سوره اعراف: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تعیین رده)
جز
سطر ۱: سطر ۱:
==سوره 7 / الأعراف==
+
نام هفتمين سوره [[قرآن كريم]].
  
'''<I>بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ</I>''' / به نام خداوند رحمتگر مهربان
+
اين سوره مكى است<ref> جامع‌البيان، مج 5، ج 8، ص 152؛ مجمع‌البيان، ج 4، ص 608؛ التمهيد، ج 1، ص 179.</ref> و در ترتيب مصحف، پس از «انعام» و پيش از «انفال» قرار گرفته و در ترتيب نزول، سى و نهمين سوره است كه پس از «ص» و پيش از «جن» نازل شده است<ref> مجمع‌البيان، ج 10، ص 613؛ البرهان، ج 1، ص 281؛ التمهيد، ج 1، ص 136، 138.</ref> و در برخى روايات، ترتيب نزول، رديف‌هاى 35، 36، 37، 38 و حتى 108 را به خود اختصاص داده است.<ref> تاريخ قرآن، ص 670.</ref> برخى مفسران آيات 163 ـ 172 آن را مدنى دانسته‌اند.<ref> البرهان، ج 1، ص 288؛ روح‌المعانى، مج 5، ج 8، ص 109؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج 2، ص 648.</ref>
  
'''<I>المص ﴿1﴾</I>''' / الف لام ميم صاد(1)
+
برخى پژوهشگران با استناد به روايتى مرسل<ref> مفاتيح‌الاسرار، ج 1، ص 133؛ تاريخ قرآن، ص 663، 670.</ref> و وجود عبارات و تعبيرات مشابه و مشترك در اعراف و بقره، مدنى بودن اين سوره را ترجيح داده‌اند، در حالى كه تشابه ميان بخش‌هاى مختلف [[سوره اعراف]] با ديگر سوره‌هاى مكى مانند [[سوره هود]]، [[سوره شعراء]]، [[سوره نوح]]، [[سوره يونس]] و... بسيار بيشتر از شباهت اين سوره با بقره است، افزون بر آن كه صرف شباهت بخش‌هايى از اين سوره با بخش‌هايى از سوره بقره براى مدنى بودن آن كافى نيست.
  
'''<I>كِتَابٌ أُنزِلَ إِلَيْكَ فَلاَ يَكُن فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَ ذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿2﴾</I>''' / كتابى است كه به سوى تو فرو فرستاده شده است پس نبايد در سينه تو از ناحيه آن تنگى باشد تا به وسيله آن هشدار دهى و براى مؤمنان پندى باشد.(2)
+
اعراف داراى 206 آيه است<ref> جامع البيان، مج 5، ج 8، ص 152؛ الكشاف، ج 2، ص 85؛ لباب النقول، ص 102.</ref> و برخى «المص» را آيه مستقل ندانسته و شمار آيات آن را 205 دانسته‌اند.<ref> مجمع‌البيان، ج 4، ص 608؛ التحرير والتنوير، ج 8، ص 7.</ref> اين سوره 3341 كلمه<ref> المعجم‌الاحصائى، ج 1، ص 301.</ref> دارد. در شمار آيات پس از [[سوره بقره]] و در تعداد كلمات و حروف پس از [[سوره بقره]] و [[سوره نساء]] بلندترين سوره قرآنى و در سوره‌هاى مكى طولانى‌ترين آن‌ها و يكى از 7 سوره طولانى (سبع طوال) قرآن كريم است.<ref> الاتقان، ج 1، ص 138؛ مناهل‌العرفان، ج 1، ص 248.</ref>
  
'''<I>اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلاَ تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ ﴿3﴾</I>''' / آن چه را از جانب پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است پيروى كنيد و جز او از معبودان ديگر پيروى مكنيد چه اندك پند مى  گيريد.(3)
+
در ترتيب نزول، اولين سوره‌اى است كه حروف مقطعه آن بيش از يك حرف است زيرا سوره‌هاى قبل از آن با يك حرف آغاز شده است؛ مانند: «ن»، «ق» و «ص».<ref> التفسير الحديث، ج 2، ص 361 ـ 362؛ اهداف كل سوره، ج 1، ص 153.</ref>
  
'''<I>وَ كَم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا فَجَاءهَا بَأْسُنَا بَيَاتًا أَوْ هُمْ قَآئِلُونَ ﴿4﴾</I>''' / و چه بسيار شهرها كه مردم آن را به هلاكت رسانيديم و در حالى كه به خواب شبانگاهى رفته يا نيمروز غنوده بودند عذاب ما به آن ها رسيد.(4)
+
نام سوره از واژه «الاَعراف» در آيه 46 آن گرفته شده است و از آن با نام‌هاى «المص»، «ميقات» (برگرفته از آيه 143) و «ميثاق» (برگرفته از آيه 173) نيز ياد شده است.<ref> التبيان، ج 4، ص 340 ـ 341؛ روض الجنان، ج 8، ص 124ـ125؛ بصائر ذوى‌التمييز، ج 1، ص 203ـ204.</ref>
  
'''<I>فَمَا كَانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا إِلاَّ أَن قَالُواْ إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿5﴾</I>''' / و هنگامى كه عذاب ما بر آنان آمد سخن شان جز اين نبود كه گفتند راستى كه ما ستمكار بوديم.(5)
+
[[علامه طباطبايى]] مى‌گويد: آغاز شدن [[سوره اعراف]] با حروف «المص» نشان آن است كه اين سوره افزون بر مضامين و موضوعات سوره‌هاى آغاز شده با «الم» بر مضامين و موضوعات سوره «ص» نيز مشتمل است.<ref> الميزان، ج 8، ص 5؛ ج 18، ص 8 ـ 9.</ref>
  
'''<I>فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ ﴿6﴾</I>''' / پس قطعا از كسانى كه [[پيامبران]] به سوى آنان فرستاده شده اند خواهيم پرسيد و قطعا از خود فرستادگان نيز خواهيم پرسيد.(6)
+
مأمور ساختن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به انذار در آيات نخست اين سوره و فرمان به سيره حسنه و رفتار ملايم در آيات پايانى براى نفوذ سخنش در دل‌ها، نشان از ارتباط معنايى ميان آغاز و انجام اين سوره دارد.<ref> همان، ص 379.</ref>
  
'''<I>فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِم بِعِلْمٍ وَ مَا كُنَّا غَآئِبِينَ ﴿7﴾</I>''' / و از روى دانش به آنان گزارش خواهيم داد و ما از احوال آنان غايب نبوده ايم.(7)
+
آيه 206 سوره از آيات سجده‌دار قرآن است كه [[شيعه]] و نيز شافعى از اهل سنت سجده آن را مستحب و ديگر فرقه‌ها واجب مى‌دانند.<ref> التبيان، ج 5، ص 70؛ مجمع البيان، ج 4، ص 793؛ الفقه على المذاهب الاربعه، ج 1، ص 604.</ref> برخى از آيات اين سوره از شهرت بيشترى برخوردار گشته و به «[[سوره اعراف]]» (آيه 46)<ref> تتمة المراجعات، ص 58.</ref>، «عرش»<ref> [[بحارالانوار]]، ج 99، ص 235.</ref> يا «سخره<ref> همان، ج 78، ص 241؛ ج 83، ص 45.</ref>» (آيه 54)، «ميثاق»<ref> نهج الحق، ص 191.</ref> يا «ذر» (آيه 172) موسوم شده است. ( =>آيات نامدار)
  
'''<I>وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿8﴾</I>''' / و در آن روز سنجش اعمال درست است پس هر كس ميزان هاى عمل او گران باشد آنان خود رستگارانند.(8)
+
'''فضاى نزول و غرض سوره:'''
  
'''<I>وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُم بِمَا كَانُواْ بِآيَاتِنَا يِظْلِمُونَ ﴿9﴾</I>''' / و هر كس ميزان هاى عمل او سبك باشد پس آنانند كه به خود زيان زده اند چرا كه به آيات ما ستم كرده اند.(9)
+
با توجه به اين كه سوره اعراف بعد از [[سوره ص]] و قبل از [[سوره جن]] نازل شده باشد و با توجه به اين كه نزول سوره جن پس از بازگشت رسول اكرم صلى الله عليه و آله از سفر تبليغى طائف در سال دهم بعثت<ref> حجة التفاسير، ج 7، ص 107.</ref> بوده مى‌توان نتيجه گرفت كه نزول اعراف قبل از [[معراج]] پيامبر در مكه واقع شده است.<ref> الموسوعة القرآنيه، ج 3، ص 95؛ النظم الفنى فى القرآن، ص 110.</ref>
  
'''<I>وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الأَرْضِ وَ جَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ قَلِيلاً مَّا تَشْكُرُونَ ﴿10﴾</I>''' / و قطعا شما را در زمين قدرت عمل داديم و براى شما در آن وسايل معيشت نهاديم اما چه كم سپاسگزارى مى  كنيد.(10)
+
در اين دوره مشركان مكه سخت‌ترين مخالفت‌ها را با پيامبر روا داشته و از هيچ كوششى براى جلوگيرى از انتشار دعوت توحيدى [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله كوتاهى نمى‌كردند كه يك نمونه آن محاصره اقتصادى سه ساله در شعب ابى‌طالب بود.
  
'''<I>وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلآئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ لَمْ يَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ ﴿11﴾</I>''' / و در حقيقت  شما را خلق كرديم سپس به صورتگرى شما پرداختيم آن گاه به [[فرشتگان]] گفتيم براى آدم [[سجده]] كنيد پس همه سجده كردند جز ابليس كه از سجده  كنندگان نبود.(11)
+
در چنين شرايطى سوره مبارك اعراف نازل شد تا بار ديگر عهدى را كه خداوند از آدميان گرفته است تا او را بپرستند و چيزى را شريك او قرار ندهند به آنان يادآور شود و سرنوشت امت‌هاى عهدشكن پيشين و مكذبان پيامبران را خاطرنشان سازد،<ref> الميزان، ج 8، ص 6.</ref> از اين‌رو بايد گفت: سوره اعراف براى تبيين اهميت پايبندى انسان‌ها به عهدى كه با خدا بسته بودند، فرود آمد.<ref> الميزان، ج 8، ص 6.</ref>
  
'''<I>قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِينٍ ﴿12﴾</I>''' / فرمود چون تو را به سجده امر كردم چه چيز تو را بازداشت از اين كه سجده كنى گفت من از او بهترم مرا از آتشى آفريدى و او را از گل آفريدى.(12)
+
'''محتواى سوره:'''
  
'''<I>قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَن تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ ﴿13﴾</I>''' / فرمود از آن مقام فرو شو تو را نرسد كه در آن جايگاه تكبر نمايى پس بيرون شو كه تو از خوارشدگانى.(13)
+
سوره اعراف با ذكر مقدمه‌اى درباره اهميت پيروى از دستورات انبياء عليهم‌السلام آغاز مى‌شود و از مردم مى‌خواهد از فرمان‌هاى خدا كه به صورت [[وحى]] بر انبياء فرود آمده پيروى كنند و از فرجام شوم اقوامى كه بر اثر مخالفت با [[پيامبران]] نابود شدند، عبرت بگيرند و بدانند كه حسابرسى اعمال در روز قيامت حتمى و حق است. (آيات 1 ـ 9)
  
'''<I>قَالَ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿14﴾</I>''' / گفت مرا تا روزى كه مردم برانگيخته خواهند شد مهلت ده.(14)
+
فصل نخست اين سوره با بيان داستان عبرت‌انگيز [[حضرت آدم]] عليه‌السلام و تلاش‌هاى شيطان براى اغواى او آغاز مى‌گردد و آنگاه به 4 فرمان الهى كه ضامن رشد و سعادت انسان در دنيا و آخرت است، اشاره مى‌كند. اين فرمان‌ها كه همگى با خطاب «يا بَنى آدمَ» آغاز مى‌شود پيوند آشكارى با عوامل لغزش آدم و حوا دارد و بدين‌سان از فرزندان آدم مى‌خواهد كه با رعايت اين نكات از گمراهى و سقوط در امان بمانند.
  
'''<I>قَالَ إِنَّكَ مِنَ المُنظَرِينَ ﴿15﴾</I>''' / فرمود تو از مهلت  يافتگانى.(15)
+
اين اصول چهارگانه كه همان پيمان‌هاى خداوند با انسان است درباره رعايت تقوا،<ref> تفسير ماوردى، ج 2، ص 253.</ref> پيروى نكردن از [[شيطان]]،(27ـ30) پيمودن مسير اعتدال در زندگى و اجتناب از اسراف و زياده‌روى (31ـ34) و پيروى از دستورات انبياى الهى(35) است.
  
'''<I>قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ﴿16﴾</I>''' / گفت پس به سبب آن كه مرا به بيراهه افكندى من هم براى فريفتن آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست.(16)
+
ادامه آيات اين بخش به مقايسه سرانجام پيروان انبيا و متكبران تكذيب كننده آيات خدا مى‌پردازد و با ترسيم شرمندگى و پشيمانى منكران انبياء با تعابيرى همچون جاودانگى مستكبران در آتش،(36) نفرين دوزخيان به يكديگر،(38) دو چندان شدن عذاب،(38) احاطه عذاب دوزخ از بالا و پايين بر آنان،(41) به فرجام شوم و دردناك كافران اشاره مى‌كند.
  
'''<I>ثُمَّ لآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمَانِهِمْ وَ عَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ ﴿17﴾</I>''' / آن گاه از پيش رو و از پشت  سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آن ها مى  تازم و بيشترشان را شكرگزار نخواهى يافت.(17)
+
در مقابل، بهشت جاويدانِ مؤمنانِ معتقد به حقانيت [[پيامبران]] و نيكوكار را يادآور مى‌شود. سپس صحنه عبرت‌آموزى از مكالمه بهشتيان با دوزخيان را كه به پشيمانى دوزخيان و اعتراف آنان به نادرستى رفتارهايشان در دنيا مى‌انجامد گزارش مى‌كند.
  
'''<I>قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْؤُومًا مَّدْحُورًا لَّمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿18﴾</I>''' / فرمود نكوهيده و رانده از آن مقام بيرون شو كه قطعا هر كه از آنان از تو پيروى كند [[جهنم]] را از همه شما پر خواهم كرد.(18)
+
در اين صحنه به حضور مردانى كه در جايگاهى به نام اعراف جاى دارند، اشاره كرده كه بر بهشتيان سلام كرده و از دوزخيان بيزارى مى‌جويند. درباره شأن و مقام اصحاب اعراف اختلاف بسيارى ميان مفسران وجود دارد<ref> التبيان، ج 4، ص 411؛ مجمع‌البيان، ج 4، ص 652 ـ 653.</ref> تا آنجا كه برخى آن‌ها را برترين بندگان خدا همچون [[پيامبران]] و امامان عليهم‌السلام به شمار مى‌آورند<ref> الصافى، ج 2، ص 198؛ منهج‌الصادقين، ج 4، ص 32؛ الميزان، ج 8، ص 132 ـ 133.</ref> و برخى ديگر آن‌ها را از افراد ضعيف الايمان و گناهكاران مى‌دانند<ref> جوامع‌الجامع، ج 1، ص 438؛ نمونه، ج 6، ص 188.</ref>. ( =>  اصحاب اعراف)
  
'''<I>وَ يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿19﴾</I>''' / و اى آدم تو با جفت  خويش در آن باغ سكونت گير و از هر جا كه خواهيد بخوريد ولى به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد شد.(19)
+
پس از بيان فرجام اهل دوزخ به تشريح دلايل گرفتارى آن‌ها به عذاب ابدى مى‌پردازد و امورى همچون انكار [[پيامبران]] الهى و بى‌توجهى به ربوبيت و خالقيت خداوند را دلايل اصلى اين عذاب برمى‌شمارد و از مشركان مكه مى‌خواهد با تضرع و زارى خدا را بخوانند، در زمين فساد نكنند و به رحمت الهى دل ببندند و شكرگزار نعمت‌هاى الهى باشند.
  
