عمير بن عدی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(منابع)
(ویرایش)
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
عمیربن عدی فرزند عدی شاعر بود که یکی از دشمنان پیامبر که زنی شاعر به نام عصماء بنت مروان بود را به قتل رساند.
+
{{خوب}}
 +
'''عمیر بن عدی''' فرزند عدی شاعر بود، که یکی از دشمنان [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه وآله -که زنی شاعر به نام «عصماء بنت مروان» بود- را به قتل رساند. کشته شدن عصماء به دست عمیر بن عدی به نام [[سریه]] عمیر بن عدی معروف است.
  
== معرفی عمیر بن عدی‌ ==
+
==معرفی عمیر بن عدی‌==
  
"عمیر بن عدی بن خرشة بن أمیة بن عامر بن خطمة" فرزند عدی شاعر، یکی از شاعران عرب می‌باشد و برادرش حارث در جنگ احد کشته شد.<ref>. ابن حجر العسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق:عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول 1415ه - ‌4/598</ref> او منتسب به قبیله «بنی‌خطمه» و اولین کس از آنان بود که اسلام آورد. <ref> الإصابة، پیشین‌4/599 </ref> او دارای ضعف بینایی بوده و لذا در برخی از رویدادها به همراه رسول خدا حضور نداشت؛<ref> ابن عبد البر، أبو عمر یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق:علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ط الأولی، 1412- ‌3/1218 </ref> اما در برخی از روایات گفته شده که او نابینا بوده است.<ref> الإصابة،پیشین‌4/600 </ref> او از آنجایی که بخشی از قرآن را حفظ بود در میان قبیله خود به قاری مشهور شده بود.<ref>. الاستیعاب، پیشین ‌3/1218، الإصابة،پیشین ‌4/600</ref>
+
"عمیر بن عدی بن خرشة بن أمیة بن عامر بن خطمة" فرزند عدی شاعر، یکی از شاعران عرب می‌باشد و برادرش حارث در [[غزوه احد|جنگ احد]] کشته شد.<ref>. ابن حجر العسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق:عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول ۱۴۱۵ه - ‌۴/۵۹۸</ref> او منتسب به قبیله «بنی‌خطمه» و اولین کس از آنان بود که [[اسلام]] آورد.<ref> الإصابة، پیشین‌۴/۵۹۹ </ref> او دارای ضعف بینایی بوده و لذا در برخی از رویدادها به همراه رسول خدا حضور نداشت؛<ref> ابن عبد البر، أبو عمر یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق:علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ط الأولی، ۱۴۱۲- ‌۳/۱۲۱۸ </ref> اما در برخی از روایات گفته شده که او نابینا بوده است.<ref> الإصابة، پیشین‌۴/۶۰۰ </ref> او از آنجایی که بخشی از [[قرآن]] را حفظ بود در میان قبیله خود به قاری مشهور شده بود.<ref>. الاستیعاب، پیشین ‌۳/۱۲۱۸، الإصابة،پیشین ‌۴/۶۰۰</ref>
  
== علت وقوع سریه عمیر بن عدی ==
+
==قتل عصماء به دست عمیر==
 +
«عصماء» دختر «مروان» همسر «یزید بن زید خطمى» زنى بود شاعر و زبان آور، در هجو [[اسلام]] و مسلمانان شعر مى  گفت، [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] و [[انصار]] را آزار مى  رساند و دشنام مى  داد و دشمنان رسول خدا را در اشعار خود بر ضد مسلمین تحریک مى  کرد.<ref>محمدابراهیم آیتى، تاریخ پیامبر اسلام، ص ۲۹۴</ref> مطابق با آنچه در [[سیره ابن هشام]] آمده است:
  
«عصماء» دختر «مروان» همسر «يزيد بن زيد خطمى» زنى بود شاعر و زبان آور، در هجو [[اسلام]] و مسلمانان شعر مى  گفت، رسول خدا و [[انصار]] را آزار مى  رساند و دشنام مى  داد و دشمنان رسول خدا را در اشعار خود بر ضد مسلمين تحريك مى  كرد. برخى از اشعار تند او و هم پاسخى را كه «حسان» به او داده است، [[ابن اسحاق]] نقل مى  كند: رسول خدا روزى گفت: كسى نيست داد مرا از دختر «مروان» بگيرد؟ «[[عمير بن عدى خطمى]]» كه مردى نابينا بود شنيد و شبانه بر آن زن تاخت و او را كشت و بامداد نزد رسول خدا آمد و گفت: اى رسول خدا من «عصماء» را كشتم.
+
رسول خدا صلى الله علیه و آله که اشعار عصماء را شنید، فرمود: آیا کسى نیست که انتقام مرا از دختر مروان بگیرد؟
  
