میرزا علی اکبر مدرس یزدی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۰۹ توسط شیرین سادات حسینی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: میرزا علی اکبر مدرس یزدی، آثار میرزا عل...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



منبع: ستارگان حرم، جلد 2

نویسنده: احمد محيطى اردكانى

ميرزا على‌اكبر مدرس يزدى

حكيم الهى

استاد و فيلسوف بزرگ، مرحوم آيت الله ابومحمد، ميرزا على‌اكبر مدرس، متخلص به «تجلى» و معروف به «حكيم الهى»، فرزند حاج ميرزا ابوالحسن تاجر اردكانى است كه پدرش از اردكان به يزد مهاجرت نمود و او در حدود سال 1264 هـ.ق(1) در شهر يزد متولد گرديد.

تحصيلات مقدماتى، چون فارسى، صرف و نحو عربى و فقه را نزد استادان يزد فراگرفت، سپس راهى شهر اصفهان شد در آن زمان اصفهان دارالعلم بود، و مدرس يزدى مدت چهل سال در آن شهر به تحصيل و تدريس پرداخت و در علوم مختلف چون فقه و اصول، فلسفه و عرفان، كلام و رياضيات سرآمد عصر خويش گرديد.

يكى از شاگردانش از وى چنين نقل كرده است: «مدت چهل سال در اصفهان به تحصيل اشتغال داشتم كه جز مدرسه و راه حمام، جاى ديگر را در اصفهان بلد نبودم.» اين مطلب مى رساند، علاقه ايشان به تحصيل علم چنان بوده است كه حتى اجازه گردش و ديدن شهر اصفهان را در مدت چهل سال به خود نمى داد.(2)

پس از خاتمه دوران تحصيل در اصفهان، به تهران عزيمت نمود و در مدرسه شيخ عبدالحسين اقامت گزيد. نظر به اين كه خواهرش ساكن قم بود و با وساطت وى از قم همسر اختيار نموده بود، در سال 1327 هـ.ق به قم مهاجرت نمود و قبل از ورود حضرت آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى به قم، در مدرسه خان «آيت الله بروجردى» حوزه درس وسيعى را تشكيل داد.

رهبر كبير انقلاب و بنيانگذار جمهورى اسلامى، حضرت امام خمينى قدس سره در اين باره چنين فرمودند: «ما كه آمديم قم، مرحوم آقا ميرزا على‌اكبر حكيم - خدا رحمتش كند - در قم بودند، وقتى كه حوزه علميه قم تأسيس شد علما مى رفتند آن جا در محضر آقاى ميرزا على‌اكبر حكيم درس مى خواندند. مرحوم آقاى خوانسارى، مرحوم آقاى اشراقى و مرحوم آيت الله العظمى حاج سيد احمد خوانسارى مى رفتند پيش آقاى ميرزا على‌اكبر درس مى خواندند».(3)

آيت الله حاج ميرزا خليل كمره اى يكى از شاگردان وى - درباره تدريس استادش در قم مى گويد: «درس استاد فيلسوف بزرگ آقاى ميرزا على‌اكبر مدرس يزدى در مدرسه خان واقع در ميدان آستانه بود و طلاب دور ايشان را گرفته بودند و حتى ميرزا هدايت گلپايگانى كه مرد موقرى بود به آنجا مى آمد... شنيدم بعضى ديگر مانند آيت الله حاج ميرزا سيد على يثربى و آيت الله كبير قمى هم بطور خصوصى در درس استاد شركت مى كردند».(4)

استادان

آن حكيم الهى در ايام تحصيل در اصفهان و تهران از محضر استادان بزرگوارى كه بسيارى از آن ها به حق از اعاظم و حكما و اساطين عرفا بودند، كسب فيض نموده و قلب تشنه معارفش را، لبريز از آب حيات حكمت و معرفت نمود، اسامى برخى از آن فرزانگان از اين قرار است:

1. آقا محمدرضا حكيم قمشه اى:

