مستدرکات اعیان الشیعه (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «بندانگشتی|مستدرکات أعيان الشيعة == معرفى اجمالى == '''مستدرك...» ایجاد کرد)
 
(ویرایش)
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
[[پرونده:Ketab399.jpg|بندانگشتی|مستدرکات أعيان الشيعة]]
 
[[پرونده:Ketab399.jpg|بندانگشتی|مستدرکات أعيان الشيعة]]
  
== معرفى اجمالى ==
+
'''«مستدرکات أعیان الشیعة»'''، اثر سید حسن امین، کتابى است در تکمیل مطالب و مباحث مطرح‌شده در «[[اعیان الشیعه (کتاب)|أعیان الشیعة]]» تألیف پدرش [[سید محسن امین|سید محسن امین]]، که به زبان عربى نوشته شده است.
  
 +
==معرفى اجمالى کتاب==
  
'''مستدركات أعيان الشيعة'''، اثر سيد حسن امين، كتابى است در تكميل مطالب و مباحث مطرح‌شده در «أعيان الشيعة» [[امین، محسن|سيد محسن امين]] كه به زبان عربى نوشته شده است.
+
مؤلف نحوه شکل‌گیرى این کتاب را چنین بیان نموده است: «از آنجا که روش پدرم آن بود که شرح حال زندگان را نیاورد، من نام افرادى را که پس از او درگذشته بودند، فراهم آورده، سرگذشت آنان را در «[[اعیان الشیعه (کتاب)|أعیان الشیعة]]» نگاشتم و در پاورقى‌ها اشاره کردم که این شرح‌حال‌ها از جمله مستدرکات اینجانب است. اما نتوانستم نام همه افرادى را که باید شرح حالشان ذکر مى‌شد، گرد آورم. مدتى بعد همه را جمع‌آورى نمودم و علاوه بر آن به اطلاعاتى جدید در مورد افرادى که قبلا یاد شده بودند، دست یافتم و نیز متوجه شدم که بعضى اسامى از نظر مؤلف «أعیان» پوشیده مانده است. اینها همه بر روى هم، مطالب فراوانى را تشکیل مى‌داد که لازم بود به اصل کتاب «أعیان الشیعة» افزوده شود؛ لذا آن مطالب را در جلدى مستقل با نام «مستدرکات أعیان الشیعة» تدوین نمودم».<ref>ر.ک: همان</ref>
  
به‌طور خلاصه مى‌توان گفت اثر حاضر، دربردارنده سه زمينه است: شرح حال كسانى كه بعد از وفات مؤلف «أعيان الشيعة» از دنيا رفته‌اند، شرح حال گذشتگانى كه مؤلف «أعيان» آنان را از قلم انداخته است و افزودن مطالب جديد به شرح حال افرادى كه سرگذشت آنان در «أعيان الشيعة» آمده است<ref>عباسى، مهرداد، 1381، ص48</ref>
+
به‌طور خلاصه مى‌توان گفت اثر حاضر، دربردارنده سه زمینه است: شرح حال کسانى که بعد از وفات مؤلف «أعیان الشیعة» از دنیا رفته‌اند، شرح حال گذشتگانى که مؤلف «أعیان» آنان را از قلم انداخته است، و افزودن مطالب جدید به شرح حال افرادى که سرگذشت آنان در «أعیان الشیعة» آمده است.<ref>عباسى، مهرداد، ۱۳۸۱، ص۴۸</ref>
  
از جمله مواردى كه باعث اهميت اثر حاضر مى‌شود، آن است كه نويسنده براى فراهم آوردن اين اطلاعات، زحمات فراوانى را متحمل گرديده و مجبور شده است به بسيارى از كشورهاى عربى و اسلامى سفر كند<ref>ر.ك: همان</ref>
+
از جمله مواردى که باعث اهمیت اثر حاضر مى‌شود، آن است که نویسنده براى فراهم آوردن این اطلاعات، زحمات فراوانى را متحمل گردیده و مجبور شده است به بسیارى از کشورهاى عربى و اسلامى سفر کند.<ref>ر.ک: همان</ref>
  
== ساختار ==
+
==گزارش محتوا==
  
  
كتاب با مقدمه نويسنده آغاز و مطالب در هفت جلد، سامان يافته است.
+
کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در هفت جلد، سامان یافته است. در مقدمه، به موضوع کتاب، اشاره گردیده است.<ref>مقدمه، ج۱، ص۵</ref> جلد نخست، نسبت به مجلدات بعدى، داراى تعداد صفحات کمترى است. نویسنده در این‌باره مى‌آورد: «حجم جلد اول از سایر جلدها کمتر است؛ زیرا بیش از این برایم مقدور نبود، اما از آن پس تصمیم گرفتم که بر یک نظم و ترتیب پیش رفته، حجم باقى جلدها را در یک حد و اندازه نگاه دارم».<ref>ر.ک: عباسى، مهرداد، ۱۳۸۱، ص۴۸</ref>
  
