوندد. در سال ۶۱ ازدواج میکند و همسرش را نیز برای یک زندگی حماسی به منطقه جنگی جنوب کشور میبرد. در عملیات والفجر مقدماتی به عنوان مسئول اطلاعات عملیات سپاه معرفی میشود و بعد از شهادت حاج ابراهیم همت به فرماندهی لشکر حضرت رسول(ص) منصوب میشود. وی در سال ۱۳۶۳ در عملیات بدر به شهادت میرسد.
این کتاب گزیدهای از ماجراهایی است که شهید کریمی در آن حضور داشته است.
گزیده متن: افسر عراقی وقتی سردی خنجر را روی شاهرگش احساس کرد، زانو زد و اسلحهاش را به زمین انداخت. فکر نمیکرد کمین آنها در کمین افتاده باشد. وقتی صدای تیراندازی، آهنگی ملایم گرفت عباس از دیدگاه پایین آمد: «همه میدانید که دسته ما چه مسئولیتی دارد؟» ـ «بله حاجی» فقط «گرفتن اسیر». نیروهای تحت فرماندهی عباس با سرعت آماده شدند و به راه افتادند. دوباره وزوز گلولهها شنیده شد. عباس فریاد کشید: «ما اسیر میخواهیم همین». عدهای از سربازان دشمن دست به مقاومت زدند. حلقه محاصره لحظه به لحظه تنگتر میشد...
منبع
مردی با چفیه سفید، سوره مهر، بازیابی:4 اسفند 1398.