پرویز خانلری

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«پرویز ناتل خانلرى» (۱۳۶۹-۱۲۹۲ ش)، از رجال برجسته ادبى معاصر ایران در زمینه ترجمه، شعر و به ویژه نثر بود. «تاریخ ایران دوره اسلامى» و «زبانشناسى و زبان فارسى» از تألیفات اوست.

خانلری.jpg

زندگی‌نامه

پرویز ناتل خانلرى در اسفند ۱۲۹۲ شمسی در تهران به دنیا آمد. خانواده اش مازندرانى بودند و در عصر قاجار مشاغل دیوانى داشتند. جدش میرزا خانلرخان، ملقب به اعتصام الملک (لقبى که به پدر خانلرى به ارث رسید)، در وزارت امورخارجه شاغل بود و مدیریت کل اداره انگلیس را به عهده داشت. پدرش ابوالحسن خان اعتصام الملک (۱۲۸۸ـ۱۳۴۹) اهل بابُل، تحصیل کرده رشته حقوق، کارمند وزارت عدلیه و امورخارجه بود.

نام خانوادگى خانلرى برگرفته از لقب جدش خانلرخان، نویسنده سفرنامه میرزاخانلرخان است.[۱] خانلرى نام ناتل (شهرى قدیمى در مازندران) را به پیشنهاد نیما یوشیج که پسرخاله مادرش بود، به نام خانوادگى خود افزود.[۲] نام مستعارش «پژوهنده»، «ت.آ.» و کوته نوشت نامش «پ.ن.خ.» است که شمارى از نوشته هایش را با آنها امضا کرده است.

شهرت خانلرى را شاید بتوان حاصل کار و فعالیت او در دو زمینه اصلى دانست: تحقیقات و تألیفات و تدریس؛ و مدیریت و سازماندهى فرهنگى به ویژه در بنیاد فرهنگ ایران و مجله سخن. آنچه خانلرى را در میان ادیبان معاصر ممتاز مى کند، تلاش او در راه دادن روش و نگرش علمى در پژوهش و آموزش زبانى ـ ادبى و معیارهاى دقیق و سنجیده زیبایى شناخت هنرى در مطالعات و نقد ادبى همراه با ذوق ادبى کم نظیر، توجه خاص به زبان و نثر معاصر فارسى، اصول درست نویسى، شیوا و زیبانویسى و تأکید ویژه بر اصالت و هویت فرهنگ ایرانى و شناخت اصول و دلایل آنهاست.

خانلرى ظاهراً تا وقایع آذربایجان در ۱۳۲۵ش به حزب توده گرایش داشته است. او سپس تا ۱۳۳۴ش عملاً در عرصه سیاست وارد نشده بود و رسماً جزو هیچ حزب و گروه سیاسى هم نبود، اما در این سال، یعنى دو سال پس از کودتاى ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به سمت معاون وزیر کشور انتخاب شد. وزارت کشور را اسداللّه علم بر عهده داشت و ظاهراً از قدیم پیوندهایى میان خانواده هاى آن دو برقرار بود.[۳]

ورود او به قلمرو سیاست و پذیرفتن برخى سمت هاى سیاسى، گرچه در دوره خاصى مناسبات او و برخى از روشنفکران جامعه ایرانى را به تیرگى کشاند و انتقادهایى را در پى آورد، اما اعتبار علمى تحقیقى و ارزش خدمات فرهنگى وى را تحت الشعاع قرار نداد.

نزدیکان، همکاران و دوستان خانلرى او را مردى آرام، صبور، خوش‌لباس، با دانشجویان و همکارانش فوق العاده همراه، مهربان و اهل مساعدت، اصولاً بى توقع و خویشتندار و متحمل توصیف کرده اند. بسیار پرکار بود، حافظه اى نیرومند داشت و هیچگاه لحظه هاى عمرش را عاطل نمى گذاشت.[۴]

پرویز خانلری سالهاى پایانى عمر را در انزوا و دور از هیاهو گذراند. اوقاتش با مطالعه، نوشتن و دیدار با دوستان قدیم به ویژه همکاران و اصحاب سخن مى گذشت. در ۱۳۶۹ش بر اثر شدت بیمارى پارکینسون در بیمارستان بسترى شد و بیشتر در حالت اغما و نیمه هوشیارى بود. صبح پنجشنبه اول شهریور ۱۳۶۹ در ۷۷ سالگى درگذشت و در تهران به خاک سپرده شد.

