فی رحاب نهج‌البلاغة (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «بندانگشتی|فی رحاب نهج‌البلاغة == معرفى اجمالى == '''فى رحاب ن...» ایجاد کرد)
 
(ویرایش)
 
سطر ۱: سطر ۱:
[[پرونده:Ketab365.jpg|بندانگشتی|فی رحاب نهج‌البلاغة]]
+
[[پرونده:Ketab365.jpg|240px|بندانگشتی|فی رحاب نهج‌البلاغه]]
 +
کتاب «'''فى رحاب نهج‌البلاغه»''' اثر دانشمند محترم [[مطهری، مرتضی|شهید مرتضى مطهرى]] است که در واقع ترجمه شده به زبان عربى از روى کتاب [[سیری در نهج البلاغه (کتاب)|سیرى در نهج‌البلاغه]] آن بزرگوار است که پیرامون [[نهج البلاغة|نهج‌البلاغه]] و شگفتى‌های آن و مسائل مختلفى که در آن ذکر شده است، مى‌پردازد. این کتاب در سال ۱۳۵۳ شمسی گردآورى شده است.
  
== معرفى اجمالى ==
+
==ساختار کتاب==
  
 +
کتاب حاضر از هفت بخش و یک مقدمه تشکیل یافته است. هر بخش آن نیز شامل چندین فصل مى‌باشد.
  
'''فى رحاب نهج‌البلاغه''' اثر دانشمند محترم [[مطهری، مرتضی|شهيد مرتضى مطهرى]] است كه در واقع ترجمه شده به زبان عربى از روى كتاب سيرى در نهج‌البلاغه آن بزرگوار است كه پيرامون نهج‌البلاغه و شگفتى‌هاى و مسائل مختلفى كه در آن ذكر شده است، مى‌پردازد. اين كتاب در سال 1353ش گردآورى شده است.
+
==گزارش محتوا==
  
== ساختار كتاب ==
+
آنچه در این کتاب آمده است، مجموع مقالات متسلسلى است که در سال‌هاى ۵۱- ۵۲ در مجله گرامى «مکتب اسلام» منتشر شده است و اکنون به صورت یک کتاب در اختیار خوانندگان محترم قرار مى‌گیرد. [[مرتضی مطهری|استاد مطهرى]] قبلًا پنج جلسه در مؤسسه اسلامى حسینیه ارشاد تحت همین عنوان سخنرانى کرده بودند. بعد از آن بود که علاقه‌مند شدند با تفصیل بیشتر به صورت یک سلسله مقالات آن‌ها را منتشر کنند.
  
 +
از اول که نام «سیرى در نهج‌البلاغه» به آن داد، توجه داشته است که این کار جز یک «سیر» و یک «گردش» نام دیگرى نمى‌تواند داشته باشد؛ هرگز نمى‌توان این کوشش مختصر را «تحقیق» نامید. چنانچه خود ایشان مى‌فرمایند، نه وقت و فرصت یک تحقیق را داشتم و نه خودم را لایق و شایسته این کار مى‌دانستم. به علاوه تحقیق عمیق و دقیق در محتواى [[نهج البلاغة|نهج‌البلاغه]] و شناخت مکتب [[امام علی علیه السلام|على]] و همچنین تحقیق در اسناد و مدارک نهج‌البلاغه کار یک فرد نیست، کار گروه است. ولى از باب «ما لا یدْرَک کلُّهُ لایتْرَک کلُّهُ» و به حکم اینکه کارهاى کوچک راه را براى کارهاى بزرگ باز مى‌کند، سیر و گردش خود را شروع کردم. متأسفم که همین سیر هم به پایان نرسید. برنامه‌اى که براى این سیر تنظیم کرده بودم -که در فصل سوم کتاب ذکر شده است- به علت گرفتارى‌هاى زیاد ناتمام ماند. نمى‌دانم موفق خواهم شد که بار دیگر به این سیر بپردازم یا نه، ولى سخت آرزومندم.
  
كتاب حاضر از هفت بخش و يك مقدمه تشكيل يافته است. هر بخش آن نيز شامل چندين فصل مى‌باشد.
+
مؤلف در ابتدا به معرفى نهج‌البلاغه پرداخته و مى‌گوید که این مجموعه نفیس و زیبا به نام «نهج‌البلاغه» که اکنون در دست ماست و روزگار از کهنه کردن آن ناتوان است و گذشت زمان و ظهور افکار و اندیشه‌هاى نوتر و روشن‌تر مرتباً بر ارزش آن افزوده است، منتخبى از «خطابه‌ها» و «دعاها» و «وصایا» و «نامه‌ها» و «جمله‌هاى کوتاه» مولاى متقیان [[امام علی علیه السلام|على]] علیه‌السلام است که به وسیله شریف بزرگوار «[[سید رضی|سید رضى]]» (رضوان اللَّه علیه) در حدود هزار سال پیش گردآورى شده است.
  
== گزارش محتوا ==
+
یک بخش از بخش‌هاى اساسى نهج‌البلاغه مسائل مربوط به الهیات و ماوراءالطبیعه است. در مجموع [[خطبه|خطبه‌ها]] و نامه‌ها و کلمات قصار، در حدود چهل نوبت درباره این مطالب بحث شده است. البته بعضى از این موارد جمله‌هاى کوتاهى است؛ ولى غالباً چند سطر و احیاناً چند صفحه است.
  
