کظم غیظ (فرو بردن خشم): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۴: سطر ۴:
  
  
"کظم" در لغت عربی به معنی گلو یا محل خروج نفس است «کظم فلان» یعنی نفس او بند آمد و ساکت شد.<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات، ترجمه غلامرضا خسروی، تهران، مرتضوی، 1372، اول، ج3، ص32.</ref> "غیظ" هم به معنی خشم و غضب شدید و حرارتی است که انسان آن را از فوران و جوشش خون قلبش می‌فهمد و در می‌یابد.<ref>همان، ج2، ص974.</ref>
+
"کظم" در لغت عربی به معنی گلو یا محل خروج نفس است، «کظم فلان» یعنی نفس او بند آمد و ساکت شد.<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات، ترجمه غلامرضا خسروی، تهران، مرتضوی، 1372، اول، ج3، ص32.</ref> "غیظ" هم به معنی خشم و غضب شدید و حرارتی است که انسان آن را از فوران و جوشش خون قلبش می‌فهمد و در می‌یابد.<ref>همان، ج2، ص974.</ref> اصطلاح «کظم غیظ» یعنی خودداری از اظهار [[خشم]] و نگه داشتن آن در دل است.<ref>همان، ج3، ص33.</ref> انسان در روابط اجتماعی با دیگران، بعضاً با عملکرد غلط آنها و خطاهایی دور از انتظار مواجه می‌شود و این باعث عصبانی شدن فرد می‌گردد. در چنین حالتی، وظیفه [[اخلاق|اخلاقی]] و دینی انسان این است که خشم را آشکار نکند و به آن ترتیب اثر ندهد.<ref>نصر اصفهانی، محمد؛ اخلاق دینی در اندیشه شیعی، قم، نهاوندی، 1378، اول ص117.</ref>
  
اصطلاح «کظم غیظ» یعنی خودداری از اظهار خشم و نگه داشتن آن در دل است.<ref>همان، ج3، ص33.</ref> انسان در روابط اجتماعی با دیگران، بعضاً با عملکرد غلط آنها و خطاهایی دور از انتظار مواجه می‌شود و این باعث عصبانی شدن فرد می‌گردد. در چنین حالتی، وظیفه اخلاقی و دینی انسان این است که خشم را آشکار نکند و به آن ترتیب اثر ندهد.<ref>نصر اصفهانی، محمد؛ اخلاق دینی در اندیشه شیعی، قم، نهاوندی، 1378، اول ص117.</ref>
+
== ضرورت کنترل غضب ==
 +
کمتر صفتی از صفات رذیله به اندازه غضب ویرانی به بار می‌آورد و اگر فهرستی از آثار سوء غضب نوشته شود معلوم می‌گردد که این آثار از بسیاری از اخلاق رذیله بیشتر است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام علی بن ابی طالب علیه السلام 1382، دوم، ج3، ص388.</ref> عصبانی شدن انسان یا برای دفع اذیت و ضرر است یا برای انتقام، اگر این خشم نسبت به کسی باشد که ضعیف‌تر است، در این حالت خون منبسط شده و رنگ شخص عصبانی، سرخ می‌شود؛ ولی اگر این عصبانیت نسبت به کسی باشد که قوی‌تر از اوست و خود را از انتقام گرفتن ناتوان بداند، خون منقبض می‌شود و شخص اندوهگین می‌گردد<ref>نراقی، مهدی؛ علم اخلاق اسلامی (گزیده ترجمه جامع السعادات)، ترجمه جلال الدین مجتبوی بی‌جا، حکمت، 1372، سوم، ص 137.</ref> و رنگ رخسار زرد می‌شود.
  
