دعای هشتم صحیفه سجادیه/ شرح‌ها و ترجمه‌ها (بخش دوم)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

فهرست دعاهای صحیفه سجادیه

متن دعای هشتم صحیفه سجادیه

شرح و ترجمه دعا:

بخش اول - بخش دوم

پناه به خدا از بدی ها؛

وَ نَعُوذُ بِک أَنْ نَنْطَوِی عَلَی غِشِّ أَحَدٍ، وَ أَنْ نُعْجِبَ بِأَعْمَالِنَا، وَ نَمُدَّ فِی آمَالِنَا

وَ نَعُوذُ بِک مِنْ سُوءِ السَّرِیرَةِ، وَ احْتِقَارِ الصَّغِیرَةِ، وَ أَنْ یسْتَحْوِذَ عَلَینَا الشَّیطَانُ، أَوْ ینْکبَنَا الزَّمَانُ، أَوْ یتَهَضَّمَنَا السُّلْطَانُ

وَ نَعُوذُ بِک مِنْ تَنَاوُلِ الْإِسرَافِ، وَ مِنْ فِقْدَانِ الْکفَافِ

وَ نَعُوذُ بِک مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ، وَ مِنَ الْفَقْرِ إِلَی الْأَکفَاءِ، وَ مِنْ مَعِیشَةٍ فِی شِدَّةٍ، وَ مِیتَةٍ عَلَی غَیرِ عُدَّةٍ.

وَ نَعُوذُ بِک مِنَ الْحَسْرَةِ الْعُظْمَی، وَ الْمُصِیبَةِ الْکبْرَی، وَ أَشْقَی الشَّقَاءِ، وَ سُوءِ الْمَآبِ، وَ حِرْمَانِ الثَّوَابِ، وَ حُلُولِ الْعِقَابِ

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعِذْنِی مِنْ کلِّ ذَلِک بِرَحْمَتِک وَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

ترجمه‌ها

ترجمه انصاریان

و پناه می‌بریم به تو از اینکه نیت داشته باشیم به کسی خیانت ورزیم و در کردارمان خودپسندی نماییم و آرزوهای خود را دور و دراز سازیم،

و به تو پناه می‌بریم از زشتی باطن و ناچیزشمردن گناه و از چیرگی شیطان در وجودمان و از اینکه روزگار ما را به سختی دراندازد، یا سلطان بر ما جور و ستم روا دارد،

و به تو پناه می‌بریم از آلوده‌شدن به اسراف و بلای تنگدستی

و به تو پناه می‌بریم از سرزنش دشمنان و نیازمندی به همنوعان و از زندگی در سختی و از مرگ ناگهانی و بدون توشه،

و به تو پناه می‌بریم از حسرت و اندوه بزرگ و مصیبت سترگ و از بدترین تیره‌بختی و از بدفرجامی و ناامیدی از ثواب و فرودآمدن عذاب.

بارخدایا بر محمّد و آلش درود فرست، و مرا از همه این امور در پناه رحمتت جای ده و نیز همه و مردان و زنان مومن را،‌ ای مهربان‌ترین مهربانان.

شرح‌ها

دیار عاشقان (انصاریان)

۲۵. غشّ و خدعه

مسأله مکر و فریب و حیله و خدعه و به تعبیر روایات غشّ با مردم عملى است شیطانى و مورد نفرت حق، و جاذب لعنت و شقاوت براى مرتکب آن.

امام ششم((علیه السلام)) مى فرماید:

إنْ کانَ الْعَرْضُ عَلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَقّاً فَالْمَکرُ لِماذا؟(۱)

اگر عرضه شدن تمام برنامه ها بر حضرت حق امرى مسلّم و حتمى است پس خدعه و حیله براى چیست؟

امام هشتم از پدرانش، از رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) روایت مى کند که آنحضرت فرمود: از امین وحى شنیدم:

إنَّ الْمَکرَ وَالْخَدیعَةَ فِى النّارِ. ثُمَّ قالَ((صلى الله علیه وآله)): لَیسَ مِنّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً، وَ لَیسَ مِنّا مَنْ خانَ مُسْلِماً...:(۲)

مکر و خدعه و فریب و غشّ در آتش است. سپس رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) فرمود: از ما نیست هر کس مسلمانى را بفریبد، و از ما نیست هر کس به مسلمانى خیانت ورزد.

