الله: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
«خدای تعالی»، آفریدگار جهان و [[واجب الوجود]] بالذات، یگانه و بی‌نیاز است؛ نه از چیزی پدید آمده -بلکه قدیم است- و نه فرزندی دارد و نه مانند و همتایی. '''«الله»''' اسم ذات اوست و نامهای دیگر، دلالت بر صفات او یا بر افعال او می‌کند، مانند رحمان و رحیم و قادر و خالق. در هیچ صفحه از [[قرآن]] نیست که نام او و یا صفتی از صفات یا فعلی از افعال یا دلیلی بر هستی او نیامده باشد.<ref>نثر طوبی، ذیل واژه الله.</ref>
+
'''«الله»''' اسم ذات خدای تعالی است و نامهای دیگر، دلالت بر صفات او یا بر افعال او می‌کنند، مانند [[رحمان (اسم الله)|رحمان]] و [[قادر (اسم الله)|قادر]] و [[خالق (اسم الله)|خالق]]. او آفریدگار جهان و [[واجب الوجود]] بالذات، یگانه و بی‌نیاز است؛ نه از چیزی پدید آمده -بلکه قدیم است- و نه فرزندی دارد و نه مانند و همتایی. در هیچ صفحه از [[قرآن کریم]] نیست که نام خدا و یا صفتی از صفات یا فعلی از افعال یا دلیلی بر هستی او نیامده باشد.<ref>نثر طوبی، ذیل واژه الله.</ref> در قرآن حدود صد اسم برای خداوند آمده است که در واقع صد صفت است، ولی هیچکدام جامعیتی را که «الله» دارد، ندارند؛ چون آنها هر کدام یکی از کمالات او را نشان می دهند، ولی این نام، جامع همه صفات کمالیه است.
  
 
==واژه الله==
 
==واژه الله==
 
===واژه الله در لغت===
 
===واژه الله در لغت===
  
«الله» اسم عَلَم (نام خاصّ) است برای ذات «[[واجب الوجود]]»، به لحاظ جامعیت صفات ذاتیه و نعوت کمالیه در او، یعنى کسى که پرستش حقّ اوست، چرا که او ـ تعالى ـ بر آفرینش اشیاء و حیات بخشیدن به آنها و تفضّل به آنها به انواع نعمتها توانا است. پس این نام ـ مفهوماً ـ جامع همه صفات کمال و شامل همه اسماء دیگر حضرت بارى ـ عزّ اسمه ـ مى باشد.
+
کلمه «الله» اسم عَلَم (نام خاصّ) است برای ذات «[[واجب الوجود]]»، به لحاظ جامعیت صفات ذاتیه و نعوت کمالیه در او، یعنى کسى که پرستش حقّ اوست، چرا که او ـ تعالى ـ بر آفرینش اشیاء و حیات بخشیدن به آنها و تفضّل به آنها به انواع نعمتها توانا است. پس این نام ـ مفهوماً ـ جامع همه صفات کمال و شامل همه اسماء دیگر حضرت بارى ـ عزّ اسمه ـ مى باشد.<ref>نثر طوبی، ذیل واژه الله.</ref>
  
در ریشه لغوى کلمه «الله» اختلاف است. [[سیبویه|سیبویه]] دو وجه براى آن ذکر کرده: نخست آن که در اصل «اله» بر وزن فَعال بوده، فاء کلمه که همزه باشد، حذف شد به جاى آن «ال» لازمه آمد، دو لام بهم ادغام گردید و سپس «الله» شد.
+
درباره ریشه لغت «الله» و مبدأ اشتقاق آن چند نظر وجود دارد؛ بعضی گفته اند این کلمه از «اله» مشتق است و بعضی دیگر گفته اند که از «وله» گرفته شده است. اگر از «اله» مشتق شده باشد، «اله» بر وزن فعال بمعنای مفعول است، مانند کتاب به معنای مکتوب. یعنی ذات شایسته پرستش که کامل از جمیع جهات است. چون موجودی که خودش مخلوق دیگری است و یا دارای نقص است، شایسته پرستش نخواهد بود؛ پس همینکه گفته می شود «الاله» یعنی آن ذاتی که بگونه ای است که او را باید پرستش کرد و قهرا این معانی در این کلمه نهفته است، ذات مستجمع جمیع کمالات و مبرا از هر گونه سلب و نقص.
  