تحصیلات

ابوالحسن خان اعتصام الملک تعلیم و تربیت پسرش، پرویز را شخصاً به عهده گرفت اما خانلرى سرانجام اجازه یافت تحصیلات منظم را در مدرسه دنبال کند. به نظر مى رسد که علاقه به ادبیات را پدر در او برانگیخته و از راه کتابخانه پدر کتابخوان شده باشد. از شش ـ هفت سالگى روزنامه مى خواند، شعر مى گفت و از کودکى گوشش با وزن و موسیقى شعر آشنا و به آن حساس بود.[۵] این تأثیر عمیق بعدها در پژوهشهاى بدیع وى در زمینه وزن شعر فارسى و علم عروض نمایان شد.

در مدرسه سنلویى و در مدرسه امریکایى تحصیل کرد و با زبانهاى فرانسوى و انگلیسى آشنا شد. در دبیرستان دارالفنون تحت تأثیر دبیرانى چون بدیع الزمان فروزانفر و احمد بهمنیار که ادبیات فارسى تدریس مى کردند، قرار گرفت. عبدالرحمان فرامرزى و على اکبر سیاسى هم از معلمان او در دارالفنون بودند[۶] با روح اللّه خالقى همدرس بود و آشنایى با خالقى ذوق موسیقى را در او برانگیخت، حتى مدتى هم به نواختن ویولن پرداخت و شعر کنسرت هاى خالقى را سرود.[۷]

نخستین مقاله اش تکلیفى درسى بود که به تشویق عبدالرحمان فرامرزى در روزنامه اقدام عباس خلیلى چاپ شد.[۸] در دوره دبیرستان به شعرهاى نیما یوشیج گرایش یافت و با او مأنوس شد و با همکارى یکى از دوستانش، شعرهاى نیما را پاکنویسى مى کرد. با رفتن نیما به مازندران، چندگاهى در مناسبات آنان وقفه افتاد.[۹]

پس از پایان دوره تحصیلات در دارالفنون، وارد دانشسراى عالى شد و در رشته ادبیات فارسى به تحصیل پرداخت. استادان او در دانشسرا، عباس اقبال و سعید نفیسى و همان دبیران وى در دارالفنون بودند.

خانلرى که در دوره دانشجویى با علاقه بیشترى به شاعرى و مباحث ادبى روى آورده بود، از انجمنهاى ادبى که فضا و رویکرد ادبى آنها باب طبع تازه جو، پرشور و نوگراى وى نبود، سرخورد؛ و این خود شاید عامل دیگرى بود که در مشى ادبى و روش انتقادى او تأثیر گذاشت. در همین سالها حدوداً پیش از ۱۳۱۴ش، با سمت دستیار یانریپکا، ایرانشناس چک که براى تکمیل مطالعاتش در ایران بسر مى برد، به همکارى با او پرداخت. خانلرى هفته اى چند روز به منزل ریپکا مى رفت و فارسى معاصر به او درس مى داد. ریپکا که به آشنایى با نسل جدید ادبیات ایران راغب بود و با گروه رَبْعه (صادق هدایت، بزرگ علوى، مسعود فرزاد، مجتبى مینوى) آشنا شده بود، خانلرى را با صادق هدایت و دوستانش آشنا کرد و این آشنایى از موجبات دیگر تحول در نگرش و روش ادبى خانلرى بود.[۱۰]

از ۱۳۱۵ش به مدت یک سال دوره خدمت نظامى را در دانشکده افسرى تهران گذراند و به رشت رفت. نیما و همسرش هم در آن شهر زندگى مى کردند. خانلرى حدود یک سال در رشت تدریس کرد و با نیما آمد و شد داشت. سپس به تهران بازگشت، به خدمت وزارت فرهنگ درآمد، در دبیرستانهاى تهران و سپس در دانشسراى عالى به تدریس ادبیات پرداخت و معاش خانواده را به سختى اداره کرد.[۱۱] در ۱۳۲۰ش در دوره دکترى ادبیات فارسى در دانشگاه تهران پذیرفته شد و دو سال بعد از رساله خود با عنوان «چگونگى تحول اوزان غزل و تحقیق انتقادى در عروض و قافیه» به راهنمایى محمدتقى بهار و نظارت بدیع الزمان فروزانفر و سید محمد تدین دفاع کرد.