مؤلف نحوه شكل‌گيرى اين كتاب را چنين بيان نموده است: «از آنجا كه روش پدرم آن بود كه شرح حال زندگان را نياورد، من نام افرادى را كه پس از او درگذشته بودند، فراهم آورده، سرگذشت آنان را در «أعيان الشيعة» نگاشتم و در پاورقى‌ها اشاره كردم كه اين شرح‌حال‌ها از جمله مستدركات اينجانب است. اما نتوانستم نام همه افرادى را كه بايد شرح حالشان ذكر مى‌شد، گرد آورم. مدتى بعد همه را جمع‌آورى نمودم و علاوه بر آن به اطلاعاتى جديد در مورد افرادى كه قبلا ياد شده بودند، دست يافتم و نيز متوجه شدم كه بعضى اسامى از نظر مؤلف «أعيان» پوشيده مانده است. اينها همه بر روى هم، مطالب فراوانى را تشكيل مى‌داد كه لازم بود به اصل كتاب «أعيان الشيعة» افزوده شود؛ لذا آن مطالب را در جلدى مستقل با نام «مستدركات أعيان الشيعة» تدوين نمودم»<ref>ر.ك: همان</ref>
+
در این جلد، شرح حال برخى از رجال سیاسى انقلاب اسلامى [[ایران|ایران]] نظیر [[شهيد آيت الله دستغيب|عبدالحسین دستغیب]]، [[شهید بهشتی|محمد بهشتى]]، [[محمدجواد باهنر]]، [[آیت الله طالقانی|محمود طالقانى]]، [[مطهری، مرتضی|مرتضى مطهرى]] و [[شهید نواب صفوی|نواب صفوى]] و همچنین بزرگان فرهنگ و ادب کشورمان نظیر سعید نفیسى، عباس اقبال آشتیانى، [[علی اکبر دهخدا|على‌اکبر دهخدا]] و محمدتقى بهار به چشم مى‌خورد که مسلما سفر او به ایران قبل از تألیف این جلد، در ذکر شرح حال این افراد، بى‌تأثیر نبوده است.<ref>ر.ک: همان</ref>
  
== گزارش محتوا ==
+
نکته دیگر در جلد نخست، آن است که گاهى به مدخل‌هاى مانند «الخطاطون فی العهد الصفوی» برمى‌خوریم که نه نام یک شخص که نام یک گروه از اشخاص است؛ براى مثال در ذیل این عنوان، خطاطان مشهور عصر [[صفویه|صفوى]] معرفى شده‌اند.<ref>همان</ref>
  
 +
مؤلف ده صفحه پایانى کتاب را به «ملحق بالمستدرکات» اختصاص داده و در ابتداى آن نوشته است: «این بخش، شامل مقالاتى است که در قالب موضوع اصلى «أعیان الشیعة» و مستدرکات آن؛ یعنى شرح حال و سرگذشت بزرگان [[شیعه|شیعه]] نمى‌گنجد، اما ارتباطى تنگاتنگ با این موضوع دارد که به همین دلیل این مطلب را در بخشى جداگانه آوردیم».<ref>همان، ص۴۸-۴۹</ref>
  
در مقدمه، به موضوع كتاب، اشاره گرديده است<ref>مقدمه، ج1، ص5</ref>
+
در دومین جلد، گاهى مطالبى به‌طور استطرادى آمده است که مى‌تواند براى محققان مفید واقع شود. براى نمونه درباره شیخ محمدصالح برغانى که در «أعیان الشیعة» شرح‌حال او آمده است، مطالب جدیدى به قلم یکى از نوادگان او نگاشته شده است و در پى آن به بهانه ذکر نام شیخ محمدصالح، بحثى درباره آل برغانى صورت مى‌گیرد که توضیحات مفصل درباره آن، پنج صفحه از این جلد را به خود اختصاص داده است. نمونه دیگر محمود بن حسین معروف به «کشاجم» است که مطالب جالبى درباره شهرت او (کشاجم) به نقل از یک پایان‌نامه دانشگاهى آمده که به‌طور مفصل در مورد آن بحث مى‌کند. در ضمن این بحث، به برخى لغزش‌هاى مؤلف «أعیان» در شرح حال این فرد اشاره شده است.<ref>همان، ص۴۹</ref>
  
جلد نخست، نسبت به مجلدات بعدى، داراى تعداد صفحات كمترى است. نويسنده در اين‌باره مى‌آورد: «حجم جلد اول از ساير جلدها كمتر است؛ زيرا بيش از اين برايم مقدور نبود، اما از آن پس تصميم گرفتم كه بر يك نظم و ترتيب پيش رفته، حجم باقى جلدها را در يك حد و اندازه نگاه دارم»<ref>ر.ك: عباسى، مهرداد، 1381، ص48</ref>
+
صفحات ۳۵۶ تا آخر این جلد، مختص ملحقات است که بیشتر مربوط به مناقشات مؤلف با نویسندگان بعضى از کتب و مقالات است.<ref>همان</ref>
  