وجه دوم آن که در اصل «لاه» بر وزن فَعل، سپس الف و لام به جهت تجلیل و تعظیم بدان ملحق شده است و کسى که مدعى شده الف و لام آن براى تعریف است، اشتباه کرده زیرا اسماءالله همه معرفه اند.
+
و اگر از «وله» مشتق شده باشد، وله یعنی تحیّر؛ واله یعنی حیران و یا بمعنی عاشق و شیدا است و از این جهت خداوند را «الله» گفته اند که عقل ها در درک کنه ذات مقدسش حیرانند و یا متوجه و عاشق او و پناهنده به اویند. [[سیبویه]]، از علمای بزرگ [[ادبیات عرب]]، از طرفداران این نظر است که ریشه کلمه «الله» وله به معنای حیرت در مقابل عظمت و یا وله و عشق است.
  
درباره اشتقاق و مبدأ اشتقاق این کلمه بعضى گفته اند: اصولاً این واژه مشتق نیست و در اصل به همین وزن وضع گردیده است، زیرا از نظر لغت ضرورتى ندارد که لفظ مشتق باشد و اگر چنین امرى حتمى مى بود تسلسل لازم مى آمد. این قول از [[خلیل ابن احمد]] نقل شده است.  
+
و احتمال قوی دارد که «اله» و «وله» دو لهجه از یک لغت باشد، یعنی اول وله بوده و بعد آنرا بصورت اله استعمال کرده اند؛ و وقتی آنرا بصورت اله تلفظ نمودند معنی پرستش هم پیدا کرده است. بنابراین معنی الله چنین می شود: آن ذاتی که همه موجودات، ناآگاهانه واله او هستند و او تنها حقیقتی است که شایستگی پرستش دارد.
  
کسانى که قائل به اشتقاق این کلمه شده اند نیز در مبدأ اشتقاق اختلاف دارند: بعضى آن را مشتق از «الوهیة» دانسته اند که به معنى [[عبادت]] است، و به معنی «تألّه» تعبد است و بر این وجه معنى '''الله''' «کسى که شایسته است عبادت شود» مى باشد و از این رو کسى دیگر به این نام موسوم نمى شود.
+
می توان گفت که در فارسی لغتی مترادف کلمه «الله» که بشود جای آن گذارد نداریم، و هیچکدام رساننده تمام معنی الله نیستند. زیرا اگر بجای الله «خدا» بگذاریم رسا نخواهد بود، چون خدا مخفف «خودآی» است و رساننده تعبیری است که فیلسوفان می کنند، یعنی «واجب الوجود»؛ و یا شاید به کلمه غنی که در [[قرآن]] آمده است نزدیک تر باشد تا به الله. و اگر خداوند استعمال شود باز رسا نخواهد بود، زیرا خداوند یعنی صاحب، و اگر چه الله خداوند هم هست، ولی مرادف با خداوند نیست؛ خداوند یک شأن از شئون الله است.<ref>آشنایی با قرآن، مرتضی مطهری، ج۲ ص۸۰.</ref>
  
قول دیگر این که مشتق باشد از «وَلَه» به معنى تحیر؛ گفته مى شود: «أله ـ یأله» یعنى تحیر، بدین جهت که عقول همگان در درک کنه ذات حضرتش حیرانند. این قول از ابوعمرو نقل شده است.
+
به طور کلی نامهاى خداوند دو گونه است:
  
===واژه الله در روایات===
+
* نامهایى که منعکس کننده صفتى از صفات پروردگار است؛ مانند [[رحمان (اسم الله)|رحمان]] که رحمت عامّه خداوند و [[رحیم (اسم الله)|رحیم]] که رحمت خاصّه او را بیان مى کند.
 +
* و نامى که جامع جمیع صفات پروردگار است؛ علم و جود و رحمانیّت و رحیمیّت و قیمومیّت و قدرت و خالقیّت و خلاصه تمام صفات پروردگار در آن جمع است، و آن نام «الله» است. از این رو به هنگام تفسیر آن مى گویند: «ذات مستجمع جمیع صفات کمال»؛ و وقتى واژه «الله» را به کار مى بریم باید به معناى وسیع و جامع آن توجّه داشته باشیم. نتیجه اینکه: تمام نامهاى پروردگار که هر کدام حاکى ویژگى خاصّى از صفات خداست یک طرف، و «الله» که در برگیرنده تمام صفات خداوند است، در سوى دیگر.<ref>سوگندهای پربار قرآن، ناصر مكارم شيرازی.</ref>
  