 +
بحث‌هاى [[توحید|توحیدى]] نهج‌البلاغه را شاید بتوان اعجاب انگیزترین بحث‌هاى آن دانست. بدون مبالغه، این بحث‌ها با توجه به مجموع شرایط پدیدآمدن آن‌ها در حد اعجاز است.
  
آنچه در اين كتاب آمده است، مجموع مقالات متسلسلى است كه در سال‌هاى 51- 52 در مجله گرامى «مكتب اسلام» منتشر شده است و اكنون به صورت يك كتاب در اختيار خوانندگان محترم قرار مى‌گيرد. استاد مطهرى قبلًا پنج جلسه در مؤسسه اسلامى حسينيه ارشاد تحت همين عنوان سخنرانى كرده بودند. بعد از آن بود كه علاقه‌مند شدند با تفصيل بيشتر به صورت يك سلسله مقالات آن‌ها را منتشر كنند.
+
بحث‌هاى نهج‌البلاغه در این زمینه مختلف و متنوع است. قسمتى از آن‌ها از نوع مطالعه در مخلوقات و آثار صنع و حکمت الهى است. در این قسمت گاهى نظام کلى آسمان و زمین را مطرح مى‌کند، گاه موجود معینى را مثلًا «خفاش» یا «طاووس» یا «مورچه» را مورد مطالعه قرار مى‌دهد و آثار آفرینش؛ یعنى دخالت تدبیر و توجه به هدف را در خلقت این موجودات ارائه مى‌دهد.
  
از اول كه نام «سيرى در نهج‌البلاغه» به آن داد، توجه داشته است كه اين كار جز يك «سير» و يك «گردش» نام ديگرى نمى‌تواند داشته باشد؛ هرگز نمى‌توان اين كوشش مختصر را «تحقيق» ناميد. چنانچه خود ايشان مى‌فرمايند، نه وقت و فرصت يك تحقيق را داشتم و نه خودم را لايق و شايسته اين كار مى‌دانستم. به علاوه تحقيق عميق و دقيق در محتواى نهج‌البلاغه و شناخت مكتب على و همچنين تحقيق در اسناد و مدارك نهج‌البلاغه كار يك فرد نيست، كار گروه است. ولى از باب «ما لا يُدْرَكُ كُلُّهُ لايُتْرَكُ كُلُّهُ» و به حكم اينكه كارهاى كوچك راه را براى كارهاى بزرگ باز مى‌كند، سير و گردش خود را شروع كردم. متأسفم كه همين سير هم به پايان نرسيد. برنامه‌اى كه براى اين سير تنظيم كرده بودم- كه در فصل سوم كتاب ذكر شده است- به علت گرفتارى‌هاى زياد ناتمام ماند. نمى‌دانم موفق خواهم شد كه بار ديگر به اين سير بپردازم يا نه، ولى سخت آرزومندم.
+
بیشترین بحث‌هاى الهى نهج‌البلاغه را تفکرات عقلى محض و محاسبات [[فلسفه|فلسفى]] خالص تشکیل مى‌دهد. درباره شؤون و صفات کمالیه و جلالیه ذات حق تنها از شیوه دوم استفاده شده است.
  
مؤلف در ابتدا به معرفى نهج‌البلاغه پرداخته و مى‌گويد كه اين مجموعه نفيس و زيبا به نام «نهج‌البلاغه» كه اكنون در دست ماست و روزگار از كهنه كردن آن ناتوان است و گذشت زمان و ظهور افكار و انديشه‌هاى نوتر و روشن‌تر مرتباً بر ارزش آن افزوده است، منتخبى از «خطابه‌ها» و «دعاها» و «وصايا» و «نامه‌ها» و «جمله‌هاى كوتاه» مولاى متقيان على عليه‌السلام است كه به وسيله سيد شريف بزرگوار «رضى» (رضوان اللَّه عليه) در حدود هزار سال پيش گردآورى شده است.
+
در فصلى که مربوط به ذات و صفات پروردگار است، به نمونه‌هایى از بحث‌هاى نهج‌البلاغه درباره مسائل مربوط به الهیات؛ یعنى مسائل مربوط به ذات و صفات حق را مى‌پردازد و سپس ارزیابى و مقایسه مختصرى به عمل مى‌آورد.
  
يك بخش از بخش‌هاى اساسى نهج‌البلاغه مسائل مربوط به الهيات و ماوراءالطبيعه است. در مجموع خطبه‌ها و نامه‌ها و كلمات قصار، در حدود چهل نوبت درباره اين مطالب بحث شده است. البته بعضى از اين موارد جمله‌هاى كوتاهى است؛ ولى غالباً چند سطر و احياناً چند صفحه است.
+
چنانچه مؤلف در بخش سوم اشاره مى‌دارد، در نهج‌البلاغه مطالب مربوط به اهل سلوک و [[عبادت]] فراوان آمده است. به عبارت دیگر، ترسیم‌ها از چهره عبادت و عبادت پیشگان شده است؛ گاهى سیماى عُبّاد و سُلّاک از نظر شب زنده‌دارى‌ها، خوف و خشیت‌ها، شوق و لذت‌ها، سوز و گدازها، آه و ناله‌ها، تلاوت قرآن‌ها ترسیم و نقاشى شده است، گاهى واردات قلبى و عنایات غیبى که در پرتو عبادت و مراقبه و جهاد نفس نصیبشان مى‌گردد، بیان شده است. گاهى تأثیر عبادت از نظر «گناه‌زدایى» و محو آثار تیره گناهان مورد بحث قرار گرفته است، گاهى به اثر عبادت از نظر درمان پاره‌اى بیمارى‌هاى اخلاقى و عقده‌هاى روانى اشاره شده است و گاهى ذکرى از لذت‌ها و بهجت‌هاى خالص و بى‌شائبه و بى‌رقیب عبّاد و زهّاد و سالکان راه به میان آمده است.
  
