محمد بن ریان اشعری قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''محمد بن ریان اشعرى قمى''' فرزند «[[ریان بن صلت]]»، از راویان و [[محدث|محدثان]] بزرگ [[شیعه]] در قرن سوم هجری و از اصحاب [[امام جواد]] و [[امام هادی علیه السلام|امام هادی]] (علیهماالسلام) است. کتاب «المسائل» به گفته [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] از آثار اوست. [[علی بن ابراهیم قمی|على بن ابراهیم قمى]] و [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیرى]] از جمله راویانی هستند که از ابن ریان بهره برده اند.
  
 +
==ولادت و خاندان ==
  
 +
محمد بن ریان اشعرى قمى در اوایل سده سوم هجرى، در خاندان بزرگ و شایسته و دانش‌پرور اشعرى، چشم به جهان گشود. از آن جا که او ظاهراً در شهر [[قم]] به دنیا آمد و در همانجا زیست، «قمى» هم نامیده مى شود.<ref> نجاشى، رجال، ص ۳۷۱؛ طوسى، رجال، ص ۴۲۳؛ مجمع الرجال، ج ۵، ص ۲۱۰؛ ابن داود، رجال، ص ۱۷۳ و تنقیح المقال، ج ۳، ص ۱۱۶.</ref>
  
 +
از منظر تاریخى، «دودمان اشعرى» سرافرازترین خاندانى هستند که در نشر و گسترش مکتب [[شیعه|تشیع]] در قم، نقش فاخر و برجسته اى داشتند. پدرش، [[ریان بن صلت|ریان بن صلت اشعرى قمى]] در گروه برجسته ترین [[محدث|محدثان]] شیعه قرار دارد. او گرچه به ظاهر در فرازى از زندگى خویش، از نزدیکان [[مأمون|مأمون عباسى]] به شمار مى رفت، اما در حقیقت از مخلص ترین یاران حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام بود. لذا تمام بزرگان قلمرو تراجم، او را ستوده و به نیکى یاد کرده اند.<ref> تنقیح المقال، ج  ۱، ص ۴۳۱ و نجاشى، رجال، ص ۱۱۸.</ref>
  
'''فانوس ايمان'''
+
ضمناً محمد بن ریان، برادرى به نام «[[علی بن ریان بن صلت قمی|على بن ریان]]» داشته که به گفته [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]]، از محدثان مورد اعتماد و از یاران [[امام هادی علیه السلام|امام هادى]] علیه‌السلام بوده است.
 +
==جایگاه رفیع ابن ریان==
  
يكى از جلوه هاى دانش اندوزى مسلمانان، تلاش دانش پژوهان دينى بود كه در مسير گردآورى اخبار و روايات رهبران معصوم شيعه، رنج ها بردند تا بدين وسيله فرهنگ معارف اسلامى اصيل اسلامى را حفظ نمايند. در اين ميان، شهر [[قم]] همواره شاهد تلاش جمعى از نخبگان علمى و محدثان شيعى در اين زمينه بوده است كه نام آنان همچنان بر تارك آسمان علم مى درخشد. در اين مقال با يكى از اين راويان آشنا مى شويم.
+
همچنین از نکات مسلم تاریخى این است که محمد بن ریان، از یاران [[امام جواد]] و [[امام هادی علیه السلام|امام هادی]] علیهماالسلام بوده و ارتباط ویژه اى با آنان داشته است. وى از آن حضرات، روایات فراوانى حکایت کرده و با ایشان مکاتبه داشته است.<ref> نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.</ref>
  
در اوايل سده سوم هجرى، در خاندان بزرگ و شايسته و دانش‌پرور اشعرى، كودكى چشم به جهان گشود كه پدرش نام محمد را براى او برگزيد. به لحاظ اين كه اين كودك در دودمان ارجمند اشعرى پا به عرصه هستى نهاد، مشهور به «اشعرى» شد و از آن جا كه ظاهراً در شهر قم به دنيا آمد و در همان جا زيست كرد و رشد و نمو يافت، «قمى» هم ناميده مى شود.(1)
+
شرح احوال نویسان، این راوى بزرگ و آرمانگرا را، به نیکى یاد کرده اند. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] در معرفى این شخصیت، مى نگارد: محمد بن ریان بن صلت اشعرى قمى، صاحب کتاب است.<ref>نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.</ref> [[شیخ طوسی|شیخ طوسى]] نیز چنین مى نویسد: محمد بن ریان چهره اى موجه و مورد اطمینان و اعتماد است.
  
'''خاندان'''
+
[[علامه حلی|علامه حلى]] در «[[خلاصة الاقوال|خلاصه]]» آورده است: محمد بن ریان بن صلت اشعرى قمى، دانشورى بزرگوار و موثق و از یاران امام هادى علیه‌السلام است.<ref>شیخ، رجال، ص ۴۲۳.</ref> سایر بزرگان [[علم رجال|رجال]] شناس، کم و بیش بر آنچه گذشت، بسنده کرده اند که نقل سخنان آنان ضرورى به نظر نمى رسد.
  
