محمد بن ریان اشعری قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۱۱ توسط شیرین سادات حسینی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: محمد بن ریان اشعری قمی، ' /> '''کلید واژه: م...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



محمد بن ريان اشعرى قمى

فانوس ايمان

يكى از جلوه هاى دانش اندوزى مسلمانان، تلاش دانش پژوهان دينى بود كه در مسير گردآورى اخبار و روايات رهبران معصوم شيعه، رنج ها بردند تا بدين وسيله فرهنگ معارف اسلامى اصيل اسلامى را حفظ نمايند. در اين ميان، شهر قم همواره شاهد تلاش جمعى از نخبگان علمى و محدثان شيعى در اين زمينه بوده است كه نام آنان همچنان بر تارك آسمان علم مى درخشد. در اين مقال با يكى از اين راويان آشنا مى شويم.

در اوايل سده سوم هجرى، در خاندان بزرگ و شايسته و دانش‌پرور اشعرى، كودكى چشم به جهان گشود كه پدرش نام محمد را براى او برگزيد. به لحاظ اين كه اين كودك در دودمان ارجمند اشعرى پا به عرصه هستى نهاد، مشهور به «اشعرى» شد و از آن جا كه ظاهراً در شهر قم به دنيا آمد و در همان جا زيست كرد و رشد و نمو يافت، «قمى» هم ناميده مى شود.(1)

خاندان

از منظر تاريخى، «دودمان اشعرى» سرافرازترين خاندانى هستند كه در نشر و گسترش مكتب تشيع در قم، نقش فاخر و برجسته اى داشتند. محمد بن ريان در چنين خاندان دين‌باورى، نردبان ترقى را پيمود.

پدرش، «ريان بن صلت اشعرى قمى» در گروه برجسته ترين و با موجه ترين محدثان شيعه قرار گرفته است. او گرچه به ظاهر در فرازى از زندگى خويش، از نزديكان مأمون عباسى به شمار مى رفت، اما در حقيقت از مخلص ترين ياران حضرت امام رضا علیه‌السلام بود. لذا تمام بزرگان قلمرو تراجم، او را ستوده و به نيكى ياد كرده اند.(2) براى روشن شدن اين سخن، لازم است نظر نخبگان تراجم درباره او نقل شود.

نجاشى مى گويد: ريان بن صلت اشعرى قمى، كنيه اش ابوعلى بوده، از حضرت رضا علیه‌السلام روايت مى كند و محدثى موثق و راستگو است.(3)

طوسى در «فهرست» مى نويسد: او صاحب كتاب است.(4) وى همچنين در «رجال» مى نگارد: ريان بن صلت، مورد اعتماد و اطمينان و اصالتاً خراسانى است.(5)

از آنچه كشى در اثر معروف خود، در ارزيابى شخصيت ريان مى نويسد، برمى آيد كه او يكى از نزديك ترين ياران امام رضا علیه‌السلام بوده و به عنوان رابط بين آن حضرت و مردم شناخته مى شده است. وى درخواست ها و نيازهاى مردم رابه حضرت مى رسانيد و پاسخ آن را دريافت مى كرد.(6)

ضمناً محمد بن ريان، برادرى به نام «على بن ريان» داشته كه او هم در زمره نيكان و ياران امامان معصوم بوده و نام او در كتاب هاى روايى شيعه آمده است. علامه ممقانى، على بن ريان را در شمار ياران امام هادى علیه‌السلام نام برده است. نجاشى نيز در اين زمينه مى گويد: على بن ريان، از محدثان مورد اعتماد و از ياران حضرت امام هادى علیه‌السلام است. او علاوه بر اين كه به اتفاق برادرش كتابى تأليف كرد، كتاب ديگرى هم به نام: «منثور الاحاديث» تأليف نموده است.(7)

به هر حال، ريان بن صلت و دو فرزند بزرگوارش، از محدثان و راويانى هستند كه تمامى دانشمندان شيعه، به آنان كمال عنايت را دارند و ايشان را به نيكوترين سخن ستوده اند.

