دعای چهاردهم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش دوم)
اللَّهُمَّ فَکمَا کرَّهْتَ إِلَی أَنْ أُظْلَمَ، فَقِنِی مِنْ أَنْ أَظْلِمَ. اللَّهُمَّ لَا أَشْکو إِلَی أَحَدٍ سِوَاک، وَ لَا أَسْتَعِینُ بِحَاکمٍ غَیرِک، حَاشَاک، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ صِلْ دُعَائِی بِالْإِجَابَةِ، وَ اقْرِنْ شِکایتِی بِالتَّغْییرِ.
اللَّهُمَّ لَا تَفْتِنِّی بِالْقُنُوطِ مِنْ إِنْصَافِک، وَ لَا تَفْتِنْهُ بِالْأَمْنِ مِنْ إِنْکارِک، فَیصِرَّ عَلَی ظُلْمِی، وَ یحَاضِرَنِی بِحَقِّی، وَ عَرِّفْهُ عَمَّا قَلِیلٍ مَا أَوْعَدْتَ الظَّالِمِینَ، وَ عَرِّفْنِی مَا وَعَدْتَ مِنْ إِجَابَةِ الْمُضْطَرِّینَ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ وَفِّقْنِی لِقَبُولِ مَا قَضَیتَ لِی وَ عَلَی، وَ رَضِّنِی بِمَا أَخَذْتَ لِی وَ مِنِّی، وَ اهْدِنِی لِلَّتِی هِی أَقْوَمُ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا هُوَ أَسْلَمُ.
اللَّهُمَّ وَ إِنْ کانَتِ الْخِیرَةُ لِی عِنْدَک فِی تَأْخِیرِ الْأَخْذِ لِی وَ تَرْک الِانْتِقَامِ مِمَّنْ ظَلَمَنِی إِلَی یوْمِ الْفَصْلِ وَ مَجْمَعِ الْخَصْمِ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَیدْنِی مِنْک بِنِیةٍ صَادِقَةٍ وَ صَبْرٍ دَائِمٍ
وَ أَعِذْنِی مِنْ سُوءِ الرَّغْبَةِ وَ هَلَعِ أَهْلِ الْحِرْصِ، وَ صَوِّرْ فِی قَلْبِی مِثَالَ مَا ادَّخَرْتَ لِی مِنْ ثَوَابِک، وَ أَعْدَدْتَ لِخَصْمِی مِنْ جَزَائِک وَ عِقَابِک، وَ اجْعَلْ ذَلِک سَبَباً لِقَنَاعَتِی بِمَا قَضَیتَ، وَ ثِقَتِی بِمَا تَخَیرْتَ. آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ، إِنَّک ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ، وَ أَنْتَ عَلی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ.
ترجمهها
ترجمه انصاریان
بارالها همانطور که ستمکشی را در نظرم ناخوشایند ساختی مرا نیز از ستمکاری حفظ فرما. بارالها به احدی غیر تو شکایت نکنم، و از هیچ حاکمی جز تو یاری نمیجویم، حاشا که چنین کنم، پس بر محمد و آلش درود فرست، و دعایم را به اجابت برسان، و شکایتم را به تغییر وضع کنونی مقرون ساز. بارخدایا مرا به ناامیدی از عدل خود آزمایش مکن، و دشمن را به ایمنی از کیفرت امتحان منمای، تا بر ستم بر من اصرار ورزد، و بر حقّم مستولی شود، و بههمین زودی اورا بهآنچه ستمکاران را بدان تهدید نمودهای آشنا کن، و مرا به اجابتی که به بیچارگان وعده داده ای آگاهی ده،
بارالها بر محمد و آلش درود فرست، و مرا به پذیرفتن هر سود و زیانی که دربارهام مقدّر کردهای موفق کن و مرا به آنچه از دیگری برای من و از من برای دیگری میستانی خشنودی ده، و به راستترین راهم رهنمون شو، و به سالمترین کار بگمار.
بارالها اگر خیر مرا در آن بدانی که گرفتن حقّم به تأخیر افتد، و انتقام از کسی که بر من ظلم روا داشته تا روز روشنشدنِ حق از باطل و جایگاه فراهمآمدن مدعیان (یعنی روز محشر) متروک مانَد، پس بر محمد و آلش درود فرست و مرا از جانب خود به نیت صادقانه و صبر همیشگی یاری فرما و از رغبت ناشایسته و آزمندی اهل حرص پناه ده، و نقشی از ثوابی که برای من ذخیره نمودهای، و جزاء و عقابی که برای دشمنم آماده کردهای در دلم مصوّر فرما و آن را وسیلهای برای خرسندی من به قضایت و اطمینانم به آنچه به جهت من اختیار کردهای قرار ده. ای پروردگار جهانیان دعایم را مستجاب کن، زیرا که تو صاحب فضل عظیمی، و بر هر کاری توانایی.شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
«اَللَّهُمَّ فَکمَا کرَّهْتَ إِلَی أَنْ أُظْلَمَ فَقِنِی مِنْ أَنْ أَظْلِمَ
اَللَّهُمَّ لاَ أَشْکو إِلَى أَحَد سِوَاک وَ لاَ أَسْتَعِینُ بِحَاکم غَیرِک حَاشَاک
فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ صِلْ دُعَائِی بِالْإِجَابَةِ وَ اقْرِنْ شِکایتِی بِالتَّغْییرِ
اَللَّهُمَّ لاَ تَفْتِنِّی بِالْقُنُوطِ مِنْ إِنْصَافِک وَ لاَ تَفْتِنْهُ بِالْأَمْنِ مِنْ إِنْکارِک فَیصِرَّ عَلَى ظُلْمِی وَ یحَاضِرَنِی بِحَقِّی
وَ عَرِّفْهُ عَمَّا قَلِیل مَا أَوْعَدْتَ الظَّالِمِینَ وَ عَرِّفْنِی مَا وَعَدْتَ مِنْ إِجَابَةِ الْمُضْطَرِّینَ»
"الهى آنچنانکه ستم کشیدن را ناپسند من نمودى و ظلم دیگرى را بر من در برابر ذائقه جانم تلخ کردى، از جان بمن ستم بدیگرى را نیز مورد نفرت قرار بده، و از این که بر بنده اى از بندگانت ستم روا دارم مرا حفظ فرما.
الهى در برابر حادثه ظلم به کسى جز تو شکایت نکنم، و از حاکمى بین ظالم و مظلوم جز تو یارى نمى طلبم، آراسته و پاک مى دانم تو را، پس بر محمد و آلش درود فرست و دعایم را به اجابت متصل کن، و گله و شکایتم را با نابود کردن دشمن همراه ساز.
الهى مرا به ناامیدى از عدلت آزمایش مکن، و ستمگر بر من را به آسودگى از جهل به کیفر به معرض امتحان نیاور، تا ستم به مرا ادامه دهد، و بر حق من دست یابد، و به زودى کیفر و عذابى که به ظالمان وعده داده اى به او بنما، و اجابت دعائى که بیه بیچارگان نوید داده اى بر من آشکار کن".
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ وَفِّقْنِی لِقَبُولِ مَا قَضَیتَ لِی وَ عَلَی وَ رَضِّنِی بِمَا أَخَذْتَ لِی وَ مِنِّی
وَ اهْدِنِی لِلَّتِی هِی أَقْوَمُ وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا هُوَ أَسْلَمُ»:
الهى بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا بپذیرفتن آنچه بر سود و زیانم مقدّر نموده اى توفیق ده، و به آنچه براى من از دیگرى و از من براى دیگرى گرفته اى خوشنودم گردان، و به راست ترین راه که صراط مستقیم و همان راه قرآن است راهنمائیم کن، و به انچه از آفات و بلیات دورتر است مرا بگمار."
«اَللَّهُمَّ وَ إِنْ کانَتِ الْخِیرَةُ لِی عِنْدَک فِی تَأْخِیرِ الْأَخْذِ لِی وَ تَرْک الاِنْتِقَامِ مِمَّنْ ظَلَمَنِی إِلَى یوْمِ الْفَصْلِ وَ مَجْمَعِ الْخَصْمِ
فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِهِ وَ أَیدْنِی مِنْک بِنِیة صَادِقَة وَ صَبْر دَآئِم وَ أَعِذْنِی مِنْ سُوءِ الرَّغْبَةِ وَ هَلَعِ أَهْلِ الْحِرْصِ وَ صَوِّرْ فِی قَلْبِی مِثَالَ مَا ادَّخَرْتَ لِی مِنْ ثَوَابِک
وَ أَعْدَدْتَ لِخَصْمِی مِنْ جَزَائِک وَ عِقَابِک وَ اجْعَلْ ذَلِک سَبَباً لِقَنَاعَتِی بِمَا قَضَیتَ وَ ثِقَتِی بِمَا تَخَیرْتَ
آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ إِنَّک ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ وَ أَنْتَ عَلَى کلِّ شَیء قَدِیرٌ»:
"الهى چنانکه خیر من در به تأخیر انداختن گرفتن حق من از ستمگر و به کیفر نرساندن او تا روز قیامت و محل گردآمدن دشمنان است، پس بر محمد و آلش درود فرست و مرا به تصمیم نیکو و شکیبائى دائم کمک فرما، و از خواسته سوء و حرص آزمندان پناهم ده، و در قلبم نمونه پاداشى که برایم در آخرت اندوخته اى و کیفرى که براى دشمنم اماده نموده اى مصّور کن، و آن را وسیله خوشنودى در رضایت من به آنچه مقدر فرموده و اطمینانم به آنچه برایم انتخاب کرده اى قرار ده. الهى دعایم را مستجاب کن، زیرا داراى احسان عظیمى و بر هر چیزى قادر و توانائى".
دلى که مست شد از جام دوست روز الست *** براه دوست به یک سو نهادهر چه که هست
در سراى به بیگانگان فرو بندند *** چو آشنا بدرآید دگر نشاید بست
چه نغمه بود ندانم که خاست از دل چنگ *** که از نشاط به وجد است جان اهل نشست
چه پرده بود که صوفى به وجد پرده درید *** چه نغمه بود که زاهد به رقص توبه شکست
به یمن عشق تو در چشم عالمى امروز *** چو آفتاب بلند و چو خاک را هم پست
حدیث درد من آن صید ناتوان داند *** که درکند تو افتاد و از نگاه تو خست
زخستگى مکن افغان زبستگى مخروش *** که کار بسته گشاید زمهر آنکه ببست
مرا به چاه رنخدان مردمان مفریب *** که حسن روى تو بازار یوسفان بشکست
کنون نه عشق تو دارد هما که روز ازل *** ز عشق، آب و گل او به یکدیگر پیوست
ستم و ستم پیشگان و ستمدیدگان:
من قصد داشتم هر یک از جملات آسمانى دعاى چهاردهم را همراه با آیات و روایات مربوط به ظلم تفسیر کنم، ولى به نظرم رسید آنطور که باید مفهوم ظلم و وضع ظالم و مظلوم به صورتى که لازم است به نظر مطالعه کنندگان نرسد، از این جهت قسمت عمده اى از جملات را ترجمه کرده و تفسیر و توضیح اصل مسئله را مصلحت دیدم در پایان دعا در فصل مفصل و مستقلى ارائه دهم.
اهل لغت ظلم را به ستم، خوردن حق مردم، کار ضد عدالت، چیزى را در غیر محل خود قرار دادن معنا کرده اند. در معارف اسلامى انواع ظلم ها را تحت سه عنوان آورده اند:
عَنْ اَبى جَعْفَر الْباقِرِ علیه السلام قالَ:اَلظُّلْمُ ثَلاثَةٌ: ظُلْمٌ یغْفِرُهُ اللّهُ، وَ ظُلْمٌ لایغْفِرُهُ اللّهُ، وَ ظُلْمٌ لایدَعُهُ. فَاَمَّا الظُلْمُ الَّذى لایغْفِرُهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ فَالشَّرْک بِاللّهِ، وَ اَمَّا الظُّلْمُ الَّذى یغْفِرُهُ اللّهُ عَزَّوَ جَلَّ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فیما بَینَهُ وَ بَینَ اللّهِ عَزَّوَجلَّ، وَ اَمَّا الظُّلْمُ الَّذى لایدَعُهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ فَالْمَداینَهُ بَینَ الْعِبادِ.(۱)
حضرت باقر علیه السلام فرمود: ظلم سه نوع است: ظلمى که خداوند مى بخشد، و ظلمى که نمى بخشد، و ستمى که مکافاتش را در دنیا و آخرت وانمى گذارد.
اما ستمى که نمى بخشد شرک است، اما ظلمى که مى بخشد گناهى است که مؤمن بین خود و خدا دارد واما ستمى که وا نمى گذارد کلیه حقوقى است که مردم به یکدیگر دارند و در موارد ان حقوق ظلم شده.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- "بحار" ج ۷۵، ص ۳۱۱. "کافى" ج ۲، ص ۳۳۰.
آرى مشرک ظالم است، زیرا غیر خدا را که مخلوقى ضعیف و ذلیل است و فقر محض، شریک خدا قرار داده، و عبادت را در غیر محلشّ برده و بجاى طاعت از حق، معصیت گذاشته. البته مشرک اگر بخود آید و دست از شرک بردارد و به توبه وانابه متوسل شود مورد آمرزش قرار مى گیرد.
و مؤمن معصیت کار هم ظالم است زیرا از خواسته مولا ومحبوبش روى گردانده و دچار هوا و هوس شده، و قدرت و قوت خویش را بجاى اینکه خرج عمل صالح کند مصرف گناه نموده.
اما متجاوز به حقوق مردم ظالم است، زیرا آنچه حق مردم بوده، به زور و عنف و به جبر و قدرت از مردم لب کرده، و یا حقى که از پدر و مادر و زن و فرزندان و سایر مردم بر عهده داشته رعایت ننموده.
کلیه آیات قرآن و روایات در رابطه با ظلم خارج از این سه عنوان نیست. البته کتاب خدا را در این زمینه اگر دقت کنیم مى یابیم که حضرت حق مسئله ظلم را تقریباً تحت عنوان سى و شش مرحله که شقوق همان سه نوع است متذکر شده.