وى مردى به تمام معنا وارسته و عارف مشرب بود، با خلوت و تنهايى مأنوس بود و از جمع تا حدودى(5) گريزان. در جوانى ثروتمند بود، در خشكسالى 1288 هـ.ق تمام آن چه مالك بود از منقول و غيرمنقول خود را صرف نيازمندان كرد و تا پايان عمر درويشانه زيست. حكيم قمشه اى هرگز جامه روستايى را از تن دور نكرد و در زى و جامه علما درنيامد. مرحوم جهانگيرخان قشقايى كه سال‌ها شاگرد او بوده است نقل كرده كه به شوق استفاده از محضر حكيم قمشه اى به تهران رفتم. همان شب اول خود را به محضر او رساندم وضع لباسهاى او علمايى نبود به كرباس فروشهاى سده مى مانست. حكيم قمشه اى از ذوق شعرى عالى برخودار بود و به « صهبا» تخلص مى كرد.(6)

او كتب حكمت و مصنفات عرفا خصوصاً كتب محيى الدين عربى و شروح آن را تدريس مى نمود و شاگردان بسيارى تربيت كرد. از تاليفات اوست:

  • 1. الاسفار الاربعة و تحقيقها: رساله اى است بسيار مختصر كه در حاشيه شرح هدايه ملاصدرا در تهران چاپ سنگى شده است.
  • 2. حاشيه اسفار ملاصدرا.
  • 3. حاشيه تمهيد القواعد ابن تركه.
  • 4. حاشيه شرح قيصرى بر فصوص الحكم.
  • 5. الخلافة الكبرى.
  • 6. رساله اى در وحدت وجود.
  • 7. موضوع العلم.(7)

حكيم قمشه اى در سال 1306 در كنج حجره مدرسه، در تنهايى و خلوت و سكوتى عارفانه از دنيا رفت و در جوار ابن بابويه (شيخ صدوق) نزديك قبر حاج آخوند محلاتى در شهر رى دفن شد. او آن چنان مرد كه زيست و آن چنان زيست كه خود در بيتى از يك غزل سروده و آرزو كرده بود:

همه آفاق بگشتم چو تو در عالم نيست × يا اگر هست، به حسن تو بنى آدم نيست

شايد از زير نگين، ملك سليمان آرى × حسن هر جا كه زند خيمه كم از خاتم نيست

فكرى اى شيخ به روز سيه خود ميكن × كه تو را دست در آن زلف خم اندر خم نيست

كاخ زرين به شهان خوش كه من ديوانه × گوشه اى خواهم و ويرانه به عالم كم نيست.

2. جهانگيرخان قشقايى:

وى در بزرگى عشق تحصيل پيدا كرده و دنبال علم را گرفت تا آن جا كه استاد مسلم فلسفه در اصفهان گرديد. آن مرحوم علاوه بر مقام علمى و فلسفى، در متانت و وقار و انضباط اخلاقى و تقوا نمونه بود. تا آخر عمر در همان لباس عادى اولى خود باقى بود و فوق العاده مورد ارادت شاگردان و آشنايان بوده است.(8)

«جهانگيرخان در اثر شخصيت بارز علمى و تسلم مقام قدس و تقوا و نزاهت اخلاقى و حسن تدبير حكيمانه كه همه در وجود او مجتمع بود تحصيل فلسفه را كه مابين علما و طلاب قديم سخت موهون و با كفر و الحاد مقرون بود از آن بدنامى به كلى نجات داد... وى معمولاً يكى دو ساعت از آفتاب برآمده در مسجد جارچى، سه درس پشت سر هم مى گفت كه درس اولش شرح لمعه (تأليف شهيد ثانى در فقه) و بعد از آن شرح منظومه حكمت و سپس درس اخلاق بود و بدين ترتيب فلسفه را در حشو جوزقند و لوزينه فقه و اخلاق به خورد طلاب مى داد».(9)

وى در سال 1234 هـ.ق در دهاقان اصفهان متولد شد و در سال 1328 هـ.ق در اصفهان درگذشت و قبرش در تخته فولاد اصفهان معروف است.(10)