جايگاه رفيع

چنان كه اشاره شد، شرح احوال نويسان، اين راوى بزرگ و آرمانگرا را، به نيكى ياد كرده اند. نجاشى در معرفى اين شخصيت، مى نگارد: محمد بن ريان بن صلت اشعرى قمى، صاحب كتاب است.(8) شيخ طوسى نيز چنين مى نويسد: محمد بن ريان چهره اى موجه و مورد اطمينان و اعتماد است.

علامه حلى در «خلاصه» آورده است: محمد بن ريان بن صلت اشعرى قمى، دانشورى بزرگوار و موثق است.(9) ساير بزرگان رجال شناس، كم و بيش بر آنچه گذشت، بسنده كرده اند كه نقل سخنان آنان ضرورى به نظر نمى رسد.

يار امام

از نكات مسلم تاريخى اين است كه محمد بن ريان، از ياران امام جواد و امام دهم علیهم‌السلام بوده و ارتباط ويژه اى با آنان داشته است. وى از آن حضرات، روايات فراوانى حكايت كرده و با ايشان مكاتبه داشته است.

نجاشى مى گويد: او مجموعه اى از مسائل را از حضرت هادى علیه‌السلام روايت مى كند.(10)

شيخ طوسى او را از اصحاب حضرت امام هادى علیه‌السلام به شمار آورده است.(11)

علامه حلى مى گويد: محمد بن ريان قمى، از ياران امام هادى علیه‌السلام است.(12)

شيخ حر عاملى مى نويسد: محمد بن ريان بن صلت قمى، در شمار ياران امام دهم علیه‌السلام قرار دارد.(13)

سرچشمه نور

طبق پژوهش انجام شده، اين محدث بزرگ تمام روايات خود را از خود امام علیه‌السلام نقل كرده است. مفهوم اين سخن اين است كه وى استادى جز امام نداشته و همه احاديث خود را از سرچشمه نور دريافت مى داشته است.

شاگردان

به لحاظ آن كه محمد بن ريان در امام شناسى و بهره ‌جستن از درياى بيكران علم و فضيلت اهل بيت، از امتيازى ويژه و جايگاهى والا برخوردار بود، لذا جمعى از بزرگ ترين روايتگران شيعه، افتخار شاگردى او را داشته و از او روايت نقل كرده اند كه در ذيل نام آنان را ذكر مى نماييم:

  • 1- سهل بن زياد آدمى؛
  • 2- محمد بن عيسى بن عبيد يقطينى؛
  • 3- ابراهيم بن هاشم قمى؛
  • 4- على بن ابراهيم بن هاشم قمى؛
  • 5- عبدالله بن جعفر حميرى قمى.(14)

آثار قلمى

اين محدث بزرگوار، با اين كه يكى از محدثان برجسته به شمار مى آيد، اما در زمينه تأليف كتاب، چندان آثار زيادى از او گزارش نشده است. نجاشى كتاب «المسائل» را از او مى داند؛(15) اما شيخ طوسى در «فهرست» بيان مى دارد كه: محمد بن ريان، با همكارى برادرش، على بن ريان كتابى تأليف كردند.(16)

آقا بزرگ تهرانى در «الذريعه» مى نويسد: كتاب «المسائل» از محمد بن ريان قمى است و احاديث اين كتاب را از امام هادى علیه‌السلام نقل مى كند.(17)

سياست در روايت

محمد بن ريان به عنوان يك محدث آگاه و روشن ضمير، بر اين باور بود كه حكومت در زمان حضور امام معصوم، از آنِ امام است و كسانى كه حق حكومت را از آنان غصب كنند، از ستمگران خواهند بود.

محمد بن ريان، شاهد بود كه مأمون به زور و نيرنگ، امام رضا علیه‌السلام را از حجاز به خراسان تبعيد كرد و آن بزرگوار را به شهادت رساند. وى مى دانست كه مأمون براى محو كامل نام اهل بيت، از هيچ مكر و شيطنتى كوتاهى نمى كند. حكايتى كه در پى مى آيد، ضمن آن كه نشانگر نهايت مظلوميت اهل بيت است، حكايتگر اين نكته نيز هست كه غاصبان حكومت، با روش هاى گوناگون در صدد تخريب شخصيت ائمه معصوم بوده اند كه البته با واكنش بسيار سنجيده ائمه، نتيجه اى جز اثبات حقانيت و عزت و كرامت براى خود و سيه‌رويى براى حاكمان وقت نداشته است.