از منظر تاريخى، «دودمان اشعرى» سرافرازترين خاندانى هستند كه در نشر و گسترش مكتب تشيع در قم، نقش فاخر و برجسته اى داشتند. محمد بن ريان در چنين خاندان دين‌باورى، نردبان ترقى را پيمود.
+
==مشایخ و شاگردان ==
  
پدرش، «ريان بن صلت اشعرى قمى» در گروه برجسته ترين و با موجه ترين محدثان [[شيعه]] قرار گرفته است. او گرچه به ظاهر در فرازى از زندگى خويش، از نزديكان مأمون عباسى به شمار مى رفت، اما در حقيقت از مخلص ترين ياران حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام بود. لذا تمام بزرگان قلمرو تراجم، او را ستوده و به نيكى ياد كرده اند.(2) براى روشن شدن اين سخن، لازم است نظر نخبگان تراجم درباره او نقل شود.
+
طبق پژوهش انجام شده، این [[محدث]] بزرگ تمام روایات خود را از خود امام علیه‌السلام نقل کرده است. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] مى گوید: او مجموعه اى از مسائل را از [[امام هادی علیه السلام|حضرت هادى]] علیه‌السلام روایت مى کند.<ref>علامه، خلاصه، ص ۱۴۲.</ref> مفهوم این سخن این است که وى استادى جز امام نداشته و همه [[احادیث]] خود را از سرچشمه نور دریافت مى داشته است.
  
نجاشى مى گويد: ريان بن صلت اشعرى قمى، كنيه اش ابوعلى بوده، از حضرت رضا علیه‌السلام روايت مى كند و محدثى موثق و راستگو است.(3)
+
همچنین به لحاظ آن که محمد بن ریان در امام شناسى و بهره ‌جستن از دریاى بیکران علم و فضیلت [[اهل البیت|اهل بیت]]، از امتیازى ویژه و جایگاهى والا برخوردار بود، لذا جمعى از بزرگ ترین روایتگران شیعه، افتخار شاگردى او را داشته و از او روایت نقل کرده اند که در ذیل نام آنان را ذکر مى نماییم:
  
طوسى در «فهرست» مى نويسد: او صاحب كتاب است.(4) وى همچنين در «رجال» مى نگارد: ريان بن صلت، مورد اعتماد و اطمينان و اصالتاً خراسانى است.(5)
+
*[[سهل بن زیاد آدمی]]؛
  
از آنچه كشى در اثر معروف خود، در ارزيابى شخصيت ريان مى نويسد، برمى آيد كه او يكى از نزديك ترين ياران امام رضا علیه‌السلام بوده و به عنوان رابط بين آن حضرت و مردم شناخته مى شده است. وى درخواست ها و نيازهاى مردم رابه حضرت مى رسانيد و پاسخ آن را دريافت مى كرد.(6)
+
*محمد بن عیسى بن عبید یقطینى؛
  
ضمناً محمد بن ريان، برادرى به نام «على بن ريان» داشته كه او هم در زمره نيكان و ياران امامان معصوم بوده و نام او در كتاب هاى روايى [[شيعه]] آمده است. علامه ممقانى، على بن ريان را در شمار ياران [[امام هادى]] علیه‌السلام نام برده است. نجاشى نيز در اين زمينه مى گويد: على بن ريان، از محدثان مورد اعتماد و از ياران حضرت [[امام هادى]] علیه‌السلام است. او علاوه بر اين كه به اتفاق برادرش كتابى تأليف كرد، كتاب ديگرى هم به نام: «منثور الاحاديث» تأليف نموده است.(7)
+
*[[ابراهیم بن هاشم قمی|ابراهیم بن هاشم قمى]]؛
  
به هر حال، ريان بن صلت و دو فرزند بزرگوارش، از محدثان و راويانى هستند كه تمامى دانشمندان شيعه، به آنان كمال عنايت را دارند و ايشان را به نيكوترين سخن ستوده اند.
+
*[[علی بن ابراهیم قمی|على بن ابراهیم قمى]]؛
  
'''جايگاه رفيع '''
+
*[[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیرى قمى]].<ref>وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۲۷.</ref>
  
چنان كه اشاره شد، شرح احوال نويسان، اين راوى بزرگ و آرمانگرا را، به نيكى ياد كرده اند. نجاشى در معرفى اين شخصيت، مى نگارد: محمد بن ريان بن صلت اشعرى قمى، صاحب كتاب است.(8) شيخ طوسى نيز چنين مى نويسد: محمد بن ريان چهره اى موجه و مورد اطمينان و اعتماد است.
+
==آثار علمى==
  
علامه حلى در «خلاصه» آورده است: محمد بن ريان بن صلت اشعرى قمى، دانشورى بزرگوار و موثق است.(9) ساير بزرگان رجال شناس، كم و بيش بر آنچه گذشت، بسنده كرده اند كه نقل سخنان آنان ضرورى به نظر نمى رسد.
+
محمد بن ریان اشعری، با این که یکى از [[محدث|محدثان]] برجسته به شمار مى آید، اما در زمینه تألیف کتاب، چندان آثار زیادى از او گزارش نشده است. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] کتاب «المسائل» را از او مى داند؛<ref>شیخ طوسى، ص ۱۵۲؛ کافى، ج ۳، ص ۴۵۵ و ج ۱، ص ۴۰۸؛ تهذیب الاحکام، ج ۹، ص ۲۴۹ و نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.</ref> اما [[شیخ طوسی|شیخ طوسى]] در «[[فهرست شیخ طوسی (کتاب)|فهرست]]» بیان مى دارد که: محمد بن ریان، با همکارى برادرش، [[علی بن ریان بن صلت قمی|على بن ریان]] کتابى تألیف کردند.<ref> نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.</ref>
  
