حبیب نجار
«حبیب نجار» شخصیتى مسیحى بود که در منابع اسلامى به «مؤمن آل یس» ملقب است. نسب حبیب نجار را به اختلاف، حبیب بن اَبریا، حبیب بن مرى و حبیب بن اسرائیل ضبط کردهاند.[۱] درباره زندگى زاهدانه و رفتارهاى عابدانه وى مطالبى در منابع آمده است. در منابع اسلامى، ضمن نقل ماجراى «اصحاب القریه» در سوره یس، به نام وى تصریح شده است.
حبیب نجار در منابع اسلامى
نام حبیب نجار صریحاً در قرآن نیامده اما در منابع اسلامى، ضمن نقل ماجراى «اصحابالقَریَة» در آیات ۱۳ـ۲۹ سوره یس، به نام وى تصریح شده است. بنابر این آیات، پس از این که اصحاب قریه دو رسولى را که براى دعوت آنان به توحید آمده بودند، تکذیب میکنند. مردى شتابان از دوردست شهر میآید و مردم را به پیروى از رسولان فرامیخواند و ایمان خود را به پروردگار آشکار میسازد. پس از مرگ وى، قوم او با صیحهاى هلاک میگردند. در منابع اسلامى، این مرد مؤمن حبیب نجّار دانسته شده است.
در تفاسیر و تواریخ اسلامى این داستان با تفصیل بیشتر و گاه با اختلافاتى نقل شده است. بر این اساس حضرت عیسى علیهالسلام دو تن از حواریون خود را به انطاکیه (که در قرآن «القَرْیة» خوانده شده است) میفرستد. فرستادگان عیسى در حوالى شهر با چوپان پیرى روبرو میشوند و او را به پرستش خدا و دین عیسى علیهالسلام دعوت میکنند. چوپان از آنان درخواست معجزه میکند و ایشان پسر بیمار او را شفا میدهند و پیرمرد (که همان حبیب نجّار است) به گفتههاى آنان ایمان میآورد.
دلایل دیگرى نیز براى ایمان آوردن حبیب نقل شده است، از جمله این که رسولان، پسر او را که هفت روز از مرگش میگذشت زنده کردند و دیگر این که خودِ حبیب را که به جذام مبتلا بود شفا دادند. فرستادگان پس از ورود به انطاکیه به دستور پادشاه زندانى میشوند. حضرت عیسى رسول سومى را به یاریشان میفرستد و آنان در حضور پادشاه معجزاتى از خود نشان میدهند اما پادشاه و اطرافیان او (بنابه قولی) تصمیم به قتل رسولان میگیرند. حبیب نجّار هنگامی که از این خبر آگاه میشود، شتابان خود را به منکران میرساند و آنان را به پذیرش یگانهپرستى و معاد دعوت میکند، اما مردم به او حمله میکنند و او را به طرز فجیعى به قتل میرسانند.[۲]
در منابع تفسیرى و روایى، از حبیب نجّار و ایمان وى تجلیل شده است. اگر چه به نوشته برخى منابع، وى پیش از ایمان به رسولان، مشرک بوده است و حتى گفتهاند هفتاد سال بت میپرستیده است،[۳] ولى عدهاى وى را در زمره کسانى چون ورقة بن نوفل، بحیرا و قس بن ساعده شمردهاند که پیش از بعثت پیامبر اکرم به او ایمان داشتهاند،[۴] چنان که تصریح شده حبیب نجار ششصد سال پیش از ظهور اسلام به حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم مؤمن بوده است.[۵]
بر اساس حدیثى نبوى، حبیب نجّار (که از او با لقب مؤمن آل یس یاد شده است) به همراه حزقیل (ملقب به مؤمن آل فرعون) و حضرت على علیهالسلام کسانیاند که حتى لحظهاى به خدا کافر نشدند.[۶] در احادیث دیگرى از پیامبر اکرم، حبیب نجّار از صدیقان، مقربان الهى و اهل بهشت و یکى از مصادیق «ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ»[۷] معرفى شده است.[۸]
مدفن
در منبعى متقدم، محل دفن حبیب نجّار بازار انطاکیه ذکر شده است،[۹] اما به گزارش منابع جدید، مقبره وى در مشرق انطاکیه در دامنه کوه سلبیوس که جبل حبیب نجار نامیده میشود، قرار دارد.[۱۰] در خیابان اصلى انطاکیه نیز مسجدى به نام حبیب نجار هست که ابتدا کلیساى جامع انطاکیه بوده و در دوره اسلامى، مسجد شده است.[۱۱] در منبعى قدیمى نیز از وجود این مسجد خبر داده شده است.[۱۲] همچنین در یکى از تراجم نسبتاً متأخر از قریهاى به نام سیدى حبیب نجّار سخن گفته شده است.[۱۳] در انطاکیه امروزى قریهاى به این نام وجود ندارد اما ناحیه همجوار مسجد حبیب نجّار، داربوس نام دارد که شاید همان قریه باشد.[۱۴]
پانویس
- ↑ رجوع کنید به مقاتل بن سلیمان، ج ۳، ص۵۷۷؛ طبرى، جامع، ج۲۲، ص۱۰۲؛ ثعلبى، قصصالأنبیاء، ص۳۶۵.
- ↑ براى نمونه گزارش هاى منابع تفسیرى و تاریخى از این ماجرا رجوع کنید به مقاتل بن سلیمان، ج۳، ص۵۷۵ـ۵۷۷؛ طبرى، تاریخ، ج۲، ص۱۸ـ۲۱؛ مسعودى، ج۱، ص۷۴؛ ثعلبى، الکشف والبیان، ج۸، ص۱۲۴ـ۱۲۵.
- ↑ رجوع کنید به مقاتل بن سلیمان، ج۳، ص۵۷۶؛ قرطبى، ج۱۵، ص۱۸.
- ↑ رجوع کنید به بغوى، ج۱، ص۷۹؛ فخررازى، ج۳، ص۱۰۴.
- ↑ قرطبى، همانجا
- ↑ رجوع کنید به ثعلبى، قصصالأنبیاء، ص۳۶۶؛ طبرسى، ج۸، ص۶۵۹.
- ↑ سوره واقعه: ۱۳
- ↑ رجوع کنید به مقاتل بن سلیمان، ج۳، ص۵۷۸؛ کوفى، ص۳۵۴، ۴۶۵؛ ابن بابویه، ص۳۸۵؛ نیز رجوع کنید به مجلسى، ج۱۳، ص۵۸، ج۱۴، ص۲۷۳ـ۲۷۴.
- ↑ رجوع کنید به مقدسى، ج۳، ص۱۳۰ـ۱۳۱؛ نیز رجوع کنید به هروى، ص۱۷؛ یاقوت حموى، ج۱، ص۳۸۷.
- ↑ رجوع کنید به د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه؛ بوسه، ص۱۵۷.
- ↑ بوسه، ص۱۵۶
- ↑ رجوع کنید به ابنعبدربّه، ج۶، ص۲۶۸.
- ↑ رجوع کنید به محبى، ج۲، ص۱۴۰
- ↑ بوسه، ص۱۵۷.
منابع
- دانشنامه جهان اسلام، مدخل "حبیب نجار" از جواد محمدزاده مقدّم و طاهره محمدیان.