محمد بن ريان مى گويد: مأمون دست به هر نيرنگى زد تا خرده و ايرادى بر حضرت امام جواد علیه‌السلام بگيرد، ممكن نشد. چون درمانده شد، خواست دخترش رابه او تزويج كند. دويست كنيزك از زيباترين كنيزان خود را برگزيد و به دست هر يك جامى از جواهر داد تا به پذيرايى از امام جواد علیه‌السلام پردازند. اما زمانى كه حضرت آمدند و بر جايگاه ويژه نشستند، هيچ اعتنايى به آن كنيزان نكردند. مردى دلقك به نام «مخارق» بود كه آوازه خوانى مى كرد و تار مى زد و ريش درازى داشت. مأمون او را نيز خواست و مخارق گفت: اى اميرمؤمنين! اگر ابوجعفر ذره اى شيفته دنيا باشد، من تو را كفايت مى كنم. از همان نقطه ضعف او را به سوى زرق و برق دنيا مى كشانم. سپس نزد امام رفته و با فريادها و ساز و آواز خود همه كسانى را كه در آن جا حاضر بودند، گرد خود جمع نمود. لحظاتى بدين صورت سپرى شده بود كه ناگهان حضرت امام جواد علیه‌السلام سر خود را بلند كرد و به او فرمود: اى ريش دراز! از خدا بترس. ناگاه تار از دست مرد گستاخ افتاد و ديگر از دست هاى خود سودى نبرد تا اين كه از دنيا رفت.

محمد بن ريان در ادامه مى گويد: وقتى مأمون از حال مخارق سؤال كرد، در پاسخ گفت: چون ابوجعفر بر من فرياد زد، هراسى بر وجود من مستولى شد كه هرگز از آن رهايى نخواهم يافت.(18)

گل‌هايى از بوستان ولايت

در كتاب هاى چهارگانه شيعه، رواياتى از اين محدث بزرگ نقل شده است كه برخى از آن‌ها را مى آوريم:

همه دنيا از آنِ رسول الله است .

محمد بن ريان مى گويد: نامه اى خدمت حضرت هادى علیه‌السلام نوشتم، به امام عرض كردم: جانم به فداى شما، بعضى روايت كرده اند كه براى رسول الله از دنيا، چيزى جز خمس نيست! جواب آمد: انّ الدنيا و ما فيها لرسول اللّه؛ دنيا و آنچه در آن است، همه ملك رسول اكرم صلی الله علیه و آله است.(19)

نماز خواندن در اماكن مقدس:

همچنين مى گويد: در نامه اى از حضرت امام جواد علیه‌السلام پرسيدم: مردى مى خواهد پنجاه و يك ركعت نماز واجب و مستحب (17 ركعت نماز واجب و 34 ركعت نافله هاى شبانه روزى) در مسجدالحرام يا مسجد النبى و يا مسجد كوفه قضا كند، آيا هر ركعت از اين نمازها برابر با ثواب فراوانى است كه از پدران بزرگوار شما روايت شده است؟ مقصود اين است كه مثلاً بر عهده او ده هزار ركعت نماز است، او بخواهد دراين اماكن مقدس با صد ركعت نماز، قضاى همه آن‌ها را به جا آورد؛ چون ثواب هر ركعت نماز در اين اماكن برابر با ده ها ركعت نمازاست.