'''يار امام '''
+
[[آقا بزرگ تهرانى]] در «[[الذریعه الی تصانیف الشیعه|الذریعه]]» مى نویسد: کتاب «المسائل» از محمد بن ریان قمى است و احادیث این کتاب را از [[امام هادی علیه السلام|امام هادى]] علیه‌السلام نقل مى کند.<ref> شیخ طوسى، ص ۱۵۲.</ref>
  
از نكات مسلم تاريخى اين است كه محمد بن ريان، از ياران [[امام جواد]] و امام دهم علیهم‌السلام بوده و ارتباط ويژه اى با آنان داشته است. وى از آن حضرات، روايات فراوانى حكايت كرده و با ايشان مكاتبه داشته است.
+
==روایات ابن ریان==
  
نجاشى مى گويد: او مجموعه اى از مسائل را از حضرت هادى علیه‌السلام روايت مى كند.(10)
+
در [[کتب اربعه|کتاب هاى چهارگانه]] شیعه، روایاتى از این محدث بزرگ نقل شده است که برخى از آن‌ها را مى آوریم:
  
[[شيخ طوسى]] او را از اصحاب حضرت امام هادى علیه‌السلام به شمار آورده است.(11)
+
'''<I>همه دنیا از آنِ رسول الله است:</I>'''
  
[[علامه حلى]] مى گويد: محمد بن ريان قمى، از ياران [[امام هادى]] علیه‌السلام است.(12)
+
محمد بن ریان مى گوید: نامه اى خدمت [[امام هادی علیه السلام|حضرت هادى]] علیه‌السلام نوشتم، به امام عرض کردم: جانم به فداى شما، بعضى روایت کرده اند که براى [[پیامبر اسلام|رسول الله]] از دنیا، چیزى جز [[خمس]] نیست! جواب آمد: انّ الدنیا و ما فیها لرسول اللّه؛ دنیا و آنچه در آن است، همه ملک رسول اکرم صلی الله علیه و آله است.<ref>اصول کافى، ج ۱، ص ۴۹۶، حدیث ۴.</ref>
  
[[شيخ حر عاملى]] مى نويسد: محمد بن ريان بن صلت قمى، در شمار ياران امام دهم علیه‌السلام قرار دارد.(13)
+
'''<I>نماز خواندن در اماکن مقدس:</I>'''
  
'''سرچشمه نور'''
+
همچنین مى گوید: در نامه اى از [[امام جواد علیه السلام|امام جواد]] علیه‌السلام پرسیدم: مردى مى خواهد پنجاه و یک [[رکعت]] نماز [[واجب]] و [[استحباب|مستحب]] (۱۷ رکعت نماز واجب و ۳۴ رکعت [[نافله های شبانه روز|نافله]]) در [[مسجدالحرام]] یا [[مسجد النبی (ص)|مسجد النبى]] و یا [[مسجد کوفه]] قضا کند، آیا هر [[رکعت|رکعت]] از این نمازها برابر با ثواب فراوانى است که از پدران بزرگوار شما روایت شده است؟ مقصود این است که مثلاً بر عهده او ده هزار رکعت [[نماز]] است، او بخواهد در این اماکن مقدس با صد رکعت نماز، قضاى همه آن‌ها را به جا آورد؛ چون ثواب هر رکعت نماز در این اماکن برابر با ده ها رکعت نمازاست. امام نهم علیه‌السلام در پاسخ، چنین مرقوم داشتند: آرى، با وجود آن که نماز خواندن در این جایگاه هاى رفیع، ثواب نماز را افزون و مضاعف مى کند؛ اما چنین نیست که انسان بخواهد با این نمازها، از آن نمازهاى فوت شده خویش بکاهد. سزاوار آن است که در این مکان هاى شریف، بیشتر نماز بخواند نه این که از نمازهایى که بر عهده دارد، کم کند.<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۹، ص ۲۴۹.</ref>
  
طبق پژوهش انجام شده، اين محدث بزرگ تمام روايات خود را از خود امام علیه‌السلام نقل كرده است. مفهوم اين سخن اين است كه وى استادى جز امام نداشته و همه [[احاديث]] خود را از سرچشمه نور دريافت مى داشته است.
+
'''<I>مراقبت از دین:</I>'''
  
'''شاگردان '''
+
ابن ریان با واسطه از [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه‌السلام روایت مى کند که او فرمود: [[امیرالمومنین|حضرت امیرالمؤمنین]] علیه‌السلام بارها و بارها، به مردم چنین مى فرمود: «... یا ایها الناس! دینکم، دینکم؛ فانّ السّیئة فیه خیر من الحسنة فى غیره والسّیئة فیه تُغْفَر والحسنة فى غیره لاتقبل.»؛ اى مردم! مراقب [[دین|دین]] خود باشید، مراقب دین خود باشید! گناه کردن در موقع دیندارى بهتر است از کارهاى نیکى که در موقع بى‌دینى انجام مى شود؛ چون [[گناه|گناهان]] انسان متدین، بخشیده می شود؛ ولى کارهاى خوب در حال بى‌دینى مورد قبول خداوند واقع نمى شود.<ref>الکافى، ج ۳، ص ۴۵۵، حدیث ۱۹ و ج ۲، ص ۴۶۴.</ref>
  