فعالیت‌های علمی

دکتر خانلری در ۱۳۲۲ش با عنوان دانشیار در دانشگاه تهران به تدریس ادبیات فارسى مشغول شد و همزمان مجله سخن را تأسیس کرد و فعالانه وارد صحنه ادبى شد. در ۱۳۲۵ش به دعوت دکتر على اکبر سیاسى، رئیس دانشگاه تهران، مدیریت اداره تازه تأسیس انتشارات دانشگاه تهران را پذیرفت و سرپرست روابط فرهنگى دانشگاه نیز بود.[۱۲]

در ۱۳۲۷ش براى تحصیل و مطالعه در زبانشناسى و آواشناسى به دانشگاه سوربن (پاریس) رفت و در آنجا نزدیک به سه سال به تحصیل و پژوهش، کار در آزمایشگاه آواشناسى و بازدید از مراکز مجامع فرهنگى پرداخت و دورهاى آزاد را نیز در علم زیبایى شناسى گذراند.

در ۱۳۲۹ش به کشور بازگشت[۱۳] و کرسى تاریخ زبان فارسى را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تأسیس کرد و به پرورش نخستین دانشجویان علاقه مند به زبانشناسى پرداخت. خانلرى در اوایل دهه ۱۳۳۰ش، به جایگاه کم نظیرى در میان استادان دانشکده ادبیات و نیز در صحنه ادبى کشور دست یافت. شهرت و اعتبار به او میدان فراخى براى فعالیت ثمربخش داد اما در عین حال پایش را هم به عرصه سیاست گشود و سهمى از بدنامى حاصل از حکومتى ناموفق را نصیب وى ساخت.[۱۴]

در دهه هاى ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ش همچنان فعال و پرکار بود و گذشته از تحقیق، تألیف، تدریس و انتشار مجله، مدیریت فرهنگى و سمت هایى سیاسى را عهده دار شد.[۱۵] در ۱۳۳۲ش چند ماه در بیروت تدریس کرد. در ۱۳۳۶ش نیز مدتى در امریکا بسر برد و با بسیارى از استادان دانشگاههاى امریکا از نزدیک آشنا شد. براى شرکت در مجامع و بازدید از مراکز مختلف فرهنگى به کشورهاى بسیارى سفر کرد و از شمارى دانشگاهها و مراکز علمى ـ فرهنگى دکتراى افتخارى و جایزه هاى ادبى و نشان علمى ـ فرهنگى گرفت.[۱۶] مرگ تنها پسرش آرمان در تغییر حال و هواى ذهنى او تأثیرى فوق العاده عمیق بر جاى نهاد .[۱۷]

خانلرى در دهه ۱۳۵۰ش، هم به لحاظ سیر افولى اوضاع و احوال سیاسى و هم به جهت افزایش سن و زوال تدریجى انگیزه فعالیت ادبى که بازتابى از آن را در افول مجله سخن مى توان دید، دیگر درخشش دهه هاى پیش را نداشت و بیشتر به نظارت و سرپرستىِ مؤسسات متبوع و پژوهشهاى شخصى مى پرداخت.

آثار و تألیفات

احوال و آثار دکتر پرویز ناتل خانلرى (تهران ۱۳۷۹ش) عنوان کتابى است که دکتر منصور رستگار فسایى، یکى از شاگردان خانلرى بر اساس آنچه تاکنون درباره او منتشر شده و بیشتر به قصد تجلیل و گرامى داشت، نه تحلیل و نقد آرا و آثارِ وى، گردآورى و منتشر کرده است. خانلرى و نقد ادبى (تهران، ۱۳۸۷ش) نوشته ایرج پارسى نژاد در بررسى و تحلیل جنبه هاى ادبى و سهم خانلرى در زبان و ادب فارسى است.

آثار او مشتمل است بر تألیف مبتنى بر تحقیق، سرپرستى و هدایت منابعى که حاصل کار جمعى تحقیقى است، تصحیح انتقادى، ترجمه، شعر، بررسى و نقد ادبى، توضیح و تحشیه، سرمقاله، مجموعه مقاله، خاطره نویسى و نگارش خودْزندگینامه و نامه هایى که ارزشهاى علمى، ادبى، تاریخى و پژوهشى دارند.

