شهید آیت الله سعیدی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
(آرشیو عکس و تصویر)
 
(۱۰ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی''' (۱۳۰۸ - ۱۳۴۹ ش)، از عالمان مجاهد و شهید در راه انقلاب اسلامی است.
'''منبع:''' تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 2، صفحه 742
+
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = سید محمدرضا سعیدی
 +
||تصویر= [[پرونده:Saeedi.jpg|230px]]
 +
||زادروز =  ۱۳۰۸ شمسی
 +
|زادگاه = [[مشهد]]
 +
|وفات =  ۱۳۴۹ شمسی
 +
|مدفن = [[قم]] - قبرستان وادی السلام
 +
|اساتید =  حضرات آیات: شیخ کاظم دامغانی، شیخ هاشم قزوینی، [[شیخ مجتبی قزوینی]]
 +
|شاگردان =
 +
|آثار =
 +
}}
 +
==تحصیلات==
 +
آیت الله سعیدی متولد سال ۱۳۰۸ در [[مشهد]] بود. ایشان ابتدا به فرا گیری [[ادبیات عرب]] و مقدمات [[علوم اسلامی]] پرداخت و در مشهد از دروس [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] استادان بزرگی چون حاج شیخ کاظم دامغانی، مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج شیخ مجتبی قزوینی تلمذ کرد.
  
'''نویسنده:''' حسن ابراهيم‌زاده
+
برای طی مراحل بعدی [[علوم اسلامی]] عازم [[حوزه علمیه قم|حوزه علمیه قم]] شد و در آن شهر در محضر اساتید بزرگی نظیر آیت الله العظمی [[آیت الله بروجردی|بروجردی]] (ره) و آیت الله العظمی [[امام خمینی]] (ره) حاضر شد و سرانجام با زحمات طاقت فرسا و تلاشهای پیگیر به درجه [[اجتهاد]] نائل آمد.
 +
==فعالیتهای سیاسی و اجتماعی==
  
'''طلوع فریادگر'''
+
آیت الله سعیدی علاوه بر ادامه تحصیل و تدریس طلاب به مسافرتهای تبلیغی نیز همت گماشت و در طی یکی از همان سفر ها یکبار در آبادان به خاطر سخنرانی افشاگرانه ضد رژیم به زندان افتاد، اما در اثر تلاش [[آیت الله بروجردی]] (ره) از زندان آزاد شد. پس از این ماجرا در پی درخواست گروهی از ایرانیان مقیم [[کویت]] برای تبلیغ [[اسلام]]، که خواستار عالم صالح و مبلغ توانایی بودند. این ماموریت و رسالت به آیت الله سعیدی واگذار شد و ایشان برای تبلیغ [[دین]] به کویت عزیمت نمود و مدتی در این کشور مشغول انجام امور تبلیغی شد.
  
در زمانی كه محو فرهنگ ملی اسلامی ‌‌مردم آغاز شده بود و در سایه سرنیزه‌های قزاق‌ها سكوت در كوچه‌ها مستانه عربده می‌‌كشید در تاریخ 1308 ش. در نوغان [[مشهد]] صدای نوزادی نه تنها سكوت خانه را شكست بلكه فریادی شد ماندگار و جاوید بر علیه سكوت و خفقان.
+
برخی دیگر از فعالیتهای این شهید بزرگوار عبارتند از:
  
'''در حوزه نور'''
+
- فعالیت مؤثر در بسیج علما و مراجع جهت آزادی [[امام خمینی]] از زندان در سال ۱۳۴۱: همه هستی آیت الله سعیدی در وجود [[امام خمینی]] خلاصه شده بود و او زندگی را بی خمینی پوچ می دانست و هیچ روزی را بی زمزمه نام او سپری نمی کرد. ایشان درباره عظمت و مقام امام خمینی می فرمایند: «آنچه امام خمینی را پیشوای امت قرار داد غیر از علم و [[تقوا]] و [[شجاعت]]، ساده زیستی و غمِ محرومین خوردنِ او بود و این اختصاص به ایشان ندارد. هرکس در هر زمانی بتواند این ویژگی ها را در خود جمع کند، بلاشک او مقتدای مردم خواهد شد».
  
سید احمد پدر وی به پاس قدردانی از رضای آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم كه پس از سال‌ها فرزند پسری را به او هدیه كرده بود نام زیبای محمدرضا را بر او نهاد و برای تحویل دادن او به مكتب حیاتبخش حوزه به تعلیم و تربیت وی پرداخت. زمانی سید محمدرضا به اقیانوس حوزه گام نهاد كه هر كس دم از مذهب می‌‌زد آینده‌اش قلم سرخ می‌‌خورد تا چه رسد كه در ترویج آن عبای پیامبر را بر دوش كشد.
+
- [[امام جماعت‌|امام جماعت]] مسجد موسی ابن جعفر علیه السلام از سوی امام خمینی رحمه الله
  
سید محمد پس از پایان ادبیات دروس حوزه را با جدیت و پشتكار پی گرفت و روزها و ماهها را با كتاب و قلم سپری كرد. گرچه در «منطق» محمد رضای جوان در مقابل سكوت زمانه اش فریاد بود و «اصول» را خط و راهی می‌‌دانست كه جدش حسین علیه السلام از خانه خدا (كعبه) تا خدا (كربلا) ترسیم ساخته بود ولی [[منطق]] و [[اصول]] را نزد فرزانگان و استادان نامی ‌‌آن زمان چون ادیب نیشابوری، شیخ هاشم و شیخ مجتبی قزوینی كه آوازه نام آنان همه جا را فراگرفته بود آموخت. در این دوره انتخاب همسر از خاندان طباطبایی كه از نوادگان میرزای شیرازی آن فریادگر نامی ‌‌كه بیگانه ستیز عصر خود بشمار می‌‌رفت خود نشانی دیگر از انتخاب راه پرحادثه او بود.
+
- ممنوع المنبر شدن از سوی رژیم شاه به دنبال فعالیتهای روشنگرانه در مسجد موسی بن جعفر علیه السلام
  
سعیدی پس از پایان دروس سطح و بهره‌مند شدن از استادان نامدار حوزه [[مشهد]] راهی [[قم]] شد و در درس مرجع عالیقدر شیعه آیت الله بروجردی شركت كرد و از محضر پرفیض كسب [[معرفت]] نمود. اما در این هنگام آوازه رادمردی به نام حاج آقا «روح‌الله» سعیدی را به درس او كشید، سعیدی به محض ورود به درس او گمشده خود را یافت و همه چیزش را به نگاهش باخت، سعیدی احساس می‌‌كرد كه هر جا مراد او حضور می‌‌یابد سكوت رخت برمی‌‌دارد. و این سرآغاز فریادش شد. عشق و علاقه سعیدی نسبت به امام در هیچ قاموسی نمی‌‌گنجد و هیچ واژه‌ای توان ترسیم آن را ندارد و این عشق و علاقه تنها یكطرفه نبود چرا كه امام در نامه‌ای به او واژه‌ها را ناتوان‌تر و علیل‌تر از آن می‌‌داند كه با كمك آن ها محبت خود را به نشان دهد و در قسمتی از آن چنین می‌‌نویسد: «من از افرادی مثل شما آن قدر خوشم می‌‌آید كه شاید نتوانم عواطف درونی را آن طور كه هست ابراز كنم من قادر نیستم عواطف امثال شما را جواب بدهم لكن خداوند متعال قادر است».
+
- دستگیری در سال ۱۳۴۲ به دنبال مبارزات پیگیر در شروع نهضت اسلامی
  
'''تجربه زندان'''
+
- زندانی شدن به مدت ۶۱ روز به دنبال سخنرانی علیه رژیم اشغالگر [[قدس]]
  
امام كه قبل از آغاز نهضت روحانیت طوفانی را در وجودش به پا كرده بود شاهد اولین تجربه زندان وی گشت او كه به اتفاق آقای خزعلی، آقای مكارم و آقای سبحانی و آقای دوانی برای سفری تبلیغی به خوزستان رفته بود در «خسروآباد» آبادان شیشه عمر پشه سكوت را سیمرغ‌وار به سنگ زد و برای اولین بار میله‌های سرد زندان را تجربه كرد كه با وساطت فضلاء پس از چندی از زندان آزاد گشت.
+
- دستگیری و انتقال به زندان قزل قلعه در پی صدور اعلامیه و مخالفت با سرمایه گذاری آمریکاییها در سال ۱۳۴۹.
  
'''جرقه قیام'''
+
[[پرونده:Saiidy.jpg|thumb|left|زندگینامه شهید آیت الله سعیدی]]
 +
==ویژگی‌های اخلاقی==
  
لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و عكس‌العمل اعلامیه‌های شدیداللحن امام و سرآغاز قیام روحانیت و مردم به رهبری امام گشت كه دستگاه اوج رذالت حوزه در مدرسه طالبیه تبریز و فیضیه [[قم]] به تصویر كشید سعیدی كه خود در این نهضت شركت كرده بود پس از فروكش كردن تهاجمات دستگاه به همراه برخی از فضلاء قم روانه كویت شد كه روز 11 [[محرم]] همان سال از فاجعه خونین 15 خرداد و دستگیری امام باخبر شد.
+
هنر مردان بزرگ الهی ساده زیستی و غم خواری و همراهی با محرومان است و اگر این هنر همراه با خلوص الهی باشد سلاحی قوی برای فتح دل های مردم و هدایت آنان به راه [[حق]] و حقیقت خواهد شد. شهید سعیدی نیز از زمره همان رادمردانی بود که روح خود را با این خصائص صفا داده بود. فرزند شهید در این مورد می گوید: «یکی از روزها که از مسجد موسی بن جعفر علیه السلام [[تهران]] به منزل آمدند، دیدیم عبا روی دوششان نیست. از او پرسیدیم پس عبایتان چه شد؟ فرمودند: سر راه مرد فقیری را دیدم که از سرما می لرزد؛ عبایم را روی دوشش انداختم. من دیدم که حالا قبا دارم و فعلاً به عبا احتیاج زیادی ندارم. پس نباید فرد مسلمانی از سرما بلرزد و من هم عبا داشته باشم و هم قبا. یکی برایم کافی بود».
  
خشم سرپای وی را گرفت نخست با دیگر فضلای ایرانی نامه‌هایی را به آیت الله حكیم و آیت الله خویی نگاشت اما روح بی‌آرام او مانع آن شد كه تنها به این مقوله اكتفا كند و با شناخت كامل از دستگاه اطلاعاتی قوی شاه در كویت به حسینیه «فحیعل» بازگشت و نیروهای اطلاعاتی را به تعجب واداشت. او كه می‌‌دانست در بازگشت توسط دستگاه امنیتی كشور دستگیر می‌‌شود تا آزادی امام در كویت در خانه حجت الاسلام سید عباس مهری ماندگار شد به گزاف نرفته‌ایم اگر بگوئیم سعیدی هم بند امام و هم سلول امام بود چرا كه آن روز كه امام به زندان گام نهاد، سعیدی هم با سخنرانی آتشین در كویت زندانی شد.
+
==شهادت==
 +
 +
زمانی که مسئله سرمایه گذاری امریکایی ها کیان ملت [[ایران]] را تهدید می کرد، شهید والامقام آیت الله سعیدی به خروش آمد و در نامه ای خطاب به علما و بزرگان، آنان را به صادر کردن [[فتوا]] علیه این قراردادهای ننگین دعوت نمود و با این عمل خود بر پیکره فاسد دژخیمان پهلوی لرزه انداخت و همین امر موجب دستگیری و انتقال وی به زندان قزل قلعه شد. سرانجام در بیست خرداد سال ۱۳۴۹ شمسی پس از ده روز شکنجه شدید، در حالی که عمامه سیاهش را به دور گردنش پیچیده بودند، به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید.
  
سعیدی [[صفر]] سال بعد مخفیانه و با لباس‌های مبدل كویت را به قصد ایران ترك كرد، از آن جا كه در بینش سعیدی بیرون آمدن یك طلبه از لباس روحانی كاری منحوس بشمار می‌‌رفت نامه‌ای به این مضمون به امام نوشت. «سیدی و مولای با قیافه منحوس وارد [[قم]] شده‌ام و اجازه ملاقات می‌‌خواهم.» امام نیز با روی گشاده سعیدی را به حضور پذیرفت و مرید و مراد پس از ماه‌ها همدیگر را در آغوش گرفتند.
+
وقتی خبر شهادت آیت الله سعیدی به [[امام خمینی]] در [[نجف|نجف اشرف]] رسید، آن رهبر فرزانه بسیار متأثر شدند و در اعلامیه ای نوشتند: «این تنها مرحوم سعیدی نیست که با این وضع اسف انگیز در گوشه زندان از پای درمی آید، بلکه چه بسا افراد مظلوم و بی گناه به جرم حق گویی در سیاه چال های زندان مورد ضرب و شتم و شکنجه های وحشیانه و رفتار غیرانسانی قرار می گیرند. من قتل فجیع این سید بزرگوار و فداکار را که برای حفظ مصالح مسلمین و خدمت به [[اسلام]] جان خود را از دست داد، به ملت اسلام عموما و به خصوص به ملت ایران تعزیت می دهم».
 +
==منابع==
  
'''تبعید خورشید'''
+
*حسن ابراهیم‌زاده، شهید آیت الله سعیدی، تلخیص از کتاب [[گلشن ابرار (کتاب)|گلشن ابرار]]، جلد ۲، صفحه ۷۴۲.
 +
*مروری بر زندگی نامه شهید آیت الله سعیدی، در دسترس در [http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=210155 سایت تبیان] تاریخ بازیابی: ۲۵ آذر ماه ۱۳۹۲.
  
عكس العمل شدید امام در مقابل لایحه خفت بار كاپیتولاسیون در مهرماه 1342 منجر به تبعید امام به تركیه و سپس [[نجف]] گشت... هشدار سعیدی با دهها تن از فضلاء دیگر حوزه [[قم]] در نامه‌ای به هویدا به سال 30/7/44 نشانگر پیگیری او و دیگر فضلای قم برای بازگرداندن حضرت امام بود. سعیدی تنها فرستادن نامه، اظهار همدردی و همراهی با امام را در قالب نوشته‌ها كافی نمی‌‌دانست بلكه احساس می‌‌كرد كه امام را باید به حوزه علمیه نجف شناساند. از این رو مخفیانه و از راه‌ها و گذرگاه‌های مخفی مرز به [[عراق]] و به [[نجف]] اشرف رفت. او در یكی از مدارس علمیه طی جلساتی بر فراز منبر به معرفی چهره واقعی امام و بعد علمی ‌‌ایشان پرداخت و با بیان شخصیت مرادش بر شمار مریدانش افزود.
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:سیدسعیدی (4).jpg|شهید سید محمدرضا سعیدی در جوانی
 +
پرونده:سیدسعیدی (3).jpg|شهید سید محمدرضا سعیدی
 +
پرونده:سیدسعیدی (5).jpg|شهید سید محمدرضا سعیدی
 +
پرونده:سیدسعیدی (6).jpg|شهید سید محمدرضا سعیدی
 +
پرونده:سیدسعیدی (2).jpg|قبر شهید سید محمدرضا سعیدی در وادی السلام [[قم]]
 +
پرونده:سیدسعیدی (1).jpg|آرامگاه شهید سید محمدرضا سعیدی
 +
</gallery>
  
'''سعیدی در مسجد امام هفتم علیه السلام'''
+
[[رده:علمای قرن چهاردهم|سعیدی،سید محمدرضا]]
 
+
[[رده:علمای شهید]]
سعیدی در فراق امام ماندن خود را در [[قم]] به صلاح نهضت روحانیت نمی‌‌دانست و بر آن شد كه فریاد بر علیه نظام را به گوش سایرین برساند از این رو نخست به تفرش رفت و در آن جا به افشاگری فجایع رژیم سفاك پهلوی پرداخت در این زمان بود كه از سوی مردم تهران برای اقامه [[نماز جماعت]] و سخنرانی در مسجد امام موسی بن جعفر علیه السلام دعوت شد. سعیدی این فرصت طلایی را از دست نداد چرا كه پایتخت را محلی خوب برای فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی خود دانست سال 1345 ش. كه سال ورود سعیدی به محله غیاثی در مسجد امام موسی بن جعفر علیه السلام در میدان خراسان بود نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی‌‌ است. امام در همان روزهای نخست با فرستادن نامه‌ای به سعیدی حركت او را مورد تایید قرار داد و چنین نگاشت: «از این كه تهران تشریف برده‌اید از جهتی خوشوقت شدم چون مركز از هر جا بیشتر احتیاج به علماء عاملین دارد مساعی جمیله جنابعالی مورد تقدیر و تشكرات».
+
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]
 
+
[[رده:مدفونین در قم]]
سعیدی با تاسیس حوزه علمیه، تشكیل كلاس برای بانوان، تشكیلات [[امر به معروف و نهی از منكر]] و تاسیس كتابخانه فعالیت‌های حوزه را آغاز كرد. اما آن چیزی كه بیش از هر فعالیت دیگری سعیدی در آن زمان به چشم نمی‌‌آمد و در سال‌های پس از شهادت او به ثمر نشست دمیدن [[روح]] حماسه و فریاد در كالبد نوجوانان و جوانان آن محله بود. سعیدی در این سال كانون انقلاب را همچنان گرم نگه داشت و با سخنرانی‌های گرم و آتشین علناً خمینی را فریاد زد مجموعه سخنرانی‌ها و نوارهای برجا مانده او در این سال جزو گویاترین صفات تاریخ همیشه خونبار تشیع است. گزارش‌های ساواك در این سال گویای این حقیقت است كه وی در مدت سال‌های اقامت در تهران بی‌مهابا به رژیم می‌‌تاخته است. در گزارش شب 31/4/45 ساواك آمده است.
 
 
 
«طبق اطلاع واصله ساعت 30/20 روز 31/4/45 جلسه موسی بن جعفر با حضور قریب یك هزار نفر از طبقات مختلف تشكیل گردیده است. در این جلسه سعیدی ابتدا چند دقیقه درباره آیت الله خمینی و كتك زدن طلبه‌ها در [[قم]] صحبت كرد و مردم با شنیدن اسم خمینی [[صلوات]] فرستادند. نامبرده... فن حمله به یهودیان فلسطین و امریكا اضافه كرد این ها كارشان در این مملكت بالا گرفته و دستشان در همه كار باز است و كسی از آن ها جلوگیری نمی‌‌كند ولی جلسات ما را تعطیل می‌‌نمایند سه سال پیش آیت الله خمینی از دولت خواست كه اسرائیل در كشور سفارتخانه نداشته باشد ایشان این جریانات را پیش بینی می‌‌كرد.
 
 
 
ما باید برای مبارزه كردن تشكیلات داشته باشیم تا بتوانیم در مقابل دشمن مقاومت كنیم و با دولتی كه علماء ما را زندانی و تبعید می‌‌كند مبارزه نمائیم. من راهی را می‌‌روم كه [[امام حسین]] علیه السلام و رهبر عالیقدر دین ما آیت الله خمینی رفت و تا پای جان ایستادگی كرد. من حرف خود را می‌‌گویم و مبارزه را ناتمام نمی‌‌گذارم: در پی برگزاری مجلس از سوی سعیدی برای شهید سید كاظم قریشی وی به تاریخ 8/5/45 به اتهام «اقدام علیه امنیت داخلی مملكت» از طرف شهربانی دستگیر و به دست سیاه‌دلان ساواك سپرده شد. سعیدی در تاریخ 11/7/45 از زندان آزاد و استوارتر و راسخ‌تر از قبل وارد میدان شد تا بار دیگر شیشه عمر سكوت را با فریاد خویش بر سنگ زند.
 
 
 
سعیدی در بهار 1346 مخفیانه از ایران خارج شد و خود را به جوشش گاه فریاد رساند وی پس از ملاقات با حضرت امام در [[نجف]] اشرف با روحیه مضاعف به ایران بازگشت در كنار سخنرانی‌های گرم آتشین تلاش برای تشكل، چاپ استفتائات حضرت امام و راه‌اندازی نشریه‌ای به نام نشریه مسجد امام هفتم علیه السلام از فعالیت‌های دیگر اوست. كه از این نشریه‌ها می‌‌توان به جملات و نقطه نظرهای علماء در خصوص شخصیت امام اشاره كرد كه در آن زمان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود.
 
 
 
شگردهای ساواك در برخورد با سعیدی یكی از ناجوانمردانه‌ترین شگردها است. بر هم زدن مجالس او توسط اراذل و اوباش ـ قطع آب ـ و برق مسجد، تهدید و تطمیع نمازگزاران مسجد امام هفتم علیه السلام به گونه‌ای او را در محدودیتی سخت قرار داده بود تا جائی كه او در یك ماه قبل از عروج خونینش در تاریخ 18/2/49 در مسجد موسی بن جعفر علیه السلام غریبانه و مظلومانه می‌‌گوید: ...این شما هستید كه بایستی با كمك‌های مادی و معنوی خود این پناهگاه اسلام را حفظ كنید.
 
 
 
آقایان باور كنید من امسال آن قدر مجالس روضه‌خوانی زنانه رفتم تا توانستم مخارج این مسجد را تامین كنم... آخر من نمی‌‌دانم كه چرا آنقدر مردم از من فرار می‌‌كنند؟ آیا به جرم این است كه من از رهبر عالیقدر حضرت آیت الله خمینی طرفداری می‌‌كنم؟ اگر از این وضع هراس دارید باید بگویم كه نترسید این من هستم كه بایستی جواب دولت و سازمان امنیت و كلانتری را بدهم نه شما، پس در این صورت دیگر چرا از من كناره‌گیری می‌‌كنید؟
 
 
 
'''اعلامیه فریاد'''
 
 
 
در پی هجوم سرمایه‌داران غرب به سوی ایران [[حوزه علمیه]] قم طی اعلامیه در اردیبهشت ماه 1349 ضمن محكوم كردن این حركت غرب و مشی وطن فروشانه دستگاه سلطنتی به افشاگری علیه این جنایت بزرگ دست زد. سعیدی كه می‌‌دید پس از این اطلاعیه سكوتی مرگبار سراسر محافل مذهبی و روشنفكری را فراگرفته است و سكون مرز پویش و رویش انقلابی درهم نوردیده است. جنایتی بزرگتر از كاپیتولاسیون و قراردادی استعماری‌تر از شب كو در شرف تكوین است. قلم بدست گرفت و قبل از این كه شیشه عمر سكوت را بشكند با خون خود بار دیگر این جمله را امضاء كرد «ان كان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی».
 
 
 
'''حضرت آیت الله اعظم الله اجورنا و اجوركم'''
 
 
 
لابد می‌دانید كه این روزها با مطرح شدن مسئله سرمایه‌گذاری امریكائی‌ها در ایران مصیبت بسیار بزرگ و خوردكننده‌ای بر ملت این سرزمین روی آورده كه مملكت را در آستانه سقوط و نابودی قرار داده و به مضمون آیه شریفه «یكاد السموات یتفطرن منه و تنشق الارض و تخر الجبال هدا» هیئت حاكمه ستمگر عامل استعمار ایران چنان در برابر اربابان استعمارگر خود خاضع و تسلیم گردید كه طوق بندگی و عبودیت آنان را به گردن افكنده و به منظور نزدیكتر شدن به غارتگران استعمارگر جان و مال و نوامیس ملت ایران را به پیشگاهشان تقدیم می‌‌دارد هم اكنون این بندگان استعمار غرب قربانی جدیدی برای درگاه خدایان دلار و اسلحه تدارك دیده‌اند كه با تقدیم آن به طور دربست اقتصاد ما و به دنبال آن [[دین]] و سایر افتخارات ما به چنگال آنان خواهد افتاد. همانطور كه قبلا سیاست ما را قبضه كردند كه این مصائب را به دنبال خود آورده است به حق و حقیقت سوگند كه این اقدام جدید آن چنان مصیبت بزرگ و خطرناكی است كه مسائل مهمی ‌‌از قبیل امتیاز تنباكو، كاپیتولاسیون و سایر حوادث كه برای هر یك از آن ها جامعه روحانیت پیشقدم در اعتراض و مبارزه بوده و قربانیانی داده است در قبال آن كم اهمیت و كوچك است.
 
 
 
چقدر جای تعجب است كه شما پیشوایان دینی در مقابل این خطر بزرگ سكوت اختیار كرده و برای جلوگیری از آن اقدامی ‌‌نمی‌‌كنید؟ برای ما باوركردی نیست كه بگوئیم شما دین و [[آخرت]] را با زندگی چند روزه دنیا معامله كردید و خود را مشمول آیه شریفه «اتستبدلون الذی هو ادنی بالذی هو خیر» و آیه شریفه «ارضیتم بالحیوه الدنیا من الاخره» نموده باشید راستی چرا شما مهر سكوت بر لب زده‌اید؟ و در این باره چیزی نمی‌‌گوئید؟
 
 
 
خود می‌‌دانید كه موضوع سرمایه‌گذاری صهیونیست‌های آمریكایی در ایران از تاسیس سینما در [[قم]] (كه برای جلوگیری از آن چه سر و صدایی به راه انداختید) برای [[اسلام]] و مسلمین خطرناكتر است. امروز روز فریاد و اعتراض است صدای خود را با اعتراض بلند كنید، داد بزنید، فریاد كنید، یك پارچه و متحد علیه این قرارداد خائنانه مبارزه نمائید تا در پیشگاه خدا و پیشینیان بزرگ خود چون مرحوم سید جمال‌الدین اسدآبادی و مرحوم شیرازی و نیز نسل آینده رو سفید و سربلند باشید «یوم تبیض وجوه و تسود وجوه».
 
 
 
'''سعیدی خراسانی در حلقه خفاشان'''
 
 
 
اعلامه و نامه تند سعیدی خطاب به علمای شهرهای ایران رژیم منحوس پهلوی را به وحشت انداخت دستگاه اطلاعاتی رژیم به خوبی به این موضوع پی برد كه اگر دیر بجنبد سعیدی علما را به دادن فتوی علیه این قرارداد راضی می‌‌كند از این رو با بسیج نیروها خود را مهیای یك اقدام سفاكنه كرد. سپهبد مقدم به دنبال گزارش این اعلامیه دستور داد.
 
 
 
خواهشمند است دستور فرمائید نامبرده بالا را احضار و به وی تذكر داده شود از تحریك افكار عمومی ‌‌علیه اقدامات دولت خودداری نماید و در غیر این صورت تصمیمات شدیدی درباره وی گرفته خواهد شد حتما رفتار و گفتار مشارالیه را دقیقاً تحت مراقبت قرار دهند و نتیجه را اعلام دارند.
 
 
 
'''مدیر كل اداره سوم ـ مقدم'''
 
 
 
در زیر دستور مقدم ==پانویس ==
 
<references />
 
شده است. ریاست اداره یكم فرمودند: با توجه به این كه قرار است نامبرده دستگیر شود لزومی ‌‌به ارسال نامه فوق نیست «پرونده محمدرضا سعیدی بایگانی شود» خفاشان ساواك كه سال‌ها انتظار چنین روزی را داشتند خود را آماده دستگیری فریادگر حماسه‌ها كردند سعیدی با دلی آكنده از درد در روز 11 خردادماه 1349 پس از اتمام [[نماز]] راهی خانه شد ساعت یك بعدازظهر بود كه سعیدی آماده استراحت و صرف نهار شد كه جلادان پهلوی به منزل او یورش برده و او را آماده قربانی كردن در پای خدایان زور و خدایان زر كمپانی های غربی و راكفلرها كنند. ساواك دست به كاری بی‌سابقه در تاریخ جنایت خود و تاریخ دستگیری آزادمردان در جهان زد. 10 روز فقط 10 روز از تاریخ دستگیری تا شهادت نشان از سال‌ها خشم اندوخته دستگاه و خروش بی‌پایان سعیدی است.
 
 
 
نشان ناامیدی ساواك از خاموش كردن این فریاد بود. عقربه ساعت 9 شب چهارشنبه 20 خرداد 1349 را نشان می‌‌داد بعضی از سلول‌هایی كه در مجاورت سلول سعیدی در زندان قزل قلعه قرار داشت عمداً باز نگه داشته بودند كه ناگهان برق زندان خاموش شد. وحشت سرپای زندانیان را فرامی‌‌گیرد رفت و آمد در راهرو زندان شروع و مسیر گام‌های جلادان تا سلول سعیدی امتداد دارد كه ناگهان صدای كشمكش از سلول سعیدی با فریاد او به پایان می‌‌رسد.
 
 
 
جلادان مسیر آمدن را بار دیگر طی می‌‌كنند و سكوتی مرموز راهرو زندان را فرامی‌‌گیرد با روشن شدن برق زندانیان از سلولها بیرون می‌‌ریزند و به سوی سلول سعیدی می‌‌روند و با پیكر بی‌جان سعیدی در حالی كه عمامه سیاه او به دور گردنش پیچیده شده بود روبرو می‌‌گردند، بغض زندانیان می‌‌تركد، فریاد باز هم فریاد.
 
 
 
'''امام در سوگ'''
 
 
 
خبر شهادت سعیدی از مرزها گذشت و متن تسلیت نامه فضلا و محصلین [[حوزه علمیه]] به [[امام خمینی]] رسید و امام راحل را در سوگ این یار و شاگرد وفادار خود نشاند طلاب و شاگردان انقلابی امام بر آن شدند تا نام و خاطره او را زنده نگه دارند. فاتحه سعیدی به طولانی‌ترین فاتحه در [[نجف]] اشرف مبدل شد. امام مخارج فاتحه سعیدی را بر عهده گرفت و چهل شب خود صاحب عزای سعیدی شد و پیامی ‌‌را برای فضلا و محصلین حوزه علمیه فرستاد كه در پایان آن آمده است.
 
 
 
من قتل فجیع این سید بزرگوار و فداكار را كه برای حفظ مصالح مسلمین و خدمت به [[اسلام]] جان خود را از دست داد به ملت اسلام عموماً و خصوصاً به ملت ایران تعزیت می‌‌دهم از خداوند متعال رفع ید دستگاه جبار و عمال كثیف استعمار را مسئلت می‌‌نمایم. سفاكان و كوردلان كه تحمل این همه عظمت و بزرگی را نداشتند چندین شب برق «مسجد عمران» مسجدی كه در آن امام و یارانش در سوگ سعیدی نشسته بودند همانند شبی كه سعیدی در مسجد «امام موسی بن جعفر علیه السلام» به سخن می‌‌نشست و شبی كه در زندان «قزل قلعه» به [[معراج]] رفت خاموش كردند.
 
 
 
غافل از این كه نور سعیدی هرگز با خاموش شدن برق به خاموشی نمی‌‌گراید و مردی كه سكوت را زیر دستان فریاد خفه كرد. و [[مرگ]] را زیر گام‌های شهادت كشت. «سعیدی» دو دنیاست و سعید دو دنیا چراغی است كه خداوند وعده جاودانگی او را داده است. «یریدون لیطفووا نورالله بافواههم والله متم نوره ولو كره المشركون».
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۳۰

شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی (۱۳۰۸ - ۱۳۴۹ ش)، از عالمان مجاهد و شهید در راه انقلاب اسلامی است.

Saeedi.jpg
نام کامل سید محمدرضا سعیدی
زادروز ۱۳۰۸ شمسی
زادگاه مشهد
وفات ۱۳۴۹ شمسی
مدفن قم - قبرستان وادی السلام

Line.png

اساتید

حضرات آیات: شیخ کاظم دامغانی، شیخ هاشم قزوینی، شیخ مجتبی قزوینی



تحصیلات

آیت الله سعیدی متولد سال ۱۳۰۸ در مشهد بود. ایشان ابتدا به فرا گیری ادبیات عرب و مقدمات علوم اسلامی پرداخت و در مشهد از دروس فقه و اصول استادان بزرگی چون حاج شیخ کاظم دامغانی، مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج شیخ مجتبی قزوینی تلمذ کرد.

برای طی مراحل بعدی علوم اسلامی عازم حوزه علمیه قم شد و در آن شهر در محضر اساتید بزرگی نظیر آیت الله العظمی بروجردی (ره) و آیت الله العظمی امام خمینی (ره) حاضر شد و سرانجام با زحمات طاقت فرسا و تلاشهای پیگیر به درجه اجتهاد نائل آمد.

فعالیتهای سیاسی و اجتماعی

آیت الله سعیدی علاوه بر ادامه تحصیل و تدریس طلاب به مسافرتهای تبلیغی نیز همت گماشت و در طی یکی از همان سفر ها یکبار در آبادان به خاطر سخنرانی افشاگرانه ضد رژیم به زندان افتاد، اما در اثر تلاش آیت الله بروجردی (ره) از زندان آزاد شد. پس از این ماجرا در پی درخواست گروهی از ایرانیان مقیم کویت برای تبلیغ اسلام، که خواستار عالم صالح و مبلغ توانایی بودند. این ماموریت و رسالت به آیت الله سعیدی واگذار شد و ایشان برای تبلیغ دین به کویت عزیمت نمود و مدتی در این کشور مشغول انجام امور تبلیغی شد.

برخی دیگر از فعالیتهای این شهید بزرگوار عبارتند از:

- فعالیت مؤثر در بسیج علما و مراجع جهت آزادی امام خمینی از زندان در سال ۱۳۴۱: همه هستی آیت الله سعیدی در وجود امام خمینی خلاصه شده بود و او زندگی را بی خمینی پوچ می دانست و هیچ روزی را بی زمزمه نام او سپری نمی کرد. ایشان درباره عظمت و مقام امام خمینی می فرمایند: «آنچه امام خمینی را پیشوای امت قرار داد غیر از علم و تقوا و شجاعت، ساده زیستی و غمِ محرومین خوردنِ او بود و این اختصاص به ایشان ندارد. هرکس در هر زمانی بتواند این ویژگی ها را در خود جمع کند، بلاشک او مقتدای مردم خواهد شد».

- امام جماعت مسجد موسی ابن جعفر علیه السلام از سوی امام خمینی رحمه الله

- ممنوع المنبر شدن از سوی رژیم شاه به دنبال فعالیتهای روشنگرانه در مسجد موسی بن جعفر علیه السلام

- دستگیری در سال ۱۳۴۲ به دنبال مبارزات پیگیر در شروع نهضت اسلامی

- زندانی شدن به مدت ۶۱ روز به دنبال سخنرانی علیه رژیم اشغالگر قدس

- دستگیری و انتقال به زندان قزل قلعه در پی صدور اعلامیه و مخالفت با سرمایه گذاری آمریکاییها در سال ۱۳۴۹.

زندگینامه شهید آیت الله سعیدی

ویژگی‌های اخلاقی

هنر مردان بزرگ الهی ساده زیستی و غم خواری و همراهی با محرومان است و اگر این هنر همراه با خلوص الهی باشد سلاحی قوی برای فتح دل های مردم و هدایت آنان به راه حق و حقیقت خواهد شد. شهید سعیدی نیز از زمره همان رادمردانی بود که روح خود را با این خصائص صفا داده بود. فرزند شهید در این مورد می گوید: «یکی از روزها که از مسجد موسی بن جعفر علیه السلام تهران به منزل آمدند، دیدیم عبا روی دوششان نیست. از او پرسیدیم پس عبایتان چه شد؟ فرمودند: سر راه مرد فقیری را دیدم که از سرما می لرزد؛ عبایم را روی دوشش انداختم. من دیدم که حالا قبا دارم و فعلاً به عبا احتیاج زیادی ندارم. پس نباید فرد مسلمانی از سرما بلرزد و من هم عبا داشته باشم و هم قبا. یکی برایم کافی بود».

شهادت

زمانی که مسئله سرمایه گذاری امریکایی ها کیان ملت ایران را تهدید می کرد، شهید والامقام آیت الله سعیدی به خروش آمد و در نامه ای خطاب به علما و بزرگان، آنان را به صادر کردن فتوا علیه این قراردادهای ننگین دعوت نمود و با این عمل خود بر پیکره فاسد دژخیمان پهلوی لرزه انداخت و همین امر موجب دستگیری و انتقال وی به زندان قزل قلعه شد. سرانجام در بیست خرداد سال ۱۳۴۹ شمسی پس از ده روز شکنجه شدید، در حالی که عمامه سیاهش را به دور گردنش پیچیده بودند، به شهادت رسید.

وقتی خبر شهادت آیت الله سعیدی به امام خمینی در نجف اشرف رسید، آن رهبر فرزانه بسیار متأثر شدند و در اعلامیه ای نوشتند: «این تنها مرحوم سعیدی نیست که با این وضع اسف انگیز در گوشه زندان از پای درمی آید، بلکه چه بسا افراد مظلوم و بی گناه به جرم حق گویی در سیاه چال های زندان مورد ضرب و شتم و شکنجه های وحشیانه و رفتار غیرانسانی قرار می گیرند. من قتل فجیع این سید بزرگوار و فداکار را که برای حفظ مصالح مسلمین و خدمت به اسلام جان خود را از دست داد، به ملت اسلام عموما و به خصوص به ملت ایران تعزیت می دهم».

منابع

  • حسن ابراهیم‌زاده، شهید آیت الله سعیدی، تلخیص از کتاب گلشن ابرار، جلد ۲، صفحه ۷۴۲.
  • مروری بر زندگی نامه شهید آیت الله سعیدی، در دسترس در سایت تبیان تاریخ بازیابی: ۲۵ آذر ماه ۱۳۹۲.

آرشیو عکس و تصویر