من البته به سى و شش عنوانى که آیات استفاده کرده ام اشاره مى کنم سپس آیات هر عنوانى را به نظر مى رسانم انگاه تا جائى که لازم باشد به روایات اصیلى که از رسول خدا و ائمه طاهرین علیهم السلام رسیده تبرک مى جویم.
سی و شش ویژگی برای ستمکاران:
۱ - پایمال کردن حقوق زن چه در زمانى که در قید زوجیت است و چه وقتى که زمینه طلاق شرعى پیش آید ظلم است.
«اَلطَّلاقُ مَرَّتانِ فَاِمْساک بِمَعْرُوف اَوْ تَسْریحٌ بِاِحْسان وَلا یحِلُّ اَنْ تَأْخُذُوا مِمّا آتَیتُمُوهُنَّ شَیئاً اِلّا اَنْ یخافا اَلّا یقیما حُدُودَ اللّهِ فَاِنْ خِفْتُمْ اَلّا یقیما حُدُودَ اللّهِ فَلا جُناحَ عَلَیهِما فیمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْک حُدُودُ اللّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ یتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَاُولئِک هُمُ الظّالِمُونَ».(۱)
طلاق (طلاقى که رجوع و بازگشت دارد) دو مرتبه است کو در هر دو مرتبه یا باید بطور شایسته همسر خود را نگاهدارى کند و آشتى نماید، و یا با نیکى او را رها سازد و از او جدا شود، و براى شما حلال نیست که چیزى از آنچه به آنها داده اید پس بگیرید، مگر اینکه دو همسر از این بترسند که حدود الهى را برپا ندارند، اگر بترسید که حدود الهى را رعایت نکنند مانعى براى آنها ندارد که زن فدیه و عوضى بپردازد و طلاق بگیرد، اینها حدود و مرزهاى الهى است، از آن تجاوز نکنید، هر کس از آن تجاوز کند ستمگر است.
«وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکوهُنَّ بِمَعْرُوف أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوف وَلاَ تُمْسِکوهُنَّ ضِرَاراً لِتَعْتَدُوا وَمَن یفْعَلْ ذلِک فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلاَ تَتَّخِذُوا آیاتِ اللّهِ هُزُواً وَاذْکرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیکمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَیکم مِنَ الْکتَابِ وَالْحِکمَةِ یعِظُکم بِهِ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ بِکلِّ شَیء عَلِیمٌ»(۲)
و هنگامى که زنان را طلاق دادید، و به آخرین روزهاى عده رسیدند، یا به طرز صحیحى آنها را نگاهدارید و آشتى کنید، و یا آنها را به طرزپسندیده اى رها سازید، و هیچ گاه بخاطر زیان رسانیدن و تعدى کردن، با آنها آشتى نکنید، و کسى که چنین کند به خویشتن ستم کرده، و با این اعمال و سوء استفاده کردن از قوانین، آیات خدا را به باد استهزاء و مسخره نگیرید و به خاطر بیاورید نعمت خدا را بر خود، و کتاب آسمانى و علم و دانشى که بر شما نازل کرده و شما را به آن پند مى دهد، و از خدا بپرهیزید و بدانید خداوند از هر چیزى آگاه است.
اینکه فرموده ظلم به همسر ظلم به نفس است، شاید بخاطر این است که اولا: رجوعى که بر اساس حق کشى باشد، دیگر هیچگونه آرامشى در آن نمى توان یافت. و ثانیاً: از نظر قرآن زن و مرد در نظام خلقت جزء یک پیکرند بنابراین پایمال کردن حقوق زن، تعدى و ظلم به خود خواهد بود. و ثالثاً: کسى که به دیگرى ستم مى کند در واقع به استقبال کیفر الهى مى رود و در حقیقت به خویشتن ظلم کرده است.
معمولا بعضى از مردم هزاران خلافکارى مرتکب مى شود، ولى براى رهائى از فشار وجدان و با خیال خود فرار از عذاب الهى، به حیله ها و کلاه هاى شرعى متوسل شده، و ظواهر احکام و آیات را در دستاویز خود قرار مى دهند.
قرآن این روش را یک نوع استهزاء به آیات و مقررات الهى مى داند، و متأسفانه این انحراف در موارد زیادى از احکام به چشم مى خورد که یکى از آنها همین طلاق است، زیرا حق رجوع براى مرد همانطور که گذشت بخاطر این است که ازدواج هر چه بیشتر پایدار بماند، ولى بعضى درست بر خلاف این منظور گام بر مى دارند یعنى با استفاده از حق رجوع درصدد انتقام جوئى و آزار زن بر مى آیند، و در زیر نقاب عمل به قانون چهره واقعى ستمگرانه خود را مى پوشانند. این همان استهزاء به قرآن و قانون است، آیه مورد بحث مى گوید: آیات خدا را بازیچه قرار ندهید و به یاد نعمت بزرگ آئین خدا و کتاب آسمانى که براى سعادت شما آمده است باشید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- بقره، ۲۲۹.
۲- بقره، ۲۳۱.
دین و مجموعه مقررّات آن از نظام ثابت همین جهان سرچشمه گرفته و با اتکاى به مصالح واقعى انسان وضع گردیده است، بنابراین نباید با چشم پوشى از مصالح و چسبیدن به ظاهر خشک، قسمتى از احکام، قالب هاى بى روحى بسازید که هم منافع شما را به خطر بیندازد و هم دهن کجى به آیات خدا محسوب شود.
در آخر آیه براى دفاع از حقوق زن و جلوگیرى از سوء استفاده از احکام الهى، این حقیقت را بخاطر مى آورد که از خدا بپرهیزید و بدانید او از تمام کارهاى شما و همه اسرار این جهان آگاه است.(۱)
مضامین دو آیه مورد بحث با شدتّى بیشتر در اولین آیه سوره مبارکه طلاق آمده است.
۲ - ایمان نیاوردن به حضرت حق، در صورتیکه زمینه تحقق ایمان براى هر انسانى آماده است، و پاسخ ندادن به دعوت انبیاء که انسان را به خدا و قیامت و عمل صالح و اخلاق حسنه دعوت مى کنند ظلم است:
«هَلْ ینْظُرُونَ اِلّا اَنْ تَأْتِیهُمُ الْمَلائِکةُ اَوْ یأْتِىَ اَمْرُ رَبَّک فَعَلَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ مَا ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَلکنْ کانُوا اَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ. فَاَصابَهُمْ سَیئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یسْتَهْزِؤُنَ».(۲)
این منکران معاند، این طایفه اى که به خداوند ایمان نیاوردند، و دعوت انبیا را اجابت ننمودند جز آنکه، یا فرشتگان عذاب بر سر آنها بیایند، یا حکم حق به هلاک آنان در رسد دیگر چه انتظار مى برند، منکران پیشین هم به همین صورت بودند، خداوند با فرستادن عذاب بر سرآنان اصلا به آنها ستم نکرد، بلکه آنان به خویشتن ظلم کردند، که خود را از ایمان محروم، و از پاسخ دادن به دعوت انبیاء سرباز زدند. پس به کیفر اعمال زشت خود رسیدند، و آن عذابى که آن را باور نداشتند و به آن استهزاء مىورزیدند به آنان احاطه کرد.
«قالَتْ رَبّ اِنّى ظَلَمْتُ نَفْسى وَ اَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیمانَ لِلّهِ رَبَّ الْعالَمینَ».(۳)
بلقیس ملکه سبا در راه ملاقات با سلیمان گفت: خداوندا در گذشته از زندگى که اهل ایمان نبودم، و دعوت انبیاء را پاسخ نگفتم بر خود ستم کردم و اینک با رسول تو سلیمان، تسلیم پروردگار عالمیان گردیم.
«ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى بِآیاتِنا اِلى فِرْعُونَ وَ مَلَائِهِ فَظَلَمُوا بِها فانْظُرْ کیفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدینَ».(۴)
پس از انبیاء و رسولان، باز موسى را با آیات و ادّله روشن بسوى فرعون و قومش فرستادیم، آنها هم با آیات ما به ظلم و ستم برخاستند، و راه عناد و انکار و تجاوز از حدود الهى پیمودند، بنگر که عاقبت به روز تبهکاران چه رسید.
۳ - تخلّف از دستورات حق و بعبارت دیگر گناه و معصیت، ظلم است:
«اِلّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوء فَاِنّى غَفُورٌ رَحیمٌ».(۵)
مگر آنان که به گناه و معصیت آلوده شدند و بر خود ستم کردند، ولى بدى خود را به نیکى و عمل صالح و اخلاق حسنه تبدیل کردند، به حقیقت خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَذَرُوا مَا بَقِی مِنَ الرِّبَا إِن کنْتُم مُؤْمِنِینَ - فَإِن لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْب مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَکمْ رُؤوسُ أَمْوَالِکمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ»(۶)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- "تفسیر نمونه" ج ۲، ص ۱۲۵.
۲- نحل، ۴۴- ۳۴.
۳- نمل، ۴۴.
۴- اعراف، ۱۰۳.
۵- نمل، ۱۱.
۶- بقره، ۲۷۸ - ۲۷۹.
اى کسانى که ایمان آورده اید، تقواى الهى را و خوددارى از معصیت را رعایت کنید، و آنچه از ربا باقى مانده اگر ایمان دارید رها کنید. اگر چنین ننامئید بدانید با جنگ خدا و رسول او روبرو خواهید بود، و اگر توبه کنید سرمایه هاى اصلى شما که بدون رابست از شماست، نه ستم مى کنید و نه بر شما ستم وارد مى شود.
«وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیهِمْ عِجْلا جسداً لَهُ خُوارٌ اَلَمْ یرَوْا اَنَّهُ لایکلَّمُهُمْ وَلایهْدیهِمْ سَبیلا اِتَّخَذُوهُ وَ کانُوا ظالِمینَ».(۱)
قوم موسى پس از رفتنش به طور، مجسمه گوساله اى که صدا داشت از طلا و زیورهاى خود ساخته و به پرستشش برآمدند، آیا مشاهده نکردند که آن مجسمه بى روح با آنها سخن نمى گوید و آنان را به راهى راهنمائى نمى کند؟ در عین حال باز در پى آن رفتند و آنان که از فرمان حق سرتافتند و به راه عصیان قدم گذاشتند قومى ستمکار بودند.
«قالا رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا وَ اِنْ لَمْ تَغْفِرْلَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ».(۲)
چون آدم و حوا بر خلاف خواسته حضرت حق به درخت به درخت نهى شده نزدیک شدند و در وضع آنان تغییر پیش آمد، به محضر حضرت رب عرضه داشتند: خداوندا بر خود ستم کردیم، و اگر تو ما را نبخشى و بر ما رحمت نیاورى سخت از زیانکاران شده ایم.
۴ - بت پرستى و غیر خدا را با خدا شریک قرار دادن ظلم و بلکه بنا به فرموده قرآن مجید ظلم عظیم است:
«وَ اِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یعِظُهُ یا بُنَىَّ لا تُشْرِک بِاللّهِ اِنَّ الشَّرْک لَظُلْمٌ عَظیمٌ».(۳)
اى رسول ما یاد کن زمانى را که لقمان در مقام پند و موعظه به فرزندش گفت: اى پسرم هرگز به خدا شرک نیاور، شرک ستم بسیار بزرگى است.
«وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یاقَوْمِ إِنَّکمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکمْ بِاتِّخَاذِکمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکمْ ذَلِکمْ خَیرٌ لَکمْ عِنْدَ بَارِئِکمْ فَتَابَ عَلَیکمْ إِنَّهُ هُوَ الْتَّوَّابُ الْرَّحِیمُ»(۴)
و یاد کنید زمانى که موسى به قوم خود گفت: اى قوم، شما را از روى جهل و نادانى گوساله پرست شدید و به خود ظلم کردید، اکنون بسوى خدا بازگردید و به کیفر جهالت خود به کشتن یکدیگر تیغ برگشید، این عمل در پیشگاه خدا بهتر کفاره عمل شماست، آنگاه از شما در گذشت و توبه شما را پذیرفت که خدا توبه پذیر و مهربان است.
«وَ لاتَدْعُ مِنْ دُونِ اللّهِ مالا ینْفَعُک وَلایضُرُّک فاِنْ فَعَلْتَ فَاِنَّک اِذاً مِنَ الظّالِمینَ».(۵)
اى رسول من به مردم بگو خداوند مرا فرموده که غیر از خداى یکتا هیچ یک از این معبودهاى باطل را که به حال تو سود و ضررى ندارند مخوان، و گرنه دچار شرکت شده از ستمکاران خواهى بود.
۵ - رخ تابیدن از یاد خدا و برنامه هاى حق و بخصوص قرآن مجید که باعث افتادن در دامن شیطان است و مورث عذاب آخرت، ظلم است:
«وَ مَنْ یعْشُ عَنْ ذِکرِ الرَّحْمنِ نُقَیضْ لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ. وَ اِنَّهُمْ لَیصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبیلِ وَ یحْسَبُونَ اَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ. حَتّى اِذا جاءَنا قالَ یالَیتَ بَینى وَ بَینَک بُعْدَ الْمَشْرِقَینِ فَبِئْسَ الْقَرینُ. وَلَنْ ینْفَعَکمُ الْیوْمَ اِذْ ظَلَمْتُمْ اَنَّکمْ فِى الْعَذابِ مُشْتَرِکونَ» (۶)
هر کس از یاد خدا غافل و روى گردان شود، شیطانى را سراغ او مى فرستیم و همواره قرین او باشد. و آن شیاطین این گروه را از یاد خدا باز مى دارند، در حالیکه گمان مى کنند هدایت یافتگان حقیقى آنها هستند. تا زمانى که نزد ما حاضر شود، مى گوید: اى کاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود، چه بد همنشینى هستى تو. هرگز این گفتگوها امروز به حال شما سودى ندارد، چرا که ظلم کردید، و همه در عذاب مشترک هستید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- اعراف، ۱۴۸.
۲-اعراف، ۲۳.
۳- لقمان، ۱۳.
۴- بقره، ۵۴.
۵- یونس، ۱۰۶.
۶- زحرف، ۳۳ - ۳۹.
