مناره

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«مَناره» در طول تاریخ برای راهنمایی و ارائه طریق بکار برده می‌شده، و سپس هنگام ساخت مساجد نیز از آن به منظور علامتی برای مسجد یا گفتن اذان استفاده شده است. مناره از جنبه تاریخی یک پدیده قدیمی است و سابقۀ آن به قبل از اسلام برمی‌گردد.

مناره در لغت

«المَنارُ: مَوْضِعُ النُّورِ. عَلامَةٌ تُجْعَلُ فی الطَّريقِ لِلاِهْتِداءِ بها. مَنارَةٌ: الشَّمْعة ذات السِّراج، مَوْضِع النّور؛ مِئْذَنَةٌ؛ بِناءٌ مُرتفِعٌ يَنطلِق من أعلاه نور ساطِع دَوّار تَهتدی به السُّفُن والطّائرات».[۱] منار -محل نور- علامتی در راه برای هدایت و راهنمایی است... و مناره مکانی بلند است که از آن نوری ساطع می شود برای هدایت کشتی ها و... .

«مَناره» به معنای نشان (و علامتی) است که در راه از سنگ و خشت برپا کنند و در اصل لغت به معنی چراغ پایه باشد. ظاهراً وجه تسمیه آن باشد که در گذشته برای راه یافتن مسافران چراغی بر مناره می افروختند، زیرا که در بلاد عرب در شبها می روند.[۲]

تاریخچه مناره

«کورت فریشلر» می نویسد: «قتیبة بن مسلم بن مسلم (که به گمان او مبتکر مناره در مساجد است) در زمان خلافت ولید بن عبدالملک ساختن مناره در مساجد را از چینی ها آموخت... چینی ها در شهرهای خود مناره های بلند می ساختند و همواره دیدبانی بالای منار، شهر را از نظر می گذراند تا در هر لحظه که حریقی به وجود می آمد، زود جلوی حریق را بگیرند». بعد وی ضمن رد این قول چنین آورده اشت: «قبل از این که هجرت (که مبدأ تاریخ مسلمین است) صورت بگیرد، در «قسطنطنیه» که امروز موسوم به «استانبول» است، عماراتی وجود داشت که برای تزیین در آنها منارهای کوچک (یا گلدسته) می ساختند». بعد در تایید نظر خود می گوید: «چون مسلمانها با رومی ها یعنی روم صغیر که پایتخت آن «قسطنطنیه» بود، پیش از چینی ها تماس داشتند، (پس) می توان گفت که ساختن منار با گلدسته را از روم صغیر فراگرفتند».[۳]

محقق بزرگوار آقای غفاری در این خصوص چنین اظهارنظر نموده است: «منارات از علایم معابد مجوس و یا آتش پرستان می باشد که مسلمین بعد از فتح بلاد عجم (ایران) آنها را برای معابد خود اول بار در «کوفه» بکار بردند».[۴] در جای دیگر می گوید: «مسلمانان بعد از فتح بلاد عجم مناره را به تقلید و تبعیت از معابد و آتشکده هایی که دارای مناره بودند، در مساجد ساختند».[۵]

همچنین به نقل از یکی از مستشرقین آمده است: «مأذنه هایی که در ایران و هند است، از روی شکل برجهایی ساخته شد که برای دیدبانها و نگهبانان در هر شهری می ساخته اند».[۶]

مقریزی بنای نخستین مناره را به معاویه نسبت داده است که آن را به تقلید از برجهای کلیساهای دمشق ساخته بود.[۷] ارنست کونل نوشته است: «احتمال می رود که مسلمانان آن را به تقلید از برجهای آژیر بابل یا روم ساخته باشند.[۸]

تفاوت مناره با گلدسته و برج

ما هر چند در بسیاری از جاها «مناره» و «گلدسته» را مترادف هم بکار می بریم، ولی باید بدانیم این دو، دو شکل و هیئت جدا از هم دارند، اما به مناسبت این که هر دو معمولاً در معابد و مقابر مقدسه بکار می روند، آنها را مترادف می آورند. گلدسته بنای عمودی و نسبتاً کوچکی است که در کشورهای اسلامی معمولاً سر آن را گرد و بیضوی می سازند؛ ولی در کشورهای مسیحی سر آن را تیز و مانند یک مخروط می سازند.

مناره قبل از ظهور اسلام هم در سرزمینهای اسلامی و بلکه در دل عربستان یعنی مکه معظمه و یمن موجود بوده است. گذشته از این ابتکار، مناره را (به طور کلی فارغ از این که در مساجد و یا بنای خاصی بکار رود) به یمنی ها نسبت داده اند. اما این که «کورت» می گوید: «مسلمانان ساختن مناره یا گلدسته را از روم صغیر فراگرفتند»، به نظر می رسد او دچار اشتباه شده باشد.

