محمد بن ریان اشعری قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
(ویرایش)
 
(۲ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
==تولد محمد بن ریان==
+
'''محمد بن ریان اشعرى قمى''' فرزند «[[ریان بن صلت]]»، از راویان و [[محدث|محدثان]] بزرگ [[شیعه]] در قرن سوم هجری و از اصحاب [[امام جواد]] و [[امام هادی علیه السلام|امام هادی]] (علیهماالسلام) است. کتاب «المسائل» به گفته [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] از آثار اوست. [[علی بن ابراهیم قمی|على بن ابراهیم قمى]] و [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیرى]] از جمله راویانی هستند که از ابن ریان بهره برده اند.
  
در اوایل سده سوم هجرى، در خاندان بزرگ و شایسته و دانش‌پرور اشعرى، کودکى چشم به جهان گشود که پدرش نام محمد را براى او برگزید. به لحاظ این که این کودک در دودمان ارجمند اشعرى پا به عرصه هستى نهاد، مشهور به «اشعرى» شد و از آن جا که ظاهراً در شهر [[قم]] به دنیا آمد و در همان جا زیست کرد و رشد و نمو یافت، «قمى» هم نامیده مى شود.<ref> موسوعة الفقهاء ج ۳، ص ۵۰۱؛ جامع الروات، ج ۲، ص ۱۱۳؛ نجاشى، رجال، جامعه مدرسین، ص ۳۷۱؛ طوسى، رجال، ص ۴۲۳؛ مجمع الرجال، ج ۵، ص ۲۱۰؛ الذریعه، ج ۲۰، ص ۳۳۴؛ بهجة الآمال، ج ۶، ص ۴۲۷؛ قاموس الرجال، ج ۹، ص ۲۶۵؛ ابن داود، رجال، ص ۱۷۳ و تنقیح المقال، ج ۳، ص ۱۱۶.</ref>
+
==ولادت و خاندان ==
  
==خاندان اشعری==
+
محمد بن ریان اشعرى قمى در اوایل سده سوم هجرى، در خاندان بزرگ و شایسته و دانش‌پرور اشعرى، چشم به جهان گشود. از آن جا که او ظاهراً در شهر [[قم]] به دنیا آمد و در همانجا زیست، «قمى» هم نامیده مى شود.<ref> نجاشى، رجال، ص ۳۷۱؛ طوسى، رجال، ص ۴۲۳؛ مجمع الرجال، ج ۵، ص ۲۱۰؛ ابن داود، رجال، ص ۱۷۳ و تنقیح المقال، ج ۳، ص ۱۱۶.</ref>
  
از منظر تاریخى، «دودمان اشعرى» سرافرازترین خاندانى هستند که در نشر و گسترش مکتب [[شیعه|تشیع]] در قم، نقش فاخر و برجسته اى داشتند. محمد بن ریان در چنین خاندان دین‌باورى، نردبان ترقى را پیمود.
+
از منظر تاریخى، «دودمان اشعرى» سرافرازترین خاندانى هستند که در نشر و گسترش مکتب [[شیعه|تشیع]] در قم، نقش فاخر و برجسته اى داشتند. پدرش، [[ریان بن صلت|ریان بن صلت اشعرى قمى]] در گروه برجسته ترین [[محدث|محدثان]] شیعه قرار دارد. او گرچه به ظاهر در فرازى از زندگى خویش، از نزدیکان [[مأمون|مأمون عباسى]] به شمار مى رفت، اما در حقیقت از مخلص ترین یاران حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام بود. لذا تمام بزرگان قلمرو تراجم، او را ستوده و به نیکى یاد کرده اند.<ref> تنقیح المقال، ج  ۱، ص ۴۳۱ و نجاشى، رجال، ص ۱۱۸.</ref>
  
پدرش، «ریان بن صلت اشعرى قمى» در گروه برجسته ترین و با موجه ترین محدثان [[شیعه]] قرار گرفته است. او گرچه به ظاهر در فرازى از زندگى خویش، از نزدیکان [[مأمون|مأمون عباسى]] به شمار مى رفت، اما در حقیقت از مخلص ترین یاران حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام بود. لذا تمام بزرگان قلمرو تراجم، او را ستوده و به نیکى یاد کرده اند.<ref> تنقیح المقال، ج  ۱، ص ۴۳۱ و نجاشى، رجال، ص ۱۱۸.</ref> براى روشن شدن این سخن، لازم است نظر نخبگان تراجم درباره او نقل شود.
+
ضمناً محمد بن ریان، برادرى به نام «[[علی بن ریان بن صلت قمی|على بن ریان]]» داشته که به گفته [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]]، از محدثان مورد اعتماد و از یاران [[امام هادی علیه السلام|امام هادى]] علیه‌السلام بوده است.
 +
==جایگاه رفیع ابن ریان==
  
[[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] مى گوید: ریان بن صلت اشعرى قمى، کنیه اش ابوعلى بوده، از حضرت رضا علیه‌السلام روایت مى کند و محدثى موثق و راستگو است.<ref>نجاشى، رجال، ص ۱۱۸.</ref>
+
همچنین از نکات مسلم تاریخى این است که محمد بن ریان، از یاران [[امام جواد]] و [[امام هادی علیه السلام|امام هادی]] علیهماالسلام بوده و ارتباط ویژه اى با آنان داشته است. وى از آن حضرات، روایات فراوانى حکایت کرده و با ایشان مکاتبه داشته است.<ref> نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.</ref>
  
