دارمیة حجونیة: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
دارمیة حجونیة، ([[محدث]]، متوفی قرن 1 هـ.ق) وی زنی سیاه صورت و سپید سیرت از قبیله [[بنی کنانه]]، و از طرفداران [[امام علی]] علیه‌السلام، بانویی با فضیلت و با فصاحت بود. هنگامی که [[معاویه]] به [[حج]] رفت، کسی را به دنبال وی فرستاد. همین که دارمیه آمد، معاویه با لحنی حقارت‌آمیز احوالش را پرسید و گفت: می‌دانی چرا تو را به این جا فراخوانده‌ام؟ گفت: نه، کسی جز خدا از غیب خبر ندارد.
+
'''دارمیة حجونیة'''، از زنان [[محدث]] و با فضیلت و با فصاحت در قرن ۱ هجری بود. وی زنی سیاه صورت و سپید سیرت از قبیله [[قبیله کنانه|بنی کنانه]]، و از طرفداران [[امام علی]] علیه‌السلام بود.  
  
معاویه گفت: تو را این جا خواستم تا بدانم چرا علی را دوست می‌داری و مرا دشمن می‌شماری؟ گفت: اگر امانم دهی می‌گویم. معاویه گفت: در امانی، اما راستش را بگو. گفت: علی را برای عدلش نسبت به رعیت و این که [[بیت المال]] را مساوی قسمت می‌نمود دوست دارم. و تو را دشمن می‌دارم، زیرا بر سر امری که در آن علی از تو برتر بود، با او جنگیدی و چیزی را طلب کردی که حقی در آن نداشتی. علی را دوست دارم، زیرا [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله عقد ولایت او را بست. او دوستدار مساکین بود و اهل [[علم]] را بزرگ می‌شمرد. تو را دشمن می‌دارم، زیرا خون مردم را به ناحق ریختی و به جور و ستم [[قضاوت]] کردی و از روی [[هوا و هوس]] حکم می‌‌کنی.
+
هنگامی که [[معاویه]] به [[حج]] رفت، کسی را به دنبال وی فرستاد. همین که دارمیه آمد، معاویه با لحنی حقارت‌آمیز احوالش را پرسید و گفت: می‌دانی چرا تو را به این جا فراخوانده‌ام؟ گفت: نه، کسی جز خدا از غیب خبر ندارد. معاویه گفت: تو را این جا خواستم تا بدانم چرا [[امام علی علیه السلام|علی]] را دوست می‌داری و مرا دشمن می‌شماری؟ گفت: اگر امانم دهی می‌گویم. معاویه گفت: در امانی، اما راستش را بگو.  
  
معاویه باز برای تحقیر وی سخنان سخیفی بر زبان راند و دارمیه نیز به او پاسخ داد. سپس گفت: ای زن! علی را دیده‌ای؟ گفت: آری، به خدا دیده‌ام. گفت: او را چگونه یافتی؟ گفت: او را دیده‌ام، ولی آن ملک و سلطنتی که تو را فریفته، او را فریب نداده، و نعمتی که تو را مشغول داشته (و از خدا غافل کرده) او را مشغول نکرده است.
+
گفت: علی را برای [[عدل|عدلش]] نسبت به رعیت و این که [[بیت المال]] را مساوی قسمت می‌نمود دوست دارم؛ و تو را دشمن می‌دارم، زیرا بر سر امری که در آن علی از تو برتر بود، با او جنگیدی و چیزی را طلب کردی که حقی در آن نداشتی. علی را دوست دارم، زیرا [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله عقد [[ولايت|ولایت]] او را بست. او دوستدار مساکین بود و اهل [[علم]] را بزرگ می‌شمرد. تو را دشمن می‌دارم، زیرا خون مردم را به ناحق ریختی و به جور و ستم [[قضاوت]] کردی و از روی [[هوای نفس|هوا و هوس]] حکم می‌‌کنی.
 +
 
 +
معاویه باز برای تحقیر وی، سخنان سخیفی بر زبان راند و دارمیه نیز به او پاسخ داد. سپس گفت: ای زن! علی را دیده‌ای؟ گفت: آری، به خدا دیده‌ام. گفت: او را چگونه یافتی؟ گفت: او را دیده‌ام، ولی آن ملک و سلطنتی که تو را فریفته، او را فریب نداده، و نعمتی که تو را مشغول داشته (و از خدا غافل کرده) او را مشغول نکرده است.
  
