مسافر (کتاب)
نویسنده | داوود بختیاری دانشور |
موضوع | سرگذشتنامه شهیدان/ جنگ ایران و عراق |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
|
غلامحسین افشردی، ۲۵ اسفند ۱۳۳۴ مصادف با زادروز سیدالشهدا (ع) در تهران متولد شد. با پیروزی انقلاب، وارد فعالیتهای مختلف فرهنگی از جمله خبرنگاری شد و در سال ۵۹ با شروع جنگ راهی جبهههای جنوب شده و در بدو ورود به اهواز «واحد اطلاعات عملیات رزمی» را برای دستیابی دقیق از موقعیت دشمن راهاندازی کرد. شهید باقری علاوه بر ارائه اطلاعات، توان و استعداد ذاتی بالایی در تحلیل اطلاعات دشمن داشت و اغلب حرکات احتمالی دشمن در آینده را پیشبینی میکرد. او در دی ماه ۱۳۵۹ به عنوان یکی از معاونین ستاد عملیات جنوب انتخاب شد و در شکست محاصره سوسنگرد و فرماندهی چند عملیات نقش جدی داشت. باقری در ۹ بهمن ۶۱ برای شناسایی و آمادهسازی عملیات والفجر مقدماتی در منطقه فکه در سنگر دیدهبانی به شهادت رسید.
خوانندگانی که قصد داشته باشند بیشتر با شهید غلامحسین افشردی موسوم به حسن باقری آشنا شوند، میتوانند جلد دهم از مجموعه قصه فرماندهان را با عنوان «مسافر» به قلم زندهیاد داوود بختیاری دانشور مطالعه کنند. او که در جبههها با نام «حسن باقری» شناخته میشد، فردی مقید و متشرع بود و نویسنده با آوردن فصل «تولد» مخاطبش را به این باور میرساند که وقتی کسی در روز میلاد حضرت امام حسین (ع) به دنیا آمده و کنار سفره پدری خداپرست تربیت شده باشد، غیر از این هم نمیتواند باشد. زندهیاد بختیاری دانشور به موضوع نذر پدر و مادر شهید افشردی اشاره میکند و طبیعی است که با این نذر و تولد شهید در روز میلاد سیدالشهدا (ع) نامش باید غلامحسین باشد.
در قصه «مسافر» که عنوان اصلی کتاب هم از آن گرفته شده است، نویسنده چشمهای از دلسوزی غلامحسین را نشان میدهد و جرعهای از احساسات پاک انسانی او را به مخاطبش مینوشاند. قصه در قامت یک داستان مستقل میتواند منتشر شود. در این قصه، غلامحسین، قهرمان داستانهای کتاب پس از آنکه به سرعت خودش را به نماز جماعت میرساند، متوجه یک مرد غریبه در مسجد میشود و سرانجام میفهمد که او مسافری غریب و در راه مانده است. او را به خانه میبرد و....
«مسافر» پر از تصویرسازیهای زنده و جذاب است که زندهیاد دانشور آنها را در کتاب خود جای داده است. در داستان «اخراج» ما با یک تصویر بسیار خوب در ابتدای قصه مواجهیم: «از پیچ جاده که گذشتند، غلامحسین پنجره را بست. اتوبوس سرعتش را کم کرد و جلوی قهوهخانهای ایستاد. ظهر بود. بوی آبگوشت بزباش و زغال گلانداخته به مشام میرسید....» این تصویر پر از حس و حال داستانی است.
در بخش «یک روز و یک عهد» به راهکار جالب وی برای مداومت بر شرع مقدس اشاره شده است. شجاعت و ظلمستیزی او به خوبی در ضمن یک خاطره دلهرهانگیز در بخش «روز پیروزی» بیان شده است. نامهای برای بهشت به گفتوگوی جالب شهید مهدی باکری با حسن باقری اشاره میکند. آنها در رابطه با زمان شروع عملیات رمضان اختلاف نظر دارند و در نهایت....
منبع
مسافر، سایت سوره مهر، بازیابی:5 اسفند 1398.