[[شیخ طوسی|طوسى]] در «[[فهرست شیخ طوسی|فهرست]]» مى نویسد: او صاحب کتاب است.<ref>فهرست، ص ۷۱.</ref> وى همچنین در «[[رجال شیخ طوسی|رجال]]» مى نگارد: ریان بن صلت، مورد اعتماد و اطمینان و اصالتاً خراسانى است.<ref> شیخ، رجال، منشورات رضى، ص ۳۷۶.</ref>
+
شرح احوال نویسان، این راوى بزرگ و آرمانگرا را، به نیکى یاد کرده اند. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] در معرفى این شخصیت، مى نگارد: محمد بن ریان بن صلت اشعرى قمى، صاحب کتاب است.<ref>نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.</ref> [[شیخ طوسی|شیخ طوسى]] نیز چنین مى نویسد: محمد بن ریان چهره اى موجه و مورد اطمینان و اعتماد است.
  
از آنچه [[ابوعمرو کشی|کشى]] در اثر معروف خود، در ارزیابى شخصیت ریان مى نویسد، برمى آید که او یکى از نزدیک ترین یاران امام رضا علیه‌السلام بوده و به عنوان رابط بین آن حضرت و مردم شناخته مى شده است. وى درخواست ها و نیازهاى مردم رابه حضرت مى رسانید و پاسخ آن را دریافت مى کرد.<ref> کشى، رجال، ج ۲، ص ۸۲۴.</ref>
+
[[علامه حلی|علامه حلى]] در «[[خلاصة الاقوال|خلاصه]]» آورده است: محمد بن ریان بن صلت اشعرى قمى، دانشورى بزرگوار و موثق و از یاران امام هادى علیه‌السلام است.<ref>شیخ، رجال، ص ۴۲۳.</ref> سایر بزرگان [[علم رجال|رجال]] شناس، کم و بیش بر آنچه گذشت، بسنده کرده اند که نقل سخنان آنان ضرورى به نظر نمى رسد.
  
ضمناً محمد بن ریان، برادرى به نام «على بن ریان» داشته که او هم در زمره نیکان و یاران [[ائمه اطهار|امامان معصوم]] بوده و نام او در کتاب هاى روایى [[شیعه]] آمده است. [[علامه مامقانی|علامه مامقانى]]، على بن ریان را در شمار یاران [[امام هادى]] علیه‌السلام نام برده است. نجاشى نیز در این زمینه مى گوید: على بن ریان، از محدثان مورد اعتماد و از یاران حضرت امام هادى علیه‌السلام است. او علاوه بر این که به اتفاق برادرش کتابى تألیف کرد، کتاب دیگرى هم به نام: «منثور الاحادیث» تألیف نموده است.<ref>علامه ممقانى، رجال، ج ۲، ص ۲۸۷.</ref>
+
==مشایخ و شاگردان ==
  
به هر حال، ریان بن صلت و دو فرزند بزرگوارش، از محدثان و راویانى هستند که تمامى دانشمندان شیعه، به آنان کمال عنایت را دارند و ایشان را به نیکوترین سخن ستوده اند.
+
طبق پژوهش انجام شده، این [[محدث]] بزرگ تمام روایات خود را از خود امام علیه‌السلام نقل کرده است. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] مى گوید: او مجموعه اى از مسائل را از [[امام هادی علیه السلام|حضرت هادى]] علیه‌السلام روایت مى کند.<ref>علامه، خلاصه، ص ۱۴۲.</ref> مفهوم این سخن این است که وى استادى جز امام نداشته و همه [[احادیث]] خود را از سرچشمه نور دریافت مى داشته است.
  
==جایگاه رفیع اشعری قمی==
+
همچنین به لحاظ آن که محمد بن ریان در امام شناسى و بهره ‌جستن از دریاى بیکران علم و فضیلت [[اهل البیت|اهل بیت]]، از امتیازى ویژه و جایگاهى والا برخوردار بود، لذا جمعى از بزرگ ترین روایتگران شیعه، افتخار شاگردى او را داشته و از او روایت نقل کرده اند که در ذیل نام آنان را ذکر مى نماییم:
  
چنان که اشاره شد، شرح احوال نویسان، این راوى بزرگ و آرمانگرا را، به نیکى یاد کرده اند. نجاشى در معرفى این شخصیت، مى نگارد: محمد بن ریان بن صلت اشعرى قمى، صاحب کتاب است.<ref>نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.</ref> شیخ طوسى نیز چنین مى نویسد: محمد بن ریان چهره اى موجه و مورد اطمینان و اعتماد است.
+
*[[سهل بن زیاد آدمی]]؛
  
[[علامه حلی|علامه حلى]] در «[[خلاصة الاقوال|خلاصه]]» آورده است: محمد بن ریان بن صلت اشعرى قمى، دانشورى بزرگوار و موثق است.<ref>شیخ، رجال، ص ۴۲۳.</ref> سایر بزرگان [[علم رجال|رجال]] شناس، کم و بیش بر آنچه گذشت، بسنده کرده اند که نقل سخنان آنان ضرورى به نظر نمى رسد.
+
*محمد بن عیسى بن عبید یقطینى؛
  
==محمد بن ریان یار امام==
+
*[[ابراهیم بن هاشم قمی|ابراهیم بن هاشم قمى]]؛
  
از نکات مسلم تاریخى این است که محمد بن ریان، از یاران [[امام جواد]] و [[امام هادی علیه السلام|امام دهم]] علیهم‌السلام بوده و ارتباط ویژه اى با آنان داشته است. وى از آن حضرات، روایات فراوانى حکایت کرده و با ایشان مکاتبه داشته است.
+
*[[علی بن ابراهیم قمی|على بن ابراهیم قمى]]؛
  