به لحاظ آن كه محمد بن ريان در امام شناسى و بهره ‌جستن از درياى بيكران علم و فضيلت اهل بيت، از امتيازى ويژه و جايگاهى والا برخوردار بود، لذا جمعى از بزرگ ترين روايتگران شيعه، افتخار شاگردى او را داشته و از او روايت نقل كرده اند كه در ذيل نام آنان را ذكر مى نماييم:
+
'''<I>با کدام خون، نماز جایز است؟</I>'''
  
* 1- سهل بن زياد آدمى؛
+
محمد بن ریان مى گوید: نامه اى به [[امام هادى]] علیه‌السلام نوشتم و عرض کردم: آیا خون پشه همانند خون کک است و نمازگزار مى تواند با آن نماز بخواند؟ حضرت نوشت: «یجوز الصلوة والطهر افضل؛ نماز خواندن با خون پشه جایز است، ولى پاک کردن بدن از چنین خونى بهتر است».<ref>همان، ج ۳، ص ۶۰.</ref>
  
* 2- محمد بن عيسى بن عبيد يقطينى؛
+
'''''نقل کرامتی از امام جواد:'''''
  
* 3- ابراهيم بن هاشم قمى؛
+
اگر چه بیشتر احادیثى که محمد نقل کرده، در باب مسائل فقهى و [[احکام]] عملى است؛ اما گاه در پاره اى از این روایات به بیان سیره عملى ائمه علیهم‌السلام پرداخته است. بیان شیوه هاى برخورد امامان معصوم علیهم‌السلام با دستگاه خلافت و عملکرد خصمانه و ناموفق برخى از خلفا براى خاموش کردن چراغ هدایت امامان معصوم علیهم‌السلام از آن جمله است.
  
* 4- على بن ابراهيم بن هاشم قمى؛
+
در این جا به بیان یک روایت در این باره مى پردازیم: محمد مى گوید: [[مأمون|مأمون عباسى]] براى آن که [[امام جواد علیه السلام|امام جواد]] علیه‌السلام را هم‌رأى و همراه خود سازد هر از چند گاه به حیله هاى گوناگونى دست مى یازید و هر بار ناموفق از این کردار به امید نیرنگى دیگر مى نشست. دیگر بار طرحى جدید اندیشه کرد و بر اساس آن تصمیم گرفت تا دختر خود را به عقد امام جواد علیه‌السلام درآورد تا بدین وسیله از طرفى به آن حضرت نزدیک شده، ایشان را زیر نظر داشته باشد و از سوى دیگر دامادى امام جواد علیه‌السلام براى او موجب رضایت [[شیعه|شیعیان]] از حکومت مأمون گردد. مأمون براى انجام این کار مجلس شاد باشى ترتیب داد و کنیزکانى را واداشت تا با جامى از گوهر از آن حضرت استقبال کنند. اما امام جواد علیه‌السلام به آنان توجهى نکرد و رغبتى نشان نداد. در این میان مردى به نام مخارق که از نوازندگان دربار بود و ریش بلندى هم داشت، به دعوت مأمون پیش آمد. او به مأمون گفت: اگر امام جواد علیه‌السلام اهل دنیا باشد دل او را بدست مى آورم. پس از آن مقابل امام علیه‌السلام نشست و اهل خانه را نیز گرد خود جمع کرد و به نواختن و خواندن پرداخت. اما همچنان آن حضرت علیه‌السلام به او توجهى نمى کرد. پس از گذشت چند لحظه امام علیه‌السلام سر برداشت و فرمود اى ریش بلند از خدا بترس. با این سخن امام علیه‌السلام گویا معجزه اى رخ داد. ناگاه رعشه اى بر اندام مخارق افتاد و ساز از دستش رها شد.
  
* 5- عبدالله بن جعفر حميرى قمى.(14)
+
محمد بن ریان در ادامه مى گوید: وقتى مأمون از حال مخارق سؤال کرد، در پاسخ گفت: چون ابوجعفر بر من فریاد زد، هراسى بر وجود من مستولى شد که هرگز از آن رهایى نخواهم یافت.<ref>الذریعه، ج ۲۰، ص ۳۳۴.</ref>
  
'''آثار قلمى '''
+
==وفات ==
  
اين محدث بزرگوار، با اين كه يكى از محدثان برجسته به شمار مى آيد، اما در زمينه تأليف كتاب، چندان آثار زيادى از او گزارش نشده است. نجاشى كتاب «المسائل» را از او مى داند؛(15) اما [[شيخ طوسى]] در «فهرست» بيان مى دارد كه: محمد بن ريان، با همكارى برادرش، على بن ريان كتابى تأليف كردند.(16)
+
محمد بن ریان اشعری که یکى از دلدادگان خاندان عصمت و طهارت بود و از بزرگان [[قم]] محسوب مى شد، ظاهراً تا سال ۲۵۴ قمری -که سال شهادت [[امام هادی علیه السلام|امام هادى]] علیه‌السلام است- در قید حیات بوده؛ اما این که بعد از این تاریخ، در کدامین سال چشم از جهان فروبست، در هاله اى از ابهام قرار دارد.
  
[[آقا بزرگ تهرانى]] در «الذريعه» مى نويسد: كتاب «المسائل» از محمد بن ريان قمى است و [[احاديث]] اين كتاب را از [[امام هادى]] علیه‌السلام نقل مى كند.(17)
+
==پانویس==
 +
<references />
  
'''سياست در روايت '''
+
==منابع==
  
محمد بن ريان به عنوان يك محدث آگاه و روشن ضمير، بر اين باور بود كه حكومت در زمان حضور امام معصوم، از آنِ امام است و كسانى كه حق حكومت را از آنان غصب كنند، از ستمگران خواهند بود.
+
* ابوالحسن ربانى سبزوارى، [[ستارگان حرم]]، جلد ۱۰.
  
محمد بن ريان، شاهد بود كه مأمون به زور و نيرنگ، [[امام رضا]] علیه‌السلام را از [[حجاز]] به خراسان تبعيد كرد و آن بزرگوار را به شهادت رساند. وى مى دانست كه مأمون براى محو كامل نام اهل بيت، از هيچ مكر و شيطنتى كوتاهى نمى كند. حكايتى كه در پى مى آيد، ضمن آن كه نشانگر نهايت مظلوميت اهل بيت است، حكايتگر اين نكته نيز هست كه غاصبان حكومت، با روش هاى گوناگون در صدد تخريب شخصيت ائمه معصوم بوده اند كه البته با واكنش بسيار سنجيده ائمه، نتيجه اى جز اثبات حقانيت و عزت و كرامت براى خود و سيه‌رويى براى حاكمان وقت نداشته است.
 
 
محمد بن ريان مى گويد: مأمون دست به هر نيرنگى زد تا خرده و ايرادى بر حضرت [[امام جواد]] علیه‌السلام بگيرد، ممكن نشد. چون درمانده شد، خواست دخترش رابه او تزويج كند. دويست كنيزك از زيباترين كنيزان خود را برگزيد و به دست هر يك جامى از جواهر داد تا به پذيرايى از امام جواد علیه‌السلام پردازند. اما زمانى كه حضرت آمدند و بر جايگاه ويژه نشستند، هيچ اعتنايى به آن كنيزان نكردند. مردى دلقك به نام «مخارق» بود كه آوازه خوانى مى كرد و تار مى زد و ريش درازى داشت. مأمون او را نيز خواست و مخارق گفت: اى اميرمؤمنين! اگر ابوجعفر ذره اى شيفته دنيا باشد، من تو را كفايت مى كنم. از همان نقطه ضعف او را به سوى زرق و برق دنيا مى كشانم. سپس نزد امام رفته و با فريادها و ساز و آواز خود همه كسانى را كه در آن جا حاضر بودند، گرد خود جمع نمود. لحظاتى  بدين صورت سپرى شده بود كه ناگهان حضرت [[امام جواد]] علیه‌السلام سر خود را بلند كرد و به او فرمود: اى ريش دراز! از خدا بترس. ناگاه تار از دست مرد گستاخ افتاد و ديگر از دست هاى خود سودى نبرد تا اين كه از دنيا رفت.
 
 
محمد بن ريان در ادامه مى گويد: وقتى مأمون از حال مخارق سؤال كرد، در پاسخ گفت: چون ابوجعفر بر من فرياد زد، هراسى بر وجود من مستولى شد كه هرگز از آن رهايى نخواهم يافت.(18)
 
 
'''گل‌هايى از بوستان ولايت '''
 
 
در كتاب هاى چهارگانه شيعه، رواياتى از اين محدث بزرگ نقل شده است كه برخى از آن‌ها را مى آوريم:
 
 
'''<I>همه دنيا از آنِ رسول الله است .</I>'''
 
 
محمد بن ريان مى گويد: نامه اى خدمت حضرت هادى علیه‌السلام نوشتم، به امام عرض كردم: جانم به فداى شما، بعضى روايت كرده اند كه براى رسول الله از دنيا، چيزى جز خمس نيست! جواب آمد: انّ الدنيا و ما فيها لرسول اللّه؛ دنيا و آنچه در آن است، همه ملك رسول اكرم صلی الله علیه و آله است.(19)
 
 
'''<I>نماز خواندن در اماكن مقدس:</I>'''
 
 
همچنين مى گويد: در نامه اى از حضرت امام جواد علیه‌السلام پرسيدم: مردى مى خواهد پنجاه و يك ركعت نماز واجب و مستحب (17 ركعت نماز واجب و 34 ركعت نافله هاى شبانه روزى) در [[مسجدالحرام]] يا مسجد النبى و يا [[مسجد كوفه]] قضا كند، آيا هر ركعت از اين نمازها برابر با ثواب فراوانى است كه از پدران بزرگوار شما روايت شده است؟ مقصود اين است كه مثلاً بر عهده او ده هزار ركعت نماز است، او بخواهد دراين اماكن مقدس با صد ركعت نماز، قضاى همه آن‌ها را به جا آورد؛ چون ثواب هر ركعت [[نماز]] در اين اماكن برابر با ده ها ركعت نمازاست.
 