'''<I>فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَاوُورِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَ قَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ ﴿20﴾</I>'''
+
فصل دوم سوره (آيات 59 ـ 179) به گزارشى تاريخى از مخالفت‌هاى اقوام پيشين با تعاليم انبياء و چگونگى برخورد آن‌ها با پيمان‌هاى الهى اختصاص دارد. اين نمونه‌ها كه به ترتيب تاريخى بيان شده است از داستان [[حضرت نوح]] علیه‌السلام آغاز مى‌شود و به قصه [[حضرت موسى]] كه از همه مبسوط‌تر است، خاتمه مى‌يابد.
  
پس [[شيطان]] آن دو را وسوسه كرد تا آن چه را از عورت هايشان برايشان پوشيده مانده بود براى آنان نمايان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از اين درخت منع نكرد جز براى آن كه مبادا دو فرشته گرديد يا از زمره جاودانان شويد.(20)
+
به گزارش اين آيات، نخستين اقدام [[پيامبران]] در برابر كافران و گناهكاران اين بود كه ميثاق الهى را خاطرنشان سازند و آن‌ها را از پرستش غير خدا بازدارند، از اين‌رو از زبان بيشتر پيامبران اين عبارت را نقل مى‌كند كه «يقَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَكُم مِن اِله غَيرُهُ». (59، 65، 73، 85)
  
'''<I>وَ قَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ ﴿21﴾</I>''' / و براى آن دو سوگند ياد كرد كه من قطعا از خيرخواهان شما هستم.(21)
+
پيامبران با يادآورى نعمت‌هاى الهى آنان را به توحيد و پيروى از فرمان‌هاى خدا دعوت مى‌كردند؛ اما انسان‌هاى سركش هر يك به ‌گونه‌اى از اين ميثاق الهى سر باز مى‌زدند و با ارتكاب گناهان و انكار سخنان انبياء به بت‌پرستى و پيروى از هواى نفس مى‌پرداختند و به عذابى دردناك دچار شدند؛ قوم نوح او را گمراه خوانده(60) و رسالت وى را تكذيب كردند. خداوند نيز آن مردم نادان و كوردل را در سيلى سهمگين غرق و نابود ساخت.(64)
  
'''<I>فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَ طَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ نَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَآنَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴿22﴾</I>'''
+
[[قوم عاد]] پيامبرشان را نادان و دروغگو ناميدند(66) و رسالت او را انكار كرده و به عبادت آنچه پدرانشان مى‌پرستيدند، مشغول شدند.(70) قوم ثمود كه به نعمت و لطف الهى قدرت ساختن قصرهاى عالى در دشت‌ها و تراشيدن خانه‌ها در كوه‌ها را يافته بودند(74) به قدرت خود مغرور شده و ناقه [[حضرت صالح]] را كه معجزه الهى و نشانه‌اى از سوى او بود پى كردند و خداوند نيز با زلزله‌اى بزرگ شهر آنها را درهم كوبيد.(78)
  
پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد پس چون آن دو از ميوه آن درخت ممنوع چشيدند برهنگى  هايشان بر آنان آشكار شد و به چسبانيدن برگ هاى درختان [[بهشت]] بر خود آغاز كردند و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت  شيطان براى شما دشمنى آشكار است.(22)
+
قوم لوط كه براى نخستين ‌بار در تاريخ بشر به عمل زشت لواط روى آورده بودند(80) با بارانى از سنگريزه نابود شدند.([[سوره اعراف]]/7،84؛ [[سوره هود]]/11،82) مردم شهر مدين نيز به مفاسد اخلاقى و اجتماعى دچار شدند و با كم‌فروشى و بت‌پرستى و آزار و اذيت اهل ايمان به فساد در زمين پرداختند و به نصايح پيامبرشان شعيب بى‌توجهى كرده و او را انكار كردند. خداوند نيز اين قوم سركش را با زلزله‌اى ويرانگر نابود ساخت.(91)
  
'''<I>قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَ إِن لَّمْ تَغْفِرْلَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿23﴾</I>''' / گفتند پروردگارا ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى مسلما از زيانكاران خواهيم بود.(23)
+
پس از بيان سرگذشت انسان‌هايى كه عهد الهى را به فراموشى سپرده بودند، سنت الهى در هدايت و عذاب اقوام پيشين طى آيات 94 ـ 102 بيان مى‌شود؛ به گزارش اين آيات خداوند قبل از كيفر هر قوم گناهكارى با فزونى نعمت يا نزول مصائب و مشكلات، زمينه بيدارى و بازگشت آنان را فراهم مى‌كند تا شايد ميثاق ‌الهى را به ياد آورده و به خداپرستى بگرايند؛ اما بسيارى از آن‌ها عهد خدا را فراموش كرده و به گناه و مخالفت با انبيا مى‌پردازند: «و ما وجَدنا لاَِكثَرِهِم مِن عَهد».(102)
  
'''<I>قَالَ اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿24﴾</I>''' / فرمود فرود آييد كه بعضى از شما دشمن بعضى ديگريد و براى شما در زمين تا هنگامى معين قرارگاه و برخوردارى است.(24)
+
پس از اين مقدمه كوتاه به داستان [[حضرت موسى]] و تلاش‌هاى او براى هدايت قوم فرعون و بنى‌اسرائيل مى‌پردازد.(102 ـ 179) به گزارش اين آيات حضرت موسى علیه‌السلام ابتدا براى دعوت قوم فرعون به توحيد و نجات بنى‌اسرائيل از ظلم آنان به سراغ فرعون و سران قومش رفت(105) و با ارائه معجزات متعددى همچون تبديل عصا به اژدها و سفيد و درخشنده كردن دستش حجت را بر آنان تمام كرد؛ اما آنان به موسى تهمت ساحرى زده(109) و سپس ساحران را به مبارزه با او فرستادند (110 ـ 126) و تصميم به كشتن مردان جوان بنى‌اسرائيل گرفتند.(127)
  
'''<I>قَالَ فِيهَا تَحْيَوْنَ وَ فِيهَا تَمُوتُونَ وَ مِنْهَا تُخْرَجُونَ ﴿25﴾</I>''' / فرمود در آن زندگى مى  كنيد و در آن مى  ميريد و از آن برانگيخته خواهيد شد.(25)
+
و هنگامى كه بر اثر نافرمانى، خداوند بلاها و آفات كشاورزى را بر آنان فرو فرستاد به جاى توبه به موسى و يارانش فال بد مى‌زدند،(130 ـ 131) آنگاه خداوند عذاب‌هاى آشكار و غيرعادى همچون توفان سهمگين، هجوم ملخ‌ها، شپش‌ها و قورباغه‌ها و خون (شدن آب‌هايشان<ref> تفسير ماوردى، ج 2، ص 253.</ref>) را بر آن‌ها نازل كرد.(133)
  
'''<I>يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْءَاتِكُمْ وَ رِيشًا وَ لِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ ﴿26﴾</I>'''
+
وقوع اين بلايا قوم فرعون را وامى‌داشت تا براى رفع آن‌ها به موسى متوسل شوند و به او وعده [[ايمان]] و آزادى بنى‌اسرائيل دهند؛(134) اما پس از برطرف شدن اين مصائب عهد خود را مى‌شكستند و خداوند نيز آنان را غرق كرد و سرزمين با بركت مصر را در اختيار بنى‌اسرائيل قرار داد.
  
اى فرزندان آدم در حقيقت ما براى شما لباسى فرو فرستاديم كه عورت هاى شما را پوشيده مى  دارد و براى شما زينتى است ولى بهترين جامه لباس [[تقوا]] است اين از نشانه  هاى قدرت خداست باشد كه متذكر شوند.(26)
+
در آيات 138 ـ 164 ماجراهاى شش‌گانه از چگونگى برخورد قوم بنى‌اسرائيل با موسى و تعاليم او گزارش مى‌شود و بهانه‌جويي‌ها، نافرماني‌ها و خودخواهى آنان در زمان موسى و پس از وى را كه سرانجام باعث از ميان رفتن قدرت و شوكت قوم بنى‌اسرائيل شد، بيان مى‌كند. ماجراهاى شش‌گانه عبارت است از:
  
'''<I>يَا بَنِي آدَمَ لاَيَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء لِلَّذِينَ لاَيُؤْمِنُونَ ﴿27﴾</I>'''
+
# تقاضاى نابخردانه گروهى از بنى‌اسرائيل از موسى براى تعيين بتى براى پرستش (138 ـ 141).
  
اى فرزندان آدم زنهار تا شيطان شما را به فتنه نيندازد چنان كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند و لباسشان را از ايشان بركند تا عورت هايشان را بر آنان نمايان كند در حقيقت او و قبيله  اش شما را از آن جا كه آن ها را نمى  بينيد مى  بينند ما شياطين را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمى  آورند.(27)
+
# پرستش گوساله سامرى پس از تأخير 10 روزه حضرت موسى در بازگشت از سفر خود به كوه طور (142 ـ 145).
  
'''<I>وَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءنَا وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللّهَ لاَيَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء أَتَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَتَعْلَمُونَ ﴿28﴾</I>''' / و چون كار زشتى كنند مى  گويند پدران خود را بر آن يافتيم و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعا خدا به كار زشت فرمان نمى  دهد آيا چيزى را كه نمى  دانيد به خدا نسبت مى  دهيد.(28)
+
# انتخاب 70 نفر از قوم موسى براى حضور در ميعادگاه الهى و هلاك شدن آنان به سبب درخواست غيرمنطقى، همچون رؤيت خدا.(155)
  
'''<I>قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقِيمُواْ وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ ﴿29﴾</I>'''
+
# ناسپاسى در برابر نعمت‌هاى الهى، از جمله جارى شدن 12 چشمه آب، سايه افكندن ابر بر قوم بنى‌اسرائيل در صحراى سوزان و روزى كردن طعام پاك و گوارا.(160)
  
بگو پروردگارم به دادگرى فرمان داده است و اين كه در هر مسجدى روى خود را مستقيم به سوى [[قبله]] كنيد و در حالى كه [[دين]] خود را براى او خالص گردانيده ايد وى را بخوانيد همان گونه كه شما را پديد آورد به سوى او برمى  گرديد.(29)
+
# اجتناب از تواضع و سجده در برابر خدا و [[دعا]] براى بخشش گناهان هنگام ورود به بيت‌المقدس (161 ـ 162).
  
'''<I>فَرِيقًا هَدَى وَ فَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلاَلَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ اللّهِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ ﴿30﴾</I>''' / در حالى كه گروهى را هدايت نموده و گروهى گمراهى بر آنان ثابت  شده است زيرا آنان شياطين را به جاى خدا دوستان خود گرفته  اند و مى  پندارند كه راه  يافتگانند.(30)
+
# نافرمانى بنى‌اسرائيل از حكم تعطيل روز شنبه و حرمت ماهيگيرى در آن.(163 ـ 164)
  
'''<I>يَا بَنِي آدَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وكُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَيُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ ﴿31﴾</I>''' / اى فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازى برگيريد و بخوريد و بياشاميد ولى زياده  روى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست نمى  دارد.(31)
+
آيه 157 اين سوره كه در ميان آيات مورد بحث قرار دارد به يكباره روى سخن را از داستان‌ها و ماجراهاى قوم بنى‌اسرائيل به بيان ويژگي‌هاى ممتاز [[پيامبر اسلام]] و دلايل حقانيت ايشان بازمى‌گرداند تا اعلام كند كه پيروان رسول اكرم صلى الله عليه و آله همان مؤمنان واقعى هستند كه مشمول رحمت گسترده الهى مى‌شوند و بدين‌سان يهوديان زمان پيامبر را به پيروى از ايشان فراخواند.<ref> مجمع البيان، ج 10، ص 74.</ref>
  
'''<I>قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُواْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿32﴾</I>'''
+
خداوند در اين آيه [[پيامبر اسلام]] را با 7 خصلت و امتياز ويژه معرفى كرده و در ضمن آن‌ها، 5 دليل بر حقانيت دعوت ايشان اقامه مى‌كند و از اين جهت آيه 157 از ويژگى منحصر به فردى در قرآن كريم برخوردار است و آيه ديگرى همچون آن نمى‌توان يافت.<ref> نمونه، ج 6، ص 399.</ref>
  
اى پيامبر بگو زيورهايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده و نيز روزي هاى پاكيزه را چه كسى [[حرام]] گردانيده بگو اين نعمت ها در زندگى دنيا براى كسانى است كه ايمان آورده اند و [[روز قيامت]] نيز خاص آنان مى  باشد اين گونه آيات خود را براى گروهى كه مى  دانند به روشنى بيان مى  كنيم.(32)
+
اين آيه رسول خدا را پيغمبرى درس ناخوانده معرفى مى‌كند كه امر به معروف و نهى از منكر كرده و هر پاك و پاكيزه‌اى را براى بشر حلال و هر ناپاك و پليدى را [[حرام]] مى‌كند و موانع و غل و زنجيرهايى را كه مانع سعادت بشر است از دست و پاى آنان باز مى‌كند. به گزارش اين آيه همه اين نشانه‌ها كه دليل [[نبوت]] و خاتميت آن حضرت است، قبلاً در [[تورات]] و [[انجيل]] براى يهود و نصارا بيان شده بود.<ref> الميزان، ج 8، ص 292.</ref>
  
'''<I>قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَالإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ أَن تُشْرِكُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَ أَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَتَعْلَمُونَ ﴿33﴾</I>'''
+
پس از نقل داستان‌هايى از نافرمانى و ناسپاسى بنى‌اسرائيل، در آيات 165 ـ 168 برخى از مجازات‌هايى كه دامنگير آن‌ها شده، شمرده مى‌شود و به مواردى همچون مسخ شدن گروهى از بنى‌اسرائيل به صورت ميمون، سلب آرامش و امنيت قوم بنى‌اسرائيل و ذلت آنان تا روز قيامت و پراكندگى يهود در سراسر جهان اشاره مى‌كند.
  
بگو پروردگار من فقط زشتكاري ها را چه آشكارش باشد و چه پنهان و [[گناه]] و ستم ناحق را حرام گردانيده است و نيز اين كه چيزى را شريك خدا سازيد كه دليلى بر حقانيت آن نازل نكرده و اين كه چيزى را كه نمى  دانيد به خدا نسبت دهيد.(33)
+
در ادامه (169ـ179) در تبيين فرجام نسل‌هاى بعدى يهود مى‌فرمايد: آنان كتاب آسمانى تورات را در ميان خود داشتند؛ اما به گناه و دنياپرستى پرداختند و از پيروى [[احكام]] الهى و پايبندى به ‌عهد الهى كه عمل به آن‌ها را پس از مشاهده معجزه بزرگِ «قرار گرفتن كوه طور بر بالاى سرشان» تعهد كرده بودند، سر باز زدند.
  
