محمد بن ریان اشعری قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
 
==تولد محمد بن ریان==
 
==تولد محمد بن ریان==
  
در اوايل سده سوم هجرى، در خاندان بزرگ و شايسته و دانش‌پرور اشعرى، كودكى چشم به جهان گشود كه پدرش نام محمد را براى او برگزيد. به لحاظ اين كه اين كودك در دودمان ارجمند اشعرى پا به عرصه هستى نهاد، مشهور به «اشعرى» شد و از آن جا كه ظاهراً در شهر قم به دنيا آمد و در همان جا زيست كرد و رشد و نمو يافت، «قمى» هم ناميده مى شود.<ref> موسوعة الفقهاء ج ص 501؛ جامع الروات، ج ص 113؛ نجاشى، رجال، جامعه مدرسين، ص 371؛ طوسى، رجال، ص 423؛ مجمع الرجال، ج ص 210؛ الذريعه، ج 20، ص 334؛ بهجة الآمال، ج ص 427؛ قاموس الرجال، ج ص 265؛ ابن داود، رجال، ص 173 و تنقيح المقال، ج ص 116.</ref>
+
در اوایل سده سوم هجرى، در خاندان بزرگ و شایسته و دانش‌پرور اشعرى، کودکى چشم به جهان گشود که پدرش نام محمد را براى او برگزید. به لحاظ این که این کودک در دودمان ارجمند اشعرى پا به عرصه هستى نهاد، مشهور به «اشعرى» شد و از آن جا که ظاهراً در شهر [[قم]] به دنیا آمد و در همان جا زیست کرد و رشد و نمو یافت، «قمى» هم نامیده مى شود.<ref> موسوعة الفقهاء ج ۳، ص ۵۰۱؛ جامع الروات، ج ۲، ص ۱۱۳؛ نجاشى، رجال، جامعه مدرسین، ص ۳۷۱؛ طوسى، رجال، ص ۴۲۳؛ مجمع الرجال، ج ۵، ص ۲۱۰؛ الذریعه، ج ۲۰، ص ۳۳۴؛ بهجة الآمال، ج ۶، ص ۴۲۷؛ قاموس الرجال، ج ۹، ص ۲۶۵؛ ابن داود، رجال، ص ۱۷۳ و تنقیح المقال، ج ۳، ص ۱۱۶.</ref>
  
 
==خاندان اشعری==
 
==خاندان اشعری==
  
از منظر تاريخى، «دودمان اشعرى» سرافرازترين خاندانى هستند كه در نشر و گسترش مكتب تشيع در قم، نقش فاخر و برجسته اى داشتند. محمد بن ريان در چنين خاندان دين‌باورى، نردبان ترقى را پيمود.
+
از منظر تاریخى، «دودمان اشعرى» سرافرازترین خاندانى هستند که در نشر و گسترش مکتب [[شیعه|تشیع]] در قم، نقش فاخر و برجسته اى داشتند. محمد بن ریان در چنین خاندان دین‌باورى، نردبان ترقى را پیمود.
  
پدرش، «ريان بن صلت اشعرى قمى» در گروه برجسته ترين و با موجه ترين محدثان [[شيعه]] قرار گرفته است. او گرچه به ظاهر در فرازى از زندگى خويش، از نزديكان مأمون عباسى به شمار مى رفت، اما در حقيقت از مخلص ترين ياران حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام بود. لذا تمام بزرگان قلمرو تراجم، او را ستوده و به نيكى ياد كرده اند.<ref> تنقيح المقال، ج  ص 431 و نجاشى، رجال، ص 118.</ref> براى روشن شدن اين سخن، لازم است نظر نخبگان تراجم درباره او نقل شود.
+
پدرش، «ریان بن صلت اشعرى قمى» در گروه برجسته ترین و با موجه ترین محدثان [[شیعه]] قرار گرفته است. او گرچه به ظاهر در فرازى از زندگى خویش، از نزدیکان [[مأمون|مأمون عباسى]] به شمار مى رفت، اما در حقیقت از مخلص ترین یاران حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام بود. لذا تمام بزرگان قلمرو تراجم، او را ستوده و به نیکى یاد کرده اند.<ref> تنقیح المقال، ج  ۱، ص ۴۳۱ و نجاشى، رجال، ص ۱۱۸.</ref> براى روشن شدن این سخن، لازم است نظر نخبگان تراجم درباره او نقل شود.
  
نجاشى مى گويد: ريان بن صلت اشعرى قمى، كنيه اش ابوعلى بوده، از حضرت رضا علیه‌السلام روايت مى كند و محدثى موثق و راستگو است.<ref>نجاشى، رجال، ص 118.</ref>
+
[[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] مى گوید: ریان بن صلت اشعرى قمى، کنیه اش ابوعلى بوده، از حضرت رضا علیه‌السلام روایت مى کند و محدثى موثق و راستگو است.<ref>نجاشى، رجال، ص ۱۱۸.</ref>
  
طوسى در «فهرست» مى نويسد: او صاحب كتاب است.<ref>فهرست، ص 71.</ref> وى همچنين در «رجال» مى نگارد: ريان بن صلت، مورد اعتماد و اطمينان و اصالتاً خراسانى است.<ref> شيخ، رجال، منشورات رضى، ص 376.</ref>
+
[[شیخ طوسی|طوسى]] در «[[فهرست شیخ طوسی|فهرست]]» مى نویسد: او صاحب کتاب است.<ref>فهرست، ص ۷۱.</ref> وى همچنین در «[[رجال شیخ طوسی|رجال]]» مى نگارد: ریان بن صلت، مورد اعتماد و اطمینان و اصالتاً خراسانى است.<ref> شیخ، رجال، منشورات رضى، ص ۳۷۶.</ref>
  
از آنچه كشى در اثر معروف خود، در ارزيابى شخصيت ريان مى نويسد، برمى آيد كه او يكى از نزديك ترين ياران امام رضا علیه‌السلام بوده و به عنوان رابط بين آن حضرت و مردم شناخته مى شده است. وى درخواست ها و نيازهاى مردم رابه حضرت مى رسانيد و پاسخ آن را دريافت مى كرد.<ref> كشى، رجال، ج ص 824.</ref>
+
از آنچه [[ابوعمرو کشی|کشى]] در اثر معروف خود، در ارزیابى شخصیت ریان مى نویسد، برمى آید که او یکى از نزدیک ترین یاران امام رضا علیه‌السلام بوده و به عنوان رابط بین آن حضرت و مردم شناخته مى شده است. وى درخواست ها و نیازهاى مردم رابه حضرت مى رسانید و پاسخ آن را دریافت مى کرد.<ref> کشى، رجال، ج ۲، ص ۸۲۴.</ref>
  
ضمناً محمد بن ريان، برادرى به نام «على بن ريان» داشته كه او هم در زمره نيكان و ياران امامان معصوم بوده و نام او در كتاب هاى روايى [[شيعه]] آمده است. علامه ممقانى، على بن ريان را در شمار ياران [[امام هادى]] علیه‌السلام نام برده است. نجاشى نيز در اين زمينه مى گويد: على بن ريان، از محدثان مورد اعتماد و از ياران حضرت [[امام هادى]] علیه‌السلام است. او علاوه بر اين كه به اتفاق برادرش كتابى تأليف كرد، كتاب ديگرى هم به نام: «منثور الاحاديث» تأليف نموده است.<ref>علامه ممقانى، رجال، ج ص 287.</ref>  
+
ضمناً محمد بن ریان، برادرى به نام «على بن ریان» داشته که او هم در زمره نیکان و یاران [[ائمه اطهار|امامان معصوم]] بوده و نام او در کتاب هاى روایى [[شیعه]] آمده است. [[علامه مامقانی|علامه مامقانى]]، على بن ریان را در شمار یاران [[امام هادى]] علیه‌السلام نام برده است. نجاشى نیز در این زمینه مى گوید: على بن ریان، از محدثان مورد اعتماد و از یاران حضرت امام هادى علیه‌السلام است. او علاوه بر این که به اتفاق برادرش کتابى تألیف کرد، کتاب دیگرى هم به نام: «منثور الاحادیث» تألیف نموده است.<ref>علامه ممقانى، رجال، ج ۲، ص ۲۸۷.</ref>  
  
به هر حال، ريان بن صلت و دو فرزند بزرگوارش، از محدثان و راويانى هستند كه تمامى دانشمندان شيعه، به آنان كمال عنايت را دارند و ايشان را به نيكوترين سخن ستوده اند.
+
به هر حال، ریان بن صلت و دو فرزند بزرگوارش، از محدثان و راویانى هستند که تمامى دانشمندان شیعه، به آنان کمال عنایت را دارند و ایشان را به نیکوترین سخن ستوده اند.
  
==جايگاه رفيع اشعری قمی==
+
==جایگاه رفیع اشعری قمی==
  
چنان كه اشاره شد، شرح احوال نويسان، اين راوى بزرگ و آرمانگرا را، به نيكى ياد كرده اند. نجاشى در معرفى اين شخصيت، مى نگارد: محمد بن ريان بن صلت اشعرى قمى، صاحب كتاب است.<ref>نجاشى، رجال، ص 371.</ref> شيخ طوسى نيز چنين مى نويسد: محمد بن ريان چهره اى موجه و مورد اطمينان و اعتماد است.
+
چنان که اشاره شد، شرح احوال نویسان، این راوى بزرگ و آرمانگرا را، به نیکى یاد کرده اند. نجاشى در معرفى این شخصیت، مى نگارد: محمد بن ریان بن صلت اشعرى قمى، صاحب کتاب است.<ref>نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.</ref> شیخ طوسى نیز چنین مى نویسد: محمد بن ریان چهره اى موجه و مورد اطمینان و اعتماد است.
  
علامه حلى در «خلاصه» آورده است: محمد بن ريان بن صلت اشعرى قمى، دانشورى بزرگوار و موثق است.<ref>شيخ، رجال، ص 423.</ref> ساير بزرگان رجال شناس، كم و بيش بر آنچه گذشت، بسنده كرده اند كه نقل سخنان آنان ضرورى به نظر نمى رسد.
+
[[علامه حلی|علامه حلى]] در «[[خلاصة الاقوال|خلاصه]]» آورده است: محمد بن ریان بن صلت اشعرى قمى، دانشورى بزرگوار و موثق است.<ref>شیخ، رجال، ص ۴۲۳.</ref> سایر بزرگان [[علم رجال|رجال]] شناس، کم و بیش بر آنچه گذشت، بسنده کرده اند که نقل سخنان آنان ضرورى به نظر نمى رسد.
  
==محمد بن ریان يار امام==
+
==محمد بن ریان یار امام==
  
از نكات مسلم تاريخى اين است كه محمد بن ريان، از ياران [[امام جواد]] و امام دهم علیهم‌السلام بوده و ارتباط ويژه اى با آنان داشته است. وى از آن حضرات، روايات فراوانى حكايت كرده و با ايشان مكاتبه داشته است.
+
از نکات مسلم تاریخى این است که محمد بن ریان، از یاران [[امام جواد]] و [[امام هادی علیه السلام|امام دهم]] علیهم‌السلام بوده و ارتباط ویژه اى با آنان داشته است. وى از آن حضرات، روایات فراوانى حکایت کرده و با ایشان مکاتبه داشته است.
  
نجاشى مى گويد: او مجموعه اى از مسائل را از حضرت هادى علیه‌السلام روايت مى كند.<ref>علامه، خلاصه، ص 142.</ref>  
+
نجاشى مى گوید: او مجموعه اى از مسائل را از حضرت هادى علیه‌السلام روایت مى کند.<ref>علامه، خلاصه، ص ۱۴۲.</ref>  
  
[[شيخ طوسى]] او را از اصحاب حضرت امام هادى علیه‌السلام به شمار آورده است.<ref> نجاشى، رجال، ص 371.</ref>
+
شیخ طوسى او را از اصحاب حضرت امام هادى علیه‌السلام به شمار آورده است.<ref> نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.</ref>
  
[[علامه حلى]] مى گويد: محمد بن ريان قمى، از ياران [[امام هادى]] علیه‌السلام است.<ref>شيخ، رجال، ص 423.</ref>
+
علامه حلى مى گوید: محمد بن ریان قمى، از یاران امام هادى علیه‌السلام است.<ref>شیخ، رجال، ص ۴۲۳.</ref>
  
[[شيخ حر عاملى]] مى نويسد: محمد بن ريان بن صلت قمى، در شمار ياران امام دهم علیه‌السلام قرار دارد.<ref> خلاصة الاقوال، ص 142.</ref>
+
[[شیخ حر عاملى]] مى نویسد: محمد بن ریان بن صلت قمى، در شمار یاران امام دهم علیه‌السلام قرار دارد.<ref> خلاصة الاقوال، ص ۱۴۲.</ref>
  
 
==سرچشمه نور==
 
==سرچشمه نور==
  
طبق پژوهش انجام شده، اين محدث بزرگ تمام روايات خود را از خود امام علیه‌السلام نقل كرده است. مفهوم اين سخن اين است كه وى استادى جز امام نداشته و همه [[احاديث]] خود را از سرچشمه نور دريافت مى داشته است.
+
طبق پژوهش انجام شده، این [[محدث]] بزرگ تمام روایات خود را از خود امام علیه‌السلام نقل کرده است. مفهوم این سخن این است که وى استادى جز امام نداشته و همه [[احادیث]] خود را از سرچشمه نور دریافت مى داشته است.
  
 
==شاگردان ایشان==
 
==شاگردان ایشان==
  
به لحاظ آن كه محمد بن ريان در امام شناسى و بهره ‌جستن از درياى بيكران علم و فضيلت اهل بيت، از امتيازى ويژه و جايگاهى والا برخوردار بود، لذا جمعى از بزرگ ترين روايتگران شيعه، افتخار شاگردى او را داشته و از او روايت نقل كرده اند كه در ذيل نام آنان را ذكر مى نماييم:
+
به لحاظ آن که محمد بن ریان در امام شناسى و بهره ‌جستن از دریاى بیکران علم و فضیلت [[اهل البیت|اهل بیت]]، از امتیازى ویژه و جایگاهى والا برخوردار بود، لذا جمعى از بزرگ ترین روایتگران شیعه، افتخار شاگردى او را داشته و از او روایت نقل کرده اند که در ذیل نام آنان را ذکر مى نماییم:
  
* 1- سهل بن زياد آدمى؛
+
*۱- سهل بن زیاد آدمى؛
  
* 2- محمد بن عيسى بن عبيد يقطينى؛
+
*۲- محمد بن عیسى بن عبید یقطینى؛
  
* 3- ابراهيم بن هاشم قمى؛
+
*۳- ابراهیم بن هاشم قمى؛
  
* 4- على بن ابراهيم بن هاشم قمى؛
+
*۴- [[علی بن ابراهیم قمی|على بن ابراهیم بن هاشم قمى]]؛
  
* 5- عبدالله بن جعفر حميرى قمى.<ref>[[وسائل الشيعه]]، ج 20، ص 327.</ref>
+
*۵- [[عبدالله بن جعفر حمیری|عبدالله بن جعفر حمیرى قمى]].<ref>[[وسائل الشیعه]]، ج ۲۰، ص ۳۲۷.</ref>
  
 
==آثار قلمى محمد بن ریان اشعری قمی==
 
==آثار قلمى محمد بن ریان اشعری قمی==
  
اين محدث بزرگوار، با اين كه يكى از محدثان برجسته به شمار مى آيد، اما در زمينه تأليف كتاب، چندان آثار زيادى از او گزارش نشده است. نجاشى كتاب «المسائل» را از او مى داند؛<ref>[[شيخ طوسى]]، ص 152؛ كافى، ج ص 455 و ج ص 408؛ [[تهذيب الاحكام]]، ج ص 249 و نجاشى، رجال، ص 371.</ref> اما [[شيخ طوسى]] در «فهرست» بيان مى دارد كه: محمد بن ريان، با همكارى برادرش، على بن ريان كتابى تأليف كردند.<ref> نجاشى، رجال، ص 371.</ref>
+
این محدث بزرگوار، با این که یکى از محدثان برجسته به شمار مى آید، اما در زمینه تألیف کتاب، چندان آثار زیادى از او گزارش نشده است. نجاشى کتاب «المسائل» را از او مى داند؛<ref>[[شیخ طوسى]]، ص ۱۵۲؛ کافى، ج ۳، ص ۴۵۵ و ج ۱، ص ۴۰۸؛ [[تهذیب الاحکام]]، ج ۹، ص ۲۴۹ و نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.</ref> اما شیخ طوسى در «فهرست» بیان مى دارد که: محمد بن ریان، با همکارى برادرش، على بن ریان کتابى تألیف کردند.<ref> نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.</ref>
  
[[آقا بزرگ تهرانى]] در «الذريعه» مى نويسد: كتاب «المسائل» از محمد بن ريان قمى است و [[احاديث]] اين كتاب را از [[امام هادى]] علیه‌السلام نقل مى كند.<ref> شيخ طوسى، ص 152.</ref>
+
[[آقا بزرگ تهرانى]] در «[[الذریعه الی تصانیف الشیعه|الذریعه]]» مى نویسد: کتاب «المسائل» از محمد بن ریان قمى است و احادیث این کتاب را از امام هادى علیه‌السلام نقل مى کند.<ref> شیخ طوسى، ص ۱۵۲.</ref>
  
'''سياست در روايت '''
+
'''سیاست در روایت '''
  
محمد بن ريان به عنوان يك محدث آگاه و روشن ضمير، بر اين باور بود كه حكومت در زمان حضور امام معصوم، از آنِ امام است و كسانى كه حق حكومت را از آنان غصب كنند، از ستمگران خواهند بود.
+
محمد بن ریان به عنوان یک محدث آگاه و روشن ضمیر، بر این باور بود که حکومت در زمان حضور امام معصوم، از آنِ امام است و کسانى که حق حکومت را از آنان غصب کنند، از ستمگران خواهند بود.
  
محمد بن ريان، شاهد بود كه مأمون به زور و نيرنگ، [[امام رضا]] علیه‌السلام را از [[حجاز]] به خراسان تبعيد كرد و آن بزرگوار را به شهادت رساند. وى مى دانست كه مأمون براى محو كامل نام اهل بيت، از هيچ مكر و شيطنتى كوتاهى نمى كند. حكايتى كه در پى مى آيد، ضمن آن كه نشانگر نهايت مظلوميت اهل بيت است، حكايتگر اين نكته نيز هست كه غاصبان حكومت، با روش هاى گوناگون در صدد تخريب شخصيت ائمه معصوم بوده اند كه البته با واكنش بسيار سنجيده ائمه، نتيجه اى جز اثبات حقانيت و عزت و كرامت براى خود و سيه‌رويى براى حاكمان وقت نداشته است.
+
محمد بن ریان، شاهد بود که [[مأمون]] به زور و نیرنگ، [[امام رضا]] علیه‌السلام را از [[حجاز]] به [[خراسان]] تبعید کرد و آن بزرگوار را به شهادت رساند. وى مى دانست که مأمون براى محو کامل نام [[اهل البیت|اهل بیت]]، از هیچ مکر و شیطنتى کوتاهى نمى کند. حکایتى که در پى مى آید، ضمن آن که نشانگر نهایت مظلومیت اهل بیت است، حکایتگر این نکته نیز هست که غاصبان حکومت، با روش هاى گوناگون در صدد تخریب شخصیت [[ائمه|ائمه معصوم]] بوده اند که البته با واکنش بسیار سنجیده ائمه، نتیجه اى جز اثبات حقانیت و عزت و کرامت براى خود و سیه‌رویى براى حاکمان وقت نداشته است.
  
محمد بن ريان مى گويد: مأمون دست به هر نيرنگى زد تا خرده و ايرادى بر حضرت [[امام جواد]] علیه‌السلام بگيرد، ممكن نشد. چون درمانده شد، خواست دخترش رابه او تزويج كند. دويست كنيزك از زيباترين كنيزان خود را برگزيد و به دست هر يك جامى از جواهر داد تا به پذيرايى از امام جواد علیه‌السلام پردازند. اما زمانى كه حضرت آمدند و بر جايگاه ويژه نشستند، هيچ اعتنايى به آن كنيزان نكردند. مردى دلقك به نام «مخارق» بود كه آوازه خوانى مى كرد و تار مى زد و ريش درازى داشت. مأمون او را نيز خواست و مخارق گفت: اى اميرمؤمنين! اگر ابوجعفر ذره اى شيفته دنيا باشد، من تو را كفايت مى كنم. از همان نقطه ضعف او را به سوى زرق و برق دنيا مى كشانم. سپس نزد امام رفته و با فريادها و ساز و آواز خود همه كسانى را كه در آن جا حاضر بودند، گرد خود جمع نمود. لحظاتى  بدين صورت سپرى شده بود كه ناگهان حضرت [[امام جواد]] علیه‌السلام سر خود را بلند كرد و به او فرمود: اى ريش دراز! از خدا بترس. ناگاه تار از دست مرد گستاخ افتاد و ديگر از دست هاى خود سودى نبرد تا اين كه از دنيا رفت.
+
محمد بن ریان مى گوید: مأمون دست به هر نیرنگى زد تا خرده و ایرادى بر حضرت [[امام جواد]] علیه‌السلام بگیرد، ممکن نشد. چون درمانده شد، خواست دخترش رابه او تزویج کند. دویست کنیزک از زیباترین کنیزان خود را برگزید و به دست هر یک جامى از جواهر داد تا به پذیرایى از امام جواد علیه‌السلام پردازند. اما زمانى که حضرت آمدند و بر جایگاه ویژه نشستند، هیچ اعتنایى به آن کنیزان نکردند. مردى دلقک به نام «مخارق» بود که آوازه خوانى مى کرد و تار مى زد و ریش درازى داشت. مأمون او را نیز خواست و مخارق گفت: اى امیرمؤمنین! اگر ابوجعفر ذره اى شیفته دنیا باشد، من تو را کفایت مى کنم. از همان نقطه ضعف او را به سوى زرق و برق دنیا مى کشانم. سپس نزد امام رفته و با فریادها و ساز و آواز خود همه کسانى را که در آن جا حاضر بودند، گرد خود جمع نمود. لحظاتى  بدین صورت سپرى شده بود که ناگهان حضرت امام جواد علیه‌السلام سر خود را بلند کرد و به او فرمود: اى ریش دراز! از خدا بترس. ناگاه تار از دست مرد گستاخ افتاد و دیگر از دست هاى خود سودى نبرد تا این که از دنیا رفت.
  
محمد بن ريان در ادامه مى گويد: وقتى مأمون از حال مخارق سؤال كرد، در پاسخ گفت: چون ابوجعفر بر من فرياد زد، هراسى بر وجود من مستولى شد كه هرگز از آن رهايى نخواهم يافت.<ref>الذريعه، ج 20، ص 334.</ref>
+
محمد بن ریان در ادامه مى گوید: وقتى مأمون از حال مخارق سؤال کرد، در پاسخ گفت: چون ابوجعفر بر من فریاد زد، هراسى بر وجود من مستولى شد که هرگز از آن رهایى نخواهم یافت.<ref>الذریعه، ج ۲۰، ص ۳۳۴.</ref>
  
==روایات حدیث==
+
==روایت حدیث==
  
در كتاب هاى چهارگانه شيعه، رواياتى از اين محدث بزرگ نقل شده است كه برخى از آن‌ها را مى آوريم:
+
در [[کتب اربعه|کتاب هاى چهارگانه]] شیعه، روایاتى از این محدث بزرگ نقل شده است که برخى از آن‌ها را مى آوریم:
  
'''<I>همه دنيا از آنِ رسول الله است .</I>'''
+
'''<I>همه دنیا از آنِ رسول الله است:</I>'''
  
محمد بن ريان مى گويد: نامه اى خدمت حضرت هادى علیه‌السلام نوشتم، به امام عرض كردم: جانم به فداى شما، بعضى روايت كرده اند كه براى رسول الله از دنيا، چيزى جز خمس نيست! جواب آمد: انّ الدنيا و ما فيها لرسول اللّه؛ دنيا و آنچه در آن است، همه ملك رسول اكرم صلی الله علیه و آله است.<ref>اصول كافى، ج ص 496، حديث 4.</ref>
+
محمد بن ریان مى گوید: نامه اى خدمت حضرت هادى علیه‌السلام نوشتم، به امام عرض کردم: جانم به فداى شما، بعضى روایت کرده اند که براى رسول الله از دنیا، چیزى جز [[خمس]] نیست! جواب آمد: انّ الدنیا و ما فیها لرسول اللّه؛ دنیا و آنچه در آن است، همه ملک رسول اکرم صلی الله علیه و آله است.<ref>اصول کافى، ج ۱، ص ۴۹۶، حدیث ۴.</ref>
  
'''<I>نماز خواندن در اماكن مقدس:</I>'''
+
'''<I>نماز خواندن در اماکن مقدس:</I>'''
  
همچنين مى گويد: در نامه اى از حضرت امام جواد علیه‌السلام پرسيدم: مردى مى خواهد پنجاه و يك ركعت نماز واجب و مستحب (17 ركعت نماز واجب و 34 ركعت نافله هاى شبانه روزى) در [[مسجدالحرام]] يا مسجد النبى و يا [[مسجد كوفه]] قضا كند، آيا هر ركعت از اين نمازها برابر با ثواب فراوانى است كه از پدران بزرگوار شما روايت شده است؟ مقصود اين است كه مثلاً بر عهده او ده هزار ركعت نماز است، او بخواهد دراين اماكن مقدس با صد ركعت نماز، قضاى همه آن‌ها را به جا آورد؛ چون ثواب هر ركعت [[نماز]] در اين اماكن برابر با ده ها ركعت نمازاست.
+
همچنین مى گوید: در نامه اى از حضرت امام جواد علیه‌السلام پرسیدم: مردى مى خواهد پنجاه و یک رکعت نماز واجب و مستحب (۱۷ رکعت نماز واجب و ۳۴ رکعت نافله هاى شبانه روزى) در [[مسجدالحرام]] یا [[مسجد النبی (ص)|مسجد النبى]] و یا [[مسجد کوفه]] قضا کند، آیا هر [[رکعت|رکعت]] از این نمازها برابر با ثواب فراوانى است که از پدران بزرگوار شما روایت شده است؟ مقصود این است که مثلاً بر عهده او ده هزار رکعت نماز است، او بخواهد در این اماکن مقدس با صد رکعت نماز، قضاى همه آن‌ها را به جا آورد؛ چون ثواب هر رکعت [[نماز]] در این اماکن برابر با ده ها رکعت نمازاست.
  
امام نهم علیه‌السلام در پاسخ، چنين مرقوم داشتند: آرى، با وجود آن كه [[نماز]] خواندن در اين جايگاه هاى رفيع، ثواب نماز را افزون و مضاعف مى كند؛ اما چنين نيست كه انسان بخواهد با اين نمازها، از آن نمازهاى فوت شده خويش بكاهد. سزاوار آن است كه در اين مكان هاى شريف، بيشتر نماز بخواند نه اين كه از نمازهايى كه بر عهده دارد، كم كند.<ref>صدوق، تهذيب الاحكام، ج ص 249.</ref>
+
امام نهم علیه‌السلام در پاسخ، چنین مرقوم داشتند: آرى، با وجود آن که نماز خواندن در این جایگاه هاى رفیع، ثواب نماز را افزون و مضاعف مى کند؛ اما چنین نیست که انسان بخواهد با این نمازها، از آن نمازهاى فوت شده خویش بکاهد. سزاوار آن است که در این مکان هاى شریف، بیشتر نماز بخواند نه این که از نمازهایى که بر عهده دارد، کم کند.<ref>صدوق، تهذیب الاحکام، ج ۹، ص ۲۴۹.</ref>
  
'''<I>مراقبت از دين:</I>'''
+
'''<I>مراقبت از دین:</I>'''
  
با واسطه از امام جعفرصادق علیه‌السلام روايت مى كند كه او فرمود: حضرت اميرالمؤمنين علیه‌السلام بارها و بارها، به مردم چنين مى فرمود: اى مردم! مراقب دين خود باشيد، مراقب دين خود باشيد! گناه كردن در موقع ديندارى بهتر است از كارهاى نيكى كه در موقع بى‌دينى انجام مى شود؛ چون گناهان انسان متدين، بيشتر به بخشش خداوند متعال نزديك است؛ ولى كارهاى خوب در حال بى‌دينى و لامذهبى، مورد قبول خداوند واقع نمى شود.<ref>كافى، ج ص 455، حديث 19 و ج ص 464.</ref>(×)
+
با واسطه از [[امام صادق علیه السلام|امام جعفرصادق]] علیه‌السلام روایت مى کند که او فرمود: [[امیرالمومنین|حضرت امیرالمؤمنین]] علیه‌السلام بارها و بارها، به مردم چنین مى فرمود: «کثیراً مایقول فى خطبته: یا ایها الناس! دینکم، دینکم؛ فانّ السّیئة فیه خیر من الحسنة فى غیره والسّیئة فیه تُغْفَر والحسنة فى غیره لاتقبل.»؛ اى مردم! مراقب [[دین|دین]] خود باشید، مراقب دین خود باشید! گناه کردن در موقع دیندارى بهتر است از کارهاى نیکى که در موقع بى‌دینى انجام مى شود؛ چون [[گناه|گناهان]] انسان متدین، بیشتر به بخشش خداوند متعال نزدیک است؛ ولى کارهاى خوب در حال بى‌دینى مورد قبول خداوند واقع نمى شود.<ref>کافى، ج ۳، ص ۴۵۵، حدیث ۱۹ و ج ۲، ص ۴۶۴.</ref>
  
'''<I>با كدام خون، نماز جايز است؟</I>'''
+
'''<I>با کدام خون، نماز جایز است؟</I>'''
  
محمد بن ريان مى گويد: نامه اى به [[امام هادى]] علیه‌السلام نوشتم و عرض كردم: آيا خون پشه همانند خون كك است و نمازگزار مى تواند با آن نماز بخواند؟ حضرت نوشت: «يجوز الصلوة والطهر افضل؛ نماز خواندن با خون پشه جايز است، ولى پاك كردن بدن از چنين خونى بهتر است».<ref>همان، ج ص 60.</ref>
+
محمد بن ریان مى گوید: نامه اى به [[امام هادى]] علیه‌السلام نوشتم و عرض کردم: آیا خون پشه همانند خون کک است و نمازگزار مى تواند با آن نماز بخواند؟ حضرت نوشت: «یجوز الصلوة والطهر افضل؛ نماز خواندن با خون پشه جایز است، ولى پاک کردن بدن از چنین خونى بهتر است».<ref>همان، ج ۳، ص ۶۰.</ref>
  
 
==وفات محمد بن ریان اشعری==
 
==وفات محمد بن ریان اشعری==
  
محمد بن ريان كه يكى از دلدادگان خاندان عصمت و طهارت بود و از بزرگان [[قم]] محسوب مى شد، عاقبت [[مرگ]] به سراغش آمد و مرغ جان او به ملكوت پر كشيد.
+
محمد بن ریان که یکى از دلدادگان خاندان عصمت و طهارت بود و از بزرگان [[قم]] محسوب مى شد، عاقبت مرگ به سراغش آمد و مرغ جان او به ملکوت پر کشید. او ظاهراً تا سال ۲۵۴ -که سال شهادت امام هادى علیه‌السلام است- در قید حیات بوده است؛ اما این که بعد از این تاریخ، در کدامین سال چشم از جهان فروبست، همانند خیل زیادى از محدثان و نام‌آوران شیعى، در هاله اى از ابهام قرار دارد.
 
 
او ظاهراً تا سال 254 - كه سال شهادت امام هادى علیه‌السلام است. - در قيد حيات بوده است؛ اما اين كه بعد از اين تاريخ، در كدامين سال چشم از جهان فروبست، همانند خيل زيادى از محدثان و نام‌آوران شيعى، در هاله اى از ابهام قرار دارد.
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
(×). كثيراً مايقول فى خطبته: يا ايّها الناس! دينكم، دينكم؛ فانّ السّيئة فيه خير من الحسنة فى غيره والسّيئة فيه تُغْفَر والحسنة فى غيره لاتقبل.
 
  
 
==منابع==
 
==منابع==
 
ابوالحسن ربانى سبزوارى , ستارگان حرم، جلد 10
 
ابوالحسن ربانى سبزوارى , ستارگان حرم، جلد 10
 
[[رده: علمای قرن سوم]]
 
[[رده: علمای قرن سوم]]

نسخهٔ ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۰۲

تولد محمد بن ریان

در اوایل سده سوم هجرى، در خاندان بزرگ و شایسته و دانش‌پرور اشعرى، کودکى چشم به جهان گشود که پدرش نام محمد را براى او برگزید. به لحاظ این که این کودک در دودمان ارجمند اشعرى پا به عرصه هستى نهاد، مشهور به «اشعرى» شد و از آن جا که ظاهراً در شهر قم به دنیا آمد و در همان جا زیست کرد و رشد و نمو یافت، «قمى» هم نامیده مى شود.[۱]

خاندان اشعری

از منظر تاریخى، «دودمان اشعرى» سرافرازترین خاندانى هستند که در نشر و گسترش مکتب تشیع در قم، نقش فاخر و برجسته اى داشتند. محمد بن ریان در چنین خاندان دین‌باورى، نردبان ترقى را پیمود.

پدرش، «ریان بن صلت اشعرى قمى» در گروه برجسته ترین و با موجه ترین محدثان شیعه قرار گرفته است. او گرچه به ظاهر در فرازى از زندگى خویش، از نزدیکان مأمون عباسى به شمار مى رفت، اما در حقیقت از مخلص ترین یاران حضرت امام رضا علیه‌السلام بود. لذا تمام بزرگان قلمرو تراجم، او را ستوده و به نیکى یاد کرده اند.[۲] براى روشن شدن این سخن، لازم است نظر نخبگان تراجم درباره او نقل شود.

نجاشى مى گوید: ریان بن صلت اشعرى قمى، کنیه اش ابوعلى بوده، از حضرت رضا علیه‌السلام روایت مى کند و محدثى موثق و راستگو است.[۳]

طوسى در «فهرست» مى نویسد: او صاحب کتاب است.[۴] وى همچنین در «رجال» مى نگارد: ریان بن صلت، مورد اعتماد و اطمینان و اصالتاً خراسانى است.[۵]

از آنچه کشى در اثر معروف خود، در ارزیابى شخصیت ریان مى نویسد، برمى آید که او یکى از نزدیک ترین یاران امام رضا علیه‌السلام بوده و به عنوان رابط بین آن حضرت و مردم شناخته مى شده است. وى درخواست ها و نیازهاى مردم رابه حضرت مى رسانید و پاسخ آن را دریافت مى کرد.[۶]

ضمناً محمد بن ریان، برادرى به نام «على بن ریان» داشته که او هم در زمره نیکان و یاران امامان معصوم بوده و نام او در کتاب هاى روایى شیعه آمده است. علامه مامقانى، على بن ریان را در شمار یاران امام هادى علیه‌السلام نام برده است. نجاشى نیز در این زمینه مى گوید: على بن ریان، از محدثان مورد اعتماد و از یاران حضرت امام هادى علیه‌السلام است. او علاوه بر این که به اتفاق برادرش کتابى تألیف کرد، کتاب دیگرى هم به نام: «منثور الاحادیث» تألیف نموده است.[۷]

به هر حال، ریان بن صلت و دو فرزند بزرگوارش، از محدثان و راویانى هستند که تمامى دانشمندان شیعه، به آنان کمال عنایت را دارند و ایشان را به نیکوترین سخن ستوده اند.

جایگاه رفیع اشعری قمی

چنان که اشاره شد، شرح احوال نویسان، این راوى بزرگ و آرمانگرا را، به نیکى یاد کرده اند. نجاشى در معرفى این شخصیت، مى نگارد: محمد بن ریان بن صلت اشعرى قمى، صاحب کتاب است.[۸] شیخ طوسى نیز چنین مى نویسد: محمد بن ریان چهره اى موجه و مورد اطمینان و اعتماد است.

علامه حلى در «خلاصه» آورده است: محمد بن ریان بن صلت اشعرى قمى، دانشورى بزرگوار و موثق است.[۹] سایر بزرگان رجال شناس، کم و بیش بر آنچه گذشت، بسنده کرده اند که نقل سخنان آنان ضرورى به نظر نمى رسد.

محمد بن ریان یار امام

از نکات مسلم تاریخى این است که محمد بن ریان، از یاران امام جواد و امام دهم علیهم‌السلام بوده و ارتباط ویژه اى با آنان داشته است. وى از آن حضرات، روایات فراوانى حکایت کرده و با ایشان مکاتبه داشته است.

نجاشى مى گوید: او مجموعه اى از مسائل را از حضرت هادى علیه‌السلام روایت مى کند.[۱۰]

شیخ طوسى او را از اصحاب حضرت امام هادى علیه‌السلام به شمار آورده است.[۱۱]

علامه حلى مى گوید: محمد بن ریان قمى، از یاران امام هادى علیه‌السلام است.[۱۲]

شیخ حر عاملى مى نویسد: محمد بن ریان بن صلت قمى، در شمار یاران امام دهم علیه‌السلام قرار دارد.[۱۳]

سرچشمه نور

طبق پژوهش انجام شده، این محدث بزرگ تمام روایات خود را از خود امام علیه‌السلام نقل کرده است. مفهوم این سخن این است که وى استادى جز امام نداشته و همه احادیث خود را از سرچشمه نور دریافت مى داشته است.

شاگردان ایشان

به لحاظ آن که محمد بن ریان در امام شناسى و بهره ‌جستن از دریاى بیکران علم و فضیلت اهل بیت، از امتیازى ویژه و جایگاهى والا برخوردار بود، لذا جمعى از بزرگ ترین روایتگران شیعه، افتخار شاگردى او را داشته و از او روایت نقل کرده اند که در ذیل نام آنان را ذکر مى نماییم:

  • ۱- سهل بن زیاد آدمى؛
  • ۲- محمد بن عیسى بن عبید یقطینى؛
  • ۳- ابراهیم بن هاشم قمى؛

آثار قلمى محمد بن ریان اشعری قمی

این محدث بزرگوار، با این که یکى از محدثان برجسته به شمار مى آید، اما در زمینه تألیف کتاب، چندان آثار زیادى از او گزارش نشده است. نجاشى کتاب «المسائل» را از او مى داند؛[۱۵] اما شیخ طوسى در «فهرست» بیان مى دارد که: محمد بن ریان، با همکارى برادرش، على بن ریان کتابى تألیف کردند.[۱۶]

آقا بزرگ تهرانى در «الذریعه» مى نویسد: کتاب «المسائل» از محمد بن ریان قمى است و احادیث این کتاب را از امام هادى علیه‌السلام نقل مى کند.[۱۷]

سیاست در روایت

محمد بن ریان به عنوان یک محدث آگاه و روشن ضمیر، بر این باور بود که حکومت در زمان حضور امام معصوم، از آنِ امام است و کسانى که حق حکومت را از آنان غصب کنند، از ستمگران خواهند بود.

محمد بن ریان، شاهد بود که مأمون به زور و نیرنگ، امام رضا علیه‌السلام را از حجاز به خراسان تبعید کرد و آن بزرگوار را به شهادت رساند. وى مى دانست که مأمون براى محو کامل نام اهل بیت، از هیچ مکر و شیطنتى کوتاهى نمى کند. حکایتى که در پى مى آید، ضمن آن که نشانگر نهایت مظلومیت اهل بیت است، حکایتگر این نکته نیز هست که غاصبان حکومت، با روش هاى گوناگون در صدد تخریب شخصیت ائمه معصوم بوده اند که البته با واکنش بسیار سنجیده ائمه، نتیجه اى جز اثبات حقانیت و عزت و کرامت براى خود و سیه‌رویى براى حاکمان وقت نداشته است.

محمد بن ریان مى گوید: مأمون دست به هر نیرنگى زد تا خرده و ایرادى بر حضرت امام جواد علیه‌السلام بگیرد، ممکن نشد. چون درمانده شد، خواست دخترش رابه او تزویج کند. دویست کنیزک از زیباترین کنیزان خود را برگزید و به دست هر یک جامى از جواهر داد تا به پذیرایى از امام جواد علیه‌السلام پردازند. اما زمانى که حضرت آمدند و بر جایگاه ویژه نشستند، هیچ اعتنایى به آن کنیزان نکردند. مردى دلقک به نام «مخارق» بود که آوازه خوانى مى کرد و تار مى زد و ریش درازى داشت. مأمون او را نیز خواست و مخارق گفت: اى امیرمؤمنین! اگر ابوجعفر ذره اى شیفته دنیا باشد، من تو را کفایت مى کنم. از همان نقطه ضعف او را به سوى زرق و برق دنیا مى کشانم. سپس نزد امام رفته و با فریادها و ساز و آواز خود همه کسانى را که در آن جا حاضر بودند، گرد خود جمع نمود. لحظاتى بدین صورت سپرى شده بود که ناگهان حضرت امام جواد علیه‌السلام سر خود را بلند کرد و به او فرمود: اى ریش دراز! از خدا بترس. ناگاه تار از دست مرد گستاخ افتاد و دیگر از دست هاى خود سودى نبرد تا این که از دنیا رفت.