برخی از آثار خانلری عبارت است از:

  • ۱) روانشناسى و تطبیق آن با اصول پرورش (تهران ۱۳۱۶ش) که در زمان خود حاوى دیدگاههاى تازه اى بود.
  • ۲) تحقیق انتقادى در عروض و قافیه و چگونگى تحول اوزان غزل (تهران ۱۳۲۷ش) پایان نامه دکترى او که ده سال بعد با تغییرات اساسى و با دیدگاهها، روشها و تحلیل هاى تازه ترى با عنوان دیگرى انتشار یافت.[۱۸] پژوهشها و تأملات خانلرى در زمینه عروض و وزن شعر فارسى که چکیده آن در این کتاب آمده است، نقطه عطف و سرمنشأ تحولى اساسى در زمینه مطالعات عروضى و راهگشاى پژوهشهاى جدید درباره مبحثى بود که در جامعه ادبىِ سنّتگرا و مقاوم در برابر هر گونه تغییر به نوعى به نبست رسیده بود. خانلرى در این کتاب عروض فارسى را از عروض عربى جدا ساخت و استقلال و هویت ویژه آن را به رسمیت شناخت.[۱۹] در این کتاب عروض قدیم به شیوه اى بدیع مورد تحلیل و انتقاد علمى قرار گرفته و بر پایه علم آواشناسى و ویژگی هاى ساختارى زبان فارسى، طرح نوى ارائه شده و آموزش عروض به فراگیران از تنگناى قاعده هاى پیچیده رها شده است.[۲۰]
  • ۳) تاریخ ایران از آغاز تا اسلام (تهران ۱۳۳۸ش)
  • ۴) تاریخ ایران دوره اسلامى (تهران ۱۳۳۹ش) دو کتاب درسى براى دانش آموزان سالهاى آخر دبستان است. خانلرى با این دو کتاب نشان داد که چگونه مى توان کتاب درسى تاریخى را از نوشته اى ملال آور به اثرى جذاب و خواندنى تبدیل کرد. این دو کتاب به منزله تحولى در شیوه تدوین کتابهاى درسى بودند.
  • ۵) زبانشناسى و زبان فارسى (تهران ۱۳۴۳ش که چاپ نخست آن با مقالاتى کمتر با عنوان درباره زبان فارسى، در ۱۳۴۰ش انتشار یافته بود)، حاوى مقالاتى درباره جنبه هایى از علم زبانشناسى و رهیافت هایى از این علم به ویژگیهاى ساختارى زبان فارسى که بین سالهاى ۱۳۲۲ تا ۱۳۴۰ش در مجلات منتشر شده بودند.
  • ۶) دستور زبان فارسى (تهران ۱۳۴۳ش) که در اصل آن را براى استفاده دانش آموزان دبیرستانى نوشت، اما بعداً ویرایش هایى از آن به صورت ها و براى کاربردهاى مختلف انتشار یافت. او با این کتاب رهیافت به دستورنویسى فارسى را نیز متحول ساخت، جمله را واحد بررسى دستورى قرار داد نه کلمه منفرد و دستور زبان را بر پایه این واحد سامان بخشید.

ترجمه خانلری:

خانلرى چند کتاب را از زبان فرانسوى، یک کتاب از عربى و یک کتاب از انگلیسى به فارسى ترجمه کرده است. نخستین کار او ترجمه داستان دختر سلطان، اثر پوشکین در ۱۳۱۰ش است که بعدها با تجدیدنظر و با عنوان دختر سروان بارها تجدید چاپ شد؛ چند نامه به شاعرى جوان (اثر ریلکه، تهران ۱۳۲۰ش)؛ مخارج الحروف (اثرى در حوزه زبانشناسى، از ابوعلى سینا، ترجمه از عربى، همراه با تصحیح و تعلیق، تهران ۱۳۳۲ش)؛ تریستان و ایزوت (اثر ژوزف بدیه، تهران ۱۳۳۴ش) که شاید بهترین کار خانلرى در میان ترجمه هاى او باشد و ظاهراً با استقبال بیشترى هم روبرو شده است؛ و شاهکارهاى هنر ایران (اثر آرتور اپهام پوپ، ترجمه از انگلیسى، تهران ۱۳۳۸ش)؛ ترجمه هاى کوتاه دیگرى هم دارد که بیشتر در شماره هایى از سخن چاپ شده است.(براى ترجمه هاى دوره دانشجویى و جوانى او رجوع کنید به رستگار فسایى، ص۱۰۴)

