استقامت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
 
{{مدخل دائره المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 
{{مدخل دائره المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 
+
'''«استقامت»''' از واژگان [[قرآن|قرآنی]]، به معنای استواری و پایداری است. [[قرآن|قرآن کریم]] در دو سطح فردی و اجتماعی، انسانها را به استقامت در [[دین]] و [[ایمان]] و [[توحید]] و ثبات قدم در راه [[حق]]، فرمان داده است. فراموشى یاد خدا، پیروى از هوا و هوس و [[دنیاطلبی|دنیاطلبى]]، از مهمترین موانع استقامت در [[صراط]] مستقیم‌اند.
«استقامت» به معنی پایداری است که از آن به «[[سداد|سَداد]]» نیز تعبیر می شود.
 
  
 
==واژه‌شناسی==
 
==واژه‌شناسی==
 
   
 
   
واژه «استقامت» از ريشه «ق‌ـ‌و‌ـ‌م» است و براى آن معانى مختلفى مانند اعتدال<ref> تاج العروس، ج‌17، ص‌592؛ الصحاح، ج‌5، ص‌2017؛ مجمع البحرين، ج‌3، ص‌566.</ref>، ثبات و مداومت<ref> النهايه، ج‌4، ص‌125.</ref> استمرار<ref> الفروق اللغويه، ص‌51؛ ترتيب العين، ص‌694.</ref>، پايدارى، ايستادن و درست شدن<ref> لغت نامه، ج‌6، ص‌2181؛ فرهنگ فارسى، ج‌1، ص‌255.</ref> را بازگو كرده‌اند و معناى اعتدال شهرت بيشترى دارد.<ref> القاموس‌المحيط، ج‌2، ص‌1517؛ المعجم‌الوسيط، ص‌768؛ الصحاح، ج‌5، ص‌2017.</ref> برخى گفته‌اند: استقامت همان اقامه است؛ ولى اضافه شدن دو حرف «س» و «ت» معناى آن را تأكيد مى‌كند.<ref> غرائب‌التفسير، ج‌1، ص‌435؛ رحمة من‌الرحمن، ج‌1، ص‌265.</ref> در معنايى جامع مى‌توان گفت نظر به اين كه اصل واحد در اين ماده، مفهومى است در برابر قعود و معناى اصلى آن به پاداشتن و فعليت عمل است، استقامت با توجه به معناى‌ طلبى باب استفعال، به‌ معناى طلب قيام است و استمرار و استدامت و مانند آن از لوازم معناى اصلى به‌شمار مى‌آيد.<ref>التحقيق، ج9، ص341؛ الميزان، ج11، ص47‌ـ‌48.</ref>
+
واژه «استقامت» از ریشه «ق‌ـ‌و‌ـ‌م» است و براى آن معانى مختلفى مانند اعتدال<ref> تاج العروس، ج‌۱۷، ص‌۵۹۲؛ الصحاح، ج‌۵، ص‌۲۰۱۷؛ مجمع البحرین، ج‌۳، ص‌۵۶۶.</ref>، ثبات و مداومت<ref> النهایه، ج‌۴، ص‌۱۲۵.</ref> استمرار<ref> الفروق اللغویه، ص‌۵۱؛ ترتیب العین، ص‌۶۹۴.</ref>، پایدارى، ایستادن و درست شدن<ref> لغت نامه، ج‌۶، ص‌۲۱۸۱؛ فرهنگ فارسى، ج‌۱، ص‌۲۵۵.</ref> را بازگو کرده‌اند و معناى اعتدال شهرت بیشترى دارد.<ref> القاموس‌المحیط، ج‌۲، ص‌۱۵۱۷؛ المعجم‌الوسیط، ص‌۷۶۸؛ الصحاح، ج‌۵، ص‌۲۰۱۷.</ref> برخى گفته‌اند: استقامت همان اقامه است؛ ولى اضافه شدن دو حرف «س» و «ت» معناى آن را تأکید مى‌کند.<ref> غرائب‌التفسیر، ج‌۱، ص‌۴۳۵؛ رحمة من‌الرحمن، ج‌۱، ص‌۲۶۵.</ref> این واژه در عرف رایج، به معنای ثبات قدم و تحمل همه سختی‌ها و ناامید نشدن در مقابل آنهاست.
 +
 
 +
در معنایى جامع مى‌توان گفت نظر به این که اصل واحد در این ماده، مفهومى است در برابر قعود و معناى اصلى آن به پاداشتن و فعلیت عمل است، استقامت با توجه به معناى‌ طلبى باب استفعال، به‌ معناى طلب قیام است و استمرار و استدامت و مانند آن از لوازم معناى اصلى به‌شمار مى‌آید.<ref>التحقیق، ج۹، ص۳۴۱؛ المیزان، ج۱۱، ص۴۷‌ـ‌۴۸.</ref>  
  
== استقامت در قرآن ==
+
==استقامت در قرآن==
استقامت در مفهوم [[قرآن|قرآنى]] آن اصطلاحى براى پايدارى در [[دين]] و مسير [[حق]]، در برابر كژي‌هاست.<ref>التحرير والتنوير، ج‌11، ص‌282.</ref> واژه استقامت به‌ صورت مصدرى در قرآن نيامده؛ اما صورت هاى فعلى و اسم فاعلى آن 47‌ بار به‌كار رفته است: در 9 آيه، مشتقات فعلى استقامت 10 بار به صورت هاى «استقم» ([[سوره هود]]/11، 112؛ [[سوره شورى]]/42،15«استقيما» ([[سوره يونس]]/10،89«استقيموا» ([[سوره فصلت]]/41،6) براى امر به استقامت، و به گونه «يستقيم» ([[سوره تكوير]]/81‌،28) و «استقاموا» ([[سوره توبه]]/9،7؛ [[سوره فصلت]]/41،30؛ [[سوره احقاف]]/46، 13‌ـ‌14؛ [[سوره جن]]/72،16) براى بيان آثار استقامت، استعمال شده است. در 37 آيه ديگر نيز واژه «مستقيم» كه‌ اسم فاعل مصدر استقامت است كاربرد دارد؛ از جمله در 51 [[سوره آل‌ عمران]]/3؛ 4 [[سوره يس]]/36 و 61 [[سوره زخرف]]/43.
+
استقامت در مفهوم [[قرآن|قرآنى]] آن اصطلاحى براى پایدارى در [[دین]] و مسیر [[حق]]، در برابر کژی‌هاست.<ref>التحریر والتنویر، ج‌۱۱، ص‌۲۸۲.</ref> واژه استقامت به‌ صورت مصدرى در قرآن نیامده؛ اما صورت هاى فعلى و اسم فاعلى آن ۴۷‌ بار به‌کار رفته است: در ۹ آیه، مشتقات فعلى استقامت ۱۰ بار به صورت هاى «استَقِم» ([[سوره هود]]/۱۱، ۱۱۲؛ [[سوره شورى]]/۴۲،۱۵«اِستَقیما» ([[سوره یونس]]/۱۰،۸۹«اِستقیموا» ([[سوره فصلت]]/۴۱،۶) براى امر به استقامت، و به گونه «یستقیم» ([[سوره تکویر]]/۸۱‌،۲۸) و «استقاموا» ([[سوره توبه]]/۹،۷؛ [[سوره فصلت]]/۴۱،۳۰؛ [[سوره احقاف]]/۴۶، ۱۳‌ـ‌۱۴؛ [[سوره جن]]/۷۲،۱۶) براى بیان آثار استقامت، استعمال شده است. در ۳۷ آیه دیگر نیز واژه «مستقیم» که‌ اسم فاعل مصدر استقامت است کاربرد دارد؛ از جمله در ۵۱ [[سوره آل‌ عمران]]/۳؛ ۴ [[سوره یس]]/۳۶ و ۶۱ [[سوره زخرف]]/۴۳.
  