رسول خدا گفت: خدا و رسولش را يارى كردى. «عمير» گفت: مرا از اين كار زيانى نخواهد رسيد؟ رسول خدا گفت: «لاينتطح فيها عنزان» و اين سخن مثلى شد كه اول بار از رسول خدا شنيده شد. / - يعنى - «در اين باره دو بز با هم شاخ به شاخ نخواهند شد».<ref> كنايه از اين كه اتفاقى است ساده، سبب بروز اختلاف و خونخواهى نخواهد شد. </ref>
+
عمیر بن عدى که خود از قبیله بنی خطمه بود در محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله نشسته بود، این سخن را از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنید و چون شب فرا رسید بخانه آن زن رفت و او را بقتل رساند، و چون صبح شد بنزد آن حضرت آمده عرضه داشت: یا رسول الله من آن زن را کشتم. حضرت فرمود: اى عمیر خدا و رسولش را یارى کردى. عمیر گفت: آیا کشتن او موجب گرفتارى من (بدست افراد بنى خطمة) نخواهد شد؟ حضرت فرمود: کسى درباره او نزاع نخواهد کرد.
  
«عمير» نزد «بنى خطمه» كه از كشته شدن «عصماء» سخت برآشفته بودند، بازگشت و گفت: اى «بنى خطمه»! من دختر «مروان» را كشته ام، هر چه از دستتان برمى آيد انجام دهيد و مرا مهلت ندهيد. «عصماء» را در اين تاريخ پنج پسر بود كه همه از مردان قوم بودند، رسول خدا «عمير» را پس از اين واقعه «عمير بصير» ناميد.
+
عمیر که این سخن را شنید بنزد بنى خطمة که اختلاف زیادى درباره خون آن زن کرده بودند باز گشته و با اینکه آن زن پنج پسر بزرگ داشت به آنها گفت: اى بنى خطمة دختر مروان را من کشته‏ ام. اکنون هر کارى از دستتان بر می آید نسبت بمن انجام دهید! و این حرف سبب شد که اسلام در میان قبیله مزبور رونق بگیرد و افرادى از آن قبیله که مسلمان شده بودند و تا به آنروز اسلام خود را مخفى می داشتند دین خود را آشکار کنند و افراد دیگرى هم از آن قبیله وقتى شوکت اسلام را در آن روز مشاهده کردند مسلمان شدند بدین ترتیب خون آن زن پایمال شد و کسى جرئت نکرد مطالبه خون او را بکند).<ref>سید هاشم رسولی محلاتی، زندگانى ‏محمد(ص)/ترجمه سیره ابن هشام، ج‏۲، ص۴۱۲</ref>
 
 
ابن سعد مى نويسد كه: در روز كشته شدن دختر «مروان» مردانى از «[[بنى خطمه]]» به [[دين]] [[اسلام]] درآمدند.<ref> [[سيرة النبى]]، ج 4، ص 313. طبقات، ج 2، ص 27. </ref>
 
 
 
== عمیر بن عدی به سوی عصماء ==
 
 
 