در اين جلد، شرح حال برخى از رجال سياسى انقلاب اسلامى ايران نظير عبدالحسين دستغيب، محمد بهشتى، محمدجواد باهنر، محمود طالقانى، [[مطهری، مرتضی|مرتضى مطهرى]] و نواب صفوى و همچنين بزرگان فرهنگ و ادب كشورمان نظير [[نفیسی، سعید|سعيد نفيسى]]، [[اقبال آشتیانی، عباس|عباس اقبال آشتيانى]]، على‌اكبر دهخدا و محمدتقى بهار به چشم مى‌خورد كه مسلما سفر او به ايران قبل از تأليف اين جلد، در ذكر شرح حال اين افراد، بى‌تأثير نبوده است<ref>ر.ك: همان</ref>
+
همان گونه که مؤلف در مقدمه جلد سوم اشاره مى‌کند، تعداد قابل توجهى از مقالات این جلد، توسط دیگران تألیف شده است. مهم‌ترین این افراد (به ترتیب تعداد مقاله تألیف‌شده) عبدالحسین صالحى، شیخ محمد سمامى و سید ابراهیم سید علوى‌ هستند. البته در برخى مواضع، به‌جاى آنکه مقاله‌اى از این افراد چاپ شود، عینا مطالبى از کتاب‌هاى آنان نظیر «ریاحین الشیعة» و «بزرگان رامسر» نقل شده است.<ref>همان</ref>
  
نكته ديگر در جلد نخست، آن است كه گاهى به مدخل‌هاى مانند «الخاطون في العهد الصفوي» برمى‌خوريم كه نه نام يك شخص كه نام يك گروه از اشخاص است؛ براى مثال در ذيل اين عنوان، خطاطان مشهور عصر صفوى معرفى شده‌اند<ref>همان</ref>
+
چهارمین جلد از این مجموعه، به شرح حال مفصل برخى از افراد پرداخته است که حاوى مطالب سودمند است. [[مختار ثقفی|مختار ثقفى]] و نادرشاه افشار از جمله این افرادند که در ضمن بیان سرگذشت دومى، درباره تاریخ ایران در زمان [[افشاریه|افشاریان]]، مطالب مفیدى عرضه شده است. از موارد دیگر، مقاله‌اى درباره [[هشام بن حکم|هشام بن حکم]] و آرا و مناظرات او به قلم محمدرضا جلالى است که در صفحات ۲۱۳-۲۴۰ آمده است.<ref>همان</ref>
  
مؤلف ده صفحه پايانى كتاب را به «ملحق بالمستدركات» اختصاص داده و در ابتداى آن نوشته است: «اين بخش، شامل مقالاتى است كه در قالب موضوع اصلى «أعيان الشيعة» و مستدركات آن؛ يعنى شرح حال و سرگذشت بزرگان شيعه نمى‌گنجد، اما ارتباطى تنگاتنگ با اين موضوع دارد كه به همين دليل اين مطلب را در بخشى جداگانه آورديم»<ref>همان، ص48-49</ref>
+
اما آنچه بیش از همه، صفحات این جلد را به خود اختصاص داده است، بخشى است با نام «خاطرات زندگى حسن امین». او در این بخش، قصد نگارش زندگى‌نامه یا گردآورى یادداشت‌هاى پراکنده خود را نداشته، بلکه به دنبال بیان آن وقایعى بوده که بر زندگى او تأثیر نهاده است. او درباره علت قرار گرفتن این بخش در انتهاى جلد چهارم مى‌نویسد: «ابتدا قصد داشتم چنین موضوعى را در پایان مستدرکات بیاورم، اما از آنجا که زمان پایان یافتن مستدرکات مشخص نبوده، تصمیم به قرار دادن آن در این جلد گرفتم و باقى آن را - که بیشتر در مورد چگونگى تألیف همین مستدرکات است - در جلدهاى بعدى تقدیم خواهم کرد». آنچه را که امین در این ۱۱۳ صفحه آورده است، مى‌توان بخش اعظمى از زندگى‌نامه او به‌همراه ابراز و بیان حالات درونى خود در رویارویى با مسائل گوناگون - با تأکید بر وقایع و حوادث سیاسى، اجتماعى و فرهنگى روزگار حیات او در [[سوریه|سوریه]]، [[لبنان]] و [[عراق]] دانست.<ref>همان، ص۴۹-۵۰</ref>
  