بحث‌هاى توحيدى نهج‌البلاغه را شايد بتوان اعجاب انگيزترين بحث‌هاى آن دانست. بدون مبالغه، اين بحث‌ها با توجه به مجموع شرايط پديدآمدن آن‌ها در حد اعجاز است.
+
از جمله مسائلى که در نهج‌البلاغه فراوان درباره آن‌ها بحث شده است، و شهید به آن‌ها اشاره مى‌کند، مسائل مربوط به [[حکومت در اسلام|حکومت]] و [[عدالت]] است که در بخش چهارم به آن‌ها اشاره مى‌شود.
  
بحث‌هاى نهج‌البلاغه در اين زمينه مختلف و متنوع است. قسمتى از آن‌ها از نوع مطالعه در مخلوقات و آثار صنع و حكمت الهى است. در اين قسمت گاهى نظام كلى آسمان و زمين را مطرح مى‌كند، گاه موجود معينى را مثلًا «خفاش» يا «طاووس» يا «مورچه» را مورد مطالعه قرار مى‌دهد و آثار آفرينش؛ يعنى دخالت تدبير و توجه به هدف را در خلقت اين موجودات ارائه مى‌دهد.
+
هر کسى که یک دوره نهج‌البلاغه را مطالعه کند، مى‌بیند على علیه‌السلام درباره حکومت و عدالت حساسیت خاصى دارد، اهمیت و ارزش فراوانى براى آن‌ها قائل است. قطعاً براى کسانى که با [[اسلام]] آشنایى ندارند و بر عکس با تعلیمات سایر ادیان جهانى آشنا مى‌باشند، باعث تعجب است که چرا یک پیشواى دینى این قدر به این گونه مسائل مى‌پردازد!
  
بيشترين بحث‌هاى الهى نهج‌البلاغه را تفكرات عقلى محض و محاسبات فلسفى خالص تشكيل مى‌دهد. درباره شؤون و صفات كماليه و جلاليه ذات حق تنها از شيوه دوم استفاده شده است.
+
در چهار گفتار گذشته تحت عنوان «حکومت و عدالت» نظریات کلى نهج‌البلاغه را در مسأله حکومت و مهم‌ترین وظیفه‌اش؛ یعنى «عدالت» منعکس کرد. اکنون نظر به اینکه یکى از مسائلى که مکرر در این کتاب مقدس درباره آن سخن رفته است، مسأله [[اهل البیت|اهل بیت]] و [[خلافت]] است، لذا لازم دانسته، پس از آن مباحث که کلیاتى بود در امر حکومت و عدالت، در این مبحث که مربوط است، به مسأله خاص خلافت بعد از [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] و مقام اختصاصى اهل بیت در میان امت، وارد شود. مجموع مسائلى که در این زمینه طرح شده عبارت است از:
  
در فصلى كه مربوط به ذات و صفات پروردگار است، به نمونه‌هايى از بحث‌هاى نهج‌البلاغه درباره مسائل مربوط به الهيات؛ يعنى مسائل مربوط به ذات و صفات حق را مى‌پردازد و سپس ارزيابى و مقايسه مختصرى به عمل مى‌آورد.
+
الف. مقام ممتاز و فوق عادى اهل بیت و اینکه علوم و معارف آن‌ها از یک منبع فوق بشرى سرچشمه مى‌گیرد و آن‌ها را با دیگران و دیگران را با آن‌ها نتوان قیاس کرد.
  
چنانچه مؤلف در بخش سوم اشاره مى‌دارد، در نهج‌البلاغه مطالب مربوط به اهل سلوك و عبادت فراوان آمده است. به عبارت ديگر، ترسيم‌ها از چهره عبادت و عبادت پيشگان شده است؛ گاهى سيماى عُبّاد و سُلّاك از نظر شب زنده‌دارى‌ها، خوف و خشيت‌ها، شوق و لذت‌ها، سوز و گدازها، آه و ناله‌ها، تلاوت قرآن‌ها ترسيم و نقاشى شده است، گاهى واردات قلبى و عنايات غيبى كه در پرتو عبادت و مراقبه و جهاد نفس نصيبشان مى‌گردد، بيان شده است. گاهى تأثير عبادت از نظر «گناه‌زدايى» و محو آثار تيره گناهان مورد بحث قرار گرفته است، گاهى به اثر عبادت از نظر درمان پاره‌اى بيمارى‌هاى اخلاقى و عقده‌هاى روانى اشاره شده است و گاهى ذكرى از لذت‌ها و بهجت‌هاى خالص و بى‌شائبه و بى‌رقيب عبّاد و زهّاد و سالكان راه به ميان آمده است.
+
ب. احقیت و اولویت اهل بیت و از آن جمله شخص [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه‌السلام به امر خلافت، هم به حکم وصیت و هم به حکم لیاقت و فضیلت و هم به حکم قرابت.
  
