تذکیه: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{خوب}} | {{خوب}} | ||
− | + | پاک یا حلال گردانیدن حیوان با کشتن آن به شیوه و شرایطى ویژه را تذکیه گویند. تذکیه در حیوان [[حلال]] گوشت عبارت است از پاک گردانیدن اجزاى حیوان و حلال کردن خوردن گوشت آن و در حیوان [[حرام]] گوشت، پاک گردانیدن اجزاى آن. در [[فقه]]، بابى مستقل با عنوان «صید و ذباحه» متکفّل احکام تذکیه است. | |
− | == | + | ==انواع تذکیه== |
− | + | گونه هاى تذکیه عبارت است از: | |
− | + | * [[ذبح]] (در غیر شتر)، | |
+ | * نحر (در شتر)، | ||
+ | * شکار (در حیوانات وحشى)، | ||
+ | * صید (در ماهى و ملخ) | ||
+ | * و تبعیت (در جنین که به تبع تذکیه مادر، جنین در رحم نیز مذکى خواهد بود). | ||
− | + | ==آلات تذکیه== | |
− | + | در ذبح، نحر و شکار در غیر ماهى و ملخ، تذکیه با آلات خاصّى محقّق مىشود. آلت تذکیه در ذبح و نحر باید از جنس آهن تیز و بُرنده باشد و در شکار، سلاحى بُرنده باشد به گونهاى که حیوان به سبب تیزى و بُرندگى از پا درآید؛ چنانکه شکار با سگ شکارى نیز جایز است. | |
− | + | ==حیوان قابل تذکیه== | |
− | + | حیوانات حلال گوشت، قابل تذکیهاند. حیوانات حرام گوشتى که ذاتاً نجس هستند (مانند سگ و خوک) و همچنین انسان قابل تذکیه نیستند. حیوانات حرام گوشتى که پاکند چنانچه از درندگان باشند مانند شیر، پلنگ و عقاب بنابر قول مشهور قابل تذکیهاند؛ ولى در تذکیه پذیر بودن مسخ شدگان، مانند فیل و میمون و نیز حیوانات حرام گوشت دریایى همچنین حشرات داراى خون جهنده (جانوران ساکن در زیرزمین) همچون موش و نیز غیر آنها از حیوانات حرام گوشت، اختلاف است. لازم به یادآورى است، تذکیه در حیوانات حرام گوشتى که خون جهنده ندارند موضوعیت ندارد؛ چه آنکه آنها در هر حال پاک هستند. | |
− | + | ==شرایط تذکیه کننده== | |
− | + | در تذکیه کننده به نحو ذبح یا نحر یا شکار در غیر ماهى و ملخ، [[اسلام]]، [[عقل]] و بنابر قولى ایمان ([[شیعه|شیعه]] دوازده امامى بودن) شرط است. کودک نیز با علم به نحوه تذکیه و قدرت بر آن صحیح است مذکى باشد. در صحّت تذکیه [[اهل کتاب|اهل کتاب]] اختلاف است. | |
− | + | ==آثار تذکیه== | |
− | + | تذکیه حیوانات حلال گوشتِ داراى خون جهنده موجب حلّیت گوشت و [[طهارت]] همه اجزاى بدن آنها مىگردد و تذکیه حیوانات حلال گوشتى که خون جهنده ندارند مانند ماهى، هر چند موجب حلّیت آن مىشود لیکن طهارت آن از آثار تذکیه به شمار نمىرود؛ زیرا در هر حال پاک است. تذکیه حیوانات حرام گوشت موجب طهارت اجزاى بدن آنها مىشود؛ از این رو پوست آنها در غیر [[نماز]] قابل استفاده است. | |
− | + | ==راههاى اثبات تذکیه== | |
− | + | تذکیه حیوان در صورت عدم علم به آن از چند راه اثبات مىشود: | |
− | + | * در دست مسلمان بودن؛ | |
+ | * در بازار مسلمانان بودن (در بازار)؛ | ||
+ | * در سرزمین مسلمانان بودن (اگر گوشتى در سرزمین مسلمانان یافت شود محکوم به تذکیه است) | ||