3. آيت الله آقا على زنوزى:(11)

معروف به آقا على حكيم و آقا على مدرس. وى فرزند ملا عبدالله و از اساتيد كم‌نظير قرن اخير است. او در سال 1234 هـ.ق در اصفهان متولد شد و از محضر پدر بزرگوارش علوم منقول و معقول را فراگرفت، و براى تكميل دروس فقه و حكمت به عتبات عاليات و قزوين مسافرت نمود و از محضر اساتيد بزرگوارى چون آيت الله ميرزا حسن نورى، فرزند ملا على نورى در اصفهان و ملا آقاى قزوينى، در قزوين بهره مند گرديد. سپس به تهران رفت و سال‌ها در مدرسه سپهسالار قديم مدرس رسمى گرديد.(12) و غالب كتب كلام و حكمت در رياضيات را استادانه تدريس مى كرد. آن حكيم فرزانه علاوه بر مراتب علمى، در صفاى باطن و تهذيب اخلاق نيز ممتاز بود.

از تأليفات وى است:

  • 1. بدايع الحكم؛
  • 3. رساله اى در اين كه منطق از علوم حكيمه است.
  • 4. سبيل الرشاد، فى الاحوال المعاد؛
  • 5. النفس كل القوى؛
  • 6. وجود رابطى.

وى در شب شنبه 17 ذی القعده الحرام سال 1307 در تهران از دنيا رفت و در جوار حضرت عبدالعظیم حسنى مدفون گرديد.(13)

4. آيت الله آقا ميرزا ابوالحسن جلوه:

وى فرزند سيد محمد طباطبايى اصفهانى زواره اى، يكى از مشاهير فلاسفه اسلامى و از احفاد سيد الحكماء والمتألهين ميرزا رفيع الدين نائينى، استاد علامه مجلسى است. او در ذى العقعده 1238 در احمدآباد گجرات هند متولد گرديد و در هفت سالگى همراه پدر بزرگوارش به اصفهان آمد و در آن جا به تحصيل پرداخت و از محضر آيت الله ميرزا حسن نورى و ميرزا حسن چينى بهره مند گرديد. سپس عازم تهران گرديد و بيشتر اوقات خود را در علم معقول صرف نمود.

چهل و يك سال در مدرسه دارالشفاء تهران به تدريس فنون حكمتيه به ويژه كتاب‌هاى شيخ ابو على سينا و ملاصدرا پرداخت. وى با حكيم قمشه اى و آقاى على مدرس، سه مدرس نامدارى بودند كه حوزه تهران در اواخر قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم بر محور وجود آن‌ها مى گرديد. وفات آن حكيم فرزانه در شب جمعه 6 ذى القعده، 1314 در تهران اتفاق افتاد و با احترام زياد در جوار شيخ صدوق محمد بن بابويه قمى مدفون گرديد.(14)

تأليفات:

  • 1. حواشى بر «مشاعر» (تأليف صدرالمتألهين در علم عرفان
  • 2. رساله در ربط حادث به قديم؛
  • 3. حواشى بر «شرح الهداية» (تأليف صدرالمتألهين كه شرحى بر كتاب الهداية حكيم اثيرالدين مفضل ابهرى از فضلاى قرن هفتم هجرى مى باشد).
  • 4. رساله در حركت جوهريه.
  • 5. حواشى بر مبدأ و معاد (تأليف صدرالمتألهين).
  • 6. حواشى بر شفا (كتاب فلسفى است در علم منطق، الهيات طبيعيات، تأليف ابن سينا).
  • 7. حواشى بر اسفار (از مهمترين كتب فلسفى شيعه، تاليف صدرالمتالهين كه در آن شرح چهار سفر روحانى آمده است).
  • 8. حواشى بر شرح ملخص چغمينى «المخلص»، تأليف محمود بن محمد بن عمر، از اكابر علماى قرن نهم هجرى، در علم هيئت است و شرح معروف آن از فاضل رومى است كه از كتب درسى معمول بوده است و چعمين نام يكى از قريه هاى خوارزم است».
  • 9. رساله در تركيب و احكام آن.
  • 10. تصحيح مثنوى شريف.
  • 11. تعليقات بر مقدمه قيصرى(15) تأليف داود بن محمود بن محمد قيصرى، رومى الاصل(16) نزيل مصر، عالم محقق از اكابر عرفاى اواسط قرن هشتم هجرى مى باشد كه در تمهيد مقدمات تصوف است.