[[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السلام در معنای کلمه «الله» می فرماید: «الله معناه المعبود الذى یأله فیه الخلق و یؤله الیه. و الله هو المستور عن درک الابصار، المحجوب عن الاوهام والخطرات».<ref>بحارالانوار، ج۳، ص ۲۲۲. </ref> (الله یعنی معبودی که مخلوقات در شناخت ذات او در حیرت اند و او از چشمها پنهان بوده و از حیطه فکر و وهم بشریت خارج است.)
+
===معنای الله در روایات===
  
[[امام باقر]] علیه السلام فرمود: «الله معناه المعبود الذى اَلَه الخلقُ عن درک ماهیته و الاحاطة بکیفیته و یقول العرب: اله الرجل: اذا تحیر فى الشىء فلم یحط به علماً... فالإله هو المستور عن حواس الخلق.»<ref>بحارالانوار، ج۳، ص ۲۲۲.</ref> («الله» معبودی است که خلق از درک ماهیت و احاطه به ذات او ناتوانند. وقتی عرب می گوید اله الرجل یعنی در چیزی متحیر ماند و به آن علم پیدا نکرد... پس «اله» یعنی موجودی که از حواس و ادراک خلق پنهان است.)
+
[[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السلام در معنای کلمه «الله» می فرماید: «الله معناه المعبود الذى یأله فیه الخلق و یؤله الیه. و الله هو المستور عن درک الابصار، المحجوب عن الاوهام والخطرات».<ref>بحارالانوار، ج۳، ص۲۲۲. </ref> (الله یعنی معبودی که مخلوقات در شناخت ذات او در حیرت اند و او از چشمها پنهان بوده و از حیطه فکر و وهم بشریت خارج است.)
 +
 
 +
[[امام باقر]] علیه السلام فرمود: «الله معناه المعبود الذى اَلَه الخلقُ عن درک ماهیته و الاحاطة بکیفیته و یقول العرب: اله الرجل: اذا تحیر فى الشىء فلم یحط به علماً... فالإله هو المستور عن حواس الخلق».<ref>بحارالانوار، ج۳، ص۲۲۲.</ref> («الله» معبودی است که خلق از درک ماهیت و احاطه به ذات او ناتوانند. وقتی عرب می گوید اله الرجل یعنی در چیزی متحیر ماند و به آن علم پیدا نکرد... پس «اله» یعنی موجودی که از حواس و ادراک خلق پنهان است.)
 
==امکان شناخت ذات و صفات خدا==
 
==امکان شناخت ذات و صفات خدا==
 
ذات خداوند از عقول و اوهام ما مخفی است، چون ما هر چه تصور کنیم و در اندیشه ما بگنجد، محدود است و او نامحدود؛ و به اصطلاح علمی همه چیز ماهیت دارد و ماهیت قابل وجود و عدم است، اما حقیقت او -جلّ جلاله- عین وجود است که احتمال عدم در او راه ندارد.<ref>نثر طوبی، ذیل واژه الله.</ref>
 
ذات خداوند از عقول و اوهام ما مخفی است، چون ما هر چه تصور کنیم و در اندیشه ما بگنجد، محدود است و او نامحدود؛ و به اصطلاح علمی همه چیز ماهیت دارد و ماهیت قابل وجود و عدم است، اما حقیقت او -جلّ جلاله- عین وجود است که احتمال عدم در او راه ندارد.<ref>نثر طوبی، ذیل واژه الله.</ref>
سطر ۳۲: سطر ۳۵:
 
۳. دیدگاه اثبات بلاتشبیه: طرفداران این دیدگاه بر خلاف معطّله، صفات خداوند را قابل شناسایی دانسته و بر خلاف معتقدان به تشبیه، هیچ نوع شباهتی را بین صفات خداوند و صفات انسانها قائل نیستند.
 