 
امام نهم علیه‌السلام در پاسخ، چنين مرقوم داشتند: آرى، با وجود آن كه [[نماز]] خواندن در اين جايگاه هاى رفيع، ثواب نماز را افزون و مضاعف مى كند؛ اما چنين نيست كه انسان بخواهد با اين نمازها، از آن نمازهاى فوت شده خويش بكاهد. سزاوار آن است كه در اين مكان هاى شريف، بيشتر نماز بخواند نه اين كه از نمازهايى كه بر عهده دارد، كم كند.(20)
 
 
'''<I>مراقبت از دين:</I>'''
 
 
با واسطه از امام جعفرصادق علیه‌السلام روايت مى كند كه او فرمود: حضرت اميرالمؤمنين علیه‌السلام بارها و بارها، به مردم چنين مى فرمود: اى مردم! مراقب دين خود باشيد، مراقب دين خود باشيد! گناه كردن در موقع ديندارى بهتر است از كارهاى نيكى كه در موقع بى‌دينى انجام مى شود؛ چون گناهان انسان متدين، بيشتر به بخشش خداوند متعال نزديك است؛ ولى كارهاى خوب در حال بى‌دينى و لامذهبى، مورد قبول خداوند واقع نمى شود.(21)(×)
 
 
'''<I>با كدام خون، نماز جايز است؟</I>'''
 
 
محمد بن ريان مى گويد: نامه اى به [[امام هادى]] علیه‌السلام نوشتم و عرض كردم: آيا خون پشه همانند خون كك است و نمازگزار مى تواند با آن نماز بخواند؟ حضرت نوشت: «يجوز الصلوة والطهر افضل؛ نماز خواندن با خون پشه جايز است، ولى پاك كردن بدن از چنين خونى بهتر است».(22)
 
 
'''به سوى دوست'''
 
 
محمد بن ريان كه يكى از دلدادگان خاندان عصمت و طهارت بود و از بزرگان [[قم]] محسوب مى شد، عاقبت [[مرگ]] به سراغش آمد و مرغ جان او به ملكوت پر كشيد.
 
 
او ظاهراً تا سال 254 - كه سال شهادت امام هادى علیه‌السلام است. - در قيد حيات بوده است؛ اما اين كه بعد از اين تاريخ، در كدامين سال چشم از جهان فروبست، همانند خيل زيادى از محدثان و نام‌آوران شيعى، در هاله اى از ابهام قرار دارد.
 
 
پى  نوشت
 
 
(1). موسوعة الفقهاء ج 3، ص 501؛ جامع الروات، ج 2، ص 113؛ نجاشى، رجال، جامعه مدرسين، ص 371؛ طوسى، رجال، ص 423؛ مجمع الرجال، ج 5، ص 210؛ الذريعه، ج 20، ص 334؛ بهجة الآمال، ج 6، ص 427؛ قاموس الرجال، ج 9، ص 265؛ ابن داود، رجال، ص 173 و تنقيح المقال، ج 3، ص 116.
 
 
(2). تنقيح المقال، ج  1، ص 431 و نجاشى، رجال، ص 118.
 
 
(3). نجاشى، رجال، ص 118.
 
 
(4). فهرست، ص 71.
 
 
(5). شيخ، رجال، منشورات رضى، ص 376.
 
 
(6). كشى، رجال، ج 2، ص 824.
 
 
(7). علامه ممقانى، رجال، ج 2، ص 287.
 
 
(8). نجاشى، رجال، ص 371.
 
 
(9). شيخ، رجال، ص 423.
 
 
(10). علامه، خلاصه، ص 142.
 
 
(11). نجاشى، رجال، ص 371.
 
 
(12). شيخ، رجال، ص 423.
 
 
(13). خلاصة الاقوال، ص 142.
 
 
(14). [[وسائل الشيعه]]، ج 20، ص 327.
 
 
(15). [[شيخ طوسى]]، ص 152؛ كافى، ج 3، ص 455 و ج 1، ص 408؛ [[تهذيب الاحكام]]، ج 9، ص 249 و نجاشى، رجال، ص 371.
 
 
(16). نجاشى، رجال، ص 371.
 
 
(17). شيخ طوسى، ص 152.
 
 
(18). الذريعه، ج 20، ص 334.
 
 
(19). اصول كافى، ج 1، ص 496، حديث 4.
 
 
(20). صدوق، تهذيب الاحكام، ج 9، ص 249.
 
 
(21). كافى، ج 3، ص 455، حديث 19 و ج 2، ص 464.
 
 
(×). كثيراً مايقول فى خطبته: يا ايّها الناس! دينكم، دينكم؛ فانّ السّيئة فيه خير من الحسنة فى غيره والسّيئة فيه تُغْفَر والحسنة فى غيره لاتقبل.
 
 
(22). همان، ج 3، ص 60.
 
 
 
== منبع ==
 
 
 
ابوالحسن ربانى سبزوارى , ستارگان حرم، جلد 10
 
 
[[رده: علمای قرن سوم]]
 
[[رده: علمای قرن سوم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۶:۲۸

محمد بن ریان اشعرى قمى فرزند «ریان بن صلت»، از راویان و محدثان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری و از اصحاب امام جواد و امام هادی (علیهماالسلام) است. کتاب «المسائل» به گفته نجاشى از آثار اوست. على بن ابراهیم قمى و عبدالله بن جعفر حمیرى از جمله راویانی هستند که از ابن ریان بهره برده اند.

ولادت و خاندان

محمد بن ریان اشعرى قمى در اوایل سده سوم هجرى، در خاندان بزرگ و شایسته و دانش‌پرور اشعرى، چشم به جهان گشود. از آن جا که او ظاهراً در شهر قم به دنیا آمد و در همانجا زیست، «قمى» هم نامیده مى شود.[۱]

از منظر تاریخى، «دودمان اشعرى» سرافرازترین خاندانى هستند که در نشر و گسترش مکتب تشیع در قم، نقش فاخر و برجسته اى داشتند. پدرش، ریان بن صلت اشعرى قمى در گروه برجسته ترین محدثان شیعه قرار دارد. او گرچه به ظاهر در فرازى از زندگى خویش، از نزدیکان مأمون عباسى به شمار مى رفت، اما در حقیقت از مخلص ترین یاران حضرت امام رضا علیه‌السلام بود. لذا تمام بزرگان قلمرو تراجم، او را ستوده و به نیکى یاد کرده اند.[۲]

ضمناً محمد بن ریان، برادرى به نام «على بن ریان» داشته که به گفته نجاشى، از محدثان مورد اعتماد و از یاران امام هادى علیه‌السلام بوده است.