بيشتر مباحث قرآنى استقامت مربوط به 9 آيه‌اى است كه متضمن مشتقات فعلى استقامت است. در اين آيات جز آيه‌ 7 [[سوره توبه]] كه به موضوع استقامت در عهد و پيمان پرداخته، ساير آيات، استقامت را در مورد [[توحيد]] و سير به سوى خدا مطرح كرده اند.
+
بیشتر مباحث قرآنى استقامت مربوط به ۹ آیه‌اى است که متضمن مشتقات فعلى استقامت است. در این آیات جز آیه‌ ۷ [[سوره توبه]] که به موضوع استقامت در عهد و پیمان پرداخته، سایر آیات، استقامت را در مورد [[توحید]] و سیر به سوى خدا مطرح کرده اند.
  
=== معنای استقامت ===
+
===معنای استقامت===
همان‌ گونه كه واژه‌پژوهان براى استقامت چندين معنا برشمرده‌اند، مفسران نيز در معنا و [[تفسیر قرآن|تفسير]] آن معانى اعتدال و دورى از افراط و تفريط<ref>روح‌المعانى، مج‌7، ج‌12، ص227؛ التحريروالتنوير، ج‌6، ص‌237.</ref>، ثبات و دوام<ref>جامع البيان، مج‌7، ج‌11، ص‌209؛ مجمع البيان، ج‌9، ص‌38؛ الميزان، ج‌10، ص‌116.</ref> و طلب قيام<ref> الميزان، ج‌11، ص‌47.</ref> را بازگو كرده‌اند.  
+
همان‌ گونه که واژه‌پژوهان براى «استقامت» چندین معنا برشمرده‌اند، مفسران نیز در معنا و [[تفسیر قرآن|تفسیر]] آن معانى [[اعتدال]] و دورى از افراط و تفریط<ref>روح‌المعانى، مج‌۷، ج‌۱۲، ص۲۲۷؛ التحریروالتنویر، ج‌۶، ص‌۲۳۷.</ref>، ثبات و دوام<ref>جامع البیان، مج‌۷، ج‌۱۱، ص‌۲۰۹؛ مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۸؛ المیزان، ج‌۱۰، ص‌۱۱۶.</ref> و طلب قیام<ref> المیزان، ج‌۱۱، ص‌۴۷.</ref> را بازگو کرده‌اند.  
  
تفسير استقامت به طلب قيام به اين صورت است كه انسان در حال قيام و ايستادن در متعادل‌ترين حالت و مسلط بر تواناييها و كارهاى خود است و اين تسلط انسان را به شخصيت و شأن انسانى خود مى‌رساند تا بتواند كارهاى مناسب با استعداد انسانى خود را انجام دهد. به اين جهت، از متعادل‌ترين حالت هر چيز به‌گونه‌اى كه امكان نمايان شدن همه آثار و تواناييهاى آن وجود داشته باشد، به‌صورت استعاره با واژه «قيام» ياد مى‌شود. استقامت نيز چون مصدر باب استفعال است و معناى طلب دارد به معناى طلب قيام و استدعاى ظهور همه آثار و منافع است. معناى استقامت در هر آيه‌اى با توجه به زمينه‌اى كه استقامت در آن مطرح شده، متفاوت است؛ مانند قيام به حق توحيد در عبوديت: {{متن قرآن|«قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُكُم يوحى اِلَىَّ اَنَّما اِلهُكُم اِلهٌ واحِدٌ فَاستَقيموا اِلَيهِ»}} (فصلت/41،6) و ثبات بر ربوبيت حق در همه شئون زندگى و محافظت بر توحيد در همه امور باطنى و ظاهرى: {{متن قرآن|«اِنَّ الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقموا»}} (فصلت/41،30).<ref> همان، ص‌47‌ـ‌48.</ref>  
+
تفسیر «استقامت به طلب قیام» به این صورت است که انسان در حال قیام و ایستادن در متعادل‌ترین حالت و مسلط بر تواناییها و کارهاى خود است و این تسلط انسان را به شخصیت و شأن انسانى خود مى‌رساند تا بتواند کارهاى مناسب با استعداد انسانى خود را انجام دهد. به این جهت، از متعادل‌ترین حالت هر چیز به‌گونه‌اى که امکان نمایان شدن همه آثار و تواناییهاى آن وجود داشته باشد، به‌صورت استعاره با واژه «قیام» یاد مى‌شود. استقامت نیز چون مصدر باب استفعال است و معناى طلب دارد به معناى طلب قیام و استدعاى ظهور همه آثار و منافع است. معناى استقامت در هر آیه‌اى با توجه به زمینه‌اى که استقامت در آن مطرح شده، متفاوت است؛ مانند قیام به حق توحید در عبودیت: {{متن قرآن|«قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکم یوحى اِلَىَّ اَنَّما اِلهُکم اِلهٌ واحِدٌ فَاستَقیموا اِلَیهِ»}} ([[سوره فصلت]]/۴۱،۶) و ثبات بر ربوبیت حق در همه شئون زندگى و محافظت بر توحید در همه امور باطنى و ظاهرى: {{متن قرآن|«اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقاموا»}} ([[سوره فصلت]]/۴۱،۳۰).<ref> همان، ص‌۴۷‌ـ‌۴۸.</ref>  
  
بر اساس اين تفسير، استقامت مفهومى جامع‌تر از آنچه ديگر مفسران در معناى آن گفته‌اند دارد، زيرا چيزى را برپا داشتن به‌گونه‌اى كه همه آثار آن ظاهر گردد، مستلزم اعتدال، صبر و ثبات در آن است، از اين‌ رو هر يك از اين تعريف ها را مى‌توان تعريف به لازم استقامت و آنها را به لحاظ مفهومى، مستقل از استقامت دانست زيرا صبر در لغت به معناى بردبارى در ناملايمات است و جنبه سلبى در آن لحاظ شده است، برخلاف استقامت كه ويژگى اثباتى و ايجابى دارد و همچنين الزاماً در ناملايمات بكار گرفته نمى‌شود.  
+
بر اساس این تفسیر، استقامت مفهومى جامع‌تر از آنچه دیگر مفسران در معناى آن گفته‌اند دارد، زیرا چیزى را برپا داشتن به‌گونه‌اى که همه آثار آن ظاهر گردد، مستلزم اعتدال، صبر و ثبات در آن است، از این‌ رو هر یک از این تعریف ها را مى‌توان تعریف به لازم استقامت و آنها را به لحاظ مفهومى، مستقل از استقامت دانست زیرا صبر در لغت به معناى بردبارى در ناملایمات است و جنبه سلبى در آن لحاظ شده است، برخلاف استقامت که ویژگى اثباتى و ایجابى دارد و همچنین الزاماً در ناملایمات بکار گرفته نمى‌شود.  
  