آنچه کورت از آن به عنوان مناره یاد می کند، نه مناره، بلکه اسم دقیق آن را باید گلدسته (به تعبیر ایرانیان) یاد کرد و بین مناره و گلدسته فرق بسیار وجود دارد. به همین خاطر وی همواره اصرار دارد که از مناره به گلدسته تعبیر بیاورد، چه این که متوجه شده است که مناره غیر از گلدسته است.

اما این که بعضی معتقدند مناره را از معابد مجوس گرفته اند، هیچ وجه تاریخی برای آن نمی توان تصور کرد، چه این که مناره در طول تاریخ برای راهنمایی و ارائه طریق بکار برده می شده است، نه برای معابد. گمان می رود آنچه باعث شده بعضی دچار این اشتباه بشوند، ظاهر کلمه «مناره» است و آتشکده ها مناره نداشته اند.

بحث دیگر، درباره تفاوت «مناره» با «بُرج» است. اصولا برج یا مناره در تاریخ دارای دو هویت کاملا متفاوت از هم هستند. برج و مناره از جنبه تاریخی دو پدیده قدیمی هستند که تاریخ، سابقه آنها را به قبل از اسلام برمی گرداند.

مناره با برج در شکل و کاربرد هر دو متفاوت هستند. بر بالای برج چند نگهبان و دیدبان برای نگهبانی و حراست قلعه و شهر می ایستادند، ولی بر بالای مناره آتشی روشن می کردند تا مسافران راه را در شب گم نکنند. بر بالای برجها دیوارکی همراه با بریدگی هایی برای نگهبانان و دیدبانان وجود داشت، برخلاف مناره که چنین نبود. برجها را بدون سایبان می ساختند، ولی در بالای مناره برای حفاظت آتش از برف و باران سایبانی می ساختند. چون غرض از ساخت برج نگهبانی بود، لذا آن را به شکل اسطوانه ای با قطر بزرگ می ساختند، ولی مناره را اسطوانه ای با قطر کوچک و بلند می ساختند و کلا هویت شکلی برج و مناره را می شود با تاج آنها مشخص نمود.

کلا هویت کاربردی مناره را می شود در ارائه طریق و برج را در مراقبت و حراست معرفی کرد. بنابراین، این سخن که مسلمانان مناره را از روی شکل برج قلعه ها و شهرها ساختند، درست به نظر نمی رسد.

علل الحاق مناره به مسجد

ابتدا مناره را برای راهنمائی مسافران می ساخته اند و در آن آتشی روشن می کردند که در شب از دور رهنمای مسافران به مقصد باشد، تا به این وسیله مسافران راه را از بیراهه تشخیص دهند. بنابراین فلسفه وجودی مناره را باید در ارائه طریق به پویندگان راه معرفی کرد.

بسیاری فلسفه وجودی قرار گفتن مناره در کنار مساجد را اعلام اذان از مکان بلند می دانند و در این باره به روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هم تمسک کرده اند، اما باید بگوییم این سخن هیچ دلالتی بر لزوم مناره در کنار مساجد ندارد. اگر چنین بود، بی گمان بام مساجد برای این کار کفایت می کرد و فلسفه اذان گفتن در مکان بلند را پاسخگو بود. بر فرض قبول این نظر، اگر فلسفه وجودی قرار گرفتن مناره در کنار مسجد فقط اعلان اذان از نقطه بلند بود، یک مناره کفایت می کرد و نیازی به وجود مناره دومی نبود و حال این که می بینیم از قدیم چه در مساجد و چه در مقابر مقدسه اهل بیت علیهم السلام و امامزادگان و یا چه در سر درب ورودی مدارس، دو مناره مقارن و همگون می ساخته اند و آنچه پذیرش این فلسفه وجودی برای مناره ها را بیش از پیش از نظر دور می دارد و آن را با مشکل روبرو می سازد، وجود نگرش و برخورد متفاوت با مناره در عالم تشیع و عالم تسنن است. به این بیان که اهل تسنن در هر کجای عالم از قدیم -برخلاف شیعیان- مساجد خود را تک مناره ای بنا نموده اند، این نکته ای است که ما را بیشتر به تأمل و تعمق وامی دارد که لابد رمزی در کار است که باعث این دو نگرش شده وگرنه هر دو فرقه، معتقد به گفتن اذان در مکان بلند هستند.

دو مناره، نماد دو وسیله هدایت مسجد -این سمبل منزلگه مقصود و خانه توحید- ناگزیر از راهی است که بدان منتهی شود؛ چه هر رهی شایسته منزلگه توحید نیست، رهی باید و راهبری که بتواند رهروان را از توفانها و گردنه های صعب العبور برهاند و به سر منزل مقصود رساند.