شاگردان

آيت الله ميرزا على‌اكبر مدرس شاگردان زيادى تربيت نمود كه بسيار از آنان استادان بزرگ درس حكمت در حوزه هاى علميه بودند. نام بعضى از آن‌ها بدين قرار است:

  • 1. آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى.
  • 2. آيت الله سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى.
  • 3. بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران آيت الله حاج آقا روح الله موسوى خمينى.
  • 4. آيت الله حسن فريد گلپايگانى.
  • 5. آيت الله مير سيد على برقعى.
  • 6. آيت الله آقا سيد على اكبر برقعى.
  • 7. آقا سيد كاظم عصار تهرانى كه رياضيات قديم را نزد وى فراگرفته است.
  • 8. آيت الله حاج آقا حسين قمى طباطبايى.
  • 9. آيت الله آقا ميرزا احمد آشتيانى.
  • 10. آيت الله شهاب الدين مرعشى نجفى.
  • 11. آيت الله آقا ميرزا محمدعلى شاه‌آبادى.
  • 12. حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى قمى، فرزند محمود واعظ، و جمعى ديگر از بزرگانى كه نام بعضى از آن‌ها در صفحات قبل آمده است، در محضر اين حكيم الهى كسب فيض نمودند.(17)

تأليفات

تأليفات آيت الله مدرس يزدى، بيشتر در زمينه فلسفه است:

  • 1. «رسائل حكميه» در سال 1365 هـ.ق توسط وزارت ارشاد اسلامى به چاپ رسيده است.
  • 2. رساله عماديه يا حكمت عمادية.

وى بنا به خواهش شاهزاده بديع الملك ميرزا ملقب به عمادالدوله حكمران يزد، رساله اى به فارسى مشتمل بر مسائل مهم حكمت الهى نوشت كه به رساله عمادية(18) يا حكمت عماديه موسوم است. نكته قابل ذكر اين كه، رساله مذكور شرحى ملخص از حكمت اشراق است كه با بيان ساده نگارش يافته، اين موضوع نمايانگر اين است كه مرحوم حكيم يزدى در حكمت اشراق نيز تبحر داشته است. دكتر موسوى بهبهانى اين كتاب را از تقريرات دروس آن حكيم شمرده كه توسط بديع الملك به رشته تحرير درآمده است.(19)

  • 3. حاشيه بر اسفار صدرالمتألهين.
  • 4. حاشيه بر فصوص الحكم محى الدين بن عربى.
  • 5. حاشيه بر قوانين مرحوم ميرزاى قمى.

بعضى از شاگردان وى نيز تقريرات درس استاد خود را به رشته تحرير درآورده به چاپ رسانده اند كه معروفترين آن ها عبارت است از:

  • 1. شرح «الدرة الفاخرة، تاليف ملا عبدالرحمان جامى»:

دكتر على موسوى بهبهانى، استاد دانشگاه تهران در مقدمه آن چنين نگاشته است: «شرح و ترجمه كتاب الدرة الفاخره به قلم عمادالملك است ولى به واقع وى بيانات استاد خود يعنى فيلسوف متأخر حوزه علميه قم، مرحوم آقاى ميرزا على‌اكبر يزدى معروف به «حكيم» را تحرير كرده است... قدر مسلم آن است كه وى از بزرگترين اساتيد فلسفه اسلامى در قرن اخير در حوزه علميه قم بوده است». از مطالعه شرح الدرة الفاخرة جامعيت استاد در شعب علوم عقلى يعنى كلام و فلسفه و تصوف روشن و آشكار مى شود.