ويژگي هاى معنايى واژه استقامت به همراه مفهوم قرآنى آن‌كه از زمينه طرح استقامت در آيات شكل مى‌گيرد، پيوستگى اين مفهوم را با مجموعه‌اى گسترده از آيات و مفاهيم قرآن نشان مى‌دهد، زيرا تحقق استقامت در هر زمينه‌اى، افزون بر همراهى با [[اعتدال]] و [[صبر]] و ثبات، پرهيزاز هر گونه زيغ، ضلل، عِوَج، الحاد، [[فسق]] و [[فساد]] را مى‌طلبد، از اين‌رو مفسران «عدل» ([[سوره مائده]]/5،106) و «حنف» ([[سوره انعام]]/6،79) را به استقامت معنا كرده‌اند<ref> الميزان، ج6، ص196؛ ج7، ص191؛ غريب‌القرآن، ص‌388.</ref> و برخى، صبر و ثبات را در آيات، مرادف استقامت دانسته‌اند<ref> نمونه، ج3، ص122؛ ج‌4، ص‌234؛ راهنما، ج‌6، ص‌192، 196.</ref> و زيغ<ref> الميزان، ج‌3، ص‌23.</ref>، فساد<ref> مفردات، ص‌636، «فسد».</ref>، فسق<ref> تاج العروس، ج‌13، ص‌401‌ـ‌402، «فسق».</ref>، عوج‌ و الحاد<ref> مجمع البيان، ج‌6، ص‌693.</ref> را به خروج از استقامت تعريف كرده‌اند. مفهوم قرآنى استقامت نيز بدان سبب كه همه آيات (جز يك آيه) در يك نگاه كلى استقامت را در زمينه «[[توحيد]] و باور به ربوبيت خداوند و سير به سوى او بر اساس اين باور»، مطرح كرده و مى‌توان از آن به «استقامت در دين» تعبير كرد، با مفاهيمى چون [[صراط مستقيم]]، هدايت، عبوديت، [[ایمان]]، [[عمل صالح]]، [[تقوا]] و هرآنچه لازمه ديندارى است، پيوند دارد، زيرا استقامت در اين مفهوم پس از پذيرش [[دين]] مطرح مى‌شود: «اِنَّ الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقاموا» (فصّلت/41،30؛ احقاف/46،13)، «فاستَقِم كَما اُمِرت» (هود/11،112) و استقامت به كمال رساندن مؤلفه‌هاى لازم ديندارى چون هدايت، ايمان، عبوديت، تقوا و عمل صالح است.
+
ویژگی هاى معنایى واژه استقامت به همراه مفهوم قرآنى آن‌ که از زمینه طرح استقامت در آیات شکل مى‌گیرد، پیوستگى این مفهوم را با مجموعه‌اى گسترده از آیات و مفاهیم قرآن نشان مى‌دهد، زیرا تحقق استقامت در هر زمینه‌اى، افزون بر همراهى با اعتدال و [[صبر]] و ثبات، پرهیز از هر گونه زیغ، ضلل، عِوَج، الحاد، [[فسق]] و [[فساد]] را مى‌طلبد، از این‌رو مفسران، «عدل» ([[سوره مائده]]/۵،۱۰۶) و «حنف» ([[سوره انعام]]/۶،۷۹) را به استقامت معنا کرده‌اند<ref> المیزان، ج۶، ص۱۹۶؛ ج۷، ص۱۹۱؛ غریب‌القرآن، ص‌۳۸۸.</ref> و برخى، صبر و ثبات را در آیات، مرادف استقامت دانسته‌اند<ref> نمونه، ج۳، ص۱۲۲؛ ج‌۴، ص‌۲۳۴؛ راهنما، ج‌۶، ص‌۱۹۲، ۱۹۶.</ref> و زیغ<ref> المیزان، ج‌۳، ص‌۲۳.</ref>، فساد<ref> مفردات، ص‌۶۳۶، «فسد».</ref>، فسق<ref> تاج العروس، ج‌۱۳، ص‌۴۰۱‌ـ‌۴۰۲، «فسق».</ref>، عوج‌ و الحاد<ref> مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۶۹۳.</ref> را به خروج از استقامت تعریف کرده‌اند.  
  
اين ويژگيهاى مفهومى و گستردگى ارتباط با مفاهيمى بنيادين چون هدايت و عبوديت، استقامت را در تعاليم قرآن و روايات دينى در جايگاه ويژه‌اى نشانده است، چنان‌كه در قرآن دو‌بار به [[پيامبر اسلام]] فرمان به استقامت داده شده‌است: {{متن قرآن|«فاستَقِم كَما اُمِرت»}} ([[سوره هود]]/11،112) و در ادامه يكى از اين دو خطاب (هود/11،112) پيروان پيامبر نيز به استقامت مكلف شده‌اند: {{متن قرآن|«فاستَقِم كَما اُمِرتَ ومَن تابَ مَعَك»}}.  
+
مفهوم قرآنى استقامت نیز بدان سبب که همه آیات (جز یک آیه) در یک نگاه کلى استقامت را در زمینه «[[توحید]] و باور به ربوبیت خداوند و سیر به سوى او بر اساس این باور»، مطرح کرده و مى‌توان از آن به «استقامت در دین» تعبیر کرد، با مفاهیمى چون [[صراط مستقیم]]، هدایت، عبودیت، [[ایمان]]، [[عمل صالح]]، [[تقوا]] و هرآنچه لازمه دیندارى است، پیوند دارد، زیرا استقامت در این مفهوم پس از پذیرش [[دین]] مطرح مى‌شود: {{متن قرآن|«اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقاموا»}} ([[سوره فصلت]]/۴۱،۳۰؛ [[سوره احقاف]]/۴۶،۱۳)، {{متن قرآن|«فاستَقِم کما اُمِرتَ»}} ([[سوره هود]]/۱۱،۱۱۲) و استقامت به کمال رساندن مؤلفه‌هاى لازم دیندارى چون هدایت، ایمان، عبودیت، تقوا و عمل صالح است. این ویژگیهاى مفهومى و گستردگى ارتباط با مفاهیمى بنیادین چون هدایت و عبودیت، استقامت را در تعالیم قرآن و روایات دینى در جایگاه ویژه‌اى نشانده است، چنان‌که در قرآن دو‌بار به [[پیامبر اسلام]] فرمان به استقامت داده شده‌ است: {{متن قرآن|«فاستَقِم کما اُمِرت وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ»}} ([[سوره شورى]]/۴۲،۱۵) و در ادامه یکى از این دو خطاب، پیروان پیامبر نیز به استقامت مکلف شده‌اند: {{متن قرآن|«فاستَقِم کما اُمِرتَ ومَن تابَ مَعَک»}} ([[سوره هود]]/۱۱،۱۱۲).
 
===موارد استقامت===
 
===موارد استقامت===
  
يك آيه از 9 آيه‌اى كه مشخصاً به موضوع استقامت پرداخته استقامت را در زمينه عهد و پيمان مطرح كرده است: {{متن قرآن|«فَمَا‌استَقـموا لَكُم فَاستَقيموا لَهُم»}} ([[سوره توبه]]/9،7) و ساير آيات مربوط به استقامت در زمينه توحيد و ايمان به ربوبيت و الوهيت خدا و سير به سوى او (استقامت در دين) است. در يك آيه از اين آيات ذكر بودن قرآن براى كسانى مفيد دانسته شده كه مى‌خواهند اهل‌استقامت در حق <ref>الميزان، ج‌20، ص‌220.</ref> باشند: {{متن قرآن|«اِن هُوَ اِلاّ ذِكرٌ لِلعلَمين * لِمَن‌شاءَ مِنكُم اَن‌يَستَقيم»}} ([[سوره تكوير]]/81‌،27‌ـ‌28) ساير آيات در يك تقسيم كلى يا فرمان استقامت داده ([[سوره يونس]]/10،89؛ [[سوره هود]]/11،112؛ [[سوره شورى]]/42،15) يا از آثار استقامت سخن گفته است. ([[سوره احقاف]]/46،13؛ [[سوره جن]]/72،16)  
+
یک [[آیه|آیه]] از ۹ آیه‌اى که مشخصاً به موضوع استقامت پرداخته، استقامت را در زمینه عهد و پیمان مطرح کرده است: {{متن قرآن|«فَمَا‌ استَقاـموا لَکم فَاستَقیموا لَهُم»}} ([[سوره توبه]]/۹،۷) و سایر آیات مربوط به استقامت در زمینه [[توحید]] و ایمان به ربوبیت و الوهیت خدا و سیر به سوى او (استقامت در دین) است. در یک آیه از این آیات ذکر بودن [[قرآن]] براى کسانى مفید دانسته شده که مى‌خواهند اهل‌ استقامت در حق باشند:<ref>المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۲۰.</ref> {{متن قرآن|«اِن هُوَ اِلاّ ذِکرٌ لِلعالَمین * لِمَن‌ شاءَ مِنکم اَن‌ یستَقیم»}} ([[سوره تکویر]]/۸۱‌،۲۷‌ـ‌۲۸). سایر آیات در یک تقسیم کلى یا فرمان استقامت داده ([[سوره یونس]]/۱۰،۸۹؛ [[سوره هود]]/۱۱،۱۱۲؛ [[سوره شورى]]/۴۲،۱۵) یا از آثار استقامت سخن گفته است. ([[سوره احقاف]]/۴۶،۱۳؛ [[سوره جن]]/۷۲،۱۶)  
 
 
مخاطب يك آيه از 4 آيه‌اى كه فرمان استقامت داده همه انسانها هستند. اين آيه با بيان وحدانيت خداى سبحان خواهان استقامت بندگان در مسير حركت به سوى خداست: {{متن قرآن|«اَنَّما اِلهُكُم اِلهٌ واحِدٌ فَاستَقيموا‌ اِلَيهِ»}} (فصّلت/41،6)؛ اما سه آيه ديگر مشخصاً بعضى از پيامبران را مخاطب قرار داده است.
 
