یقین

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

يقين اعتقاد و باور محكم و استوارى است كه مطابق با حقيقت باشد و به هيچ وجه امكان زوال و احتمال خلاف در او راه ندارد.[۱]

يقین در قرآن

در آيات قرآن، يقين در چند معنى استعمال گرديده است:

  1. به معنى علم و آگاهى كامل.[۲]
  2. به معنى مرگ.[۳]
  3. به معنى آشكار و روشن.[۴][۵]

مراتب يقین

از نظر عارفان، يقين داراى سه مرتبه است:

  1. علم اليقين.
  2. عين اليقين.
  3. حقّ اليقين.

علم اليقين‌ به معناى تصوّر و تصديق موضوع به صورتى است كه در واقع چنان است و البته حصول اين يقين جز به كمك دانش و علم و استدلال و منطق ميسّر نيست.

عين اليقين‌ به معناى ديدن و مشاهده كردن واقعيّت است و اين مرتبه درجه‌اى‌ از مرتبه قبل بالاتر است، چون بين چيزى را به چشم ديدن و باور كردن تا شنيدن و قبول كردن خيلى فرق است.

حق اليقين‌ به معناى متّحد شدن وجود با واقعيّت است؛ به نحوى كه هيچ‌گونه راه شك و ترديدى به آن براى انسان نماند و واقعيّت خارجى يا موجوديّت انسان يكى گردد، حق اليقين به معناى فناى در حق و بقاى به اوست، علماً و شهوداً و حالًا و مراد از لقاى حق در آيات قرآن همين مرتبه است‌، مرتبه‌‌اى كه كار دليل و برهان كار ديده نيست، بلكه نتيجه حركت الهى قلب است، قلبى كه خانه اوست و عرصه تجلّى نور او و چون ديده قلب كه از آن تعبير به بصيرت مى‌‌شود، به نور يقين روشن گردد انسان مستحقّ عنايات خاصّه و الطاف رحمانيه مى‌‌گردد و مى‌‌شنود آنچه را قبل از اين يقين نمى‌‌شنيد و مى‌‌بيند آنچه را نمى‌‌ديد و مى‌‌يابد، آنچه را نمى‌‌يافت.[۶]

برخی دیگر مراتب یقین را با مثال آتش به این صورت توضیح داده اند:

  1. علم الیقین و آن اين است كه انسان از دلائل مختلف به چيزى ايمان آورد مانند كسى كه با مشاهده دود ايمان به وجود آتش پيدا مى‌كند.
  2. عين الیقین و آن در جایی است كه انسان به مرحله مشاهده مى‌رسد و با" چشم" خود مثلا آتش را مشاهده مى‌كند.
  3. حق الیقین و آن همانند كسى است كه وارد در آتش شود و سوزش آن را لمس كند و به صفات آتش متصف گردد و اين بالاترين مرحله يقين است. [۷]

یقین در روایات

حقیقت یقین

اولین مرحله ایمان، معرفت و سپس يقين[۸] و بالاترين درجه يقين، خشنود بودن به قضاى الهي -كه ناخوشايند است- مى‌باشد.[۹]

در كلام معصومين علیهم السلام حقيقت يقين را توكل بر خدا و تسليم در برابر امر خدا و رضا به مقدرات خدا و واگذارى كارها به خدا دانست.[۱۰]

در حديثي از رسول خدا صلی الله علیه و آله روايت شده كه فرمود: به جبرئيل گفتم: تفسير يقين چيست. فرمود: مؤمن براى خدا كارى مى‌كند كه گويا او را مشاهده مى‌نمايد و اگر او خداوند را مشاهده نمى‌كند خداوند او را مى‌نگرد و يقين كند كه هر چه به او مى‌رسد بايد مى‌رسيد و خطا نمى‌كرد و هر چه به او اصابت نمى‌كند بايد هم اصابت نمى‌كرد.[۱۱]