۳. دیدگاه اثبات بلاتشبیه: طرفداران این دیدگاه بر خلاف معطّله، صفات خداوند را قابل شناسایی دانسته و بر خلاف معتقدان به تشبیه، هیچ نوع شباهتی را بین صفات خداوند و صفات انسانها قائل نیستند.
  
==برخی از اوصاف خداوند==
+
خداوند تعالی عالم و [[قادر (اسم الله)|قادر]] است، همه چیز را دانسته و از روی عمد و آگاهی آفریده، مجبور و مقهور نیست -مانند خورشید که بی علم و اختیار نور فشانده-، و مانند بنّا نیست که خانه پس از ساخته شدن از او بی نیاز باشد، بلکه مانند خورشید است در این که نور پیوسته محتاج به او است و مانند خورشید نیست که نداند چه می کند، و مانند بناست در این که با تدبیر و علم ساخته است. {{متن قرآن|«لَیسَ کَمِثلِه شَیء»}} ([[سوره شوری]]، ۱۱)؛ هیچ چیز مانند او نیست؛ نه از اشیاء خارج است و نه در آنها داخل؛ چنانکه [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السلام فرمود: در درون همه چیز است، نه مانند چیزهای دیگر و بیرون از آنهاست، نه مانند بیرون بودن چیزهای دیگر، از همه چیز جداست و عزلت نگزیده، بلکه در صفت جداست. در هیچ چیز حلول نکرده و از هیچ چیز مفارقت ننموده. {{متن قرآن|«هو مَعَکم أینَما کُنتُم»}} ([[سوره حدید]]، ۴) او با شماست هر جا که هستید.<ref>نثر طوبی، ذیل واژه الله.</ref>
 
 
خداوند تعالی عالم و [[قادر (اسم الله)|قادر]] است، همه چیز را دانسته و از روی عمد و آگاهی آفریده، مجبور و مقهور نیست -مانند خورشید که بی علم و اختیار نور فشانده-، و مانند بناء نیست که خانه پس از ساخته شدن از او بی نیاز باشد، بلکه مانند خورشید است در این که نور پیوسته محتاج به او است و مانند خورشید نیست که نداند چه می کند، و مانند بناست در این که با تدبیر و علم ساخته است؛ {{متن قرآن|«لَیسَ کَمِثلِه شَیء»}} ([[سوره شوری]]، ۱۱).
 
 
 
هیچ چیز مانند او نیست؛ نه از اشیاء خارج است و نه در آنها داخل؛ چنانکه [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] علیه السلام فرمود: در درون همه چیز است، نه مانند چیزهای دیگر و بیرون از آنهاست، نه مانند بیرون بودن چیزهای دیگر، از همه چیز جداست و عزلت نگزیده، بلکه در صفت جداست. در هیچ چیز حلول نکرده و از هیچ چیز مفارقت ننموده. {{متن قرآن|«هو مَعَکم أینَما کُنتُم»}} ([[سوره حدید]]، ۴) او با شماست هر جا که هستید.<ref>نثر طوبی، ذیل واژه الله.</ref>
 
  
 
==برهان مختصر بر وجود خدا==
 
==برهان مختصر بر وجود خدا==
 
انسان عاقل چون در فعلی به تأمل نگرد، خواهد یافت که فاعل او با شعور و اراده است یا نیست؛ نقشی که به عمد بر دیوار کشیده شده و خطی که به عمد بر کاغذ نوشته اند، با آن که به ریختن مرکب و غلطیدن قلم پدید آمده باشد، فرق دارد. از این راه به فاعل با شعور و اراده پی بردند.
 
انسان عاقل چون در فعلی به تأمل نگرد، خواهد یافت که فاعل او با شعور و اراده است یا نیست؛ نقشی که به عمد بر دیوار کشیده شده و خطی که به عمد بر کاغذ نوشته اند، با آن که به ریختن مرکب و غلطیدن قلم پدید آمده باشد، فرق دارد. از این راه به فاعل با شعور و اراده پی بردند.
  
