احصان: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۱۰ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{متوسط}}
 
{{متوسط}}
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 
  
حفظ كردن و عفت پیشه‌كردن.
+
«اِحصان» از واژگان [[قرآن|قرآنی]] و به معنای حفظ کردن و [[عفت]] پیشه‌کردن است. واژۀ احصان در اصطلاح [[فقه]] جزایى، در دو مبحث [[زنا]] و [[قذف]] از مباحث [[حدود]]، مطرح شده و به ‌معانى متعددی از جمله همسر داشتن و یا پاکدامنى در مرد یا زن آمده است.
  
 
==احصان در لغت و اصطلاح==
 
==احصان در لغت و اصطلاح==
  
احصان در لغت، معناى مصونیت بخشیدن و حفظ كردن<ref>مقاییس اللغه، ج‌ ص‌ 69.</ref> دارد كه با «حصن»، به ‌معناى بناى مستحكم و غیرقابل نفوذ<ref>تهذیب‌الاسماء، ج‌ ق‌ ص‌ 66 «حصن»؛ دائرة‌الفرائد، ج‌ ص‌ 441.</ref> یا جایگاه مرتفع<ref>التحقیق، ج ص 234‌ـ‌235؛ المصباح، ص‌ 139.</ref> هم‌خانواده است. لطافت واژه احصان از این جهت است كه صفتى ارزشى<ref> التحقیق، ج‌ 2، ص‌ 236.</ref> و ثابت در شخصیت فرد را نشان مى‌دهد با صرفنظر از برخورد با عوامل خارجى؛<ref> همان، ص‌ 235.</ref> ولى به ظاهر این ویژگى‌ها در «حفظ» بكار نرفته است.<ref> همان.</ref>
+
«اِحصان» در لغت، معناى مصونیت بخشیدن و حفظ کردن<ref>مقاییس اللغه، ج‌ ۲، ص‌ ۶۹.</ref> دارد که با «حِصن»، به ‌معناى بناى مستحکم و غیرقابل نفوذ<ref>تهذیب‌الاسماء، ج‌ ۱، ق‌ ۲، ص‌ ۶۶ «حصن»؛ دائرة‌الفرائد، ج‌ ۶، ص‌ ۴۴۱.</ref> یا جایگاه مرتفع<ref>التحقیق، ج ۲، ص ۲۳۴‌ـ‌۲۳۵؛ المصباح، ص‌ ۱۳۹.</ref> هم‌خانواده است.
  
به زره كه انسان را از آسیب و جراحت مصون مى‌دارد، درع حصین مى‌گویند.<ref>مفردات، ص‌ 239؛ تهذیب الاسماء، ج‌ 1، ق 2، ص‌ 66.</ref> [[قرآن]] مى‌فرماید: صنعت زره‌سازى را به [[حضرت داود]] علیه‌السلام یاد دادیم تا مردم از خطرهاى جنگ حفظ شوند: «و ‌عَلَّمنـهُ صَنعَةَ لَبوس لَكُم لِتُحصِنَكُم مِن بَأسِكُم‌...». ([[سوره انبياء]]/21،80) در جاى دیگر از قلعه‌ها و دژهاى مستحكم یهود كه بر اثر ترس از جنگ در آن‌ها پناه مى‌گرفتند، نام مى‌برد: {{متن قرآن|«لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُّحَصَّنَةٍ أَوْ مِن وَرَاء جُدُرٍ...»}} ([[سوره حشر]]/59، 14)، {{متن قرآن|«...‌وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ...»}}.(سوره حشر/59، 2)
+
احصان به مفهوم حفظ كردن در چندین آیه از [[قرآن مجید]] به كار رفته است؛ چنانکه مى‌فرماید: صنعت زره‌سازى را به او ([[حضرت داود]] علیه‌السلام) یاد دادیم تا مردم از خطرهاى جنگ حفظ شوند: {{متن قرآن|«و ‌عَلَّمناهُ صَنعَةَ لَبوس لَکم لِتُحصِنَکم مِن بَأسِکم‌...»}}. ([[سوره انبیاء]]، ۸۰) به زره که انسان را از آسیب و جراحت مصون مى‌دارد، درع حصین مى‌گویند.<ref>مفردات، ص‌ ۲۳۹؛ تهذیب الاسماء، ج‌ ۱، ق ۲، ص‌ ۶۶.</ref>
  