شعر خانلری:

از دیدگاه ناقدانى که شعر خانلرى را نقد و بررسى کرده اند، در قریحه شعرى و تسلط او به دقایق شاعرى تردیدى نیست اما جایگاه واقعى او در شعر فارسى، به ویژه در محدوده حایل میان شعر سنتى و نو و عصر انتقال پس از نیما یوشیج، محل تعارض است.[۲۱] به ویژه آن که گرایش هاى سیاسى در شعر نو، بالاخص در دهه هاى ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ش به شعر فارغ از سیاست و صرفاً معطوف به ارزش هاى زبانى و هنرى خانلرى میدان نمى داد.

ماه در مرداب (تهران ۱۳۳۴ش، چاپ سوم در ۱۳۷۹ش، همراه با سرودههاى بعدى او که شمارى از شعرهاى آن به زبانهاى دیگر هم ترجمه شده) تنها مجموعه شعرى است که از خانلرى انتشار یافته است. این مجموعه با استقبال چندانى روبرو نشد و تاکنون در زمره مجموعه هاى شعر زنده، مطرح و داراى طرفداران خاص قرار نگرفته است.

خانلرى به رغم نزدیکى با نیما یوشیج از جریان ادبى تازه اى که او ایجاد کرد، فاصله گرفت؛[۲۲] اما شعر بلند عقاب که به صادق هدایت تقدیم شد، بهترین گواه استادى او در سرودن شعر در قالبهاى کهن با مضمونى بدیع و پرجاذبه است؛ هر چند که به رغم نظر بعضى، بنمایه آن از ادبیات غیرایرانى الهام گرفته شده است، یعنى حکایت کوتاهى که در کتاب دختر سلطان (۱۳۱۰ش/دختر سروان) آمده است.

شعر عقاب شاید تنها شعر خانلرى است که فعلا در حافظه شعرى جامعه به یاد مانده است. به لحاظ مشى سیاسى خانلرى، چند شعر بر وزن آن و در رد مدعاهاى آن سروده شده است. مجتبائى منتقد و صاحبنظر ادبى، شعر عقاب را از بهترین نمونه هاى شعر در تاریخ هزار و صدساله شعر فارسى، دانسته است.[۲۳] شعر خانلرى در ایجاد یا تسریع و تقویت جریانى در شعر نو فارسى، معروف به جریان «رمانتیک» که نادر نادرپور بهترین نماینده آن است، تأثیرگذار بوده است.

نثر خانلرى:

خانلرى همه آثارش را حتى مقاله هاى عادى مجله سخن را با نثرى نگاشته است که ویژگی هاى ممتازى دارد، از جمله: توجه به زیبایى کلام، خوش آهنگى، استفاده از واژه هاى ساده و روزمره، کاربرد جمله هاى استوار، اجتناب از حشو و اطناب، بهره ورى کارآمد و در عین حال مبتکرانه از ادبیات کهن و واژه ها و عبارت هاى به کار رفته در متون ادبى قدیم، به ویژه براى بیان مقاصد علمى و فرهنگى.[۲۴]

نثر او نثر قوام یافته مکتب نثر دانشگاهى و وارث بلافصل نثرهاى احمد بهمنیار، بدیع الزمان فروزانفر، سعید نفیسى و امثال آنهاست. خود خانلرى به تأثیر شیوه نگارش بهمنیار در نثر خود اذعان دارد.[۲۵] به نظر احسان یارشاطر [۲۶] نثر فارسى که با قائم مقام در راه سادگى و روشنى افتاده بود، در نوشته هاى خانلرى به کمال رسید.

نثر او به توانایى در بیان، نکته یابى، ایجاز و دلنشینىِ آهنگ ممتاز است و خانلرى «بهترین نثرنویس زبان فارسى» است.[۲۷] به نظر نادرپور[۲۸] خانلرى اگر «بنیانگذار نثر جدید دبیرى در زبان پارسى نباشد، بى گمان مؤثرترین نویسنده این مکتب است». به عقیده حسین خطیبى نورى [۲۹] خانلرى «در نثرنویسى نه همان در دوران معاصر بلکه در تاریخ تطور نثر پارسى پایگاهى بلند دارد».