در دومين جلد، گاهى مطالبى به‌طور استطرادى آمده است كه مى‌تواند براى محققان مفيد واقع شود. براى نمونه درباره شيخ محمدصالح برغانى كه در «أعيان الشيعة» شرح‌حال او آمده است، مطالب جديدى به قلم يكى از نوادگان او نگاشته شده است و در پى آن به بهانه ذكر نام شيخ محمدصالح، بحثى درباره آل برغانى صورت مى‌گيرد كه توضيحات مفصل درباره آن، پنج صفحه از اين جلد را به خود اختصاص داده است. نمونه ديگر محمود بن حسين معروف به «كشاجم» است كه مطالب جالبى درباره شهرت او (كشاجم) به نقل از يك پايان‌نامه دانشگاهى آمده كه به‌طور مفصل در مورد آن بحث مى‌كند. در ضمن اين بحث، به برخى لغزش‌هاى مؤلف «أعيان» در شرح حال اين فرد اشاره شده است<ref>همان، ص49</ref>
+
مؤلف در مقدمه جلد پنجم، آورده است: «تلاشمان در جلد حاضر بر این بوده که از مرزهاى مناطق عرب‌نشین فراتر رفته، به تاریخ علم، اندیشه، ادب، سیاست و جنگ در کشورهاى اسلامى غیر عربى نظیر ایران، ترکیه، پاکستان و هند پرداخته شود». این امر به‌وضوح از طریق مشاهده فهرست این جلد نمایان مى‌شود و به همین دلیل است که مؤلف در ذیل اسامى آقا محمدخان قاجار و رضاشاه پهلوى، به بررسى جزئیات تاریخ ایران در دوران قاجاریه و پهلوى مى‌پردازد.<ref>همان، ص۵۰</ref>
  
صفحات 356 تا آخر اين جلد، مختص ملحقات است كه بيشتر مربوط به مناقشات مؤلف با نويسندگان بعضى از كتب و مقالات است<ref>همان</ref>
+
این جلد مانند همه جلدهاى دیگر از حرف «الف» آغاز شده، اما به خلاف همه آنها - که به حرف «ى» ختم مى‌شود - با حرف «ع» به پایان رسیده است، که به نظر مى‌رسد به دلیل مراعات همسانى و هماهنگى تعداد صفحات در جلدهاى یکم تا هفتم این مجموعه باشد.<ref>همان</ref> در این جلد نیز همانند جلد سوم، بعضى مقالات عینا از کتب دیگران نقل شده یا توسط افرادى دیگر به نگارش درآمده است.<ref>همان</ref>
  
همان گونه كه مؤلف در مقدمه جلد سوم اشاره مى‌كند، تعداد قابل توجهى از مقالات اين جلد، توسط ديگران تأليف شده است. مهم‌ترين اين افراد (به ترتيب تعداد مقاله تأليف‌شده) عبدالحسين صالحى، شيخ محمد سمامى و سيد ابراهيم سيد علوى‌اند. البته در برخى مواضع، به‌جاى آنكه مقاله‌اى از اين افراد چاپ شود، عينا مطالبى از كتاب‌هاى آنان نظير «رياحين الشيعة» و «بزرگان رامسر» نقل شده است<ref>همان</ref>
+
در جلد ششم، تعداد اسامى ذکرشده، در مقایسه با جلدهاى دیگر بسیار زیاد است و به همین دلیل، درباره هر فرد توضیحات کمترى آمده است. شاه اسماعیل صفوى از معدود کسانى است که به‌طور مفصل به او پرداخته شده است.<ref>همان</ref> در این جلد از [[جلال الدین همایی|جلال‌الدین همائى]]، غلامحسین مصاحب، محمد قریب، محمود رامیار و مهرداد اوستا و دیگران سخن به میان آمده است که از بزرگان علم و ادب و فرهنگ ایران‌زمین بشمار مى‌آیند.<ref>همان</ref>
  
چهارمين جلد از اين مجموعه، به شرح حال مفصل برخى از افراد پرداخته است كه حاوى مطالب سودمند است. مختار ثقفى و نادرشاه افشار از جمله اين افرادند كه در ضمن بيان سرگذشت دومى، درباره تاريخ ايران در زمان افشاريان، مطالب مفيدى عرضه شده است. از موارد ديگر، مقاله‌اى درباره هشام بن حكم و آرا و مناظرات او به قلم محمدرضا جلالى است كه در صفحات 213-240 آمده است<ref>همان</ref>
+
آخرین جلد از نظر نداشتن مقدمه و کثرت اسامى ذکرشده در آن، شبیه به جلد ششم است. از افرادى که شرح حالى طولانى براى آنان ذکر گردیده، مى‌توان به محمد مصدق اشاره کرد.<ref>همان</ref>
  