این واژه در اصطلاح فقه جزایى، گاه به ‌معناى همسر داشتن، در زن یا مرد بكار رفته است كه ارتكاب زنا در این وضعیت، مجازات را تشدید مى‌كند و از 100 تازیانه به سنگسار شدن (رجم) مبدل مى‌شود؛ بدین سبب به آن احصان رجم گویند.<ref> سلسلة الینابیع، ج‌ 23، ص‌ 377، «الجامع للشرایع».</ref>
+
همچنین به‌سبب ارتباط میان معانی حفظ كردن و [[عفت]] پیشه كردن، «مُحصَنه» برای زن عفیفه ([[سوره مائده]]، ۵) و «تحصُّن» به معنی «عفت پیشه كردن» ([[سوره نور]]، ۳۳) به كار رفته است. احصان در برخی از آیات قرآنی، ‌ایجاد حالت حفظ و حرز از سوی شوهر برای زن در پیوند [[ازدواج]] است؛ این مفهوم به روشنی در كاربرد اسم فاعل «مُحصِن» برای شوهر در برابر اسم مفعولِ «مُحصَنة» برای زن دیده می‌شود ([[سوره نساء]]، ۲۴-۲۵).  
  
گاهى نیز به ‌معناى پاكدامنى در مرد یا زن است كه اگر كسى با وجود این حالت، او را قذف كند یعنى به او تهمت جنسى بزند، بر تهمت زننده حد جارى مى‌شود؛ بدین جهت به آن، احصان قذف گویند. گاهى نیز احصان به ‌معناى حریت و اسلام و بلوغ مى‌آید. همه معانى پیشین با تكیه بر مفهوم اصلى و لغوى آن (حفظ كردن) در [[قرآن]] مطرح است.<ref> التفسیرالكبیر، ج‌ 10، ص‌ 39.</ref>
+
این واژه در اصطلاح [[فقه]] جزایى، گاه به ‌معناى همسر داشتن، در زن یا مرد بکار رفته است که ارتکاب [[زنا]] در این وضعیت، مجازات را تشدید مى‌کند و از ۱۰۰ تازیانه به سنگسار شدن (رجم) مبدل مى‌شود؛ بدین سبب به آن احصان رجم گویند.<ref> سلسلة الینابیع، ج‌ ۲۳، ص‌ ۳۷۷، «الجامع للشرایع».</ref>
 +
 
 +
گاهى نیز به ‌معناى پاکدامنى در مرد یا زن است که اگر کسى با وجود این حالت، او را [[قذف]] کند یعنى به او [[تهمت]] جنسى بزند، بر تهمت زننده [[حدود‌‌‌‌|حد]] جارى مى‌شود؛ بدین جهت به آن، احصان قذف گویند. گاهى نیز احصان به ‌معناى حریت و [[اسلام]] و [[بلوغ‌|بلوغ]] مى‌آید. همه معانى پیشین با تکیه بر مفهوم اصلى و لغوى آن (حفظ کردن) در [[قرآن]] مطرح است.<ref> التفسیرالکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۹.</ref>
 +
 
 +
با وجود اختلاف در میان فقیهان و مذاهب، می‌توان گفت كه احصان نزد قاطبۀ فقیهان، عبارت از اجتماع صفات حریت، بلوغ، [[عقل]] و داشتن همسر در شخص، اعم از مرد یا زن است.
  