  
در دو آيه از [[پيامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله خواسته شده است همان‌گونه كه به او فرمان داده شده، استقامت ورزد. (هود/11، 112؛ شورى/42،15) ظاهر اين آيات به روشنى خواهان استقامت بر مدار فرمانهاى خداوند است؛ اما مفسران مراد از فرمانها را در اين آيات متفاوت بيان كرده‌اند؛ بعضى اين فرمانها را چيزى غير از قرآن مى‌دانند كه در اين آيات خداوند پيامبر را مأمور اجراى آن كرده‌است<ref> روح المعانى، مج‌7، ج‌12، ص‌227.</ref>؛ اما مفسرانى ديگر استقامت را ناظر به دستورهاى قرآن مى‌دانند كه پيش از نزول اين آيات بر پيامبر فرود آمده است.<ref> الميزان، ج‌11، ص‌48.</ref>
+
مخاطب یک آیه از ۴ آیه‌اى که فرمان استقامت داده همه انسانها هستند. این آیه با بیان وحدانیت خداى سبحان خواهان استقامت بندگان در مسیر حرکت به سوى خداست: {{متن قرآن|«اَنَّما اِلهُکم اِلهٌ واحِدٌ فَاستَقیموا‌ اِلَیهِ»}} ([[سوره فصلت]]/۴۱،۶)؛ اما سه آیه دیگر مشخصاً بعضى از پیامبران را مخاطب قرار داده است. در دو آیه از [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله خواسته شده است همان‌گونه که به او فرمان داده شده، استقامت ورزد ([[سوره هود]]/۱۱، ۱۱۲؛ [[سوره شورى]]/۴۲،۱۵). ظاهر این آیات به روشنى خواهان استقامت بر مدار فرمانهاى خداوند است؛ اما مفسران مراد از فرمانها را در این آیات متفاوت بیان کرده‌اند؛ بعضى این فرمانها را چیزى غیر از قرآن مى‌دانند که در این آیات خداوند پیامبر را مأمور اجراى آن کرده‌ است<ref> روح المعانى، مج‌۷، ج‌۱۲، ص‌۲۲۷.</ref>؛ اما مفسرانى دیگر استقامت را ناظر به دستورهاى قرآن مى‌دانند که پیش از نزول این آیات بر پیامبر فرود آمده است.<ref> المیزان، ج‌۱۱، ص‌۴۸.</ref>  
  
[[حضرت موسی علیه السلام|حضرت موسى]] و [[حضرت هارون علیه السلام|هارون]] عليهماالسلام از ديگر پيامبران الهى‌اند كه در قرآن مأمور به استقامت شده‌اند:{{متن قرآن|«قَالَ قَدْ أُجِيبَت دَّعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِيمَا وَلاَ تَتَّبِعَآنِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ»}}. ([[سوره يونس]]/10،89) با توجه به عبارت «لاتَتَّبِعانِّ» كه در ادامه آيه، موسى و هارون را از پيروى راه نادانان بر حذر مى‌دارد، مى‌توان گفت كه مراد، استقامت بر پيروى از راه خداست. برخى مقصود از آن را استقامت در دعا دانسته‌اند.<ref> تفسير قرطبى، مج‌4، ج‌8، ص‌240.</ref> بعضى از مفسران با توجه به اين كه مخاطب سه آيه‌ اخير پيامبران الهى هستند و يكى از مهم‌ترين دستورهاى خداوند براى آنان به انجام رساندن رسالت و ابلاغ پيام خداست، استقامت را استقامت در تبليغ دين و پيامبرى هم مى‌دانند.<ref> كشف‌الاسرار، ج‌4، ص‌209، 452؛ مجمع‌البيان، ج‌5، ص‌304؛ تفسير قرطبى، مج‌4، ج‌8، ص‌240.</ref>
+
[[حضرت موسی علیه السلام|حضرت موسى]] و [[حضرت هارون علیه السلام|هارون]] علیهماالسلام از دیگر پیامبران الهى‌اند که در قرآن مأمور به استقامت شده‌اند:{{متن قرآن|«قَالَ قَدْ أُجِیبَت دَّعْوَتُکمَا فَاسْتَقِیمَا وَلاَ تَتَّبِعَآنِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لاَ یعْلَمُونَ»}}. ([[سوره یونس]]/۱۰،۸۹) با توجه به عبارت «لاتَتَّبِعانِّ» که در ادامه آیه، موسى و هارون را از پیروى راه نادانان بر حذر مى‌دارد، مى‌توان گفت که مراد، استقامت بر پیروى از راه خداست. برخى مقصود از آن را استقامت در دعا دانسته‌اند.<ref> تفسیر قرطبى، مج‌۴، ج‌۸، ص‌۲۴۰.</ref> بعضى از مفسران با توجه به این که مخاطب سه آیه‌ اخیر پیامبران الهى هستند و یکى از مهم‌ترین دستورهاى خداوند براى آنان به انجام رساندن رسالت و ابلاغ پیام خداست، استقامت را استقامت در تبلیغ دین و پیامبرى هم مى‌دانند.<ref> کشف‌الاسرار، ج‌۴، ص‌۲۰۹، ۴۵۲؛ مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۳۰۴؛ تفسیر قرطبى، مج‌۴، ج‌۸، ص‌۲۴۰.</ref>
  
در ميان دسته‌اى ديگر از آيات كه استقامت را در انديشه و حركت توحيدى بيان مى‌كند، دو آيه‌اى كه استقامت در اعتقاد به ربوبيت الهى را مطرح مى‌كند از شهرت بيشترى برخوردار است: {{متن قرآن|«الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقاموا»}} ([[سوره فصلت]]/41،30؛‌ [[سوره احقاف]]/46،13) برخى، از كلمه «ثمّ» كه براى تراخى است استفاده كرده‌اند كه بايد در حال و آينده استقامت داشت و با استقامت از دنيا رفت.<ref>لطائف الاشارات، ج‌2، ص‌327.</ref>  
+
در میان دسته‌اى دیگر از آیات که استقامت را در اندیشه و حرکت توحیدى بیان مى‌کند، دو آیه‌اى که استقامت در اعتقاد به ربوبیت الهى را مطرح مى‌کند از شهرت بیشترى برخوردار است: {{متن قرآن|«الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقاموا»}} ([[سوره فصلت]]/۴۱،۳۰؛‌ [[سوره احقاف]]/۴۶،۱۳) برخى، از کلمه «ثمّ» که براى تراخى است استفاده کرده‌اند که باید در حال و آینده استقامت داشت و با استقامت از دنیا رفت.<ref>لطائف الاشارات، ج‌۲، ص‌۳۲۷.</ref>  
  