خواب های صادق که مردم از قدیم دیدند و تعبیر آن را در بیداری مشاهده کردند، چنان که دانستند موجودات غیبی عالِم به آینده اند نیز، آنها را به وجود عالم غیب هدایت کرد؛ گردش آسمان و کواکب به وضع منظم، انسان را [[فطرت|فطرتاً]] به خالق با اراده هدایت می کند، چنانکه اگر ببینیم آسیائی بی سببب می گردد آن را به موجود غیبی نسبت می دهیم. از این ها که بگذریم، نظر در اصل وجود، خود دلیل است: {{متن قرآن|«سَنُرِیهِمْ آیاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یتَبَینَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یکفِ بِرَبِّک أَنَّهُ عَلَى کلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ»}}. ([[سوره فصلت]]، ۵۳).<ref>نثر طوبی، ذیل واژه الله.</ref>
+
خواب های صادق که مردم از قدیم دیدند و تعبیر آن را در بیداری مشاهده کردند، چنان که دانستند موجودات غیبی عالِم به آینده اند نیز، آنها را به وجود عالم غیب هدایت کرد. همچنین گردش آسمان و کواکب به وضع منظم، انسان را [[فطرت|فطرتاً]] به خالق با اراده هدایت می کند، چنانکه اگر ببینیم آسیائی بی سبب می گردد آن را به موجود غیبی نسبت می دهیم. از این ها که بگذریم، نظر در اصل وجود، خود دلیل است: {{متن قرآن|«سَنُرِیهِمْ آیاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یتَبَینَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یکفِ بِرَبِّک أَنَّهُ عَلَى کلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ»}}. ([[سوره فصلت]]، ۵۳).<ref>نثر طوبی، ذیل واژه الله.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 
==منابع==
 
==منابع==
*[[علامه شعرانی|علامه ابوالحسن شعرانی]]، [[نثر طوبی (کتاب)|نثر طوبی]]، واژه الله.
+
 
*سید مصطفی حسینی دشتی، [[فرهنگ معارف و معاریف (کتاب)|فرهنگ معارف و معاریف]].
+
*[[نثر طوبی (کتاب)|نثر طوبی]]، [[علامه شعرانی|علامه ابوالحسن شعرانی]]، واژه "الله".
 +
*آشنایی با قرآن، [[مرتضی مطهری]]، ج۲ ص۸۰.
 +
*[[فرهنگ معارف و معاریف (کتاب)|فرهنگ معارف و معاریف]]، سید مصطفی حسینی دشتی.
 +
*سوگندهای پربار قرآن، [[ناصر مکارم شیرازی|ناصر مكارم شيرازی]].
 +
 
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:توحید]]
 
[[رده:توحید]]
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده:اسماء و صفات الهی]]

نسخهٔ ‏۲۰ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۸

«الله» اسم ذات خدای تعالی است و نامهای دیگر، دلالت بر صفات او یا بر افعال او می‌کنند، مانند رحمان و قادر و خالق. او آفریدگار جهان و واجب الوجود بالذات، یگانه و بی‌نیاز است؛ نه از چیزی پدید آمده -بلکه قدیم است- و نه فرزندی دارد و نه مانند و همتایی. در هیچ صفحه از قرآن کریم نیست که نام خدا و یا صفتی از صفات یا فعلی از افعال یا دلیلی بر هستی او نیامده باشد.[۱] در قرآن حدود صد اسم برای خداوند آمده است که در واقع صد صفت است، ولی هیچکدام جامعیتی را که «الله» دارد، ندارند؛ چون آنها هر کدام یکی از کمالات او را نشان می دهند، ولی این نام، جامع همه صفات کمالیه است.

واژه الله

واژه الله در لغت

کلمه «الله» اسم عَلَم (نام خاصّ) است برای ذات «واجب الوجود»، به لحاظ جامعیت صفات ذاتیه و نعوت کمالیه در او، یعنى کسى که پرستش حقّ اوست، چرا که او ـ تعالى ـ بر آفرینش اشیاء و حیات بخشیدن به آنها و تفضّل به آنها به انواع نعمتها توانا است. پس این نام ـ مفهوماً ـ جامع همه صفات کمال و شامل همه اسماء دیگر حضرت بارى ـ عزّ اسمه ـ مى باشد.[۲]

درباره ریشه لغت «الله» و مبدأ اشتقاق آن چند نظر وجود دارد؛ بعضی گفته اند این کلمه از «اله» مشتق است و بعضی دیگر گفته اند که از «وله» گرفته شده است. اگر از «اله» مشتق شده باشد، «اله» بر وزن فعال بمعنای مفعول است، مانند کتاب به معنای مکتوب. یعنی ذات شایسته پرستش که کامل از جمیع جهات است. چون موجودی که خودش مخلوق دیگری است و یا دارای نقص است، شایسته پرستش نخواهد بود؛ پس همینکه گفته می شود «الاله» یعنی آن ذاتی که بگونه ای است که او را باید پرستش کرد و قهرا این معانی در این کلمه نهفته است، ذات مستجمع جمیع کمالات و مبرا از هر گونه سلب و نقص.