از جمله مسائلى كه در نهج‌البلاغه فراوان درباره آن‌ها بحث شده است، و شهيد به آن‌ها اشاره مى‌كند، مسائل مربوط به حكومت و عدالت است كه در بخش چهارم به آن‌ها اشاره مى‌شود.
+
ج. انتقاد از [[خلفای نخستین|خلفا]].
  
هر كسى كه يك دوره نهج‌البلاغه را مطالعه كند، مى‌بيند على عليه‌السلام درباره حكومت و عدالت حساسيت خاصى دارد، اهميت و ارزش فراوانى براى آن‌ها قائل است. قطعاً براى كسانى كه با اسلام آشنايى ندارند و بر عكس با تعليمات ساير اديان جهانى آشنا مى‌باشند، باعث تعجب است كه چرا يك پيشواى دينى اين قدر به اين گونه مسائل مى‌پردازد!
+
د. فلسفه اغماض و چشم‌پوشى على علیه‌السلام از حق مسلّم خود و حدود آن، که نه از آن حدود تجاوز کرده، نه در آن حدود از انتقاد و اعتراض کوتاهى کرده است.
  
در چهار گفتار گذشته تحت عنوان «حكومت و عدالت» نظريات كلى نهج‌البلاغه را در مسأله حكومت و مهم‌ترين وظيفه‌اش؛ يعنى «عدالت» منعكس كرد. اكنون نظر به اينكه يكى از مسائلى كه مكرر در اين كتاب مقدس درباره آن سخن رفته است، مسأله اهل بيت و خلافت است، لذا لازم دانسته، پس از آن مباحث كه كلياتى بود در امر حكومت و عدالت، در اين مبحث كه مربوط است، به مسأله خاص خلافت بعد از پيغمبر و مقام اختصاصى اهل بيت در ميان امت، وارد شود.
+
در فصلى از کتاب عباراتى درباره احقیت و اولویت و بلکه تقدم و حق اختصاصى اهل بیت و مخصوصاً شخص امیرالمؤمنین علیه‌السلام مى‌آورد و خاطر نشان مى‌کند که در نهج‌البلاغه درباره این مطلب، به سه اصل استدلال شده است: وصیت و نص [[پیامبر اسلام|رسول خدا]]، دیگر شایستگى امیرمؤمنان علیه‌السلام و اینکه جامه خلافت تنها بر اندام او راست مى‌آید، سوم روابط نزدیک نسبى و روحى آن حضرت با رسول خدا صلى الله علیه و آله.
  
مجموع مسائلى كه در اين زمينه طرح شده عبارت است از:
+
در فصل انتقاد از خلفا مى‌گوید که انتقادهاى نهج‌البلاغه از خلفا، برخى کلى و ضمنى است و برخى جزئى و مشخص. انتقادهاى کلى و ضمنى همان‌هاست که علی‌ علیه‌السلام صریحاً اظهار مى‌کند که حق قطعى و مسلّم من از من گرفته شده است.
  
الف. مقام ممتاز و فوق عادى اهل بيت و اينكه علوم و معارف آن‌ها از يك منبع فوق بشرى سرچشمه مى‌گيرد و آن‌ها را با ديگران و ديگران را با آن‌ها نتوان قياس كرد.
+
سومین بخش از مسائل مربوط به خلافت که در نهج‌البلاغه انعکاس یافته است، مسأله سکوت و مداراى آن حضرت و فلسفه آن است. مقصود از سکوت، ترک قیام و دست نزدن به شمشیر است. على(ع) از این سکوت به تلخى یاد مى‌کند و آن را جانکاه و مرارت بار مى‌خواند: «وَ اغْضَیتُ عَلَى الْقَذى وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجى وَ صَبَرْتُ عَلى اخْذِ الْکظَمِ وَ عَلى امَرَّ مِنْ طَعْمِ الْعَلْقَمِ»؛ خار در چشمم بود و چشم‌ها را بر هم نهادم، استخوان در گلویم گیر کرده بود و نوشیدم، گلویم فشرده مى‌شد و تلخ‌تر از حنظل در کامم ریخته بود و صبر کردم.
  
ب. احقيت و اولويت اهل بيت و از آن جمله شخص [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين عليه‌السلام]] به امر خلافت، هم به حكم وصيت و هم به حكم لياقت و فضيلت و هم به حكم قرابت.
+
چنانچه شهید مطهری اشاره مى‌دارد، بزرگ‌ترین بخش نهج‌البلاغه بخش مواعظ است. تقریباً نیمى از نهج‌البلاغه را این بخش تشکیل مى‌دهد و بیشترین شهرت نهج‌البلاغه مدیون موعظه‌ها و پندها و اندرزها و حکمت‌هاى عملى آن است.
  
ج. انتقاد از خلفا.
+
همچنین مؤلف در فصلى تحت عنوان (عمده‌ترین بخش‌هاى نهج‌البلاغه) بیان مى‌دارد که از مجموع ۲۳۹ قطعه‌اى که [[شریف‌الرضی، محمد بن حسین|سید رضى]] تحت عنوان «خطب» جمع کرده است، (هر چند همه آن‌ها خطبه نیست)، ۸۶ خطبه موعظه است و البته بعضى از آن‌ها مفصل و طولانى است. نظیر خطبه ۱۷۵ که با جمله «انْتَفِعوا بِبَیانِ اللَّهِ» آغاز مى‌شود و خطبه «[[خطبه قاصعه|القاصعة]]» که طولانى‌ترین خطب نهج‌البلاغه است و خطبه ۱۸۴ ([[خطبه متقین|خطبة المتقین]]).
  