آيه ديگر نيز استقامت در راه حق<ref> جامع البيان، مج‌14، ج‌29، ص‌141؛ روض الجنان، ج‌19، ص‌450.</ref> ايمان<ref> مجمع البيان، ج‌10، ص‌559.</ref> و [[اسلام]]<ref> روح المعانى، مج‌16، ج‌29، ص‌155؛ فتح القدير، ج‌5، ص‌308؛ الميزان، ج‌20، ص‌46.</ref>را مطرح كرده است: {{متن قرآن|«و‌اَن لَّوِ استَقاموا عَلَى الطَّريقَةِ»}} (جنّ/72،16) در رواياتى مقصود از آيات فوق، استقامت بر ولايت‌ [[اهل بيت]] (عليهم السلام) دانسته شده<ref> بحارالانوار، ج‌6، ص‌148؛ ج‌24، ص‌24‌ـ‌29.</ref>، چنان‌كه صراط مستقيم نيز اهل بيت عليهم السلام هستند.<ref> نورالثقلين، ج‌1، ص‌20‌ـ‌21.</ref> آيات ديگرى نيز به‌صورت غير مستقيم به استقامت در امورى مانند [[جهاد]] پرداخته است.(انفال/8‌،45)
+
آیه دیگر نیز استقامت در راه [[حق]]<ref> جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۱۴۱؛ روض الجنان، ج‌۱۹، ص‌۴۵۰.</ref> [[ایمان]]<ref> مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۵۹.</ref> و [[اسلام]]<ref> روح المعانى، مج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۱۵۵؛ فتح القدیر، ج‌۵، ص‌۳۰۸؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۴۶.</ref>را مطرح کرده است: {{متن قرآن|«و‌اَن لَّوِ استَقاموا عَلَى الطَّریقَةِ»}} ([[سوره جن|سوره جنّ]]/۷۲،۱۶) در روایاتى مقصود از آیات فوق، استقامت بر ولایت‌ [[اهل بیت]] (علیهم السلام) دانسته شده<ref> بحارالانوار، ج‌۶، ص‌۱۴۸؛ ج‌۲۴، ص‌۲۴‌ـ‌۲۹.</ref>، چنان‌که صراط مستقیم نیز اهل بیت علیهم السلام هستند.<ref> نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۲۰‌ـ‌۲۱.</ref> آیات دیگرى نیز به‌صورت غیر مستقیم به استقامت در امورى مانند [[جهاد]] پرداخته است ([[سوره انفال]]/۸‌،۴۵).
  
 
===آثار استقامت===
 
===آثار استقامت===
  
در [[قرآن]] آثارى چند براى استقامت بازگو شده كه بخشى از آن، پاداش اهل استقامت در [[دنیا]] و پاره‌اى ديگر پاداش استقامت در [[آخرت]] است؛ اما ويژگى بهره‌مندى از [[ولايت|ولایت]] الهی، در دنيا و آخرت شامل بندگان با استقامت مى‌گردد: {{متن قرآن|«الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقـموا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلـئِكَةُ... نَحنُ اَولِياؤُكُم فِى الحَيوةِ الدُّنيا وفِى الأخِرَةِ»}} ([[سوره فصلت]]/41،30‌ـ‌31). اهل استقامت، از رهگذر بهره‌اى كه از ولايت الهى و نزول فرشتگان بشارت دهنده دارند، از ترس و اندوه آزادند: {{متن قرآن|«الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقموا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلئِكَةُ اَلاّ تَخافوا‌و لاتَحزَنوا... نَحنُ اَولِياؤُكُم فِى‌الحَيوةِ الدُّنيا و فِى الأخِرَةِ»}}. ([[سوره فصلت]]/41،30‌ـ‌31؛ [[سوره احقاف]]/46،13)  
+
در [[قرآن]] آثارى چند براى استقامت بازگو شده که بخشى از آن، پاداش اهل استقامت در [[دنیا]] و پاره‌اى دیگر پاداش استقامت در [[آخرت]] است؛ اما ویژگى بهره‌مندى از [[ولایت|ولایت]] الهی، در دنیا و آخرت شامل بندگان با استقامت مى‌گردد: {{متن قرآن|«الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقـموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلـئِکةُ... نَحنُ اَولِیاؤُکم فِى الحَیوةِ الدُّنیا وفِى الأخِرَةِ»}} ([[سوره فصلت]]/۴۱،۳۰‌ـ‌۳۱). اهل استقامت، از رهگذر بهره‌اى که از ولایت الهى و نزول فرشتگان بشارت دهنده دارند، از ترس و اندوه آزادند: {{متن قرآن|«الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلئِکةُ اَلاّ تَخافوا‌و لاتَحزَنوا... نَحنُ اَولِیاؤُکم فِى‌الحَیوةِ الدُّنیا و فِى الأخِرَةِ»}}. ([[سوره فصلت]]/۴۱،۳۰‌ـ‌۳۱؛ [[سوره احقاف]]/۴۶،۱۳)  
  
اهل استقامت در دنيا از بركات خداوند بهره‌مند مى‌شوند: {{متن قرآن|«واَلَّوِ استَقـموا عَلَى الطَّريقَةِ لاََسقَينـهُم ماءً غَدَقـا»}} (جنّ/72،16) عبارت «ماءً غَدَقاً» در اين آيه كه به آب فراوان<ref> مجمع البيان، ج‌10، ص‌559؛ الميزان، ج‌20، ص‌46.</ref> معنا شده كنايه از وسعت و فراوانى روزى است.<ref> تفسير ماوردى، ج‌6، ص‌116؛ الدرالمنثور، ج‌8، ص‌305؛ الميزان، ج‌20، ص‌46.</ref> مشابه اين تعبير كنايى درباره [[اهل كتاب]] نيز آمده است<ref> مجمع البيان، ج‌10، ص‌559.</ref>: {{متن قرآن|«ولَو اَنَّهُم اَقاموا التَّورةَ والاِنجيلَ و ما اُنزِلَ اِلَيهِم مِن رَبِّهِم لاََكَلوا مِن فَوقِهِم و مِن تَحتِ اَرجُلِهِم»}}. (مائده/5،66) برخى نيز «ماءً‌غَدَقا» را به هدايت<ref> تفسير ماوردى، ج‌6، ص‌117.</ref> و علم كثير<ref> بحارالانوار، ج‌24، ص‌29.</ref> تفسير كرده‌اند.  
+
اهل استقامت در دنیا از برکات خداوند بهره‌مند مى‌شوند: {{متن قرآن|«واَلَّوِ استَقـموا عَلَى الطَّریقَةِ لاََسقَینـهُم ماءً غَدَقـا»}} ([[سوره جن|سوره جنّ]]/۷۲،۱۶) عبارت «ماءً غَدَقاً» در این آیه که به آب فراوان<ref> مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۵۹؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۴۶.</ref> معنا شده کنایه از وسعت و فراوانى روزى است.<ref> تفسیر ماوردى، ج‌۶، ص‌۱۱۶؛ الدرالمنثور، ج‌۸، ص‌۳۰۵؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۴۶.</ref> مشابه این تعبیر کنایى درباره [[اهل کتاب]] نیز آمده است<ref> مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۵۹.</ref>: {{متن قرآن|«ولَو اَنَّهُم اَقاموا التَّورةَ والاِنجیلَ و ما اُنزِلَ اِلَیهِم مِن رَبِّهِم لاََکلوا مِن فَوقِهِم و مِن تَحتِ اَرجُلِهِم»}}. ([[سوره مائده]]/۵،۶۶) برخى نیز «ماءً‌ غَدَقا» را به هدایت<ref> تفسیر ماوردى، ج‌۶، ص‌۱۱۷.</ref> و علم کثیر<ref> بحارالانوار، ج‌۲۴، ص‌۲۹.</ref> [[تفسیر]] کرده‌اند.  
  
در [[آخرت]] هم زندگى جاودانه در بهشت موعودى كه همه چيز در آن فراهم است، فرجام نيكوى بندگانى است كه بر ربوبيت خداوند استقامت مى ورزند<ref> الميزان، ج‌18، ص‌196.</ref>: {{متن قرآن|«واَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتى كُنتُم توعَدون... لَكُم فيها ما تَشتَهى اَنفُسُكُم ولَكُم فيها ما تَدَّعون»}} (فصّلت/41،30 ـ31)، {{متن قرآن|«اُولـئِكَ اَصحـبُ الجَنَّةِ»}} (احقاف/46،14).  
+
در [[آخرت]] هم زندگى جاودانه در [[بهشت]] موعودى که همه چیز در آن فراهم است، فرجام نیکوى بندگانى است که بر ربوبیت خداوند استقامت مى ورزند<ref> المیزان، ج‌۱۸، ص‌۱۹۶.</ref>: {{متن قرآن|«واَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتى کنتُم توعَدون... لَکم فیها ما تَشتَهى اَنفُسُکم ولَکم فیها ما تَدَّعون»}} ([[سوره فصلت]]/۴۱،۳۰ ـ۳۱)، {{متن قرآن|«اُولـئِک اَصحـبُ الجَنَّةِ»}} ([[سوره احقاف]]/۴۶،۱۴).  
  