اما آنچه بيش از همه، صفحات اين جلد را به خود اختصاص داده است، بخشى است با نام «خاطرات زندگى حسن امين». او در اين بخش، قصد نگارش زندگى‌نامه يا گردآورى يادداشت‌هاى پراكنده خود را نداشته، بلكه به دنبال بيان آن وقايعى بوده كه بر زندگى او تأثير نهاده است. او درباره علت قرار گرفتن اين بخش در انتهاى جلد چهارم مى‌نويسد: «ابتدا قصد داشتم چنين موضوعى را در پايان مستدركات بياورم، اما از آنجا كه زمان پايان يافتن مستدركات مشخص نبوده، تصميم به قرار دادن آن در اين جلد گرفتم و باقى آن را - كه بيشتر در مورد چگونگى تأليف همين مستدركات است - در جلدهاى بعدى تقديم خواهم كرد». آنچه را كه امين در اين 113 صفحه آورده است، مى‌توان بخش اعظمى از زندگى‌نامه او به‌همراه ابراز و بيان حالات درونى خود در رويارويى با مسائل گوناگون - با تأكيد بر وقايع و حوادث سياسى، اجتماعى و فرهنگى روزگار حيات او در سوريه، لبنان و عراق - دانست<ref>همان، ص49-50</ref>
+
صفحات ۳۷۰ تا ۳۷۹ جلد هفتم، ادامه خاطرات حسن امین را در خود جاى داده است که مى‌توان آن را به معناى اتمام کار و پایان یافتن این مجموعه دانست، خاصه آنکه در این خاطرات، مؤلف از چگونگى تألیف مستدرکات و انگیزه خود از این کار سخن مى‌گوید.<ref>همان</ref>
  
مؤلف در مقدمه جلد پنجم، آورده است: «تلاشمان در جلد حاضر بر اين بوده كه از مرزهاى مناطق عرب‌نشين فراتر رفته، به تاريخ علم، انديشه، ادب، سياست و جنگ در كشورهاى اسلامى غير عربى نظير ايران، تركيه، پاكستان و هند پرداخته شود». اين امر به‌وضوح از طريق مشاهده فهرست اين جلد نمايان مى‌شود و به همين دليل است كه مؤلف در ذيل اسامى آقا محمدخان قاجار و رضاشاه پهلوى، به بررسى جزئيات تاريخ ايران در دوران قاجاريه و پهلوى مى‌پردازد<ref>همان، ص50</ref>
+
در ذیل برخى شرح حال‌ها، مطالبى به‌طور مستقیم و بدون هیچ کم و کاست، از یک کتاب نقل شده است؛ مانند توضیحاتى در مورد [[سید مرتضی|سید مرتضى]] در جلد پنجم، صفحات ۲۷۶ تا ۳۱۳. به‌منظور پرهیز از تکرار و اطاله کلام شاید بهتر مى‌بود که مطلب به‌صورت خلاصه و گزیده آورده شود یا حتى در برخى موارد، مؤلف به ذکر منبع و ارجاع به آن بسنده نماید.<ref>همان، ص۵۰</ref>
  
اين جلد مانند همه جلدهاى ديگر از حرف «الف» آغاز شده، اما به خلاف همه آنها - كه به حرف «ى» ختم مى‌شود - با حرف «ع» به پايان رسيده است، كه به نظر مى‌رسد به دليل مراعات همسانى و هماهنگى تعداد صفحات در جلدهاى يكم تا هفتم اين مجموعه باشد<ref>همان</ref>
+
==وضعیت کتاب==
  
در اين جلد نيز همانند جلد سوم، بعضى مقالات عينا از كتب ديگران نقل شده يا توسط افرادى ديگر به نگارش درآمده است<ref>همان</ref>
+
کتاب، فاقد فهرست بوده و در پاورقى‌ها، علاوه بر اشاره به اختلاف نسخ<ref>ر.ک: پاورقى، ج۱، ص۱۸۵</ref>و  ذکر منابع<ref>ر.ک: همان، ص۱۳۰</ref>، به توضیح و تشریح برخى کلمات و مطالب متن، پرداخته شده است.<ref>ر.ک: همان، ص۱۶۵</ref>
  
در جلد ششم، تعداد اسامى ذكرشده، در مقايسه با جلدهاى ديگر بسيار زياد است و به همين دليل، درباره هر فرد توضيحات كمترى آمده است. شاه اسماعيل صفوى از معدود كسانى است كه به‌طور مفصل به او پرداخته شده است<ref>همان</ref>
+
==پانويس==
 
 
در اين جلد از [[همایی، جلال‌الدین|جلال‌الدين همائى]]، غلامحسين مصاحب، محمد قريب، محمود راميار و مهرداد اوستا و ديگران سخن به ميان آمده است كه از بزرگان علم و ادب و فرهنگ ايران‌زمين بشمار مى‌آيند<ref>همان</ref>
 
 
 
آخرين جلد از نظر نداشتن مقدمه و كثرت اسامى ذكرشده در آن، شبيه به جلد ششم است. از افرادى كه شرح حالى طولانى براى آنان ذكر گرديده، مى‌توان به محمد مصدق اشاره كرد<ref>همان</ref>
 
 
 
صفحات 370 تا 379 جلد هفتم، ادامه خاطرات حسن امين را در خود جاى داده است كه مى‌توان آن را به معناى اتمام كار و پايان يافتن اين مجموعه دانست، خاصه آنكه در اين خاطرات، مؤلف از چگونگى تأليف مستدركات و انگيزه خود از اين كار سخن مى‌گويد<ref>همان</ref>
 