'''<I>وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَيَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَيَسْتَقْدِمُونَ ﴿34﴾</I>''' / و براى هر امتى اجلى است پس چون اجلشان فرا رسد نه مى  توانند ساعتى آن را پس اندازند و نه پيش.(34)
+
اين عهد همان پيمانى است كه از همه انسان‌ها در آغاز آفرينش گرفته شده است كه به ربوبيت خداوند ايمان آورده و به او شرك نورزند.(آیه 172)<ref> احسن االحديث، ج‌ 4، ص‌ 39‌ـ‌40.</ref> آنان در نافرمانى و برگزيدن گمراهى به جاى هدايت همچون عالِمى هستند كه در صف مؤمنان واقعى و بلكه حامل آيات الهى بود؛ اما سپس از اين مسير گام بيرون نهاد و پيرو وسوسه شيطان شد(176) و فرجام كارش به گمراهى و بدبختى كشيده شد.
  
'''<I>يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَى وَ أَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿35﴾</I>''' / اى فرزندان آدم چون پيامبرانى از خودتان براى شما بيايند و آيات مرا بر شما بخوانند پس هر كس به پرهيزگارى و صلاح گرايد نه بيمى بر آنان خواهد بود و نه اندوهگين مى شوند.(35)
+
آيه 172 اين سوره از پيمانى خبر مى‌دهد كه خداوند بر ربوبيت خويش از بنى‌آدم گرفته است. در اين كه آيا اين پيمان فطرى است يا در عالمى موسوم به عالم ذر از او گرفته شده است و يا... نظرات چندى مطرح شده است. (=> عالم ذر)
  
'''<I>وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿36﴾</I>''' / و كسانى كه آيات ما را دروغ انگاشتند و از پذيرش آن ها تكبر ورزيدند آنان همدم آتشند و در آن جاودانند.(36)
+
با پايان يافتن داستان اقوام پيشين، آيات 180 ـ 198 به ريشه‌يابى علل انحراف انسان‌ها در طول تاريخ پرداخته و مى‌فرمايد: همه صفات كمالى و اسماى نيكو از آن خداست؛ اما برخى از انسان‌ها اين كمالات را از خدا نفى كرده يا به غيرخدا مانند بت‌ها نسبت مى‌دهند<ref> الميزان، ج 8 ، ص 477.</ref> و همين امر باعث گمراهى آنان شده و گام به گام از حق دور مى‌شوند. در آيات بعد با دلايل محكم ثابت مى‌كند كه هيچ‌يك از كمالاتى را كه به شركاى خداوند نسبت داده‌اند ـ همچون خالقيت، يارى‌رسانى، هدايتگرى و توانمندى ـ در آنان يافت نمى‌شود بلكه آنان موجوداتى مانند ديگر بندگان خدا هستند كه حتى قدرت يارى رساندن به خود را هم ندارند، چه رسد به امداد ديگران.
  
'''<I>فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ أُوْلَئِكَ يَنَالُهُمْ نَصِيبُهُم مِّنَ الْكِتَابِ حَتَّى إِذَا جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُواْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا وَ شَهِدُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُواْ كَافِرِينَ ﴿37﴾</I>'''
+
در آيات پايانى سوره (198 ـ 206) همچون آغاز روى سخن را به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كرده و نكاتى را كه در تبليغ دين و رويارويى با مشركان پيمان‌شكن به او يارى مى‌رساند، گوشزد مى‌كند و از پيامبر مى‌خواهد كه گذشت پيشه كند، به ‌كار پسنديده فرمان دهد از نادانان رخ برتابد در برابر وسوسه شيطان به خدا پناه برد و آيات قرآن را بر مردم تلاوت كند و از آنان بخواهد تا به دقت به آن گوش فرادهند و در دل خويش پروردگار را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس ياد كند، چنان‌كه بندگان مقرب درگاه الهى چنين مى‌كنند.
  
پس كيست  ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بندد يا آيات او را تكذيب كند اينان كسانى هستند كه نصيب شان از آن چه مقرر شده به ايشان خواهد رسيد تا آن گاه كه [[فرشتگان]] ما به سراغ شان بيايند كه جانشان بستانند مى  گويند آن چه غير از خدا مى  خوانديد كجاست مى  گويند از چشم ما ناپديد شدند و عليه خود گواهى مى  دهند كه آنان كافر بودند.(37)
+
'''اثر تلاوت:'''
  
'''<I>قَالَ ادْخُلُواْ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُم مِّن الْجِنِّ وَالإِنسِ فِي النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَكُواْ فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لأُولاَهُمْ رَبَّنَا هَؤُلاء أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِّنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَكِن لاَّتَعْلَمُونَ ﴿38﴾</I>'''
+
در روايتى از [[امام صادق]] عليه‌السلام زايل شدن هراس و اندوه در قيامت از انسان مؤمن اثر قرائت اين سوره در هر ماه بيان شده است.<ref> تفسير عياشى، ج 2، ص 135؛ ثواب‌الاعمال، ص 105؛ مجمع‌البيان، ج 4، ص 608.</ref>
  
مى  فرمايد در ميان [[امت]] هايى از جن و انس كه پيش از شما بوده اند داخل آتش شويد هر بار كه امتى در آتش درآيد هم كيشان خود را لعنت كند تا وقتى كه همگى در آن به هم پيوندند آن گاه پيروانشان درباره پيشوايانشان مى  گويند پروردگارا اينان ما را گمراه كردند پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده خدا مى  فرمايد براى هر كدام عذاب دو چندان است ولى شما نمى  دانيد.(38)
+
==پانویس ==
 +
<references />
 +
===منابع===
  
'''<I>وَ قَالَتْ أُولاَهُمْ لأُخْرَاهُمْ فَمَا كَانَ لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ ﴿39﴾</I>''' / و پيشوايانشان به پيروانشان مى  گويند شما را بر ما امتيازى نيست پس بسزاى آن چه بدست مى  آورديد عذاب را بچشيد.(39)
+
محمد خامه‌گر، محمدحسن درايتى؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 4، صفحه 64-71.
  
'''<I>إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا لاَتُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء وَلاَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ ﴿40﴾</I>'''
+
[[رده: سوره های قرآن]]
 
 
در حقيقت كسانى كه آيات ما را دروغ شمردند و از پذيرفتن آن ها تكبر ورزيدند درهاى آسمان را برايشان نمى  گشايند و در [[بهشت]] درنمى  آيند مگر آن كه شتر در سوراخ سوزن داخل شود و بدينسان بزهكاران را كيفر مى  دهيم.(40)
 
 
 
'''<I>لَهُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَ مِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ ﴿41﴾</I>''' / براى آنان از [[جهنم]] بسترى و از بالايشان پوشش هاست و اين گونه بيدادگران را سزا مى  دهيم.(41)
 
 
 
'''<I>وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لاَنُكَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿42﴾</I>''' / و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند هيچ كسى را جز به قدر توانش تكليف نمى  كنيم آنان همدم بهشتند كه در آن جاودانند.(42)
 
 
 
'''<I>وَ نَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ وَ قَالُواْ الْحَمْدُلِلّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّهُ لَقَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَ نُودُواْ أَن تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿43﴾</I>'''
 
 
 
و هر گونه كينه  اى را از سينه  هايشان مى  زداييم از زير قصرهاى شان نهرها جارى است و مى  گويند ستايش خدايى را كه ما را بدين راه هدايت نمود و اگر خدا ما را رهبرى نمى  كرد ما خود هدايت نمى  يافتيم در حقيقت فرستادگان پروردگار ما [[حق]] را آوردند و به آنان ندا داده مى  شود كه اين همان بهشتى است كه آن را به پاداش آن چه انجام مى  داديد ميراث يافته  ايد.(43)
 
 
 
'''<I>وَ نَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قَالُواْ نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ ﴿44﴾</I>'''
 
 
 
و بهشتيان دوزخيان را آواز مى  دهند كه ما آن چه را پروردگارمان به ما وعده داده بود درست  يافتيم آيا شما نيز آن چه را پروردگارتان وعده كرده بود راست و درست  يافتيد مى  گويند آرى پس آواز دهنده  اى ميان آنان آواز درمى  دهد كه لعنت  خدا بر ستمكاران باد.(44)
 
 
 
'''<I>الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَ يَبْغُونَهَا عِوَجًا وَ هُم بِالآخِرَةِ كَافِرُونَ ﴿45﴾</I>''' / همانان كه مردم را از راه خدا باز مى  دارند و آن را كج مى  خواهند و آن ها [[آخرت]] را منكرند.(45)
 
 
 
'''<I>وَ بَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَ عَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ وَ نَادَوْاْ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَ هُمْ يَطْمَعُونَ ﴿46﴾</I>'''
 
 
 
و ميان آن دو گروه حايلى است و بر [[اعراف]] مردانى هستند كه هر يك از آن دو دسته را از سيمايشان مى  شناسند و بهشتيان را كه هنوز وارد آن نشده ولى بدان اميد دارند آواز مى  دهند كه سلام بر شما.(46)
 
 
 
'''<I>وَ إِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاء أَصْحَابِ النَّارِ قَالُواْ رَبَّنَا لاَتَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿47﴾</I>''' / و چون چشمانشان به سوى دوزخيان گردانيده شود مى  گويند پروردگارا ما را در زمره گروه ستمكاران قرار مده.(47)
 
 
 
'''<I>وَ نَادَى أَصْحَابُ الأَعْرَافِ رِجَالاً يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيمَاهُمْ قَالُواْ مَا أَغْنَى عَنكُمْ جَمْعُكُمْ وَ مَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ ﴿48﴾</I>''' / و اهل ا عراف مردانى را كه آنان را از سيمايشان مى  شناسند ندا مى دهند و مى  گويند جمعيت  شما و آن همه گردنكشى كه مى  كرديد به حال شما سودى نداشت.(48)
 
 
 
'''<I>أَهَؤُلاء الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لاَيَنَالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ لاَخَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ ﴿49﴾</I>''' / آيا اينان همان كسان نبودند كه [[سوگند]] ياد مى  كرديد كه خدا آنان را به رحمتى نخواهد رسانيد اينك به [[بهشت]] درآييد نه بيمى بر شماست و نه اندوهگين مى  شويد.(49)
 
 
 
'''<I>وَ نَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُواْ عَلَيْنَا مِنَ الْمَاء أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿50﴾</I>''' / و دوزخيان بهشتيان را آواز مى  دهند كه از آن آب يا از آن چه خدا روزى شما كرده بر ما فرو ريزيد مى  گويند خدا آن ها را بر كافران [[حرام]] كرده است.(50)
 
 
 
'''<I>الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَهْوًا وَ لَعِبًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنسَاهُمْ كَمَا نَسُواْ لِقَاء يَوْمِهِمْ هَذَا وَ مَا كَانُواْ بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ ﴿51﴾</I>'''
 
 
 
همانان كه دين خود را سرگرمى و بازى پنداشتند و زندگى دنيا مغرورشان كرد پس همان گونه كه آنان ديدار امروز خود را از ياد بردند و آيات ما را انكار مى  كردند ما هم امروز آنان را از ياد مى  بريم.(51)
 
 
 
'''<I>وَ لَقَدْ جِئْنَاهُم بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَ رَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿52﴾</I>''' / و در حقيقت ما براى آنان كتابى آورديم كه آن را از روى دانش روشن و شيوايش ساخته  ايم و براى گروهى كه [[ايمان]] مى  آورند هدايت و رحمتى است.(52)
 
 
 
'''<I>هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَاء فَيَشْفَعُواْ لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ ﴿53﴾</I>'''
 
 
 
آيا آنان جز در انتظار تاويل آنند روزى كه تاويلش فرا رسد كسانى كه آن را پيش از آن به فراموشى سپرده اند مى  گويند حقا فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند پس آيا امروز ما را شفاعت گرانى هست كه براى ما شفاعت كنند يا ممكن است به دنيا بازگردانيده شويم تا غير از آن چه انجام مى  داديم انجام دهيم به راستى كه آنان به خويشتن زيان زدند و آن چه را به [[دروغ]] مى  ساختند از كف دادند.(53)
 
 
 
'''<I>إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿54﴾</I>'''
 
 
 
در حقيقت پروردگار شما آن خدايى است كه آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد سپس بر عرش جهان دارى استيلا يافت روز را به شب كه شتابان آن را مى طلبد مى  پوشاند و نيز خورشيد و ماه و ستارگان را كه به فرمان او رام شده  اند پديد آورد آگاه باش كه عالم خلق و امر از آن اوست فرخنده خدايى است پروردگار جهانيان.(54)
 
 
 
'''<I>ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لاَيُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ﴿55﴾</I>''' / پروردگار خود را به زارى و نهانى بخوانيد كه او از حدگذرندگان را دوست نمى  دارد.(55)
 
 
 
'''<I>وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَ طَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ ﴿56﴾</I>''' / و در زمين پس از اصلاح آن فساد مكنيد و با بيم و اميد او را بخوانيد كه [[رحمت  خدا]] به نيكوكاران نزديك است.(56)
 
 
 
'''<I>وَ هُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالاً سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْموْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ﴿57﴾</I>'''
 
 
 
و اوست كه بادها را پيشاپيش باران رحمتش مژده  رسان مى  فرستد تا آن گاه كه ابرهاى گرانبار را بردارند آن را به سوى سرزمينى مرده برانيم و از آن باران فرود آوريم و از هر گونه ميوه  اى از خاك برآوريم بدينسان مردگان را نيز از [[قبر]]ها خارج مى  سازيم باشد كه شما متذكر شويد.(57)
 
 
 
'''<I>وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لاَيَخْرُجُ إِلاَّ نَكِدًا كَذَلِكَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ ﴿58﴾</I>'''
 
 
 
و زمين پاك و آماده گياهش به اذن پروردگارش برمى  آيد و آن زمينى كه ناپاك و نامناسب است گياهش جز اندك و بى  فايده برنمى  آيد اين گونه آيات خود را براى گروهى كه شكر مى  گزارند گونه  گون بيان مى  كنيم.(58)
 
 
 
'''<I>لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿59﴾</I>''' / همانا نوح را به سوى قومش فرستاديم پس گفت اى قوم من خدا را بپرستيد كه براى شما معبودى جز او نيست من از عذاب روزى سترگ بر شما بيمناكم.(59)
 
 
 
'''<I>قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ ﴿60﴾</I>''' / سران قومش گفتند واقعا ما تو را در گمراهى آشكارى مى  بينيم.(60)
 
 
 
'''<I>قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلاَلَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ ﴿61﴾</I>''' / گفت اى قوم من هيچ گونه گمراهى در من نيست بلكه من فرستاده  اى از جانب پروردگار جهانيانم.(61)
 
 
 
'''<I>أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاَتِ رَبِّي وَ أَنصَحُ لَكُمْ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَتَعْلَمُونَ ﴿62﴾</I>''' / پيام هاى پروردگارم را به شما مى  رسانم و اندرزتان مى  دهم و چيزهايى از خدا مى  دانم كه شما نمى  دانيد.(62)
 
 
 
'''<I>أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ لِيُنذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُواْ وَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿63﴾</I>''' / آيا تعجب كرديد كه بر مردى از خودتان پندى از جانب پروردگارتان براى شما آمده تا شما را بيم دهد و تا شما پرهيزگارى كنيد و باشد كه مورد رحمت قرار گيريد.(63)
 
 
 