یقین در پرسش و پاسخ پیامبر از جوان اهل یقین

در باب حقيقة الايمان و اليقين اصول كافى كلينى رضوان اللّه تعالى عليه روايت شده است كه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله نماز صبح بگزارد و بعد از نماز جوانى را در مسجد ديد كه پينگى مى‌‌زد و سرش را فرود مى‌‌آورد. رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله بدو گفت: اى فلان چگونه صبح كرده‌‌اى؟ گفت: يا رسول اللّه صبح كرده‌ام درحالى‌‌كه صاحب يقينم. رسول اللّه از گفتار وى به شگفت آمد و گفت هر يقينى را حقيقتى است، حقيقت يقين‌ تو چيست؟ گفت اى رسول اللّه يقينم مرا اندوهگين كرد و شبم را به بيدارى و روزهاى گرمم را به تشنگى كشانيده است تا آنكه گويا من اكنون به عرش پروردگار نگاه مى‌كنم كه براى حساب واداشته شده است و خلائق براى حساب محشورند و من در ميان آنانم و گويا كه به اهل بهشت مى‌‌نگرم كه در بهشت متنعّمند و يكديگر را مى‌‌شناسند و بر اريكه‌‌ها تكيه داده‌‌اند و گويا كه اهل آتش را مى‌‌بينم كه در آتش معذّبند و فرياد برمى‌‌آورند و گويا كه من اكنون آواز زبانه آتش را مى‌‌شنوم كه بر گوش‌هاى من مى‌‌پيچد.

رسول اللّه به اصحاب خود فرمود: «هذا عبد نوّر اللّه قلبه» اين بنده‌اى است‌ كه خداوند دل او را به ايمان روشن كرده است.

سپس رسول اللّه بدو فرمود: «الزم ما انت عليه» از اين حال جدا مشو. آن جوان گفت: يا رسول اللّه براى من از خداوند بخواه كه در خدمت تو شهادت را روزى من گرداند. رسول اللّه بخواست كه طولى نكشيد آن جوان در بعضى از غزوات نبىّ صلّى اللّه عليه و آله بعد از نه نفر كه وى دهمين بود شربت شهادت چشيد.[۱۲]

فضيلت يقین

يقين افضل كمالات، اشرف فضايل و اهم اخلاق است و در كلام معصومين علیهم السلام و سخنان بزرگان آمده است كه:

  1. هيچ نورى همچون نور يقين نيست.[۱۳]
  2. يقين از ايمان و اسلام بافضيلت­تر است.[۱۴]
  3. عمل كم و هميشگى با يقين بهتر از اعمال زياد بدون يقين است.[۱۵]
  4. چيزى گرامى‌تر و عزيزتر از يقين نيست.[۱۶]
  5. بهترين چيزى كه به قلب داده شده، يقين است.[۱۷]
  6. خيرى كه همواره در قلب جاى دارد، يقين است.[۱۸]
  7. يقين ثروتى است كه از همه چيز كفايت مى‌كند.[۱۹]
  8. اهل يقين مورد غبطه ديگران مي باشد.[۲۰]
  9. كمتر از يقين چيزى بين مردم تقسيم نشده است.[۲۱]
  10. با ارزش‌ترين چيزى كه در دل انسان راه مي يابد، يقين است.[۲۲]
  11. رأس دين، درستى يقين است.[۲۳]

حدّ يقین

براي دانستن حد و نهايت يقين مي توان به كلام امام صادق علیه السلام اشاره داشت كه فرمودند: حد يقين اين است كه فقط از خداوند بترسى.[۲۴]

متعلق يقین

آنچه يقين به آن تعلق مي گيرد يا از اجزاء و لوازم ايمان است مانند وجود خداوند و صفات كماليه او و مباحث متعلق به نبوت وامامت و احوال نشئه آخرت و يا اموري كه در ايمان مدخليتي ندارد.[۲۵]

در روايات، يقين بنابر نقلي بر چهار شعبه؛ تيزهوشى، رسيدن به حقايق، عبرت‌شناسى، سنّت و روش پيشينيان[۲۶]و بنابر نقل ديگر بر چهار شاخه؛ شوق و ترس و زهد و انتظار تقسيم مي شود. [۲۷]

زمينه يقین

با توجه به آيه 99، سوره حجر، عبادت، زمينه ساز يقين[۲۸] است: «و پروردگارت را عبادت كن تا يقين [مرگ‌] تو فرا رسد!»[۲۹]

گويا كه معناى آيه چنين است: اگر مى‌خواهى به يقين و مراتب آن برسى و معلوم را به تفصيل به دست آورى به عبادت پروردگارت مشغول باش تا مراتب يقين كه مطلوب تو است بدست آيد[۳۰] كه تداوم بر بندگى حق، سبب پيدا شدن يقين است.[۳۱] و نيز احتمال است كه مراد از آمدن يقين، رسيدن اجل مرگ است كه با فرا رسيدنش غيب، مبدل به شهادت و خبر مبدل به عيان مى‌شود.[۳۲]

