ابودجانه انصارى: تفاوت بین نسخهها
جز (پروژه5: رتبه بندی، اولویت بندی ، سنجش کیفی) |
|||
سطر ۳: | سطر ۳: | ||
سمّاك بن خَرَشه (سمّاك بن اوس بن خرشه) بن لوذان بن عبدود بن ثعلبه خزرجى انصارى صحابى باوفاى پیامبر صلى الله علیه و آله. | سمّاك بن خَرَشه (سمّاك بن اوس بن خرشه) بن لوذان بن عبدود بن ثعلبه خزرجى انصارى صحابى باوفاى پیامبر صلى الله علیه و آله. | ||
+ | {{خوب}} | ||
==زندگی نامه== | ==زندگی نامه== | ||
سطر ۳۰: | سطر ۳۱: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
محمد خراسانى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 1، صفحه 655-657. | محمد خراسانى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 1، صفحه 655-657. | ||
+ | {{سنجش کیفی | ||
+ | |سنجش=شده | ||
+ | |شناسه= متوسط | ||
+ | |عنوان بندی مناسب= خوب | ||
+ | |کفایت منابع و پی نوشت ها= متوسط | ||
+ | |رعایت سطح مخاطب عام= خوب | ||
+ | |رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب | ||
+ | |جامعیت= خوب | ||
+ | |رعایت اختصار= خوب | ||
+ | |سیر منطقی= خوب | ||
+ | |کیفیت پژوهش= خوب | ||
+ | |رده= دارد | ||
+ | }} | ||
+ | |||
[[رده: اصحاب پیامبر]] | [[رده: اصحاب پیامبر]] | ||
[[رده:شخصیتهای شان نزول آیات قرآن]] | [[رده:شخصیتهای شان نزول آیات قرآن]] | ||
+ | [[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]] |
نسخهٔ ۲۷ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۰۵:۰۶
سمّاك بن خَرَشه (سمّاك بن اوس بن خرشه) بن لوذان بن عبدود بن ثعلبه خزرجى انصارى صحابى باوفاى پیامبر صلى الله علیه و آله.
زندگی نامه
ابودجانه از قبیله خزرج و طایفه بنىساعده بود.[۱] در پیمان مؤاخات، پیامبر صلى الله علیه و آله او را برادر عتبة بن غزوان قرار داد.[۲] وى در جنگ اُحد حضور داشت و ثبات قدم و دفاعش از رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن روز، مشهور است.[۳]
در غزوه خیبر نیز شركت داشته و حارثِ یهودى از شجاعان دشمن و چند تن دیگر را كشته است.[۴] به نقلى دیگر وى در آن نبرد به فرماندهى امام على علیهالسلام تعدادى از جنگجویان و قهرمانان دشمن را كشته و سرهایشان را نزد رسول خدا آورده است؛[۵] سپس در پیشاپیشِ مسلمانان به قلعههاى خیبر حمله برده[۶] در جنگ حنین و با كمك امام على علیهالسلام چند نفر از پرچمداران دشمن را به قتل رسانده و به نقلى در غزوه تبوك، پیامبر پرچم خزرجیان را به او سپرده است.[۷]
گویا از همین رو است كه ابن شهر آشوب وى را در شمار صحابه جنگجو و مشهور به جهاد آورده است[۸] و بنا به نقلى در حجة الوداع پیامبر صلى الله علیه و آله او را در مدینه به جاى خود گمارد.[۹] بر اساس روایتى پیامبر به حضرت على دستور داد كه براى دفع جن و سحر براى ابودجانه حرزى بنویسد.[۱۰]
وى در سال یازدهم هجرى همراه لشكرى بود كه براى سركوبى مسیلمه كذابِ مدعى نبوت به سرزمین یمامه اعزام شدند. ابودجانه خود را با تاكتیكى خاص به درون باغى كه مسیلمه و طرفدارانش در آن سنگر گرفته بودند، رساند؛ پس از او براء بن مالك با همان روش وارد باغ شد. در را باز كرد و مسلمانان وارد باغ شدند.[۱۱]
ابودجانه به طور مستقیم در قتل مسیلمه شركت داشت[۱۲] و گفتهاند كه در همین نبرد به شهادت رسید. ابن كثیر این نقل را درستتر مىداند ولى نقلى را هم كه تا خلافت امام على علیهالسلام زنده بوده و در جنگ صفین شركت داشته، آورده است.[۱۳] بر پایه گزارشى وى در این جنگ به شهادت رسیده است.[۱۴]
بر اساس نقل دیگرى، عُمَر وى را پس از جنگ با ایران مأمور گردآورى خمس سرزمینهاى فتح شده كرده است؛[۱۵] اما ابن حجر عسقلانى به نقل از الفتوح و دیگران سماك بن خَرَشه انصارى را كه در جنگ قادسیه و نیز در جنگ صفین در ركاب حضرت على بوده، غیر ابودجانه دانسته است.[۱۶]
سیوطى[۱۷] به نقل از جابر آورده است كه روزى اصحاب در مسجد و در حضور پیامبر از بهشت سخن مىگفتند. حضرت فرمود: اى ابادجانه! آیا مىدانى هر كس كه ما را دوست بدارد و به محبت ما آزموده شود، خداوند تعالى او را در بهشت با ما ساكن خواهد كرد؟ سپس آیه «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ × فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ»؛ پرهیزكاران به یقین در باغها و نهرهاى بهشتى در جایگاه صدق، نزد خداوند مالك مقتدر جاى دارند.(سوره قمر/54، 54 و 55) را تلاوت فرمود.
