اصبغ بن نباته

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۴۶ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«اَصبغ بن نباته» (م، ۵۵ ق)، از اصحاب‌ وفادار امام‌ علی‌ (علیه‌السلام) و از راویان برجسته شیعه در قرن اول هجری است. اصبغ‌ را یکى‌ از «شُرطة الخمیس‌» در جنگ‌ صفین‌ یاد کرده‌اند. او روایات زیادی از امیرالمؤمنین نقل کرده که معروفترین آنها، عهدنامه امام به مالک‌ اشتر است‌.

زندگی‌نامه

اصبغ بن نباته از بنى‌ حنظله‌ و از تیره مُجاشع‌ بن‌ دارم‌ بود.[۱] وی‌ کوفى‌ بوده‌، و در روزگار خلافت‌ امام‌ علی علیه السلام، یکى‌ از نامدارترین‌ و استوارترین‌ یاران‌ امام‌ به‌ شمار مى‌آمد.[۲] اما روایاتى‌ مبنى‌ بر اینکه‌ او دوران‌ پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) را درک‌ کرده‌ است‌،[۳] قابل‌ اعتماد به‌ نظر نمى‌رسد.

به‌ روایت‌ نصر بن‌ مزاحم‌،[۴] اصبغ‌ پیرمردی‌ زاهد و عابد بود و از جنگاوران‌ عراق‌ و از سرداران‌ امام على‌(ع‌) به‌ شمار مى‌آمد. از برخى‌ روایات‌، میزان‌ محبوبیت‌ و منزلت‌ اصبغ‌ نزد امام على‌(ع‌) به‌ خوبى‌ آشکار است.[۵]

از اصبغ‌ برخى‌ روایات‌ در شرح‌ حوادث‌ جنگ‌ جمل‌ در دست‌ است.[۶] وی‌ همچنین‌ یکى‌ از راویان‌ برخى‌ رویدادهای‌ جنگ‌ صفین‌ بوده است.[۷] اصبغ‌ را یکى‌ از «شُرطة الخمیس‌» در جنگ‌ صفین‌ نیز یاد کرده‌اند.[۸] از خود او در معنى‌ این‌ عنوان‌ روایت‌ شده‌ است‌ که‌ ما با حضرت على‌(ع‌) شرط و پیمان‌ بستیم‌ تا پای‌ جان‌ در راه‌ او فداکاری‌ کنیم‌.[۹]

و در کتاب ابوعمرو کشی از ابى الجارود روایت کرده که او گفت: از اصبغ پرسیدم که منزلت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در میان شما تا کجا است؟ گفت: مجمل اخلاص ما نسبت به او این است که شمشیرهاى خود را بر دوش نهاده‌ایم و به هر کس که ایماء نماید او را به شمشیرهاى خود مى‌زنیم. همچنین روایت نموده که از اصبغ پرسیدند که چگونه امیرالمؤمنین علیه السلام تو را و اَشْباه تو را «شرطة الخمیس» نام نهاده؟ گفت: بنابر آن که ما با او شرط کرده بودیم که در راه او مجاهده کنیم تا ظفر یابیم یا کشته شویم و او شرط کرد و ضامن شد که به پاداش آن مجاهده، ما را به بهشت رساند.[۱۰]

مخفى نماند که «خمیس»، لشکر را مى‌گویند بنابر آن که مرکب از پنج فرقه است که آن «مقدمه» و «قلب» و «میمنه» و «میسره» و «ساقه» باشد، پس آن که مى‌گویند که فلان صاحب امیرالمؤمنین علیه السلام از شرطة الخمیس است این معنى دارد که از جمله لشکریان اوست که میان ایشان و آن حضرت شرط مذکور منعقد شده.[۱۱]

اصبغ بن نباته، این یار مخلص ائمه علیهم السلام، سرانجام در سال ۵۵ هجری چشم از سرای فانی فرو بست.