نجاشى مى گوید: او مجموعه اى از مسائل را از حضرت هادى علیه‌السلام روایت مى کند.<ref>علامه، خلاصه، ص ۱۴۲.</ref>  
+
*[[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیرى قمى]].<ref>وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۲۷.</ref>
  
شیخ طوسى او را از اصحاب حضرت امام هادى علیه‌السلام به شمار آورده است.<ref> نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.</ref>
+
==آثار علمى==
  
علامه حلى مى گوید: محمد بن ریان قمى، از یاران امام هادى علیه‌السلام است.<ref>شیخ، رجال، ص ۴۲۳.</ref>
+
محمد بن ریان اشعری، با این که یکى از [[محدث|محدثان]] برجسته به شمار مى آید، اما در زمینه تألیف کتاب، چندان آثار زیادى از او گزارش نشده است. [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] کتاب «المسائل» را از او مى داند؛<ref>شیخ طوسى، ص ۱۵۲؛ کافى، ج ۳، ص ۴۵۵ و ج ۱، ص ۴۰۸؛ تهذیب الاحکام، ج ۹، ص ۲۴۹ و نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.</ref> اما [[شیخ طوسی|شیخ طوسى]] در «[[فهرست شیخ طوسی (کتاب)|فهرست]]» بیان مى دارد که: محمد بن ریان، با همکارى برادرش، [[علی بن ریان بن صلت قمی|على بن ریان]] کتابى تألیف کردند.<ref> نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.</ref>
  
[[شیخ حر عاملى]] مى نویسد: محمد بن ریان بن صلت قمى، در شمار یاران امام دهم علیه‌السلام قرار دارد.<ref> خلاصة الاقوال، ص ۱۴۲.</ref>
+
[[آقا بزرگ تهرانى]] در «[[الذریعه الی تصانیف الشیعه|الذریعه]]» مى نویسد: کتاب «المسائل» از محمد بن ریان قمى است و احادیث این کتاب را از [[امام هادی علیه السلام|امام هادى]] علیه‌السلام نقل مى کند.<ref> شیخ طوسى، ص ۱۵۲.</ref>
  
==سرچشمه نور==
+
==روایات ابن ریان==
 
 
طبق پژوهش انجام شده، این [[محدث]] بزرگ تمام روایات خود را از خود امام علیه‌السلام نقل کرده است. مفهوم این سخن این است که وى استادى جز امام نداشته و همه [[احادیث]] خود را از سرچشمه نور دریافت مى داشته است.
 
 
 
==شاگردان ایشان==
 
 
 
به لحاظ آن که محمد بن ریان در امام شناسى و بهره ‌جستن از دریاى بیکران علم و فضیلت [[اهل البیت|اهل بیت]]، از امتیازى ویژه و جایگاهى والا برخوردار بود، لذا جمعى از بزرگ ترین روایتگران شیعه، افتخار شاگردى او را داشته و از او روایت نقل کرده اند که در ذیل نام آنان را ذکر مى نماییم:
 
 
 
*۱- سهل بن زیاد آدمى؛
 
 
 
*۲- محمد بن عیسى بن عبید یقطینى؛
 
 
 
*۳- ابراهیم بن هاشم قمى؛
 
 
 
*۴- [[علی بن ابراهیم قمی|على بن ابراهیم بن هاشم قمى]]؛
 
 
 
*۵- [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیرى قمى]].<ref>[[وسائل الشیعه]]، ج ۲۰، ص ۳۲۷.</ref>
 
 
 
==آثار قلمى محمد بن ریان اشعری قمی==
 
 
 
این محدث بزرگوار، با این که یکى از محدثان برجسته به شمار مى آید، اما در زمینه تألیف کتاب، چندان آثار زیادى از او گزارش نشده است. نجاشى کتاب «المسائل» را از او مى داند؛<ref>[[شیخ طوسى]]، ص ۱۵۲؛ کافى، ج ۳، ص ۴۵۵ و ج ۱، ص ۴۰۸؛ [[تهذیب الاحکام]]، ج ۹، ص ۲۴۹ و نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.</ref> اما شیخ طوسى در «فهرست» بیان مى دارد که: محمد بن ریان، با همکارى برادرش، على بن ریان کتابى تألیف کردند.<ref> نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.</ref>
 
 
 
[[آقا بزرگ تهرانى]] در «[[الذریعه الی تصانیف الشیعه|الذریعه]]» مى نویسد: کتاب «المسائل» از محمد بن ریان قمى است و احادیث این کتاب را از امام هادى علیه‌السلام نقل مى کند.<ref> شیخ طوسى، ص ۱۵۲.</ref>
 
 
 
'''سیاست در روایت '''
 
 
 
محمد بن ریان به عنوان یک محدث آگاه و روشن ضمیر، بر این باور بود که حکومت در زمان حضور امام معصوم، از آنِ امام است و کسانى که حق حکومت را از آنان غصب کنند، از ستمگران خواهند بود.
 