نیمى ز عمر در عقب قیل و قال شد *** نیم دگر زعمر گران صرف حال شد
گه شربت وصال خورندگاه زهر هجر *** این چند روز عمر به هجر و وصال شد
دنیا امان نداد که عقبى طلب کنم *** اى دیده خون ببار که از کف مجال شد
پیرى رسید و ماه جوانى غروب کرد *** آن قامت الف صفتم شکل دال شد
این چند روز غمر که بودم در این جهان *** کارم تمام غیبت و وز رو و بال شد
سرمایه شد تمام و نکردم تجارتى *** دیدى چگونه بدر تمامم هلال شد
ره دور وقت دیر و پر و بال ریخته *** امروز نوبت کرم ذوالجلال شد
یارب به حق حضرت زهرا مرا ببخش *** یارب مرا ببخش که از کف مجال شد
رستم که در زمان خودش دومى نداشت *** در زیر پاى رخش اجل پایمال شد
دنیا عجوزهاى است زرنگ و جوان فریب *** حاشا که مرد، عاشق این پیره زال شد
ساعى سرود چند کلامى براى پند *** خرّم کسى از پى کسب کمال شد
۶ - تبدیل حکم حضرت حق به غیر ظلم است:
«فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَیرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِمَا کانُوا یفْسُقُونَ»(۱)
پس آن ستمکاران حکم خدا را تبدیل بغیر آن کردند، ما نیز به کیفر بدکارى و نافرمانى برایشان عذابى سخت نازل کردیم.
«فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلا غَیرَ الَّذى قیلَ لَهُمْ فَاَرْسَلْنا عَلَیهِمْ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یظْلِمُونَ».(۲)
آنگاه ستمکاران از ایشان آنچه را از حکم خدا بر آنان گفته شده بود تبدیل کردند، ماهم به کیفر ستمکارى آنها از آسمان عذابى سخت بر سرشان فرو فرستادیم.
۷ - خداوند هر گونه ظلم و ستمى را از خود نفى مى کند، و مسئله ستم را مخصوص بخود انسان مى داند:
«تِلْک آیاتُ اللّهِ نَتْلُوها عَلَیک بِالْحَقَّ وَ مَا اللّهُ یریدُ ظُلْماً لِلْعالَمینَ».(۳)
اینها آیات خداست که به حق بر تو مى خوانیم و خداوند ستمى براى جهانیان نمى خواهد.
«مَثَلُ مَا ینْفِقُونَ فِی هذِهِ الْحَیاةِ الدُّنْیا کمَثَلِ رِیح فِیهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْم ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَکتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَلکنْ أَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ»(۴)
داستان کافران در مالى که براى پیشرفت مقاصد دنیوى خود صرف کنند و از آن هیچ بهره اى نیابند بدان ماند که باد سرد شدیدى به زراعت قوم ستمکارى برسد و همه را نابود کند و خداوند بر آنان ستمى روا نداشت ولى آنان به خود ستم کردند.
«وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَلکنْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ فَما اَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ التَّى یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ مِن شىْء لَمّا جاءَ اَمْرُ رَبّک وَ ما زادُوهُمْ غَیرَ تَتْبیب».(۵)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- بقره، ۵۹.
۲- اعراف، ۱۶۲.
۳- آل عمران، ۱۰۸.
۴- آل عمران، ۱۱۷.
۵- هود، ۱۰۱.
و آنان که بر اثر بى ایمانى و نداشتن عمل صالح و ظلم و ستم بهلاکت رسیدند نه ما بر آنها بلکه خود بر خویشتن ستم کردند. و غیر خدا یعنى همه معبودهاى باطنى که مى پرستیدند، رفع هلاکت از آنان ننمود، و هنگامى که امر قهر خدا بر هلاکشان در رسید، معبودهاى قّلابى چیزى جز حسرت بر آنها نیفزودند.
«وَ عَلَى الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَیک مِنْ قَبْلُ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَلکنْ کانُوا اَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ».(۱)
و ما همان چیزها که بر تو از پیش بیان کردیم بر یهودیان حرام نمودیم، و در این برنامه بر آنان ستم نکردیم، لکن آنها بر خود ستم روا داشتند( که راه کفر و عصیان و آلوده شدن به محرمات را پیمودند).
«اِنَّ اللّهَ لایظْلِمُ النّاسَ شَیئاً وَلکنَّ النّاسَ اَنْفُسهُمْ یظْلِمُونَ».(۲)
خداوند به هیچ کس ستم نخواهد کرد، ولى مردم در حق خود در تمام شئون حیات ستم مى کنند.
«وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَلکنْ کانُوا هُمْ الظّالِمینَ».(۳)
و ما به آنان که خود را دچار عذاب آخرت کردند ستمى نکردیم، بلکه خودشان مردمى ستمکار بودند.
۸ - ستمکاران را در دنیا و آخرت عذاب سخت است:
وَمِنَ النَّاسِ مَن یتَّخِدُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْدَاداً یحِبُّونَهُمْ کحُبِّ اللّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبَّاً لِلَّهِ وَلَوْ یرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً وَأَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ»(۴)
وبعضى از مردم غیر خدا را همانند خدا بگیرند، دوست دارند بتان را چنانکه باید خدا را دوست داشته باشند، لکن آنان که اهل ایمانند در محبت و علاقه نسبت به خداوند شدید هستند، و آنها که ستم کردند "معبودى غیر خدا انتخاب نمودند" هنگامى که عذاب خدا را مشاهده کنند خواهند دانست که تمام قدرت بدست خدا است و او داراى مجازات شدید است.
«وَمَن یعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیتَعَدَّ حُدُودَهُ یدْخِلْهُ ناراً خَالِداً فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِینٌ»(۵)
و هر کس خدا و رسولش را نافرمانى کند و از احکام و حدود الهى پافرا نهد، او را در آتش درافکند، و همیشه در آن معذب است، و در آن عذاب همواره در خوارى و ذلت خواهد بود.
«أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکتَابِ وَتَکفُرُونَ بِبَعْض فَمَا جَزَاءُ مَنْ یفْعَلُ ذلِک مِنْکمْ إِلاَّ خِزْی فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَیوْمَ الْقِیامَةِ یرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِل عَمَّا تَعْمَلُونَ»(۶)
چرا به برخى از احکام کتاب که به نفع شماست ایمان آورده و به بعضى دیگر کافر مى شوید، پس جزاى چنین مردم بدکردار چیست؟ جز ذلت و خوارى در دنیا و سخت ترین عذاب در قیامت و خداوند از کرده هاى شما بى خبر نیست.
«إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فساداً أَن یقَتَّلُوا أَوْ یصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِنْ خِلاَف أَوْ ینفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِک لَهُمْ خِزْی فِی الدُّنْیا وَلَهُمْ فِی الاْخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ»(۷)
همانا کیفر آنان که با خدا و رسول او به جنگ برمى خیزند و در روى زمین سعى در فساد دارند جز این نباشد که آنها را کشته یا به دار کشند و یا دست راست و پاى چپ آنان را یا به عکس ببرند و یا آنها را نفى بلد نمایند این ذلت و خوارى دنیا آنهاست، اما در آخرت به عذابى بزرگ مبتلایند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- نحل، ۱۱۸.
۲- یونس، ۴۴.
۳- زخرف، ۷۶.
۴- بقره، ۱۶۵.
۵- نساء، ۱۴.
۶- بقره، ۸۵.
۷- مائده، ۳۳.
«ثانِىَ عِطْفَهِ لِیضِلَّ عَنْ سَبیلِ اللّهِ لَهُ فِى الدُّنْیا خِزْىٌ وَ نُذیقُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ عَذابَ الْحَریقِ».(۱)
با تکبر و نخوت از حق اعراض کرد، تا خلق خدا را از راه الهى گمراه گرداند، چنین کسى را در دنیا ذلت و خوارى است، و در آخرت عذاب سوزان خواهیم چشاند.
«لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواش وَکذلِک نَجْزى الظّالِمینَ».(۲)
براى آنان که آیات خدا را تکذیب کردند، و راه استکبار پوئیدند، بسترها در دوزخ گسترده و سراپرده ها افراشته اند، و این است جزاى ستمکاران.
۹ - اگر اهل ستم و آلودگان به ظلم توبه کنند توبه آنان بوسیله حضرت حق پذیرفته خواهد شد:
«وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ یصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ یعْلَمُونَ.أُولئِک جَزَاؤُهُم مَغْفِرَةٌ مِن رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ»(۳)
و آنان که هرگاه کارناشایسته اى از ایشان سر زند و ظلمى بر خود کنند خدا را به یاد آرند و از گناه خویش به درگاه حق توبه و استغفار نمایند و کسى جز خدا آمرزنده گناه نیست، و بر بد خود اصرار و پافشارى نورزند چون به زشتى معصیت آگاهند، آنها هستند که پاداش توبه آنان آمرزش حق است و بهشت هائى که از زیر درختانش نهرها جارى است و چه نیکوست پاداش نیکوکاران عالم.
شنیدم که مستى زتاب نبید(۴) *** به مقصوره مسجدى در دوید
بنالید بر آستان کرم *** که یارب فردوس اعلام برم
مؤذّن گریبان گرفتش که هین *** سگ و مسجد اى غافل از عقل و دین
چه شایسته کردى که جوئى بهشت *** نمى زیبدت ناز با روى زشت
چه گفت این سخن مرد بگریست مست *** که از من بدار اى جوانمرد دست
عجب دارى از لطف پروردگار *** که باشد گنه کارى امیدوار
تو را مى نگویم که عذرم پذیر *** در توبه باز است و حق دستگیر
همى شرم دارم زلطف کریم *** که خوانم گنه پیش عفوش عظیم
کسى را که پیرى در آرد زپاى *** چو دستش نگیرى نخیزد زجاى
من آنم زپا اندر افتاده پیر *** خدایا بفضل خودت دست گیر
نگویم بزرگى و جاهم ببخش *** فروماندگى و گناهم ببخش
اگر یارى اندک زلل داندم *** زنا بخردى شهره گرداندم
تو بینا و ما خائف از یکدیگر *** که تو پرده پوشى و ما پرده در
برآورده هر دم زبیرون خروش *** تو با بنده در پرده و پرده پوش
به نادانى ار بندگان سرکشند *** خداوندگان قلم درکشند
اگر جرم بخشى به مقدار جود *** نماند گنه کارى اندر وجود
گرم دست گیرى بجائى رسم *** ورم بفکنى بر نگیرد کسم
و گر خشم گیرى بقدر گناه *** بدوزخ فرست و ترازو مخواه
که زور آورد گر تو یارى دهى *** که گیرد چو تو رستگارى دهى
دو خواهند بودن به محشر فریق *** ندانم کدامین دهندم طریق
چو از دست من جز کجى برنخاست *** عجب گر بود راهم از دست راست
دلم مى دهد گاه گاه این نوید *** که حق شرم دارد زموى سفید
ولکن چسان شرم دارد زمن *** که شرمم نمى آید از خویشتن
نه یوسف که چندان بلا دید و بند *** چو حکمش روان گشت و قدرش بلند
گنه عفو کرد آل یعقوب را *** که معنى بود صورت خوب را
به کردار بدشان مقید نکرد *** بضاعات مزجاتشان رد نکرد
ز لطف همین چشم داریم نیز *** بدین بى بضاعت ببخش اى عزیز
کس از من سیه نامه تر دیده نیست *** که هیچم فعال پسندیده نیست
جز این کاعتمادم بیارى توست *** امیدم به آمرزگارى توست
بضاعت نیاوردم الّا امید *** خدایا زعفوم مکن ناامید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- حج، ۹.
۲- اعراف، ۴۱.
۳- آل عمران، ۱۳۵ - ۱۳۶.
۴- نبیذ: شراب. از بابت ضرورت شعرى با دال آورده.
«وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوک فَاسْتَغْفَرَوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّاباً رَحِیماً»(۱)
و اگر ایشان هنگامى که بر خود وسیله گناه ستم مى کردند، پس به نزد تو مى آمدند و از حضرت حق طلب مغفرت مى نمودند، و پیامبر هم براى آنان آمرزش خواهى مى کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان مى یافتند.
وَمَن یعْمَلْ سُوءاً أَوْ یظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یسْتَغْفِرِ اللّهَ یجِدِ اللّهَ غَفُوراً رَحِیماً»(۲)
و هر کس که کار زشتى از او سر زند یا به خود ستم نماید سپس از خداوند طلب عفو و آمرزش کند، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت.
«فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ یتُوبُ عَلَیهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»(۳)
پس هر کس بعد از ستمى که کرده توبه کرد و کار خود را اصلاح نمود به حقیقت که خداوند او را خواهد بخشید، که خدا بخشنده مهربان است.
«وَ اِنَّ رَبَّک لَذُو مَغْفِرَةِ لِلّناس عَلى ظُلْمِهِمْ وَ اِنَّ رَبَّک لَشَدیدُ الْعِقابِ».(۴)
خداوند صاحب آمرزش بر مردم است بخاطر ستمى که کرده اند و هم صاحب قهر و انتقام سخت.
۱۰ - تداوم ظلم و ستم و عصیان و معصیت تا وقت مرگ باعث بسته شدن در توبه است.
«وَلَیسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یعْمَلُونَ السَّیئاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِینَ یمُوتُونَ وَهُمْ کفَّارٌ أُولئِک اعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِیماً»(۵)
و کسى که در تمام عمر به اعمال زشت اشتغال ورزد تا آنگاه که مرگ را مشاهده کند، در آن ساعت پشیمان شده بگوید الآن توبه کردم، توبه اش مورد قبول نیست، چنان که هر کس به حال کفر بمیرد نیز توبه اش پذیرفته نمى باشد، براى این گروه عذابى بس دردناک مهیا ساختیم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- نساء، ۶۴.
۲- نساء، ۱۱۰.
۳- مائده، ۳۹.
۴- رعد، ۶.
۵- نساء، ۱۸.