در منهیات رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) است:

مَنْ غَشَّ مُسْلِماً فى شِراءِ أوْ بَیع فَلَیسَ مِنّا، وَ یحْشَرُ یوْمَ الْقِیامَةِ مَعَ الْیهُودِ لإِنَّهُمْ أغشُّ الْخَلْقِ لِلْمُسْلَمینَ. وَ قالَ((علیه السلام)): مَنْ باتَ وَ فِى قَلْبِهِ غِشٌّ لأِخیهِ الْمُسْلِمِ باتَ فى سَخَطِ اللهِ وَ أصْبَحَ کذلِک حَتّى یتُوبَ:(۳)

هر کس در خرید یا فروش با مسلمانى خدعه کند از ما نیست، و در قیامت با یهود محشور مى شود، زیرا یهود خائن ترین مردم به مسلمانانند. و نیز فرمود: هر کس شب را بسر برد در حالى که در نیتش خدعه با مسلمان باشد، شب را در غضب حق بسر برده و همچنان صبح مى کند تا توبه نماید.

امیرالمؤمنین((علیه السلام)) فرمود:

اَلْمُؤْمِنُ لایغُشُّ أخاهُ، وَ لایخُونُهُ، وَ لایخْذُلُهُ، وَ لایتَّهِمُهُ، وَ لایقُولُ لَهُ إنّى بَرىءٌ مِنْک:(۴)

مومن با برادر دینى خدعه نمى کند، به او خیانت نمىورزد، وى را بى یارى نمى گذارد، به او تهمت نمى زند، و از روى برائت و بیزارى نمى جوید.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱. "بحار"ج۷۵، ص۲۸۴.

۲. "بحار"ج۷۵، ص۲۸۴.

۳. "بحار"ج۷۵، ص۲۸۴ ۲۸۵.

۴. "بحار"ج۷۵، ص۲۸۴ ۲۸۵.

۲۶. عُجب در عمل

عجب بنا به فرموده اهل لغت، به معناى خودپسندى، خودبرتربینى، تکبّر، و از خود راضى بودن است.

همین حالت زشت است که گروهى را در جوامع عزیز بى جهت کرد و نفاق و دوئیت و بدبینى و جنگها و برترى نژاد را بر جامعه انسانى تحمیل نمود.

انسانِ از خود راضى، به چیزى و به کسى رحم نمى کند و میل دارد انسانها در همه شئون به او تعظیم کرده و برده او باشند، و اگر تسلیم خواسته هاى وى نگردند به اشدّ مجازات محکوم شوند.

انسان به نژاد و رنگ و علم و عمل و هنر خود نباید عُجب بورزد، بلکه باید در پیشگاه حضرت محبوب در هر شأنى که هست متواضع باشد، تا به اندازه استعداد و لیاقتش مورد ستایش و مدح حضرت حق قرار گیرد و یا اولیاء الهى از او به نیکى یاد کنند.

قرآن مجید مى فرماید:

«ألَمْ تَرَ إلَى الَّذینَ یزَکونَ أنْفُسَهُمْ بَلِ اللهُ یزَکى مَنْ یشاءُ وَ لا یظْلَمُونَ فَتیلا»:(۱)

آیا ندیدى آنهایى را که خودستانى مى کنند، واى خدا هر کس را بخواهد ستایش مى کند و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد.

«هُوَ أعْلَمُ بِکمْ إذْ أنْشَأکمْ مِنَ الأْرْضِ وَ إذْ أنْتُمْ أجِنَّةٌ فى بُطُونِ اُمَّهاتِکمْ فَلا تُزَکوا أنْفُسَکمْ هُوَ أعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى»:(۲)

خداوند به شما بندگان آگاهتر است، آنگاه که شما را از خاک زمین آفریده و زمانى در رحم مادرانتان جنین بودید، پس اى خاکیان ضعیف خودستایى مکنید، او که آفریننده شماست به حال هر کس که اهل تقواست داناتر است.

راستى چه معنا دارد که انسان خاکى خودش یا عمل نیکش را بزرگ و شایسته به حساب آورد و به آن شادى و خوشحالى کند، و خود یا کارش را به رخ مردم بکشد. ما که یک زمانى خاک، سپس نطفه، آنگاه جنین و پس از چندى طفل خردسال و پس از آن داراى جسمى معمولى، و روزى هم به خاک گور مى رویم چه جاى عُجب و خوپسندى داریم؟

البته خوشحالى از عمل از باب شکر و توفیقى که رفیق راه شده، از نظر قواعد شرعى مانعى ندارد. باید مواظبت کرد که کار انسان به عُجب نکشد، عُجبى که زمینه تحقّق هرگونه ظلم به مردم و پایمال کردن حقوق انسانهاست.

اسحاق بن عمّار مى گوید: حضرت صادق((علیه السلام)) مى فرماید: عابدى نزد عالمى رفت، عالم به او گفت: نمازت چگونه است؟ گفت: از مثل منى درباره عبادتش مى پرسند؟ من سالهاست خدا را عبادت مى کنم، گفت: گریه ات چگونه است؟ گفت: به اندازه اى که اشکم بر چهره ام مى ریزد، عالم گفت: اگر خنده مى کردى و خائف و ترسناک از عاقبت بودى، بهتر از این بود که گریه کنى و به آن فخر بفروشى، که کوشش و سعى فخر فروش به جایى نمى رسد!(۳)

امام صادق((علیه السلام)) فرمود:

مَنْ دَخَلَهُ الْعُجْبُ هَلَک:(۴)

عجب بر هر کس وارد شود هلاک مى گردد.

علامه مجلسى مى فرماید: مراد از هلاکت، استحقاق عذاب الهى است.

از حضرت باقر یا امام صادق((علیهما السلام)) روایت شده: دو نفر وارده مسجد شدند، یکى عابد و دیگرى فاسق، سپس هر دو از مسجد خارج شدند در حالى که فاسقْ صدّیق، و عابدْ فاسق شده بود. این بدین علت بود که عابد در عبادتش اهل فخر و خودپسندى گشت، و فاسق بر گناهش دچار پشیمانى شد و از حضرت حق طلب مغفرت نمود.(۵)

خداوند به داود((علیه السلام)) خطاب کرد:

یا داوُودُ بَشِّرِ الْمُذْنِبینَ، وَ أنْذِرِ الصِّدّیقینَ. قالَ: کیفَ اُبَشِّرُ الْمُذْنِبینَ وَاُنْذِرُ الصِّدّیقینَ؟! قالَ: یا داوُودُ بَشِّرِ الْمُذْنِبینَ أنّى أقْبَلُ التَّوْبَةَ، وَ أعْفُو عَنِ الذَّنْبِ، وَ اُنْذِرِ الصِّدّیقینَ ألاّیعْجَبُوا بِأعْمالِهِمْ فَإنَّهُ لَیسَ عَبْدٌ أنْصَبُهُ لِلْحِسابِ إلاّ هَلَک:(۶)

اى داود، گناهکاران بشارت بده، و صدّیقین را بترسان. عرضه داشت: چگونه آلودگان را بشارت دهم و پاکان را بترسانم؟ خطاب رسید: به گنهکاران بشارت قبول توبه بده و اینکه از معاصى آنان عفو مى کنم، و پاکان را بگو به اعمال خود عُجب نورزند، که احدى نیست که برایش میزان اعمال بپا کنم مگر اینکه هلاک گردد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱. نساء، ۴۹.

۲. نجم، ۳۲.

۳. "کافى"ج۲، ص۳۱۳ و ۳۱۴.

۴. "بحار" ج۷۲، ص۳۰۹ و ۳۱۲.

۵. "کافى"ج۲، ص۳۱۳ و ۳۱۴.

۶. "بحار" ج۷۲، ص۳۰۹ و ۳۱۲.

معناى جمله این است که خوبیها و شکر انسان با نعمتى از نعمتهاى حق برابرى نمى کند، اگر بخواهند نعمتها را با عبادات و نیکیها بسنجند براى کسى چیزى باقى نمى ماند.

امیرالمؤمنین((علیه السلام)) در جملاتى بسیار زیبا و پرمعنا مى فرماید:

اَلْعُجْبُ هَلاک، وَ الصَّبْرُ مِلاک:(۱)

عُجب هلاکت، و صبر ملاک نجات است.

لا وَحْدَةَ وَ لا وَحْشَةَ أوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ:(۲)

تنهایى و وحشتى وحشتناک تر از عُجب نیست.

سَیئَةٌ تَسُوءُک خَیرٌ عِنْدَاللهِ مِنْ حسنَة تُعْجِبُک:(۳)

آن بدى که تو را بدحال کند و بیازارد، در پیشگاه خدا بهتر است از حسنه اى که تو را به عُجب آورد.