در بیست و پنجم ماه رمضان سال دوم هجرت،<ref>. الواقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق:مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم 1409، 1/174، الهاشمی البصری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق:محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیةچاپ اول1410، 2/21</ref> "عمیر بن عدی" هنگامی که سخنان و اشعار عصماء را در مورد اسلام و پیامبر اکرم(ص) شنید و شوراندن مردم را علیه اسلام دید، گفت:پروردگارا، نذر می‌کنم که اگر محمد را به مدینه بازگردانی، من عصماء را به قتل برسانم. (در برخی از نقلها نیز وارد شده است که رسول خدا(ص) او را برای انجام این سریه اعزام فرمود.)<ref>. الصالحی الشامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، تحقیق:عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیة،چاپ اول 6/21</ref> هنگامی که پیامبر(ص) از جنگ بدر مراجعت فرمود، عمیر بن عدی در دل شب به خانه عصماء رفت. بعضی از بچه‌های او اطرافش خواب بودند و یکی از آنها شیر خوار و روی سینه او بود. عمیر با دست خود او را لمس کرده و کودکی را که شیر می‌داد، از سینه او برداشت و شمشیرش را بر سینه عصماء گذاشته و چنان فشار داد که از پشت او بیرون آمد. پس از آن به مدینه آمده و نماز صبح را با پیامبر(ص) اقامه کرد. هنگامی که پیامبراکرم(ص) از مسجد بیرون آمد، نگاهی به عمیر انداخته و پرسیدند:آیا دختر مروان را کشتی؟ (از این سخن پیامبراکرم(ص) می‌توان این‌گونه برداشت کرد که عمیر بن عدی به دستور رسول خدا(ص) این ماموریت را انجام داده است) عمیر گفت:آری پدر و مادرم فدایت گردند! در این هنگام عمیر ترسید که نکند با قتل عصماء مرتکب نافرمانی و خطا شده باشد، از این‌رو از رسول‌خدا(ص) پرسید:آیا با این قتل مرتکب گناه شده و مشکلی برایم پیش می‌آید؟ پیامبر(ص) فرمود:نه، به خاطر او حتی دو بز هم شاخ به شاخ هم نخواهند، گذاشت. (منظور پیامبراکرم(ص) آن بود که این مسأله ارزش سخن گفتن را نیز ندارد). این مثل برای اولین بار از پیامبر(ص) شنیده شد.<ref>. کتاب المغازی، پیشین 1/172، أبو الفتح محمد بن سید الناس ‌، عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، تعلیق:ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دار القلم، چاپ اول1414، 1/340، سبل الهدی و الرشاد، پیشین 6/21</ref>
 
 
== یاری رسول خدا(ص) ==
 
 
 
پس از آن پیامبراکرم(ص) به اطرافیان خود نگریسته و فرمودند:هر گاه دوست داشتید به مردی نگاه کنید که خدا و رسول را از غیب یاری داده است، به عمیر بن عدی بنگرید. "عمر بن خطاب" هم گفت:به این کور بنگرید که چگونه در اطاعت خدا کوشا و سختگیر است! پیامبر(ص) فرمود:به او کور نگو، او بصیر و بیناست. هنگامی که عمیر از پیش رسول خدا(ص) برگشت، متوجه شد که پسران عصماء به اتفاق گروهی مشغول به خاک سپردن او هستند، آنها هنگامی که متوجه حضور عمیر بن عدی شدند که از مدینه می‌آید، پرسیدند:ای عمیر، آیا عصماء را تو کشته‌ای؟ عمیر گفت:آری، همه به من حمله کنید و مهلتم ندهید، سوگند به آن کسی که جان من در دست اوست، اگر همه شما هم آنچه را که او می‌گفت بگویید، با این شمشیر همه شما را می‌زنم تا کشته شوم یا همه شما را بکشم.<ref>. کتاب المغازی، پیشین 1/173، الطبقات الکبری،پیشین 2/25، عیون الأثر، پیشین 1/340</ref>
 
  
 +
مطابق با برخی منابع دیگر در بیست و پنجم [[ماه رمضان]] سال دوم هجرت،<ref>. الواقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق:مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم ۱۴۰۹، ۱/۱۷۴، الهاشمی البصری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق:محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة،چاپ اول۱۴۱۰، ۲/۲۱</ref> زمانی که پیامبر برای [[غزوه بدر|جنگ بدر]] رفته بود، "عمیر بن عدی" هنگامی که سخنان و اشعار عصماء را در مورد اسلام و پیامبر اکرم(ص) شنید و شوراندن مردم را علیه اسلام دید، گفت: پروردگارا، [[نذر]] می‌کنم که اگر محمد را به مدینه بازگردانی، من عصماء را به قتل برسانم. (در برخی از نقلها نیز وارد شده است که رسول خدا(ص) او را برای انجام این [[سریه]] اعزام فرمود.)<ref>. الصالحی الشامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، تحقیق:عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیة،چاپ اول ۶/۲۱</ref>
  