امر ديگري كه انسان را به مقام رفيع يقين مي رساند، تسليم محض خداوند بودن است؛ زيرا كسي به اين مقام مي رسد كه در قلب او جز خواسته خدا چيزي نباشد. [۳۳]

نشانه صحت يقین

در حديث شريفي از امام صادق علیه السلام دو چيز علامت صحت و سلامت يقين شمرده شده: يكى آن كه سخط و غضب حق را به رضاى مردم نفروشد.

ديگر آن كه مردم را ملامت نكند به آنچه خدا به آنها نداده. كه اين دو از ثمرات كمال يقين است، چنانچه مقابل آنها از ضعف يقين و علت و مرض ايمان است. [۳۴] همچنين نترسيدن از مرگ نيز، نشانه ديگري بر صحت يقين برشمرده شده است.[۳۵]

نشانه های ضعف يقین

در روايتي ديگر از امام صادق علیه السلام نشانه ضعف يقين براي ما روشن مي شود: «كسى كه يقين او ضعيف و سست باشد:

  1. در جريان زندگى خود پيوسته متوجه به وسائل و اسباب شده و تمسك و توسل به آنها پيدا مى‌كند و اين را نزد خود جايز و صحيح تصور نموده و برخلاف اخلاص و توحيد نمى‌داند.
  2. در امور زندگى خود بدون دقت و تحقيق حق، از رسوم و عادات مردم پيروى كرده و گفتار و اقوال ديگران را معتبر مى‌شمارد.
  3. در امور مربوط به زندگى مادى دنيوى، كمال كوشش و سعى بليغ نموده و در جمع دنيا و نگهدارى و امساك آن اهتمام خواهد داشت. او اظهار مى‌كند كه مانع و معطى و دهنده و گيرنده‌اى به جز پروردگار متعال نيست و هر بنده‌اى نمى‌رسد مگر به آنچه روزى و قسمت و نصيب او باشد و به زبان مى‌گويد كه سعى و كوشش اثرى در تغيير مقدرات و در زيادى قسمت ندارد ولى از لحاظ عمل و از باطن و قلب خود مخالف اين اظهار و گفتار است.»[۳۶]

نشانه های صاحب يقین

براي اهل يقين نشانه هايي برشمردند:

  1. نشانه‌اش اين است كه از غيرخدا قطع اميد مى‌كند و به حول و قوه خدا پناه مى‌برد. [۳۷]
  2. و در پيروى از اوامر او استقامت مى‌كند.
  3. و در ظاهر و باطن خدا را عبادت مى‌نمايد. [۳۸]
  4. صاحب كرامت است؛ زيرا هر قدر يقين انسان زياد شود. قوه تصرف براي او در جميع كائنات حاصل مي شود.[۳۹]
  5. به وجود پروردگار از روى حقيقت يقين داشته و بدو ايمان آورد.
  6. محقّق بودن مرگ را باور داشته و از آن بترسد.
  7. مطمئن باشد كه قيامت حقّ است.
  8. يقين داشته باشد كه بهشت حقّ است.
  9. همچنين به دوزخ و عذاب يقين دارد.
  10. به حقيقت سؤال و جواب روز رستاخيز باور داشته آنگاه به حساب كردار خود برسد. [۴۰]

آثار يقین

يقين نصیبی است كه هر كس به آن مزين شد، محرم خلوتخانه انس مي گردد كه به سبب آن مي توان به اصلاح و تهذيب نفس،[۴۱] آرامش و سكونت،[۴۲] درك آيات الهي،[۴۳] صبر و شكيبائى،[۴۴] اميدواري،[۴۵] كسب بسياري از امور علمي وعملي،[۴۶] برطرف كردن غم واندوهها[۴۷]و به برترين درجه مقصود[۴۸]و به جايگاه بلندى كه موجب شگفتى مى‌شود[۴۹] كه منجر به هدايت[۵۰]مي شود، رسيد.