 
==اقسام احصان==
 
==اقسام احصان==
سطر ۱۸: سطر ۲۱:
 
===احصان با داشتن همسر===
 
===احصان با داشتن همسر===
  
در این كاربرد، واژه محصَن و محصَنه (به فتح‌صاد)<ref> الروضة‌البهیه، ج ص 72؛ مفردات، ص 239‌ـ‌240 «حصن».</ref> به هر یك از زن و مرد، اطلاق مى‌شود؛ زیرا آنان با ازدواج از گناهان بسیارى حفظ مى‌شوند.<ref> التفسیر الكبیر، ج‌ 10، ص‌ 39.</ref> قرآن مى‌فرماید: {{متن قرآن|«وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ...»}}. «[[سوره نساء]]/4، 24)
+
در این کاربرد، واژه مُحصَن و محصَنه (به فتح‌ صاد)<ref> الروضة‌البهیه، ج ۹، ص ۷۲؛ مفردات، ص ۲۳۹‌ـ‌۲۴۰ «حصن».</ref> به هر یک از زن و مرد، اطلاق مى‌شود؛ زیرا آنان با [[ازدواج]] از [[گناهان]] بسیارى حفظ مى‌شوند.<ref> التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۹.</ref> [[قرآن]] مى‌فرماید: {{متن قرآن|«وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَکتْ أَیمَانُکمْ...»}}. ([[سوره نساء]]، ۲۴)
  
در این آیه، ازدواج با زنان شوهردار حرام و یك مورد با {{متن قرآن|«إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ...»}}استثنا و این جمله به دو گونه تفسیر شده ‌است:
+
در این آیه، ازدواج با زنان شوهردار [[حرام]] و یک مورد با {{متن قرآن|«إِلاَّ مَا مَلَکتْ أَیمَانُکمْ...»}} استثنا شده و این جمله به دو گونه [[تفسیر]] شده ‌است:
  
الف) زنان اسیر شده از دشمن در جنگ اگر شوهر داشته باشند، نكاحشان با اسارت فسخ ‌مى‌شود و پس از استبرا (عده)، مسلمانان مى‌توانند با آنان ازدواج كنند. جریان اسارت زنان قبیله اوطاس در حنین، این تفسیر را تأیید ‌مى‌كند.<ref> جامع البیان، مج ج‌ ص‌ 4‌ـ‌5.</ref>
+
الف) زنان اسیر شده از دشمن در جنگ اگر شوهر داشته باشند، نکاحشان با اسارت فسخ ‌مى‌شود و پس از استبرا (عده)، مسلمانان مى‌توانند با آنان ازدواج کنند. جریان اسارت زنان قبیله اوطاس در [[غزوه حنین|حنین]]، این تفسیر را تأیید ‌مى‌کند.<ref> جامع البیان، مج ۴، ج‌ ۵، ص‌ ۴‌ـ‌۵.</ref>
  
ب) اگر كنیزان شوهردار فروخته شوند، علقه زوجیت بین كنیز و شوهرش باطل مى‌شود؛ چون این معامله در حكم [[طلاق]] است و مالك جدید پس از استبرا مى‌تواند با او آمیزش كند یا او را به ازدواج شخص دیگرى درآورد.<ref> همان، ص‌ 5‌ـ‌6؛ التبیان، ج‌ ص‌ 162.</ref>
+
ب) اگر کنیزان شوهردار فروخته شوند، علقه زوجیت بین کنیز و شوهرش باطل مى‌شود؛ چون این معامله در حکم [[طلاق]] است و مالک جدید پس از استبرا مى‌تواند با او آمیزش کند یا او را به ازدواج شخص دیگرى درآورد.<ref> همان، ص‌ ۵‌ـ‌۶؛ التبیان، ج‌ ۳، ص‌ ۱۶۲.</ref>  
  