عصبانی شدن انسان یا برای دفع اذیت و ضرر است یا برای انتقام، اگر این خشم نسبت به کسی باشد که ضعیف‌تر است، در این حالت خون منبسط شده و رنگ شخص عصبانی، سرخ می‌شود ولی اگر این عصبانیت نسبت به کسی باشد که قوی‌تر از اوست و خود را از انتقام گرفتن ناتوان بداند، خون منقبض می‌شود و شخص اندوهگین می‌گردد.<ref>نراقی، مهدی؛ علم اخلاق اسلامی (گزیده ترجمه جامع السعادات)، ترجمه جلال الدین مجتبوی بی‌جا، حکمت، 1372، سوم، ص 137.</ref> و رنگ رخسار زرد می‌شود.
+
انسان در حالت [[غضب]] تجلی‌گاه [[جهنم]] است و اگر خود را کنترل نکرد شراره این آتش به بیرون سرایت می‌کند و در قیامت با همین آتش خواهد سوخت؛ صدای تنفس و ناله انسان غضب کرده، صدای غیظ آلود جهنم است.<ref>[[سوره فرقان]]/12.</ref> و در حال عصبانیت [[شیطان]] به انسان بسیار نزدیک است بنابراین شخص عصبانی نباید تصمیم بگیرد و عملی را انجام دهد.<ref>خادم الذاکرین، اکبر؛ اخلاق اسلامی در [[نهج البلاغه]]، قم، مدرسة الامام علی بن ابی طالب علیه السلام 1382، چهارم، ج2، ص402.</ref>
  
انسان در حالت غضب تجلی‌گاه جهنم است و اگر خود را کنترل نکرد شراره این آتش به بیرون سرایت می‌کند و در قیامت با همین آتش خواهد سوخت صدای تنفس و ناله انسان غضب کرده، صدای غیظ آلود جهنم است.<ref>[[سوره فرقان]]/12.</ref> و در حال عصبانیت [[شیطان]] به انسان بسیار نزدیک است بنابراین شخص عصبانی نباید تصمیم بگیرد و عملی را انجام دهد.<ref>خادم الذاکرین، اکبر؛ اخلاق اسلامی در [[نهج البلاغه]]، قم، مدرسة الامام علی بن ابی طالب علیه السلام 1382، چهارم، ج2، ص402.</ref>
+
غضب از بیماری دل و نقصان [[عقل]] است و باعث ضعف نفس و نقص آن می‌شود (البته منظور غضبی است که مورد تأئید عقل و شرع نباشد). دیوانه زودتر از عاقل و مریض زودتر از سالم عصبانی می‌شود اما نفس نیرومند و با فضیلت همچون کوهی است که طوفانها تکانش نمی‌دهد.<ref>علم اخلاق اسلامی، پیشین، ص 140.</ref>  
 
 
غضب از بیماری دل و نقصان عقل است و باعث ضعف نفس و نقص آن می‌شود (البته منظور غضبی است که مورد تأئید عقل و شرع نباشد که شرح آن در همین مقاله خواهد آمد)، دیوانه زودتر از عاقل و مریض زودتر از سالم عصبانی می‌شود اما نفس نیرومند و با فضیلت همچون کوهی است که طوفانها تکانش نمی‌دهد.<ref>علم اخلاق اسلامی، پیشین، ص 140.</ref> کمتر صفتی از صفات رذیله به اندازه غضب ویرانی به بار می‌آورد و اگر فهرستی از آثار سوء غضب نوشته شود معلوم می‌گردد که این آثار از بسیاری از اخلاق رذیله بیشتر است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام علی بن ابی طالب علیه السلام 1382، دوم، ج3، ص388.</ref>
 
  
 
==کظم غیظ در قرآن==
 
==کظم غیظ در قرآن==
  
{{متن قرآن|«الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»}}؛<ref>[[سوره آل عمران]]/134.</ref> همانا که در توانگری و تنگدستی، [[انفاق]] می‌کنند و خشم خود را فرو می‌برند و از خطاهای مردم درمی‌گذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد.
+
{{متن قرآن|«الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»}}؛<ref>[[سوره آل عمران]]/134.</ref> همانها که در توانگری و تنگدستی، انفاق می‌کنند و خشم خود را فرو می‌برند و از خطاهای مردم درمی‌گذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد.
  
 
در این آیه، سخن از نیکوکاران و ذکر برخی از خصوصیات ایشان است:
 
در این آیه، سخن از نیکوکاران و ذکر برخی از خصوصیات ایشان است:
  
# [[انفاق]] در تنگدستی و توانگری: انفاق فقط به معنی مالی نیست بلکه هر گونه موهبت خدادادی را شامل می‌شود مثل علم، مال و...
+
#[[انفاق]] در تنگدستی و توانگری: انفاق فقط به معنی مالی نیست بلکه هر گونه موهبت خدادادی را شامل می‌شود مثل علم، مال و...
# کظم غیظ: فواید ذکر گردید.
+
#کظم غیظ: فواید ذکر گردید.
# عفو و بخشش: در مقابل اشتباهات دیگران فروبردن خشم به تنهایی کافی نیست زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب انسان ریشه کن نکند، در این حالت برای پایان دادن به عداوت فرو بردن خشم باید توأم با عفو و بخشش باشد البته نسبت به کسانی که شایسته آنند.
+
#[[عفو]] و بخشش: در مقابل اشتباهات دیگران فروبردن خشم به تنهایی کافی نیست زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب انسان ریشه کن نکند، در این حالت برای پایان دادن به عداوت، فرو بردن خشم باید توأم با عفو و بخشش باشد البته نسبت به کسانی که شایسته آنند. نه دشمنان خون آشام که عفو و گذشت باعث جرأت و جسارت آنها می‌شود.<ref>مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368 هفدهم، ج3، ص98–96.</ref>
 
 
نه دشمنان خون آشام که عفو و گذشت باعث جرأت و جسارت آنها می‌شود.<ref>مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368 هفدهم، ج3، ص98–96.</ref>
 
 
 
==فلسفه غضب==
 
 
 
اگر انسان گمان کند که خداوند نیرویی را در انسان بی‌حکمت آفریده است یا اینکه بعضی از نیروهای خدادادی صرفاً جنبه ویرانگری دارد چنین کسی حکمت خدا را نشناخته است، هنگامی که انسان خشمگین می‌شود تمام توان او بسیج می‌گردد و گاهی قدرت او چندین برابر می‌شود فلسفه وجودی این حالت در واقع آن است که اگر جان و مال یا منافع دیگر انسان به خطر بیفتد، حداکثر دفاع را در برابر مهاجم داشته باشد و این نعمتی بسیار بزرگ است. بنابراین نیروی غضب نیروی مفید و مهم دفاعی است و برای بقای حیات انسان ضرورت دارد مشروط بر این که در جای خود بکار گرفته شود. (مثل غضب [[حضرت موسی]] علیه السلام به دنبال گمراهی بنی‌اسرائیل و گوساله پرستی آنان که در [[سوره طه]] آیات 92 تا 94 به آن اشاره شده است.)<ref>همان، ص 399-398.</ref>
 
 
 
این نیرو، مایه {{متن قرآن|«أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ»}}.<ref>[[سوره فتح]]/29 (در برابر کفار سرسخت و شدید)</ref> است که از اوصاف مؤمنین می‌باشد، کسانی که فکر می‌کنند قوه غضبیه را باید کشت و خاموش نمود و این مقوله را از کمالات و معارج نفس می‌دانند، اشتباه کرده‌اند زیرا آنها از مقام اعتدال این قوه غافلند، آنچه مذمت می‌شود حد افراطی آن است.<ref>اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، پیشین، ص 403.</ref>
 
 
 
==حدود غضب==
 
  
به صورت کلی، قوه غضب اگر به افراط گراید «تهوّر»، اگر به تفریط روی آورد «جبن» و اگر در اعتدال باشد «شجاعت» نام دارد؛<ref>شفیعی مازندرانی، محمد؛ پرتوی از اخلاق اسلامی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی 1372، اول، ص278.</ref>
+
==راهکارهای کنترل غضب==
  