پانویس

  1. خانلرى، خاطرات پرویز ناتل خانلرى، ۱۳۶۹ش الف، ص۴۳۱.
  2. خانلرى، خاطرات پرویز ناتل خانلرى، ۱۳۶۹ش الف، ص۴۳۱.
  3. خانلرى، به دوستان جوانم، ۱۳۳۴ش، ص ۲۷۴.
  4. رجوع کنید به کیا، من و پرویز، ص۳۳۹ـ۳۴۱؛ مجتبائى، دوستان و دشمنان خانلرى، ص۱۹؛ طه، دکتر خانلرى و شاگردانش، ص۲۴۵.
  5. خانلرى، خاطرات پرویز ناتل خانلرى، ۱۳۶۹ش الف، ص۴۲۹ـ۴۳۰.
  6. خانلرى، با دکتر خانلرى، ص۴۳۱.
  7. خانلرى، با دکتر خانلرى، ص۴۳۲؛ ملاح، خانلرى و موسیقى، ص۳۹۷ـ۳۹۸.
  8. خانلرى، خاطرات پرویز ناتل خانلرى، ۱۳۶۹ش الف، ص۴۳۱.
  9. براى جزئیات بیشتر این مناسبات رجوع کنید به خانلرى، دام بدنامى، ۱۳۷۰ش ج، ص۴۴۷ـ۴۵۹.
  10. رجوع کنید به خانلرى، خاطرات پرویز ناتل خانلرى، ۱۳۶۹ش الف، ص۴۳۲ـ۴۳۳؛ علوى، خاطرات بزرگ علوى، ۱۳۷۷ش، ص۱۹۱ـ۱۹۲.
  11. خانلرى، خاطرات پرویز ناتل خانلرى، ۱۳۶۹ش الف، ص۴۳۳ـ۴۳۴.
  12. رجوع کنید به افشار، سالشمار زندگى دکتر پرویز ناتل خانلرى، ۱۳۷۶ش، ص۸؛ براى خدمات او در انتشارات دانشگاه تهران رجوع کنید به افشار، سالشمار زندگى دکتر پرویز ناتل خانلرى، ۱۳۷۸ش، ص۷۳ـ۷۵.
  13. نشر دانش، سال۱۰، ش۵، مرداد و شهریور ۱۳۶۹، ص۱۰۲.
  14. براى فعالیت هاى سیاسى خانلرى رجوع کنید به ادامه مقاله.
  15. رجوع کنید به ادامه مقاله.
  16. خانلرى، خاطرات پرویز ناتل خانلرى، ۱۳۶۹ش الف، ص۴۴۶.
  17. رجوع کنید به سخن، دوره ۱۱، ش ۱، اردیبهشت ۱۳۳۹، سرمقاله.
  18. مقربی، وزن شعر فارسى، تهران ۱۳۳۷ش.
  19. براى آشنایى با دیدگاهها و نقد و نظر او در این باره رجوع کنید به خانلرى، با دکتر خانلرى، ۱۳۶۶ش ب، ص۲۴ـ۲۵؛ نیز رجوع کنید به شفیعى کدکنى، خانلرى و تحقیقات ادبى، ۱۳۶۹ش، ص۱۶.
  20. مقربى، وزن شعر فارسى، ص۲۶۶ـ۲۷۰.
  21. شفیعى کدکنى، ادبیات ایران از روزگار جامى تا به امروز، ۱۳۸۰ش، ص۴۶۹ـ۴۷۱؛ شعر نو از آغاز تا امروز، ص۵۱.
  22. زرین کوب، حکایت همچنان باقى، ص۴۰۶.
  23. زرین کوب، حکایت همچنان باقى، ص۴۰۶.
  24. رجوع کنید به نادرپور، مردى از بلندیها، ۱۳۷۰ش، ص۲۴۹ـ۲۵۳.
  25. رجوع کنید به نادرپور، مردى از بلندیها، ص۲۴۸ـ۲۴۹.
  26. یارشاطر، درگذشت سخن سالار، ص۴۶۸.
  27. یارشاطر، درگذشت سخن سالار، ص۴۶۸.
  28. نادرپور، مکتب 'سخن'، و نثر 'دبیرى'، ۱۳۷۰ش، ص۲۵۳.
  29. خطیبى نورى، به یاد دوست از دست رفته ام، ص۳۵۰

منابع

  • دانشنامه جهان اسلام، مدخل "پرویز ناتل خانلری"، عبدالحسین آذرنگ، ج ۱۴.