ملاك ايمان،[۵۱] نشانه‌ي پرهيزكاران،[۵۲] نشانه‌ي مؤمن،[۵۳] اخلاص در عمل و تقوى و پرهيز از گناه،[۵۴] رفع وساوس نفسانيه،[۵۵] بزرگترين بي نيازى،[۵۶] كوشش در زندگي،[۵۷] نيرومند شدن،[۵۸] كوتاهي آرزوها،[۵۹] دوركردن حوادث و مشكلات زندگى[۶۰] جلب نكردن رضايت مردم با عملى كه موجب خشم خدا است[۶۱] ملامت نكردن مردم در تنگناها[۶۲] برتري عمل اندك و مداوم به واسطه يقين در نزد خداوند[۶۳] حرص نورزيدن به دنيا[۶۴]، فراموش كردن دنيا[۶۵] و... همه از آثار يقين مي باشد.

آثار عدم يقین

  1. پذيرفته نشدن دعا [۶۶]
  2. كم ارزش بودن عمل فراوان بدون يقين[۶۷]
  3. آن كه قلبش به يقين نرسيده است، عملش به فرمان او نيست. [۶۸]
  4. هيچ بيخردیی همچون كمى يقين نيست.[۶۹]
  5. خوابيدن همراه با يقين، برتر از نمازگزاردن با شك و ترديد است.[۷۰]