 
 
در ذيل برخى شرح حال‌ها، مطالبى به‌طور مستقيم و بدون هيچ كم و كاست، از يك كتاب نقل شده است؛ مانند توضيحاتى در مورد [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] در جلد پنجم، صفحات 276 تا 313. به‌منظور پرهيز از تكرار و اطاله كلام شايد بهتر مى‌بود كه مطلب به‌صورت خلاصه و گزيده آورده شود يا حتى در برخى موارد، مؤلف به ذكر منبع و ارجاع به آن بسنده نمايد<ref>همان، ص50</ref>
 
 
 
== وضعيت كتاب ==
 
 
 
 
 
كتاب، فاقد فهرست بوده و در پاورقى‌ها، علاوه بر اشاره به اختلاف نسخ<ref>ر.ك: پاورقى، ج1، ص185</ref>و ذكر منابع<ref>ر.ك: همان، ص130</ref>، به توضيح و تشريح برخى كلمات و مطالب متن، پرداخته شده است<ref>ر.ك: همان، ص165</ref>
 
 
 
==پانويس ==
 
 
<references />
 
<references />
  
== منابع مقاله ==
+
==منابع مقاله==
  
 
1. مقدمه و متن كتاب.
 
1. مقدمه و متن كتاب.
سطر ۷۰: سطر ۵۷:
 
1. عباسى، مهرداد، «كوشش‌هاى حسن الامين در به ثمر رساندن أعيان الشيعة و تأليف مستدركات آن»، پايگاه مجلات تخصصى نور، مجله: كتاب ماه دين، شماره 65، اسفند 1381، (6 صفحه، از 46 تا 51)
 
1. عباسى، مهرداد، «كوشش‌هاى حسن الامين در به ثمر رساندن أعيان الشيعة و تأليف مستدركات آن»، پايگاه مجلات تخصصى نور، مجله: كتاب ماه دين، شماره 65، اسفند 1381، (6 صفحه، از 46 تا 51)
  
== منبع ==
+
==منبع==
 
ویکی نور
 
ویکی نور

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۵۳

مستدرکات أعيان الشيعة

«مستدرکات أعیان الشیعة»، اثر سید حسن امین، کتابى است در تکمیل مطالب و مباحث مطرح‌شده در «أعیان الشیعة» تألیف پدرش سید محسن امین، که به زبان عربى نوشته شده است.

معرفى اجمالى کتاب

مؤلف نحوه شکل‌گیرى این کتاب را چنین بیان نموده است: «از آنجا که روش پدرم آن بود که شرح حال زندگان را نیاورد، من نام افرادى را که پس از او درگذشته بودند، فراهم آورده، سرگذشت آنان را در «أعیان الشیعة» نگاشتم و در پاورقى‌ها اشاره کردم که این شرح‌حال‌ها از جمله مستدرکات اینجانب است. اما نتوانستم نام همه افرادى را که باید شرح حالشان ذکر مى‌شد، گرد آورم. مدتى بعد همه را جمع‌آورى نمودم و علاوه بر آن به اطلاعاتى جدید در مورد افرادى که قبلا یاد شده بودند، دست یافتم و نیز متوجه شدم که بعضى اسامى از نظر مؤلف «أعیان» پوشیده مانده است. اینها همه بر روى هم، مطالب فراوانى را تشکیل مى‌داد که لازم بود به اصل کتاب «أعیان الشیعة» افزوده شود؛ لذا آن مطالب را در جلدى مستقل با نام «مستدرکات أعیان الشیعة» تدوین نمودم».[۱]

به‌طور خلاصه مى‌توان گفت اثر حاضر، دربردارنده سه زمینه است: شرح حال کسانى که بعد از وفات مؤلف «أعیان الشیعة» از دنیا رفته‌اند، شرح حال گذشتگانى که مؤلف «أعیان» آنان را از قلم انداخته است، و افزودن مطالب جدید به شرح حال افرادى که سرگذشت آنان در «أعیان الشیعة» آمده است.[۲]

از جمله مواردى که باعث اهمیت اثر حاضر مى‌شود، آن است که نویسنده براى فراهم آوردن این اطلاعات، زحمات فراوانى را متحمل گردیده و مجبور شده است به بسیارى از کشورهاى عربى و اسلامى سفر کند.[۳]

گزارش محتوا

کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در هفت جلد، سامان یافته است. در مقدمه، به موضوع کتاب، اشاره گردیده است.[۴] جلد نخست، نسبت به مجلدات بعدى، داراى تعداد صفحات کمترى است. نویسنده در این‌باره مى‌آورد: «حجم جلد اول از سایر جلدها کمتر است؛ زیرا بیش از این برایم مقدور نبود، اما از آن پس تصمیم گرفتم که بر یک نظم و ترتیب پیش رفته، حجم باقى جلدها را در یک حد و اندازه نگاه دارم».[۵]