د. فلسفه اغماض و چشم‌پوشى على عليه‌السلام از حق مسلّم خود و حدود آن، كه نه از آن حدود تجاوز كرده، نه در آن حدود از انتقاد و اعتراض كوتاهى كرده است.
+
از مجموع ۷۹ قطعه‌اى که تحت عنوان «کتب» (نامه‌ها) گرد آورده است، (هر چند همه آن‌ها نامه نیست)، ۲۵ نامه تماماً موعظه است و یا متضمن جمله‌هایى در نصیحت و اندرز و موعظه، و برخى از آن‌ها مفصل و طولانى است، مانند نامه ۳۱ که اندرزنامه آن حضرت است، به فرزند عزیزش [[امام حسن علیه السلام|امام مجتبى]] علیه‌السلام و پس از فرمان معروف آن حضرت به [[مالک اشتر نخعی|مالک اشتر]] طولانى‌ترین نامه‌هاست، و دیگر نامه ۴۵ که همان نامه معروف آن حضرت است، به [[عثمان بن حنیف|عثمان بن حنیف]] والى [[بصره]] از طرف حکومت امام.
  
در فصلى از كتاب عباراتى درباره احقيت و اولويت و بلكه تقدم و حق اختصاصى اهل بيت و مخصوصاً شخص [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين عليه‌السلام]] مى‌آورد و خاطر نشان مى‌كند كه در نهج‌البلاغه درباره اين مطلب، به سه اصل استدلال شده است: وصيت و نص رسول خدا، ديگر شايستگى اميرمؤمنان عليه‌السلام و اينكه جامه خلافت تنها بر اندام او راست مى‌آيد، سوم روابط نزديك نسبى و روحى آن حضرت با رسول خدا صلى الله عليه و آله.
+
بخش هفتم کتاب پیرامون دنیا و [[دنیاطلبی|دنیاپرستى]] است. از جمله مباحث نهج‌البلاغه منع و تحذیر شدید از دنیاپرستى است. نظر به تأکید و اصرار فراوان و فوق‌العاده‌اى که در مواعظ امیرالمؤمنین على علیه‌السلام درباره منع و تحذیر از دنیاپرستى به عمل آمده است و اهمیت فى نفسه این موضوع، [[مطهری، مرتضی|شهید مطهرى]] این بحث را جداگانه و مستقل طرح مى‌کند و توضیحات بیشترى مى‌دهد تا هر گونه ابهام رفع بشود.
  
در فصل انتقاد از خلفا مى‌گويد كه انتقادهاى نهج‌البلاغه از خلفا، برخى كلى و ضمنى است و برخى جزئى و مشخص. انتقادهاى كلى و ضمنى همان‌هاست كه علی‌ عليه‌السلام صريحاً اظهار مى‌كند كه حق قطعى و مسلّم من از من گرفته شده است.
+
در پایان کتاب نکاتى چند را مطرح مى‌نماید و بیان مى‌دارد: اکنون که بحث ما درباره «دنیا در نهج‌البلاغه» نزدیک به پایان است، چند مسأله را طرح مى‌کنیم و با توجه به اصول گذشته به توضیح آن‌ها مى‌پردازیم؛ تضاد دنیا و آخرت، و تابع‌گرایى و متبوع‌گرایى.
 
+
==منبع==
سومين بخش از مسائل مربوط به خلافت كه در نهج‌البلاغه انعكاس يافته است، مسأله سكوت و مداراى آن حضرت و فلسفه آن است.
 
 
 
مقصود از سكوت، ترك قيام و دست نزدن به شمشير است. على(ع) از اين سكوت به تلخى ياد مى‌كند و آن را جانكاه و مرارت بار مى‌خواند:
 
 
 
وَ اغْضَيْتُ عَلَى الْقَذى وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجى وَ صَبَرْتُ عَلى اخْذِ الْكَظَمِ وَ عَلى امَرَّ مِنْ طَعْمِ الْعَلْقَمِ
 
 
 
خار در چشمم بود و چشم‌ها را بر هم نهادم، استخوان در گلويم گير كرده بود و نوشيدم، گلويم فشرده مى‌شد و تلخ‌تر از حنظل در كامم ريخته بود و صبر كردم.
 
 
 
چنانچه شهيد اشاره مى‌دارد، بزرگ‌ترين بخش نهج‌البلاغه بخش مواعظ است. تقريباً نيمى از نهج‌البلاغه را اين بخش تشكيل مى‌دهد و بيشترين شهرت نهج‌البلاغه مديون موعظه‌ها و پندها و اندرزها و حكمت‌هاى عملى آن است.
 