«إِنَّ الَّذِینَ کفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ یکنِ اللّهُ لِیغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِیهْدِیهُمْ طَرِیقاً. إِلاَّ طَرِیقَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً وَکانَ ذلِک عَلَى اللّهِ یسِیراً»(۱)
آنان که کافر شدند و ستم کردند "هم ستم به حق کردند که آنچه شایسته آن بود انجام ندادند، و هم ستم به خویش کردند که خود را از سعادت محروم ساختند، و در درهّ ضلالت سقوط نمودند، و هم به دیگران ستم کردند که آنها را از راه حق بازداشتند" چنین افرادى هرگز مشمول آمرزش پروردگار نخواهند شد و هدایت نخواهند یافت و خدا آنان را جز به جهنم هدایت نمى کند و این کار براى خداوند آسان است.
«فَقُطِعَ دابرُ الْقَوْمِ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُلِلّهِ رَبّ الْعالَمینَ».(۲)
پس به کیفر ستمگرى ریشه ستمکاران کنده شد، ستایش خداى را که پروردگار جهانیان است.
۱۱ - دعا درباره ستمکاران معاند مستجاب نیست:
«وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَإِنَّ وَعْدَک الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْکمُ الْحَاکمِینَ قَالَ یانُوحُ إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهْلِک إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صَالِح فَلاَ تَسْأَلْنِی مَا لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُک أَن تَکونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ»(۳)
به نوح به درگان خدا عرضه داشت: پروردگارا فرزند من از اهل من است که وعده لطف به آنها دادى و وعده تو حق است که نیرومندترین حکم فرمایانى.
خداوند به نوح خطاب کرد: که فرزندت هرگز اهل تو نیست او عمل ناشایسته اى است، پس تو از من تقاضاى امرى که هیچ از حال آن آگاه نیستى مکن، من تو را پند مى دهم تا از جاهلان نباشى.
«اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَتَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَن یغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذلِک بِأَنَّهُمْ کفَرُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَاللّهُ لاَیهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ»(۴)
اى رسول من تو بر آن مردم منافق خواهى طلب آمرزش بکن یا نکن، اگر هفتاد مرتبه هم از خدا براى آنان طلب مغفرت کنى خدا آنان را هرگز مورد غفران نخواهد داد، زیرا آنان از راه فسق و سرکشى و عناد به خدا و رسول کافر شدند، و خدا فاسقان را هدایت نخواهد کرد.
۱۲ - میل و اعتماد و رغبت به ظالمان امرى ممنوع و حرام است:
«وَلاَ تَرْکنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکمْ النَّارُ وَمَا لَکم مِن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ»(۵)
و تکیه بر ظالماننکیند که موجب مى شود آتش شما را فرو گیرد و در آنحال جز خدا هیچ ولى و سرپرستى نخواهید داشت و یارى نمى شوید.
در تفسیر شریف نمونه مى خوانیم: در این مسئله چند نکته مهم است که بایدبه آن توجه کرد:
۱ - مفهوم "رکون" - رکون از ماده "رکن" به معناى ستون و دیواره هائى است که ساختمان یا اشیاء دیگر را بر سر پا مى دارد و سپس به معنى اعتماد و تکیه کردن بر چیزى بکار رفته است.
گرچه مفسران معانى بسیارى براى این کلمه در ذیل آیه آورده اند، ولى همه یا غالب آنها به یک مفهوم جامع و کلى باز مى گردد، مثلا بعضى آن را به معنى تمایل، و بعضى به معنى همکارى، و بعضى به معنى اظهار رضایت یا دوستى و بعضى به معنى خیر خواهى و اطاعت ذکر کرده اند که همه اینها در مفهوم جامع اتکاء و اعتماد ووابستگى جمع است.
۲ - در چه امورى نباید به ظالمان تکیه کرد- بدیهى است که در درجه اول نباید در ظلمها و ستمگریهایشان شرکت جست و از آنها کمک گرفت، و در درجه بعد اتکاء بر آنها در آنچه مایه ضعف و ناتوانى جامعه اسلامى و ملّت محمدى و از دست دادن استقلال و خودکفائى و تبدیل شدن به یک عضو وابسته و ناتوان مى گردد باید از میان برود که این گونه رونها جز شکست و ناکامى و ضعف جوامع اسلامى نتیجه اى نخواهد داشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- نساء، ۱۶۸ - ۱۶۹.
۲- انعام، ۴۵.
۳- هود، ۴۵ - ۴۶.
۴- توبه، ۸۰.
۵- هود، ۱۱۳.
و اما اینکه: فى المثل مسلمانان با جوامع غیر مسلمان روابط تجارى یا علمى بر اساس حفظ منافع مسلمین و استقلال و ثبات جوامع اسلامى داشته باشند نه داخل در مفهوم رکون به ظالمین است و نه چیزى است که از نظر اسلام ممنوع بوده باشد، و در عصر خود پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و اعصار بعد همواره چنین ارتباطى وجود داشته است.
۳ - فلسفه تحریم رکون به ظالمان: تکیه بر ظالم، مفاسد و نابسامانیهاى فراوانى مى آفریند که بطور اجمال بر هیچ کس پوشیده نیست ولى هر قدر در این مسئله کنجکاوتر شویم به نکات تازه اى دست مى یابیم:
تکیه بر ظالمان باعث تقویت آنهاست و تقویت آنها باعث گسترش دامنه ظلم و فساد و تباهى جامعه هاست، در دستورات اسلامى میخانیم که انسان تا مجبور نشود( و حتى در پاره اى از اوقات مجبور هم شود) نباید حق خود را از طریق یک قاضى ظالم و ستمگر بگیرد، چرا که مجبور هم شود) نباید حق خود را از طریق یک قاضى ظالم و ستمگر بگیرد، چرا که مراجع به چنین قاضى و حکومتى براى احقاق حق مفهومش به رسمت شناختن ضمنى و تقویت اوست، و ضرر این کار گاهى از زیانى که بخاطر از دست دادن حق مى شود بیشتر است.
تکیه بر ظالمان در فرهنگ در فرهنگ فکرى جامعه تدریجاً اثر مى گذارد و زشتى ظلم و گناه را از میان مى برد و مردم را به ستم کردن و ستمگر بودن تشویق مى نماید.
اصولا تکیه و اعتماد بر دیگران که در شکل وابستگى آشکار گردد، نتیجه اى جز بدبختى نخواهد داشت، تا چه رسد به اینکه این تکیه گاه ظالم و ستمگر باشد. یک جامعه پیشرو و پیشتاز و سربلند و قوى، جامعه اى است که روى پاى خود بایستد، همانگونه که قرآن در مثال زیبایى در سوره فتح، آیه ۲۹ مى فرماید: "فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ." همانند گیاه سرسبزى که روى پاى خود ایستاده و براى زنده ماندن و سرافرازى نیاز به وابستگى به چیز دیگر ندارد.
یک جامعه مستقل و آزاد، جامعه اى است که از هر نظر خود کفا باشد و پیوند و ارتباطش با دیگران، پیوندى بر اساس منافع متقابل باشد، نه بر اساس اتکاء یک ضعیف بر قوى، این وابستگى خواه از نظر فکرى و فرهنگى باشد یا نظامى یا اقتصادى و یا سیاسى، نتیجه اى جز اسارت و استثمار به بار نخواهد آورد و اگر این وابستگى به ظالمان و ستمگران باشد، نتیجه اش وابستگى به ظلم آنها و شرکت در برنامه هاى آنها خواهد بود.
البته فرمان آیه فوق مخصوص به روابط جامعه ها نیست، بلکه پیوند و رابطه دو فرد را با یکدیگر نیز شامل مى شود که حتى یک انسان آزاده و با ایمان هرگز نباید متیک به ظالم و ستمگر بوده باشد که علاوه بر از دست دادن استقلال، سبب کشیده شدن به دایره ظلم و ستم او و تقویت و گسترش فساد و بیدادگرى خواهد بود. منظور از الَّذینَ ظَلَمُوا تمام کسانى هستند که دست به ظلم و فساد در میان بندگان خدا زده اند، و آنها را بنده و برده خود ساخته اند، و از نیروهاى آنهابه نفع خود بهره کشى کرده اند.
ولى مسلم است کسانى که در زندگى خود ظلم کوچکى را مرتکب شده اند و گاهى مصداق این عنوان بوده اند داخل در مفهوم آیه نیستند، زیرا در این صورت کمتر کسى از آن مستثنى خواهد بود، و رکون و اتکاء به هیچکس مجاز نخواهد شد، مگر این که معنى رکون را اتکاء و اعتماد در همان جنبه ظلم و ستم بدانیم که در این صورت حتى کسانى را که یکبار دست به ظلم آورده اند شامل مى شود.(۱)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- "تفسیر نمونه"، ج ۹، ص ۲۶۰.
نمى دانم جهان ترا است یا من تار مى بینم *** نمى دانم که خواب آلوده یا بیدار مى بینم
نمى دانم چرا آزادگان را خوار مى بینم *** نمى دانم طبیبان را چرا بیمار مى بینم
نیم یوسف ولکن گرگ آدمخوار مى بینم ***
یکى در گوشه ویرانه افتاده به صد خوارى *** یکى از مال و دارائى زده و بر طبل بى عارى
یکى از دست این بى رحم مردم مى کند زارى *** یکى از مستراح خانه اش را کرده گلکارى
عجب سیرى بزیر گنبد دوّار مى بینم ***
یکى از بى نواى چون نى و نائى نوا دارد *** یکى از فرط سیرى جنگ خونین با خدا دارد
یکى از جور ظالم در دل خود ناله ها دارد *** یکى چون مرغ پرکنده هزاران زارها دارد
یکى را گرسنه با ناله هاى زار مى بینم ***
بیابانى است مالامال وحشى ها ى صحرائى *** چه صحرائى که تا محشر برویاند تن آسائى
تن آسائى مردم مى کشد آخر به رسوائى *** به رسوائى ما منگر الهى کن مدارائى
خر و خرگوش و خرس و خوک و مور و مار مى بینم ***
بغیر از آن کسى که علم و تقوا و هنر دارد *** به هر کس بنگرم در سر هرواى سیم و زر دارد
به افسار طبیعت بسته خوى گاو و خر دارد *** زحت مال دنیا چشم کور و گوش کر دارد
بهشتى کم ولیکن دوزخى بسیار مى بینم ***
چرا با دشمن حق بى مروت دوستى کردى *** عجب در بندگى بى عرضه و بى حال و بى دردى
مثال یابوى عصار گرد خویش مى گردى *** بیا و نفس بدکردار را بشکن اگر مردى
گروهى را مثال یابوى عصار مى بینم ***
دو ثقل محترم ختم رسل بنهاد در دنیا *** یکى قرآن یکى عترت یکى صامت یکى گویا
ولى بعد از پیمبر هر دو شد بر نیزه اعدا *** یکى در جنگ صفین و یکى در شام غم افزا
یکى از آن دو را بین در و دیوار مى بینم ***
همانطورى که مى گردى تو گرداننده اى دارى *** همانطورى که میسازى تو هم سازنده اى دارى
همانطورى که مى رانى تو هم راننده اى دارى *** بدست هر ملک هر شب و روز پرونده اى دارى
توئى چون کنج مگو من چرخ کج رفتار مى بینم ***
به قرآن خدا بعد از نبى بى احترامى شد *** به دست کورها افتاد و اسباب گدائى شد
محل کسب شد مسجد عبادتها ریائى شد *** میان مسلمین آشوب افتاد و جدائى شد
ربا را در میان مردم بازار مى بینم ***
چه بازارى که باشد شعله اى از نار نمرودى *** چه بازارى که تا محشر نبیند رنگ بهبودى
چه بازارى که اهلش را کشاند رو به نابودى *** بیا ساعى مکرر کن بیاباتى که بسرودى
که من هشتاد مردم را زصد بیمار مى بینم ***
۱۳ - نعمت حق را در شهوات و لذّات حرام بودن ظلم و عاملش از نظر قرآن مجید مترف است:
«فَلَوْلاَ کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِکمْ أُولُوا بَقِیة ینْهَوْنَ عَنِ الْفسادِ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ قَلِیلاً مِمَّنْ أَنْجَینَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِیهِ وَکانُوا مُجْرِمِینَ»(۱)
چرا در قرون (و اقوام) پیش از شما دانشمندان صاحب قدرتى نبودند که از فساد در زمین جلوگیرى کنند، مگر اندکى از آنها که نجاتشان دادیم و آنان که ستم مى کردند از تنعم و تلذّذ غیر شرعى پیروى کردند و گناهکار بودند.
«وَکمْ قَصَمْنَا مِن قَرْیة کانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْماً آخَرِینَ فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا یرْکضُونَ لاَ تَرْکضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمساکنِکمْ لَعَلَّکمْ تُسْأَلُونَ قَالُوا یا وَیلَنَا إِنَّا کنَّا ظَالِمِینَ فَمَا زَالَتْ تِلْک دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِیداً خَامِدِینَ»(۲)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- هود، ۱۱۶.
۲- انبیاء، ۱۱ - ۱۵.
چه بسیار مناطق آبادى که ما بر اثر ظلم و ستم مردمش درهم شکستیم، و پس از آنها قوم دیگرى روى کار آوردیم.
آنها هنگامى که احساس عذاب ما را کردند ناگهان پا به فرار گذشاتند!! فرار نکنید و باز گردید به زندگى پرناز و نعمتتان تو به مساکن پرزرق و برقتان! تا سائلان بیچاره باز هم از شما بخواهند ولى شما بى عاطفه ها آنان را طرد کنید و نعمت هاى حق را به ظلم و ستم در شهوات حرام مصرف نمائید. گفتند اى واى بر ما که ظالم و ستمگر بودیم، و همچنان این سخن را تکرار مى کردند تا ریشه آنها را قطع کردیم و آنانرا براى همیشه خاموش ساختیم.
۱۴ - ستمگران در روز قیامت از حضرت حق نجات از جهنم مى خواهند ولى به آنان پاسخ داده نمى شود:
«وَأَنذِرِ النَّاسَ یوْمَ یأْتِیهِمُ الْعَذَابُ فَیقُولُ الَّذِینَ ظَلَمُوا رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَى أَجَل قَرِیب نُّجِبْ دَعْوَتَک وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَوَ لَمْ تَکونُوا أَقْسَمْتُم مِن قَبْلُ مَا لَکم مِن زَوَال»(۱)
و مردم را از روزى که عذاب الهى به سراغشان مى آید بترسان، آن روز که ظالمان مى گویند: پروردگارا مدت کوتاهى ما را مهلت ده تادعوت تو را بپذیریم و از پیامبران پیروى کنیم، به آنان گفته مى شود: مگر قبلا شما سوگند یاد نکرده بودید که زوال و فنائى براى شما نیست؟!
«قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ علینا شِقْوَتُنا وَ کنّا قوما ضالَّینَ. رَبَّنا اَخْرِجْنا مِنْها فَاِنْ عُدْنا فَاِنّا ظالِمُون. قالَ اخْسَئُوا فیها ولا تُکلمُونِ».(۲)
ستمکاران در جهنم در جواب حق گویند: بارالها شقاوت بر ما غلبه کرد و ما مردم گمراهى بودیم. خداوندا ما را از جهنم نجات ده، اگر بار دیگر به عصیان و گناه برگشتیم بسیار ستمکاریم. به آنان خطاب شود: اى سگان به دوزخ شوید و با من لب از سخن فرو بندید.
۱۵ - ستمکاران در عذابى که در جهنم به آن معّذبند تخفیف ندارند:
«أُوْلئِک الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالاْخِرَةِ فَلاَ یخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ ینْصَرُونَ»(۳)
اینان همان کسانى هستد که متاع دو روزه دنیا را خریده و ملک ابدى آخرت را فروختند، پس عذاب آنان هیچ تخفیف نیابد و کسى آنان را یارى نکند.
«وَاِذا رَأَ الَّذینَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلا یخَفَّفُ عَنْهُمْ وَلا هُمْ ینْظَرُونَ».(۴)
و زمانى که ستمکاران عذاب خدا را به چشم ببینند، پس تخفیفى در عذاب آنان و نه مهلت آسایش به آنها داده مى شود.
۱۶ - بازیچه گرفتن وحى و تمسخر به خبر انبیاء الهى ظلم است.
«مَا یأْتِیهِم مِن ذِکر مِن رَّبِّهِم مُّحْدَث إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یلْعَبُونَ لاَهِیةً قُلُوبُهُمْ وَأسرُّوا النَّجْوَى الَّذِینَ ظَلَمُوا هَلْ هذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُکمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ»(۵)
هر یادآورى و تذکر تازه اى از طرف پروردگارشان براى آنها بیاید با لعب و شوخى به آن گوش مى دهند. در حالى که دلهایشان در لهو و بى خبرى فرو رفته است، و این ستمگران پنهانى نجوا مى کنند و مى گویند: آیا جز این است که این بشرى همچون شماست؟ آیا شما به سراغ جادو مى روید با این که مى بینید؟!
کلمه ذکر در آیه فوق اشاره به هر سخن بیدار کننده است و تعبیر به "محدث" (تازه و جدید) اشاره به این است که کتب آسمانى یکى پس از دیگرى نازل مى گردد و سوره هاى قرآن و آیات آن هر کدام محتواى تازه و نوى دارد، که از طرق مختلف براى نفوذ در دلهاى غافلان وارد مى شود، اما چه سود براى کسانى که همه اینها را به شوخى مى گیرند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- ابراهیم، ۴۴.
۲- مؤمنون، ۱۹۶ - ۱۰۷.
۳- بقره، ۸۶.
۴- نحل، ۸۵.
۵- انبیاء، ۲ - ۳.
اصولا گویا آنها از تازه ها وحشت دارند، با همان خرافات قدیمى که از نیاکان خود به ارث برده اند دل خوش کرده، گوئى پیمان جاودانه بسته اند که با هر حقیقت تازه اى مخالفت کنند، در حالى که اساس قانون تکامل بر این است که هر روز انسان با مسائل تازه و نوینى مواجه مى سازد.
باز براى تأکید بیشتر مى گوید: آنها در حالى هستند که دلهایشان در لهو بیخبر فرو رفته است.
زیرا آنها از نظر شاهر، همه مسائل جدى را لعب و بازى و شوخى مى پندارند و از نظر باطن، گرفتار لهو اشتغال فکر به مسائل بى ارزش و غافل کننده هستند، و طبیعى است چنین کسانى هرگز راه سعادت را نخواهند یافت.
بعد به گوشه اى از نقشه هاى شیطانى آنها اشاره کرده مى فرماید: این ستمگران گفتگوهاى درگوشى خود را که براى توطئه انجام مى دهند پنهان مى دارند و مى گویند: این پیغمبر یک بشر عادى همچون شماست، حال که او یک بشر عادى بیش نیست لابد این کارهاى خارق العاده او و نفوذ سخنش چیزى جز سحر نمى تواند باشد، آیاشما به سراغ سحر مى روید با اینکه مى بینید؟
۱۷ - عذر ظالم در قیامت به هیچ عنوان پذیرفته نیست:
آرى با بعثت صد و بیست و چهار هزار پیغمبر، و امامت دوازه امام، و عقل و فطرت و وجدان، و حکمت حکیمان، و نصیحت ناصحان و عرفان عارفان که همه و همه در راه هدایت انسان قرار داده شده براى بشر در قیامت عذر قابل پذیرش وجود نخواهد داشت.
«فَیوْمَئِذ لاینْفَعُ الَّذینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَلا هُمْ یسْتَعْتَبُونَ».(۱)
پس در این روز از آنان که ستم کردند عذرشان مفید نیفتد، و توبه و بازگشتشان بسوى خدا پذیرفته نشود.
«یوْمَ لاینْفَعُ الظّالِمینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ».(۲)
در آن روز عذر ستمکاران سود ندهد، و بر آنان است خشم و لعن و براى ایشان است جایگاهى بد.
۱۸ - تقاضاى بیجا در حالیکه از جانب حق همه چیز براى انسان فراهم است ظلم است:
«وَجَعَلْنا بَینَهُمْ وَ بَینَ الْقُرى الَّتى بارَکنا فیها قُرىَّ ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فیهَا السَّیرَ سیرُوا فیها لَیالِىَ وَ اَیاماً آمِنینَ. فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَینَ اَسْفارِنا وَظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ اَحادیثَ وَ مَزَّقَناهُمْ کلَّ مُمَزَّق اِنَّ ذلِک لآیات لِکلَّ صَبّار شَکور».(۳)
ما حصل دو آیه بالا چنانچه در تفسیر نمونه آمده این است:
"سرزمین آنها را تا آن حد آباد کردیم که نه تنها شهرهایشان را غرق نعمت ساختیم بلکه میان آنها و سرزمین هائى را که برکت به آن داده بودیم شهرها و آبادى هاى آشکار قرار دادیم. در حقیقت در میان قوم سبا و سرزمین مبارک آبادى هاىمتصل و زنجیره اى وجود داشت، و فاصله این آبادیها به اندازه اى کم بود که از هر یک دیگرى را مى دیدند.
این از نظر آبادى، ولى از آنجا که تنها عمران کافى نیست و شرط مهم و اساسى آن امنیت است اضافه مى کند: ما در میان این آبادى ها فاصله هاى مناسب و نزدیک مقرر کردیم و به آنها گفتیم: در میان این قریه ها شبها و روزها در این آبادیها در امنیت کامل مسافرت کنید.
به این ترتیب آبادى ها فواصل متناسب و حساب شده اى داشت، و از نظر حمله و حوش و درندگان بیابان، یا سارقین وقطاع الطریق نیز در نهایت امنیت بود، بگونه اى که مردم مى توانستند بدون زاد و توشه و مرکب، بى آنکه احتیاج به حرکت دسته جمعى و استفاده از افراد مسلح داشته باشند بدون هیچ خوف و ترس از جهت ناامنى راه یا کمبود آب و آذوقه به مسیر خود ادامه دهند.
مقدم داشتن لیالى بر ایام ممکن است از این جهت باشد که مهم وجود امنیت در شبهاست، هم امنیت از نظر دزدان راه، و هم وحوش بیابان، و گرنه تأمین امنیت در روز آسان تر است.
ولى این مردم ناسپاس در برابر آن همه نعمت هاى بزرگ الهى که سرتاسر زندگى آنها را فرا گرفته بود، مانند بسیارى دیگر از اقوام متنعم گرفتار غرور و غفلت شدند، مستى و نعمت و کمى ظریفیت آنها را بر آن داشت که راه ناسپاسى پیش گیرند، از مسیر حق منحرف شوند و به دستورات الهى بى اعتنا گردند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- روم، ۵۷.
۲- مؤمن، ۵۲.
۳- سبا، ۱۸ - ۱۹.
از جمله تقاضاهاى جنون آمیز آنها این که از خداوند تقاضا کردند که در میان سفرهاى آنها فاصله افکند، گفتند: میان سفره هاى ما دورى افکن تا بینوایان نتوانند دوش بدوش اغنیا سفر کنند!!
منظورشان این بود که در میان این قریه هاى آباد فاصله اى بیفتد و بیابانهاى خشکى پیدا شود، به این جهت که اغنیا و ثروتمندان مایل نبودند افراد کم درآمد همانند آنها سفر کنند و به هر جا مى خواهند بى زاد و توشه و مرکب بورند، گوئى سفر از افتخارات آنها و نشانه قدرت و ثروت بود و مى بایست این امتیاز و برترى همیشه براى آنان ثبت شود.
به هر حال آنان با این تقاضاى بیجا به خودشان ستم کردند، آرى اگر فکر مى کردند به دیگران ستم مى کردند در اشتباه بودند، خنجرى برداشته و سینه خود را مى شکافتند، و دود همه این آتش ها در چشم خودشان فرو رفت.
بدنبال این جمله که درباره سرنوشت دردناک آنها بیان مى کند مى فرماید: چنان آنها را مجازات کردیم و بندگانیشان را درهم پیچیدیم که آنها را سرگذشت و داستان و اخبارى براى دیگران قرار دادیم.
آرى از آن همه زندگانى با رونق و تمدن درخشان و گسترده چیزى جز اخبارى بر سر زبانها و یادى در خاطره ها و سطورى بر صفحات تاریخها باقى نماند "و آنها را سخت متلاشى و پراکنده ساختیم". قطعاً در این سرگذشت آیات و نشانه هاى عبرتى براى صابران و شاکران است.
«وَإِذْ قُلْتُمْ یا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَام وَاحِد فَادْعُ لَنَا رَبَّک یخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَیرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَب مِنَ اللّهِ ذلِک بِأَنَّهُمْ کانُوا یکفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَیقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الْحَقِّ ذلِک بِمَا عَصَوا وَکانُوا یعْتَدُونَ»(۱)
و بخغاطر بیاورید زمانى را که گفتید: اى موسى هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم، از خداى خود بخواه که از آنچه از زمین مى روید، از سبزیجات خیار، سیر، عدس و پیاز براى ما برویاند، موسى گفت: آیا غذاى پست تر انتخاب مى نمائید، وارد شهرى شوید، زیرا هر چه خواستید در آنجا هست، خداوند مهر ذلّت و نیاز بر پیشانى آنها زد، و مجدداً گرفتار غضب پروردگار شدند، چرا که آنها نسبت به آیات الهى کفر ورزیدند، و پیامبران را بنا حق مى کشتند، اینها بخاطر آن بود که گنهکار و سرکش و متجاوز بودند.
۱۹ - از ظالم و ستمگر در قیامت براى رفع عذاب چیزى نمى پذیرند:
«وَذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِباً وَلَهْواً وَغَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَذَکرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا کسبَتْ لَیسَ لَهَا مِن دُونِ اللّهِ وَلِی وَلاَ شَفِیعٌ وَإِن تَعْدِلْ کلَّ عَدْل لاَیؤْخَذْ مِنْهَا أُولئِک الَّذِینَ أُبْسِلُوا بِمَا کسبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِن حَمِیم وَعَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کانُوا یکفُرُونَ»(۲)
کسانى را که آئین خد را به بازى و سرگرمى گرفتند، و زندگى دنیا آنها را مغرور ساخته رها کن، و به آنها یادآورى نما تا گرفتار عواقب شوم اعمال خود نشوند، در آن روز جز خدا نه یار و یاورى دارند و نه شفاعت کننده اى، و چنین کسى اگر هر گونه عوضى بپردازد از او پذیرفته نخواهد شد آنها کسانى هستند که گرفتار اعمال شده اند که انجام داده اند، نوشابه اى از آب سوزان براى آنهاست و عذاب دردناکى به خاطر اینکه کفر ورزیدند.
«وَلَوْ اَنَّ لِکل نَفْس ظَلَمَتْ ما فِى الْاَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَاسرُّوا النَّدامَةَ لَمّا رَاَوُا الْعَذابَ وَ قُضِىَ بَینَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لایظْلَمُونَ».(۳)
و اگر در قیامت مردم ستمکار مالک روى زمین باشد و آن را عوض دهند تا از عذاب برهند، چون عذاب را مشاهده کند و حسرت و اندوه خویش را پنهان دارند، در حق آنان حکم به عدل شود و به آنان هیچ ظلمى صورت نگیرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- بقره، ۶۱.
۲- انعام، ۷۰.
۳- یونس، ۵۴.
«وَلَوْ اَنَّ لِلَّذینَ ظَلَمُوا ما فِى اْلاَرْضِ جَمیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ بَدالَهُمْ مِنَ اللّهِ ما لَمْ یکونُوا یحْتَسِبُونَ».(۱)
و اگر مردم ستمکار هر آنچه روى زمین است دو برابر آن را مالک باشند و بخواهند براى نجات از بدى عذاب همه آن را عوض دهند، پذیرفته نیست، در آن روز عذابى که گمان نمى بردند بر آنها پدید آید.
۲۰ - خداوند مهربان به آنان که از طرف ستمکاران مورد ظلم واقع مى شوند، در دنیا و آخرت عنایت خاص مى نماید:
«وَ الذَّینَ هاجَرُوا فِى اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوَّئنَّهُمْ فِى الدُّنْیا حسنَةً وَلَاَجْرُ الْآخِرَةِ اَکبَرُ لَوْ کانُوا یعْلَمُونَ، الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبَّهِمْ یتَوَکلُونَ».(۲)
آنها که مورد ستم واقع شدند، سپس براى خدا هجرت کردند، در این دنیا جایگاه خوبى به آنها مى دهیم و پاداش آخرت اگر بدانند از آن هم بزرگتر است. آنها کسانى هستند که صبر و استقامت پیشه کردند و تنها توکلشان بر خداست.