+ | * و بنابر قول برخى، منقبض شدن در آتش. هرگاه تکه گوشتى در جایى - مانند بیابان - یافت شود و مذکى بودن آن مشکوک باشد، نشانهاى نیز نداشته باشد، در آتش انداخته مىشود اگر منقبض شد حکم به تذکیه آن مىگردد. | ||
− | == | + | ==اصل عدم تذکیه== |
− | + | از [[قواعد فقهی|قواعد فقهى]] مشهور که در باب صید و ذباحه مطرح شده، اصل عدم تذکیه هنگام شک در تذکیه است. منشأ شک در تذکیه یا شبهه موضوعى (در شبهه موضوعى) است و یا شبهه حکمى (در شبهه حکمى). شک در تذکیه از نوع اوّل، یا به جهت شک در قابلیت حیوان براى تذکیه است و یا به جهت شک در تحقّق شرایط تذکیه. اصل عدم تذکیه در فرض دوم جارى و جریان آن در فرض اوّل محل اختلاف است. | |
− | + | شک در تذکیه از نوع دوم نیز یا به جهت عدم آگاهى از قابلیت حیوان براى تذکیه است و یا به جهت شک در شرطیت چیزى در تحقّق تذکیه. جریان اصل عدم تذکیه در موارد شبهه حکمى مورد اختلاف است. البته برخى بر قابلیت هر حیوان براى تذکیه - جز آنچه عدم قابلیت آن به دلیل ثابت شده است - ادّعاى [[اجماع]] کردهاند؛ بنابراین در فرض شک در قابلیت - چه در شبهه موضوعى و چه در شبهه حکمى - حکم به قابلیت مىشود و نیازى به اجراى اصل حلّیت و طهارت نیست. | |
− | + | بحث دیگرِ مطرح در اینجا این است که آیا مفاد اصل عدم تذکیه تنها حرمت خوردن گوشت حیوان و عدم صحّت نماز با آن است یا [[نجاسات|نجاست]] نیز مىباشد؟ مشهور قول دوم است. | |
− | + | ==تذکیه در شرایع پیشین== | |
− | + | برخى مفسران با استناد به شمارى از آیات [[قرآن|قرآنکریم]] گفتهاند: تذکیه به شریعت [[اسلام]] اختصاص نداشته و در شرایع و امم پیشین هم بوده است؛ حتى از برخى آیات چنین برداشت شده که هر امتى براى ذبح قربانى، مناسک و احکامى ویژه داشته است:<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۳۴؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۷۴؛ الکاشف، ج۵، ص۳۲۷.</ref> {{متن قرآن|«ولِکلِّ اُمَّة جَعَلنا مَنسَکـًا لِیذکرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهیمَةِ الْأَنْعام...»}}. ([[سوره حج]]، ۳۴) | |
− | + | البته برخى بر آناند که مفهوم این آیه آن است که خداوند براى همه امتها در مورد قربانى کردن، مناسکى یکسان تشریع کرده است.<ref>التحریر والتنویر، ج۸، ص۲۵۹ـ۲۶۰.</ref> برخى مفسران مراد از «مناسک» را در آیه مذکور روش ذبح قربانى یا محل قربانى کردن دانستهاند.<ref>مجمعالبیان، ج۷، ص۱۵۱؛ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۶۴؛ نمونه، ج۱۴، ص۱۰۲.</ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | برخى مفسران مراد از | ||
==آداب تذکیه در اسلام== | ==آداب تذکیه در اسلام== | ||
− | در اسلام | + | در [[اسلام]] توصیه شده که در هنگام تذکیه، اصول رأفت و عطوفت نسبت به حیوانات تا حد امکان رعایت شود؛ مثلا کشتن حیوان به روشهایى مانند خفه کردن و پرت کردن از بلندى ممنوع شده و حتى کارهایى مانند شکنجه حیوان پیش از ذبح و کشتن حیوان در منظر حیوانى دیگر منع شده و<ref>شرایع الاسلام، ج۴، ص۷۴۰ـ۷۴۱؛ مواهب الرحمن، ج۱۰، ص۳۲۴؛ المیزان، ج۵، ص۱۸۶.</ref> آدابى مانند آب دادن به حیوان پیش از تذکیه، سفارش شده است.<ref>دائرة المعارف قرآن کریم، جلد۶، صفحه۳۸۴.</ref><ref>مسالکالافهام، ج۱۱، ص۴۹۱؛ المجموع، ج۹، ص۸۱؛ تحریر الوسیله، ج۲، ص۱۵۱ـ۱۵۲.</ref> |