 +
پس از آن پیامبراکرم(ص) به اطرافیان خود نگریسته و فرمودند: هر گاه دوست داشتید به مردی نگاه کنید که خدا و رسول را از غیب یاری داده است، به عمیر بن عدی بنگرید. "[[عمر بن خطاب]]" هم گفت: به این کور بنگرید که چگونه در اطاعت خدا کوشا و سختگیر است! پیامبر(ص) فرمود: به او کور نگو، او بصیر و بیناست. هنگامی که عمیر از پیش رسول خدا(ص) برگشت، متوجه شد که پسران عصماء به اتفاق گروهی مشغول به خاک سپردن او هستند، آنها هنگامی که متوجه حضور عمیر بن عدی شدند که از [[مدینه]] می‌آید، پرسیدند: ای عمیر، آیا عصماء را تو کشته‌ای؟ عمیر گفت: آری، همه به من حمله کنید و مهلتم ندهید، سوگند به آن کسی که جان من در دست اوست، اگر همه شما هم آنچه را که او می‌گفت بگویید، با این شمشیر همه شما را می‌زنم تا کشته شوم یا همه شما را بکشم.<ref>. کتاب المغازی، پیشین ۱/۱۷۳، الطبقات الکبری، پیشین ۲/۲۵، عیون الأثر، پیشین ۱/۳۴۰</ref>
 
==پانویس==  
 
==پانویس==  
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
  
دكتر محمدابراهيم آيتى، تاريخ پيامبران اسلام، ص 294.
+
*سید هاشم رسولی محلاتی، زندگانى ‏محمد(ص)/ترجمه سیره ابن هشام.
*هادي اكبري،سریه عمیربن عدی،[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=34948 پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام]، بازیابی: 9 بهمن 1392.
+
*هادی اکبری،سریه عمیربن عدی،[http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، بازیابی: ۹ بهمن ۱۳۹۲.
[[رده:تاریخ صدر اسلام]]
+
*محمدابراهیم آیتى، تاریخ پیامبر اسلام.
[[رده:پیامبر اکرم]]
+
 
 +
[[رده:اصحاب پیامبر]]
 +
[[رده:سریه های پیامبر اکرم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۵۸

عمیر بن عدی فرزند عدی شاعر بود، که یکی از دشمنان پیامبر صلی الله علیه وآله -که زنی شاعر به نام «عصماء بنت مروان» بود- را به قتل رساند. کشته شدن عصماء به دست عمیر بن عدی به نام سریه عمیر بن عدی معروف است.

معرفی عمیر بن عدی‌

"عمیر بن عدی بن خرشة بن أمیة بن عامر بن خطمة" فرزند عدی شاعر، یکی از شاعران عرب می‌باشد و برادرش حارث در جنگ احد کشته شد.[۱] او منتسب به قبیله «بنی‌خطمه» و اولین کس از آنان بود که اسلام آورد.[۲] او دارای ضعف بینایی بوده و لذا در برخی از رویدادها به همراه رسول خدا حضور نداشت؛[۳] اما در برخی از روایات گفته شده که او نابینا بوده است.[۴] او از آنجایی که بخشی از قرآن را حفظ بود در میان قبیله خود به قاری مشهور شده بود.[۵]

قتل عصماء به دست عمیر

«عصماء» دختر «مروان» همسر «یزید بن زید خطمى» زنى بود شاعر و زبان آور، در هجو اسلام و مسلمانان شعر مى گفت، رسول خدا و انصار را آزار مى رساند و دشنام مى داد و دشمنان رسول خدا را در اشعار خود بر ضد مسلمین تحریک مى کرد.[۶] مطابق با آنچه در سیره ابن هشام آمده است:

رسول خدا صلى الله علیه و آله که اشعار عصماء را شنید، فرمود: آیا کسى نیست که انتقام مرا از دختر مروان بگیرد؟

عمیر بن عدى که خود از قبیله بنی خطمه بود در محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله نشسته بود، این سخن را از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنید و چون شب فرا رسید بخانه آن زن رفت و او را بقتل رساند، و چون صبح شد بنزد آن حضرت آمده عرضه داشت: یا رسول الله من آن زن را کشتم. حضرت فرمود: اى عمیر خدا و رسولش را یارى کردى. عمیر گفت: آیا کشتن او موجب گرفتارى من (بدست افراد بنى خطمة) نخواهد شد؟ حضرت فرمود: کسى درباره او نزاع نخواهد کرد.