در تفسیر شریف نمونه در ذیل این دو آیه مى خوانیم: مقام مهاجران در اسلام مقام فوق العاده پر ارجى است، هم خود پیامبر، و هم مسلمانان بعد، همگى براى آنها احترام خاصى قائل بودند، چرا که آنها به تمام زندگى خویش براى گسترش دعوت اسلام پشت پا زدند، بعضى جان خود را به خطر انداختند و بعضى از همه اموال خود چشم پوشیدند، و جالب اینکه خود را در این معامله نیز برنده مى دانستند.
اگر فداکارى آن مهاجران در آن روزها نبود، محیط خفقان بار مکه و عناصر شیطانى که بر آن حکومت مى کردند هرگز اجازه نمى داد صداى اسلام به گوش کسى برسد، و این صدا را براى همیشه در گلوى مؤمنان خفه مى کردند، اما آنها با این جهش حساب شده نه تنها مکه را زیر سیطره خود درآورند، بلکه صداى اسلام را به گوش جهانیان رساندند و این سنتّى است براى همه مسلمانان در چنین شرایطى و در همه تاریخ.
تعبیر به "هاجروا فى اللّه" که حتى کلمه "سبیل" هم در آن ذکر نشده اشاره به نهایت اخلاص این مهاجران است که تنها براى خدا و در مسیر الله و بخاطر رضاى او و حمایت و دفاع از آئینش دست به چنین هجرتى زدند نه براى نجات جان خود و یا استفاده مادى دیگر.
جمله "من بعد ما ظلموا" نشان مى دهد که نباید فوراً میدان را خالى کرده بلکه باید تا آنجا که ممکن است ایستاد و تحمّل نمود، اما هنگامى که تحمل آزار دشمن جز جرأت و جسارت و تضعیف مؤمنان ثمرى نداشته باشد در اینجا باید دست به هجرت زد، تا با کسب قدرت بیشتر و فراهم ساختن سنگرهاى محکم تر، جهاد در تمام زمینه ها از موضع بهترى تعقیب شود و به پیروزى طرفداران حق در زمینه هاى نظامى و فرهنگى و تبلیغاتى منتهى گردد.
جمله "لنبوّئنّهم فى الدنیا حسنة" نشان مى دهد که مهاجران راستین اگر چه در آغاز کار، امکانات مادى خود را از دست مى دهند ولى سرانجام حتى از نظر زندگى دنیا پیروزى با آنهاست.
چرا انسان زیر فشار ضربات دشمن بماند و ذلیلانه بمیرد، چرا با شجاعت مهاجرت نکند و از موضع تازه اى به مبارزه برنخیزد تا حق خویش را بگیرد؟
انتخاب دو صف صبر و توکل براى مهاجران دلیلش روشن است، زیرا در چنین حوادث سخت و طاقت فرسا که در زندگى انسان پیش مى آید در درجه اول بیشتر، سپس توکل و اعتماد بر خدا، و اصولا اگر انسان در اینگونه حوادث تکیه گاه محکم و مطمئن معنوى نداشته باشد، صبر و استقامت براى او ممکن نیست.
بعضى گفته اند: انتخاب صبر بخاطر این است که در آغاز این مسیر بسوى الله شکیبائى و استقامت در برابر خواسته هاى نفس لازم است، و انتخاب توکل بخاطر این است که پایان این مسیر به انقطاع و بریدن از هر چه غیر خدا است و پیوستن به او مى انجامد بنابراین صف اوّل آغاز راه است و دوم پایان آن.
و به هر حال هجرت در بیرون بدون هجرتى در درون ممکن نیست، انسان، نخست باید از علایق پست مادى درونى ببرد، و بسوى فضائل اخلاقى هجرت کند تا بتواند در بیرون دستبه چنین هجرتى بزند و از دارالفکر با پشت پا زدن به همه چیز به دارالایمان منتقل گردد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- زمر، ۴۷.
۲- نحل، ۴۱ - ۴۲.
کار من اینست که کاریم نیست *** عاشقم از عشق تو عاریم نیست
تا که مرا شیر غمت صید کرد *** جز که همین شیر شکاریم نیست
در تک این بحر چه خوش گوهرى *** که مثل موج قراریم نیست
بر لب بحر تو مقیمم مقیم *** مست لبم گرچه کناریم نیست
وقف کنم اشکم خود بر میت *** کز مى تو هیچ خماریم نیست
مى رسدم باده تو ز آسمان *** منّت هر شیر فشاریم نیست
باده ات از کوه سکونت برد *** عیب مکن زآنکه وقاریم نیست
ملک جهان گیرم چون آفتاب *** گرچه سپاهى و سواریم نیست
مى کشم از مصر شکر سوى روم *** گرچه شتربان و قطاریم نیست
گرچه ندارم به جهان سرورى *** دردسر بیهده باریم نیست
بر سر کوى تو مرا خانه گیر *** کز سر کوى تو گذاریم نیست
هم چو شکر با گلت آمیختم *** نیست عجب گر سر خاریم نیست
قطب جهانى همه را رو به توست *** جز که به گرد تو داواریم نیست
خویش من آنست که از عشق زاد *** خوشتر از این خویش و تباریم نیست
چیست فزون از دو جهان شهر عشق *** نیست از آن رو که نگاریم نیست
«اُذِنَ لِلَّذینَ یقاتَلُونَ بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ اِنَّ اللّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ».(۱)
رخصت و اجازه جنگ با دشمنان به جنگجویان اسلام داده شد، زیرا آنان از دشمن ستم کشیدند و خداوند بدون تردید بر یارى مردم مؤمن قادر است.
۲۱ - ستمگران و ظالمان در دنیا و آخرت بر اثر اعمال ناشایسته و اخلاق سوء دچار حسرت و اندوه مى شوند، حسرت و اندوهى که دائمى و همیشگى است و علاجى ندارد.
«اِنَّ الَّذینَ کفَرُوا ینْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ لِیصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللّهِ فینْفِقُونَها ثُمَّ تَکونَ عَلَیهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یغْلَبُونَ وَالذَّینَ کفَرُوا اِلى جَهَنَّمَ یحْشَرُونَ».(۲)
آنها که کافر شدند اموالشان را براى بازداشتن مردم از راه خدا انفاق مى کنند، آنها با ملى که براى بدست آوردنش رنج و زحمت کشیده اند به انفاق بر مى خیزند اما این عمل مایه حسرت و اندوه و غصه آنها خواهد شد، و نه اینکه با این کار پیروزى ندارند بلکه متحمل شکست هم خواهند شد، و این کافران در جهان دیگر بسوى دوزخ مى روند.
«وَ اَنْذِرْهُمْ یوْمَ الْحَسْرَةِ اِذْ قُضِىَ الْاَمْرُ وَهُمْ فى غَفْلَة وَ هُمْ لایؤْمِنُونَ».(۳)
و ایشان را از روزى که بر اثر حسرت و اندوه ستمکاران، روز حسرت نام گرفته بترسان، که آن روز کارشان از کار گذشته، و اینان از آن روز غافلند و به همین خاطر ایمان نمى آوردند.
«وَقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا کرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا کذلِک یرِیهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حسرَات عَلَیهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ»(۴)
آنگاه پیروان پیشوایان باطل از روى پشیمانى و اندوه گویند: اى کاش دیگر یار به دنیا باز مى گشتیم و از اطاعت اینان بیزارى مى جستیم چنانکه اینان گرهى در این روز از کار ما نگشوده از ما بیزارى جستند. اینگونه خداوند کردار زشت جاهلانه آنان را مایه حسرت و پشیمانى آنان کند و آنها را از عذاب جهنم نجات نباشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- حج، ۳۹.
۲- انفال، ۳۶.
۳- مریم، ۳۹.
۴- بقره، ۱۶۷.
۲۲ - انتخاب کفار به ولایت و سرپرستى و کارگردانى و سردمداراى ظلم است:
«یا ایهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا آبائَکمْ وَ اِخْوانَکمْ اَوْلِیاءَ اِنِ اسْتَحَبُّوا الْکفْرَ عَلَى الْإِیمانَِ وَ مَنْ یتَوَلَّهُمْ مِنْکمْ فَاُولئِک هُمُ الظّالِمُونَ».(۱)
اى کسانى که ایمان آورده اید، هرگاه پدران و برادران شما کفر را بر ایمان ترجیح دهند آنها را ولّى خود قرار ندهید، و کسان یکه آنان را ولّى خود قرار دهند ستمگرند.
«وَدُّوا لَوْ تَکفُرُونَ کمَا کفَرُوا فَتَکونُونَ سَوَاءً فَلاَ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ حَتَّى یهاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیثُ وَجَدْتُمُوهُم وَلاَ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیاً وَلاَ نَصِیراً»(۲)
منافقان و کافران آرزو کنند که شما مسلمانان هم بمانند آنها کافر شوید تا در کفر و نفاق و ظلم با هم برابر و مساوى باشید، پس آنان را تا در راه خداهجرت نکنند به ولایت انتخاب نکنید، اما آنها که از برنامه حق سرباز زنند و به اقدامات ضد شما ادامه دهند هر کجا یافتید اسیر کنید و در صورت لزوم به قتل برسانید و از میان آنان دوست و یار و یاورى انتخاب مکنید.
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کفَرُوْا بِمَا جَاءَکم مِنَ الْحَقِّ»(۳)
اى کسانى که ایمان آورده اید، هرگز نباید کافران را که دشمن من و شمایند اولیاء خود گرفته، طرح دوستى با آنان افکنید، در صورتى که آنها به کتابى که از سوى حق براى هدایت شما آمد کافر شدند.
۲۳ - ستمکاران و ظالمان در صورت ادامه ظلم تا لحظه مرگ از فلاح و پیروزى و نجات و سعادت براى ابد محرومند:
«قُلْ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَکانَتِکمْ إِنِّی عَامِلٌ فسوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَکونُ لَهُ عاقِبَةُ الدّارِ إنَّهُ لاَ یفْلِحُ الظّالِمُونَ»(۴)
بگو اى گروه بى خبر از خدا شما را هر چه در خور است و به آن توانائى باشد عمل کنید، و من نیز در خور شأن خود عمل مى کنم پس بزودى آگاه خواهید شد آن کس که عاقبت منزلگاه خوش دارد کیست، که براى ستمکاران رستگارى و فلاح نباشد.
«وَ قالَ مُوسى رَبّى اَعْلَمُ بِمَنْ جاءَ بِالْهُدى مِنْ عِنْدِهِ وَ مَنْ تَکونُ لَهُ عاقِبَةُ الدّارِ اِنَّهُ لایفْلِحُ الظّالِمُونَ».(۵)
و موسى گفت پرودگار من به احوال رسولى که از جانب خود به هدایت مردم فرستاده داناتر است، و بداند که کدامیک عاقبت خوشى در قیامت خواهیم داشت، و بدون شک ستمکاران روح فلاح و رستگارى نخواهند دید.
۲۴ - ستمکاران در گمراهى آشکارند:
«هذا خَلْقُ اللّهِ فَاَرُونى ماذا خَلَقَ الَّذینَ مِنْ دُونِهِ بَلِ الظّالِمُونَ فى ضَلال مُبین».(۶)
اینهمه آفریده خداست حال شما مشرکان بگوئید آنان که بجز خدا معبود شمایند در جهان چه آفریده اند؟ بلکه ستمکاران و آگاهانه در گمراهى آشکارند.
«اَسْمِعْ بِهِمْ وَ اَبْصِرْ یوْمَ یأْتُونَنا لکنِ الظّالِمُونَ الْیوْمَ فى ضَلال مُبین».(۷)
چه گوشهاى شنوا و چه چشم هاى بینائى در آنروز که نزد ما مى آیند پیدا مى کنند! ولى این ستمگران امروز در گمراهى آشکارند.
۲۵ - ستمکاران در روز قیامت که تمام مردم نیاز به یار و یاور دارند، هیچ گونه پشتیبان و یاورى ندارند:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- توبه، ۲۳.
۲- نساء، ۸۹.
۳- ممتحنه، ۱.
۴- انعام، ۱۳۵.
۵- قصص، ۳۷.
۶- لقمان، ۱۱.
۷- مریم، ۳۸.
«رَبَّنَا إِنَّک مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیتَهُ وَمَا لِلْظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَار»(۱)
پرودگارا هر که را تو در آتش افکنى او را سخت خوار و ذلیل گردانیده اى و براى ستمکاران هیچ یار ویاورى نیست.
«وَ اَنْذِرْهُمْ یوْمَ الْآزِفَةِ اِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ کاظِمینَ ما لِلظّالِمینَ مِنْ حَمیم وَلا شَفیع یطاعُ».(۲)
و امت را از روز نزدیک بترسان، روزى که از شدت وحشت دلها به گلوگاه مى رسد و تمامى وجود آنها مملو از اندوه مى شود براى ستمکاران دوستى وجود ندارد و نه شفاعت کننده اى که شفاعتش پذیرفته شود.
۲۶ - ملائکه با ستمکاران به وقت مرگ احتجاج مى کنند، و ستمگران در این احتجاج و گفتگو محکوم مى شوند:
«إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کنْتُمْ قَالُوا کنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَکنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فُیهَا فَأُولئِک مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وساءَتْ مَصِیرا»(۳)
کسانى که فرشتگان قبض ارواح روح آنها را گرفتند در حالى که به خویشتن ستم کرده بودند و به آنها گفتند: شما در چه حالى بودید "و چرا با اینکه مسلمان بودید در صف کفّار جاى داشتید؟" گفتند ما در سرزمین خود تحت فشار بودیم، فرشتگان گفند مگر سرزمین خدا پهناور نبود که مهاجرت کنید؟ پس آنها "عذرى نداشتند" و جایگاهشان دوزخ و سرانجام بدى دارند.
«الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا کنَّا نَعْمَلُ مِن سُوء بَلَى إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا کنتُم تَعْمَلُونَ فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکبِّرینَ»(۴)
همانا که فرشتگان روحشان را مى گیرند در حالى که به خود ظلم کرده بودند در این هنگام آنها تسلیم مى شوند و مى گویند: ما کار بدى انجام نمى دادیم، آرى خداوند به آنچه انجام مى دادید عالم است. اکنون از درهاى جهنم وارد شوید در حالى که در آن جاودانه خواهید بود، چه جاى بدى است جایگاه مستکبران.