شخصیت روایی اصبغ

آنچه‌ بیشتر مایه شهرت‌ اصبغ‌ بوده‌، شخصیت‌ روایى‌ اوست‌. غالب‌ روایاتى‌ که‌ وی‌ نقل‌ کرده‌، به‌ امام‌ على‌ (ع‌) مى‌رسد و این‌ روایات‌ در کتابها و منابع‌ شیعى‌ منعکس‌ شده‌اند.[۱۲] بیشتر موضوعات‌ روایات‌ او تاریخى‌، فقهى‌ و اخلاقى‌ است‌. مشهورترین‌ روایت‌ اصبغ‌ از امام‌ على‌(ع‌)، یکى‌ عهدنامه معروف‌ امام به مالک‌ اشتر است‌ و دیگری‌ وصیت‌ امام‌ به‌ فرزندش‌ محمد حنفیه‌.[۱۳]

علاوه بر نقل دو روایت مزبور، آثار ارزشمندی از اصبغ بن نباته بر جای مانده که قرنها است مورد توجه و استفاده محققان و دانشمندان قرار گرفته، از جمله کتاب «عجایب احکام امیرالمومنین علیه السلام» است که ابراهیم بن هاشم قمی آن را به روایت از او تدوین نموده است.

اصبغ‌ از این‌ افراد نیز روایت‌ کرده‌ است‌: ابوایوب‌ خالد بن‌ زید انصاری‌، عمار بن‌ یاسر و عمر بن‌ خطاب‌.[۱۴] همچنین گروهى‌ چون‌ ابوجارود زیاد بن‌ منذر، خالد نوفلى‌، محمد بن‌ داوود غنوی‌، اجلح‌ بن‌ عبدالله‌ کندی‌ و ابوحمزة ثمالى‌ از او روایت‌ کرده‌اند.[۱۵]

ذهبى در کتاب «میزان الاعتدال» می گوید: علماء رجال اهل سنت اصبغ را شیعه مى‌دانند و بنابراین حدیث او را متروک مى‌دانند و از ابن حبان نقل کرده که اصبغ مردى بود که به محبت على بن ابى طالب علیه السلام مفتون شده بود و طامات از او سر مى‌زد، بنابراین حدیث او را ترک کرده‌اند![۱۶]

پانویس

  1. جمهرة انساب‌ العرب‌، ابن‌ حزم‌، ۲۳۱.
  2. طبقات، ابن‌ سعد، ۶/۲۲۵.
  3. تقریب‌ التهذیب‌، ابن‌ حجر، ۱/۱۰۸.
  4. وقعة صفین‌، ص‌ ۴۴۲-۴۴۳.
  5. مثلاً نک: طوسى‌، امالى‌، ۱/۱۷۶.
  6. ابن‌ ابى‌ الحدید، ۱/۲۴۸.
  7. مثلاً نک: نصر بن‌ مزاحم‌، ۳۲۲، ۴۴۲.
  8. تاریخ، خلیفه‌، ۱/۲۳۱.
  9. نک: معرفة الرجال‌، کشى‌، ۱۰۳؛ معجم‌ رجال‌ الحدیث‌، خویى‌، ۳/۲۲۲.
  10. رجال کشى، ۱/۳۲۰؛ مجالس المؤمنین، ۱/۳۰۳.
  11. مجالس المؤمنین، ۱/۳۰۳.
  12. برای‌ فهرستى‌ از روایات‌ وی‌ در کتابهای‌ اربعة شیعه‌، نک: خویى‌، ۳/۲۲۲.
  13. رجال نجاشى‌، ص۸؛ طوسى‌، الفهرست‌، ۶۲ -۶۳.
  14. ذهبى‌، میزان‌ الاعتدال، ۱/۲۷۱؛ تهذیب‌ الکمال‌، مزی‌، ۳/۳۰۸.
  15. المجروحین‌، ابن‌ حبان‌، ۱/۳۵۷؛ مزی‌، همان.
  16. میزان الاعتدال، ۱/۴۳۶.

منابع