امام نهم علیه‌السلام در پاسخ، چنين مرقوم داشتند: آرى، با وجود آن كه نماز خواندن در اين جايگاه هاى رفيع، ثواب نماز را افزون و مضاعف مى كند؛ اما چنين نيست كه انسان بخواهد با اين نمازها، از آن نمازهاى فوت شده خويش بكاهد. سزاوار آن است كه در اين مكان هاى شريف، بيشتر نماز بخواند نه اين كه از نمازهايى كه بر عهده دارد، كم كند.(20)

مراقبت از دين:

با واسطه از امام جعفرصادق علیه‌السلام روايت مى كند كه او فرمود: حضرت اميرالمؤمنين علیه‌السلام بارها و بارها، به مردم چنين مى فرمود: اى مردم! مراقب دين خود باشيد، مراقب دين خود باشيد! گناه كردن در موقع ديندارى بهتر است از كارهاى نيكى كه در موقع بى‌دينى انجام مى شود؛ چون گناهان انسان متدين، بيشتر به بخشش خداوند متعال نزديك است؛ ولى كارهاى خوب در حال بى‌دينى و لامذهبى، مورد قبول خداوند واقع نمى شود.(21)(×)

با كدام خون، نماز جايز است؟

محمد بن ريان مى گويد: نامه اى به امام هادى علیه‌السلام نوشتم و عرض كردم: آيا خون پشه همانند خون كك است و نمازگزار مى تواند با آن نماز بخواند؟ حضرت نوشت: «يجوز الصلوة والطهر افضل؛ نماز خواندن با خون پشه جايز است، ولى پاك كردن بدن از چنين خونى بهتر است».(22)

به سوى دوست

محمد بن ريان كه يكى از دلدادگان خاندان عصمت و طهارت بود و از بزرگان قم محسوب مى شد، عاقبت مرگ به سراغش آمد و مرغ جان او به ملكوت پر كشيد.

او ظاهراً تا سال 254 - كه سال شهادت امام هادى علیه‌السلام است. - در قيد حيات بوده است؛ اما اين كه بعد از اين تاريخ، در كدامين سال چشم از جهان فروبست، همانند خيل زيادى از محدثان و نام‌آوران شيعى، در هاله اى از ابهام قرار دارد.

پى نوشت

(1). موسوعة الفقهاء ج 3، ص 501؛ جامع الروات، ج 2، ص 113؛ نجاشى، رجال، جامعه مدرسين، ص 371؛ طوسى، رجال، ص 423؛ مجمع الرجال، ج 5، ص 210؛ الذريعه، ج 20، ص 334؛ بهجة الآمال، ج 6، ص 427؛ قاموس الرجال، ج 9، ص 265؛ ابن داود، رجال، ص 173 و تنقيح المقال، ج 3، ص 116.

(2). تنقيح المقال، ج 1، ص 431 و نجاشى، رجال، ص 118.

(3). نجاشى، رجال، ص 118.

(4). فهرست، ص 71.

(5). شيخ، رجال، منشورات رضى، ص 376.

(6). كشى، رجال، ج 2، ص 824.

(7). علامه ممقانى، رجال، ج 2، ص 287.

(8). نجاشى، رجال، ص 371.

(9). شيخ، رجال، ص 423.

(10). علامه، خلاصه، ص 142.

(11). نجاشى، رجال، ص 371.

(12). شيخ، رجال، ص 423.

(13). خلاصة الاقوال، ص 142.

(14). وسائل الشيعه، ج 20، ص 327.

(15). شيخ طوسى، ص 152؛ كافى، ج 3، ص 455 و ج 1، ص 408؛ تهذيب الاحكام، ج 9، ص 249 و نجاشى، رجال، ص 371.

(16). نجاشى، رجال، ص 371.

(17). شيخ طوسى، ص 152.

(18). الذريعه، ج 20، ص 334.

(19). اصول كافى، ج 1، ص 496، حديث 4.

(20). صدوق، تهذيب الاحكام، ج 9، ص 249.

(21). كافى، ج 3، ص 455، حديث 19 و ج 2، ص 464.

(×). كثيراً مايقول فى خطبته: يا ايّها الناس! دينكم، دينكم؛ فانّ السّيئة فيه خير من الحسنة فى غيره والسّيئة فيه تُغْفَر والحسنة فى غيره لاتقبل.

(22). همان، ج 3، ص 60.

منبع

ابوالحسن ربانى سبزوارى , ستارگان حرم، جلد 10