پس تو ای لوط، خانوادهات را در پاسی از شب از این دیار بیرون بر و خود از پی آنان روانه شو و هیچ یک از شما باز پس ننگرد بلکه بدان سو که مأمورید به سرعت روان شوید.
پس [چون] پاره ای از شب [گذشت] خاندانت را کوچ ده و خودت دنبال آنان برو و هیچ یک از شما [به شهر] باز نگردد، و آنجا که مأمور هستید، بروید.
پس، پاسى از شب [گذشته] خانوادهات را حركت ده و [خودت] به دنبال آنان برو، و هيچ يك از شما نبايد به عقب بنگرد، و هر جا به شما دستور داده مىشود برويد.
چون پاسى از شب بگذرد، خاندان خود را بيرون ببر. و خود از پى آنها رو و نبايد هيچ يك از شما به عقب بنگرد. به هر جا كه فرمانتان دادهاند برويد.
پس، خانوادهات را در اواخر شب با خود بردار، و از اینجا ببر؛ و خودت به دنبال آنها حرکت کن؛ و کسی از شما به پشت سر خویش ننگرد؛ به همانجا که مأمور هستید بروید!»
Take your family in a watch of the night; and follow in their rear, and none of you should turn round, and proceed as you are bidden.’
Therefore go forth with your followers in a part of the night and yourself follow their rear, and let not any one of you turn round, and go forth whither you are commanded.
So travel with thy household in a portion of the night, and follow thou their backs. Let none of you turn round, but go whither ye are commanded.
"Then travel by night with thy household, when a portion of the night (yet remains), and do thou bring up the rear: let no one amongst you look back, but pass on whither ye are ordered."
معانی کلمات آیه
فاسر: سرى و اسراء: سير شبانه . فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ : پس شب هنگام با خانواده ات برو.
آمدن لفظ «الليل» براى تأكيد است.
قطع: (بر وزن جسر): تكه و قطعه. جمع، بر وزن عنب است.
ادبار: دبر (بر وزن عنق): عقب، مقابل جلو. عقب و جلو گاهى جزء يك چيز، مانند جلو پيراهن و عقب آن و گاهى كنار از شىء مى باشند ، مانند آنكه بگوئيم فلانى در جلو يا در عقب من است. جمع آن ، ادبار است.
يلتفت: لفت: برگرداندن و منصرف كردن. «لفته عن كذا: صرفه عنه». التفات: رو كردن
و نيز روگرداندن از جهتى كه بآن رو كرده بود. «لا يلتفت»: برنگردد، رو بر نگرداند.[۱]
وبه لوط اين امر حتمى را رسانديم كه ريشه و بن اين گروهِ (تبهكار)، صبحگاهان قطع شده است.
نکته ها
قرآن بارها مطرح كرده كه كفّار، تعجيل قهر و عذاب الهى را از انبيا درخواست مىكردند و
جلد 4 - صفحه 470
مىگفتند: «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ» «1» و تمام هشدارها را شوخى گرفته و در مورد قهر خداوند چه در دنيا و چه در آخرت ترديد داشتند، خداوند در اين آيات بيان مىكند كه قهر مورد ترديد كفّار قطعاً خواهد آمد.
«قطع» جمع «قطعه» به قسمت عمدهى شب كه گذشته باشد، گفته مىشود.
پیام ها
1- هشدارها وتهديدهاى الهى را شوخى نگيريد. «جِئْناكَ»
2- كيفرهاى الهى بر اساس عدل و حقّ و استحقاق مجرمان است. «بِالْحَقِّ»
3- از غفلت كفّار براى نجات مؤمنان استفاده كنيد. «فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ»
4- حركت انبيا، زير نظر وفرمان خداوند است. «تُؤْمَرُونَ»
5- در حوادث مهم لطف خدا لحظه به لحظه امداد مىكند. (هجرت در چه زمانى: «بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ» با چه افرادى: «بِأَهْلِكَ» با چه روشى: «لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ» وبه چه مقصدى: «حَيْثُ تُؤْمَرُونَ»
6- خداوند انبيا را قبل از هلاكت كفّار آگاه مىكند. «وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ»
7- خداوند قادر است در لحظهاى نسل و گروهى را نابود سازد. «دابِرَ»
فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ: پس سير كن و بيرون برو از ميان قوم با اهل خود از مومنان.
بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ: در پارهاى كه از شب بگذرد. وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ: و پيروى كن عقب آنها را تا سوق دهى ايشان را، و مطلع باشى بر احوال آنان، و عالم شوى به نجات ايشان. وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ: و التفات نكند هيچكس از شما پشت سر خود را، پس ببيند آنچه وارد شده از هول و عذاب و تاب نياورد. يا التفات كنايه از مواصلت سير و ترك تأنى و توقف باشد، زيرا كسى كه التفات به جانبى نمايد، لابد او را وقفه حاصل گردد. وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ: و برويد آنجائى كه امر شدهايد به رفتن در آن. ابن عباس گويد: آن مكان شام بوده نزد مقاتل و حيان، جائى بوده كه آن را مجمع ناميدند. نزد بعضى مصر بوده.
كاشفى گويد: شهرستان پنجم است، اهل آن هلاك نخواهند شد.