جمله {{متن قرآن|«اِلاّ ما‌مَلَكَت اَیمنُكُم»}} در هر دو صورت استثناى منقطع است؛<ref> نمونه، ج ص‌ 333.</ref> زیرا در هر حال نمى‌توان با زن شوهردار (محصَنه) ازدواج كرد.<ref> همان.</ref> شرایط احصان رجم عبارتند از:
+
جمله {{متن قرآن|«اِلاّ ما‌ مَلَکت اَیمانُکم»}} در هر دو صورت استثناى منقطع است؛<ref> نمونه، ج ۳، ص‌ ۳۳۳.</ref> زیرا در هر حال نمى‌توان با زن شوهردار (محصَنه) ازدواج کرد.<ref> همان.</ref>  
  
# مرد یا زن همسر دائم (نه متعه) یا مرد، كنیز داشته باشد.<ref> النهایه، ص‌ 693.</ref>
+
شرایط احصان رجم عبارتند از:
# هر یك از آنان آزاد باشند.
 
# آمیزش صورت گرفته باشد.
 
# ‌دسترسى به همسر ممكن باشد؛ بنابراین، هر یك از زن یا شوهر كه محبوس یا مسافر باشد، از احصان خارج مى‌شود.<ref> فقه القرآن، ج‌ 2، ص‌ 371.</ref>
 
  
برخى گفته‌اند: قرآن، رجم محصن و محصنه را مطرح نكرده است؛ ولى راوندى از بعضى مفسران نقل مى‌كند كه در دو جا ([[سوره اسراء]]/17، 32‌ـ‌33؛ [[سوره انعام]]/6، 151) پس از آن كه از زنا، نهى مى‌كند و آن را كارى زشت و راهى ناپسند مى‌شمارد، مى‌گوید: هرگز نفس محترمى را كه خدا قتلش را حرام كرده، مكشید مگر آن كه به حق مستحق قتل شود: «و‌لاتَقرَبُوا الزِّنى... و‌لاتَقتُلُوا النَّفسَ الَّتى حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ بِالحَقِّ‌...»؛ در نتیجه زنا در حال احصان، از موارد استحقاق قتل (به ‌صورت سنگسار شدن) به ‌شمار مى‌رود كه در این آیات، به آن اشاره شده است.<ref>همان، ص‌ 371‌ـ‌372.</ref>
+
*مرد یا زن، همسر دائم (نه [[متعه]]) داشته باشد؛ یا مرد، کنیز داشته باشد.<ref> النهایه، ص‌ ۶۹۳.</ref>
 +
*هر یک از آنان آزاد باشند.
 +
*آمیزش صورت گرفته باشد.
 +
*دسترسى به همسر ممکن باشد؛ بنابراین، هر یک از زن یا شوهر که محبوس یا مسافر باشد، از احصان خارج مى‌شود.<ref> فقه القرآن، ج‌ ۲، ص‌ ۳۷۱.</ref>
  
از آیات دیگرى كه به این‌گونه احصان اشاره دارد، آیه‌ 25 [[سوره نساء]]/4 است. این آیه از ازدواج با كنیزان سخن گفته؛ سپس ارتكاب فحشا از سوى آنان را مطرح مى‌كند كه مجازات سبكترى از مجازات زنان آزاد براى آنان در نظر گرفته شده است: {{متن قرآن|«فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ»}}.
+
برخى گفته‌اند: قرآن، رجم محصن و محصنه را مطرح نکرده است؛ ولى [[قطب راوندى|راوندى]] از بعضى مفسران نقل مى‌کند که در دو جا ([[سوره اسراء]]، ۳۲‌ـ‌۳۳؛ [[سوره انعام]]، ۱۵۱) پس از آن که از زنا نهى مى‌کند و آن را کارى زشت و راهى ناپسند مى‌شمارد، مى‌گوید: هرگز نفس محترمى را که خدا قتلش را حرام کرده، مکشید مگر آن که به حق مستحق قتل شود: {{متن قرآن|«و‌لاتَقرَبُوا الزِّنى... و‌لاتَقتُلُوا النَّفسَ الَّتى حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ بِالحَقِّ‌...»}}؛ در نتیجه زنا در حال احصان، از موارد استحقاق قتل (به ‌صورت سنگسار شدن) به ‌شمار مى‌رود که در این آیات، به آن اشاره شده است.<ref>همان، ص‌ ۳۷۱‌ـ‌۳۷۲.</ref>
  