'''<I>فَكَذَّبُوهُ فَأَنجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُواْ قَوْماً عَمِينَ ﴿64﴾</I>''' / پس او را تكذيب كردند و ما او و كسانى را كه با وى در كشتى بودند نجات داديم و كسانى را كه آيات ما را دروغ پنداشتند غرق كرديم زيرا آنان گروهى كور دل بودند.(64)
 
 
 
'''<I>وَ إِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلاَ تَتَّقُونَ ﴿65﴾</I>''' / و به سوى عاد برادرشان هود را فرستاديم گفت اى قوم من خدا را بپرستيد كه براى شما معبودى جز او نيست پس آيا پرهيزگارى نمى  كنيد.(65)
 
 
 
'''<I>قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وِ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿66﴾</I>''' / سران قومش كه كافر بودند گفتند در حقيقت ما تو را در نوعى سفاهت مى  بينيم و جدا تو را از دروغگويان مى  پنداريم.(66)
 
 
 
'''<I>قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ ﴿67﴾</I>''' / گفت اى قوم من در من سفاهتى نيست ولى من فرستاده اى از جانب پروردگار جهانيانم.(67)
 
 
 
'''<I>أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاتِ رَبِّي وَ أَنَاْ لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ ﴿68﴾</I>''' / پيام هاى پروردگارم را به شما مى  رسانم و براى شما خير خواهى امينم.(68)
 
 
 
'''<I>أَوَ عَجِبْتُمْ أَن جَاءكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ لِيُنذِرَكُمْ وَاذكُرُواْ إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زَادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْكُرُواْ آلاء اللّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿69﴾</I>'''
 
 
 
آيا تعجب كرديد كه بر مردى از خودتان پندى از جانب پروردگارتان براى شما آمده تا شما را هشدار دهد و به خاطر آوريد زمانى را كه خداوند شما را پس از [[قوم نوح]] جانشينان آنان قرار داد و در خلقت بر قوت شما افزود پس نعمت هاى خدا را به ياد آوريد باشد كه رستگار شويد.(69)
 
 
 
'''<I>قَالُواْ أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَاللّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ مَا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿70﴾</I>''' / گفتند: آيا به سوى ما آمده  اى كه تنها خدا را بپرستيم و آن چه را كه پدرانمان مى پرستيدند رها كنيم؟ اگر راست مى  گويى آن چه را به ما وعده مى  دهى براى ما بياور.(70)
 
 
 
'''<I>قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَ آبَآؤكُم مَّا نَزَّلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ ﴿71﴾</I>'''
 
 
 
گفت راستى كه عذاب و خشمى سخت از پروردگارتان بر شما مقرر گرديده است آيا درباره نام هايى كه خود و پدرانتان براى بت ها نامگذارى كرده ايد و خدا بر حقانيت آن ها برهانى فرو نفرستاده با من مجادله مى  كنيد پس منتظر باشيد كه من هم با شما از منتظرانم.(71)
 
 
 
'''<I>فَأَنجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَ قَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَ مَا كَانُواْ مُؤْمِنِينَ ﴿72﴾</I>''' / پس او و كسانى را كه با او بودند به رحمتى از خود رهانيديم و كسانى را كه آيات ما را [[دروغ]] شمردند و [[مؤمن]] نبودند ريشه  كن كرديم.(72)
 
 
 
'''<I>وَ إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْاللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوَءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿73﴾</I>'''
 
 
 
و به سوى [[قوم ثمود]]، صالح برادرشان را فرستاديم. گفت: اى قوم من خدا را بپرستيد براى شما معبودى جز او نيست در حقيقت براى شما از جانب پروردگارتان دليلى آشكار آمده است اين ماده  شتر خدا براى شماست كه پديده اى شگرف است پس آن را بگذاريد تا در زمين خدا بخورد و گزندى به او نرسانيد تا مبادا شما را عذابى دردناك فرو گيرد.(73)
 
 
 
'''<I>وَاذْكُرُواْ إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ عَادٍ وَ بَوَّأَكُمْ فِي الأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُورًا وَ تَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُواْ آلاء اللّهِ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ ﴿74﴾</I>'''
 
 
 
و به ياد آوريد هنگامى را كه شما را پس از [[قوم عاد]] جانشينان آنان گردانيد و در زمين به شما جاى مناسب داد در دشت هاى آن براى خود كاخ هايى اختيار مى كرديد و از كوه ها خانه  هايى زمستانى مى  تراشيديد پس نعمت هاى خدا را به ياد آوريد و در زمين سر به فساد برمداريد.(74)
 
 
 
'''<I>قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ ﴿75﴾</I>'''
 
 
 
سران قوم او كه استكبار مى  ورزيدند به مستضعفانى كه ايمان آورده بودند گفتند آيا مى  دانيد كه صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است. گفتند بى  ترديد ما به آن چه وى بدان رسالت  يافته است مؤمنيم.(75)
 
 
 
'''<I>قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ ﴿76﴾</I>''' / كسانى كه استكبار مى  ورزيدند گفتند ما به آن چه شما بدان ايمان آورده ايد كافريم.(76)
 
 
 
'''<I>فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْاْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَ قَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿77﴾</I>''' / پس آن ماده  شتر را پى كردند و از فرمان پروردگار خود سرپيچيدند و گفتند اى صالح اگر از پيامبرانى آن چه را به ما وعده مى  دهى براى ما بياور.(77)
 
 
 
'''<I>فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ ﴿78﴾</I>''' / آن گاه زمين  لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه هايشان از پا درآمدند.(78)
 
 
 
'''<I>فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَ نَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِن لاَّتُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ ﴿79﴾</I>'''
 
 
 
پس صالح از ايشان روى برتافت و گفت اى قوم من به راستى من پيام پروردگارم را به شما رساندم و خير شما را خواستم ولى شما خيرخواهان و نصيحت گران را دوست نمى  داريد.(79)
 
 
 
'''<I>وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّن الْعَالَمِينَ ﴿80﴾</I>''' / و لوط را فرستاديم هنگامى كه به قوم خود گفت آيا آن كار زشتى را مرتكب مى  شويد كه هيچ كس از جهانيان در آن بر شما پيشى نگرفته است.(80)
 
 
 
'''<I>إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ ﴿81﴾</I>''' / شما از روى شهوت به جاى زنان با مردان درمى  آميزيد آرى شما گروهى تجاوزكاريد.(81)
 
 
 
'''<I>وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُواْ أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ ﴿82﴾</I>''' / ولى پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند آنان را از شهرتان بيرون كنيد زيرا آنان كسانى  اند كه به پاكى تظاهر مى  كنند.(82)
 
 
 
'''<I>فَأَنجَيْنَاهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ ﴿83﴾</I>''' / پس او و خانواده اش را غير از زنش كه از زمره باقيماندگان در خاكستر مواد گوگردى بود نجات داديم.(83)
 
 
 
'''<I>وَ أَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ ﴿84﴾</I>''' / و بر سر آنان بارشى از مواد گوگردى بارانيديم پس ببين فرجام گنهكاران چسان بود.(84)
 
 
 
'''<I>وَ إِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْاللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءهُمْ وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿85﴾</I>'''
 
 
 
و به سوى مردم مدين برادرشان شعيب را فرستاديم گفت اى قوم من خدا را بپرستيد كه براى شما هيچ معبودى جز او نيست در حقيقت  شما را از جانب پروردگارتان برهانى روشن آمده است پس پيمانه و ترازو را تمام نهيد و اموال مردم را كم مدهيد و در زمين پس از اصلاح آن فساد مكنيد اين رهنمودها اگر مؤمنيد براى شما بهتر است.(85)
 
 
 
'''<I>وَلاَ تَقْعُدُواْ بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَاذْكُرُواْ إِذْ كُنتُمْ قَلِيلاً فَكَثَّرَكُمْ وَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ﴿86﴾</I>'''
 
 
 
و بر سر هر راهى منشينيد كه مردم را بترسانيد و كسى را كه ايمان به خدا آورده از راه خدا باز داريد و راه او را كج بخواهيد و به ياد آوريد هنگامى را كه اندك بوديد پس شما را بسيار گردانيد و بنگريد كه فرجام فسادكاران چگونه بوده است.(86)
 
 
 
'''<I>وَ إِن كَانَ طَآئِفَةٌ مِّنكُمْ آمَنُواْ بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ وَ طَآئِفَةٌ لَّمْ يْؤْمِنُواْ فَاصْبِرُواْ حَتَّى يَحْكُمَ اللّهُ بَيْنَنَا وَ هُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ ﴿87﴾</I>''' / و اگر گروهى از شما به آن چه من بدان فرستاده شده ام ايمان آورده و گروه ديگر ايمان نياورده اند صبر كنيد تا خدا ميان ما داورى كند كه او بهترين داوران است.(87)
 
 
 
'''<I>قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ ﴿88﴾</I>''' / سران قومش كه تكبر مى  ورزيدند گفتند اى شعيب يا تو و كسانى را كه با تو ايمان آورده اند از شهر خودمان بيرون خواهيم كرد يا به كيش ما برگرديد گفت آيا هر چند كراهت داشته باشيم.(88)
 
 
 
'''<I>قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُم بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللّهُ مِنْهَا وَ مَا يَكُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِيهَا إِلاَّ أَن يَشَاء اللّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَ أَنتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ ﴿89﴾</I>'''
 
 
 
اگر بعد از آن كه خدا ما را از آن نجات بخشيده باز به كيش شما برگرديم در حقيقت به خدا دروغ بسته ايم و ما را سزاوار نيست كه به آن بازگرديم مگر آن كه خدا پروردگار ما بخواهد كه پروردگار ما از نظر دانش بر هر چيزى احاطه دارد بر خدا توكل كرده ايم بار پروردگارا ميان ما و قوم ما به حق داورى كن كه تو بهترين داورانى.(89)
 
 
 
'''<I>وَ قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْباً إِنَّكُمْ إِذاً لَّخَاسِرُونَ ﴿90﴾</I>''' / و سران قومش كه كافر بودند گفتند اگر از شعيب پيروى كنيد در اين صورت قطعا زيانكاريد.(90)
 
 
 
'''<I>فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ ﴿91﴾</I>''' / پس زمين  لرزه آنان را فرو گرفت و در خانه  هايشان از پا درآمدند.(91)
 
 
 
'''<I>الَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيْبًا كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا الَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيْبًا كَانُواْ هُمُ الْخَاسِرِينَ ﴿92﴾</I>''' / كسانى كه شعيب را تكذيب كرده بودند گويى خود در آن ديار سكونت نداشتند كسانى كه شعيب را تكذيب كرده بودند خود همان زيانكاران بودند.(92)
 
 
 
'''<I>فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالاَتِ رَبِّي وَ نَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ كَافِرِينَ ﴿93﴾</I>''' / پس شعيب از ايشان روى برتافت و گفت اى قوم من به راستى كه پيام هاى پروردگارم را به شما رسانيدم و پندتان دادم ديگر چگونه بر گروهى كه كافرند دريغ بخورم.(93)
 
 
 
'''<I>وَ مَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ ﴿94﴾</I>''' / و در هيچ شهرى پيامبرى نفرستاديم مگر آن كه مردمش را به سختى و رنج دچار كرديم تا مگر به زارى درآيند.(94)
 
 
 
'''<I>ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَواْ وَّ قَالُواْ قَدْ مَسَّ آبَاءنَا الضَّرَّاء وَالسَّرَّاء فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَ هُمْ لاَيَشْعُرُونَ ﴿95﴾</I>''' / آن گاه به جاى بدى (=بلا) نيكى (=نعمت) قرار داديم تا انبوه شدند و گفتند پدران ما را هم مسلما به حكم طبيعت رنج و راحت مى  رسيده است پس در حالى كه بى خبر بودند بناگاه گريبان آنان را گرفتيم.(95)
 
 
 
'''<I>وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ ﴿96﴾</I>''' / و اگر مردم شهرها [[ايمان]] آورده و به [[تقوا]] گراييده بودند قطعا بركاتى از آسمان و زمين برايشان مى  گشوديم ولى تكذيب كردند پس به [[كيفر]] دستاوردشان گريبان آنان را گرفتيم.(96)
 
 
 
'''<I>أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتاً وَ هُمْ نَآئِمُونَ ﴿97﴾</I>''' / آيا ساكنان شهرها ايمن شده اند از اين كه عذاب ما شامگاهان در حالى كه به خواب فرو رفته  اند به آنان برسد.(97)
 
 
 
'''<I>أَوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَ هُمْ يَلْعَبُونَ ﴿98﴾</I>''' / و آيا ساكنان شهرها ايمن شده اند از اين كه عذاب ما نيمروز در حالى كه به بازى سرگرمند به ايشان در رسد.(98)
 
 
 
'''<I>أَفَأَمِنُواْ مَكْرَ اللّهِ فَلاَ يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ ﴿99﴾</I>''' / آيا از [[مكر خدا]] خود را ايمن دانستند با آن كه جز مردم زيانكار كسى خود را از مكر خدا ايمن نمى  داند.(99)
 
 
 
'''<I>أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الأَرْضَ مِن بَعْدِ أَهْلِهَا أَن لَّوْ نَشَاء أَصَبْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَ نَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَيَسْمَعُونَ ﴿100﴾</I>'''
 
 
 
مگر براى كسانى كه زمين را پس از ساكنان پيشين آن به ارث مى  برند باز ننموده است كه اگر مى  خواستيم آنان را به كيفر گناهانشان مى  رسانديم و بر دل هايشان مهر مى  نهاديم تا ديگر نشنوند.(100)
 
 
 
'''<I>تِلْكَ الْقُرَى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَآئِهَا وَ لَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ مِن قَبْلُ كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللّهُ عَلَىَ قُلُوبِ الْكَافِرِينَ ﴿101﴾</I>'''
 
 
 
اين شهرهاست كه برخى از خبرهاى آن را بر تو حكايت مى  كنيم در حقيقت پيامبرانشان دلايل روشن برايشان آوردند اما آنان به آن چه قبلا تكذيب كرده بودند باز ايمان نمى  آوردند اين گونه خدا بر دل هاى كافران مهر مى  نهد.(101)
 
 
 
'''<I>وَ مَا وَجَدْنَا لأَكْثَرِهِم مِّنْ عَهْدٍ وَ إِن وَجَدْنَا أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِينَ ﴿102﴾</I>''' / و در بيشتر آنان عهدى استوار نيافتيم و بيشترشان را جدا نافرمان يافتيم.(102)
 
 
 
'''<I>ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ فَظَلَمُواْبِهَا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ﴿103﴾</I>''' / آن گاه بعد از آنان موسى را با آيات خود به سوى فرعون و سران قومش فرستاديم ولى آن ها به آن آيات كفر ورزيدند پس ببين فرجام مفسدان چگونه بود.(103)
 
 
 
'''<I>وَ قَالَ مُوسَى يَا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ ﴿104﴾</I>''' / و موسى گفت اى فرعون بى  ترديد من پيامبرى از سوى پروردگار جهانيانم.(104)
 
 
 
'''<I>حَقِيقٌ عَلَى أَن لاَّ أَقُولَ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ قَدْ جِئْتُكُم بِبَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿105﴾</I>''' / شايسته است كه بر خدا جز سخن حق نگويم من در حقيقت دليلى روشن از سوى پروردگارتان براى شما آورده ام پس فرزندان اسرائيل را همراه من بفرست.(105)
 
