سید عباس معصومی گراشی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 6، صفحه 93

نویسنده: كريم فيضي

ولادت

آیت الله معصومی، در سال 1269 هـ.ق در گراش متولد شد و در خاندانی علمی، پا به عرصه وجود نهاد.[۱] وی فرزند سید محمد بن سید معصوم جراشی موسوی بود و نسبش با چندین واسطه به امام هفتم شیعیان، حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام می رسد.

به نوشته شیخ آقا بزرگ تهرانی، سید محمد، وكالت میرزای بزرگ را در لار بر عهده داشت[۲] و از شاگردان میرزای شیرازی بشمار می رفت.[۳] «گراش» در هیجده كیلومتری شهرستان لار و از توابع استان فارس است. این شهر، از گذشته مركز حكومت لارستان بوده و دارای كوهی است كه بدون اتصال به كوهی، در وسط منطقه قرار گرفته است.

آیت الله معصومی در شهر گراش پا به عرصه وجود نهاد. او دوران طفولیت خود را با تربیتی دینی و مذهبی پشت سر گذارد و مراحل اولیه دانش اندوزی را نیز با آغاز خواندن و نوشتن، در زادگاه خویش آموخت. دوازده سال داشت كه به همراه پدر كه وكیل مطلق میرزای شیرازی بزرگ بود روانه عراق شد.

در این سفر، آن ها به سامرا و نجف رفتند و پس از زیارت، پدر برای تحصیل فرزند خود با میرزای شیرازی مشورت كرد و از وی پرسید: «مرجعا! آیا این فرزند را به تحصیل بگمارم یا به كسب بپردازد؟» آیت الله شیرازی، جانب تحصیل را ترجیح داده، از او می خواهد فرزند خود را، در راه دین و اسلام وقف كند و بدین ترتیب، سید عباس وارد حوزه علم و فقه شد و زیر نظر خود میرزای بزرگ، شروع به تحصیل كرد.

او كه دارای استعدادی درخشان بود، به مدت چهل سال در نجف اشرف و سامرا و دیگر مراكز علمی عراق ساكن شد، با جدیت تمام، به تحصیل پرداخت و نزد اساتیدی همچون میرزای شیرازی، آخوند خراسانی صاحب كفایه و آیت الله میرزا حبیب الله رشتی به تحصیل پرداخت. صاحب «طبقات اعلام الشیعه» تصریح كرده كه وی از شاگردان میرزای بزرگ بوده است: «سید عباس، فرزند سید محمد، فرزند سید معصوم لاری؛ پدرش كه وكالت میرزای بزرگ را در لار داشت، در سال 1333 هـ.ق در «گراش» از دنیا رفت. سید عباس از شاگردان میرزا بود...».[۴]

انس با عارفی بزرگ

آیت الله معصومی با عارف سالك، مرحوم سید مرتضی كشمیری معاشرت داشت و با آن عارف وارسته و پرهیزكار همنشین بود. در همین زمینه، شهید دستغیب داستان زیر را از آیت الله كشمیری نقل كرده است: «سید جلیل، جناب آقا سید علی نقی كشمیری فرزند صاحب كرامات باهره، مرتضی كشمیری فرمود: شنیدم از فاضل محترم جناب آقای سید عباس لاری كه فرمود: در اوقات مجاورت در نجف اشرف برای تحصیل علوم دینیه، روزی از ماه مبارك رمضان، طرف عصر خواركی برای افطار خود تدارك كرده، در حجره گذاردم و بیرون آمده، در را قفل كردم و پس از ادای نماز مغرب و عشا و گذشتن از شب برگشتم؛ ‌مدرسه برای افطار كردن.

چون به در حجره رسیدم، دست در جیب نموده، كلید را نیافتم. اطراف داخل مدرسه را فحص كردم و از بعض طلاب كه در مدرسه بودند، پرسش نمودم. كلید را نیافتم. به واسطه فشار گرسنگی و نیافتن راه چاره، سخت پریشان شدم. از مدرسه بیرون آمده، متحیرانه در مسیر خود تا به حرم می رفتم و به زمین نگاه می كردم. ناگاه مرحوم حاج سید مرتضی كشمیری اعلی الله مقامه را دیدم. سبب حیرتم را پرسید. مطلب را عرض كردم. پس با من به مدرسه آمدند. نزد حجره‌ام فرمودند: می گویند نام مادر موسی را اگر كسی بداند و بر قفل بسته بخواند، باز می شود. آیا جده ما حضرت فاطمه علیهاالسلام كمتر از اوست؟ پس دست به قفل نهاد و ندا كرد «یا فاطمه» قفل باز شد».[۵]

مقام اجتهاد

آیت الله معصومی به پاس مجاهدات علمی و عملی چهل ساله‌اش، به اجازه «اجتهاد مطلق» دست یافت و از استادش آیت الله خراسانی رتبه فقاهت والا را دریافت كرد. آخوند در تقریظی كه بر یكی از آثار او نگاشت، مقام علمی سید عباس را مورد تایید قرار داده، به بهترین نحو ممكن از وی تجلیل كرد. در این قسمت، آن چه را كه وی در حق آیت الله معصومی نگاشته، می آوریم:

بسم الله الرحمن الرحیم. بحمدالله جناب نخبه العلماء العاملین و صفوه الفضلاء و سند المحصلین المجدین و سید المجتهدین، السید السند والمولی المعتمد، آقای سید عباس سلمه الله تعالی بكمال صلاح و تقوی آراسته و به لباس زهد و پرهیزكاری پیراسته و دارای جهات رشد و سداد است و بالغ مرتبه «اجتهاد» و قابل تصدی حسبیه و وظایف شرعیه از فتوی فرمودن و حكومت و فصل خصومت نمودن و امرش مطاع و حكمش لازم الاتباع. ارجوا من الله تبارك و تعالی ان یمتع المسلمین بطول بقاه، حرره الاحقر الجانی محمدكاظم خراسانی.[۶]

نوشته‌ای منحصر به فرد

آیت الله معصومی با استفاده از خرمن علمی اساتید والامقام، به یكی از بزرگان علمی و فقهی نجف تبدیل شد و در بین اهل علم و دانایان قوم، به چهره‌ای شناخته شده تبدیل گردید. بسیاری از بزرگان، فقها و محدثین معاصر، از وی اجازه دریافت داشته‌اند كه از جمله می‌توان به آیت الله مرعشی و علامه سردار كابلی اشاره كرد. در این باره آمده است: «برای پایه عملیه و فقهی آقا سید عباس، همین بس كه از مشایخ اجازه علامه سردار كابلی بوده و همچنین صاحب رساله احكام علمیه مخطوط بوده است».[۷]

آیت الله مرعشی نجفی ـ مرجع تقلید و بنیان گذار كتابخانه جهانی قم ـ در نوشته‌ای منحصر به فرد، قائل است كه مرحوم معصومی علاوه بر آخوند خراسانی، از مرحوم سید، صاحب عروه نیز استفاده نموده است. وی می نویسد: «علامه الزاهد السالك والسائر حجت الاسلام والمسلمین آیت الله السید عباس لاری قدس سره، از بزرگان علماء ارجمند بود. وی فقه و اصول را از دو مرجع بزرگ علمی، آیت الله الكاظمین، صاحب «كفایه» و صاحب «عروه» فراگرفت ـ اصول از مرحوم خراسانی و فقه را از مرحوم سید یزدی ـ و علاوه بر این، از انفاس قدسیه علامه جمال السالكین، سید مرتضی كشمیری نجفی به صورت مستمر بهره گرفت.

آیت الله مرعشی آن گاه چنین ادامه می دهد: «كسانی چند از آیت الله معصومی روایت می كنند كه یكی از آن ها این نگارنده مسكین می باشد. این جانب دارای اجازه روایت از آن جناب می باشم؛ در تمام آنچه كه از حضرت ائمه میامین نقل می كند...». اما آن مرحوم كسی بود كه دارای خشیت از ذات خداوند متعال بود. در راه امر به معروف و نهی از منكر، از ملامت هیچ ملامت گری نمی هراسید و پیوسته به این امر مهم مبادرت می ورزید. این عالم بزرگ، دارای نوشته‌ها و رسائلی در فقه و اصول و كلام و تفسیر و غیر آن ها می باشد. او علاوه بر اجازه روایت، در خصوص حرز یمانی مشهور به دعای «سیفی» و اوراد و اذكار دیگر نیز به من اجازه داده بود...[۸]

ترك وطن

وقتی آیت الله معصومی از نجف خارج شد، قصد داشت برای همیشه در زادگاهش اقامت نماید؛ اما به دنبال مخالفت وی با برخی ناآرامی ها در شهر لار، بعضی از افراد صاحب نام و بانفوذ محلی وی را تهدید كردند و او مجبور به ترك وطن گردید. این عمل واكنش عالمان، روحانیون و مراجع وقت را در پی داشت و از طرف شهید شیخ فضل الله نوری و افراد دیگری، تلگراف هایی در حمایت از آیت الله معصومی صادر شد.

با نظر به این كه وی در نجف دارای مقامی علمی و نفوذی معنوی بود و نزد مراجع و فقهای نجف نیز شناخته شده بود، این تلگراف ها عمدتاً در جهت حفظ شخصیت علمی و اخلاقی و پاسداشت جایگاه اجتماعی وی صادر شده، دارای ارزشی تاریخی می باشند. هیچ كدام از این توثیق ها و سفارشات، در حفظ جان آیت الله معصومی موثر واقع نشد و سرانجام او گراش را به قصد نجف ترك كرد.

وی چند سال پس از اقامت در نجف اشرف، در زمان مرجعیت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، به كرمانشاه دعوت شد و به دستور آیت الله اصفهانی به آن جا رفت. در گزارشی كه از مرحوم كیوان سمیعی در دست است، وی اشاره نموده كه آیت الله معصومی را در كرمانشاه ملاقات كرده است؛ هر چند كه امكان استفاده از وی برایش مقدور نبوده است.

بیانیه‌ای از میرزای شیرازی

اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران ـ مقارن با حیات مرحوم آیت الله معصومی گراشی ـ دوره ای خاص و پرالتهاب بود. جنگ جهانی اول، دنیا را در كام خود فروبرده بود و بر اثر دسیسه‌ها و توطئه‌های استعمار، امپراتوری عثمانی كه در ظاهر قدرت سیاسی اسلام را نمایندگی می كرد، فروپاشیده بود.

ایران توسط انگلیس تحت سلطه رضاخان قرار گرفته بود. عراق دچار اختلافات داخلی بود و دیگر كشورهای اسلامی نیز هر یك به نوعی با ضعف و اختلاف و نابسامانی های خاصی مواجه بودند. این عوامل هویت قومی، فرهنگی و دینی آن ها را تهدید می كرد. در برابر تهاجمات بی پایان استعمار انگلیس، تنها كانون نجف و صدای مرجع بزرگ میرزای شیرازی بود كه نسبت به عواقب بی توجهی به امور، مكرراً هشدار می داد و همگان را به تیزبینی، آگاهی و حفظ وحدت و همدلی دعوت می كرد و پایداری در برابر اجانب و بیگانگان را یادآوری می نمود.

روی این اصل، مرجع فقیه شیعه، آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی خطاب به علماء بلاد، و از جمله آیت الله معصومی بیانیه انقلابی پرمحتوایی صادر كرد و طی آن همگان را به هشیاری فراخواند. این بیانیه كه هم اكنون در خاندان معصومی نگهداری می شود، از جهت تاریخی یادآور اعتنای خاصی است كه میرزای بزرگ به نیای بزرگ این خاندان داشته است.

وفات

آیت الله معصومی در كرمانشاه شروع به تدریس و اقامه جماعت كرد؛ ولی اجل وی را مهلت نداد و در سال 1349 هـ.ق دارفانی را وداع كرد. رحمه الله علیه رحمه واسعه. در برخی از منابع، تاریخ ارتحال و مدفن او این گونه ثبت شده است: «آقا سید عباس، پس از عمری تدریس و تبلیغ در كرمانشاه، در اردیبهشت 1309 شمسی درگذشت و در گورستان قبر آقا، به خاك سپرده شد».[۹]

پانویس

  1. محاسن الاخلاق، ص 9.
  2. میرزای شیرازی، ص 151.
  3. همان، ص 192.
  4. میرزای شیرازی، ص 151 (ترجمه الهدیه الرازی الی المجدد الشیرازی).
  5. داستان های شگفت، سید عبدالحسین دستغیب، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1380، ص 133ـ134.
  6. محاسن الاخلاق، ص 6.
  7. تاریخ تشیع در كرمانشاه، نصرت الله كاسمی (ن.الهام) انتشارات سها، چاپ اول، 1380، ص 631.
  8. محاسن الاخلاق، ص 3.
  9. تاریخ تشیع در كرمانشاه، ص 631.