===احصان بر اثر پاكدامنى===
+
از آیات دیگرى که به این‌گونه احصان اشاره دارد، آیه‌ ۲۵ [[سوره نساء]] است. این آیه از ازدواج با کنیزان سخن گفته؛ سپس ارتکاب فحشا از سوى آنان را مطرح مى‌کند که مجازات سبکترى از مجازات زنان آزاد براى آنان در نظر گرفته شده است: {{متن قرآن|«فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَینَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَیهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ»}}.
  
به زن یا مردى كه عفت داشته باشد به این اعتبار كه عفاف موجب مصونیت مى‌شود، «محصَن و محصَنه» و به اعتبار این ‌كه او خود را حفظ مى‌كند، «محصِن و محصِنه» گویند.<ref>التفسیر الكبیر، ج‌ 10، ص‌ 39.</ref>
+
===احصان بر اثر پاکدامنى===
  
[[قرآن]] درباره [[حضرت مریم]] علیهاالسلام با آن كه هیچ‌گاه ازدواج نكرد، در دو مورد لفظِ احصان را بكار برده است: {{متن قرآن|«وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا»}}. ([[سوره تحریم]]/66، 12؛ [[سوره انبیاء]]/21،91)
+
به زن یا مردى که [[عفت]] داشته باشد، به این اعتبار که عفاف موجب مصونیت مى‌شود، «مُحصَن و مُحصَنه» و به اعتبار این ‌که او خود را حفظ مى‌کند، «مُحصِن و محصِنه» گویند.<ref>التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۹.</ref>
  
طبق گفته برخى این آیات، از مقام والاى مریم علیهاالسلام حكایت مى‌كند و صفت پابرجا و ثابت عفت‌ورزى در او را نشان مى‌دهد كه به جاى «حفظ» بكار برده شده است.<ref>التحقیق، ج‌ ص‌ 236.</ref> این‌گونه احصان، درباره كنیزان نیز بكار رفته است.
+
[[قرآن]] درباره [[حضرت مریم]] علیهاالسلام با آن که هیچ‌گاه ازدواج نکرد، در دو مورد لفظِ احصان را بکار برده است: {{متن قرآن|«وَمَرْیمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا»}}. ([[سوره تحریم]]، ۱۲؛ [[سوره انبیاء]]، ۹۱) طبق گفته برخى این آیات، از مقام والاى مریم علیهاالسلام حکایت مى‌کند و صفت پابرجا و ثابت عفت‌ورزى در او را نشان مى‌دهد که به جاى «حفظ» بکار برده شده است.<ref>التحقیق، ج‌ ۲، ص‌ ۲۳۶.</ref>  
  
آیه‌ 33 [[سوره نور]]/24 از واداشتن كنیزان به زنا براى كسب درآمد، نهى مى‌كند و مى‌گوید: اگر خود آنان میل به پاكدامنى دارند، فحشا را بر آنان تحمیل نكنید: {{متن قرآن|«وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا»}}. در آیه‌ 5 [[سوره مائده]]/5 نیز «محصَن» سه بار به همین معنا آمده است.
+
این‌گونه احصان، درباره کنیزان نیز بکار رفته است. آیه‌ ۳۳ [[سوره نور]] از واداشتن کنیزان به زنا براى کسب درآمد، نهى مى‌کند و مى‌گوید: اگر خود آنان میل به پاکدامنى دارند، فحشا را بر آنان تحمیل نکنید: {{متن قرآن|«وَلَا تُکرِهُوا فَتَیاتِکمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا»}}.  
  