اى پسر در جهل ماندى تا ابد *** چون ندانستى ز اسرار صمد

رد کنى مرد خدا را در جهان *** لاجرم گیرد به مرگت این لسان

واى بر آنکس که او را رد کند *** بیخ اسرار دل خود را کند

اى ز نادانىّ خود حیران شده *** همچو گمراهان سرگردان شده

حیف اوقاتى که داراى در جهان *** مى روى زینجا به صد حسرت بدان

تو یقین که دوست را نشناختى *** زان جهت نقد تنت درباختى

این جهان بهر تو پیدا آمده *** واندر او صد شور و غوغا آمده

دیده معنى تو دارى درنگر *** تا شوى واقف ز حالات بشر

صورت خیرالبشر همراه توست *** عرش اعظم نیز منزلگاه توست

اندر این عالم وجود کاملى *** بلکه بهتر از جمیع حاملى

تو دُر دریاى سرّ داورى *** بلکه روشن تر ز شمع خاورى

تو به دنیا بهر کارى آمدى *** اندر او مقصود یارى آمدى

این جهان بشناس و رو از وى برون *** تا نیفتى اندر این غرقاب خون

۲۷-۳۷. یازده مسأله خطرناک

الهى، به تو پناه مى برم از اینکه مرا دچار آرزوهاى طولانى گردانى، آرزوهایى که جز حایل شدن بین من و حق، و به فراموشى دادن آخرت سودى ندارد.

خداوندا، به تو پناه مى آورم از بدى نهفته در درون، که عبارت از سوء نیت نسبت به مردم، یا خیال گناه، یا سیئات اخلاقى باشد.

خدایا، پناه به تو از کوچک شمردن گناه صغیره، و از دست یافتن شیطان بر امورم، یا روزگارى که عامل بدبختى است، و از ستم سلطان ستمکار و از اقدام بر اسراف، و از نیافتن رزق و روزى به اندازه کفاف.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱. "بحار" ج۷۲، ص۳۱۵.

۲. "بحار" ج۷۲، ص۳۱۵.

۳. "بحار" ج۷۲، ص۳۱۶.

الهى، به تو پناه مى برم از شماتت دشمنان به وقتى که رنج و مصیبتى از باب آزمایش به من برسد، و از نیازمندى به کسى که مانند خودم مى باشد، و از زندگى در سختى.

۳۸. مرگ بدون توشه اخروى

مرگ ابتداى جهان آخرت است، کسى که در دنیا اهل ایمان و تقوا و عمل صالح و اخلاق حسنه بوده، در حقیقت توشه جهان دیگر را فراهم آورده و مرگ براى او به فرموده رسول خدا تحفه الهى است.(۱) اما کسى که به فرمان خدا نبوده و از انبیاء الهى اطاعت ننموده و آراسته به اخلاق حسنه و تقوا نشده و کار خیرى انجام نداده، دستش خالى و به هنگام حرکت به سوى آخرت بى توشه است.

اگر در آیات قرآن در رابطه با قیامت که بیش از هزار آیه است دقت نمایید، مسأله زاد و توشه و راحله براى جهان دیگر را در آن آیات خواهید دید.

بابى مستقل در روایات و اخبار تنظیم شده تحت عنوان: استعداد و آمادگى براى موت که در آن باب نیز به واقعیات مربوط به قیامت اشاره شده. من فکر مى کنم این جمله و جملات پایانى دعا نیاز به شرح و تفسیر نداشته باشد، زیرا توضیح و تفسیر دعاهاى بعد تا پایان "صحیفه" همه و همه ارشاد به سوى توشه آخرت است.

در این مرحله به ذکر مسائلى مختصر قناعت مى کنم و شرح این داستان با عظمت را به دعاهاى بعد احاله مى دهم.

قیلَ لأِمیرِالْمُؤْمِنینَ((علیه السلام)): مَا الاِْسْتِعدادُ لِلْمَوْتِ؟ قالَ: أداءُ الْفَرائِضِ، وَاجْتِنابُ الْمَحارِم، وَ الاِْشْتِمالُ عَلَى الْمَکارِمِ، ثُمَّ لایبالى أوَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أمْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَیهِ، وَ اللهِ ما یبالِى ابْنُ أبى طالِب أوْقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أمْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَیهِ:(۲)

به امیرالمؤمنین((علیه السلام)) گفتند: استعداد براى موت چیست؟ فرمود: اداى واجبات (شرعى، اخلاقى، عملى، مالى، حقوقى) دورى از محرمات (عملى، اخلاقى، اجتماعى، حقوقى) و دارا بودن حسنات و مکارم اخلاقى. سپس باکى نیست که او سراغ مرگ برود یا مرگ سراغ او آید. به خدا قسم پسر ابى طالب را از مرگ باک نیست که او سراغ مرگ رود یا مرگ سراغ او آید.

از رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) سؤال شد:

أىُّ الْمُؤْمِنینَ أکیسُ؟ قالَ: أکثَرُهُمْ ذِکراً لِلْمَوتِ وَ أشَدَّهُمْ لَهُ اسْتِعْداداً:(۳)

کدام یک از مؤمنین زرنگ تر و بافراست تر است؟ فرمود: آن که زیاد از موت یاد مى کند و آمادگى بیشترى براى سفر آخرت دارد.

به حضرت سجّاد((علیه السلام)) گفته شد:

ما خَیرٌ ما یمُوتُ عَلَیهِ الْعَبْدُ؟ قالَ: أنْ یکونَ قَدْ فَرَغَ مِنْ أبْنِیتِهِ وَ دُورِهِ وَ قُصورِهِ. قیلَ: وَ کیفَ ذلِک؟ قالَ: أنْ یکونَ مِنْ ذُنُوبِهِ تائِباً وَ عَلَى الْخَیراتِ مُقیماً، یرِدُ عَلَى اللهِ حَبیباً کریماً:(۴)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱. "محجّة البیضاء"، ج۸، باب موت.

۲. "بحار" ج۷۱، ص۲۶۳.

۳. "بحار"ج۷۱، ص۲۶۷.

۴. "بحار"ج۷۱، ص۲۶۷.

بهترین حالى که عبد بر ان مى میرد چیست؟ فرمود: فراغت بال از ساختمان و خانه و قصر. عرضه داشتن: چگونه؟ فرمود: از گناهان با توبه درآمده باشد، و بر خیرات پابرجایى حاصل نموده باشد، در این صورت با محبوبیت و کرامت با خداوند وارد مى شود.

قالَ النَّبِىُّ((صلى الله علیه وآله)): مَنْ ماتَ وَ لَمْ یتْرُک دِرْهَماً وَ لادیناراً لَمْ یدْخُلِ الْجَنَّةَ أغْنى مِنْهُ:(۱)

رسول خدا((صلى الله علیه وآله)) فرمود: کسى که بمیرد و درهم و دینارى از خود بجاى نگذارد (کنایه از اینکه اضافه مالش را با خدا معامله کرده باشد) ثروتمندتر از او وارد بهشت نمى شود.

مگر نظر به رخ خوب دوست باز کنید *** به هر دو کون درِ دیده را فراز کنید

دهد اگر مه من گوش بر فسانه عشق *** حکایت غم هجران من دراز کنید

به محفلى که ز حد رفته اعتبار رقیب *** بهانه اى که توان کرد گریه ساز کنید

به لذّت نفسى عاشقى برابر نیست *** هزار عمر اگر صرف عیش و ساز کنید

چه سود از اینکه گشوده است کعبه درها *** درى که بسته به من بخت بدفراز کنید

نگویم از غم عشق بتان بپرهیزید *** از آنکه نیست به دل رحمش احتراز کنید

حکایت غم عاشق که اى خوشا غم او *** مباد عرضه به نامحرمان راز کنید

۳۹-۴۴. شش مسأله خطرناک دیگر

الهى، به تو پناه مى برم از بزرگترین حسرت که حسرت روز قیامت است به خاطر خالى بودن دست از اعمال صالحه و اخلاق حسنه و خیرات و مبرّات، و از بزرگترین مصیبت که مصیبت در دین است، و از بدترین بدبختى که افتادن در آتش جهنّم است، و از بدى بازگشت، و نومیدى از ثواب، و رسیدن به کیفر و عذاب.

الهى، بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و مرا و همه مردان و زنان با ایمان را به رحمتت پناه ده، اى مهربانترین مهربانان.

فقیر درگاهت: حسین انصاریان

۱/۱۰/۱۳۶۹ برابر با ۴ جمادى الثانى ۱۴۱۱

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱. "بحار"ج۷۱، ص۲۶۷.