# حد افراط: انسان به اندازه‌ای خشمگین شود که از فرمان عقل و دین خارج شود و اختیار انسان سلب گردد.
+
از بین بردن [[غضب]] ممکن نیست و آنچه مد نظر است شکستن حدّت و شدّت آن است:<ref>علم اخلاق اسلامی (گزیده ترجمه جامع السعادات، پیشین، ص 139.</ref>
# حد تفریط: اگر انسان قوه انتقام نداشته باشد یا این که در او چنین قوه‌ای کم باشد، نسبت به خودش، ناموسش و دیگران بی‌تفاوت و بی‌ غیرت می‌شود.<ref>فیض کاشانی، محسن (محمد بن مرتضی)؛ حقایق، ترجمه و شرح محمدباقر ساعدی خراسانی، بی‌جا، انتشارات علمیه اسلامی، بی‌تا، ص 162.</ref>
 
# حد اعتدال: وظیفه انسان در حالت عصبانیت این است که قدرت و صولت غضب را بشکند و آن را تضعیف نماید تا از بروز آثار آن جلوگیری کند، بدین صورت که جایی که غضب لازم است بروز دهد و جایی که حلم لازم است انسان بتواند بردبار باشد، آنچه مورد رضای خداست همین است یعنی غضب تحت سیطره انسان باشد.<ref>شبرّ، عبدالله؛ اخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، قم، هجرت، 1377، دوم، ص249.</ref>
 
  
==اسباب و انگیزه‌های غضب==
+
1. کظم غیظ: فروبردن خشم، آثار بسیار خوبی بر فرد و جامعه دارد. [[احادیث]] فراوانی در مدح کظم غیظ وارد شده که نوعی ترغیب در جهت اعمال این صفت پسندیده است، از جمله حدیثی از [[امام صادق علیه السلام|امام جعفرصادق]] علیه السلام در این باب نقل شده که می‌فرماید: «هر که خشمی را فرو خورد که اگر بخواهد می‌تواند آن را به کار بندد (و از طرف خود انتقام گیرد) خداوند در روز [[قیامت]] دلش را از خشنودی خود پر می‌سازد».<ref>میزان الحکمه، پیشین، ص 4335.</ref> [[عزت]] و بزرگی، عدم تحمل فشارهای جسمی و روحی، حفظ وحدت و اخوت دینی و بالاتر از آن جلب رضایت حق تعالی از آثار برجسته فروبردن خشم است.<ref>اخلاق دینی در اندیشه شیعی، پیشین، ص 119.</ref>
  
# حب نفس: حب نفس باعث ایجاد جاه طلبی، حب مال، قدرت طلبی و... می‌شود که همه اینها نوعی اسباب خشمگین شدن هستند زیرا چنین محبت هایی باعث می‌شود به این امور اهمیت داده شود و در مقابل مختصر مزاحمتی عکس العمل نشان دهد.
+
2. ذکر خدا (مانند ذکر اعوذ بالله من الشیطان الرجیم<ref>سفینة البحار، باب غضب، به نقل از اخلاق در قرآن، ص 294.</ref> و ذکر لاحول ولا قوة الا بالله و...).<ref>جامع الاحادیث، ج13، ص472، به نقل از اخلاق در قرآن، ص294.</ref>
# جهل و نادانی: انسان به واسطه جهل و نادانی، غضب و مفاسد حاصل از آن را کمال گمان کند و از محاسن شمرد چنانکه بعضی آن را جوانمردی، شجاعت و شهامت و بزرگی می‌دانند و از خود تعریف ها و توصیف ها می‌کنند.<ref>اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، پیشین، ص 406-405.</ref>
 
# قضاوت عجولانه: در اثر شنیدن برخی اخبار ناراحت کننده.
 
# تکبر و عجب: فرد متکبر و خودپسند پرتوقع است و مایل است دیگران امتیازات خاصی به او بدهند، در غیر این صورت خشمگین می‌شود.
 
# حرص و دنیاپرستی: حریص کمترین مزاحمتی را نسبت به منافع خودش تحمل نمی‌کند.<ref>اخلاق در قرآن، پیشین، ص 392-391.</ref>
 
# مزاح و مسخرگی، سرزنش و مجادله، مباهات و... از دیگر اسباب غضب هستند که با بودن آنها، آدمی از زندان غضب خلاصی نمی‌یابد.<ref>حقایق (فیض کاشانی)، پیشین، ص 168.</ref>
 
  
==پیامدها==
+
3. مشغول کردن خود به امری مهم.
  