− | از مشتقات | + | از مشتقات تذکیه تنها واژه «ذکیتُم» یک بار در آیه ۳ [[سوره مائده]] آمده است. مهمترین واژه قرآنى مرتبط با تذکیه، واژه «مَیتَه» است. میته، حیوانى را گویند که بدون انجام تذکیه شرعى، روح از بدن آن بیرون رفته باشد، بنابراین میته در برابر واژه «مذکى» (حیوان تذکیه شده) و شامل هر حیوان مردهاى است که به روش شرعى تذکیه نشده باشد.<ref>مستمسک العروه، ج۵، ص۲۹۷ و ۲۹۸؛ المحلى، ج۷، ص۴۲۷؛ احکامالقرآن، ج۱، ص۱۳۰؛ ج۲، ص۳۸۱.</ref> معانى دیگرى نیز براى واژه «میته» ذکر شده است.<ref>ر.ک: عوائد الایام، ص۶۰۰.</ref> چنانکه بعضى از مفسران، مراد از آن را در برخى آیات مانند آیه ۳ [[سوره مائده]] حیوانى دانستهاند که خود به خود بمیرد، بىآنکه کشته یا ذبح شود.<ref>نمونه، ج۴، ص۲۶۰.</ref> در [[قرآن کریم]] برخى مباحث مربوط به تذکیه آمده است، مانند اسباب و شیوههاى گوناگون تذکیه و شرایط آنها، آثار تذکیه و شمارى از احکام آن. |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
==منابع== | ==منابع== | ||
− | * فرهنگ فقه مطابق | + | |
− | * دائرة المعارف قرآن | + | *[[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسلام (کتاب)|فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام]]، ج۲، ص426، در دسترس در [http://islamicdoc.org/Multimedia/fbook/6999/6999_2.htm#383 مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی]، بازیابی: 3 بهمن 1392. |
+ | *[[دائرة المعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرة المعارف قرآن كريم]]، جلد 6، صفحه 385، در دسترس در [http://maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/33.htm دایرة المعارف قرآن کریم]. | ||
[[رده: آداب و سنن]] | [[رده: آداب و سنن]] | ||
[[رده: واژگان قرآنی]] | [[رده: واژگان قرآنی]] |
نسخهٔ ۱۶ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۰۲
پاک یا حلال گردانیدن حیوان با کشتن آن به شیوه و شرایطى ویژه را تذکیه گویند. تذکیه در حیوان حلال گوشت عبارت است از پاک گردانیدن اجزاى حیوان و حلال کردن خوردن گوشت آن و در حیوان حرام گوشت، پاک گردانیدن اجزاى آن. در فقه، بابى مستقل با عنوان «صید و ذباحه» متکفّل احکام تذکیه است.
محتویات
انواع تذکیه
گونه هاى تذکیه عبارت است از:
- ذبح (در غیر شتر)،
- نحر (در شتر)،
- شکار (در حیوانات وحشى)،
- صید (در ماهى و ملخ)
- و تبعیت (در جنین که به تبع تذکیه مادر، جنین در رحم نیز مذکى خواهد بود).
آلات تذکیه
در ذبح، نحر و شکار در غیر ماهى و ملخ، تذکیه با آلات خاصّى محقّق مىشود. آلت تذکیه در ذبح و نحر باید از جنس آهن تیز و بُرنده باشد و در شکار، سلاحى بُرنده باشد به گونهاى که حیوان به سبب تیزى و بُرندگى از پا درآید؛ چنانکه شکار با سگ شکارى نیز جایز است.