 
 
محمد بن ریان، شاهد بود که [[مأمون]] به زور و نیرنگ، [[امام رضا]] علیه‌السلام را از [[حجاز]] به [[خراسان]] تبعید کرد و آن بزرگوار را به شهادت رساند. وى مى دانست که مأمون براى محو کامل نام [[اهل البیت|اهل بیت]]، از هیچ مکر و شیطنتى کوتاهى نمى کند. حکایتى که در پى مى آید، ضمن آن که نشانگر نهایت مظلومیت اهل بیت است، حکایتگر این نکته نیز هست که غاصبان حکومت، با روش هاى گوناگون در صدد تخریب شخصیت [[ائمه|ائمه معصوم]] بوده اند که البته با واکنش بسیار سنجیده ائمه، نتیجه اى جز اثبات حقانیت و عزت و کرامت براى خود و سیه‌رویى براى حاکمان وقت نداشته است.
 
 
 
محمد بن ریان مى گوید: مأمون دست به هر نیرنگى زد تا خرده و ایرادى بر حضرت [[امام جواد]] علیه‌السلام بگیرد، ممکن نشد. چون درمانده شد، خواست دخترش رابه او تزویج کند. دویست کنیزک از زیباترین کنیزان خود را برگزید و به دست هر یک جامى از جواهر داد تا به پذیرایى از امام جواد علیه‌السلام پردازند. اما زمانى که حضرت آمدند و بر جایگاه ویژه نشستند، هیچ اعتنایى به آن کنیزان نکردند. مردى دلقک به نام «مخارق» بود که آوازه خوانى مى کرد و تار مى زد و ریش درازى داشت. مأمون او را نیز خواست و مخارق گفت: اى امیرمؤمنین! اگر ابوجعفر ذره اى شیفته دنیا باشد، من تو را کفایت مى کنم. از همان نقطه ضعف او را به سوى زرق و برق دنیا مى کشانم. سپس نزد امام رفته و با فریادها و ساز و آواز خود همه کسانى را که در آن جا حاضر بودند، گرد خود جمع نمود. لحظاتى  بدین صورت سپرى شده بود که ناگهان حضرت امام جواد علیه‌السلام سر خود را بلند کرد و به او فرمود: اى ریش دراز! از خدا بترس. ناگاه تار از دست مرد گستاخ افتاد و دیگر از دست هاى خود سودى نبرد تا این که از دنیا رفت.
 
 
 
محمد بن ریان در ادامه مى گوید: وقتى مأمون از حال مخارق سؤال کرد، در پاسخ گفت: چون ابوجعفر بر من فریاد زد، هراسى بر وجود من مستولى شد که هرگز از آن رهایى نخواهم یافت.<ref>الذریعه، ج ۲۰، ص ۳۳۴.</ref>
 
 
 
==روایت حدیث==
 
  
 
در [[کتب اربعه|کتاب هاى چهارگانه]] شیعه، روایاتى از این محدث بزرگ نقل شده است که برخى از آن‌ها را مى آوریم:
 
در [[کتب اربعه|کتاب هاى چهارگانه]] شیعه، روایاتى از این محدث بزرگ نقل شده است که برخى از آن‌ها را مى آوریم:
سطر ۷۷: سطر ۴۴:
 
'''<I>همه دنیا از آنِ رسول الله است:</I>'''
 
'''<I>همه دنیا از آنِ رسول الله است:</I>'''
  
محمد بن ریان مى گوید: نامه اى خدمت حضرت هادى علیه‌السلام نوشتم، به امام عرض کردم: جانم به فداى شما، بعضى روایت کرده اند که براى رسول الله از دنیا، چیزى جز [[خمس]] نیست! جواب آمد: انّ الدنیا و ما فیها لرسول اللّه؛ دنیا و آنچه در آن است، همه ملک رسول اکرم صلی الله علیه و آله است.<ref>اصول کافى، ج ۱، ص ۴۹۶، حدیث ۴.</ref>
+
محمد بن ریان مى گوید: نامه اى خدمت [[امام هادی علیه السلام|حضرت هادى]] علیه‌السلام نوشتم، به امام عرض کردم: جانم به فداى شما، بعضى روایت کرده اند که براى [[پیامبر اسلام|رسول الله]] از دنیا، چیزى جز [[خمس]] نیست! جواب آمد: انّ الدنیا و ما فیها لرسول اللّه؛ دنیا و آنچه در آن است، همه ملک رسول اکرم صلی الله علیه و آله است.<ref>اصول کافى، ج ۱، ص ۴۹۶، حدیث ۴.</ref>
  
 
'''<I>نماز خواندن در اماکن مقدس:</I>'''
 
'''<I>نماز خواندن در اماکن مقدس:</I>'''
  