# خشم و غضب از مهلکات بزرگ هستند و چه بسا شقاوت ابدی را نصیب انسان می‌کند. (مثل قتل نفس یا قطع عضو)
+
4. سرکوب کردن غضب با نقطه مقابل اسباب آن (کبر با تواضع، حرص با قناعت و...).<ref>حقایق، پیشین، ص 168.</ref>
# رهاشدن زبان به دشنام
 
# آشکارشدن بدی مسلمین و فاش شدن اسرار ایشان.<ref>علم اخلاق اسلامی، پیشین، ص138.</ref>
 
# آشکارشدن کینه‌های نهفته و سبکسری<ref>محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکم، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، 1379 دوم، ج9، ص29-43.</ref>
 
# تباهی ایمان: خشم با ایمان سازگاری ندارد و فرد عصبانی ممکن است از حکمت و قسمت و تدبیر الهی ناراضی شود.<ref>اخلاق در قرآن، پیشین، ص 388.</ref>
 
  
رسول اعظم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «خشم ایمان را تباه می‌کند، همانگونه که سرکه عسل را».<ref>میزان الحکمه، پیشین، ص 28-43.</ref>
+
5. تغییر حالت بدن (اگر شخص در حالت عصبانیت ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته است، برخیزد و...).<ref>میزان الحکمه، پیشین، ص4339.</ref>
 
 
==خشم مثبت==
 
 
 
برخی غضب ها، هدف مقدسی را دنبال می‌کنند، حدود معینی دارند و جهت رویاروی با کار خلافی بوجود می‌آیند.<ref>اخلاق در قرآن، پیشین، ص402.</ref> این گونه غضبها قطعاً ممدوح هستند. حدیثی از حضرت امیر علیه السلام در مورد پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله وارد شده که مؤید این مطلب است: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای دنیا به خشم نمی‌آمد اما هرگاه حق، او را به خشم می‌آورد، هیچ کس او را نمی‌شناخت و هیچ چیز نمی‌توانست جلو خشم او را بگیرد تا آنگاه که انتقام (حق را) می‌گرفت».<ref>میزان الحکمه، پیشین، ص 4339.</ref>
 
 
 
==خشم خداوند==
 
 
 
منظور از غضب خدای تعالی که در آیات قرآن به آن اشاره شده است هیجان درونی توأم با انتقام جویی نیست بلکه کیفر عادلانه او در مورد گناهکاران در دنیا و آخرت است.<ref>اخلاق در قرآن، پیشین، ص 402.</ref>
 
 
 
==راهکارها==
 
 
 
از بین بردن غضب ممکن نیست و آنچه مد نظر است شکستن حدّت و شدّت آن است:<ref>علم اخلاق اسلامی (گزیده ترجمه جامع السعادات، پیشین، ص 139.</ref>
 
 
 
1. کظم غیظ: فروبردن خشم، آثار بسیار خوبی بر فرد و جامعه دارد. [[احادیث]] فراوانی در مدح کظم غیظ وارد شده که نوعی ترغیب در جهت اعمال این صفت پسندیده است، از جمله حدیثی از امام جعفرصادق علیه السلام در این باب نقل شده که می‌فرماید: «هر که خشمی را فرو خورد که اگر بخواهد می‌تواند آن را به کار بندد (و از طرف خود انتقام گیرد) خداوند در روز قیامت دلش را از خشنودی خود پر می‌سازد».<ref>میزان الحکمه، پیشین، ص 4335.</ref>
 
 
 
عزت و بزرگی، عدم تحمل فشارهای جسمی و روحی، حفظ وحدت و اخوت دینی و بالاتر از آن جلب رضایت حق تعالی از آثار برجسته فروبردن خشم است.<ref>اخلاق دینی در اندیشه شیعی، پیشین، ص 119.</ref>
 
 
 
2. ذکر خدا (مانند ذکر اعوذ بالله من الشیطان الرجیم):<ref>سفینة البحار، باب غضب، به نقل از اخلاق در قرآن، ص 294.</ref> ذکر لاحول ولا قوة الا بالله و...).<ref>جامع الاحادیث، ج13، ص472، به نقل از اخلاق در قرآن، ص294.</ref>
 
 
 
3. مشغول کردن خود به امری مهم
 
 
 
4. سرکوب کردن غضب با نقطه مقابل اسباب آن (کبر با تواضع، حرص با قناعت و...)<ref>حقایق، پیشین، ص 168.</ref>
 
 
 
5. تغییر حالت بدن (اگر شخص در حالت عصبانیت ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته است، برخیزد و...)<ref>میزان الحکمه، پیشین، ص4339.</ref>
 
  
 
==پانویس==  
 
==پانویس==  
سطر ۸۷: سطر ۴۱:
  
 
==منابع==
 
==منابع==
* [http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=34362 کظم غیظ (فروبردن خشم)، علی محمودی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)] تاریخ بازیابی: 31 اردیبهشت 1391.
+
 
 +
*[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=34362 کظم غیظ (فروبردن خشم)، علی محمودی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)] تاریخ بازیابی: 31 اردیبهشت 1391.
  
 
[[رده:اخلاق فردی]]
 
[[رده:اخلاق فردی]]
 
[[رده:صفات پسندیده]]
 
[[رده:صفات پسندیده]]

نسخهٔ ‏۵ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۱۰

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



"کظم" در لغت عربی به معنی گلو یا محل خروج نفس است، «کظم فلان» یعنی نفس او بند آمد و ساکت شد.[۱] "غیظ" هم به معنی خشم و غضب شدید و حرارتی است که انسان آن را از فوران و جوشش خون قلبش می‌فهمد و در می‌یابد.[۲] اصطلاح «کظم غیظ» یعنی خودداری از اظهار خشم و نگه داشتن آن در دل است.[۳] انسان در روابط اجتماعی با دیگران، بعضاً با عملکرد غلط آنها و خطاهایی دور از انتظار مواجه می‌شود و این باعث عصبانی شدن فرد می‌گردد. در چنین حالتی، وظیفه اخلاقی و دینی انسان این است که خشم را آشکار نکند و به آن ترتیب اثر ندهد.[۴]

ضرورت کنترل غضب

کمتر صفتی از صفات رذیله به اندازه غضب ویرانی به بار می‌آورد و اگر فهرستی از آثار سوء غضب نوشته شود معلوم می‌گردد که این آثار از بسیاری از اخلاق رذیله بیشتر است.[۵] عصبانی شدن انسان یا برای دفع اذیت و ضرر است یا برای انتقام، اگر این خشم نسبت به کسی باشد که ضعیف‌تر است، در این حالت خون منبسط شده و رنگ شخص عصبانی، سرخ می‌شود؛ ولی اگر این عصبانیت نسبت به کسی باشد که قوی‌تر از اوست و خود را از انتقام گرفتن ناتوان بداند، خون منقبض می‌شود و شخص اندوهگین می‌گردد[۶] و رنگ رخسار زرد می‌شود.

انسان در حالت غضب تجلی‌گاه جهنم است و اگر خود را کنترل نکرد شراره این آتش به بیرون سرایت می‌کند و در قیامت با همین آتش خواهد سوخت؛ صدای تنفس و ناله انسان غضب کرده، صدای غیظ آلود جهنم است.[۷] و در حال عصبانیت شیطان به انسان بسیار نزدیک است بنابراین شخص عصبانی نباید تصمیم بگیرد و عملی را انجام دهد.[۸]

غضب از بیماری دل و نقصان عقل است و باعث ضعف نفس و نقص آن می‌شود (البته منظور غضبی است که مورد تأئید عقل و شرع نباشد). دیوانه زودتر از عاقل و مریض زودتر از سالم عصبانی می‌شود اما نفس نیرومند و با فضیلت همچون کوهی است که طوفانها تکانش نمی‌دهد.[۹]

کظم غیظ در قرآن

«الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»؛[۱۰] همانها که در توانگری و تنگدستی، انفاق می‌کنند و خشم خود را فرو می‌برند و از خطاهای مردم درمی‌گذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد.

در این آیه، سخن از نیکوکاران و ذکر برخی از خصوصیات ایشان است:

  1. انفاق در تنگدستی و توانگری: انفاق فقط به معنی مالی نیست بلکه هر گونه موهبت خدادادی را شامل می‌شود مثل علم، مال و...
  2. کظم غیظ: فواید ذکر گردید.
  3. عفو و بخشش: در مقابل اشتباهات دیگران فروبردن خشم به تنهایی کافی نیست زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب انسان ریشه کن نکند، در این حالت برای پایان دادن به عداوت، فرو بردن خشم باید توأم با عفو و بخشش باشد البته نسبت به کسانی که شایسته آنند. نه دشمنان خون آشام که عفو و گذشت باعث جرأت و جسارت آنها می‌شود.[۱۱]

راهکارهای کنترل غضب

از بین بردن غضب ممکن نیست و آنچه مد نظر است شکستن حدّت و شدّت آن است:[۱۲]

1. کظم غیظ: فروبردن خشم، آثار بسیار خوبی بر فرد و جامعه دارد. احادیث فراوانی در مدح کظم غیظ وارد شده که نوعی ترغیب در جهت اعمال این صفت پسندیده است، از جمله حدیثی از امام جعفرصادق علیه السلام در این باب نقل شده که می‌فرماید: «هر که خشمی را فرو خورد که اگر بخواهد می‌تواند آن را به کار بندد (و از طرف خود انتقام گیرد) خداوند در روز قیامت دلش را از خشنودی خود پر می‌سازد».[۱۳] عزت و بزرگی، عدم تحمل فشارهای جسمی و روحی، حفظ وحدت و اخوت دینی و بالاتر از آن جلب رضایت حق تعالی از آثار برجسته فروبردن خشم است.[۱۴]

2. ذکر خدا (مانند ذکر اعوذ بالله من الشیطان الرجیم[۱۵] و ذکر لاحول ولا قوة الا بالله و...).[۱۶]

3. مشغول کردن خود به امری مهم.

4. سرکوب کردن غضب با نقطه مقابل اسباب آن (کبر با تواضع، حرص با قناعت و...).[۱۷]

5. تغییر حالت بدن (اگر شخص در حالت عصبانیت ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته است، برخیزد و...).[۱۸]

پانویس

  1. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات، ترجمه غلامرضا خسروی، تهران، مرتضوی، 1372، اول، ج3، ص32.
  2. همان، ج2، ص974.
  3. همان، ج3، ص33.
  4. نصر اصفهانی، محمد؛ اخلاق دینی در اندیشه شیعی، قم، نهاوندی، 1378، اول ص117.
  5. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام علی بن ابی طالب علیه السلام 1382، دوم، ج3، ص388.
  6. نراقی، مهدی؛ علم اخلاق اسلامی (گزیده ترجمه جامع السعادات)، ترجمه جلال الدین مجتبوی بی‌جا، حکمت، 1372، سوم، ص 137.
  7. سوره فرقان/12.
  8. خادم الذاکرین، اکبر؛ اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، قم، مدرسة الامام علی بن ابی طالب علیه السلام 1382، چهارم، ج2، ص402.
  9. علم اخلاق اسلامی، پیشین، ص 140.
  10. سوره آل عمران/134.
  11. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368 هفدهم، ج3، ص98–96.
  12. علم اخلاق اسلامی (گزیده ترجمه جامع السعادات، پیشین، ص 139.
  13. میزان الحکمه، پیشین، ص 4335.
  14. اخلاق دینی در اندیشه شیعی، پیشین، ص 119.
  15. سفینة البحار، باب غضب، به نقل از اخلاق در قرآن، ص 294.
  16. جامع الاحادیث، ج13، ص472، به نقل از اخلاق در قرآن، ص294.
  17. حقایق، پیشین، ص 168.
  18. میزان الحکمه، پیشین، ص4339.


منابع