 
 
'''<I>قَالَ إِن كُنتَ جِئْتَ بِآيَةٍ فَأْتِ بِهَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿106﴾</I>''' / [[فرعون]] گفت: اگر معجزه اى آورده  اى پس اگر راست مى  گويى آن را ارائه بده.(106)
 
 
 
'''<I>فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ ﴿107﴾</I>''' / پس موسى عصايش را افكند و بناگاه اژدهايى آشكار شد.(107)
 
 
 
'''<I>وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاء لِلنَّاظِرِينَ ﴿108﴾</I>''' / و دست  خود را از گريبان بيرون كشيد و ناگهان براى تماشاگران سپيد و درخشنده بود.(108)
 
 
 
'''<I>قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ ﴿109﴾</I>''' / سران قوم فرعون گفتند: بى  شك اين مرد ساحرى داناست.(109)
 
 
 
'''<I>يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ ﴿110﴾</I>''' / مى  خواهد شما را از سرزمينتان بيرون كند پس چه دستور مى  دهيد.(110)
 
 
 
'''<I>قَالُواْ أَرْجِهْ وَ أَخَاهُ وَ أَرْسِلْ فِي الْمَدَآئِنِ حَاشِرِينَ ﴿111﴾</I>''' / گفتند: او و برادرش را بازداشت كن و گردآورندگانى را به شهرها بفرست.(111)
 
 
 
'''<I>يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ ﴿112﴾</I>''' / تا هر ساحر دانايى را نزد تو آرند.(112)
 
 
 
'''<I>وَ جَاء السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قَالْواْ إِنَّ لَنَا لأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ ﴿113﴾</I>''' / و ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند آيا اگر ما پيروز شويم براى ما پاداشى خواهد بود.(113)
 
 
 
'''<I>قَالَ نَعَمْ وَ إَنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿114﴾</I>''' / گفت: آرى و مسلما شما از مقربان دربار من خواهيد بود.(114)
 
 
 
'''<I>قَالُواْ يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَن نَّكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ ﴿115﴾</I>''' / گفتند: اى موسى آيا تو مى  افكنى و يا اين كه ما مى  افكنيم.(115)
 
 
 
'''<I>قَالَ أَلْقُوْاْ فَلَمَّا أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جَاءوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ ﴿116﴾</I>''' / گفت:  شما بيفكنيد و چون افكندند ديدگان مردم را افسون كردند و آنان را به ترس انداختند و سحرى بزرگ در ميان آوردند.(116)
 
 
 
'''<I>وَ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ ﴿117﴾</I>''' / و به موسى [[وحى]] كرديم كه عصايت را بينداز پس انداخت و اژدها شد و ناگهان آن چه را به دروغ ساخته بودند فرو بلعيد.(117)
 
 
 
'''<I>فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿118﴾</I>''' / پس حقيقت آشكار گرديد و كارهايى كه مى  كردند باطل شد.(118)
 
 
 
'''<I>فَغُلِبُواْ هُنَالِكَ وَانقَلَبُواْ صَاغِرِينَ ﴿119﴾</I>''' / و در آن جا مغلوب و خوار گرديدند.(119)
 
 
 
'''<I>وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ ﴿120﴾</I>''' / و ساحران به [[سجده]] درافتادند.(120)
 
 
 
'''<I>قَالُواْ آمَنَّا بِرِبِّ الْعَالَمِينَ ﴿121﴾</I>''' / و گفتند به پروردگار جهانيان ايمان آورديم.(121)
 
 
 
'''<I>رَبِّ مُوسَى وَ هَارُونَ ﴿122﴾</I>''' / پروردگار موسى و هارون.(122)
 
 
 
'''<I>قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنتُم بِهِ قَبْلَ أَن آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هَذَا لَمَكْرٌ مَّكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُواْ مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿123﴾</I>''' / فرعون گفت: آيا پيش از آن كه به شما رخصت دهم به او ايمان آورديد قطعا اين نيرنگى است كه در شهر به راه انداخته  ايد تا مردمش را از آن بيرون كنيد پس بزودى خواهيد دانست.(123)
 
 
 
'''<I>لأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُم مِّنْ خِلاَفٍ ثُمَّ لأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿124﴾</I>''' / دست ها و پاهايتان را يكى از چپ و يكى از راست  خواهم بريد سپس همه شما را به دار خواهم آويخت.(124)
 
 
 
'''<I>قَالُواْ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ ﴿125﴾</I>''' / گفتند: ما به سوى پروردگارمان باز خواهيم گشت.(125)
 
 
 
'''<I>وَ مَا تَنقِمُ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِآيَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَ تَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ ﴿126﴾</I>''' / و تو جز براى اين ما را به كيفر نمى  رسانى كه ما به [[معجزات]] پروردگارمان وقتى براى ما آمد ايمان آورديم پروردگارا بر ما شكيبايى فرو ريز و ما را مسلمان بميران.(126)
 
 
 
'''<I>وَ قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَونَ أَتَذَرُ مُوسَى وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءهُمْ وَ نَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ ﴿127﴾</I>'''
 
 
 
و سران قوم فرعون گفتند آيا موسى و قومش را رها مى  كنى تا در اين سرزمين فساد كنند و موسى تو و خدايانت را رها كند فرعون گفت بزودى پسرانشان را مى  كشيم و زنانشان را زنده نگاه مى  داريم و ما بر آنان مسلطيم.(127)
 
 
 
'''<I>قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللّهِ وَاصْبِرُواْ إِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ﴿128﴾</I>''' / موسى به قوم خود گفت از خدا يارى جوييد و پايدارى ورزيد كه زمين از آن خداست آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد مى  دهد و فرجام نيك براى پرهيزگاران است.(128)
 
 
 
'''<I>قَالُواْ أُوذِينَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِينَا وَ مِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَ يَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الأَرْضِ فَيَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ ﴿129﴾</I>'''
 
 
 
[[قوم موسى]] گفتند پيش از آن كه تو نزد ما بيايى و حتى بعد از آن كه به سوى ما آمدى مورد آزار قرار گرفتيم گفت اميد است كه پروردگارتان دشمن شما را هلاك كند و شما را روى زمين جانشين آنان سازد آن گاه بنگرد تا چگونه عمل مى  كنيد.(129)
 
 
 
'''<I>وَ لَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَونَ بِالسِّنِينَ وَ نَقْصٍ مِّن الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ ﴿130﴾</I>''' / و در حقيقت ما فرعونيان را به خشكسالى و كمبود محصولات دچار كرديم باشد كه عبرت گيرند.(130)
 
 
 
'''<I>فَإِذَا جَاءتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُواْ لَنَا هَذِهِ وَ إِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُواْ بِمُوسَى وَ مَن مَّعَهُ أَلا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِندَاللّهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَيَعْلَمُونَ ﴿131﴾</I>'''
 
 
 
پس هنگامى كه نيكى و نعمت به آنان روى مى  آورد مى  گفتند اين براى شايستگى خود ماست و چون گزندى به آنان مى  رسيد به موسى و همراهانش شگون بد مى  زدند آگاه باشيد كه سرچشمه بدشگونى آنان تنها نزد خداست كه آنان را به بدى اعمالشان كيفر مى  دهد ليكن بيشترشان نمى  دانستند.(131)
 
 
 
'''<I>وَ قَالُواْ مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِن آيَةٍ لِّتَسْحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ ﴿132﴾</I>''' / و گفتند هر گونه پديده شگرفى كه به وسيله آن ما را افسون كنى براى ما بياورى ما به تو ايمان آورنده نيستيم.(132)
 
 
 
'''<I>فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ آيَاتٍ مُّفَصَّلاَتٍ فَاسْتَكْبَرُواْ وَ كَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ ﴿133﴾</I>''' / پس بر آنان طوفان و ملخ و كنه ريز و غوك ها و خون را به صورت نشانه  هايى آشكار فرستاديم و باز سركشى كردند و گروهى بدكار بودند.(133)
 
 
 
'''<I>وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قَالُواْ يَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ لَئِن كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنِي إِسْرَآئِيلَ ﴿134﴾</I>'''
 
 
 
و هنگامى كه عذاب بر آنان فرود آمد گفتند اى موسى پروردگارت را به عهدى كه نزد تو دارد براى ما بخوان اگر اين عذاب را از ما برطرف كنى حتما به تو ايمان خواهيم آورد و [[بنى  اسرائيل]] را قطعا با تو روانه خواهيم ساخت.(134)
 
 
 
'''<I>فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلَى أَجَلٍ هُم بَالِغُوهُ إِذَا هُمْ يَنكُثُونَ ﴿135﴾</I>''' / و چون عذاب را تا سر رسيدى كه آنان بدان رسيدند از آن ها برداشتيم باز هم پيمان  شكنى كردند.(135)
 
 
 
'''<I>فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَ كَانُواْ عَنْهَا غَافِلِينَ ﴿136﴾</I>''' / سرانجام از آنان انتقام گرفتيم و در دريا غرقشان ساختيم چرا كه آيات ما را تكذيب كردند و از آن ها غافل بودند.(136)
 
 
 
'''<I>وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُواْ يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَآئِيلَ بِمَا صَبَرُواْ وَ دَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ مَا كَانُواْ يَعْرِشُونَ ﴿137﴾</I>'''
 
 
 
و به آن گروهى كه پيوسته تضعيف مى  شدند بخش هاى باختر و خاورى سرزمين [[فلسطين]] را كه در آن بركت قرار داده بوديم به ميراث عطا كرديم و به پاس آن كه صبر كردند وعده نيكوى پروردگارت به فرزندان اسرائيل تحقق يافت و آن چه را كه فرعون و قومش ساخته و افراشته بودند ويران كرديم.(137)
 
 
 
'''<I>وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَآئِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْاْ عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَّهُمْ قَالُواْ يَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ﴿138﴾</I>'''
 
 
 
و فرزندان اسرائيل را از دريا گذرانديم تا به قومى رسيدند كه بر پرستش بت هاى خويش همت مى  گماشتند گفتند اى موسى همان گونه كه براى آنان خدايانى است براى ما نيز خدايى قرار ده گفت راستى شما نادانى مى  كنيد.(138)
 
 
 
'''<I>إِنَّ هَؤُلاء مُتَبَّرٌ مَّا هُمْ فِيهِ وَ بَاطِلٌ مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿139﴾</I>''' / در حقيقت آن چه ايشان درآنند نابود و زايل و آن چه انجام مى  دادند [[باطل]] است.(139)
 
 
 
'''<I>قَالَ أَغَيْرَ اللّهِ أَبْغِيكُمْ إِلَهًا وَ هُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿140﴾</I>''' / گفت: آيا غير از خدا معبودى براى شما بجويم با اين كه او شما را بر جهانيان برترى داده است.(140)
 
 
 
'''<I>وَ إِذْ أَنجَيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَونَ يَسُومُونَكُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ يُقَتِّلُونَ أَبْنَاءكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ وَ فِي ذَلِكُم بَلاء مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ ﴿141﴾</I>'''
 
 
 
و ياد كن هنگامى را كه شما را از فرعونيان نجات داديم كه شما را سخت  شكنجه مى  كردند پسرانتان را مى  كشتند و زنانتان را زنده باقى مى  گذاشتند و در اين براى شما آزمايش بزرگى از جانب پروردگارتان بود.(141)
 
 
 
'''<I>وَ وَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ ﴿142﴾</I>'''
 
 
 
و با موسى سى شب وعده گذاشتيم و آن را با ده شب ديگر تمام كرديم تا آن كه وقت معين پروردگارش در چهل شب به سر آمد و موسى هنگام رفتن به [[كوه طور]] به برادرش هارون گفت: در ميان قوم من جانشينم باش و كار آنان را اصلاح كن و راه فسادگران را پيروى مكن.(142)
 
 
 
'''<I>وَ لَمَّا جَاء مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَن تَرَانِي وَلَكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ ﴿143﴾</I>'''
 
 
 
و چون موسى به ميعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت: عرض كرد پروردگارا خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم فرمود هرگز مرا نخواهى ديد ليكن به كوه بنگر پس اگر بر جاى خود قرار گرفت بزودى مرا خواهى ديد پس چون پروردگارش به كوه جلوه نمود آن را ريز ريز ساخت و موسى بي هوش بر زمين افتاد و چون به خود آمد گفت تو منزهى به درگاهت [[توبه]] كردم و من نخستين مؤمنانم.(143)
 
 
 
'''<I>قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالاَتِي وَ بِكَلاَمِي فَخُذْمَا آتَيْتُكَ وَكُن مِّنَ الشَّاكِرِينَ ﴿144﴾</I>''' / فرمود اى موسى تو را با رسالت ها و با سخن گفتنم با تو بر مردم روزگار برگزيدم پس آن چه را به تو دادم بگير و از سپاسگزاران باش.(144)
 
 
 
'''<I>وَ كَتَبْنَا لَهُ فِي الأَلْوَاحِ مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْعِظَةً وَ تَفْصِيلاً لِّكُلِّ شَيْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُواْ بِأَحْسَنِهَا سَأُرِيكُمْ دَارَالْفَاسِقِينَ ﴿145﴾</I>'''
 
 
 
و در الواح [[تورات]] براى او در هر موردى پندى و براى هر چيزى تفصيلى نگاشتيم پس فرموديم آن را به جد و جهد بگير و قوم خود را وادار كن كه بهترين آن را فرا گيرند بزودى سراى نافرمانان را به شما مى  نمايانم.(145)
 
 
 
'''<I>سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّيُؤْمِنُواْ بِهَا وَ إِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الرُّشْدِ لاَيَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً وَ إِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَ كَانُواْ عَنْهَا غَافِلِينَ ﴿146﴾</I>'''
 
 
 
بزودى كسانى را كه در زمين به ناحق تكبر مى  ورزند از آياتم روي گردان سازم به طورى كه اگر هر نشانه  اى را از قدرت من بنگرند بدان [[ايمان]] نياورند و اگر راه صواب را ببينند آن را برنگزينند و اگر راه گمراهى را ببينند آن را راه خود قرار دهند اين بدان سبب است كه آنان آيات ما را [[دروغ]] انگاشته و غفلت ورزيدند.(146)
 
 
 
'''<I>وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَلِقَاء الآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿147﴾</I>''' / و كسانى كه آيات ما و ديدار [[آخرت]] را دروغ پنداشتند اعمالشان تباه شده است آيا جز در برابر آن چه مى  كردند كيفر مى  بينند.(147)
 
 
 
'''<I>وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلاً جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ أَلَمْ يَرَوْاْ أَنَّهُ لاَيُكَلِّمُهُمْ وَلاَ يَهْدِيهِمْ سَبِيلاً اتَّخَذُوهُ وَ كَانُواْ ظَالِمِينَ ﴿148﴾</I>'''
 
 
 
و قوم موسى پس از عزيمت او از زيورهاى خود مجسمه گوساله  اى براى خود ساختند كه صداى گاو داشت آيا نديدند كه آن گوساله با ايشان سخن نمى  گويد و راهى بدان ها نمى  نمايد آن را به پرستش گرفتند و ستمكار بودند.(148)
 
 
 
'''<I>وَلَمَّا سُقِطَ فَي أَيْدِيهِمْ وَرَأَوْاْ أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّواْ قَالُواْ لَئِن لَّمْ يَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَ يَغْفِرْلَنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿149﴾</I>''' / و چون انگشت ندامت گزيدند و دانستند كه واقعا گمراه شده اند گفتند اگر پروردگار ما به ما رحم نكند و ما را نبخشايد قطعا از زيانكاران خواهيم بود.(149)
 
 
 
'''<I>وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِن بَعْدِيَ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَ أَلْقَى الألْوَاحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كَادُواْ يَقْتُلُونَنِي فَلاَ تُشْمِتْ بِيَ الأعْدَاء وَلاَ تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿150﴾</I>'''
 
 
 
و چون موسى خشمناك و اندوهگين به سوى قوم خود بازگشت گفت پس از من چه بد جانشينى براى من بوديد آيا بر فرمان پروردگارتان پيشى گرفتيد و الواح را افكند و موى سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود كشيد هارون گفت اى فرزند مادرم اين قوم مرا ناتوان يافتند و چيزى نمانده بود كه مرا بكشند پس مرا دشمن  شاد مكن و مرا در شمار گروه ستمكاران قرار مده.(150)
 
 
 
'''<I>قَالَ رَبِّ اغْفِرْلِي وَلأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَ أَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ﴿151﴾</I>''' / موسى گفت پروردگارا من و برادرم را بيامرز و ما را در پناه رحمت  خود درآور و تو مهربانترين مهربانانى.(151)
 
 
 
'''<I>إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ سَيَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ ﴿152﴾</I>''' / آرى كسانى كه گوساله را به پرستش گرفتند بزودى خشمى از پروردگارشان و ذلتى در زندگى دنيا به ايشان خواهد رسيد و ما اين گونه دروغ  پردازان را كيفر مى  دهيم.(152)
 
 
 
'''<I>وَالَّذِينَ عَمِلُواْالسَّيِّئَاتِ ثُمَّ تَابُواْ مِن بَعْدِهَا وَآمَنُواْ إِنَّ رَبَّكَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿153﴾</I>''' / ولى كسانى كه مرتكب گناهان شدند آن گاه توبه كردند و ايمان آوردند قطعا پروردگار تو پس از آن آمرزنده مهربان خواهد بود.(153)
 
 
 
'''<I>وَ لَمَّا سَكَتَ عَن مُّوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الأَلْوَاحَ وَ فِي نُسْخَتِهَا هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ ﴿154﴾</I>''' / و چون خشم موسى فرو نشست الواح را برگرفت و در رونويس آن براى كسانى كه از پروردگارشان بيمناك بودند هدايت و رحمتى بود.(154)
 
 
 
'''<I>وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً لِّمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُم مِّن قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاء مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاء وَ تَهْدِي مَن تَشَاء أَنتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْلَنَا وَارْحَمْنَا وَ أَنتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ ﴿155﴾</I>'''
 
 
 
و موسى از ميان قوم خود هفتاد مرد براى ميعاد ما برگزيد و چون زلزله آنان را فرو گرفت گفت پروردگارا اگر مى  خواستى آنان را و مرا پيش از اين هلاك مى  ساختى آيا ما را بسزاى آن چه كم  خردان ما كرده اند هلاك مى  كنى اين جز آزمايش تو نيست هر كه را بخواهى به وسيله آن گمراه و هر كه را بخواهى هدايت مى  كنى تو سرور مايى پس ما را بيامرز و به ما رحم كن و تو بهترين آمرزندگانى.(155)
 
 
 
'''<I>وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِي الآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاء وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ ﴿156﴾</I>'''
 
 
 
و براى ما در اين دنيا نيكى مقرر فرما و در آخرت نيز زيرا كه ما به سوى تو بازگشته  ايم فرمود عذاب خود را به هر كس بخواهم مى  رسانم و رحمتم همه چيز را فرا گرفته است و بزودى آن را براى كسانى كه پرهيزگارى مى  كنند و [[زكات]] مى  دهند و آنان كه به آيات ما ايمان مى  آورند مقرر مى  دارم.(156)
 
 
 
'''<I>الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿157﴾</I>'''
 
 
 
همانان كه از اين فرستاده پيامبر درس نخوانده كه نام او را نزد خود در [[تورات]] و [[انجيل]] نوشته مى  يابند پيروى مى  كنند همان پيامبرى كه آنان را به كار پسنديده فرمان مى  دهد و از كار ناپسند باز مى  دارد و براى آنان چيزهاى پاكيزه را [[حلال]] و چيزهاى ناپاك را برايشان [[حرام]] مى  گرداند و از دوش آنان قيد و بندهايى را كه برايشان بوده است برمى  دارد پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند آنان همان رستگارانند.(157)
 
 
 
'''<I>قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ يُحْيِي وَ يُمِيتُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ كَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ﴿158﴾</I>'''
 
 
 
بگو اى مردم من پيامبر خدا به سوى همه شما هستم همان خدايى كه فرمانروايى آسمان ها و زمين از آن اوست هيچ معبودى جز او نيست كه زنده مى  كند و مى  ميراند پس به خدا و فرستاده او كه پيامبر درس  نخوانده  اى است كه به خدا و كلمات او ايمان دارد بگرويد و او را پيروى كنيد اميد كه هدايت  شويد.(158)
 
 
 
'''<I>وَ مِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ ﴿159﴾</I>''' / و از ميان قوم موسى جماعتى هستند كه به حق راهنمايى مى  كنند و به حق داورى مى  نمايند.(159)
 
 
 
'''<I>وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى إِذِاسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ وَ ظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَ أَنزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَ مَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ﴿160﴾</I>'''
 
 
 
و آنان را به دوازده عشيره كه هر يك امتى بودند تقسيم كرديم و به موسى وقتى قومش از او آب خواستند [[وحى]] كرديم كه با عصايت بر آن تخته سنگ بزن پس از آن دوازده چشمه جوشيد هر گروهى آبشخور خود را بشناخت و ابر را بر فراز آنان سايبان كرديم و گزانگبين و بلدرچين برايشان فرو فرستاديم از چيزهاى پاكيزه  اى كه روزيتان كرده  ايم بخوريد و بر ما ستم نكردند ليكن بر خودشان ستم مى  كردند.(160)
 
 
 
'''<I>وَ إِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُواْ هَذِهِ الْقَرْيَةَ وَ كُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ وَ قُولُواْ حِطَّةٌ وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا نَّغْفِرْلَكُمْ خَطِيئَاتِكُمْ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ ﴿161﴾</I>'''
 
 
 
و ياد كن هنگامى را كه بديشان گفته شد در اين شهر سكونت گزينيد و از آن هر جا كه خواستيد بخوريد و بگوييد خداوندا گناهان ما را فرو ريز و سجده  كنان از دروازه شهر درآييد تا گناهان شما را بر شما ببخشاييم و بزودى بر اجر نيكوكاران بيفزاييم.(161)
 
 
 
'''<I>فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنْهُمْ قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا كَانُواْ يَظْلِمُونَ ﴿162﴾</I>''' / پس كسانى از آنان كه ستم كردند سخنى را كه به ايشان گفته شده بود به سخن ديگرى تبديل كردند پس بسزاى آن كه ستم مى  ورزيدند عذابى از آسمان بر آنان فرو فرستاديم.(162)
 
 
 
'''<I>و اَسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لاَيَسْبِتُونَ لاَتَأْتِيهِمْ كَذَلِكَ نَبْلُوهُم بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ﴿163﴾</I>'''
 
 
 
و از اهالى آن شهرى كه كنار دريا بود از ايشان جويا شو آن گاه كه به حكم روز شنبه تجاوز مى  كردند آن گاه كه روز شنبه آنان ماهي هايشان روى آب مى  آمدند و روزهاى غير شنبه به سوى آنان نمى  آمدند اين گونه ما آنان را به سبب آن كه نافرمانى مى  كردند مى  آزموديم.(163)
 
 
 
'''<I>وَ إِذَ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿164﴾</I>'''
 
 
 
و آن گاه كه گروهى از ايشان گفتند براى چه قومى را كه خدا هلاك  كننده ايشان است  يا آنان را به عذابى سخت عذاب خواهد كرد پند مى  دهيد گفتند تا معذرتى پيش پروردگارتان باشد و شايد كه آنان پرهيزگارى كنند.(164)
 
 
 
'''<I>فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ ﴿165﴾</I>'''
 
 
 
پس هنگامى كه آن چه را بدان تذكر داده شده بودند از ياد بردند كسانى را كه از كار بد باز مى  داشتند نجات داديم و كسانى را كه ستم كردند بسزاى آن كه نافرمانى مى  كردند به عذابى شديد گرفتار كرديم.(165)
 
 
 
'''<I>فَلَمَّا عَتَوْاْ عَن مَّا نُهُواْ عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ ﴿166﴾</I>''' / و چون از آن چه از آن نهى شده بودند سرپيچى كردند به آنان گفتيم بوزينگانى رانده  شده باشيد.(166)
 
 
 
'''<I>وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَن يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقَابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿167﴾</I>'''
 
 
 
و ياد كن هنگامى را كه پروردگارت اعلام داشت كه تا [[روز قيامت]] بر آنان (=يهوديان) كسانى را خواهد گماشت كه بديشان عذاب سخت بچشانند آرى پروردگار تو زود كيفر است و هم او آمرزنده بسيار مهربان است.(167)
 
 
 
'''<I>وَ قَطَّعْنَاهُمْ فِي الأَرْضِ أُمَمًا مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذَلِكَ وَ بَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿168﴾</I>''' / و آنان را در زمين به صورت گروه  هايى پراكنده ساختيم برخى از آنان درستكارند و برخى از آنان جز اينند و آن ها را به خوشي ها و ناخوشي ها آزموديم باشد كه ايشان بازگردند.(168)
 
 
 
'''<I>فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُواْ الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الأدْنَى وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُلَنَا وَ إِن يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مُّثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِم مِّيثَاقُ الْكِتَابِ أَن لاَّيِقُولُواْ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ وَ دَرَسُواْ مَا فِيهِ وَالدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿169﴾</I>'''
 
 
 
آن گاه بعد از آنان جانشينانى وارث كتاب آسمانى شدند كه متاع اين دنياى پست را مى  گيرند و مى  گويند بخشيده خواهيم شد و اگر متاعى مانند آن به ايشان برسد باز آن را مى  ستانند آيا از آنان پيمان كتاب آسمانى گرفته نشده كه جز به حق نسبت به خدا سخن نگويند با اين كه آن چه را كه در آن كتاب است آموخته  اند و سراى آخرت براى كسانى كه پروا پيشه مى  كنند بهتر است آيا باز تعقل نمى  كنيد.(169)
 
 
 
'''<I>وَالَّذِينَ يُمَسَّكُونَ بِالْكِتَابِ وَ أَقَامُواْ الصَّلاَةَ إِنَّا لاَنُضِيعُ أَجْرَالْمُصْلِحِينَ ﴿170﴾</I>''' / و كسانى كه به كتاب آسمانى چنگ درمى  زنند و [[نماز]] برپا داشته اند بدانند كه ما اجر درستكاران را تباه نخواهيم كرد.(170)
 
 
 
'''<I>وَ إِذنَتَقْنَاالْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّواْ أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿171﴾</I>'''
 
 
 
و ياد كن هنگامى را كه [[كوه طور]] را بر فرازشان سايبان  آسا برافراشتيم و چنان پنداشتند كه كوه بر سرشان فرو خواهد افتاد و گفتيم آن چه را كه به شما داده  ايم به جد و جهد بگيريد و آن چه را در آن است به ياد داشته باشيد شايد كه پرهيزگار شويد.(171)
 
 
 
'''<I>وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ ﴿172﴾</I>'''
 
 
 
و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم گفتند چرا گواهى داديم تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين امر غافل بوديم.(172)
 
 
 
'''<I>أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ ﴿173﴾</I>''' / يا بگوييد پدران ما پيش از اين مشرك بوده اند و ما فرزندانى پس از ايشان بوديم آيا ما را به خاطر آن چه باطل  انديشان انجام داده اند هلاك مى  كنى؟(173)
 
 
 
'''<I>وَ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿174﴾</I>''' / و اين گونه آيات خود را به تفصيل بيان مى  كنيم و باشد كه آنان به سوى حق بازگردند.(174)
 
 
 
'''<I>وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ ﴿175﴾</I>''' / و خبر آن كس را كه آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت آن گاه شيطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد.(175)
 
 
 
'''<I>وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴿176﴾</I>'''
 
 
 
و اگر مى  خواستيم قدر او را به وسيله آن آيات بالا مى  برديم اما او به زمين (=دنيا) گراييد و از [[هواى نفس]] خود پيروى كرد از اين رو داستانش چون داستان سگ است كه اگر بر آن حمله  ور شوى زبان از كام برآورد و اگر آن را رها كنى باز هم زبان از كام برآورد اين مثل آن گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند پس اين داستان را براى آنان حكايت كن شايد كه آنان بينديشند.(176)
 
 
 
'''<I>سَاء مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَ أَنفُسَهُمْ كَانُواْ يَظْلِمُونَ ﴿177﴾</I>''' / چه زشت است داستان گروهى كه آيات ما را تكذيب و به خود ستم مى  نمودند.(177)
 
 
 
'''<I>مَن يَهْدِاللّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِي وَ مَن يُضْلِلْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿178﴾</I>''' / هر كه را خدا هدايت كند او راه  يافته است و كسانى را كه گمراه نمايد آنان خود زيانكارانند.(178)
 
 
 
'''<I>وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّيَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّيُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَّيَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿179﴾</I>'''
 
 
 
و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى [[دوزخ]] آفريده ايم چرا كه دل هايى دارند كه با آن حقايق را دريافت نمى  كنند و چشمانى دارند كه با آن ها نمى  بينند و گوش هايى دارند كه با آن ها نمى  شنوند آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه ترند آرى آن ها همان غافل  ماندگانند.(179)
 
 
 
'''<I>وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَ ذَرُواْ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَآئِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿180﴾</I>'''
 
 
 
و نام هاى نيكو به خدا اختصاص دارد پس او را با آن ها بخوانيد و كسانى را كه در مورد نام هاى او به كژى مى  گرايند رها كنيد زودا كه بسزاى آن چه انجام مى  دادند كيفر خواهند يافت.(180)
 
 
 
'''<I>وَ مِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ ﴿181﴾</I>''' / و از ميان كسانى كه آفريده ايم گروهى هستند كه به حق هدايت مى  كنند و به حق داورى مى  نمايند.(181)
 
 
 
'''<I>وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لاَيَعْلَمُونَ ﴿182﴾</I>''' / و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند به تدريج از جايى كه نمى  دانند گريبانشان را خواهيم گرفت.(182)
 
 
 
'''<I>وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ ﴿183﴾</I>''' / و به آنان مهلت مى  دهم كه تدبير من استوار است.(183)
 
 
 
'''<I>أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُواْ مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ ﴿184﴾</I>''' / آيا نينديشيده  اند كه همنشين آنان هيچ جنونى ندارد او جز هشدار دهنده  اى آشكار نيست.(184)
 
 
 
'''<I>أَوَ لَمْ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَ مَا خَلَقَ اللّهُ مِن شَيْءٍ وَ أَنْ عَسَى أَن يَكُونَ قَدِاقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ ﴿185﴾</I>'''
 
 
 
آيا در ملكوت آسمان ها و زمين و هر چيزى كه خدا آفريده است ننگريسته اند و اين كه شايد هنگام مرگشان نزديك شده باشد پس به كدام سخن بعد از [[قرآن]] ايمان مى  آورند.(185)
 
 
 
'''<I>مَن يُضْلِلِ اللّهُ فَلاَ هَادِيَ لَهُ وَ يَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿186﴾</I>''' / هر كه را خداوند گمراه كند براى او هيچ رهبرى نيست و آنان را در طغيانشان سرگردان وامى  گذارد.(186)
 
 
 
'''<I>يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي لاَيُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَتَأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَاللّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَيَعْلَمُونَ ﴿187﴾</I>'''
 
 
 
از تو درباره قيامت مى  پرسند كه وقوع آن چه وقت است بگو علم آن تنها نزد پروردگار من است جز او هيچ كس آن را به موقع خود آشكار نمى  گرداند اين حادثه بر آسمان ها و زمين گران است جز ناگهان به شما نمى  رسد باز از تو مى  پرسند گويا تو از زمان وقوع آن آگاهى بگو علم آن تنها نزد خداست ولى بيشتر مردم نمى  دانند.(187)
 
 
 
'''<I>قُل لاَّأَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَاشَاءاللّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ مَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿188﴾</I>'''
 
 
 
بگو جز آن چه خدا بخواهد براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم و اگر غيب مى  دانستم قطعا خير بيشترى مى  اندوختم و هرگز به من آسيبى نمى  رسيد من جز بيم  دهنده و بشارتگر براى گروهى كه ايمان مى  آورند نيستم.(188)
 
 
 
'''<I>هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَااللّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَيْتَنَا صَالِحاً لَّنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ ﴿189﴾</I>'''
 
 
 
اوست آن كس كه شما را از نفس واحدى آفريد و جفت وى را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد پس چون آدم با او حوا درآميخت باردار شد بارى سبك و چندى با آن بار سبك گذرانيد و چون سنگين  بار شد خدا پروردگار خود را خواندند كه اگر به ما فرزندى شايسته عطا كنى قطعا از سپاسگزاران خواهيم بود.(189)
 
 
 
'''<I>فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحاً جَعَلاَ لَهُ شُرَكَاء فِيمَا آتَاهُمَا فَتَعَالَى اللّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿190﴾</I>''' / و چون به آن دو فرزندى شايسته داد در آن چه خدا به ايشان داده بود براى او شريكانى قرار دادند و خدا از آن چه با او شريك مى  گردانند برتر است.(190)
 
 
 
'''<I>أَيُشْرِكُونَ مَا لاَيَخْلُقُ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ ﴿191﴾</I>''' / آيا موجوداتى را با او شريك مى  گردانند كه چيزى را نمى  آفرينند و خودشان مخلوقند.(191)
 
 
 
'''<I>وَلاَ يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَلاَ أَنفُسَهُمْ يَنصُرُونَ ﴿192﴾</I>''' / و نمى  توانند آنان را يارى كنند و نه خويشتن را يارى دهند.(192)
 
 
 
'''<I>وَ إِن تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لاَيَتَّبِعُوكُمْ سَوَاء عَلَيْكُمْ أَدَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنتُمْ صَامِتُونَ ﴿193﴾</I>''' / و اگر آن ها را به راه هدايت فراخوانيد از شما پيروى نمى  كنند چه آن ها را بخوانيد يا خاموش بمانيد براى شما يكسان است.(193)
 
 
 
'''<I>إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿194﴾</I>''' / در حقيقت كسانى را كه به جاى خدا مى  خوانيد بندگانى امثال شما هستند پس آن ها را در گرفتاري ها بخوانيد اگر راست مى  گوييد بايد شما را اجابت كنند.(194)
 
 
 
'''<I>أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُواْ شُرَكَاءكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلاَ تُنظِرُونِ ﴿195﴾</I>'''
 
 
 
آيا آن ها پاهايى دارند كه با آن راه بروند يا دست هايى دارند كه با آن كارى انجام دهند يا چشم هايى دارند كه با آن بنگرند يا گوش هايى دارند كه با آن بشنوند بگو شريكان خود را بخوانيد سپس درباره من حيله به كار بريد و مرا مهلت مدهيد.(195)
 
 
 
'''<I>إِنَّ وَلِيِّيَ اللّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ ﴿196﴾</I>''' / بى  ترديد سرور من آن خدايى است كه [[قرآن]] را فرو فرستاده و همو دوستدار شايستگان است.(196)
 
 
 
'''<I>وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَيَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَلآ أَنفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ ﴿197﴾</I>''' / و كسانى را كه به جاى او مى  خوانيد نمى  توانند شما را يارى كنند و نه خويشتن را يارى دهند.(197)
 
 
 
'''<I>وَ إِن تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لاَيَسْمَعُواْ وَ تَرَاهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ وَ هُمْ لاَيُبْصِرُونَ ﴿198﴾</I>''' / و اگر آن ها را به راه هدايت فراخوانيد نمى  شنوند و آن ها را مى  بينى كه به سوى تو مى  نگرند در حالى كه نمى  بينند.(198)
 
 
 
'''<I>خُذِالْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ ﴿199﴾</I>''' / گذشت پيشه كن و به كار پسنديده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب.(199)
 
 
 
'''<I>وَ إِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿200﴾</I>''' / و اگر از شيطان وسوسه  اى به تو رسد به خدا پناه بر زيرا كه او شنواى داناست.(200)
 
 
 
'''<I>إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ ﴿201﴾</I>''' / در حقيقت كسانى كه از خدا پروا دارند چون وسوسه اى از جانب [[شيطان]] بديشان رسد خدا را به ياد آورند و بناگاه بينا شوند.(201)
 
 
 
'''<I>وَ إِخْوَانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الْغَيِّ ثُمَّ لاَيُقْصِرُونَ ﴿202﴾</I>''' / و يارانشان آنان را به گمراهى مى  كشانند و كوتاهى نمى  كنند.(202)
 
 
 
'''<I>وَ إِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآيَةٍ قَالُواْ لَوْلاَ اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يِوحَى إِلَيَّ مِن رَّبِّي هَذَا بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمْ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿203﴾</I>'''
 
 
 
و هر گاه براى آنان آياتى نياورى مى  گويند چرا آن را خود برنگزيدى بگو من فقط آن چه را كه از پروردگارم به من [[وحى]] مى  شود پيروى مى  كنم اين [[قرآن]] رهنمودى است از جانب پروردگار شما و براى گروهى كه ايمان مى  آورند هدايت و رحمتى است.(203)
 
 
 
'''<I>وَ إِذَا قُرِىءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿204﴾</I>''' / و چون قرآن خوانده شود گوش بدان فرا داريد و خاموش مانيد اميد كه بر شما رحمت آيد.(204)
 
 
 
'''<I>وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ وَلاَ تَكُن مِّنَ الْغَافِلِينَ ﴿205﴾</I>''' / و در دل خويش پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس بى  صداى بلند ياد كن و از غافلان مباش.(205)
 
 
 
'''<I>إِنَّ الَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ لاَيَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ يُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ يَسْجُدُونَ ﴿206﴾</I>''' / به يقين كسانى كه نزد پروردگار تو هستند از پرستش او تكبر نمى  ورزند و او را به پاكى مى  ستايند و براى او [[سجده]] مى  كنند.(206)
 
[[رده:مشخصات کامل سوره‌های قرآن]]
 

نسخهٔ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۵۸

نام هفتمين سوره قرآن كريم.

اين سوره مكى است[۱] و در ترتيب مصحف، پس از «انعام» و پيش از «انفال» قرار گرفته و در ترتيب نزول، سى و نهمين سوره است كه پس از «ص» و پيش از «جن» نازل شده است[۲] و در برخى روايات، ترتيب نزول، رديف‌هاى 35، 36، 37، 38 و حتى 108 را به خود اختصاص داده است.[۳] برخى مفسران آيات 163 ـ 172 آن را مدنى دانسته‌اند.[۴]

برخى پژوهشگران با استناد به روايتى مرسل[۵] و وجود عبارات و تعبيرات مشابه و مشترك در اعراف و بقره، مدنى بودن اين سوره را ترجيح داده‌اند، در حالى كه تشابه ميان بخش‌هاى مختلف سوره اعراف با ديگر سوره‌هاى مكى مانند سوره هود، سوره شعراء، سوره نوح، سوره يونس و... بسيار بيشتر از شباهت اين سوره با بقره است، افزون بر آن كه صرف شباهت بخش‌هايى از اين سوره با بخش‌هايى از سوره بقره براى مدنى بودن آن كافى نيست.

اعراف داراى 206 آيه است[۶] و برخى «المص» را آيه مستقل ندانسته و شمار آيات آن را 205 دانسته‌اند.[۷] اين سوره 3341 كلمه[۸] دارد. در شمار آيات پس از سوره بقره و در تعداد كلمات و حروف پس از سوره بقره و سوره نساء بلندترين سوره قرآنى و در سوره‌هاى مكى طولانى‌ترين آن‌ها و يكى از 7 سوره طولانى (سبع طوال) قرآن كريم است.[۹]

در ترتيب نزول، اولين سوره‌اى است كه حروف مقطعه آن بيش از يك حرف است زيرا سوره‌هاى قبل از آن با يك حرف آغاز شده است؛ مانند: «ن»، «ق» و «ص».[۱۰]

نام سوره از واژه «الاَعراف» در آيه 46 آن گرفته شده است و از آن با نام‌هاى «المص»، «ميقات» (برگرفته از آيه 143) و «ميثاق» (برگرفته از آيه 173) نيز ياد شده است.[۱۱]

علامه طباطبايى مى‌گويد: آغاز شدن سوره اعراف با حروف «المص» نشان آن است كه اين سوره افزون بر مضامين و موضوعات سوره‌هاى آغاز شده با «الم» بر مضامين و موضوعات سوره «ص» نيز مشتمل است.[۱۲]

مأمور ساختن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به انذار در آيات نخست اين سوره و فرمان به سيره حسنه و رفتار ملايم در آيات پايانى براى نفوذ سخنش در دل‌ها، نشان از ارتباط معنايى ميان آغاز و انجام اين سوره دارد.[۱۳]

آيه 206 سوره از آيات سجده‌دار قرآن است كه شيعه و نيز شافعى از اهل سنت سجده آن را مستحب و ديگر فرقه‌ها واجب مى‌دانند.[۱۴] برخى از آيات اين سوره از شهرت بيشترى برخوردار گشته و به «سوره اعراف» (آيه 46)[۱۵]، «عرش»[۱۶] يا «سخره[۱۷]» (آيه 54)، «ميثاق»[۱۸] يا «ذر» (آيه 172) موسوم شده است. ( =>آيات نامدار)

فضاى نزول و غرض سوره:

با توجه به اين كه سوره اعراف بعد از سوره ص و قبل از سوره جن نازل شده باشد و با توجه به اين كه نزول سوره جن پس از بازگشت رسول اكرم صلى الله عليه و آله از سفر تبليغى طائف در سال دهم بعثت[۱۹] بوده مى‌توان نتيجه گرفت كه نزول اعراف قبل از معراج پيامبر در مكه واقع شده است.[۲۰]

در اين دوره مشركان مكه سخت‌ترين مخالفت‌ها را با پيامبر روا داشته و از هيچ كوششى براى جلوگيرى از انتشار دعوت توحيدى رسول خدا صلى الله عليه و آله كوتاهى نمى‌كردند كه يك نمونه آن محاصره اقتصادى سه ساله در شعب ابى‌طالب بود.

در چنين شرايطى سوره مبارك اعراف نازل شد تا بار ديگر عهدى را كه خداوند از آدميان گرفته است تا او را بپرستند و چيزى را شريك او قرار ندهند به آنان يادآور شود و سرنوشت امت‌هاى عهدشكن پيشين و مكذبان پيامبران را خاطرنشان سازد،[۲۱] از اين‌رو بايد گفت: سوره اعراف براى تبيين اهميت پايبندى انسان‌ها به عهدى كه با خدا بسته بودند، فرود آمد.[۲۲]

محتواى سوره:

سوره اعراف با ذكر مقدمه‌اى درباره اهميت پيروى از دستورات انبياء عليهم‌السلام آغاز مى‌شود و از مردم مى‌خواهد از فرمان‌هاى خدا كه به صورت وحى بر انبياء فرود آمده پيروى كنند و از فرجام شوم اقوامى كه بر اثر مخالفت با پيامبران نابود شدند، عبرت بگيرند و بدانند كه حسابرسى اعمال در روز قيامت حتمى و حق است. (آيات 1 ـ 9)

فصل نخست اين سوره با بيان داستان عبرت‌انگيز حضرت آدم عليه‌السلام و تلاش‌هاى شيطان براى اغواى او آغاز مى‌گردد و آنگاه به 4 فرمان الهى كه ضامن رشد و سعادت انسان در دنيا و آخرت است، اشاره مى‌كند. اين فرمان‌ها كه همگى با خطاب «يا بَنى آدمَ» آغاز مى‌شود پيوند آشكارى با عوامل لغزش آدم و حوا دارد و بدين‌سان از فرزندان آدم مى‌خواهد كه با رعايت اين نكات از گمراهى و سقوط در امان بمانند.

اين اصول چهارگانه كه همان پيمان‌هاى خداوند با انسان است درباره رعايت تقوا،[۲۳] پيروى نكردن از شيطان،(27ـ30) پيمودن مسير اعتدال در زندگى و اجتناب از اسراف و زياده‌روى (31ـ34) و پيروى از دستورات انبياى الهى(35) است.

ادامه آيات اين بخش به مقايسه سرانجام پيروان انبيا و متكبران تكذيب كننده آيات خدا مى‌پردازد و با ترسيم شرمندگى و پشيمانى منكران انبياء با تعابيرى همچون جاودانگى مستكبران در آتش،(36) نفرين دوزخيان به يكديگر،(38) دو چندان شدن عذاب،(38) احاطه عذاب دوزخ از بالا و پايين بر آنان،(41) به فرجام شوم و دردناك كافران اشاره مى‌كند.

در مقابل، بهشت جاويدانِ مؤمنانِ معتقد به حقانيت پيامبران و نيكوكار را يادآور مى‌شود. سپس صحنه عبرت‌آموزى از مكالمه بهشتيان با دوزخيان را كه به پشيمانى دوزخيان و اعتراف آنان به نادرستى رفتارهايشان در دنيا مى‌انجامد گزارش مى‌كند.

در اين صحنه به حضور مردانى كه در جايگاهى به نام اعراف جاى دارند، اشاره كرده كه بر بهشتيان سلام كرده و از دوزخيان بيزارى مى‌جويند. درباره شأن و مقام اصحاب اعراف اختلاف بسيارى ميان مفسران وجود دارد[۲۴] تا آنجا كه برخى آن‌ها را برترين بندگان خدا همچون پيامبران و امامان عليهم‌السلام به شمار مى‌آورند[۲۵] و برخى ديگر آن‌ها را از افراد ضعيف الايمان و گناهكاران مى‌دانند[۲۶]. ( =>  اصحاب اعراف)

پس از بيان فرجام اهل دوزخ به تشريح دلايل گرفتارى آن‌ها به عذاب ابدى مى‌پردازد و امورى همچون انكار پيامبران الهى و بى‌توجهى به ربوبيت و خالقيت خداوند را دلايل اصلى اين عذاب برمى‌شمارد و از مشركان مكه مى‌خواهد با تضرع و زارى خدا را بخوانند، در زمين فساد نكنند و به رحمت الهى دل ببندند و شكرگزار نعمت‌هاى الهى باشند.

فصل دوم سوره (آيات 59 ـ 179) به گزارشى تاريخى از مخالفت‌هاى اقوام پيشين با تعاليم انبياء و چگونگى برخورد آن‌ها با پيمان‌هاى الهى اختصاص دارد. اين نمونه‌ها كه به ترتيب تاريخى بيان شده است از داستان حضرت نوح علیه‌السلام آغاز مى‌شود و به قصه حضرت موسى كه از همه مبسوط‌تر است، خاتمه مى‌يابد.

به گزارش اين آيات، نخستين اقدام پيامبران در برابر كافران و گناهكاران اين بود كه ميثاق الهى را خاطرنشان سازند و آن‌ها را از پرستش غير خدا بازدارند، از اين‌رو از زبان بيشتر پيامبران اين عبارت را نقل مى‌كند كه «يقَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَكُم مِن اِله غَيرُهُ». (59، 65، 73، 85)

پيامبران با يادآورى نعمت‌هاى الهى آنان را به توحيد و پيروى از فرمان‌هاى خدا دعوت مى‌كردند؛ اما انسان‌هاى سركش هر يك به ‌گونه‌اى از اين ميثاق الهى سر باز مى‌زدند و با ارتكاب گناهان و انكار سخنان انبياء به بت‌پرستى و پيروى از هواى نفس مى‌پرداختند و به عذابى دردناك دچار شدند؛ قوم نوح او را گمراه خوانده(60) و رسالت وى را تكذيب كردند. خداوند نيز آن مردم نادان و كوردل را در سيلى سهمگين غرق و نابود ساخت.(64)

قوم عاد پيامبرشان را نادان و دروغگو ناميدند(66) و رسالت او را انكار كرده و به عبادت آنچه پدرانشان مى‌پرستيدند، مشغول شدند.(70) قوم ثمود كه به نعمت و لطف الهى قدرت ساختن قصرهاى عالى در دشت‌ها و تراشيدن خانه‌ها در كوه‌ها را يافته بودند(74) به قدرت خود مغرور شده و ناقه حضرت صالح را كه معجزه الهى و نشانه‌اى از سوى او بود پى كردند و خداوند نيز با زلزله‌اى بزرگ شهر آنها را درهم كوبيد.(78)

قوم لوط كه براى نخستين ‌بار در تاريخ بشر به عمل زشت لواط روى آورده بودند(80) با بارانى از سنگريزه نابود شدند.(سوره اعراف/7،84؛ سوره هود/11،82) مردم شهر مدين نيز به مفاسد اخلاقى و اجتماعى دچار شدند و با كم‌فروشى و بت‌پرستى و آزار و اذيت اهل ايمان به فساد در زمين پرداختند و به نصايح پيامبرشان شعيب بى‌توجهى كرده و او را انكار كردند. خداوند نيز اين قوم سركش را با زلزله‌اى ويرانگر نابود ساخت.(91)

پس از بيان سرگذشت انسان‌هايى كه عهد الهى را به فراموشى سپرده بودند، سنت الهى در هدايت و عذاب اقوام پيشين طى آيات 94 ـ 102 بيان مى‌شود؛ به گزارش اين آيات خداوند قبل از كيفر هر قوم گناهكارى با فزونى نعمت يا نزول مصائب و مشكلات، زمينه بيدارى و بازگشت آنان را فراهم مى‌كند تا شايد ميثاق ‌الهى را به ياد آورده و به خداپرستى بگرايند؛ اما بسيارى از آن‌ها عهد خدا را فراموش كرده و به گناه و مخالفت با انبيا مى‌پردازند: «و ما وجَدنا لاَِكثَرِهِم مِن عَهد».(102)

پس از اين مقدمه كوتاه به داستان حضرت موسى و تلاش‌هاى او براى هدايت قوم فرعون و بنى‌اسرائيل مى‌پردازد.(102 ـ 179) به گزارش اين آيات حضرت موسى علیه‌السلام ابتدا براى دعوت قوم فرعون به توحيد و نجات بنى‌اسرائيل از ظلم آنان به سراغ فرعون و سران قومش رفت(105) و با ارائه معجزات متعددى همچون تبديل عصا به اژدها و سفيد و درخشنده كردن دستش حجت را بر آنان تمام كرد؛ اما آنان به موسى تهمت ساحرى زده(109) و سپس ساحران را به مبارزه با او فرستادند (110 ـ 126) و تصميم به كشتن مردان جوان بنى‌اسرائيل گرفتند.(127)

و هنگامى كه بر اثر نافرمانى، خداوند بلاها و آفات كشاورزى را بر آنان فرو فرستاد به جاى توبه به موسى و يارانش فال بد مى‌زدند،(130 ـ 131) آنگاه خداوند عذاب‌هاى آشكار و غيرعادى همچون توفان سهمگين، هجوم ملخ‌ها، شپش‌ها و قورباغه‌ها و خون (شدن آب‌هايشان[۲۷]) را بر آن‌ها نازل كرد.(133)

وقوع اين بلايا قوم فرعون را وامى‌داشت تا براى رفع آن‌ها به موسى متوسل شوند و به او وعده ايمان و آزادى بنى‌اسرائيل دهند؛(134) اما پس از برطرف شدن اين مصائب عهد خود را مى‌شكستند و خداوند نيز آنان را غرق كرد و سرزمين با بركت مصر را در اختيار بنى‌اسرائيل قرار داد.

در آيات 138 ـ 164 ماجراهاى شش‌گانه از چگونگى برخورد قوم بنى‌اسرائيل با موسى و تعاليم او گزارش مى‌شود و بهانه‌جويي‌ها، نافرماني‌ها و خودخواهى آنان در زمان موسى و پس از وى را كه سرانجام باعث از ميان رفتن قدرت و شوكت قوم بنى‌اسرائيل شد، بيان مى‌كند. ماجراهاى شش‌گانه عبارت است از:

  1. تقاضاى نابخردانه گروهى از بنى‌اسرائيل از موسى براى تعيين بتى براى پرستش (138 ـ 141).
  1. پرستش گوساله سامرى پس از تأخير 10 روزه حضرت موسى در بازگشت از سفر خود به كوه طور (142 ـ 145).
  1. انتخاب 70 نفر از قوم موسى براى حضور در ميعادگاه الهى و هلاك شدن آنان به سبب درخواست غيرمنطقى، همچون رؤيت خدا.(155)
  1. ناسپاسى در برابر نعمت‌هاى الهى، از جمله جارى شدن 12 چشمه آب، سايه افكندن ابر بر قوم بنى‌اسرائيل در صحراى سوزان و روزى كردن طعام پاك و گوارا.(160)
  1. اجتناب از تواضع و سجده در برابر خدا و دعا براى بخشش گناهان هنگام ورود به بيت‌المقدس (161 ـ 162).
  1. نافرمانى بنى‌اسرائيل از حكم تعطيل روز شنبه و حرمت ماهيگيرى در آن.(163 ـ 164)

آيه 157 اين سوره كه در ميان آيات مورد بحث قرار دارد به يكباره روى سخن را از داستان‌ها و ماجراهاى قوم بنى‌اسرائيل به بيان ويژگي‌هاى ممتاز پيامبر اسلام و دلايل حقانيت ايشان بازمى‌گرداند تا اعلام كند كه پيروان رسول اكرم صلى الله عليه و آله همان مؤمنان واقعى هستند كه مشمول رحمت گسترده الهى مى‌شوند و بدين‌سان يهوديان زمان پيامبر را به پيروى از ايشان فراخواند.[۲۸]

خداوند در اين آيه پيامبر اسلام را با 7 خصلت و امتياز ويژه معرفى كرده و در ضمن آن‌ها، 5 دليل بر حقانيت دعوت ايشان اقامه مى‌كند و از اين جهت آيه 157 از ويژگى منحصر به فردى در قرآن كريم برخوردار است و آيه ديگرى همچون آن نمى‌توان يافت.[۲۹]

اين آيه رسول خدا را پيغمبرى درس ناخوانده معرفى مى‌كند كه امر به معروف و نهى از منكر كرده و هر پاك و پاكيزه‌اى را براى بشر حلال و هر ناپاك و پليدى را حرام مى‌كند و موانع و غل و زنجيرهايى را كه مانع سعادت بشر است از دست و پاى آنان باز مى‌كند. به گزارش اين آيه همه اين نشانه‌ها كه دليل نبوت و خاتميت آن حضرت است، قبلاً در تورات و انجيل براى يهود و نصارا بيان شده بود.[۳۰]

پس از نقل داستان‌هايى از نافرمانى و ناسپاسى بنى‌اسرائيل، در آيات 165 ـ 168 برخى از مجازات‌هايى كه دامنگير آن‌ها شده، شمرده مى‌شود و به مواردى همچون مسخ شدن گروهى از بنى‌اسرائيل به صورت ميمون، سلب آرامش و امنيت قوم بنى‌اسرائيل و ذلت آنان تا روز قيامت و پراكندگى يهود در سراسر جهان اشاره مى‌كند.

در ادامه (169ـ179) در تبيين فرجام نسل‌هاى بعدى يهود مى‌فرمايد: آنان كتاب آسمانى تورات را در ميان خود داشتند؛ اما به گناه و دنياپرستى پرداختند و از پيروى احكام الهى و پايبندى به ‌عهد الهى كه عمل به آن‌ها را پس از مشاهده معجزه بزرگِ «قرار گرفتن كوه طور بر بالاى سرشان» تعهد كرده بودند، سر باز زدند.

اين عهد همان پيمانى است كه از همه انسان‌ها در آغاز آفرينش گرفته شده است كه به ربوبيت خداوند ايمان آورده و به او شرك نورزند.(آیه 172)[۳۱] آنان در نافرمانى و برگزيدن گمراهى به جاى هدايت همچون عالِمى هستند كه در صف مؤمنان واقعى و بلكه حامل آيات الهى بود؛ اما سپس از اين مسير گام بيرون نهاد و پيرو وسوسه شيطان شد(176) و فرجام كارش به گمراهى و بدبختى كشيده شد.

آيه 172 اين سوره از پيمانى خبر مى‌دهد كه خداوند بر ربوبيت خويش از بنى‌آدم گرفته است. در اين كه آيا اين پيمان فطرى است يا در عالمى موسوم به عالم ذر از او گرفته شده است و يا... نظرات چندى مطرح شده است. (=> عالم ذر)

با پايان يافتن داستان اقوام پيشين، آيات 180 ـ 198 به ريشه‌يابى علل انحراف انسان‌ها در طول تاريخ پرداخته و مى‌فرمايد: همه صفات كمالى و اسماى نيكو از آن خداست؛ اما برخى از انسان‌ها اين كمالات را از خدا نفى كرده يا به غيرخدا مانند بت‌ها نسبت مى‌دهند[۳۲] و همين امر باعث گمراهى آنان شده و گام به گام از حق دور مى‌شوند. در آيات بعد با دلايل محكم ثابت مى‌كند كه هيچ‌يك از كمالاتى را كه به شركاى خداوند نسبت داده‌اند ـ همچون خالقيت، يارى‌رسانى، هدايتگرى و توانمندى ـ در آنان يافت نمى‌شود بلكه آنان موجوداتى مانند ديگر بندگان خدا هستند كه حتى قدرت يارى رساندن به خود را هم ندارند، چه رسد به امداد ديگران.

در آيات پايانى سوره (198 ـ 206) همچون آغاز روى سخن را به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كرده و نكاتى را كه در تبليغ دين و رويارويى با مشركان پيمان‌شكن به او يارى مى‌رساند، گوشزد مى‌كند و از پيامبر مى‌خواهد كه گذشت پيشه كند، به ‌كار پسنديده فرمان دهد از نادانان رخ برتابد در برابر وسوسه شيطان به خدا پناه برد و آيات قرآن را بر مردم تلاوت كند و از آنان بخواهد تا به دقت به آن گوش فرادهند و در دل خويش پروردگار را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس ياد كند، چنان‌كه بندگان مقرب درگاه الهى چنين مى‌كنند.

اثر تلاوت:

در روايتى از امام صادق عليه‌السلام زايل شدن هراس و اندوه در قيامت از انسان مؤمن اثر قرائت اين سوره در هر ماه بيان شده است.[۳۳]

پانویس

  1. جامع‌البيان، مج 5، ج 8، ص 152؛ مجمع‌البيان، ج 4، ص 608؛ التمهيد، ج 1، ص 179.
  2. مجمع‌البيان، ج 10، ص 613؛ البرهان، ج 1، ص 281؛ التمهيد، ج 1، ص 136، 138.
  3. تاريخ قرآن، ص 670.
  4. البرهان، ج 1، ص 288؛ روح‌المعانى، مج 5، ج 8، ص 109؛ المكى والمدنى فى القرآن، ج 2، ص 648.
  5. مفاتيح‌الاسرار، ج 1، ص 133؛ تاريخ قرآن، ص 663، 670.
  6. جامع البيان، مج 5، ج 8، ص 152؛ الكشاف، ج 2، ص 85؛ لباب النقول، ص 102.
  7. مجمع‌البيان، ج 4، ص 608؛ التحرير والتنوير، ج 8، ص 7.
  8. المعجم‌الاحصائى، ج 1، ص 301.
  9. الاتقان، ج 1، ص 138؛ مناهل‌العرفان، ج 1، ص 248.
  10. التفسير الحديث، ج 2، ص 361 ـ 362؛ اهداف كل سوره، ج 1، ص 153.
  11. التبيان، ج 4، ص 340 ـ 341؛ روض الجنان، ج 8، ص 124ـ125؛ بصائر ذوى‌التمييز، ج 1، ص 203ـ204.
  12. الميزان، ج 8، ص 5؛ ج 18، ص 8 ـ 9.
  13. همان، ص 379.
  14. التبيان، ج 5، ص 70؛ مجمع البيان، ج 4، ص 793؛ الفقه على المذاهب الاربعه، ج 1، ص 604.
  15. تتمة المراجعات، ص 58.
  16. بحارالانوار، ج 99، ص 235.
  17. همان، ج 78، ص 241؛ ج 83، ص 45.
  18. نهج الحق، ص 191.
  19. حجة التفاسير، ج 7، ص 107.
  20. الموسوعة القرآنيه، ج 3، ص 95؛ النظم الفنى فى القرآن، ص 110.
  21. الميزان، ج 8، ص 6.
  22. الميزان، ج 8، ص 6.
  23. تفسير ماوردى، ج 2، ص 253.
  24. التبيان، ج 4، ص 411؛ مجمع‌البيان، ج 4، ص 652 ـ 653.
  25. الصافى، ج 2، ص 198؛ منهج‌الصادقين، ج 4، ص 32؛ الميزان، ج 8، ص 132 ـ 133.
  26. جوامع‌الجامع، ج 1، ص 438؛ نمونه، ج 6، ص 188.
  27. تفسير ماوردى، ج 2، ص 253.
  28. مجمع البيان، ج 10، ص 74.
  29. نمونه، ج 6، ص 399.
  30. الميزان، ج 8، ص 292.
  31. احسن االحديث، ج‌ 4، ص‌ 39‌ـ‌40.
  32. الميزان، ج 8 ، ص 477.
  33. تفسير عياشى، ج 2، ص 135؛ ثواب‌الاعمال، ص 105؛ مجمع‌البيان، ج 4، ص 608.

منابع

محمد خامه‌گر، محمدحسن درايتى؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 4، صفحه 64-71.