 
معاویه گفت: کلام او را شنیده‌ای؟ دارمیه گفت: به خدا قسم آری، دل‌ها را از ظلمت و تاریکی روشن می‌کرد و جلا می‌داد. و جواب داد: راست گفتی و سرانجام دستور داد برای ساکت کردنش آن چه نیاز دارد به او بدهند، و گفت: به خدا قسم اگر علی بود چیزی به تو نمی‌داد. دارمیه گفت: آری به خدا قسم که حتی یک موش (بی‌ارزش) هم از مال مسلمین نمی‌داد.
 
معاویه گفت: کلام او را شنیده‌ای؟ دارمیه گفت: به خدا قسم آری، دل‌ها را از ظلمت و تاریکی روشن می‌کرد و جلا می‌داد. و جواب داد: راست گفتی و سرانجام دستور داد برای ساکت کردنش آن چه نیاز دارد به او بدهند، و گفت: به خدا قسم اگر علی بود چیزی به تو نمی‌داد. دارمیه گفت: آری به خدا قسم که حتی یک موش (بی‌ارزش) هم از مال مسلمین نمی‌داد.
  
 +
==منابع==
  
==منابع==
+
* معاونت پژوهش مرکز حوزه‌های علمیه خواهران، [[بانوان عالمه و آثار آنها (کتاب)|بانوان عالمه و آثار آن‌ها]].
  
معاونت پژوهش مرکز حوزه‌های علمیه خواهران, بانوان عالمه و آثار آن‌ها.
 
 
[[Category:زنان نمونه قرن اول]]
 
[[Category:زنان نمونه قرن اول]]
 
[[Category:زنان راوی حدیث]]
 
[[Category:زنان راوی حدیث]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۲۱

دارمیة حجونیة، از زنان محدث و با فضیلت و با فصاحت در قرن ۱ هجری بود. وی زنی سیاه صورت و سپید سیرت از قبیله بنی کنانه، و از طرفداران امام علی علیه‌السلام بود.

هنگامی که معاویه به حج رفت، کسی را به دنبال وی فرستاد. همین که دارمیه آمد، معاویه با لحنی حقارت‌آمیز احوالش را پرسید و گفت: می‌دانی چرا تو را به این جا فراخوانده‌ام؟ گفت: نه، کسی جز خدا از غیب خبر ندارد. معاویه گفت: تو را این جا خواستم تا بدانم چرا علی را دوست می‌داری و مرا دشمن می‌شماری؟ گفت: اگر امانم دهی می‌گویم. معاویه گفت: در امانی، اما راستش را بگو.

گفت: علی را برای عدلش نسبت به رعیت و این که بیت المال را مساوی قسمت می‌نمود دوست دارم؛ و تو را دشمن می‌دارم، زیرا بر سر امری که در آن علی از تو برتر بود، با او جنگیدی و چیزی را طلب کردی که حقی در آن نداشتی. علی را دوست دارم، زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله عقد ولایت او را بست. او دوستدار مساکین بود و اهل علم را بزرگ می‌شمرد. تو را دشمن می‌دارم، زیرا خون مردم را به ناحق ریختی و به جور و ستم قضاوت کردی و از روی هوا و هوس حکم می‌‌کنی.

معاویه باز برای تحقیر وی، سخنان سخیفی بر زبان راند و دارمیه نیز به او پاسخ داد. سپس گفت: ای زن! علی را دیده‌ای؟ گفت: آری، به خدا دیده‌ام. گفت: او را چگونه یافتی؟ گفت: او را دیده‌ام، ولی آن ملک و سلطنتی که تو را فریفته، او را فریب نداده، و نعمتی که تو را مشغول داشته (و از خدا غافل کرده) او را مشغول نکرده است.

معاویه گفت: کلام او را شنیده‌ای؟ دارمیه گفت: به خدا قسم آری، دل‌ها را از ظلمت و تاریکی روشن می‌کرد و جلا می‌داد. و جواب داد: راست گفتی و سرانجام دستور داد برای ساکت کردنش آن چه نیاز دارد به او بدهند، و گفت: به خدا قسم اگر علی بود چیزی به تو نمی‌داد. دارمیه گفت: آری به خدا قسم که حتی یک موش (بی‌ارزش) هم از مال مسلمین نمی‌داد.

منابع