۲۷ - ستمکاران و ظالمان از مرگ فرارى و ترسان هستند:
«قُلْ إِنْ کانَتْ لَکمُ الدَّارُ ا لاْخِرَةُ عَنْدَ اللّهِ خَالِصَةً مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوا الْمَوْتَ إِنْ کنْتُمْ صَادِقِینَ - وَلَنْ یتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَیدِیهِمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ»(۵)
بگو به یهودیان اگر سراى آخرت را خداوند با آنهمه نعمت به شما اختصاص داده، و دیگران بهره اى ندارند پس آرزوى مرگ کنید اگر در ادعاى خود راستگو هستید. و هرگز آرزوى مرگ نخواهید کرد براى اعمال زشتى که انجام داده اند و آن اعمال مورث عذاب دردناک در آخرت است و خدا به وضع درونى و برونى ستمکاران آگاه است.
«قُل یا أَیهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن کنتُمْ صَادِقِینَ وَلاَ یتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِمَا قَدَّمَتْ أَیدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ»(۶)
اى رسول ما یهودیان را بگو اى جماعت یهود اگر پندارید که شما به حقیقت دوستداران خدائید نه مردم پس تمناى مرگ کنید اگر در گفتار خود صادق هستید. و حال این که بر اثر اعمال ناشایسته اى که براى آخرت پیش فرستاده اند ابداً آرزوى مرگ نمى کنند و خداوند به وضع ستمکاران آگاه است.
۲۸ - ظالم تا در ظلمت کفر و عناد و زندقه و فساد است از هدایت الهى در محرومیت مى باشد:
«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْک إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّی الَّذِى یحْیی وَیمِیتُ قَالَ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- آل عمران، ۱۹۲.
۲- مؤمن، ۱۸.
۳- نساء ۹۷.
۴- نحل، ۲۸ - ۲۹.
۵- بقره، ۹۴ - ۹۵.
۶- جمعه، ۶ - ۷.
أَنَا أُحْیی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللّهَ یأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کفَرَ وَاللّهُ لاَ یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»(۱)
آیا ندیدى کسى که با ابراهیم درباره پروردگارش محاجّه و گفتگو کرد، زیرا خداوند به او حکومت داده بود (و بر اثر کمى ظرفیت از باده غرور سرمست شده بود) هنگامى که ابراهیم گفت: خداى من آن کسى است که زنده مى کند و مى میراند او گفت منم که زنده مى کنم و مى میرانم( سپس دست به سفسطه اى زد و دستور داد دو زندانى را حاضر کردند، و فرمان آزادى یکى و قتل دیگرى ار داد،) ابراهیم گفت خداوند خورشید را از افق مشرق مى آورد (اگر راست مى گوئى که حاکم بر جهان هستى توئى) خورشید را از مغرب بیاور در اینجا آن مرد کافر مبهوت و وامانده شد و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمى کند.
«فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کذِباً لِیضِلَّ النَّاسَ بِغَیرِ عِلْم إِنَّ اللّهَ لاَیهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»
پس کیست ستمکارتر از آن که به خدا دروغ بندد، تا به جهل خود مردم را گمراه کند، البته خداوند ستمکاران را هدایت نخواهد کرد.
۲۹ - ستمگران مورد لعنت خداوند و ملائکه و تمام مردمند:
«کیفَ یهْدِی اللّهُ قَوْماً کفَرُوا بَعْدَ إِیمَانِهِمْ وَشَهَدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَینَاتُ وَاللّهُ لاَ یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ أُولئِک جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیهِمْ لَعْنَةَ اللّهِ وَالمَلاَئِکةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ»(۲)
چگونه خداوند گروهى را که از راه عناد و سرکشى بعد از ایمان به خدا و گواهى به راستى رسول او و بعد از دلایل روشن باز کافر شدند به راه راست هدایت کند؟ خداوند ستمکاران را راهنمائى نمى کند. کیفر این گروه لعنت خدا و ملائکه و همه مردمان است.
«وَمَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْترى عَلَى اللّهِ کذِباً اُولئِک یعْرَضُونَ عَلى رَبَّهِمْ وَ یقُولُ الْاَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذینَ کذَبُوا عَلى رَبِهّمْ اَلا لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظّالِمینَ».(۳)
در این جهان از آنان که به خداوند دروغ مى بندند ستمکارتر کیست، آنان بر خدا عرضه مى شوند و گواهان محشر گویند: اینان هستند که بر خدا دروغ بستند، اى اهل محشر آگاه باشید که لعنت خدا بر ستمکاران است.
۳۰ - یکى از دعاهاى اهل ایمان به پیشگاه حضرت حق این است که آنان را از قرار گرفتن با ستمکاران حفظ کند:
«وَ اِذا صُرِفَتْ اَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ اَصْحابِ النّارِ قالُوا رَبَّنا لاتَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ».(۴)
و چون نظر اعرافیان بر اهل دوزخ افتد به خدا پناه برند و گویند پروردگارا ما را با ستمکاران قرار مده.
«رَبِّ فَلا تَجْعَلْنى فِى الْقَوْمِ الظّالِمینَ».(۵)
اى رسول من بگو: پروردگارا مرا در میان ستمکاران قرار مده.
۳۱ - ستمکار و مؤمن در پیشگاه خداوند مساوى نیستند:
«اَجْعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاجَّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فى سَبیلِ اللّهِ لایسْتَؤونَ عِنْدَ اللّهِ وَ اللّهُ لا یهْدِى الْقَوْمَ الظّالِمینَ».(۶)
آیا رتبه آب دادن به حاجیان و تعمیر کردن مسجد الحرام را با مقام آن کس که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده یکسان شمردید؟
هرگز، آن دو در پیشگاه خدا یکى نیستند، که خدا ستمکاران را هدایت نمى کند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- بقره، ۲۵۸.
۲- آل عمران، ۸۶ - ۸۷.
۳- هود، ۱۸.
۴- اعراف، ۴۷.
۵- مؤمنون، ۹۴.
۶- توبه، ۱۹.
«اَفَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کمَنْ کانَ فاسِقاً لایسْتَوُونَ».(۱)
آیا آن کسى که مؤمن است مانند فاسق است؟ هرگز، مؤمن و فاسق در پیشگاه حق یکسان نیستند.
۳۲ - جاسوسى علیه مردم مسلمان خیانت، و از مصادیق بارز ظلم و ستم است:
«لَوْ خَرَجُوا فیکمْ ما زادُوکمْ اِلّا خَبالا وَلَاَوْضَعُوا خِلالَکمْ یبْغُونَکمُ الْفِتْنَةَ وَ فیکمْ سَمّاعُونَ لَهُمْ وَ اللّهُ عَلیمٌ بِالظّالِمینَ».(۲)
عدم شرکت افراد تاریک دل و فاسد العقیده در میدان جهاد نه تنها جاى تأسف نیست، بلکه شاید جاى خوشحالى باشد، زیرا آنها نه فقط مشکلى را نمى گشایند، بلکه با آن روح نفاق و بى ایمانى و انحراف اخلاقى سرچشمه مشکلات تازه اى خواهند شد.
آیه شریفه در حقیقت به مسلمانان یک درس بزرگ مى دهد که هیچگاه در فکر افزودن سیاهى لشگر و کمیت نباشند، بلکه به فکر این باشند که افراد مخلص و با ایمان انتخاب کنند هر چند نفراتشان کم باشد، این درسى بود براى دیروز مسلمانان و براى امروز و براى فردا.
آیه شریفه مى فرماید: اگر آنها همراه شما بسوى میدان جهان حرکت مى کردند نخستین اثر شومشان این بود که چیزى جز تردید و اضطراب بر شما نمى افزودند.
بعلاوه آنها با سرعت کوشش مى کنند در میان نفرات لشگر نفوذ کنند و به ایجاد نفقا و تفرقه و از هم گسستن پیوندهاى اتحاد بپردازند.
در میان شما پاره اى از افراد هستند که براى گروه منافقان جاسوسى مى کنند و فیکم سمّاعون لهم.
خداوند همه ستمگران را مى شناسد، آنها که آشکارا و آنها که پنهانى ستم به خویش یا جامعه مى کنند از دیدگاه علم او مخفى نیستند:
۳۳ - ستمگران مورد محبت خدا نیستند:
«وَ جَزاءُ سَیئَة مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ اَصْلَحَ فَاَجْرُهُ عَلَى اللّهِ اِنَّهُ لا یحِبُّ الظّالِمینَ».(۳)
و کیفر بدى مجازاتى همانند آن است و هر کس عفو و اصلاح کند اجر و پاداش او با خدا است، خداوند ستمکاران را دوست ندارد.
«وَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللّهُ لاَ یحِبُّ الظَّالِمِینَ»(۴)
و اما آنان که ایمان آوردند و کار شایسته انجام دادند، خداوند اجر کامل و تمام به آنها عنایت مى کند، و خداوند ستمکاران را دوست ندارد.
۳۴ - ستمکارترین مردم کیانند؟:
«وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مساجِدَ اللّهِ أَنْ یذْکرَ فِیهَا اسْمُهُ و سعَى فِی خَرَابِهَا أُولئِک مَا کانَ لَهُمْ أَنْ یدْخُلُوهَا إِلاَّ خَائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْی وَلَهُمْ فِی الاْخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ»(۵)
چه کس ستمکارتر از کسانى است که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیرى مى کنند، و سعى در ویرانى آنها دارند، شایسته نیست آنان جز با ترس و وحشت وارد این کانونهاى عبادت شوند، بهره آنها در دنیا رسوائى و در سراى دیگر عذاب عظیم است.
«وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِل عَمَّا تَعْمَلُونَ»(۶)
و ستمکارتر از آن که شهادت خدا را درباره انبیا کتمان کند کیست؟ و خداوند از آنچه انجام مى دهید غافل نیست.
«وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کذِباً أَوْ کذَّبَ بِآیاتِهِ إِنَّهُ لاَیفْلِحُ الظَّالِمُونَ»(۷)
و کیست ستمکارتر از آن کس که بر خداى دروغ بست، یا آیات خدا را تکذیب کرد، ستمکاران روى رستگارى نخواهند دید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- سجده، ۱۸.
۲- توبه، ۴۷.
۳- شورى، ۴۰.
۴- آل عمران، ۵۷.
۵- بقره، ۱۱۴.
۶- بقره، ۱۴۰.
۷- انعام، ۲۱.
«فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کذِباً لِیضِلَّ النَّاسَ بِغَیرِ عِلْم إِنَّ اللّهَ لاَیهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»(۱)
پس کیست ستمکارتر از آن که به خدا دروغ بندد، تا به جهل خود مردم را گمراه کند البته خداوند ستمکاران را هدایت نمى کند.
«فَمَنْ اَظْلَمَ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ کذِباً اَوْ کذَّبَ بِآیاتِهِ انَّهُ لایفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ».(۲)
پس کیست ستمکارتر از آن که به خدا دروغ بندد، یا آیات حق را تکذیب کند و البته مجرمان روى رستگارى نخواهند دید.
۳۵ - انتخاب رفیق گمراه کننده ظلم است:
«وَیوْمَ یعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یدَیهِ یقُولُ یالَیتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً یا وَیلَتَى لَیتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَناً خَلِیلاً لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِی وَکانَ الشَّیطَانُ لِلاِْنسَانِ خَذُولاً»(۳)
و به خاطر بیاور روزى که ستمکار دست خویش را از شدّت حسرت بدندان مى گزد و مى گوید: اى کاش با رسول خدا راهى برگزیده بودم. اى واى بر من، کاش فلان را دوست خود انتخاب نکرده بودم، او مرا از یاد حق گمراه ساخت، بعد از آنکهآگاهى به سراغم آمده بود، و شیطان همیشه خوار کننده انسان بوده است.
در شأن نزول آیات بالا نوشته اند: درعصر رسول خدا دو نفر دوست در میان مشرکان به نام عقبه و ابىّ بودند، هر زمان عقبه از سفر مى آمد غذائى ترتیب مى داد و اشراف قومش را دعوت مى کرد و در عین حال دوست مى داشت به محضر پیامبر برسد هر چند اسلام را نپذیرفته بود.
روزى از سفر آمد و طبق معمول ترتیب غذا داد و دوستان را دعوت کرد، در ضمن از رسول خدانیز دعوت نمود.
هنگامى که سفره را گستردند و غذا حاضر شد رسول خدا فرمود: من از این سفره غذا نمى خورم تا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت من دهى عقبه شهادتین بر زبان جارى کرد.
این خبر به گوش رفیقش ابّى رسید، گفت اى عقبه از آئینت منحرف شدى؟ او گفت نه به خدا قسم من منحرف نشدم، اما مردى بر من واردشد که حاضر نبودم از غذایم بخورد جز اینکه شهادتین بگویم، من از این شرم داشتم که او از سر سفره من برخیزد بى آنکه غذا خورده باشد لذا شهادت دادم.
ابى گفت من هرگز از تو راضى نمى شوم مگر اینکه در برابر او بایستى و سخت توهین کنى! عقبه این کار را کرد و مرتد شد و سرانجام در جنگ بدر در صف کفار به قتل رسید و رفیقش ابى نیز در روز جنگ احد کشته شد.
آیات فوق نازل شد، و سرنوشت مردى را که در این جهان به انتخاب دوست ضالّ و مضلّ دست مى زند و به گمراهى کشیده مى شود شرح داد.
۳۶ - خداوند یار مظلومان و ستمدیدگان است:
«وَلاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مُظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیهِ سُلْطَاناً فَلا یسْرِف فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنصُوراً»(۴)
و هرگز نفس محترمى را که خد قتلش را حرام کرده مکشید، مگر آنکه به حکم حق مستحق قتل شود، و کسى که به ناحق کشته شود ما بر ولّى او حکومت و تسلّط بر قاتل قرار دادیم، پس در مقام انتقام اسراف نکند که او از جانب ما مؤید و منصور خواهد بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- انعام، ۱۴۴.