و اگر از «وله» مشتق شده باشد، وله یعنی تحیّر؛ واله یعنی حیران و یا بمعنی عاشق و شیدا است و از این جهت خداوند را «الله» گفته اند که عقل ها در درک کنه ذات مقدسش حیرانند و یا متوجه و عاشق او و پناهنده به اویند. سیبویه، از علمای بزرگ ادبیات عرب، از طرفداران این نظر است که ریشه کلمه «الله» وله به معنای حیرت در مقابل عظمت و یا وله و عشق است.

و احتمال قوی دارد که «اله» و «وله» دو لهجه از یک لغت باشد، یعنی اول وله بوده و بعد آنرا بصورت اله استعمال کرده اند؛ و وقتی آنرا بصورت اله تلفظ نمودند معنی پرستش هم پیدا کرده است. بنابراین معنی الله چنین می شود: آن ذاتی که همه موجودات، ناآگاهانه واله او هستند و او تنها حقیقتی است که شایستگی پرستش دارد.

می توان گفت که در فارسی لغتی مترادف کلمه «الله» که بشود جای آن گذارد نداریم، و هیچکدام رساننده تمام معنی الله نیستند. زیرا اگر بجای الله «خدا» بگذاریم رسا نخواهد بود، چون خدا مخفف «خودآی» است و رساننده تعبیری است که فیلسوفان می کنند، یعنی «واجب الوجود»؛ و یا شاید به کلمه غنی که در قرآن آمده است نزدیک تر باشد تا به الله. و اگر خداوند استعمال شود باز رسا نخواهد بود، زیرا خداوند یعنی صاحب، و اگر چه الله خداوند هم هست، ولی مرادف با خداوند نیست؛ خداوند یک شأن از شئون الله است.[۳]

به طور کلی نامهاى خداوند دو گونه است:

  • نامهایى که منعکس کننده صفتى از صفات پروردگار است؛ مانند رحمان که رحمت عامّه خداوند و رحیم که رحمت خاصّه او را بیان مى کند.
  • و نامى که جامع جمیع صفات پروردگار است؛ علم و جود و رحمانیّت و رحیمیّت و قیمومیّت و قدرت و خالقیّت و خلاصه تمام صفات پروردگار در آن جمع است، و آن نام «الله» است. از این رو به هنگام تفسیر آن مى گویند: «ذات مستجمع جمیع صفات کمال»؛ و وقتى واژه «الله» را به کار مى بریم باید به معناى وسیع و جامع آن توجّه داشته باشیم. نتیجه اینکه: تمام نامهاى پروردگار که هر کدام حاکى ویژگى خاصّى از صفات خداست یک طرف، و «الله» که در برگیرنده تمام صفات خداوند است، در سوى دیگر.[۴]

معنای الله در روایات

امیرالمؤمنین علیه السلام در معنای کلمه «الله» می فرماید: «الله معناه المعبود الذى یأله فیه الخلق و یؤله الیه. و الله هو المستور عن درک الابصار، المحجوب عن الاوهام والخطرات».[۵] (الله یعنی معبودی که مخلوقات در شناخت ذات او در حیرت اند و او از چشمها پنهان بوده و از حیطه فکر و وهم بشریت خارج است.)

امام باقر علیه السلام فرمود: «الله معناه المعبود الذى اَلَه الخلقُ عن درک ماهیته و الاحاطة بکیفیته و یقول العرب: اله الرجل: اذا تحیر فى الشىء فلم یحط به علماً... فالإله هو المستور عن حواس الخلق».[۶] («الله» معبودی است که خلق از درک ماهیت و احاطه به ذات او ناتوانند. وقتی عرب می گوید اله الرجل یعنی در چیزی متحیر ماند و به آن علم پیدا نکرد... پس «اله» یعنی موجودی که از حواس و ادراک خلق پنهان است.)