 
===موانع استقامت===
 
===موانع استقامت===
  
استقامت ورزى براى مؤمنان، به سبب عوامل بازدارنده‌اى در بيرون و درون وجود آدمى، همواره با موانع و دشواريهايى همراه است كه با توجه به مفهوم استقامت، هر كوتاهى و نقصى در عبوديت خدا را، مى‌توان مانع استقامت تلقى كرد، ازاين‌رو در‌بعضى از آيات‌ مرتبط با استقامت به چند عامل كلى اشاره شده است. اين موانع عبارت است از: فراموشى ياد خدا<ref> همان، ج‌20، ص‌46.</ref> (جنّ/ 72،17پيروى از هوا و هوس<ref> الكشاف، ج‌4، ص‌216.</ref> (شورى/ 42،15پيروى از راه نادانان<ref> همان، ج‌2، ص‌366.</ref> (يونس/ 10،89)، ممانعت شيطان از حركت انسان در صراط مستقيم<ref> همان، ص‌91.</ref>(اعراف/7،16)، اختلاف و تنازع (انفال / 8‌،46) و دنياطلبى (آل‌عمران/3،152).
+
استقامت ورزى براى مؤمنان، به سبب عوامل بازدارنده‌اى در بیرون و درون وجود آدمى، همواره با موانع و دشواریهایى همراه است که با توجه به مفهوم استقامت، هر کوتاهى و نقصى در عبودیت خدا را، مى‌توان مانع استقامت تلقى کرد، ازاین‌رو در‌ بعضى از آیات‌ مرتبط با استقامت، به چند عامل کلى اشاره شده است. این موانع عبارت است از: فراموشى یاد خدا<ref> همان، ج‌۲۰، ص‌۴۶.</ref> ([[سوره جن|سوره جنّ]]/ ۷۲،۱۷پیروى از هوا و هوس<ref> الکشاف، ج‌۴، ص‌۲۱۶.</ref> ([[سوره شوری|سوره شورى]]/ ۴۲،۱۵پیروى از راه نادانان<ref> همان، ج‌۲، ص‌۳۶۶.</ref> ([[سوره یونس]]/ ۱۰،۸۹)، ممانعت [[شیطان]] از حرکت انسان در [[صراط]] مستقیم<ref> همان، ص‌۹۱.</ref>([[سوره اعراف]]/۷،۱۶)، اختلاف و تنازع ([[سوره انفال]]/ ۸‌،۴۶) و [[دنیاطلبی|دنیاطلبى]] ([[سوره آل عمران|سوره آل‌عمران]]/۳،۱۵۲).
 
 
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references />  
 
<references />  
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=3 "استقامت"، دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد ۳.]
* [http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=3 دایرةالمعارف قرآن کریم، جلد 3، مدخل "استقامت".]
+
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
 
 
[[رده:صفات پسندیده]]
 
[[رده:صفات پسندیده]]
 
[[رده:اخلاق فردی]]
 
[[رده:اخلاق فردی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۴۳


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«استقامت» از واژگان قرآنی، به معنای استواری و پایداری است. قرآن کریم در دو سطح فردی و اجتماعی، انسانها را به استقامت در دین و ایمان و توحید و ثبات قدم در راه حق، فرمان داده است. فراموشى یاد خدا، پیروى از هوا و هوس و دنیاطلبى، از مهمترین موانع استقامت در صراط مستقیم‌اند.

واژه‌شناسی

واژه «استقامت» از ریشه «ق‌ـ‌و‌ـ‌م» است و براى آن معانى مختلفى مانند اعتدال[۱]، ثبات و مداومت[۲] استمرار[۳]، پایدارى، ایستادن و درست شدن[۴] را بازگو کرده‌اند و معناى اعتدال شهرت بیشترى دارد.[۵] برخى گفته‌اند: استقامت همان اقامه است؛ ولى اضافه شدن دو حرف «س» و «ت» معناى آن را تأکید مى‌کند.[۶] این واژه در عرف رایج، به معنای ثبات قدم و تحمل همه سختی‌ها و ناامید نشدن در مقابل آنهاست.

در معنایى جامع مى‌توان گفت نظر به این که اصل واحد در این ماده، مفهومى است در برابر قعود و معناى اصلى آن به پاداشتن و فعلیت عمل است، استقامت با توجه به معناى‌ طلبى باب استفعال، به‌ معناى طلب قیام است و استمرار و استدامت و مانند آن از لوازم معناى اصلى به‌شمار مى‌آید.[۷]

استقامت در قرآن

استقامت در مفهوم قرآنى آن اصطلاحى براى پایدارى در دین و مسیر حق، در برابر کژی‌هاست.[۸] واژه استقامت به‌ صورت مصدرى در قرآن نیامده؛ اما صورت هاى فعلى و اسم فاعلى آن ۴۷‌ بار به‌کار رفته است: در ۹ آیه، مشتقات فعلى استقامت ۱۰ بار به صورت هاى «استَقِم» (سوره هود/۱۱، ۱۱۲؛ سوره شورى/۴۲،۱۵)، «اِستَقیما» (سوره یونس/۱۰،۸۹)، «اِستقیموا» (سوره فصلت/۴۱،۶) براى امر به استقامت، و به گونه «یستقیم» (سوره تکویر/۸۱‌،۲۸) و «استقاموا» (سوره توبه/۹،۷؛ سوره فصلت/۴۱،۳۰؛ سوره احقاف/۴۶، ۱۳‌ـ‌۱۴؛ سوره جن/۷۲،۱۶) براى بیان آثار استقامت، استعمال شده است. در ۳۷ آیه دیگر نیز واژه «مستقیم» که‌ اسم فاعل مصدر استقامت است کاربرد دارد؛ از جمله در ۵۱ سوره آل‌ عمران/۳؛ ۴ سوره یس/۳۶ و ۶۱ سوره زخرف/۴۳.

بیشتر مباحث قرآنى استقامت مربوط به ۹ آیه‌اى است که متضمن مشتقات فعلى استقامت است. در این آیات جز آیه‌ ۷ سوره توبه که به موضوع استقامت در عهد و پیمان پرداخته، سایر آیات، استقامت را در مورد توحید و سیر به سوى خدا مطرح کرده اند.

معنای استقامت

همان‌ گونه که واژه‌پژوهان براى «استقامت» چندین معنا برشمرده‌اند، مفسران نیز در معنا و تفسیر آن معانى اعتدال و دورى از افراط و تفریط[۹]، ثبات و دوام[۱۰] و طلب قیام[۱۱] را بازگو کرده‌اند.

تفسیر «استقامت به طلب قیام» به این صورت است که انسان در حال قیام و ایستادن در متعادل‌ترین حالت و مسلط بر تواناییها و کارهاى خود است و این تسلط انسان را به شخصیت و شأن انسانى خود مى‌رساند تا بتواند کارهاى مناسب با استعداد انسانى خود را انجام دهد. به این جهت، از متعادل‌ترین حالت هر چیز به‌گونه‌اى که امکان نمایان شدن همه آثار و تواناییهاى آن وجود داشته باشد، به‌صورت استعاره با واژه «قیام» یاد مى‌شود. استقامت نیز چون مصدر باب استفعال است و معناى طلب دارد به معناى طلب قیام و استدعاى ظهور همه آثار و منافع است. معناى استقامت در هر آیه‌اى با توجه به زمینه‌اى که استقامت در آن مطرح شده، متفاوت است؛ مانند قیام به حق توحید در عبودیت: «قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکم یوحى اِلَىَّ اَنَّما اِلهُکم اِلهٌ واحِدٌ فَاستَقیموا اِلَیهِ» (سوره فصلت/۴۱،۶) و ثبات بر ربوبیت حق در همه شئون زندگى و محافظت بر توحید در همه امور باطنى و ظاهرى: «اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقاموا» (سوره فصلت/۴۱،۳۰).[۱۲]

بر اساس این تفسیر، استقامت مفهومى جامع‌تر از آنچه دیگر مفسران در معناى آن گفته‌اند دارد، زیرا چیزى را برپا داشتن به‌گونه‌اى که همه آثار آن ظاهر گردد، مستلزم اعتدال، صبر و ثبات در آن است، از این‌ رو هر یک از این تعریف ها را مى‌توان تعریف به لازم استقامت و آنها را به لحاظ مفهومى، مستقل از استقامت دانست زیرا صبر در لغت به معناى بردبارى در ناملایمات است و جنبه سلبى در آن لحاظ شده است، برخلاف استقامت که ویژگى اثباتى و ایجابى دارد و همچنین الزاماً در ناملایمات بکار گرفته نمى‌شود.