حیوان قابل تذکیه
حیوانات حلال گوشت، قابل تذکیهاند. حیوانات حرام گوشتى که ذاتاً نجس هستند (مانند سگ و خوک) و همچنین انسان قابل تذکیه نیستند. حیوانات حرام گوشتى که پاکند چنانچه از درندگان باشند مانند شیر، پلنگ و عقاب بنابر قول مشهور قابل تذکیهاند؛ ولى در تذکیه پذیر بودن مسخ شدگان، مانند فیل و میمون و نیز حیوانات حرام گوشت دریایى همچنین حشرات داراى خون جهنده (جانوران ساکن در زیرزمین) همچون موش و نیز غیر آنها از حیوانات حرام گوشت، اختلاف است. لازم به یادآورى است، تذکیه در حیوانات حرام گوشتى که خون جهنده ندارند موضوعیت ندارد؛ چه آنکه آنها در هر حال پاک هستند.
شرایط تذکیه کننده
در تذکیه کننده به نحو ذبح یا نحر یا شکار در غیر ماهى و ملخ، اسلام، عقل و بنابر قولى ایمان (شیعه دوازده امامى بودن) شرط است. کودک نیز با علم به نحوه تذکیه و قدرت بر آن صحیح است مذکى باشد. در صحّت تذکیه اهل کتاب اختلاف است.
آثار تذکیه
تذکیه حیوانات حلال گوشتِ داراى خون جهنده موجب حلّیت گوشت و طهارت همه اجزاى بدن آنها مىگردد و تذکیه حیوانات حلال گوشتى که خون جهنده ندارند مانند ماهى، هر چند موجب حلّیت آن مىشود لیکن طهارت آن از آثار تذکیه به شمار نمىرود؛ زیرا در هر حال پاک است. تذکیه حیوانات حرام گوشت موجب طهارت اجزاى بدن آنها مىشود؛ از این رو پوست آنها در غیر نماز قابل استفاده است.
راههاى اثبات تذکیه
تذکیه حیوان در صورت عدم علم به آن از چند راه اثبات مىشود:
- در دست مسلمان بودن؛
- در بازار مسلمانان بودن (در بازار)؛
- در سرزمین مسلمانان بودن (اگر گوشتى در سرزمین مسلمانان یافت شود محکوم به تذکیه است)
- و بنابر قول برخى، منقبض شدن در آتش. هرگاه تکه گوشتى در جایى - مانند بیابان - یافت شود و مذکى بودن آن مشکوک باشد، نشانهاى نیز نداشته باشد، در آتش انداخته مىشود اگر منقبض شد حکم به تذکیه آن مىگردد.
اصل عدم تذکیه
از قواعد فقهى مشهور که در باب صید و ذباحه مطرح شده، اصل عدم تذکیه هنگام شک در تذکیه است. منشأ شک در تذکیه یا شبهه موضوعى (در شبهه موضوعى) است و یا شبهه حکمى (در شبهه حکمى). شک در تذکیه از نوع اوّل، یا به جهت شک در قابلیت حیوان براى تذکیه است و یا به جهت شک در تحقّق شرایط تذکیه. اصل عدم تذکیه در فرض دوم جارى و جریان آن در فرض اوّل محل اختلاف است.
شک در تذکیه از نوع دوم نیز یا به جهت عدم آگاهى از قابلیت حیوان براى تذکیه است و یا به جهت شک در شرطیت چیزى در تحقّق تذکیه. جریان اصل عدم تذکیه در موارد شبهه حکمى مورد اختلاف است. البته برخى بر قابلیت هر حیوان براى تذکیه - جز آنچه عدم قابلیت آن به دلیل ثابت شده است - ادّعاى اجماع کردهاند؛ بنابراین در فرض شک در قابلیت - چه در شبهه موضوعى و چه در شبهه حکمى - حکم به قابلیت مىشود و نیازى به اجراى اصل حلّیت و طهارت نیست.