همچنین مى گوید: در نامه اى از حضرت امام جواد علیه‌السلام پرسیدم: مردى مى خواهد پنجاه و یک رکعت نماز واجب و مستحب (۱۷ رکعت نماز واجب و ۳۴ رکعت نافله هاى شبانه روزى) در [[مسجدالحرام]] یا [[مسجد النبی (ص)|مسجد النبى]] و یا [[مسجد کوفه]] قضا کند، آیا هر [[رکعت|رکعت]] از این نمازها برابر با ثواب فراوانى است که از پدران بزرگوار شما روایت شده است؟ مقصود این است که مثلاً بر عهده او ده هزار رکعت نماز است، او بخواهد در این اماکن مقدس با صد رکعت نماز، قضاى همه آن‌ها را به جا آورد؛ چون ثواب هر رکعت [[نماز]] در این اماکن برابر با ده ها رکعت نمازاست.
+
همچنین مى گوید: در نامه اى از [[امام جواد علیه السلام|امام جواد]] علیه‌السلام پرسیدم: مردى مى خواهد پنجاه و یک [[رکعت]] نماز [[واجب]] و [[استحباب|مستحب]] (۱۷ رکعت نماز واجب و ۳۴ رکعت [[نافله های شبانه روز|نافله]]) در [[مسجدالحرام]] یا [[مسجد النبی (ص)|مسجد النبى]] و یا [[مسجد کوفه]] قضا کند، آیا هر [[رکعت|رکعت]] از این نمازها برابر با ثواب فراوانى است که از پدران بزرگوار شما روایت شده است؟ مقصود این است که مثلاً بر عهده او ده هزار رکعت [[نماز]] است، او بخواهد در این اماکن مقدس با صد رکعت نماز، قضاى همه آن‌ها را به جا آورد؛ چون ثواب هر رکعت نماز در این اماکن برابر با ده ها رکعت نمازاست. امام نهم علیه‌السلام در پاسخ، چنین مرقوم داشتند: آرى، با وجود آن که نماز خواندن در این جایگاه هاى رفیع، ثواب نماز را افزون و مضاعف مى کند؛ اما چنین نیست که انسان بخواهد با این نمازها، از آن نمازهاى فوت شده خویش بکاهد. سزاوار آن است که در این مکان هاى شریف، بیشتر نماز بخواند نه این که از نمازهایى که بر عهده دارد، کم کند.<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۹، ص ۲۴۹.</ref>
 
 
امام نهم علیه‌السلام در پاسخ، چنین مرقوم داشتند: آرى، با وجود آن که نماز خواندن در این جایگاه هاى رفیع، ثواب نماز را افزون و مضاعف مى کند؛ اما چنین نیست که انسان بخواهد با این نمازها، از آن نمازهاى فوت شده خویش بکاهد. سزاوار آن است که در این مکان هاى شریف، بیشتر نماز بخواند نه این که از نمازهایى که بر عهده دارد، کم کند.<ref>صدوق، تهذیب الاحکام، ج ۹، ص ۲۴۹.</ref>
 
  
 
'''<I>مراقبت از دین:</I>'''
 
'''<I>مراقبت از دین:</I>'''
  
با واسطه از [[امام صادق علیه السلام|امام جعفرصادق]] علیه‌السلام روایت مى کند که او فرمود: [[امیرالمومنین|حضرت امیرالمؤمنین]] علیه‌السلام بارها و بارها، به مردم چنین مى فرمود: «کثیراً مایقول فى خطبته: یا ایها الناس! دینکم، دینکم؛ فانّ السّیئة فیه خیر من الحسنة فى غیره والسّیئة فیه تُغْفَر والحسنة فى غیره لاتقبل.»؛ اى مردم! مراقب [[دین|دین]] خود باشید، مراقب دین خود باشید! گناه کردن در موقع دیندارى بهتر است از کارهاى نیکى که در موقع بى‌دینى انجام مى شود؛ چون [[گناه|گناهان]] انسان متدین، بیشتر به بخشش خداوند متعال نزدیک است؛ ولى کارهاى خوب در حال بى‌دینى مورد قبول خداوند واقع نمى شود.<ref>کافى، ج ۳، ص ۴۵۵، حدیث ۱۹ و ج ۲، ص ۴۶۴.</ref>
+
ابن ریان با واسطه از [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] علیه‌السلام روایت مى کند که او فرمود: [[امیرالمومنین|حضرت امیرالمؤمنین]] علیه‌السلام بارها و بارها، به مردم چنین مى فرمود: «... یا ایها الناس! دینکم، دینکم؛ فانّ السّیئة فیه خیر من الحسنة فى غیره والسّیئة فیه تُغْفَر والحسنة فى غیره لاتقبل.»؛ اى مردم! مراقب [[دین|دین]] خود باشید، مراقب دین خود باشید! گناه کردن در موقع دیندارى بهتر است از کارهاى نیکى که در موقع بى‌دینى انجام مى شود؛ چون [[گناه|گناهان]] انسان متدین، بخشیده می شود؛ ولى کارهاى خوب در حال بى‌دینى مورد قبول خداوند واقع نمى شود.<ref>الکافى، ج ۳، ص ۴۵۵، حدیث ۱۹ و ج ۲، ص ۴۶۴.</ref>
  
 
'''<I>با کدام خون، نماز جایز است؟</I>'''
 
'''<I>با کدام خون، نماز جایز است؟</I>'''
سطر ۹۳: سطر ۵۸:
 
محمد بن ریان مى گوید: نامه اى به [[امام هادى]] علیه‌السلام نوشتم و عرض کردم: آیا خون پشه همانند خون کک است و نمازگزار مى تواند با آن نماز بخواند؟ حضرت نوشت: «یجوز الصلوة والطهر افضل؛ نماز خواندن با خون پشه جایز است، ولى پاک کردن بدن از چنین خونى بهتر است».<ref>همان، ج ۳، ص ۶۰.</ref>
 
محمد بن ریان مى گوید: نامه اى به [[امام هادى]] علیه‌السلام نوشتم و عرض کردم: آیا خون پشه همانند خون کک است و نمازگزار مى تواند با آن نماز بخواند؟ حضرت نوشت: «یجوز الصلوة والطهر افضل؛ نماز خواندن با خون پشه جایز است، ولى پاک کردن بدن از چنین خونى بهتر است».<ref>همان، ج ۳، ص ۶۰.</ref>
  