محمد بن ریان در ادامه مى گوید: وقتى مأمون از حال مخارق سؤال کرد، در پاسخ گفت: چون ابوجعفر بر من فریاد زد، هراسى بر وجود من مستولى شد که هرگز از آن رهایى نخواهم یافت.[۱۸]

روایت حدیث

در کتاب هاى چهارگانه شیعه، روایاتى از این محدث بزرگ نقل شده است که برخى از آن‌ها را مى آوریم:

همه دنیا از آنِ رسول الله است:

محمد بن ریان مى گوید: نامه اى خدمت حضرت هادى علیه‌السلام نوشتم، به امام عرض کردم: جانم به فداى شما، بعضى روایت کرده اند که براى رسول الله از دنیا، چیزى جز خمس نیست! جواب آمد: انّ الدنیا و ما فیها لرسول اللّه؛ دنیا و آنچه در آن است، همه ملک رسول اکرم صلی الله علیه و آله است.[۱۹]

نماز خواندن در اماکن مقدس:

همچنین مى گوید: در نامه اى از حضرت امام جواد علیه‌السلام پرسیدم: مردى مى خواهد پنجاه و یک رکعت نماز واجب و مستحب (۱۷ رکعت نماز واجب و ۳۴ رکعت نافله هاى شبانه روزى) در مسجدالحرام یا مسجد النبى و یا مسجد کوفه قضا کند، آیا هر رکعت از این نمازها برابر با ثواب فراوانى است که از پدران بزرگوار شما روایت شده است؟ مقصود این است که مثلاً بر عهده او ده هزار رکعت نماز است، او بخواهد در این اماکن مقدس با صد رکعت نماز، قضاى همه آن‌ها را به جا آورد؛ چون ثواب هر رکعت نماز در این اماکن برابر با ده ها رکعت نمازاست.

امام نهم علیه‌السلام در پاسخ، چنین مرقوم داشتند: آرى، با وجود آن که نماز خواندن در این جایگاه هاى رفیع، ثواب نماز را افزون و مضاعف مى کند؛ اما چنین نیست که انسان بخواهد با این نمازها، از آن نمازهاى فوت شده خویش بکاهد. سزاوار آن است که در این مکان هاى شریف، بیشتر نماز بخواند نه این که از نمازهایى که بر عهده دارد، کم کند.[۲۰]

مراقبت از دین:

با واسطه از امام جعفرصادق علیه‌السلام روایت مى کند که او فرمود: حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام بارها و بارها، به مردم چنین مى فرمود: «کثیراً مایقول فى خطبته: یا ایها الناس! دینکم، دینکم؛ فانّ السّیئة فیه خیر من الحسنة فى غیره والسّیئة فیه تُغْفَر والحسنة فى غیره لاتقبل.»؛ اى مردم! مراقب دین خود باشید، مراقب دین خود باشید! گناه کردن در موقع دیندارى بهتر است از کارهاى نیکى که در موقع بى‌دینى انجام مى شود؛ چون گناهان انسان متدین، بیشتر به بخشش خداوند متعال نزدیک است؛ ولى کارهاى خوب در حال بى‌دینى مورد قبول خداوند واقع نمى شود.[۲۱]

با کدام خون، نماز جایز است؟

محمد بن ریان مى گوید: نامه اى به امام هادى علیه‌السلام نوشتم و عرض کردم: آیا خون پشه همانند خون کک است و نمازگزار مى تواند با آن نماز بخواند؟ حضرت نوشت: «یجوز الصلوة والطهر افضل؛ نماز خواندن با خون پشه جایز است، ولى پاک کردن بدن از چنین خونى بهتر است».[۲۲]

وفات محمد بن ریان اشعری

محمد بن ریان که یکى از دلدادگان خاندان عصمت و طهارت بود و از بزرگان قم محسوب مى شد، عاقبت مرگ به سراغش آمد و مرغ جان او به ملکوت پر کشید. او ظاهراً تا سال ۲۵۴ -که سال شهادت امام هادى علیه‌السلام است- در قید حیات بوده است؛ اما این که بعد از این تاریخ، در کدامین سال چشم از جهان فروبست، همانند خیل زیادى از محدثان و نام‌آوران شیعى، در هاله اى از ابهام قرار دارد.

پانویس

  1. موسوعة الفقهاء ج ۳، ص ۵۰۱؛ جامع الروات، ج ۲، ص ۱۱۳؛ نجاشى، رجال، جامعه مدرسین، ص ۳۷۱؛ طوسى، رجال، ص ۴۲۳؛ مجمع الرجال، ج ۵، ص ۲۱۰؛ الذریعه، ج ۲۰، ص ۳۳۴؛ بهجة الآمال، ج ۶، ص ۴۲۷؛ قاموس الرجال، ج ۹، ص ۲۶۵؛ ابن داود، رجال، ص ۱۷۳ و تنقیح المقال، ج ۳، ص ۱۱۶.
  2. تنقیح المقال، ج ۱، ص ۴۳۱ و نجاشى، رجال، ص ۱۱۸.
  3. نجاشى، رجال، ص ۱۱۸.
  4. فهرست، ص ۷۱.
  5. شیخ، رجال، منشورات رضى، ص ۳۷۶.
  6. کشى، رجال، ج ۲، ص ۸۲۴.
  7. علامه ممقانى، رجال، ج ۲، ص ۲۸۷.
  8. نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.
  9. شیخ، رجال، ص ۴۲۳.
  10. علامه، خلاصه، ص ۱۴۲.
  11. نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.
  12. شیخ، رجال، ص ۴۲۳.
  13. خلاصة الاقوال، ص ۱۴۲.
  14. وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۲۷.
  15. شیخ طوسى، ص ۱۵۲؛ کافى، ج ۳، ص ۴۵۵ و ج ۱، ص ۴۰۸؛ تهذیب الاحکام، ج ۹، ص ۲۴۹ و نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.
  16. نجاشى، رجال، ص ۳۷۱.
  17. شیخ طوسى، ص ۱۵۲.
  18. الذریعه، ج ۲۰، ص ۳۳۴.
  19. اصول کافى، ج ۱، ص ۴۹۶، حدیث ۴.
  20. صدوق، تهذیب الاحکام، ج ۹، ص ۲۴۹.
  21. کافى، ج ۳، ص ۴۵۵، حدیث ۱۹ و ج ۲، ص ۴۶۴.
  22. همان، ج ۳، ص ۶۰.

منابع

ابوالحسن ربانى سبزوارى , ستارگان حرم، جلد 10