بحث دیگرِ مطرح در اینجا این است که آیا مفاد اصل عدم تذکیه تنها حرمت خوردن گوشت حیوان و عدم صحّت نماز با آن است یا نجاست نیز مىباشد؟ مشهور قول دوم است.
تذکیه در شرایع پیشین
برخى مفسران با استناد به شمارى از آیات قرآنکریم گفتهاند: تذکیه به شریعت اسلام اختصاص نداشته و در شرایع و امم پیشین هم بوده است؛ حتى از برخى آیات چنین برداشت شده که هر امتى براى ذبح قربانى، مناسک و احکامى ویژه داشته است:[۱] «ولِکلِّ اُمَّة جَعَلنا مَنسَکـًا لِیذکرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهیمَةِ الْأَنْعام...». (سوره حج، ۳۴)
البته برخى بر آناند که مفهوم این آیه آن است که خداوند براى همه امتها در مورد قربانى کردن، مناسکى یکسان تشریع کرده است.[۲] برخى مفسران مراد از «مناسک» را در آیه مذکور روش ذبح قربانى یا محل قربانى کردن دانستهاند.[۳]
آداب تذکیه در اسلام
در اسلام توصیه شده که در هنگام تذکیه، اصول رأفت و عطوفت نسبت به حیوانات تا حد امکان رعایت شود؛ مثلا کشتن حیوان به روشهایى مانند خفه کردن و پرت کردن از بلندى ممنوع شده و حتى کارهایى مانند شکنجه حیوان پیش از ذبح و کشتن حیوان در منظر حیوانى دیگر منع شده و[۴] آدابى مانند آب دادن به حیوان پیش از تذکیه، سفارش شده است.[۵][۶]
از مشتقات تذکیه تنها واژه «ذکیتُم» یک بار در آیه ۳ سوره مائده آمده است. مهمترین واژه قرآنى مرتبط با تذکیه، واژه «مَیتَه» است. میته، حیوانى را گویند که بدون انجام تذکیه شرعى، روح از بدن آن بیرون رفته باشد، بنابراین میته در برابر واژه «مذکى» (حیوان تذکیه شده) و شامل هر حیوان مردهاى است که به روش شرعى تذکیه نشده باشد.[۷] معانى دیگرى نیز براى واژه «میته» ذکر شده است.[۸] چنانکه بعضى از مفسران، مراد از آن را در برخى آیات مانند آیه ۳ سوره مائده حیوانى دانستهاند که خود به خود بمیرد، بىآنکه کشته یا ذبح شود.[۹] در قرآن کریم برخى مباحث مربوط به تذکیه آمده است، مانند اسباب و شیوههاى گوناگون تذکیه و شرایط آنها، آثار تذکیه و شمارى از احکام آن.
پانویس
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۳۴؛ المیزان، ج۱۴، ص۳۷۴؛ الکاشف، ج۵، ص۳۲۷.
- ↑ التحریر والتنویر، ج۸، ص۲۵۹ـ۲۶۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج۷، ص۱۵۱؛ التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۶۴؛ نمونه، ج۱۴، ص۱۰۲.
- ↑ شرایع الاسلام، ج۴، ص۷۴۰ـ۷۴۱؛ مواهب الرحمن، ج۱۰، ص۳۲۴؛ المیزان، ج۵، ص۱۸۶.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد۶، صفحه۳۸۴.
- ↑ مسالکالافهام، ج۱۱، ص۴۹۱؛ المجموع، ج۹، ص۸۱؛ تحریر الوسیله، ج۲، ص۱۵۱ـ۱۵۲.
- ↑ مستمسک العروه، ج۵، ص۲۹۷ و ۲۹۸؛ المحلى، ج۷، ص۴۲۷؛ احکامالقرآن، ج۱، ص۱۳۰؛ ج۲، ص۳۸۱.
- ↑ ر.ک: عوائد الایام، ص۶۰۰.
- ↑ نمونه، ج۴، ص۲۶۰.
منابع
- فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۲، ص426، در دسترس در مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، بازیابی: 3 بهمن 1392.
- دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 6، صفحه 385، در دسترس در دایرة المعارف قرآن کریم.