و این قرآن و عترت هستند که همصدا و همقدم و دست در دست هم، همه مردم را به منزلگه توحید رهنمایند. قرآن و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله همچو دو بال یک پرنده اند. دو مناره یکی در راست و دیگری در چپ مسجد، یکی نماد و سمبل اعتقاد به قرآن و دیگری سمبل و نماد اعتقاد به اهل بیت پیامبر است که هر دو چراغ راه سالکان منزلگه توحیدند.

اما از آنجایی که اهل تسنن، اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله را راهنمایان طریق توحید نمی دانند و فقط قرآن را راهنمای طریق توحید می دانند، لذا منزلگه توحید (مسجد) را مزین به یک چراغ هدایت می کنند که همانا سمبل و نماد ایمان به کتاب خدا به عنوان تنها راه هدایت به منزلگه سعادت و رستگاری باشد!

در واقع علت قرار گرفتن مناره در کنار مساجد، نتیجه دو اعتقاد مختلف است که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و بلکه در زمان حیات پیامبر بین پیروان رسول گرامی اسلام و دیگران (یعنی پیروان خلفا) رخ داد. دسته اول به پیروی از پیامبر اکرم می گفتند برای وصول به حقیقت و تداوم اسلام، ایمان به کتاب خدا و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله لازم است، «انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض» و «علیٌ مع القرآن و القرآن مع علی»؛[۹] ولی دسته دوم به پیروی از خلیفه دوم می گفتند در وصول به منزلگه مقصود و مراد، فقط اعتقاد به قرآن بس است و به چیزی دیگر به نام علی و اولاد او علیهم السلام نیازی نیست، «حسبُنا کتابُ الله».[۱۰]

بنابراین مناره سمبل و نماد اعتقاد به راهنمایان و راهبران تداوم طریق توحید و وصول به آنند. حدیث منقول از [[امام علی] علیه السلام بهترین شاهد بر همین مدعا است، چه این که اگر فلسفه وجودی قرار گرفتن مناره در کنار مسجد اذان گفتن از مکان بلند بود، نمی بایست علی علیه السلام دستور تخریب مناره های بلند را صادر کنند و بعد به نحو مؤکد بفرمایند: «هیچگاه مناره را بلندتر از سطح مسجد نسازید». و فقها هم بر طبق این حدیث فتوا به کراهت مناره بلندتر از سطح بام مسجد را داده اند.[۱۱]

مناره قبل از ظهور اسلام و حتی قبل از میلاد مسیح علیه السلام هم وجود داشته است، اما اصلاً چیزی به نام مأذنه در کتب احادیث و سیره و تاریخ نداریم، بلکه بعد از الحاق مناره به مسجد چون در مناره اذان هم می گفتند، به این خاطر به آن مأذنه هم می گفتند. اما اسمائی مانند «مأذنه» و «گلدسته» صفاتی هستند که به مناسبت هایی بر مناره اطلاق می شود و گفته شده مأذنه در آغاز صورت ساده ای داشت و تدریجاً تکامل یافت، یعنی در اول مأذنه، دیواری بلند یا برج مانند بود.[۱۲]

پانویس

  1. قاموس.
  2. لغت‌نامه دهخدا، واژه مناره.
  3. کورت فریشلر، امام حسین علیه‌السلام و ایران، ترجمه ذبیح الله منصوری، انتشارات جاویدان، ۱۳۶۹، ص۵۴۷.
  4. علی اکبر غفاری، تعلیقات بر تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۰۷، ذیل حدیث۱۱۳۴.
  5. علی اکبر غفاری، همان، ج۲، ص۶۳.
  6. مجله مسجد، شماره پانزدهم، مرداد و شهریور ۱۳۷۳، ص۵۱.
  7. احمد بن علی مقریزی، الخطط المقریزیه، المساة بالمواعظ والاعتبار بذکر الخطط والآثار، ج۳، ص۱۹۱.
  8. ارنست کونل، هنر اسلامی، ترجمه مهندس هوشنگ طاهری، انتشارات توس، چاپ سوم، ۱۳۶۸، ص۱۳.
  9. المولی حیدر علی بن محمد الشروانی، ما روته العامة من مناقب اهل البیت، ص۱۷۴-۱۶۸.
  10. کنزالعمال، ج۳، ص۱۳۸؛ شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۰، به نقل از المراجعات شرف‌الدین عاملی، ص۲۴۲.
  11. محمدحسن نجفی، جواهرالکلام، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ش، ج۹، ص۶۲.
  12. مجله مسجد، ص۸۱، شماره۱۵، مرداد و شهریور ۷۳.

منابع