 
 
همچنين مؤلف در فصلى تحت عنوان (عمده‌ترين بخش‌هاى نهج‌البلاغه) بيان مى‌دارد كه از مجموع 239 قطعه‌اى كه [[شریف‌الرضی، محمد بن حسین|سيد رضى]] تحت عنوان «خطب» جمع كرده است، (هر چند همه آن‌ها خطبه نيست)، 86 خطبه موعظه است و البته بعضى از آن‌ها مفصل و طولانى است. نظير خطبه 175 كه با جمله «انْتَفِعوا بِبَيانِ اللَّهِ» آغاز مى‌شود و خطبه «القاصعة» كه طولانى‌ترين خطب نهج‌البلاغه است و خطبه 184 (خطبة المتقين).
 
 
 
از مجموع 79 قطعه‌اى كه تحت عنوان «كتب» (نامه‌ها) گرد آورده است، (هر چند همه آن‌ها نامه نيست)، 25 نامه تماماً موعظه است و يا متضمن جمله‌هايى در نصيحت و اندرز و موعظه، و برخى از آن‌ها مفصل و طولانى است، مانند نامه 31 كه اندرزنامه آن حضرت است، به فرزند عزيزش امام مجتبى عليه‌السلام و پس از فرمان معروف آن حضرت به مالك اشتر طولانى‌ترين نامه‌هاست، و ديگر نامه 45 كه همان نامه معروف آن حضرت است، به عثمان بن حنيف والى بصره از طرف حكومت امام.
 
 
 
بخش هفتم كتاب پيرامون دنيا و دنيا پرستى است. از جمله مباحث نهج‌البلاغه منع و تحذير شديد از دنياپرستى است. نظر به تأكيد و اصرار فراوان و فوق‌العاده‌اى كه در مواعظ [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على عليه‌السلام]] درباره منع و تحذير از دنياپرستى به عمل آمده است و اهميت فى نفسه اين موضوع، [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] اين بحث را جداگانه و مستقل طرح مى‌كند و توضيحات بيشترى مى‌دهد تا هر گونه ابهام رفع بشود.
 
 
 
در پايان كتاب نكاتى چند را مطرح مى‌نمايد و بيان مى‌دارد: اكنون كه بحث ما درباره «دنيا در نهج‌البلاغه» نزديك به پايان است، چند مسأله را طرح مى‌كنيم و با توجه به اصول گذشته به توضيح آن‌ها مى‌پردازيم.
 
 
 
#تضاد دنيا و آخرت.
 
#تابع‌گرايى و متبوع‌گرايى
 
 
 
== منابع مقاله ==
 
 
 
 
 
متن و مقدمه كتاب
 
 
 
 
 
== منبع ==
 
 
ویکی نور
 
ویکی نور

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۱۹

فی رحاب نهج‌البلاغه

کتاب «فى رحاب نهج‌البلاغه» اثر دانشمند محترم شهید مرتضى مطهرى است که در واقع ترجمه شده به زبان عربى از روى کتاب سیرى در نهج‌البلاغه آن بزرگوار است که پیرامون نهج‌البلاغه و شگفتى‌های آن و مسائل مختلفى که در آن ذکر شده است، مى‌پردازد. این کتاب در سال ۱۳۵۳ شمسی گردآورى شده است.

ساختار کتاب

کتاب حاضر از هفت بخش و یک مقدمه تشکیل یافته است. هر بخش آن نیز شامل چندین فصل مى‌باشد.

گزارش محتوا

آنچه در این کتاب آمده است، مجموع مقالات متسلسلى است که در سال‌هاى ۵۱- ۵۲ در مجله گرامى «مکتب اسلام» منتشر شده است و اکنون به صورت یک کتاب در اختیار خوانندگان محترم قرار مى‌گیرد. استاد مطهرى قبلًا پنج جلسه در مؤسسه اسلامى حسینیه ارشاد تحت همین عنوان سخنرانى کرده بودند. بعد از آن بود که علاقه‌مند شدند با تفصیل بیشتر به صورت یک سلسله مقالات آن‌ها را منتشر کنند.

از اول که نام «سیرى در نهج‌البلاغه» به آن داد، توجه داشته است که این کار جز یک «سیر» و یک «گردش» نام دیگرى نمى‌تواند داشته باشد؛ هرگز نمى‌توان این کوشش مختصر را «تحقیق» نامید. چنانچه خود ایشان مى‌فرمایند، نه وقت و فرصت یک تحقیق را داشتم و نه خودم را لایق و شایسته این کار مى‌دانستم. به علاوه تحقیق عمیق و دقیق در محتواى نهج‌البلاغه و شناخت مکتب على و همچنین تحقیق در اسناد و مدارک نهج‌البلاغه کار یک فرد نیست، کار گروه است. ولى از باب «ما لا یدْرَک کلُّهُ لایتْرَک کلُّهُ» و به حکم اینکه کارهاى کوچک راه را براى کارهاى بزرگ باز مى‌کند، سیر و گردش خود را شروع کردم. متأسفم که همین سیر هم به پایان نرسید. برنامه‌اى که براى این سیر تنظیم کرده بودم -که در فصل سوم کتاب ذکر شده است- به علت گرفتارى‌هاى زیاد ناتمام ماند. نمى‌دانم موفق خواهم شد که بار دیگر به این سیر بپردازم یا نه، ولى سخت آرزومندم.