ویژگی هاى معنایى واژه استقامت به همراه مفهوم قرآنى آن‌ که از زمینه طرح استقامت در آیات شکل مى‌گیرد، پیوستگى این مفهوم را با مجموعه‌اى گسترده از آیات و مفاهیم قرآن نشان مى‌دهد، زیرا تحقق استقامت در هر زمینه‌اى، افزون بر همراهى با اعتدال و صبر و ثبات، پرهیز از هر گونه زیغ، ضلل، عِوَج، الحاد، فسق و فساد را مى‌طلبد، از این‌رو مفسران، «عدل» (سوره مائده/۵،۱۰۶) و «حنف» (سوره انعام/۶،۷۹) را به استقامت معنا کرده‌اند[۱۳] و برخى، صبر و ثبات را در آیات، مرادف استقامت دانسته‌اند[۱۴] و زیغ[۱۵]، فساد[۱۶]، فسق[۱۷]، عوج‌ و الحاد[۱۸] را به خروج از استقامت تعریف کرده‌اند.

مفهوم قرآنى استقامت نیز بدان سبب که همه آیات (جز یک آیه) در یک نگاه کلى استقامت را در زمینه «توحید و باور به ربوبیت خداوند و سیر به سوى او بر اساس این باور»، مطرح کرده و مى‌توان از آن به «استقامت در دین» تعبیر کرد، با مفاهیمى چون صراط مستقیم، هدایت، عبودیت، ایمان، عمل صالح، تقوا و هرآنچه لازمه دیندارى است، پیوند دارد، زیرا استقامت در این مفهوم پس از پذیرش دین مطرح مى‌شود: «اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقاموا» (سوره فصلت/۴۱،۳۰؛ سوره احقاف/۴۶،۱۳)، «فاستَقِم کما اُمِرتَ» (سوره هود/۱۱،۱۱۲) و استقامت به کمال رساندن مؤلفه‌هاى لازم دیندارى چون هدایت، ایمان، عبودیت، تقوا و عمل صالح است. این ویژگیهاى مفهومى و گستردگى ارتباط با مفاهیمى بنیادین چون هدایت و عبودیت، استقامت را در تعالیم قرآن و روایات دینى در جایگاه ویژه‌اى نشانده است، چنان‌که در قرآن دو‌بار به پیامبر اسلام فرمان به استقامت داده شده‌ است: «فاستَقِم کما اُمِرت وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ» (سوره شورى/۴۲،۱۵) و در ادامه یکى از این دو خطاب، پیروان پیامبر نیز به استقامت مکلف شده‌اند: «فاستَقِم کما اُمِرتَ ومَن تابَ مَعَک» (سوره هود/۱۱،۱۱۲).

موارد استقامت

یک آیه از ۹ آیه‌اى که مشخصاً به موضوع استقامت پرداخته، استقامت را در زمینه عهد و پیمان مطرح کرده است: «فَمَا‌ استَقاـموا لَکم فَاستَقیموا لَهُم» (سوره توبه/۹،۷) و سایر آیات مربوط به استقامت در زمینه توحید و ایمان به ربوبیت و الوهیت خدا و سیر به سوى او (استقامت در دین) است. در یک آیه از این آیات ذکر بودن قرآن براى کسانى مفید دانسته شده که مى‌خواهند اهل‌ استقامت در حق باشند:[۱۹] «اِن هُوَ اِلاّ ذِکرٌ لِلعالَمین * لِمَن‌ شاءَ مِنکم اَن‌ یستَقیم» (سوره تکویر/۸۱‌،۲۷‌ـ‌۲۸). سایر آیات در یک تقسیم کلى یا فرمان استقامت داده (سوره یونس/۱۰،۸۹؛ سوره هود/۱۱،۱۱۲؛ سوره شورى/۴۲،۱۵) یا از آثار استقامت سخن گفته است. (سوره احقاف/۴۶،۱۳؛ سوره جن/۷۲،۱۶)

مخاطب یک آیه از ۴ آیه‌اى که فرمان استقامت داده همه انسانها هستند. این آیه با بیان وحدانیت خداى سبحان خواهان استقامت بندگان در مسیر حرکت به سوى خداست: «اَنَّما اِلهُکم اِلهٌ واحِدٌ فَاستَقیموا‌ اِلَیهِ» (سوره فصلت/۴۱،۶)؛ اما سه آیه دیگر مشخصاً بعضى از پیامبران را مخاطب قرار داده است. در دو آیه از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خواسته شده است همان‌گونه که به او فرمان داده شده، استقامت ورزد (سوره هود/۱۱، ۱۱۲؛ سوره شورى/۴۲،۱۵). ظاهر این آیات به روشنى خواهان استقامت بر مدار فرمانهاى خداوند است؛ اما مفسران مراد از فرمانها را در این آیات متفاوت بیان کرده‌اند؛ بعضى این فرمانها را چیزى غیر از قرآن مى‌دانند که در این آیات خداوند پیامبر را مأمور اجراى آن کرده‌ است[۲۰]؛ اما مفسرانى دیگر استقامت را ناظر به دستورهاى قرآن مى‌دانند که پیش از نزول این آیات بر پیامبر فرود آمده است.[۲۱]

حضرت موسى و هارون علیهماالسلام از دیگر پیامبران الهى‌اند که در قرآن مأمور به استقامت شده‌اند:«قَالَ قَدْ أُجِیبَت دَّعْوَتُکمَا فَاسْتَقِیمَا وَلاَ تَتَّبِعَآنِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لاَ یعْلَمُونَ». (سوره یونس/۱۰،۸۹) با توجه به عبارت «لاتَتَّبِعانِّ» که در ادامه آیه، موسى و هارون را از پیروى راه نادانان بر حذر مى‌دارد، مى‌توان گفت که مراد، استقامت بر پیروى از راه خداست. برخى مقصود از آن را استقامت در دعا دانسته‌اند.[۲۲] بعضى از مفسران با توجه به این که مخاطب سه آیه‌ اخیر پیامبران الهى هستند و یکى از مهم‌ترین دستورهاى خداوند براى آنان به انجام رساندن رسالت و ابلاغ پیام خداست، استقامت را استقامت در تبلیغ دین و پیامبرى هم مى‌دانند.[۲۳]

در میان دسته‌اى دیگر از آیات که استقامت را در اندیشه و حرکت توحیدى بیان مى‌کند، دو آیه‌اى که استقامت در اعتقاد به ربوبیت الهى را مطرح مى‌کند از شهرت بیشترى برخوردار است: «الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقاموا» (سوره فصلت/۴۱،۳۰؛‌ سوره احقاف/۴۶،۱۳) برخى، از کلمه «ثمّ» که براى تراخى است استفاده کرده‌اند که باید در حال و آینده استقامت داشت و با استقامت از دنیا رفت.[۲۴]

آیه دیگر نیز استقامت در راه حق[۲۵] ایمان[۲۶] و اسلام[۲۷]را مطرح کرده است: «و‌اَن لَّوِ استَقاموا عَلَى الطَّریقَةِ» (سوره جنّ/۷۲،۱۶) در روایاتى مقصود از آیات فوق، استقامت بر ولایت‌ اهل بیت (علیهم السلام) دانسته شده[۲۸]، چنان‌که صراط مستقیم نیز اهل بیت علیهم السلام هستند.[۲۹] آیات دیگرى نیز به‌صورت غیر مستقیم به استقامت در امورى مانند جهاد پرداخته است (سوره انفال/۸‌،۴۵).