امکان شناخت ذات و صفات خدا

ذات خداوند از عقول و اوهام ما مخفی است، چون ما هر چه تصور کنیم و در اندیشه ما بگنجد، محدود است و او نامحدود؛ و به اصطلاح علمی همه چیز ماهیت دارد و ماهیت قابل وجود و عدم است، اما حقیقت او -جلّ جلاله- عین وجود است که احتمال عدم در او راه ندارد.[۷]

اما در ارتباط با امکان و یا عدم امکان شناخت صفات و افعال باری تعالی سه دیدگاه وجود دارد:

۱. دیدگاه اهل تعطیل؛ که قائلند عقل ما به هیچ وجه توان شناخت صفات و ویژگیهای خداوند را ندارد. طرفداران این گروه به معطّله مشهورند.

۲. دیدگاه اهل تشبیه: طرفداران این دیدگاه بر این باورند که صفات خداوند همان مفهومی را که درباره ما انسانها دارا هستند، دارا می باشند. این گروه به مشبّهه معروفند.

۳. دیدگاه اثبات بلاتشبیه: طرفداران این دیدگاه بر خلاف معطّله، صفات خداوند را قابل شناسایی دانسته و بر خلاف معتقدان به تشبیه، هیچ نوع شباهتی را بین صفات خداوند و صفات انسانها قائل نیستند.

خداوند تعالی عالم و قادر است، همه چیز را دانسته و از روی عمد و آگاهی آفریده، مجبور و مقهور نیست -مانند خورشید که بی علم و اختیار نور فشانده-، و مانند بنّا نیست که خانه پس از ساخته شدن از او بی نیاز باشد، بلکه مانند خورشید است در این که نور پیوسته محتاج به او است و مانند خورشید نیست که نداند چه می کند، و مانند بناست در این که با تدبیر و علم ساخته است. «لَیسَ کَمِثلِه شَیء» (سوره شوری، ۱۱)؛ هیچ چیز مانند او نیست؛ نه از اشیاء خارج است و نه در آنها داخل؛ چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: در درون همه چیز است، نه مانند چیزهای دیگر و بیرون از آنهاست، نه مانند بیرون بودن چیزهای دیگر، از همه چیز جداست و عزلت نگزیده، بلکه در صفت جداست. در هیچ چیز حلول نکرده و از هیچ چیز مفارقت ننموده. «هو مَعَکم أینَما کُنتُم» (سوره حدید، ۴) او با شماست هر جا که هستید.[۸]

برهان مختصر بر وجود خدا

انسان عاقل چون در فعلی به تأمل نگرد، خواهد یافت که فاعل او با شعور و اراده است یا نیست؛ نقشی که به عمد بر دیوار کشیده شده و خطی که به عمد بر کاغذ نوشته اند، با آن که به ریختن مرکب و غلطیدن قلم پدید آمده باشد، فرق دارد. از این راه به فاعل با شعور و اراده پی بردند.

خواب های صادق که مردم از قدیم دیدند و تعبیر آن را در بیداری مشاهده کردند، چنان که دانستند موجودات غیبی عالِم به آینده اند نیز، آنها را به وجود عالم غیب هدایت کرد. همچنین گردش آسمان و کواکب به وضع منظم، انسان را فطرتاً به خالق با اراده هدایت می کند، چنانکه اگر ببینیم آسیائی بی سبب می گردد آن را به موجود غیبی نسبت می دهیم. از این ها که بگذریم، نظر در اصل وجود، خود دلیل است: «سَنُرِیهِمْ آیاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یتَبَینَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یکفِ بِرَبِّک أَنَّهُ عَلَى کلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ». (سوره فصلت، ۵۳).[۹]

پانویس

  1. نثر طوبی، ذیل واژه الله.
  2. نثر طوبی، ذیل واژه الله.
  3. آشنایی با قرآن، مرتضی مطهری، ج۲ ص۸۰.
  4. سوگندهای پربار قرآن، ناصر مكارم شيرازی.
  5. بحارالانوار، ج۳، ص۲۲۲.
  6. بحارالانوار، ج۳، ص۲۲۲.
  7. نثر طوبی، ذیل واژه الله.
  8. نثر طوبی، ذیل واژه الله.
  9. نثر طوبی، ذیل واژه الله.

منابع