بديع الملك ميرزا، مقرر و نويسنده در مقدمه آن چنين آورده است: «... اين بنده محتاج به فضل ربّه الكريم را موجب اجرى، و در عالم يادگار باشد تا در سنه 1307 هجرى موفق شد كه رسالة موسومه به درّة الفاخرة را كه تأليف مولانا المحقق المدقق العارف الكامل، ملا عبدالرحمان جامى عليه الرحمة مى باشد و جامع اصول مطالب و عمد مقاصد در اين علم است، در خدمت جناب عمدة الحكماء الالهيين و قدوة الفضلاء المتألهين الوحيد الموحد والفريد المتفرد المدرس فى المعقول والمنقول والفروع والاصول، آقاى ميرزا على اكبر يزدى دامت افاداته استفاده نمود و شرح بر آن رساله مقرر داشتند، و به ملاحظه صحت استاد رسانيده و در خاتمه كتاب افاده مختصرى در مسأله وجود از عبدالرحمان جامى قدس سره به نظر رسيد و شرحى بر آن نوشته اضافه نمودند...».(20)

  • 2. عمادالحكمة در شرح «المشاعر»، تاليف مرحوم صدرالمتألهين:

اين كتاب نيز از تقرير دروس آن حكيم الهى است كه توسط بديع الملك به رشته تحرير درآمده است. وى در مقدمه آن نوشته است: «اين بنده كتاب المشاعر را در خدمت استاد جناب مستطاب عمدة الحكماء والمتألهين و زبدة العلماء المتشرعين، المحقق الكامل و العارف الواصل آقاى آقا ميرزا على اكبر يزدى المدرس دامت افاضاته استفاده نمودم و بيانات معظم له را جمع و به رشته تحرير درآوردم و به نظر استاد رسانده و آن را كتابى نمود موسوم به عمادالحكمة». از اين شرح نيز احاطه علمى و تبحر استاد در مشرب فلسفى ملاصدرا به خوبى استفاده مى شود.

كتاب مشاعر با مقدمه به همراه ترجمه عمادالدولة كه تقرير درس مرحوم آقا ميرزا على اكبر مدرس يزدى است به سعى و اهتمام مستشرق ايران دوست، استاد دانشگاه سربن فرانسه، پرفسور هانرى كربن، توسط انجمن ايران و فرانسه به زبان فرانسه به طبع رسيده است.(21)

وى داراى خطى بسيار زيبا و ذوق شعر نيز بوده است. نمونه اى از اشعار وى چنين است:

اى دل افسرده تا كى در قفس مانى خموش × در گلستان اندرآ، چون بلبلان با صد خروش

گرچه سر عشق نتوان فاش كردن در جهان × مى توان در پرده گفتن رازها با اهل هوش

پخته گردانيد اين دل‌هاى خام از تاب عشق × كز فروزان آتش او سنگ مى آيد به جوش

جام مى لبريز كن از مى كه ناگه بشنوى × هاتف غيبى كه مى گويد گوارايت بنوش

كى به كويش وصل يابى گر نباشد لطف دوست × ليك بشتاب اندر اين ره تا توانى و بكوش

پس به چشم يار بينى اين زمان اغيار را × وز درون پرده بينى پرده دار پرده پوش

گر غريق بحر غيبى اى دريغا غم مخور × كو رحيم است و كريم است و غفور و عيب پوش

گرمى وحدت «تجلى» نوشى از دست حبيب × تا ابد مدهوش مانى و نمى آيى به هوش.(22)

وفات

فيلسوف بزرگ حكيم عاليقدر سرانجام پس از 80 سال عمر بابركت و تربيت شاگردانى ارزشمند در اواخر سال 1344 هـ.ق دارفانى را وداع گفت و در مزار شيخان قم در جوار زكريا بن آدم، مدفون گرديد.