مؤلف در ابتدا به معرفى نهج‌البلاغه پرداخته و مى‌گوید که این مجموعه نفیس و زیبا به نام «نهج‌البلاغه» که اکنون در دست ماست و روزگار از کهنه کردن آن ناتوان است و گذشت زمان و ظهور افکار و اندیشه‌هاى نوتر و روشن‌تر مرتباً بر ارزش آن افزوده است، منتخبى از «خطابه‌ها» و «دعاها» و «وصایا» و «نامه‌ها» و «جمله‌هاى کوتاه» مولاى متقیان على علیه‌السلام است که به وسیله شریف بزرگوار «سید رضى» (رضوان اللَّه علیه) در حدود هزار سال پیش گردآورى شده است.

یک بخش از بخش‌هاى اساسى نهج‌البلاغه مسائل مربوط به الهیات و ماوراءالطبیعه است. در مجموع خطبه‌ها و نامه‌ها و کلمات قصار، در حدود چهل نوبت درباره این مطالب بحث شده است. البته بعضى از این موارد جمله‌هاى کوتاهى است؛ ولى غالباً چند سطر و احیاناً چند صفحه است.

بحث‌هاى توحیدى نهج‌البلاغه را شاید بتوان اعجاب انگیزترین بحث‌هاى آن دانست. بدون مبالغه، این بحث‌ها با توجه به مجموع شرایط پدیدآمدن آن‌ها در حد اعجاز است.

بحث‌هاى نهج‌البلاغه در این زمینه مختلف و متنوع است. قسمتى از آن‌ها از نوع مطالعه در مخلوقات و آثار صنع و حکمت الهى است. در این قسمت گاهى نظام کلى آسمان و زمین را مطرح مى‌کند، گاه موجود معینى را مثلًا «خفاش» یا «طاووس» یا «مورچه» را مورد مطالعه قرار مى‌دهد و آثار آفرینش؛ یعنى دخالت تدبیر و توجه به هدف را در خلقت این موجودات ارائه مى‌دهد.

بیشترین بحث‌هاى الهى نهج‌البلاغه را تفکرات عقلى محض و محاسبات فلسفى خالص تشکیل مى‌دهد. درباره شؤون و صفات کمالیه و جلالیه ذات حق تنها از شیوه دوم استفاده شده است.

در فصلى که مربوط به ذات و صفات پروردگار است، به نمونه‌هایى از بحث‌هاى نهج‌البلاغه درباره مسائل مربوط به الهیات؛ یعنى مسائل مربوط به ذات و صفات حق را مى‌پردازد و سپس ارزیابى و مقایسه مختصرى به عمل مى‌آورد.

چنانچه مؤلف در بخش سوم اشاره مى‌دارد، در نهج‌البلاغه مطالب مربوط به اهل سلوک و عبادت فراوان آمده است. به عبارت دیگر، ترسیم‌ها از چهره عبادت و عبادت پیشگان شده است؛ گاهى سیماى عُبّاد و سُلّاک از نظر شب زنده‌دارى‌ها، خوف و خشیت‌ها، شوق و لذت‌ها، سوز و گدازها، آه و ناله‌ها، تلاوت قرآن‌ها ترسیم و نقاشى شده است، گاهى واردات قلبى و عنایات غیبى که در پرتو عبادت و مراقبه و جهاد نفس نصیبشان مى‌گردد، بیان شده است. گاهى تأثیر عبادت از نظر «گناه‌زدایى» و محو آثار تیره گناهان مورد بحث قرار گرفته است، گاهى به اثر عبادت از نظر درمان پاره‌اى بیمارى‌هاى اخلاقى و عقده‌هاى روانى اشاره شده است و گاهى ذکرى از لذت‌ها و بهجت‌هاى خالص و بى‌شائبه و بى‌رقیب عبّاد و زهّاد و سالکان راه به میان آمده است.

از جمله مسائلى که در نهج‌البلاغه فراوان درباره آن‌ها بحث شده است، و شهید به آن‌ها اشاره مى‌کند، مسائل مربوط به حکومت و عدالت است که در بخش چهارم به آن‌ها اشاره مى‌شود.

هر کسى که یک دوره نهج‌البلاغه را مطالعه کند، مى‌بیند على علیه‌السلام درباره حکومت و عدالت حساسیت خاصى دارد، اهمیت و ارزش فراوانى براى آن‌ها قائل است. قطعاً براى کسانى که با اسلام آشنایى ندارند و بر عکس با تعلیمات سایر ادیان جهانى آشنا مى‌باشند، باعث تعجب است که چرا یک پیشواى دینى این قدر به این گونه مسائل مى‌پردازد!

در چهار گفتار گذشته تحت عنوان «حکومت و عدالت» نظریات کلى نهج‌البلاغه را در مسأله حکومت و مهم‌ترین وظیفه‌اش؛ یعنى «عدالت» منعکس کرد. اکنون نظر به اینکه یکى از مسائلى که مکرر در این کتاب مقدس درباره آن سخن رفته است، مسأله اهل بیت و خلافت است، لذا لازم دانسته، پس از آن مباحث که کلیاتى بود در امر حکومت و عدالت، در این مبحث که مربوط است، به مسأله خاص خلافت بعد از پیغمبر و مقام اختصاصى اهل بیت در میان امت، وارد شود. مجموع مسائلى که در این زمینه طرح شده عبارت است از:

الف. مقام ممتاز و فوق عادى اهل بیت و اینکه علوم و معارف آن‌ها از یک منبع فوق بشرى سرچشمه مى‌گیرد و آن‌ها را با دیگران و دیگران را با آن‌ها نتوان قیاس کرد.

