عمران بن عبدالله اشعری قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)




راوى نجيب

عمران اشعرى قمى، فرزند عبدالله از شخصیت های برجسته شيعه در قرن دوم هجرى بود كه هم عصر با امام صادق علیه‌السلام در شهر مقدس قم مى زيست؛ او از ياران و راويان آن امام نيز به شمار مى آمد.(1)

پدر عمران، عبدالله بن سعد بن مالك اشعرى، از شيعيان والامقامى بود كه فرزندانى همچون عمران را مى پروريد. اگر چه نام او در كتاب هاى رجال و ديگر منابع موجود،

كمتر به چشم مى آيد، اما اين چيزى را از سترگى مقامش نمى كاهد، زيرا دانشمندان بزرگى همانند: علامه مامقانى(2) - در تنقيح المقال - و مرحوم خوئى(3) - در معجم رجال الحديث - از او در فهرست راويان شيعى ياد كرده و براى تاييد و نشان دادن شخصيت والاى وى، به جايگاه رفيع فرزندان او، عمران و عيسى نيز اشارتى كرده اند.

خاندان بزرگوار

خويشان عمران از شيعيان اهل بيت نبوت علیهم‌السلام و مردمان برجسته روزگار خود بودند. امام صادق علیه‌السلام آن‌ها را خاندانى نجيب و بزرگوار معرفى فرمود و شخصيت عمران را به داشتن قومى بزرگوار چنين ستود: «هذا من اهل بيت النجباء؛ اين، از خاندان نژادگان است».(4)

اين قوم نجيب از تيره بزرگ اشعرى هاى قم بودند كه نقش فراوانى را در آبادانى شهر قم به عهده داشتند. شايد به همين دليل، «عمران بن عبدالله» به «عمران اشعرى قمى» معروف گشته است.

برادران عمران

آدم، ادريس، اسحاق، عيسى، عبدالملك و يعقوب، برادران بزرگوار عمران بودند، كه همگى از ياران امامان معصوم علیه‌السلام به شمار مى آمدند، آن‌ها به درجه هاى بالايى از علم و معرفت دست يافتند و در راه ترويج و توسعه فرهنگىِ مكتب علوى، خدمت فراوان كردند. اكنون به اختصار به گوشه اى از زندگى آن‌ها اشاره مى كنيم.

  • آدم بن عبدالله قمى: شيخ طوسى، رجال نويس قرن پنجم هجرى در كتاب رجال خود، آدم بن عبدالرحمن را از ياران امام صادق علیه‌السلام معرفى كرده است.(5)
  • ادريس بن عبدالله قمى: از اعلام شيعه قرن دوم هجرى كه در زمره ياران امام جعفرصادق علیه‌السلام(6) و امام موسى كاظم علیه‌السلام(7) جاى داشت، شرح حال او در همين مجموعه ستارگان حرم آمده است.(8)
  • اسحاق بن عبدالله: راوى قابل اعتماد، و از ياران امام باقر(9) و صادق علیهم‌السلام‌(10) كه مرحوم نجاشى، متوفى 450 ق شخصيت وارسته او را اين گونه ستوده است: «اسحاق بن عبدالله بن مالك الاشعرى القمى، ثقة...» اسحاق بن عبدالله فردى ثقه و قابل اطمينان است.(11)
  • عيسى بن عبدالله القمى: عالم و راوى بلندمرتبه اى كه امام هشتم علیه‌السلام درباره اش فرمودند: «منااهل البيت؛ او از ما است».(12) وى از ياران آن حضرت نيز به شمار مي‌رود و در نزد دانشمندان رجال بر جايگاه رفيعى استوار گشته است. حالات اين را وى وارسته نيز در مجموعه ستارگان حرم آمده است.(13)
  • عبدالملك بن عبدالله القمى: امام صادق علیه‌السلام در توصيف شخصيت والاى او مى فرمايند: «انه قوى الايمان؛ همانا او ايمانى محكم دارد».(14) عبدالملك از ياران و شيعيان وارسته آن حضرت علیه‌السلام بود.(15)
  • يعقوب بن عبدالله القمى: مرحوم خوئى در كتاب «معجم رجال الحديث» كه به بررسى راويان حديث پرداخته است، به نقل از «رجال برقى» او را از ياران حضرت صادق علیه‌السلام معرفى مى كند.(16)

پسر عمران

مَرْزَبان، پسر عمران، شيعى والا مرتبه و از ياران امام كاظم(17) و امام رضا علیهم‌السلام(18) بود، شايد بهترين چيزى كه دهنده عظمت و ارزش مرزبان است، پاسخى باشد كه امام رضا علیه‌السلام به سؤال او برگرداند.«مرزبان گفت: به امام رضا علیه‌السلام عرض كردم: مى خواهم چيزى كه خيلى مهم است از شما بپرسم، آيا من از شيعيان شما هستم؟ حضرت فرمود: بله. عرض كردم آيا اسم من نزد شما نوشته شده است؟ حضرت جواب داد: بله».(19)

هر چند مرحوم آقا بزرگ تهرانى در كتاب ارزنده الذريعه الى تصانيف الشيعه نام مرزبان را در فهرست نويسندگان و مؤلفان شيعى آورده و براى او كتابى را با نام كتاب الحديث ذكر كرده است؛(20) اما در حال حاضر هيچ اثرى از آن نيست. شايد اين كتاب نيز همانند بسيار كتاب الحديث هاى گذشته در كتاب هاى بزرگ روائى شيعيان ادغام شده باشد، و يا در طول زمان بر اثر حوادث گوناگون، محو گرديد.

عمران بن عبدالله بر محور ولايت

شيخ مفيد و مرحوم كشى از عالمان سده چهارم و پنجم هجرى قمرى چند روايت در ستايش عمران بن عبدالله نقل كرده اند، كه در كنار برخى گزارش هاى ديگر، بيان كننده ولايت مدارى و شيفتگى او به خاندان نبوت علیهم‌السلام است.

با نگاهى به منابع موجود، صحنه هايى از زندگى عمران ديده مى شود كه از پيوند او بر پايه استوار نبوت و گردش حول محور امامت، حكايت دارد. حال گوشه هايى از آن بيان مى شود.

صحابى امام صادق علیه‌السلام

شيخ طوسى - متوفى 460 ق - نام عمران را نيز در كنار ياران امام جعفرصادق علیه‌السلام جايى داده - و بدين گونه، بر عظمت و مقام آن شخصيت بزرگ افزوده است؛ او در اين باره مى گويد: «عمران بن عبداللّه الا شعرى القمى، برادر يعقوب و عيسى است».(21)

عمران در كلام امام صادق علیه‌السلام

امام صادق علیه‌السلام در گفتگوى صميمانه خود با عمران بن عبدالله، سخنان زيبايى را در توصيف شخصيت ممتاز او بيان فرمود و مقام و منزلت والاى وى را بر همگان نماياند؛ در اين باره ابان بن عثمان از ياران امام جعفرصادق علیه‌السلام مى گويد: هنگامى كه عمران به نزد امام صادق علیه‌السلام آمد، حضرت او را در كنار خود جاى داده و فرمودند: چطورى؟ فرزندت چطور است؟ خويشانت چگونه اند؟ حال پسران عمويت چطور است؟ اهل خانه ات چه حال دارند؟ سپس امام علیه‌السلام مدت زيادى با عمران سخن گفت؛ وقتى عمران بيرون رفت، از امام سؤال شد، اين شخص كه بود؟ فرمود: فردى شريف و بزرگوار از قومى نجيب بود. قومى كه هيچ ستم كارى بر آن‌ها مسلط نشد، مگر آن كه خداوند او را هلاك كرد.(22)

ديدار با امام صادق علیه‌السلام

از ميان روايت هاى اندك عمران، و آن چه مرحوم كشى و شيخ مفيد درباره او نقل كرده اند، برمى آيد كه وى با وجود دورى راه، چندين بار به ديدار امام صادق علیه‌السلام رفته، و از محضر ايشان بهره فراوان جسته است.

عمران بن عبدالله بيشتر وقت‌ها در مراسم حج و صحراى منا به ديدار امام علیه‌السلام مى رسيد؛ البته احتمال اين كه در ساير زمان ها و مكان ها نيز با حضرت علیه‌السلام در ارتباط بوده است، بعيد نمى نمايد، اما گزارش هاى موجود هيچ اشاره اى به آن ندارد.

مرحوم شيخ مفيد - متوفى 381 ق - در كتاب ألاختصاص ديدار او با حضرت در صحراى منا را اين گونه روايت كرده است: حماد بن عثمان، صحابى امام صادق علیه‌السلام مى گفت: گروهى در منا نزد امام صادق علیه‌السلام بوديم، كه عمران بن عبدالله قمى به نزد حضرت آمد، امام علیه‌السلام حالش را پرسيد و با او بسيار خوش‌رفتارى كرد. وقتى به حضرت علیه‌السلام عرض كردم اين فرد كيست كه با او اين گونه سخن گفتيد و به او احسان كرديد. حضرت فرمودند: اين از خاندان نجباء است...(23) مرحوم كشى نيز اين سخن را با تفاوتى اندك روايت كرده است.(24)

هديه براى امام صادق علیه‌السلام

شايد اوج دوستى و دلدادگى عمران به پيشوايش امام صادق علیه‌السلام زمانى باشد كه در صحراى منا خيمه اى براى حضرت و خانواده اش به پا كرد، وى با نهايت عشق و علاقه آن را به محضر ايشان پيش كش كرد. مضمون حكايت از اين قرار است:

راوى مى گويد: «در منا بودم كه عمران بن عبدالله قمى، با خيمه هائى در دست، از راه رسيد و آن‌ها را در خيمه گاه حضرت صادق علیه‌السلام برپا كرد. وقتى امام علیه‌السلام با اهل بيت خود تشريف آوردند، با ديدن خيمه ها، پرسيدند: اين ها مال كيست؟ گفتم: قربانت شوم، اين ها را عمران بن عبدالله قمى براى شما برپا كرد. حضرت علیه‌السلام داخل خيمه ها شد؛... عمران نيز كار خود در حضور امام علیه‌السلام را چنين گزارش مى دهد كه: جانم به فدايتان، اين ها خيمه هائى است كه دستور داديد، برايتان درست كنم. حضرت علیه‌السلام فرمودند: قيمت آن‌ها چقدر شد؟ عمران گفت: جانم به قربان شما، پارچه هاى خيمه را خودم ساخته و براى شما درست كرده ام، فدايت شوم، دوست دارم به عنوان ارمغان و هديه اين خيمه ها را از من قبول كنيد! من آن پولى را كه شما به من داده بوديد پَس دادم؛ حضرت علیه‌السلام دست عمران را گرفت و درباره اش اين چنين دعا كرد: از خداوند مى خواهم بر محمد و آلش درود فرستد و تو را در روزى كه هيچ سايه اى جز سايه خدا نيست، زير سايه خويش قرار دهد».(25)

عمران در نگاه عالمان

اغلب دانشمندان شيعه، نام عمران بن عبدالله را در كتاب هاى رجال خود به ثبت رسانده اند و در تأييد وثاقت و عدالت عمران به روايت‌هايى كه شيخ مفيد و مرحوم كشى نقل كرده اند، استناد جسته اند. مرحوم مامقانى با توجه به همين روايت ها، شخصيت عمران را چنين مى ستايد «فلا يبعد عدّ الرجل من الثقات الذين استفيد وثاقتهم من القرائن الخارجية و لا اقلّ من كونه فى اعلى درجات الحسن...» برشمردن عمران را در زمره كسانى كه وثاقت آن‌ها با قرائن و شواهد خارجى ثابت مى شود. بعيد نيست؛ حداقل اين كه، او را در بالاترين درجه هاى حُسن جاى دارد...».(26) علامه حلى نيز اين چند روايت را، از نشانه هاى بزرگى شخصيت وارسته عمران دانسته است.(27)

جايگاه روائى عمران

در ميان راويان و ناقلان آثار مكتب امامت علیه‌السلام، نام عمران نيز مى درخشد؛ لكن شمار بسيار اندك روايت هاى او، ما را از دست يابى به تحليل و بررسى بيشتر، درباره شخصيت روائى و گرايش روايت هايش و... باز مى دارد. بديهى است، او نيز همانند بسيارى از راويان شيعه - احتمالاً - روايت هاى فراوان داشته است. اما گذشت زمان، و دسيسه هاى مخالفان - كه از هر فرصتى براى محو آثار تشيع استفاده مى كردند - نسل ما را از رسيدن به آثار ايشان محروم كرده است.

پيش از بيان دو روايتى كه عمران مستقيماً از امام صادق علیه‌السلام نقل كرده است، دو نكته را متذكر مى شويم:

  • نكته نخست: اين كه با دقت در سند دو حديثى كه عمران بن عبدالله روايت كرده است، درمى يابيم استاد وى در نقل حديث، حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام بوده است، كه با حضور نزد ايشان و شنيدن كلام نورانى حضرت علیه‌السلام، آن را نقل كرده.

كسانى كه اين دو حديث را از عمران روايت كرده اند، يعقوب بن عبدالله قمى، برادر عمران و پسرش مرزبان بن عمران، هستند كه به عنوان شاگردان او در نقل روايت، نيز محسوب مى شوند.

  • نكته دوم: در جستجوى روايت هاى عمران بن عبدالله قمى، ممكن است به عنوانى ديگر از «عمران قمى» - كه در سند احاديث هست - برخورد كنيم، «عمران قمى» شخصيتى است سواى عمران بن عبدالله قمى و متفاوت از او، زيرا بر اساس آن چه مرحوم خوئى گفته است، «عمران قمى» در واقع «عمران بن محمد بن عمران قمى» است،(28) نه عمران بن عبدالله قمى، بنابراين «عمران قمى» در حقيقت نوه عمران بن عبدالله قمى است، نه خود عمران.

اكنون پس از بيان دو نكته فوق، مضمون دو روايتى را كه انتسابش به عمران بن عبدالله قمى قطعى است از نظر مى گذرانيم.

تفسير قرآن

از دستورات مهم اسلام جهاد با كافران است، خداوند در سوره توبه آيه 123،(29) مؤمنان را به جنگ با كافرانى مى خواند كه در مجاورت آن‌ها بوده اند. عمران بن عبدالله در تفسير اين آيه شريفه، سخنى را از امام صادق علیه‌السلام روايت مى كند كه مضمونش چنين است: كافرانى كه در مجاورت و نزديكى مسلمانان قرار داشتند، طايفه «ديلم»(30) بودند.(31)

عقوبت پندار نادرست درباره امامت

با توجه به اهميت مسئله امامت، كه از پايه هاى اعتقادى شيعه، و ضروريات دين مبين اسلام است، عمران بن عبدالله قمى از امام صادق علیه‌السلام حديثى را نقل كرده است كه حضرت سه دسته را، به دليل پندار غلط و سستى در امر امامت، سزاوار عذاب خدا دانسته اند، و آن‌ها را در رديف كسانى قرار داده اند كه هيچ بهره اى از اسلام نبرده اند.

  • 1- كسى كه به دروغ ادعاى امامت كند.
  • 2- كسى كه امام حقيقى را انكار كند.
  • 3- كسى كه دو گروه فوق را مسلمان بداند.(32)

لحظه تسليم

عمران بن عبدالله قمى، پس از روزگارى تلاش، سرانجام تسليم امر الهى شد و با كوله بارى از اخلاص و ارادت به خاندان نبوت علیهم‌السلام راه زندگى جاودان را در پيش گرفت، تا در سرمنزل ابديت به ديدار معبودش نايل آيد.

از تاريخ درگذشت او گزارشى در دست نيست؛ اما به دليل اين كه عمران از ياران امام صادق علیه‌السلام بوده و سال شهادت حضرت 148 هجرى قمرى است، چنانچه عمران بعد از شهادت امام علیه‌السلام از دنيا رفته باشد، تاريخ وفاتش به نيمه دوم قرن دوم هجرى برخواهد گشت و در صورتى كه قبل از شهادت حضرت، دعوت حق را لبيك گفته باشد، زمان رحلتش نيمه اول قرن دوم هجرت خواهد بود.

محل دفن عمران نيز همانند بسيارى از زواياى ديگر زندگيش نامعلوم است.

پى نوشت

(1). رجال، شيخ طوسى، ص 256.

(2). تنقيح المقال، ج 2، ص 184.

(3). معجم رجال الحديث، ج 10، ص 195.

(4). رجال، كشى، ص 333، رقم 608.

(5). رجال، شيخ طوسى، ص 143.

(6). همان، ص 150-340.

(7). رجال، برقى، ص 52.

(8). ستارگان حرم، ج 8.

(9). رجال، شيخ طوسى، ص 107.

(10). رجال، برقى، ص 28.

(11). رجال، نجاشى، ص 53.

(12). رجال، كشى، ص 281.

(13). ستارگان حرم، ج 6.

(14). رجال، علامه حلى، ص 115.

(15). رجال، شيخ طوسى، ص 234 و رجال، برقى، ص 24.

(16). معجم رجال الحديث، ج 20، ص 143، رقم 13738.

(17). رجال، برقى، ص 51.

(18). رجال، شيخ طوسى، ص 391.

(19). رجال، كشى، ص 505.

(20). الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 6، ص 366، رقم 2266.

(21). رجال، شيخ طوسى، ص 256.

(22). همان، و رجال، كشى، ص 333: (عن ابان بن عثمان قال: اقبل عمران بن عبدالله القمى على ابى عبدالله علیه‌السلام. فقرّبه ابوعبدالله علیه‌السلام فقال: كيف انت؟ و كيف ولدك؟ وكيف اهلك؟ وكيف بنو عمك؟ وكيف اهل بيتك؟ ثم حدّثه مليّاً، فلما خرج قيل لابى عبدالله علیه‌السلام من هذا؟ قال: نجيب من قوم النجباء، مانصب لهم جبّار إلا قصمه الله).

(23). اختصاص، ص 69: (...عن حماد الناب قال: كنا عند ابى عبدالله علیه‌السلام بمنى، و نحن جماعة اذ دخل عليه عمران بن عبدالله القمى، فسأله و بره و بشه، فلمّا اَن قام، قلت: لابى عبدالله علیه‌السلام من هذا الذى بررته هذا البر؟ فقال: هذا من اهل بيت النجباء. ما اراد بهم جبّارٌ من جبابرة إلا قصمه اللّه).

(24). رجال، كشى، ص 333.

(25). اختصاص، ص 68: (...عن بعض الكوفيين، قال: كنت بمنى اذا اقبل عمران بن عبدالله القمى و معه مَضارب للرجال والنساء، و فيها كنف، فضربها فى مَضرب ابى عبدالله علیه‌السلام، اذ اقبل ابوعبدالله علیه‌السلام و معه نسائه، فقال: ما هذا؟ فقلت: جعلت فداك، هذه مَضارب ضربها لك عمران بن عبدالله القمى، قال: فنزل بها، ثم قال: يا غلام عمران بن عبدالله القمى، قال: فأقبل، فقال: جعلت فداك، هذه مضارب التى امرتنى ان اعملها لك، فقال: بِكم ارتفعت؟ فقال له: جعلت فداك، ان الكرابيس من صنعتى و عملتها لك، فانا احب جعلت فداك، ان تقبلها منى هدية، و قد ردوت المال الذى اعطيتنيه، قال: فقبض ابو عبدالله علیه‌السلام على يده ثم قال: اسأل الله تعالى ان يصلّى على محمد و آل محمد و ان يظلك يوم لاظل الا ظله).

(26). تنقيح المقال، ج 2، ص 350.

(27). رجال، علامه حلى، ص 125-124.

(28). معجم رجال الحديث، ج 13، ص 154، رقم 9070.

(29). سوره توبه/123: «يا ايها الذين آمنوا قاتلو الذين يلونكم من الكفار وليجدوا فيكم غلظة و اعلموا ان اللّه مع المتقين».

(30). ديلم: گويا طايفه اى از كفار حوزه درياى خزر بوده اند و...(المنجد)

(31). تهذيب الاحكام، ج 6، ص 174، ح 23. (...عن يعقوب القمى عن اخيه عمران بن عبدالله القمى عن جعفر بن محمد علیه‌السلام فى قول الله عز و جل قاتلوا الذين يلونكم من الكفار. قال: الديلم).

(32). وسايل الشيعه، ج 28، ص 349، ح 34936: (...عن مرزبان القمى عن عمران الاشعرى عن جعفر بن محمد علیه‌السلام انه قال: ثلاثة لاينظرالله اليهم، ولايزكيهم، و لهم عذاب اليم، من زعم انه امام و ليس بامام، و من زعم فى امام حق انه ليس بامام و هو امام، و من زعم ان لهما فى الاسلام نصيباً) «عمران از امام صادق علیه‌السلام روايت مى كند كه حضرت فرمود: سه گروه را خداوند به آن‌ها نگاه نمى كند. آن‌ها را پاك نكرده و نمى بخشد. و براى آنان عذابى دردناك مهيا مى سازد. 1- كسى كه مى پندارد امام است در حالي كه امام نيست. 2- كسى كه امام حقيقى را امام نمى پندارد. 3- كسى كه بپندارد اين دو گروه از اسلام بهره اى برده اند».

منابع

على محمدى‌يدك، ستارگان حرم، جلد 9