آثار استقامت

در قرآن آثارى چند براى استقامت بازگو شده که بخشى از آن، پاداش اهل استقامت در دنیا و پاره‌اى دیگر پاداش استقامت در آخرت است؛ اما ویژگى بهره‌مندى از ولایت الهی، در دنیا و آخرت شامل بندگان با استقامت مى‌گردد: «الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقـموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلـئِکةُ... نَحنُ اَولِیاؤُکم فِى الحَیوةِ الدُّنیا وفِى الأخِرَةِ» (سوره فصلت/۴۱،۳۰‌ـ‌۳۱). اهل استقامت، از رهگذر بهره‌اى که از ولایت الهى و نزول فرشتگان بشارت دهنده دارند، از ترس و اندوه آزادند: «الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلئِکةُ اَلاّ تَخافوا‌و لاتَحزَنوا... نَحنُ اَولِیاؤُکم فِى‌الحَیوةِ الدُّنیا و فِى الأخِرَةِ». (سوره فصلت/۴۱،۳۰‌ـ‌۳۱؛ سوره احقاف/۴۶،۱۳)

اهل استقامت در دنیا از برکات خداوند بهره‌مند مى‌شوند: «واَلَّوِ استَقـموا عَلَى الطَّریقَةِ لاََسقَینـهُم ماءً غَدَقـا» (سوره جنّ/۷۲،۱۶) عبارت «ماءً غَدَقاً» در این آیه که به آب فراوان[۳۰] معنا شده کنایه از وسعت و فراوانى روزى است.[۳۱] مشابه این تعبیر کنایى درباره اهل کتاب نیز آمده است[۳۲]: «ولَو اَنَّهُم اَقاموا التَّورةَ والاِنجیلَ و ما اُنزِلَ اِلَیهِم مِن رَبِّهِم لاََکلوا مِن فَوقِهِم و مِن تَحتِ اَرجُلِهِم». (سوره مائده/۵،۶۶) برخى نیز «ماءً‌ غَدَقا» را به هدایت[۳۳] و علم کثیر[۳۴] تفسیر کرده‌اند.

در آخرت هم زندگى جاودانه در بهشت موعودى که همه چیز در آن فراهم است، فرجام نیکوى بندگانى است که بر ربوبیت خداوند استقامت مى ورزند[۳۵]: «واَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتى کنتُم توعَدون... لَکم فیها ما تَشتَهى اَنفُسُکم ولَکم فیها ما تَدَّعون» (سوره فصلت/۴۱،۳۰ ـ۳۱)، «اُولـئِک اَصحـبُ الجَنَّةِ» (سوره احقاف/۴۶،۱۴).

موانع استقامت

استقامت ورزى براى مؤمنان، به سبب عوامل بازدارنده‌اى در بیرون و درون وجود آدمى، همواره با موانع و دشواریهایى همراه است که با توجه به مفهوم استقامت، هر کوتاهى و نقصى در عبودیت خدا را، مى‌توان مانع استقامت تلقى کرد، ازاین‌رو در‌ بعضى از آیات‌ مرتبط با استقامت، به چند عامل کلى اشاره شده است. این موانع عبارت است از: فراموشى یاد خدا[۳۶] (سوره جنّ/ ۷۲،۱۷)، پیروى از هوا و هوس[۳۷] (سوره شورى/ ۴۲،۱۵)، پیروى از راه نادانان[۳۸] (سوره یونس/ ۱۰،۸۹)، ممانعت شیطان از حرکت انسان در صراط مستقیم[۳۹](سوره اعراف/۷،۱۶)، اختلاف و تنازع (سوره انفال/ ۸‌،۴۶) و دنیاطلبى (سوره آل‌عمران/۳،۱۵۲).

پانویس

  1. تاج العروس، ج‌۱۷، ص‌۵۹۲؛ الصحاح، ج‌۵، ص‌۲۰۱۷؛ مجمع البحرین، ج‌۳، ص‌۵۶۶.
  2. النهایه، ج‌۴، ص‌۱۲۵.
  3. الفروق اللغویه، ص‌۵۱؛ ترتیب العین، ص‌۶۹۴.
  4. لغت نامه، ج‌۶، ص‌۲۱۸۱؛ فرهنگ فارسى، ج‌۱، ص‌۲۵۵.
  5. القاموس‌المحیط، ج‌۲، ص‌۱۵۱۷؛ المعجم‌الوسیط، ص‌۷۶۸؛ الصحاح، ج‌۵، ص‌۲۰۱۷.
  6. غرائب‌التفسیر، ج‌۱، ص‌۴۳۵؛ رحمة من‌الرحمن، ج‌۱، ص‌۲۶۵.
  7. التحقیق، ج۹، ص۳۴۱؛ المیزان، ج۱۱، ص۴۷‌ـ‌۴۸.
  8. التحریر والتنویر، ج‌۱۱، ص‌۲۸۲.
  9. روح‌المعانى، مج‌۷، ج‌۱۲، ص۲۲۷؛ التحریروالتنویر، ج‌۶، ص‌۲۳۷.
  10. جامع البیان، مج‌۷، ج‌۱۱، ص‌۲۰۹؛ مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۸؛ المیزان، ج‌۱۰، ص‌۱۱۶.
  11. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۴۷.
  12. همان، ص‌۴۷‌ـ‌۴۸.
  13. المیزان، ج۶، ص۱۹۶؛ ج۷، ص۱۹۱؛ غریب‌القرآن، ص‌۳۸۸.
  14. نمونه، ج۳، ص۱۲۲؛ ج‌۴، ص‌۲۳۴؛ راهنما، ج‌۶، ص‌۱۹۲، ۱۹۶.
  15. المیزان، ج‌۳، ص‌۲۳.
  16. مفردات، ص‌۶۳۶، «فسد».
  17. تاج العروس، ج‌۱۳، ص‌۴۰۱‌ـ‌۴۰۲، «فسق».
  18. مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۶۹۳.
  19. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۲۰.
  20. روح المعانى، مج‌۷، ج‌۱۲، ص‌۲۲۷.
  21. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۴۸.
  22. تفسیر قرطبى، مج‌۴، ج‌۸، ص‌۲۴۰.
  23. کشف‌الاسرار، ج‌۴، ص‌۲۰۹، ۴۵۲؛ مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۳۰۴؛ تفسیر قرطبى، مج‌۴، ج‌۸، ص‌۲۴۰.
  24. لطائف الاشارات، ج‌۲، ص‌۳۲۷.
  25. جامع البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۱۴۱؛ روض الجنان، ج‌۱۹، ص‌۴۵۰.
  26. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۵۹.
  27. روح المعانى، مج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۱۵۵؛ فتح القدیر، ج‌۵، ص‌۳۰۸؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۴۶.
  28. بحارالانوار، ج‌۶، ص‌۱۴۸؛ ج‌۲۴، ص‌۲۴‌ـ‌۲۹.
  29. نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۲۰‌ـ‌۲۱.
  30. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۵۹؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۴۶.
  31. تفسیر ماوردى، ج‌۶، ص‌۱۱۶؛ الدرالمنثور، ج‌۸، ص‌۳۰۵؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۴۶.
  32. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۵۹.
  33. تفسیر ماوردى، ج‌۶، ص‌۱۱۷.
  34. بحارالانوار، ج‌۲۴، ص‌۲۹.
  35. المیزان، ج‌۱۸، ص‌۱۹۶.
  36. همان، ج‌۲۰، ص‌۴۶.
  37. الکشاف، ج‌۴، ص‌۲۱۶.
  38. همان، ج‌۲، ص‌۳۶۶.
  39. همان، ص‌۹۱.

منابع