عمیر که این سخن را شنید بنزد بنى خطمة که اختلاف زیادى درباره خون آن زن کرده بودند باز گشته و با اینکه آن زن پنج پسر بزرگ داشت به آنها گفت: اى بنى خطمة دختر مروان را من کشته‏ ام. اکنون هر کارى از دستتان بر می آید نسبت بمن انجام دهید! و این حرف سبب شد که اسلام در میان قبیله مزبور رونق بگیرد و افرادى از آن قبیله که مسلمان شده بودند و تا به آنروز اسلام خود را مخفى می داشتند دین خود را آشکار کنند و افراد دیگرى هم از آن قبیله وقتى شوکت اسلام را در آن روز مشاهده کردند مسلمان شدند (و بدین ترتیب خون آن زن پایمال شد و کسى جرئت نکرد مطالبه خون او را بکند).[۷]

مطابق با برخی منابع دیگر در بیست و پنجم ماه رمضان سال دوم هجرت،[۸] زمانی که پیامبر برای جنگ بدر رفته بود، "عمیر بن عدی" هنگامی که سخنان و اشعار عصماء را در مورد اسلام و پیامبر اکرم(ص) شنید و شوراندن مردم را علیه اسلام دید، گفت: پروردگارا، نذر می‌کنم که اگر محمد را به مدینه بازگردانی، من عصماء را به قتل برسانم. (در برخی از نقلها نیز وارد شده است که رسول خدا(ص) او را برای انجام این سریه اعزام فرمود.)[۹]

پس از آن پیامبراکرم(ص) به اطرافیان خود نگریسته و فرمودند: هر گاه دوست داشتید به مردی نگاه کنید که خدا و رسول را از غیب یاری داده است، به عمیر بن عدی بنگرید. "عمر بن خطاب" هم گفت: به این کور بنگرید که چگونه در اطاعت خدا کوشا و سختگیر است! پیامبر(ص) فرمود: به او کور نگو، او بصیر و بیناست. هنگامی که عمیر از پیش رسول خدا(ص) برگشت، متوجه شد که پسران عصماء به اتفاق گروهی مشغول به خاک سپردن او هستند، آنها هنگامی که متوجه حضور عمیر بن عدی شدند که از مدینه می‌آید، پرسیدند: ای عمیر، آیا عصماء را تو کشته‌ای؟ عمیر گفت: آری، همه به من حمله کنید و مهلتم ندهید، سوگند به آن کسی که جان من در دست اوست، اگر همه شما هم آنچه را که او می‌گفت بگویید، با این شمشیر همه شما را می‌زنم تا کشته شوم یا همه شما را بکشم.[۱۰]

پانویس

  1. . ابن حجر العسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق:عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول ۱۴۱۵ه - ‌۴/۵۹۸
  2. الإصابة، پیشین‌۴/۵۹۹
  3. ابن عبد البر، أبو عمر یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق:علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ط الأولی، ۱۴۱۲- ‌۳/۱۲۱۸
  4. الإصابة، پیشین‌۴/۶۰۰
  5. . الاستیعاب، پیشین ‌۳/۱۲۱۸، الإصابة،پیشین ‌۴/۶۰۰
  6. محمدابراهیم آیتى، تاریخ پیامبر اسلام، ص ۲۹۴
  7. سید هاشم رسولی محلاتی، زندگانى ‏محمد(ص)/ترجمه سیره ابن هشام، ج‏۲، ص۴۱۲
  8. . الواقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق:مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم ۱۴۰۹، ۱/۱۷۴، الهاشمی البصری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق:محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة،چاپ اول۱۴۱۰، ۲/۲۱
  9. . الصالحی الشامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، تحقیق:عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیة،چاپ اول ۶/۲۱
  10. . کتاب المغازی، پیشین ۱/۱۷۳، الطبقات الکبری، پیشین ۲/۲۵، عیون الأثر، پیشین ۱/۳۴۰

منابع

  • سید هاشم رسولی محلاتی، زندگانى ‏محمد(ص)/ترجمه سیره ابن هشام.
  • هادی اکبری،سریه عمیربن عدی،دانشنامه پژوهه، بازیابی: ۹ بهمن ۱۳۹۲.
  • محمدابراهیم آیتى، تاریخ پیامبر اسلام.