در این آیه، ازدواج با زنان پاكدامن<ref> جامع‌البیان، مج‌ ج‌ ص‌ 141.</ref> مسلمان و اهل ‌كتاب تجویز شده است: {{متن قرآن|«...‌وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ...»}}؛ سپس به خود مردان خطاب كرده كه شما نیز پاكدامن باشید، نه زناكار و صاحب دوست پنهانى: {{متن قرآن|«...‌مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ...»}}.
+
در آیه‌ ۵ [[سوره مائده]] نیز «محصَن» سه بار به همین معنا آمده است. در این آیه، ازدواج با زنان پاکدامن<ref> جامع‌البیان، مج‌ ۴، ج‌ ۶، ص‌ ۱۴۱.</ref> مسلمان و [[اهل کتاب|اهل ‌کتاب]] تجویز شده است: {{متن قرآن|«...‌وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکتَابَ...»}}؛ سپس به خود مردان خطاب کرده که شما نیز پاکدامن باشید، نه زناکار و صاحب دوست پنهانى: {{متن قرآن|«...‌مُحْصِنِینَ غَیرَ مُسَافِحِینَ وَلاَ مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ...»}}.
  
واژه احصان در آیات 24‌ـ‌25 [[سوره نساء]]/4 نیز درباره مردان: «مُحصِنینَ غَیرَ مُسفِحینَ» و درباره زنان: «مُحصَنت غَیرَ مُسفِحت» آمده ‌است.<ref> تفسیر شاهى، ج‌ ص‌ 322.</ref> از آیاتى كه به مجازات متهم‌كننده اشخاص پاكدامن پرداخته و احصان قذف را مطرح كرده، دو آیه در [[سوره نور]]/24 است.
+
واژه احصان در آیات ۲۴‌ـ‌۲۵ [[سوره نساء]] نیز درباره مردان: {{متن قرآن|«مُحصِنینَ غَیرَ مُسافِحینَ»}} و درباره زنان: {{متن قرآن|«مُحصَنات غَیرَ مُسافِحات»}} آمده ‌است.<ref> تفسیر شاهى، ج‌ ۲، ص‌ ۳۲۲.</ref>  
  
در آیه ‌4 آمده: كسى كه بدون آوردن 4 شاهد، زن محصنه را به [[زنا]] متهم كند، سه حكم دارد. نخست آن كه حد قذف (80 تازیانه) را بر او مى‌زنند؛ دوم این ‌كه شهادتش پذیرفته نمى‌شود و سوم آن كه به فسق محكوم مى‌گردد: {{متن قرآن|«وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»}}.
+
از آیاتى که به مجازات متهم‌کننده اشخاص پاکدامن پرداخته و احصان قذف را مطرح کرده، دو آیه در [[سوره نور]] است. در آیه ‌۴ آمده: کسى که بدون آوردن ۴ شاهد، زن محصنه را به [[زنا]] متهم کند، سه حکم دارد. نخست آن که حد [[قذف]] (۸۰ تازیانه) را بر او مى‌زنند؛ دوم این ‌که شهادتش پذیرفته نمى‌شود و سوم آن که به [[فسق]] محکوم مى‌گردد: {{متن قرآن|«وَالَّذِینَ یرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَائِک هُمُ الْفَاسِقُونَ»}}.
  
در آیه ‌23 [[سوره نور]]/24، بار دیگر مسأله متهم‌سازى زنان پاكدامن كه مؤمن و از آلودگى‌ها بى‌خبر هستند، مطرح شده و دورى متهم‌كنندگان از رحمت پروردگار و مواجهه آنان با عذاب را بیان كرده است: {{متن قرآن|«إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ»}}.
+
در آیه ‌۲۳ [[سوره نور]]، بار دیگر مسأله متهم‌سازى زنان پاکدامن که مؤمن و از آلودگى‌ها بى‌خبر هستند، مطرح شده و دورى متهم‌کنندگان از رحمت پروردگار و مواجهه آنان با [[عذاب]] را بیان کرده است: {{متن قرآن|«إِنَّ الَّذِینَ یرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ»}}.
  