اين عبارت روى سنگ قبر ايشان ثبت است: «هذا مرقد شريف العالم النبيل الفاضل الجليل والفضيل جامع المعقول والمنقول حاوى الاصول والفروع وحيد العصر فريد الدهر العالم الربانى والبحر الصمدانى الحكيم الالهى استاد الكل فى الكل اعلم العلماء العالمين و افضل الفقهاء والمجتهدين آيت الله العظمى آقاى ميرزا على‌اكبر مدرس اليزدى طاب ثراه و جعل الجنة مكانه و مثواه و حشره مع تولّاه بحق محمد و آله، به تاريخ 1344 من الهجرة النبوية».

فرزند ارشد وى آقاى محمود حكيمى يزدى در زمان وفات پدر طفل بود، سپس با كسب معلومات و دانش و آشنايى با زبانهاى انگليسى و فرانسه، و علاقه به علوم اسلامى، درصدد جمع آورى آثار پدر بزرگوارش برآمد و سرانجام در تاريخ 1376 هـ.ش وفات كرد و در مزار شيخان قم مدفون گرديد.(23)

پى نوشت

(1). آن گونه كه خواهد آمد، سال وفات وى را 1344 ه.ق و سن شريف او را 80 سال ذكر نموده اند، پس سال تولد وى حدود سال 1264 ه.ق خواهد بود. ر.ك: رسائل حكميه ميرزا على‌اكبر مدرس يزدى، ص 18.

(2). رسائل حكميه، ص 11. توضيح آن كه وى گرچه در ايام طولانى تحصيل براى تمركز بيشتر در به آموزى علوم حتى اجازه گردش در اصفهان به خود نمى دهد، لكن پس از آن براى اتمام رسالتش به تهران و قم مسافرت مى نمايد و بر كرسى تدريس نشسته، شاگردان زيادى تربيت مى كند.

(3). تفسير امام خمينى از سوره حمد و قسمتى از سوره علق، 1-5 حزب جمهورى اسلامى، ص 97.

(4). رسائل حكميه، ص 14 و 16 ماهنامه سيماى اردكان، ش 29، ص 3.

(5). خدمات متقابل اسلام و ايران، شهيد مطهرى، چ 1372 دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ص 543-542.

(6). ريحانة الادب، محمدعلى مدرس تبريزى، ج 4، ص 497 تاريخ حكما و عرفا متأخر بر صدرالمتألهين، منوچهر صدوقى، سُها، ص 45.

(7). خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 543.

(8). همان، ص 546.

(9). تاريخ حكما و عرفا متأخر بر صدرالمتألهين، ص 85 به نقل از استاد جلال الدين سنا، در مقدمه ديوان طرب، ص 70.

(10). خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 546.

(11). زنوزى، منتسب به زنوز، از روستاهاى حومه تبريز است در 18 كيلومترى شمال مزند مى باشد.

(12). خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 542-541 و تاريخ حكما و عرفا، ص 156-155.

(13). همان و ريحانة الادب، محمدعلى مدرس، ج 2، ص 392.

(14). به كتاب ميرزا ابوالحسن جلوه، حكيم فروتن، غلامرضا گلى زواره از مجموعه ديدار با ابرار رجوع كنيد.

(15). ر.ك، خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 544 و تاريخ حكما و عرفا متأخر بر صدرالمتألهين ص 172-159 و ريحانةالادب، ج 1، ص 420-419.

(16). ر.ك: ريحانة الادب، ج 1، ص 449، ج 4، ص 501.

(17). ر.ك: آينه دانشوران، ص 211-209 و ص 718 رسائل حكميه، ص 23 مجله نور علم، ص 75 تا 102.

(18). آينه دانشوران، ص 718.

(19). رسائل حكميه، ص 22.

(20). رسائل حكميه، ص 20.

(21). ر.ك: رسائل حكميه، مقدمه.

(22). تذكره شعراى يزد، از آغاز تا عصر حاضر، عباس فتوحى يزدى، ج 2، ص 389.

(23). ر.ك: مقدمه رسائل حكميه.