پانویس

  1. طوسي، خواجه نصيرالدين ؛اوصاف الاشراف، سيد محمد رضا غياثي كرماني، قم، مؤسسه فرهنگي-انتشاراتي حضور، 1382ه. ش، سوم، ص96
  2. سوره نساء، آيه 157 «ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً يعنى و ما قتلوه من غير شك».
  3. سوره حجر، آيه 99 «وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ يعنى حتّى يأتيك الموت».
  4. آيه 5 سوره تكاثر «كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ». يعنى اگر حادثه بزرگ عالم آخرت براى شما روشن و آشكار مي شد
  5. أنوار العرفان في تفسير القرآن، ج‌1، ص 176.
  6. انصاریان، حسین، عرفان اسلامى، ج‌1، ص385 و 386
  7. تفسير نمونه، ج‌27، ص 285
  8. ديلمي، حسن بن ابي الحسن؛ ارشاد القلوب الي الصواب، ترجمه علي سلگي نهاوندي، قم، نشر ناصر، 1376 هـ.ش ج‌1، ص 332
  9. حرّانى، حسن بن شعبه؛ تحف العقول، ترجمه بهراد جعفرى، ‌ تهران‌، اسلاميه، ‌ اول، ‌1380 ش‌، ص 258
  10. علامه مجلسي؛ ترجمه الإيمان و الكفر بحارالانوار، عزيزالله عطاردى‌، تهران‌، انتشارات عطارد، 1378 ش، ج‌1، ص615
  11. ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص 616
  12. حسن زاده آملی، حسن،هزار و يك كلمه، ج‌2، ص 413
  13. حكيمى اخوان، آرام‌ احمد؛الحياة با ترجمه احمد آرام‌، تهران، ‌دفتر نشر فرهنگ اسلامى‌، 1380 ش‌، ج‌1، ص 128.
  14. ايمان و كفر، همان، ج‌1، ص643.
  15. همان، ص616.
  16. همان، ص 643.
  17. همان، ص 616.
  18. همان، ص632.
  19. همان، ص635.
  20. همان، ص 632.
  21. همان، ص 635.
  22. علامه مجلسي؛ بحارالانوار - ترجمه جلد 67 و 68، سيد ابوالحسن موسوى همدانى، تهران‌، كتابخانه مسجد ولى عصر، اول‌ج‌1، ص142.
  23. تحف العقول - ترجمه جعفرى، ص 66.
  24. ايمان و كفر - ترجمه الإيمان والكفر بحارالانوار، ج‌1، ص 615.
  25. مولامهدي، نراقي؛علم اخلاق اسلامي (ترجمه كتاب جامع السعادات)، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي، انتشارات حكمت، 1366ه. ش، اول، ج1، ص176.
  26. تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 149
  27. انصارى زنجانى خوئينى، ‌ اسماعيل؛ اسرار آل محمد عليهم السلام، ‌ قم‌، نشر الهادى، ‌ اول، ‌1416 ق، ‌ص 259
  28. گنجينه معارف، ص794
  29. «وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتىَ‌ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ».
  30. گنابادي، سلطان محمد؛ ترجمه بيان السعادة فى مقامات العبادة، خانى رضا/ حشمت الله رياضى، تهران‌، مركز چاپ و انتشارات دانشگاه پيام‌نور، 1372 ش‌، اول‌، ج‌8، ص83
  31. قرائتى محسن؛ تفسير نور، تهران‌، مركز فرهنگى درس هايى از قرآن‌، 1383 ش‌، يازدهم‌، ج‌6، ص 363.
  32. طباطبايي، محمدحسين؛ ترجمه تفسير الميزان‌، موسوى همدانى سيد محمدباقر، قم‌، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ى مدرسين حوزه علميه قم‌، 1374 ش‌، پنجم‌، ج‌12، ص289
  33. جوادي آملي، عبدالله؛ مراحل اخلاق در قرآن كريم (تفسير موضوعي قرآن كريم)، قم، مركز نشر اسراء اول، 1377، ج11، ص355
  34. موسوي خميني، روح‌الله؛ شرح چهل حديث، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1385هـ.ش، سي و ششم، ص 560
  35. گنجينه معارف، فص799.
  36. منسوب به امام جعفر صادق عليه السلام‌؛ مصباح الشريعة، حسن مصطفوى‌، تهران، ‌انجمن اسلامى حكمت و فلسف ايران‌، اول‌، 1360 ش، ص 394.
  37. ايمان و كفر - ترجمه الإيمان والكفر بحارالانوار، ج‌1، ص636.
  38. علم اخلاق اسلامي، ج1، ص178.
  39. نراقي، ملا احمد؛ معراج السعاده، قم، زهير، 1386ه.ش، اول، ص96.
  40. تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 26.
  41. امام خميني؛جهاد اكبر، ص 33.
  42. شرح چهل حديث، ص 557
  43. سوره جاثيه، آيات 3-4«إِنَّ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاََيَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِينَ*وَ فىِ خَلْقِكمُ‌ْ وَ مَا يَبُثُّ مِن دَابَّةٍ ءَايَاتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ*»بى‌شكّ در آسمانها و زمين نشانه‌هاى (فراوانى) براى مؤمنان وجود دارد * و نيز در آفرينش شما و جنبندگانى كه (در سراسر زمين) پراكنده ساخته، نشانه‌هايى است براى جمعيّتى كه اهل يقينند. *
  44. ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص 639
  45. خوانساري، جمال الدين؛ شرح آقا جمال الدين خوانساري بر غرر الحكم، دانشگاه تهران، 1366 ش، ج‌5، ص 466
  46. مراحل اخلاق در قرآن كريم (تفسير موضوعي قرآن كريم )، ص353
  47. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص128
  48. تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 182
  49. ايمان و كفر-ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، ج‌1، ص 635
  50. شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم، ج‌6، ص 192
  51. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 188.
  52. سيد رضي؛ نهج البلاغة، محمد دشتى‌، قم‌، مشهور، 1379 ش‌، اول‌، ص 405.
  53. صابرى يزدى، على رضا/انصارى محلاتى‌، محمدرضا الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى‌، قم‌، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى‌، دوم‌، 1375 ش‌، ص 458.
  54. حسن بن ابى الحسن ديلمى؛ ارشاد القلوب، سيد هدايت الله مسترحمى، تهران‌، مصطفوى، ‌سوم، ‌1349 ش، ج‌2، ص 107.
  55. ارشاد القلوب - ترجمه مسترحمى، ج‌2، ص107.
  56. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 165.
  57. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 169.
  58. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 169.
  59. ارشاد القلوب - ترجمه مسترحمى، ج‌2، ص 103.
  60. ايمان و كفر - ترجمه الإيمان والكفر بحارالانوار، ج‌1، ص 637
  61. بحارالانوار-ترجمه جلد 67 و 68، ج‌1، ص 142
  62. همان، ص 142
  63. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص165.
  64. الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص 686
  65. شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم، ج‌5، ص 342
  66. خرمشاهى، بهاءالدين – انصارى،‌ مسعود؛ پيام پيامبر، تهران‌، منفرد، اول‌، 1376 ش‌، ص 697.
  67. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 493.
  68. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 169.
  69. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌1، ص 76.
  70. نهج البلاغة-ترجمه دشتى، ص645.

منابع