==وفات محمد بن ریان اشعری==
+
'''''نقل کرامتی از امام جواد:'''''
  
محمد بن ریان که یکى از دلدادگان خاندان عصمت و طهارت بود و از بزرگان [[قم]] محسوب مى شد، عاقبت مرگ به سراغش آمد و مرغ جان او به ملکوت پر کشید. او ظاهراً تا سال ۲۵۴ -که سال شهادت امام هادى علیه‌السلام است- در قید حیات بوده است؛ اما این که بعد از این تاریخ، در کدامین سال چشم از جهان فروبست، همانند خیل زیادى از محدثان و نام‌آوران شیعى، در هاله اى از ابهام قرار دارد.
+
اگر چه بیشتر احادیثى که محمد نقل کرده، در باب مسائل فقهى و [[احکام]] عملى است؛ اما گاه در پاره اى از این روایات به بیان سیره عملى ائمه علیهم‌السلام پرداخته است. بیان شیوه هاى برخورد امامان معصوم علیهم‌السلام با دستگاه خلافت و عملکرد خصمانه و ناموفق برخى از خلفا براى خاموش کردن چراغ هدایت امامان معصوم علیهم‌السلام از آن جمله است.
 +
 
 +
در این جا به بیان یک روایت در این باره مى پردازیم: محمد مى گوید: [[مأمون|مأمون عباسى]] براى آن که [[امام جواد علیه السلام|امام جواد]] علیه‌السلام را هم‌رأى و همراه خود سازد هر از چند گاه به حیله هاى گوناگونى دست مى یازید و هر بار ناموفق از این کردار به امید نیرنگى دیگر مى نشست. دیگر بار طرحى جدید اندیشه کرد و بر اساس آن تصمیم گرفت تا دختر خود را به عقد امام جواد علیه‌السلام درآورد تا بدین وسیله از طرفى به آن حضرت نزدیک شده، ایشان را زیر نظر داشته باشد و از سوى دیگر دامادى امام جواد علیه‌السلام براى او موجب رضایت [[شیعه|شیعیان]] از حکومت مأمون گردد. مأمون براى انجام این کار مجلس شاد باشى ترتیب داد و کنیزکانى را واداشت تا با جامى از گوهر از آن حضرت استقبال کنند. اما امام جواد علیه‌السلام به آنان توجهى نکرد و رغبتى نشان نداد. در این میان مردى به نام مخارق که از نوازندگان دربار بود و ریش بلندى هم داشت، به دعوت مأمون پیش آمد. او به مأمون گفت: اگر امام جواد علیه‌السلام اهل دنیا باشد دل او را بدست مى آورم. پس از آن مقابل امام علیه‌السلام نشست و اهل خانه را نیز گرد خود جمع کرد و به نواختن و خواندن پرداخت. اما همچنان آن حضرت علیه‌السلام به او توجهى نمى کرد. پس از گذشت چند لحظه امام علیه‌السلام سر برداشت و فرمود اى ریش بلند از خدا بترس. با این سخن امام علیه‌السلام گویا معجزه اى رخ داد. ناگاه رعشه اى بر اندام مخارق افتاد و ساز از دستش رها شد.
 +
 
 +
محمد بن ریان در ادامه مى گوید: وقتى مأمون از حال مخارق سؤال کرد، در پاسخ گفت: چون ابوجعفر بر من فریاد زد، هراسى بر وجود من مستولى شد که هرگز از آن رهایى نخواهم یافت.<ref>الذریعه، ج ۲۰، ص ۳۳۴.</ref>
 +
 
 +
==وفات ==
 +
 
 +
محمد بن ریان اشعری که یکى از دلدادگان خاندان عصمت و طهارت بود و از بزرگان [[قم]] محسوب مى شد، ظاهراً تا سال ۲۵۴ قمری -که سال شهادت [[امام هادی علیه السلام|امام هادى]] علیه‌السلام است- در قید حیات بوده؛ اما این که بعد از این تاریخ، در کدامین سال چشم از جهان فروبست، در هاله اى از ابهام قرار دارد.
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
سطر ۱۰۱: سطر ۷۴:
  
 
==منابع==
 
==منابع==
ابوالحسن ربانى سبزوارى , ستارگان حرم، جلد 10
+
 
 +
* ابوالحسن ربانى سبزوارى، [[ستارگان حرم]]، جلد ۱۰.
 +
 
 
[[رده: علمای قرن سوم]]
 
[[رده: علمای قرن سوم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۶:۲۸

محمد بن ریان اشعرى قمى فرزند «ریان بن صلت»، از راویان و محدثان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری و از اصحاب امام جواد و امام هادی (علیهماالسلام) است. کتاب «المسائل» به گفته نجاشى از آثار اوست. على بن ابراهیم قمى و عبدالله بن جعفر حمیرى از جمله راویانی هستند که از ابن ریان بهره برده اند.

ولادت و خاندان

محمد بن ریان اشعرى قمى در اوایل سده سوم هجرى، در خاندان بزرگ و شایسته و دانش‌پرور اشعرى، چشم به جهان گشود. از آن جا که او ظاهراً در شهر قم به دنیا آمد و در همانجا زیست، «قمى» هم نامیده مى شود.[۱]

از منظر تاریخى، «دودمان اشعرى» سرافرازترین خاندانى هستند که در نشر و گسترش مکتب تشیع در قم، نقش فاخر و برجسته اى داشتند. پدرش، ریان بن صلت اشعرى قمى در گروه برجسته ترین محدثان شیعه قرار دارد. او گرچه به ظاهر در فرازى از زندگى خویش، از نزدیکان مأمون عباسى به شمار مى رفت، اما در حقیقت از مخلص ترین یاران حضرت امام رضا علیه‌السلام بود. لذا تمام بزرگان قلمرو تراجم، او را ستوده و به نیکى یاد کرده اند.[۲]

ضمناً محمد بن ریان، برادرى به نام «على بن ریان» داشته که به گفته نجاشى، از محدثان مورد اعتماد و از یاران امام هادى علیه‌السلام بوده است.