جایگاه رفیع ابن ریان

همچنین از نکات مسلم تاریخى این است که محمد بن ریان، از یاران امام جواد و امام هادی علیهماالسلام بوده و ارتباط ویژه اى با آنان داشته است. وى از آن حضرات، روایات فراوانى حکایت کرده و با ایشان مکاتبه داشته است.[۳]

شرح احوال نویسان، این راوى بزرگ و آرمانگرا را، به نیکى یاد کرده اند. نجاشى در معرفى این شخصیت، مى نگارد: محمد بن ریان بن صلت اشعرى قمى، صاحب کتاب است.[۴] شیخ طوسى نیز چنین مى نویسد: محمد بن ریان چهره اى موجه و مورد اطمینان و اعتماد است.

علامه حلى در «خلاصه» آورده است: محمد بن ریان بن صلت اشعرى قمى، دانشورى بزرگوار و موثق و از یاران امام هادى علیه‌السلام است.[۵] سایر بزرگان رجال شناس، کم و بیش بر آنچه گذشت، بسنده کرده اند که نقل سخنان آنان ضرورى به نظر نمى رسد.

مشایخ و شاگردان

طبق پژوهش انجام شده، این محدث بزرگ تمام روایات خود را از خود امام علیه‌السلام نقل کرده است. نجاشى مى گوید: او مجموعه اى از مسائل را از حضرت هادى علیه‌السلام روایت مى کند.[۶] مفهوم این سخن این است که وى استادى جز امام نداشته و همه احادیث خود را از سرچشمه نور دریافت مى داشته است.

همچنین به لحاظ آن که محمد بن ریان در امام شناسى و بهره ‌جستن از دریاى بیکران علم و فضیلت اهل بیت، از امتیازى ویژه و جایگاهى والا برخوردار بود، لذا جمعى از بزرگ ترین روایتگران شیعه، افتخار شاگردى او را داشته و از او روایت نقل کرده اند که در ذیل نام آنان را ذکر مى نماییم:

  • محمد بن عیسى بن عبید یقطینى؛

آثار علمى

محمد بن ریان اشعری، با این که یکى از محدثان برجسته به شمار مى آید، اما در زمینه تألیف کتاب، چندان آثار زیادى از او گزارش نشده است. نجاشى کتاب «المسائل» را از او مى داند؛[۸] اما شیخ طوسى در «فهرست» بیان مى دارد که: محمد بن ریان، با همکارى برادرش، على بن ریان کتابى تألیف کردند.[۹]

آقا بزرگ تهرانى در «الذریعه» مى نویسد: کتاب «المسائل» از محمد بن ریان قمى است و احادیث این کتاب را از امام هادى علیه‌السلام نقل مى کند.[۱۰]

روایات ابن ریان

در کتاب هاى چهارگانه شیعه، روایاتى از این محدث بزرگ نقل شده است که برخى از آن‌ها را مى آوریم:

همه دنیا از آنِ رسول الله است:

محمد بن ریان مى گوید: نامه اى خدمت حضرت هادى علیه‌السلام نوشتم، به امام عرض کردم: جانم به فداى شما، بعضى روایت کرده اند که براى رسول الله از دنیا، چیزى جز خمس نیست! جواب آمد: انّ الدنیا و ما فیها لرسول اللّه؛ دنیا و آنچه در آن است، همه ملک رسول اکرم صلی الله علیه و آله است.[۱۱]

نماز خواندن در اماکن مقدس:

همچنین مى گوید: در نامه اى از امام جواد علیه‌السلام پرسیدم: مردى مى خواهد پنجاه و یک رکعت نماز واجب و مستحب (۱۷ رکعت نماز واجب و ۳۴ رکعت نافله) در مسجدالحرام یا مسجد النبى و یا مسجد کوفه قضا کند، آیا هر رکعت از این نمازها برابر با ثواب فراوانى است که از پدران بزرگوار شما روایت شده است؟ مقصود این است که مثلاً بر عهده او ده هزار رکعت نماز است، او بخواهد در این اماکن مقدس با صد رکعت نماز، قضاى همه آن‌ها را به جا آورد؛ چون ثواب هر رکعت نماز در این اماکن برابر با ده ها رکعت نمازاست. امام نهم علیه‌السلام در پاسخ، چنین مرقوم داشتند: آرى، با وجود آن که نماز خواندن در این جایگاه هاى رفیع، ثواب نماز را افزون و مضاعف مى کند؛ اما چنین نیست که انسان بخواهد با این نمازها، از آن نمازهاى فوت شده خویش بکاهد. سزاوار آن است که در این مکان هاى شریف، بیشتر نماز بخواند نه این که از نمازهایى که بر عهده دارد، کم کند.[۱۲]

مراقبت از دین:

ابن ریان با واسطه از امام صادق علیه‌السلام روایت مى کند که او فرمود: حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام بارها و بارها، به مردم چنین مى فرمود: «... یا ایها الناس! دینکم، دینکم؛ فانّ السّیئة فیه خیر من الحسنة فى غیره والسّیئة فیه تُغْفَر والحسنة فى غیره لاتقبل.»؛ اى مردم! مراقب دین خود باشید، مراقب دین خود باشید! گناه کردن در موقع دیندارى بهتر است از کارهاى نیکى که در موقع بى‌دینى انجام مى شود؛ چون گناهان انسان متدین، بخشیده می شود؛ ولى کارهاى خوب در حال بى‌دینى مورد قبول خداوند واقع نمى شود.[۱۳]

با کدام خون، نماز جایز است؟

محمد بن ریان مى گوید: نامه اى به امام هادى علیه‌السلام نوشتم و عرض کردم: آیا خون پشه همانند خون کک است و نمازگزار مى تواند با آن نماز بخواند؟ حضرت نوشت: «یجوز الصلوة والطهر افضل؛ نماز خواندن با خون پشه جایز است، ولى پاک کردن بدن از چنین خونى بهتر است».[۱۴]

نقل کرامتی از امام جواد:

اگر چه بیشتر احادیثى که محمد نقل کرده، در باب مسائل فقهى و احکام عملى است؛ اما گاه در پاره اى از این روایات به بیان سیره عملى ائمه علیهم‌السلام پرداخته است. بیان شیوه هاى برخورد امامان معصوم علیهم‌السلام با دستگاه خلافت و عملکرد خصمانه و ناموفق برخى از خلفا براى خاموش کردن چراغ هدایت امامان معصوم علیهم‌السلام از آن جمله است.

در این جا به بیان یک روایت در این باره مى پردازیم: محمد مى گوید: مأمون عباسى براى آن که امام جواد علیه‌السلام را هم‌رأى و همراه خود سازد هر از چند گاه به حیله هاى گوناگونى دست مى یازید و هر بار ناموفق از این کردار به امید نیرنگى دیگر مى نشست. دیگر بار طرحى جدید اندیشه کرد و بر اساس آن تصمیم گرفت تا دختر خود را به عقد امام جواد علیه‌السلام درآورد تا بدین وسیله از طرفى به آن حضرت نزدیک شده، ایشان را زیر نظر داشته باشد و از سوى دیگر دامادى امام جواد علیه‌السلام براى او موجب رضایت شیعیان از حکومت مأمون گردد. مأمون براى انجام این کار مجلس شاد باشى ترتیب داد و کنیزکانى را واداشت تا با جامى از گوهر از آن حضرت استقبال کنند. اما امام جواد علیه‌السلام به آنان توجهى نکرد و رغبتى نشان نداد. در این میان مردى به نام مخارق که از نوازندگان دربار بود و ریش بلندى هم داشت، به دعوت مأمون پیش آمد. او به مأمون گفت: اگر امام جواد علیه‌السلام اهل دنیا باشد دل او را بدست مى آورم. پس از آن مقابل امام علیه‌السلام نشست و اهل خانه را نیز گرد خود جمع کرد و به نواختن و خواندن پرداخت. اما همچنان آن حضرت علیه‌السلام به او توجهى نمى کرد. پس از گذشت چند لحظه امام علیه‌السلام سر برداشت و فرمود اى ریش بلند از خدا بترس. با این سخن امام علیه‌السلام گویا معجزه اى رخ داد. ناگاه رعشه اى بر اندام مخارق افتاد و ساز از دستش رها شد.

محمد بن ریان در ادامه مى گوید: وقتى مأمون از حال مخارق سؤال کرد، در پاسخ گفت: چون ابوجعفر بر من فریاد زد، هراسى بر وجود من مستولى شد که هرگز از آن رهایى نخواهم یافت.[۱۵]

وفات

محمد بن ریان اشعری که یکى از دلدادگان خاندان عصمت و طهارت بود و از بزرگان قم محسوب مى شد، ظاهراً تا سال ۲۵۴ قمری -که سال شهادت امام هادى علیه‌السلام است- در قید حیات بوده؛ اما این که بعد از این تاریخ، در کدامین سال چشم از جهان فروبست، در هاله اى از ابهام قرار دارد.

پانویس

  1. نجاشى، رجال، ص ۳۷۱؛ طوسى، رجال، ص ۴۲۳؛ مجمع الرجال، ج ۵، ص ۲۱۰؛ ابن داود، رجال، ص ۱۷۳ و تنقیح المقال، ج ۳، ص ۱۱۶.
  2. تنقیح المقال، ج ۱، ص ۴۳۱ و نجاشى، رجال، ص ۱۱۸.
  3. نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.
  4. نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.
  5. شیخ، رجال، ص ۴۲۳.
  6. علامه، خلاصه، ص ۱۴۲.
  7. وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۲۷.
  8. شیخ طوسى، ص ۱۵۲؛ کافى، ج ۳، ص ۴۵۵ و ج ۱، ص ۴۰۸؛ تهذیب الاحکام، ج ۹، ص ۲۴۹ و نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.
  9. نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.
  10. شیخ طوسى، ص ۱۵۲.
  11. اصول کافى، ج ۱، ص ۴۹۶، حدیث ۴.
  12. طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۹، ص ۲۴۹.
  13. الکافى، ج ۳، ص ۴۵۵، حدیث ۱۹ و ج ۲، ص ۴۶۴.
  14. همان، ج ۳، ص ۶۰.
  15. الذریعه، ج ۲۰، ص ۳۳۴.

منابع