در این جلد، شرح حال برخى از رجال سیاسى انقلاب اسلامى ایران نظیر عبدالحسین دستغیب، محمد بهشتى، محمدجواد باهنر، محمود طالقانى، مرتضى مطهرى و نواب صفوى و همچنین بزرگان فرهنگ و ادب کشورمان نظیر سعید نفیسى، عباس اقبال آشتیانى، على‌اکبر دهخدا و محمدتقى بهار به چشم مى‌خورد که مسلما سفر او به ایران قبل از تألیف این جلد، در ذکر شرح حال این افراد، بى‌تأثیر نبوده است.[۶]

نکته دیگر در جلد نخست، آن است که گاهى به مدخل‌هاى مانند «الخطاطون فی العهد الصفوی» برمى‌خوریم که نه نام یک شخص که نام یک گروه از اشخاص است؛ براى مثال در ذیل این عنوان، خطاطان مشهور عصر صفوى معرفى شده‌اند.[۷]

مؤلف ده صفحه پایانى کتاب را به «ملحق بالمستدرکات» اختصاص داده و در ابتداى آن نوشته است: «این بخش، شامل مقالاتى است که در قالب موضوع اصلى «أعیان الشیعة» و مستدرکات آن؛ یعنى شرح حال و سرگذشت بزرگان شیعه نمى‌گنجد، اما ارتباطى تنگاتنگ با این موضوع دارد که به همین دلیل این مطلب را در بخشى جداگانه آوردیم».[۸]

در دومین جلد، گاهى مطالبى به‌طور استطرادى آمده است که مى‌تواند براى محققان مفید واقع شود. براى نمونه درباره شیخ محمدصالح برغانى که در «أعیان الشیعة» شرح‌حال او آمده است، مطالب جدیدى به قلم یکى از نوادگان او نگاشته شده است و در پى آن به بهانه ذکر نام شیخ محمدصالح، بحثى درباره آل برغانى صورت مى‌گیرد که توضیحات مفصل درباره آن، پنج صفحه از این جلد را به خود اختصاص داده است. نمونه دیگر محمود بن حسین معروف به «کشاجم» است که مطالب جالبى درباره شهرت او (کشاجم) به نقل از یک پایان‌نامه دانشگاهى آمده که به‌طور مفصل در مورد آن بحث مى‌کند. در ضمن این بحث، به برخى لغزش‌هاى مؤلف «أعیان» در شرح حال این فرد اشاره شده است.[۹]

صفحات ۳۵۶ تا آخر این جلد، مختص ملحقات است که بیشتر مربوط به مناقشات مؤلف با نویسندگان بعضى از کتب و مقالات است.[۱۰]

همان گونه که مؤلف در مقدمه جلد سوم اشاره مى‌کند، تعداد قابل توجهى از مقالات این جلد، توسط دیگران تألیف شده است. مهم‌ترین این افراد (به ترتیب تعداد مقاله تألیف‌شده) عبدالحسین صالحى، شیخ محمد سمامى و سید ابراهیم سید علوى‌ هستند. البته در برخى مواضع، به‌جاى آنکه مقاله‌اى از این افراد چاپ شود، عینا مطالبى از کتاب‌هاى آنان نظیر «ریاحین الشیعة» و «بزرگان رامسر» نقل شده است.[۱۱]

چهارمین جلد از این مجموعه، به شرح حال مفصل برخى از افراد پرداخته است که حاوى مطالب سودمند است. مختار ثقفى و نادرشاه افشار از جمله این افرادند که در ضمن بیان سرگذشت دومى، درباره تاریخ ایران در زمان افشاریان، مطالب مفیدى عرضه شده است. از موارد دیگر، مقاله‌اى درباره هشام بن حکم و آرا و مناظرات او به قلم محمدرضا جلالى است که در صفحات ۲۱۳-۲۴۰ آمده است.[۱۲]

اما آنچه بیش از همه، صفحات این جلد را به خود اختصاص داده است، بخشى است با نام «خاطرات زندگى حسن امین». او در این بخش، قصد نگارش زندگى‌نامه یا گردآورى یادداشت‌هاى پراکنده خود را نداشته، بلکه به دنبال بیان آن وقایعى بوده که بر زندگى او تأثیر نهاده است. او درباره علت قرار گرفتن این بخش در انتهاى جلد چهارم مى‌نویسد: «ابتدا قصد داشتم چنین موضوعى را در پایان مستدرکات بیاورم، اما از آنجا که زمان پایان یافتن مستدرکات مشخص نبوده، تصمیم به قرار دادن آن در این جلد گرفتم و باقى آن را - که بیشتر در مورد چگونگى تألیف همین مستدرکات است - در جلدهاى بعدى تقدیم خواهم کرد». آنچه را که امین در این ۱۱۳ صفحه آورده است، مى‌توان بخش اعظمى از زندگى‌نامه او به‌همراه ابراز و بیان حالات درونى خود در رویارویى با مسائل گوناگون - با تأکید بر وقایع و حوادث سیاسى، اجتماعى و فرهنگى روزگار حیات او در سوریه، لبنان و عراق دانست.[۱۳]