ابودجانه در شأن نزول
- «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛ اى كسانى كه ایمان آوردهاید! شراب و قمار و بتها و أزلام (=نوعى بختآزمایى) پلید و از عمل شیطان است. از آنها دورى كنید تا رستگار شوید.(سوره مائده/5، 90)گفتهاند: عدهاى از اصحاب از جمله ابودجانه در منزل سعد بن ابى وقاص اجتماع كرده و پس از تناول غذا شرابى حاضر كردند تا بنوشند كه آیه نازل شد و حرمت قطعى خمر را اعلام كرد.[۱۸]
- از ابن عباس نقل شده كه آیه «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ»؛ خداوند، كسانى را دوست دارد كه در راه او پیكار مىكنند؛ گویى بنایى آهنینند.(سوره صف/61، 4)در شأن امام على علیهالسلام و ابودجانه انصارى و عده دیگرى از صحابه نازل شده به همین مضمون روایتى از امام باقر علیهالسلام نیز نقل شده است.[۱۹]
- ذیل آیات 152 تا 155 سوره آل عمران/3 كه مربوط به جنگ اُحد است «ولَقَد صَدقكُمُ اللّهُ وعدَهُ إِذ تَحُسّونهم بِإِذنِهِ...» از جهاد و دفاع ابودجانه یاد شده و آمده كه در غزوه احد، پیامبر صلى الله علیه و آله شمشیرى را بدست گرفت و فرمود: كیست كه حق این شمشیر را ادا كند؟ ابودجانه پرسید: حق آن چیست؟ حضرت پاسخ گفت: آنقدر با آن بجنگى تا كج شود.
ابودجانه داوطلب شد و شمشیر را از وى گرفت. او كه مردى شجاع بود و هنگام جنگ عصابهاى (دستمالى) سرخ بر سر مىبست به وسط میدان رفت. با غرور گام برمىداشت و رجز مىخواند.
پیامبر فرمود: خداوند این گونه راه رفتن را به جز در مانند چنین جایگاهى دشمن دارد.[۲۰] وى با اینكه به هند همسر ابوسفیان در حالى كه مشركان را به جنگ تحریك مىكرد دست یافت. از كشتن او صرفنظر كرد و گفت: شمشیر رسول خدا صلی الله علیه و آله گرامىتر از آن است كه بر فرق زنى فرود آید.[۲۱]
گفتهاند: در همین جنگ پس از آنكه دشمن دوباره حمله كرد و مسلمانان با فرار پیامبر را تنها گذاشتند، ابودجانه خودش را سپر حضرت قرار داد و خود را بر روى او خم و تیرهاى فراوانى بر پشتش اصابت كرد[۲۲] و عبدالله بن حمید اسدى را كه با ابى بن خلف جمحى هم پیمان شده بودند تا پیامبر را به قتل برسانند، كُشت.[۲۳]
بر اساس روایتى از امام صادق علیهالسلام با آنكه پیامبر در روز اُحُد بیعتش را از ابودجانه برداشت، او دفاع از پیامبر را رها نكرد.[۲۴] از روایاتى استفاده مىشود كه ابودجانه در آن روز (اُحُد) با پیامبر بیعت كرد كه تا سر حد مرگ بجنگد.[۲۵]
علامه طباطبایى نیز پس از نقل روایاتى درباره ثابت قدمان در اُحُد مىگوید: راویان در زمینه ثابت قدمان جز درباره على و ابودجانه انصارى یك نظر ندارند.[۲۶]
پانویس
- ↑ اسدالغابه، ج 6، ص 92، البدایة والنهایه، ج 6، ص 252.
- ↑ اسدالغابه، ج 6، ص 93؛ سیر اعلام النبلاء، ج 1، ص 243.
- ↑ سیره ابن هشام، ج 3، ص 66؛ الطبقات، ج 3، ص 420؛ تاریخ طبرى، ج 2، ص 64.
- ↑ المغازى، ج 2، ص 654 و 710.
- ↑ مناقب، ج 1، ص 248.
- ↑ البدایة والنهایه، ج 4، ص 160.
- ↑ المغازى، ج 3، ص 902 و 996.
- ↑ مناقب، ج 2، ص 78 و 79.
- ↑ سیره ابن هشام، ج 4، ص 601.
- ↑ بحارالانوار، ج 91، ص 220.
- ↑ البدایة والنهایه، ج 6، ص 252؛ ریحانة الادب، ج 7، ص 96.
- ↑ الطبقات، ج 3، ص 420؛ یعقوبى، ج 2، ص 130؛ اسدالغابه، ج 6، ص 93.
- ↑ البدایة والنهایه، ج 6، ص 252.
- ↑ ریحانةالادب، ج 7، ص 96.
- ↑ البدایة والنهایه، ج 7، ص 98.
- ↑ الاصابه، ج 3، ص 146 و 147.
- ↑ الدرّالمنثور، ج 7، ص 688.
- ↑ مناقب، ج 2، ص 203 و 204؛ البرهان، ج 2، ص 360.
- ↑ البرهان، ج5، ص 363.
- ↑ سیره ابن هشام، ج 3، ص 66 و 67؛ الطبقات، ج 3، ص 420؛ مجمعالبیان، ج 2، ص 826.
- ↑ سیره ابن هشام، ج 3، ص 69؛ تاریخ طبرى، ج 2، ص 63؛ البدایة والنهایه، ج 4، ص 14.
- ↑ سیره ابن هشام، ج 3، ص 82؛ تاریخ طبرى، ج 2، ص 66؛ الكامل، ج 2، ص 155.
- ↑ الكامل، ج 2، ص 155.
- ↑ بحارالانوار، ج 20، ص 70.
- ↑ همان، ص 107 و 108.
- ↑ المیزان، ج 4، ص 69.
منابع
محمد خراسانى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 1، صفحه 655-657.