ب. احقیت و اولویت اهل بیت و از آن جمله شخص امیرالمؤمنین علیه‌السلام به امر خلافت، هم به حکم وصیت و هم به حکم لیاقت و فضیلت و هم به حکم قرابت.

ج. انتقاد از خلفا.

د. فلسفه اغماض و چشم‌پوشى على علیه‌السلام از حق مسلّم خود و حدود آن، که نه از آن حدود تجاوز کرده، نه در آن حدود از انتقاد و اعتراض کوتاهى کرده است.

در فصلى از کتاب عباراتى درباره احقیت و اولویت و بلکه تقدم و حق اختصاصى اهل بیت و مخصوصاً شخص امیرالمؤمنین علیه‌السلام مى‌آورد و خاطر نشان مى‌کند که در نهج‌البلاغه درباره این مطلب، به سه اصل استدلال شده است: وصیت و نص رسول خدا، دیگر شایستگى امیرمؤمنان علیه‌السلام و اینکه جامه خلافت تنها بر اندام او راست مى‌آید، سوم روابط نزدیک نسبى و روحى آن حضرت با رسول خدا صلى الله علیه و آله.

در فصل انتقاد از خلفا مى‌گوید که انتقادهاى نهج‌البلاغه از خلفا، برخى کلى و ضمنى است و برخى جزئى و مشخص. انتقادهاى کلى و ضمنى همان‌هاست که علی‌ علیه‌السلام صریحاً اظهار مى‌کند که حق قطعى و مسلّم من از من گرفته شده است.

سومین بخش از مسائل مربوط به خلافت که در نهج‌البلاغه انعکاس یافته است، مسأله سکوت و مداراى آن حضرت و فلسفه آن است. مقصود از سکوت، ترک قیام و دست نزدن به شمشیر است. على(ع) از این سکوت به تلخى یاد مى‌کند و آن را جانکاه و مرارت بار مى‌خواند: «وَ اغْضَیتُ عَلَى الْقَذى وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجى وَ صَبَرْتُ عَلى اخْذِ الْکظَمِ وَ عَلى امَرَّ مِنْ طَعْمِ الْعَلْقَمِ»؛ خار در چشمم بود و چشم‌ها را بر هم نهادم، استخوان در گلویم گیر کرده بود و نوشیدم، گلویم فشرده مى‌شد و تلخ‌تر از حنظل در کامم ریخته بود و صبر کردم.

چنانچه شهید مطهری اشاره مى‌دارد، بزرگ‌ترین بخش نهج‌البلاغه بخش مواعظ است. تقریباً نیمى از نهج‌البلاغه را این بخش تشکیل مى‌دهد و بیشترین شهرت نهج‌البلاغه مدیون موعظه‌ها و پندها و اندرزها و حکمت‌هاى عملى آن است.

همچنین مؤلف در فصلى تحت عنوان (عمده‌ترین بخش‌هاى نهج‌البلاغه) بیان مى‌دارد که از مجموع ۲۳۹ قطعه‌اى که سید رضى تحت عنوان «خطب» جمع کرده است، (هر چند همه آن‌ها خطبه نیست)، ۸۶ خطبه موعظه است و البته بعضى از آن‌ها مفصل و طولانى است. نظیر خطبه ۱۷۵ که با جمله «انْتَفِعوا بِبَیانِ اللَّهِ» آغاز مى‌شود و خطبه «القاصعة» که طولانى‌ترین خطب نهج‌البلاغه است و خطبه ۱۸۴ (خطبة المتقین).

از مجموع ۷۹ قطعه‌اى که تحت عنوان «کتب» (نامه‌ها) گرد آورده است، (هر چند همه آن‌ها نامه نیست)، ۲۵ نامه تماماً موعظه است و یا متضمن جمله‌هایى در نصیحت و اندرز و موعظه، و برخى از آن‌ها مفصل و طولانى است، مانند نامه ۳۱ که اندرزنامه آن حضرت است، به فرزند عزیزش امام مجتبى علیه‌السلام و پس از فرمان معروف آن حضرت به مالک اشتر طولانى‌ترین نامه‌هاست، و دیگر نامه ۴۵ که همان نامه معروف آن حضرت است، به عثمان بن حنیف والى بصره از طرف حکومت امام.

بخش هفتم کتاب پیرامون دنیا و دنیاپرستى است. از جمله مباحث نهج‌البلاغه منع و تحذیر شدید از دنیاپرستى است. نظر به تأکید و اصرار فراوان و فوق‌العاده‌اى که در مواعظ امیرالمؤمنین على علیه‌السلام درباره منع و تحذیر از دنیاپرستى به عمل آمده است و اهمیت فى نفسه این موضوع، شهید مطهرى این بحث را جداگانه و مستقل طرح مى‌کند و توضیحات بیشترى مى‌دهد تا هر گونه ابهام رفع بشود.

در پایان کتاب نکاتى چند را مطرح مى‌نماید و بیان مى‌دارد: اکنون که بحث ما درباره «دنیا در نهج‌البلاغه» نزدیک به پایان است، چند مسأله را طرح مى‌کنیم و با توجه به اصول گذشته به توضیح آن‌ها مى‌پردازیم؛ تضاد دنیا و آخرت، و تابع‌گرایى و متبوع‌گرایى.

منبع

ویکی نور