مؤلف در مقدمه جلد پنجم، آورده است: «تلاشمان در جلد حاضر بر این بوده که از مرزهاى مناطق عرب‌نشین فراتر رفته، به تاریخ علم، اندیشه، ادب، سیاست و جنگ در کشورهاى اسلامى غیر عربى نظیر ایران، ترکیه، پاکستان و هند پرداخته شود». این امر به‌وضوح از طریق مشاهده فهرست این جلد نمایان مى‌شود و به همین دلیل است که مؤلف در ذیل اسامى آقا محمدخان قاجار و رضاشاه پهلوى، به بررسى جزئیات تاریخ ایران در دوران قاجاریه و پهلوى مى‌پردازد.[۱۴]

این جلد مانند همه جلدهاى دیگر از حرف «الف» آغاز شده، اما به خلاف همه آنها - که به حرف «ى» ختم مى‌شود - با حرف «ع» به پایان رسیده است، که به نظر مى‌رسد به دلیل مراعات همسانى و هماهنگى تعداد صفحات در جلدهاى یکم تا هفتم این مجموعه باشد.[۱۵] در این جلد نیز همانند جلد سوم، بعضى مقالات عینا از کتب دیگران نقل شده یا توسط افرادى دیگر به نگارش درآمده است.[۱۶]

در جلد ششم، تعداد اسامى ذکرشده، در مقایسه با جلدهاى دیگر بسیار زیاد است و به همین دلیل، درباره هر فرد توضیحات کمترى آمده است. شاه اسماعیل صفوى از معدود کسانى است که به‌طور مفصل به او پرداخته شده است.[۱۷] در این جلد از جلال‌الدین همائى، غلامحسین مصاحب، محمد قریب، محمود رامیار و مهرداد اوستا و دیگران سخن به میان آمده است که از بزرگان علم و ادب و فرهنگ ایران‌زمین بشمار مى‌آیند.[۱۸]

آخرین جلد از نظر نداشتن مقدمه و کثرت اسامى ذکرشده در آن، شبیه به جلد ششم است. از افرادى که شرح حالى طولانى براى آنان ذکر گردیده، مى‌توان به محمد مصدق اشاره کرد.[۱۹]

صفحات ۳۷۰ تا ۳۷۹ جلد هفتم، ادامه خاطرات حسن امین را در خود جاى داده است که مى‌توان آن را به معناى اتمام کار و پایان یافتن این مجموعه دانست، خاصه آنکه در این خاطرات، مؤلف از چگونگى تألیف مستدرکات و انگیزه خود از این کار سخن مى‌گوید.[۲۰]

در ذیل برخى شرح حال‌ها، مطالبى به‌طور مستقیم و بدون هیچ کم و کاست، از یک کتاب نقل شده است؛ مانند توضیحاتى در مورد سید مرتضى در جلد پنجم، صفحات ۲۷۶ تا ۳۱۳. به‌منظور پرهیز از تکرار و اطاله کلام شاید بهتر مى‌بود که مطلب به‌صورت خلاصه و گزیده آورده شود یا حتى در برخى موارد، مؤلف به ذکر منبع و ارجاع به آن بسنده نماید.[۲۱]

وضعیت کتاب

کتاب، فاقد فهرست بوده و در پاورقى‌ها، علاوه بر اشاره به اختلاف نسخ[۲۲]و ذکر منابع[۲۳]، به توضیح و تشریح برخى کلمات و مطالب متن، پرداخته شده است.[۲۴]

پانويس

  1. ر.ک: همان
  2. عباسى، مهرداد، ۱۳۸۱، ص۴۸
  3. ر.ک: همان
  4. مقدمه، ج۱، ص۵
  5. ر.ک: عباسى، مهرداد، ۱۳۸۱، ص۴۸
  6. ر.ک: همان
  7. همان
  8. همان، ص۴۸-۴۹
  9. همان، ص۴۹
  10. همان
  11. همان
  12. همان
  13. همان، ص۴۹-۵۰
  14. همان، ص۵۰
  15. همان
  16. همان
  17. همان
  18. همان
  19. همان
  20. همان
  21. همان، ص۵۰
  22. ر.ک: پاورقى، ج۱، ص۱۸۵
  23. ر.ک: همان، ص۱۳۰
  24. ر.ک: همان، ص۱۶۵

منابع مقاله

1. مقدمه و متن كتاب.

1. عباسى، مهرداد، «كوشش‌هاى حسن الامين در به ثمر رساندن أعيان الشيعة و تأليف مستدركات آن»، پايگاه مجلات تخصصى نور، مجله: كتاب ماه دين، شماره 65، اسفند 1381، (6 صفحه، از 46 تا 51)

منبع

ویکی نور