گفتند بلكه آمديم تو را بآنچه بودند كه در آن شك ميكردند
و آورديم تو را براستى و بدرستيكه ماهر آينه راستگويانيم
پس بيرون
جلد 3 صفحه 259
بر خانواده خود را در پارهاى از شب و متابعت نما پشتهاشان را و نبايد روى بر گرداند از شما احدى و برويد بجائيكه مأمور ميشويد
و فرمان فرستاديم بسوى او اين امر را كه دنباله اينها است بريده شده در حاليكه صبح كنندگانند
و آمدند اهل شهر كه مژده ميدادند بيكديگر
گفت همانا اينها مهمانان منند پس رسوا مكنيد مرا
و بترسيد از خدا و خوار مسازيد مرا
گفتند آيا منع نكرديم تو را از اهل عالم
گفت اينها دختران منند اگر باشيد بجا آورندگان
بجان تو كه آنها هر آينه در مستيشان حيران ميزيستند.
تفسير
شرح ورود ملائكه بعنوان مهمانى بر حضرت لوط و نشناختن او ايشانرا و بيم او از تعرّض قوم خود بايشان و اطلاع قوم و تعرض آنها و عجز آنحضرت از دفاع و كيفيت اضطرار و التماس او بآنها و اجابت ننمودن قوم و پس از اين وقايع شناختن حضرت ملائكه را و نزول عذاب در سوره هود گذشت و تكرار نميشود ولى اينجا شمّهاى از وقايع قبل از شناختن حضرت لوط ملائكه را بعدا ذكر شده و چون ذكر نشناختن حضرت ايشانرا در اوّل قصّه شده بود معرّفى ملائكه از خودشان و مأموريّتشان بملاحظه مطابقه جواب با سؤال قبلا ذكر شده است و قضاياى قبل، تعرّض اهل شهر بآنحضرت و مهمانها است كه از فرشتگان بودند و اجمال قصه بطوريكه حلّ مشكلات اين مقام شود آنستكه چون فرستادگان خدا كه ملائكه بودند بر لوط عليه السّلام و خانواده او وارد شدند حضرت لوط ايشانرا نشناخت و چون اطمينان كامل از قصد آنها نداشت كه خير است يا شرّ معرفى ايشان از خودشان و غرضشان از ورود بر خودش را خواستار گشت و آنها در جواب عرضه داشتند كه ما فرستادگان خداونديم و آمدهايم براى عذاب قومت كه شك داشتند در آن نزد تو بامر خدا كه بر حقّ و يقينى است و ما راستگويانيم پس خودت با اهل خانهات بعد از نصف شب حركت كن آنها جلو بروند و تو در دنبال باش كه متوجّه و نگهبان آنها باشى و كسى از شما متوجّه به پشت سر خود نشود تا متأثر شود از كيفيت عذاب قوم و بجانب مأموريّت خودتان سير كنيد تا بمكانيكه براى شما تعيين شده كه بعضى گفتهاند شام بوده برسيد و خداوند حكم فرمود و فرستاد بسوى حضرت لوط اين امر را و آن آنست كه نسل قوم او قطع شود و تا صبح يكنفر از آنها باقى نماند و چون خبر ورود مهمانهاى خوب صورت بر او بقوم رسيد كه اهل شهر سدوم بودند بيكديگر
جلد 3 صفحه 260
مژده دادند و براى فجور و عمل ناشايسته بخانه حضرت لوط روى نمودند و او بآنها فرمود اينها مهمانان منند مرا براى اين عمل ناشايسته با آنها رسوا و مفتضح نكنيد و از خدا بترسيد و مرا خوار و خجل ننمائيد و آنها جواب گفتند آيا ما تو را نهى ننموديم كه از كسى مهمانى نكنى و از ورود اهل عالم بر خود امتناع نمائى و او در جواب فرمود اين دختران شهر كه بمنزله دختران منند كه پدر روحانى آنها هستم چه عيب دارند كه شما بخيال پسران افتادهايد يا بچند نفر از رؤساء آنها كه قبلا خواستگارى از دختران آنحضرت كرده بودند و اجابت نفرموده بود فرمود كه اينها دختران منند حاضرم آنها را برسم زنيّت بشما بدهم اگر حاضريد بشرط آنكه دست از مهمانان من بكشيد و آنها قبول ننمودند لذا خداوند بجان پيغمبر خود قسم ياد فرموده كه آنها در مستى و غفلت و غوايت متحيّر و سرگردان بودند و اين مثبت فضيلتى براى حضرت ختمى مرتبت است بر ساير انبياء چون خداوند بعمر و جان هيچيك از انبياء قسم ياد نفرموده است ..
(جواب) بقطع من الليل براي تعيين قسمت معيّن از شب است، چنانچه در سوره اسراء براي تعيين شب بخصوصيت مخصوص است وَ اتَّبِع أَدبارَهُم متابعت دبر پشت كردنست و رفتن يعني رو بآنها نرو و بر خلف آنها سير كن وَ لا يَلتَفِت مِنكُم أَحَدٌ يعني احدي از شما برنگردد و رو بآنها نرود و توجّه بآنها نكند وَ امضُوا حَيثُ تُؤمَرُونَ بآن راهي که مأمور شدهايد برويد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 65)- و از آنجا که باید گروه اندک مؤمنان (خانواده لوط بجز همسرش) از این مهلکه جان به سلامت ببرند دستور لازم را به لوط چنین دادند: «تو شبانه (و اواخر شب هنگامی که چشم مردم گنهکار در خواب است و یا مست شراب
ج2، ص539
و شهوت) خانوادهات را بردار و از شهر بیرون شو» (فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ).
ولی «تو پشت سر آنها باش» تا مراقب آنان باشی و کسی عقب نماند (وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ).
ضمنا «هیچ یک از شما نباید به پشت سرش نگاه کند» (وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ).
«و به همان نقطهای که دستور به شما داده شده است (یعنی سرزمین شام یا نقطه دیگری که مردمش از این آلودگیها پاک بودهاند) بروید» (وَ امْضُوا حَیْثُ تُؤْمَرُونَ)
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: