علی آل اسحاق

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۴۵ توسط Mohammadi (بحث | مشارکت‌ها) (استادان)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
۲2۰px
نام کامل على آل اسحاق
زادروز 25 تیر 1318 شمسی
زادگاه خوئین - زنجان
وفات 25 خرداد 1380 شمسی
مدفن قم - گلزار على بن جعفر علیه السلام

Line.png

اساتید

آیت الله آقا جواد تبريزى، آيت الله حسين راستى كاشانى، آيت الله حسين وحيد خراسانى، آیت الله شهيد محمدباقر صدر، آیت الله خویی و امام خمینی

شاگردان

شيخ صلاح الدين

آثار

قرائت امام خمينى از ولايت مطلقه فقيه يا حكومت جهانى فرامين الهى، اصول خودسازى يا اخلاق در مكتب وحى الهى و ...


آیت الله آل اسحاق (1422 - 1358 ق) (1380 - 1318 ش) از مبارزین انقلابی و مجتهدین معاصر بود که زهد و پارسايي او زبانزد و كاملاً به زخارف دنيا بي‏ توجه بود. با وجود اين كه موقعيت رسيدن به پست‏ها و مقامات متعددي داشت، ترجيح مي ‏داد ساده زندگي كند. ایشان یکی از شاگردان و ملازمان امام خمینی در نجف بود. که در آخرین جمعه خردادماه 1380 در قم رحلت کرد.


ولادت

وى در 25 تير سال 1318 ش. در خوئين، از توابع زنجان در خانواده ای مذهبى به دنیا آمد. پدر وى حاج شيخ عبدالكريم خوئينى، از عالمان بزرگ عصر خود بشمار مى رود. وى از شاگردان مرحوم آخوند خراسانى بود. روحيه مبارزاتى شديدى داشت و با عمال و وابستگان حكومت طاغوتى رضاخان، كه با منافع مردم در تضاد بود، به شدت مقابله مى كرد؛ به عنوان نمونه در مقابل دو خان، كه مى خواستند زمين هاى كشاورزى مردم را به تصرف خود درآورند، ايستادگى كرد و توانست آنان را از تصرف در اموال مردم بازدارد.

تحصيل

آیت الله آل اسحاق از طفولیت وارد حوزه علمیه شد و با علما و فضلای آن حوزه‌ی سترگ دمساز گشت

هجرت به قم

على از همان هشت سالگى كه با پدر به قم آمد، شروع به تحصيل نمود و مقدمات را در محضر آيت الله سيد حسين بُدَلّا(رئيس ائمه جماعات) و استادان ديگر به پايان برد.

هجرت به نجف

ایشان پس از 8 سال اقامت تحصیلی در قم، در شانزده سالگى در سال 1334 شمسی در حالى كه دو سال از فوت پدر مهربانش مى گذشت، تصميم گرفت به عراق برود و در آن جا به تحصيل ادامه دهد؛ اما تيرگى روابط دو كشور ايران و عراق، باعث شد كه اين سفر انجام نشود. به همين سبب به حضرت معصومه سلام الله علیها پناه برد و با توسل به آن حضرت، توانست مجوز اقامت در عراق را دريافت كند و به عتبات عاليات سفر نمايد. او به نجف اشرف مى رود و در مدرسه آيت الله بروجردى اقامت مى گزيند.

اساتید

آقا شيخ على آل اسحاق در نجف اشرف در محضر شيخ صدراى بادكوبه اى «مكاسب» را فراگرفت و كتاب «رسائل» را، به همراه 3 نفر ديگر به طور خصوصى در محضر آيت الله آقا جواد تبريزى، آموخت. وى جلد اول «كفايه» را نزد آيت الله حسين راستى كاشانى، آيت الله حسين وحيد خراسانى، آيت الله حاج شيخ على فلسفى و جلد دوم آن را با پيشنهاد آيت الله محمدباقر حكيم نزد آيت الله شهيد محمدباقر صدر به اتمام رساند.

وى كه به مقام علمى شهيد صدر پى برده بود، در جلسات درس ديگر او، كه كتاب هاى «فلسفتنا»، «اقتصادنا» و برخى مباحث ديگر را تعليم مى داد، شركت مى كند و همان دروس را در مسجد هندىِ نجف براى عموم محصلين تدريس مى نمايد. شيخ على، «شرح تجريد» رادر محضر آيت الله شهيد سيد اسدالله مدنى و فلسفه را در محضر آيت الله شيخ عباس قوچانى و همچنين علم طب را از مرحوم سيد حسين حكيم فراگرفت. به علاوه، دو سال در درس خارج فقه آيت الله سيد ابوالقاسم خوئى و سيد محمود شاهرودى شركت جست و سپس به مدت 12 سال، دو دوره درس خارج فقه آيت الله ميرزا محمدباقر زنجانى را گذراند.

پس از تشريف فرمايى امام خمينى به نجف، در درس خارج فقه ايشان و نيز در درس «ولايت فقيه» امام شركت كرد و تا سال 1353 شمسی كه حكومت بعث عراق امام را دستگير كرد، در محضر ايشان بود.

اجازه اجتهاد

وى دروس حوزه را تا رسيدن به مرحله اجتهاد ادامه داد و به گفته خانواده ايشان، از دو عالم بزرگ: آيت الله سيد محسن حكيم و آقا بزرگ تهرانى، اجازه اجتهاد گرفت.

فعالیت ها

وى در زمان مرجعيت آيت الله حكيم، نماينده ايشان در استان موصل عراق در شهرهاى سنجار و طلع‌فر بود و به مدت 11 سال در فصل تابستان، دهه محرم، دهه صفر و ماه رمضان به آن جا مى رفت. از آن جا كه مردم آن مناطق كرد بودند، او قبل از اعزام در طى سه ماه زبان كردى را فرامى گيرد. شيخ على، در ايام تبليغ، در جلسات مناظره و مباحثه با اهل سنت آن ناحيه شركت مى جست. اين تلاش ها، باعث گرايش و جذب عده زيادى به مذهب تشيع گرديد؛ به طورى كه توانست مسجد و مدرسه علميه بسازد.

پس از رحلت آيت الله حكيم وى نمايندگى امام خمینی در همان منطقه را بر عهده گرفت.

فعاليت هاى فرهنگى و مبارزاتى

آقا شيخ على آل اسحاق نيز مانند بسيارى از روحانيون ديگر كه مردم را به انقلاب فرامى خواندند، هميشه در سفرهاى تبليغى خود، ضمن تبيين اهداف نظام اسلامى، مردم را با انقلاب و امام آشنا مى كرد. در همين راستا وقتى در شهر خرم آباد در مسجد علوى سخنرانى نمود و مواضع انقلاب را بيان كرد، دستگير شد.[۱]

در اوايل سال 1356 ش. به مدت 3 ماه در، يافت آباد تهران به تبليغ و فعاليت هاى فرهنگى و مذهبى پرداخت. همچنين، صندوق قرض الحسنه اى تأسيس كرد تا سهمى در رفع مشكلات مادى مردم آن جا داشته باشد.

همزمان با پيروزى انقلاب در شهر سنجان، واقع در استان مركزى مشغول تبليغ شد. پس از پيروزى انقلاب بر اساسِ احساسِ وظيفه و با تجربه اى كه در مناطق سنى نشين داشت، به استان سيستان و بلوچستان سفر كرد و با تشكيل بسيج مردمى و ايجاد وحدت ميان شيعه و سنى، توانست توطئه هاى ضدانقلاب را در آن سامان خنثى كند. نتيجه فعاليت هاى وى، تصرف صدا و سيماى آن ناحيه به دست نيروهاى انقلاب بود و از آن طريق خبر پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى با شور و شعف خاصى به گوش هموطنان رسيد. پس از آرام شدن اوضاع، به استان مركزى بازگشت و در سمت مسئول كميته انقلاب اسلامى همان منطقه به فعاليت خود ادامه داد.

آشوب هاى كردستان موجب شد كه شيخ على چندين بار براى ايجاد آرامش در آن منطقه، با نيروهاى تحت فرمان خود به آن جا برود. پس از آن به تهران دعوت شد و مسئوليت بخش فرهنگى كل كميته هاى انقلاب اسلامى را بر عهده گرفت. با پيروزى انقلاب اسلامى، عده زيادى به دنبال فرصت بودند تا اين انقلاب نوپا را تضعيف كنند و آن گونه كه مى خواهند، انقلاب را تغيير دهند. آنان براى رسيدن به همين هدف، جوانان پاكدل و ساده را فريفته، با شعارها و افكار انحرافى، آنان را گمراه مى ساختند.

شيخ على آل اسحاق كه اين خطر را به خوبى حس كرده بود، به مقابله با اين جريان برخاست و با پاسخ به شبهات و جذب جوانان نقشه هاى آنان را خنثى مى ساخت. وى بعدها نيز در ارگان هاى مختلف، از جمله: سپاه پاسداران، جهاد سازندگى، اداره بهدارى و بهزيستى در شهرهاى مختلف كلاس هايى را تشكيل داد. گذشته از اين ها، شيخ على دو سفر تبليغى نيز به خارج از كشور داشت؛ يك بار به آذربايجان سفر كرد و بار ديگر به لبنان رفت. همچنين مدت 10 تا 11 سال از طرف آيت الله گلپايگانى امام جماعت مسجد اباذر واقع در منطقه زاويه قم بود. او رابطه بسيار صميمى با جوانان مخصوصاً طلاب جوان داشت؛ به طورى كه حتى در اردوهاى زيارتى نيز همراه آنان بود.

فعاليت اقتصادى

اگر چه وى در طول عمر خود فعاليت هاى فرهنگى، مبارزاتى داشت، اما بنا بر احساس وظيفه در برابر اقشار كم درآمد و طلاب، اقدام به فعاليت هاى اقتصادى كرد. يكى از آن فعاليت ها، گرفتن امتياز صادرات و واردات از طريق مرز آذربايجان بود. وى درآمد حاصله را در امور فرهنگى و حمايت از طلاب و ديگر موارد لازم صرف نمود. همچنين به منظور خدمت به طلاب، يكى از مؤسسين تعاونى طلاب نيز بود.

حضور در جنگ

او كه براى پيشبرد اهداف اسلام از هيچ كارى دريغ نورزيده بود، وقتى جنگ نابرابر عراق بر ايران تحميل شد، باز هم وظيفه خود را به خوبى انجام داد و بارها و بارها در جبهه هاى حق عليه باطل شركت جست و دوشادوش رزمندگان اسلام اسلحه به دست گرفت و به ستيز با دشمنان دين خدا برخاست.

وى در تشكيل بسيج عشاير و سازماندهى نيروهاى مقاوم بومى در منطقه جنوب نيز نقش خود را به خوبى ايفا نمود و اگر چه به سبب كسالت جسمانى نتوانست به طور دائم تا پايان جنگ در جبهه ها حضور يابد، اما در اين راه مقدس فرزند رشيدش (محمدجواد آل اسحاق) و داماد و برادرزاده خود (مهندس ابوالحسن آل اسحاق) را تقديم اسلام كرد. و خم به ابرو نياورد و بدين شكل دِين خود به انقلاب و اسلام را ادا كرد.

ويژگى هاى اخلاقى

زندگى اش رنگ خدايى داشت و اين، در اعمال و رفتارش هويدا بود. رابطه روحى و معنوى با ائمه اطهار داشت. زهد و پارسايى او زبانزد و كاملاً به زخارف دنيا بى توجه بود. با وجود اين كه موقعيت رسيدن به پست ها و مقامات متعددى داشت، ترجيح مى داد ساده زندگى كند. هر كس وارد منزلش مى شد؛ ساده زيستى را به خوبى در او و زندگى اش مشاهده مى كرد. با اهل خانه بسيار مهربان بود. خانواده اش چنان با اخلاق خوش و رفتار اسلامى او انس داشتند كه تحمل فقدان او، برايشان، بسيار دشوار بود.

شاگردان

وى در عراق كلاس درسى داير كرده بود و عده زيادى از طلاب اهل تركيه در مجلس درس وى حضور مى يافتند كه شيخ صلاح الدين (رهبر مبارز تركيه اى) يكى از آنان است. وى پس از انقلاب در دانشگاه هاى مختلف از جمله: دانشگاه شهيد بهشتى تهران، دانشگاه تبريز و دانشكده امام حسين علیه السلام به فعاليت پرداخت و به عنوان استاد دانشگاه، معارف دين اسلام را براى دانشجويان مطرح مى كرد. همچنين در مدارس علميه از جمله: مدرسه امام خمينى، مدرسه حجتيه (براى طلاب خارجى)، مدرسه الهادى و مدرسه صدوقى(براى طلاب ايرانى) درس اخلاق و دروس ديگر مى گفت.

فقه و اصول را نيز در خانه اش تدريس مى نمود. همچنين براى پاسخ به شبهه هاى مطرح شده، كلاسى در مدرسه فيضيه تحت عنوان «احكام اجتماعى قرآن و تبيين مسائل روز» تشكيل داده بود.

آثار قلمى

يكى از ويژگى هاى اين مرد بزرگ تأليفات متنوع و مفيد، با وجود فعاليت هاى فرهنگى سياسى است. تأليفات وى بدين قرار است:

  • 1. اسلام از ديدگاه دانشمندان جهان؛
  • 2. آشنايى با مكتب وحى (مسيحيت)؛
  • 3. مسئوليت امت از ديدگاه امام؛
  • 4. جبهه يا دانشگاه خودسازى؛
  • 5. كنترل زبان؛
  • 6. ياد خدا عامل انقلاب؛
  • 7. اخلاق و رفتار يا اصول تزكيه و حكمت (دوره ويژه جهادسازندگى)؛
  • 8. اصول خودسازى يا اخلاق در مكتب وحى الهى. (كه جهت تدريس در دانشگاه شهيد بهشتى نگاشته شده بود)؛
  • 9. زمينه اسلام شناسى، ايدئولوژى در سنگر بسيج عشاير دزفول.

وى آثار ديگرى نيز دارد كه به چاپ نرسيده است؛ از جمله:

  • 1. قرائت امام خمينى از ولايت مطلقه فقيه يا حكومت جهانى فرامين الهى؛
  • 2. تقريرات اصول فقه مرحوم آيت الله العظمى محمدباقر زنجانى؛
  • 3. النكاح على المذاهب الخمسه (عربى)؛
  • 4. الفقه الاسلامى (الحلقه الاولى، عربى)؛
  • 5. آخرين نظريات علماى اصول در محور كفاية الاصول از مرحوم آخوند تا امام؛
  • 6. مبانى فكرى امام امت يا اصول سياسى، اجتماعى اسلام؛
  • 7. بهترين راهنماى حج (مطابق با فتاواى امام خمينى)؛

وفات

اين مرد مجاهد و نستوه در روز جمعه 25 خرداد سال 1380 ش. در اثر سکته قلبی دار فانى را وداع گفت و پيكرشان روز شنبه 26 خرداد با شركت گسترده مردم از مسجد امام حسن عسکری علیه السلام تا حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها تشييع شد. پس از تشييع، بدن مطهرش در گلزار على بن جعفر علیه السلام، در قطعه مخصوص پدر شهيدان به خاك سپرده شد.


پانویس

  1. اسناد انقلاب اسلامى، ج 2، ص 387.


منبع

آرشیو عکس و تصویر