جایگاه رفیع ابن ریان

همچنین از نکات مسلم تاریخى این است که محمد بن ریان، از یاران امام جواد و امام هادی علیهماالسلام بوده و ارتباط ویژه اى با آنان داشته است. وى از آن حضرات، روایات فراوانى حکایت کرده و با ایشان مکاتبه داشته است.[۳]

شرح احوال نویسان، این راوى بزرگ و آرمانگرا را، به نیکى یاد کرده اند. نجاشى در معرفى این شخصیت، مى نگارد: محمد بن ریان بن صلت اشعرى قمى، صاحب کتاب است.[۴] شیخ طوسى نیز چنین مى نویسد: محمد بن ریان چهره اى موجه و مورد اطمینان و اعتماد است.

علامه حلى در «خلاصه» آورده است: محمد بن ریان بن صلت اشعرى قمى، دانشورى بزرگوار و موثق و از یاران امام هادى علیه‌السلام است.[۵] سایر بزرگان رجال شناس، کم و بیش بر آنچه گذشت، بسنده کرده اند که نقل سخنان آنان ضرورى به نظر نمى رسد.

مشایخ و شاگردان

طبق پژوهش انجام شده، این محدث بزرگ تمام روایات خود را از خود امام علیه‌السلام نقل کرده است. نجاشى مى گوید: او مجموعه اى از مسائل را از حضرت هادى علیه‌السلام روایت مى کند.[۶] مفهوم این سخن این است که وى استادى جز امام نداشته و همه احادیث خود را از سرچشمه نور دریافت مى داشته است.

همچنین به لحاظ آن که محمد بن ریان در امام شناسى و بهره ‌جستن از دریاى بیکران علم و فضیلت اهل بیت، از امتیازى ویژه و جایگاهى والا برخوردار بود، لذا جمعى از بزرگ ترین روایتگران شیعه، افتخار شاگردى او را داشته و از او روایت نقل کرده اند که در ذیل نام آنان را ذکر مى نماییم:

  • محمد بن عیسى بن عبید یقطینى؛

آثار علمى

محمد بن ریان اشعری، با این که یکى از محدثان برجسته به شمار مى آید، اما در زمینه تألیف کتاب، چندان آثار زیادى از او گزارش نشده است. نجاشى کتاب «المسائل» را از او مى داند؛[۸] اما شیخ طوسى در «فهرست» بیان مى دارد که: محمد بن ریان، با همکارى برادرش، على بن ریان کتابى تألیف کردند.[۹]

آقا بزرگ تهرانى در «الذریعه» مى نویسد: کتاب «المسائل» از محمد بن ریان قمى است و احادیث این کتاب را از امام هادى علیه‌السلام نقل مى کند.[۱۰]

روایات ابن ریان

در کتاب هاى چهارگانه شیعه، روایاتى از این محدث بزرگ نقل شده است که برخى از آن‌ها را مى آوریم:

همه دنیا از آنِ رسول الله است:

محمد بن ریان مى گوید: نامه اى خدمت حضرت هادى علیه‌السلام نوشتم، به امام عرض کردم: جانم به فداى شما، بعضى روایت کرده اند که براى رسول الله از دنیا، چیزى جز خمس نیست! جواب آمد: انّ الدنیا و ما فیها لرسول اللّه؛ دنیا و آنچه در آن است، همه ملک رسول اکرم صلی الله علیه و آله است.[۱۱]

نماز خواندن در اماکن مقدس:

همچنین مى گوید: در نامه اى از امام جواد علیه‌السلام پرسیدم: مردى مى خواهد پنجاه و یک رکعت نماز واجب و مستحب (۱۷ رکعت نماز واجب و ۳۴ رکعت نافله) در مسجدالحرام یا مسجد النبى و یا مسجد کوفه قضا کند، آیا هر رکعت از این نمازها برابر با ثواب فراوانى است که از پدران بزرگوار شما روایت شده است؟ مقصود این است که مثلاً بر عهده او ده هزار رکعت نماز است، او بخواهد در این اماکن مقدس با صد رکعت نماز، قضاى همه آن‌ها را به جا آورد؛ چون ثواب هر رکعت نماز در این اماکن برابر با ده ها رکعت نمازاست. امام نهم علیه‌السلام در پاسخ، چنین مرقوم داشتند: آرى، با وجود آن که نماز خواندن در این جایگاه هاى رفیع، ثواب نماز را افزون و مضاعف مى کند؛ اما چنین نیست که انسان بخواهد با این نمازها، از آن نمازهاى فوت شده خویش بکاهد. سزاوار آن است که در این مکان هاى شریف، بیشتر نماز بخواند نه این که از نمازهایى که بر عهده دارد، کم کند.[۱۲]

مراقبت از دین:

ابن ریان با واسطه از امام صادق علیه‌السلام روایت مى کند که او فرمود: حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام بارها و بارها، به مردم چنین مى فرمود: «... یا ایها الناس! دینکم، دینکم؛ فانّ السّیئة فیه خیر من الحسنة فى غیره والسّیئة فیه تُغْفَر والحسنة فى غیره لاتقبل.»؛ اى مردم! مراقب دین خود باشید، مراقب دین خود باشید! گناه کردن در موقع دیندارى بهتر است از کارهاى نیکى که در موقع بى‌دینى انجام مى شود؛ چون گناهان انسان متدین، بخشیده می شود؛ ولى کارهاى خوب در حال بى‌دینى مورد قبول خداوند واقع نمى شود.[۱۳]

با کدام خون، نماز جایز است؟

محمد بن ریان مى گوید: نامه اى به امام هادى علیه‌السلام نوشتم و عرض کردم: آیا خون پشه همانند خون کک است و نمازگزار مى تواند با آن نماز بخواند؟ حضرت نوشت: «یجوز الصلوة والطهر افضل؛ نماز خواندن با خون پشه جایز است، ولى پاک کردن بدن از چنین خونى بهتر است».[۱۴]

نقل کرامتی از امام جواد:

اگر چه بیشتر احادیثى که محمد نقل کرده، در باب مسائل فقهى و احکام عملى است؛ اما گاه در پاره اى از این روایات به بیان سیره عملى ائمه علیهم‌السلام پرداخته است. بیان شیوه هاى برخورد امامان معصوم علیهم‌السلام با دستگاه خلافت و عملکرد خصمانه و ناموفق برخى از خلفا براى خاموش کردن چراغ هدایت امامان معصوم علیهم‌السلام از آن جمله است.

در این جا به بیان یک روایت در این باره مى پردازیم: محمد مى گوید: مأمون عباسى براى آن که امام جواد علیه‌السلام را هم‌رأى و همراه خود سازد هر از چند گاه به حیله هاى گوناگونى دست مى یازید و هر بار ناموفق از این کردار به امید نیرنگى دیگر مى نشست. دیگر بار طرحى جدید اندیشه کرد و بر اساس آن تصمیم گرفت تا دختر خود را به عقد امام جواد علیه‌السلام درآورد تا بدین وسیله از طرفى به آن حضرت نزدیک شده، ایشان را زیر نظر داشته باشد و از سوى دیگر دامادى امام جواد علیه‌السلام براى او موجب رضایت شیعیان از حکومت مأمون گردد. مأمون براى انجام این کار مجلس شاد باشى ترتیب داد و کنیزکانى را واداشت تا با جامى از گوهر از آن حضرت استقبال کنند. اما امام جواد علیه‌السلام به آنان توجهى نکرد و رغبتى نشان نداد. در این میان مردى به نام مخارق که از نوازندگان دربار بود و ریش بلندى هم داشت، به دعوت مأمون پیش آمد. او به مأمون گفت: اگر امام جواد علیه‌السلام اهل دنیا باشد دل او را بدست مى آورم. پس از آن مقابل امام علیه‌السلام نشست و اهل خانه را نیز گرد خود جمع کرد و به نواختن و خواندن پرداخت. اما همچنان آن حضرت علیه‌السلام به او توجهى نمى کرد. پس از گذشت چند لحظه امام علیه‌السلام سر برداشت و فرمود اى ریش بلند از خدا بترس. با این سخن امام علیه‌السلام گویا معجزه اى رخ داد. ناگاه رعشه اى بر اندام مخارق افتاد و ساز از دستش رها شد.

محمد بن ریان در ادامه مى گوید: وقتى مأمون از حال مخارق سؤال کرد، در پاسخ گفت: چون ابوجعفر بر من فریاد زد، هراسى بر وجود من مستولى شد که هرگز از آن رهایى نخواهم یافت.[۱۵]

وفات

محمد بن ریان اشعری که یکى از دلدادگان خاندان عصمت و طهارت بود و از بزرگان قم محسوب مى شد، ظاهراً تا سال ۲۵۴ قمری -که سال شهادت امام هادى علیه‌السلام است- در قید حیات بوده؛ اما این که بعد از این تاریخ، در کدامین سال چشم از جهان فروبست، در هاله اى از ابهام قرار دارد.

پانویس

  1. نجاشى، رجال، ص ۳۷۱؛ طوسى، رجال، ص ۴۲۳؛ مجمع الرجال، ج ۵، ص ۲۱۰؛ ابن داود، رجال، ص ۱۷۳ و تنقیح المقال، ج ۳، ص ۱۱۶.
  2. تنقیح المقال، ج ۱، ص ۴۳۱ و نجاشى، رجال، ص ۱۱۸.
  3. نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.
  4. نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.
  5. شیخ، رجال، ص ۴۲۳.
  6. علامه، خلاصه، ص ۱۴۲.
  7. وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۲۷.
  8. شیخ طوسى، ص ۱۵۲؛ کافى، ج ۳، ص ۴۵۵ و ج ۱، ص ۴۰۸؛ تهذیب الاحکام، ج ۹، ص ۲۴۹ و نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.
  9. نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.
  10. شیخ طوسى، ص ۱۵۲.
  11. اصول کافى، ج ۱، ص ۴۹۶، حدیث ۴.
  12. طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۹، ص ۲۴۹.
  13. الکافى، ج ۳، ص ۴۵۵، حدیث ۱۹ و ج ۲، ص ۴۶۴.
  14. همان، ج ۳، ص ۶۰.
  15. الذریعه، ج ۲۰، ص ۳۳۴.

منابع