۲- یونس، ۱۷.
۳- فرقان، ۲۷ - ۲۹.
۴- اسراء، ۳۳.
روایات باب ظلم:
عَنْ ابى جَعْفَر علیه السلام قالَ:لَمّا حَضَرَتْ عَلِىَّ بْنَ الْحُسَینِ علیهما السلام الْوَفاةُ ضَمَّنى اِلى صَدْرِهِ ثُمَّ قالَ: یا بُنَىَّ اُوصیک بِما اَوْصانى بِهِ اَبى علیه السلام حینَ حَضَرَتْهُ الْوَفاةُ، وَ بِما ذَکرَ اَنَّ اَباهُ اَوْصاهُ بِهِ فَقالَ: یا بُنَىَّ اِیاک وَ ظُلْمَ مَنْ لایجِدُ عَلَیک ناصِراً اِلاَّ اللّهَ.(۱)
حضرت باقر علیه السلام فرمود: چون وقت وفات حضرت على بن الحسین رسید مرا به سینه گرفت، سپس فرمود: اى پسرم تو را به آنچه پدرم به وقت وفاتش به من وصیت کرد سفارش مى کنم، سپس یادآور شد که پدرش به او وصیت فرمود: اى پسرم بر حذر باش از ستم به کسى که علیه تو یارى جز خدا ندارد.
قالَ اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ علیه السلام: مَنْ خافَ رَبَّهُ کفَّ ظُلْمَهُ.(۲)
امیرا لمؤمنین علیه السلام فرمود، خدا ترس جلوى ستم خود را بر مردم مى گیرد.
وَ قالَ علیه السلام: بِئْسَ الزّادُ اِلَى الْمَعادِ الْعُدْوانُ عَلَى الْعِبادِ.(۳)
و نیز آنحضرت فرمود: چه توشه بدى است براى معاد، ستم بر بندگان خدا.
فداى دوست نکردیم جان و دل صد حیف *** زاختیار نرستیم زآب و گل صد حیف
زعشق حق نزدیم اتشى بجان نفسى *** همیشه زآتش دیویم مشتعل صد حیف
بکام دوست نبودیم یک نفس صد آه *** رسید دشمن آخر بکام دل صد حیف
جهاز عقبى باقى نمى کنیم دمى *** بکار دنیى فانیم مشتغل صد حیف
گذشت عمر نکردیم از سر اخلاص *** عبادتى که زند سر ز نور دل صد حیف
نیافت آئینه دل صفا زصیقل ما *** بماند در دل ما زنگ ز آب و گل صد حیف
دل از پى هوس ودست رفتن از پى دل *** بکار دوست نداریم دست و دل صد حیف
به روز داورى از کرده هاى خود باشیم *** به نزد دوست چه شرمنده و خجل صد حیف
به راه دوست نرفتى و عمر رفت اى فیض *** نکرد روح عزیزان تو را بحل صد حیف
عَنْ ابى عَبْدِاللّهِ علیه السلام قالَ: لُقْمانُ لِابْنِهِ: یا بُنَىَّ لِلظّالِمِ ثَلاثُ عَلامات: یظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیةِ، وَ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ، وَ یعینُ الظَّلَمَةَ.(۴)
امام صادق علیه السلام مى فرماید: لقمان به فرزندانش گفت: براى ستمکار سه علامت است: به بالاتر از خودش به گوش ندادن به او ستم مى کند، و به پائین تر از خودش بازورگوئى و غلبه، و به ستمکاران کمک مى دهد.
عَنِ الصّادِقِ عَنْ آبائِهِ علیهم السلام قالَ: کانَ علِىُّ علیه السلام یقُولُ: اَلْعامِلُ بِالظُّلْمِ، وَ الْمُعینُ عَلَیهِ، وَ الرّاضى بِهِ شُرَکاءُ ثَلاثَةٌ.(۵)
امام صادق از پدرانش روایت مى کند امیر المؤمنین علیه السلام مى فرمود: ستمگر و کمک کار به او، و راضى از عمل ظالم سه شریک در گناهند.
عَنْ اَبى جَعْفَر علیه السلام قالَ: الظُّلْمُ فِى الدُّنْیا هُوَ الظُّلُماتُ فِى اْلآخِرَةِ.(۶)
از حضرت باقر علیه السلام است که فرمود: ستم در دنیا نتیجه اش تاریکى ها در آخرت است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- "بحار" ج ۷۵، ص ۳۰۸ - ۳۰۹.
۲- "بحار" ج ۷۵، ص ۳۰۸ - ۳۰۹.
۳- "بحار" ج ۷۵، ص ۳۰۸ - ۳۰۹.
۴- "بحار" ج ۷۵، ص ۳۱۰.
۵- "بحار" ج ۷۵، ص ۳۱۲.
۶- "بحار" ج ۷۵، ص ۳۱۲ - ۳۱۴.
قالَ اَبُو عَبْدِاللّهِ علیه السلام: مَنْ اَکلَ مِنْ مالِ اَخیهِ ظُلْماً وَ لَمْ یرُدَّهُ عَلَیهِ اَکلَ جَذْوَةً مِنَ النّارِ یوْمَ الْقِیامَةِ.(۱)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: هر کس از مال برادر دینى خود، به ستم و ظلم بخورد و آن را به صاحبش برنگرداند، در قیامت آتش سرخ شده خواهد خورد.
قالَ اَبُو عَبْدِاللّهِ علیه السلام: یا یونُسُ مَنْ حَب حَقَّ الْمُؤْمِنِ اَقامَهُ اللّهُ یوْمَ الْقِیامَةِ خَمْسَمِأَةِ عام عَلى رِجْلَیهِ حَتّى یسیلَ مِنْ عَرَقِهِ اَوْدِیةٌ وَینادى مُناد مِنْ عِنْدِاللّهِ:هذَا الظّالِمُ الَّذى حَب عَنِ اللّهِ حَقَّهُ. قالَ: فَیوَبَّخُ اَرْبَعینَ یوْماً ثُمَّ یؤْمَرُ بِهِ اِلَى النّارِ.(۲)
امام صادق علیه السلام فرمود: اى یونس هر کس حق مؤمنى را حبس کند خداوند در قیامت پانصد سال او را در روى دو پایش نگاه مى دارد در حدى که رودها از عرق از او جارى شود، و ندادهنده اى از جانب خداوند ندا مى دهد: این است ستمگرى که حقش از جانب خدا حبس شده، سپس فرمود او را چهل روز سرزنش مى کنند، آنگاه امر مى شود که به آتش واردش کنند.
قالَ اَبُو عَبْدِاللّهِ علیه السلام: اَیما مُؤْمِن حَب مُؤْمِناً عَنْ مالِهِ وَ هُوَ یحْتاجُ اِلَیهِ لَمْ یذُقْ وَ اللّهِ مِنْ طَعامِ الْجَنَّةِ وَلا یشْرَبُ مِنَ الَّرحیقِ الْمَخْتُومِ.(۳)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: هر مؤمنى مؤمن دیگر را زا مالش منع کند، در حالى که به آن محتاج است، بخدا قسم از غذاى بهشت نچشد و از رحیق مختوم نیاشامد.
عَنْ اَبى عَبْدِاللّهِ عِنْ آبائِهِ علیهم السلام قالَ: قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله: اَفْضَلُ الْجِهادِ مَنْ اَصْبَحَ لایهُمُّ بِظُلْمِ اَحَد.(۴)
حضرت صادق علیه السلام از پدرانش از رسول خدا روایت مى کند: برترین جهاد انسان صبح کردن اوست در حالیکه قصد ستم به احدى از مردم را نداشته باشد.
عَنِ الرِّضا عَنْ آبائِهِ علیهم السلام قالَ: قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله: اِیاکمْ وَ الظُّلْمَ فَاِنَّهُ یخْرِبُ قُلُوبَکمْ.(۵)
حضرت رضا از پدرانش علیهم السلام از رسول خدا روایت مى کند: از ظلم و ستم بپرهیزید که این عمل دلها را ویران مى کند.
عَنْ اَبى جَعْفَر علیه السلام قالَ: کانَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله یقُولُ فى خُطْبَتِهِ:سِبابُ الْمُؤْمِنِ فِسْقٌ، وَ قِتالُهُ کفْرٌ، وَ اَکلُ لَحْمِهِ مَعْصِیةُ اللّهِ، و حُرْمَةُ مالِهِ کحُرْمَةِ دَمِهِ.(۶)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- "بحار" ج ۷۵، ص ۳۱۲ - ۳۱۴.
۲- "محاسن" ص ۱۰۰.
۳- "بحار" ج ۷۵، ص ۳۱۲ - ۳۱۴.
۴- "بحار" ج ۷۵، ص ۳۱۴- ۳۱۵ - ۳۲۰.
۵- "بحار" ج ۷۵، ص ۳۱۴- ۳۱۵ - ۳۲۰.
۶- "بحار" ج ۷۵، ص ۳۱۴- ۳۱۵ - ۳۲۰.
امام باقر علیه السلام فرمود: رسول خدا در سخنرانى خود مى فرمودند: ناسزار گفتن به مؤمن فسق، و جنگ با او کفر، و غیبت او معصیت خدا، و احترام مالش هم چون احترام خون اوست.
قالَ اَمیرُالْمُؤْمِنین علیه السلام: مَنْ ظَلَمَک فَقَدْ نَفَعَک وَ اَضَرَّ بِنَفْسِهِ.(۱)
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: آن کس که به تو ستم مى کند به حقیقت که به تو سود مى رساند و به خود ضرر مى زند.
عَنْ شَیخ مِنَ النَّخَعِ قالَ: قُلْتُ لِاَبى جَعْفَر علیه السلام: اِنّى لَمْ اَزَلْ والِیاً مُنْذُزَمَنِ الْحَجّاجِ اِلى یوْمى هذا فَهَلْ لى مِنْ تَوْبَة؟ قالَ: فکتَ ثُمَّ اَعَدْتُ عَلَیهِ، فَقالَ: لا، حَتّى تُؤَدَّى اِلَى کلِّ ذى حَقٍّ حَقَّهُ.(۲)
پیرمردى از قبیله نخع گفت: به حضرت باقر علیه السلام عرضه داشتم من بطور دائم تا امروز از طرف حجاج بن یوسف ثثقفى آن ستمکار بى بدیل فرماندار بودن، آیا براى من از این عمل توبه اى هست؟ مى گوید امام باقر در جوابم سکوت کرد، دوباره سئوالم را تکرار کردم حضرت فرمود نه مگر اینکه حق هر صاحب حقى که در ایام حکومتت از بین رفته به او باز گردانى.
عَنْ ابى عَبْدِاللّهِ علیه السلام قالَ: مَنْ ظَلَمَ مَظْلِمَةً اُخِذَ بِها فى نَفْسِهِ اَوْ فى مالِهِ اَوْ فى وُلْدِهِ.(۳)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: کسى که ستمى مرتکب شود، انتقام آن ستم از او یا مال او یا فرزندان او گرفته مى شود.
عَنْ اَبى عَبْدِاللّهِ علیه السلام قالَ: ثَلاثَةٌ یدْخِلُهُمْ اللّهُ الْجَنَّةَ بِغَیرِ حِساب، وَ ثَلاثَةٌ یدْخِلُهُمْ اللّهُ النّارَ بِغَیرِ حِساب. فَاَمَّا الَّذینَ یدْخِلُهُمُ اللّهُ الْجَنَّةَ بِغَیرِ حِساب فَاِمامٌ عادِلٌ وَ تاجِرٌ صَدُوقٌ وَ شَیخٌ اَفْنى عُمْرَهُ فى طاعَةِ اللّهِ عَزَّوَجلَّ. وَ اَمَّا الثَّلاثَةُ الَّذینَ یدْخِلُهُمُ النّارَ بِغَیرِ حِساب فَاِمامٌ جائِرٌ وَ تاجِرٌ کذُوبٌ وَ شَیخٌ زان.(۴)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: خداوند سه نفر را بدون حساب وارد بهشت مى کند، و سه نفر را بدون حساب به جهنمّ مى برد. اما آنان که بدون حساب به بهشت مىورند: رهبر عادل، تاجرى که شدیداً راستگو ست وپیرمردى که عمرش را در طاعت خدا بسر برده، و اما سه نفرى که بدون حساب وارد جهنّم مى شوند: رهبر ستمگر و تاجر دروغگو پیرمرد زناکار است.
عَنِ الصّادِقِ علیه السلام، عَنْ آبائِهِ علیهم السلام اِنَّ عَلِیاً علیه السلام قالَ:اِنَّ فى جَهَنَّمَ رَحَّى تَطْحَنُ، اَفَلا تَسْاَلُونى ماطَحْنُها؟ فَقیلَ لَهُ فَماطَحْنُها یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ؟ قالَ: الْعُلَماءُ الْفَجَرَةُ، وَ الْقُرّاءُ الْفقَهُ، وَ الْجَابِرَةُ الظَّلَمَةُ، وَ الْوُزَاءُ الْخَوزنَةُ، وَ الْعُرَفاءُ الْکذَبَةُ. وَ اِنَّ فِى النّارِ لَمَدینَةً یقالُ لَها: الْحَصینَةُ اَفَلا تَسْأَلُونى ما فیها؟ فَقیلَ: وَ مَا فیها یا اَمیرَالْمُؤْمِنین؟ فَقالَ: فِیها اَیدرى النّاکثینَ.(۵)
حضرت صادق ازپدرانش از على علیه السلام روایت مى کند:در جهنم آسیائى است که آرد مى کند، از من نمى پرسید آرد آن آسیا چیست؟ عرضه داشتند چیست؟ فرمود علماء گناهکار، قاریان فاسق، سلاطین ستمگر، وزیران خائن، خبرگزران دروغگو. و در آتش شهرى است که به حصینه مى گویند، از من نمى پرسید در آن چیست؟ عرضه داشتند چیست؟ فرمود: بیعت شکنان.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- "بحار" ج ۷۵، ص ۳۲۰.
۲- "بحار" ج ۷۵، ص ۳۳۱.
۳- "بحار" ج ۷۵، ص ۳۳۰.
۴- "خصال" ج۱، ص ۴۰.
۵-"بحار" ج ۷۵، ص ۳۳۸.