غافل بودن زنان پاكدامن، شاید تعبیر لطیفى از شدتِ احصانِ آنان باشد. این احتمال نیز وجود دارد كه غافل بودن به ‌معناى ناآگاه بودن زنان از نسبت‌هاى ناروایى است كه به آنان داده شده است و به همین دلیل، از خود دفاع ‌نمى‌كنند؛ بنابراین احتمال، سخن از تهمت زنندگانى است كه براى زنان پاكدامن ناشناخته مانده و خود را از حد شرعى مصون نگه ‌داشته‌اند.
+
غافل بودن زنان پاکدامن، شاید تعبیر لطیفى از شدتِ احصانِ آنان باشد. این احتمال نیز وجود دارد که غافل بودن به ‌معناى ناآگاه بودن زنان از نسبت‌هاى ناروایى است که به آنان داده شده است و به همین دلیل، از خود دفاع ‌نمى‌کنند؛ بنابراین احتمال، سخن از [[تهمت]] زنندگانى است که براى زنان پاکدامن ناشناخته مانده و خود را از [[حدود‌‌‌‌|حد]] شرعى مصون نگه ‌داشته‌اند.
  
[[قرآن]] مى‌گوید: تصور نكنند كه با این عمل مى‌توانند از كیفر الهى دور بمانند. خدا آنان را از رحمت خویش دور مى‌كند و در آخرت، كیفرى سخت مى‌دهد.<ref> المیزان، ج 15، ص 94؛ نمونه، ج 14، ص 417ـ418.</ref> در احصان قذف، شرایطى معتبر است: شخص اتهام زده شده به جز پاكدامنى باید بالغ، عاقل، آزاد و مسلمان و اتهام زننده نیز باید بالغ و عاقل باشد تا حد قذف اجرا ‌شود.<ref> المبسوط، ج‌ ص‌ 15‌ـ‌16؛ التفسیرالكبیر، ج ‌23، ص‌ 156؛ مسالك‌الافهام، ج‌ ص‌ 197‌ـ‌198.</ref>
+
[[قرآن]] مى‌گوید: تصور نکنند که با این عمل مى‌توانند از کیفر الهى دور بمانند. خدا آنان را از رحمت خویش دور مى‌کند و در [[آخرت]]، کیفرى سخت مى‌دهد.<ref> المیزان، ج ۱۵، ص ۹۴؛ نمونه، ج ۱۴، ص ۴۱۷ـ۴۱۸.</ref> در احصان قذف، شرایطى معتبر است: شخص اتهام زده شده به جز پاکدامنى، باید [[بلوغ‌|بالغ]]، عاقل، آزاد و مسلمان و اتهام زننده نیز باید بالغ و عاقل باشد تا حد قذف اجرا ‌شود.<ref> المبسوط، ج‌ ۸، ص‌ ۱۵‌ـ‌۱۶؛ التفسیرالکبیر، ج ‌۲۳، ص‌ ۱۵۶؛ مسالک‌الافهام، ج‌ ۴، ص‌ ۱۹۷‌ـ‌۱۹۸.</ref>
  
===احصان، بر اثر حریت===
+
===احصان بر اثر حریت===
  
احصان، گاهى به ‌معناى آزاد بودن است؛ زیرا آزاد بودن، پیشگیرى مى‌كند كه كسى مالك انسان شود و در نتیجه فرمانش درباره او نافذ باشد<ref> التفسیر الكبیر، ج‌ 10، ص‌ 39.</ref> یا از آن جهت كه نقصان بردگى در او وجود ندارد<ref> همان، ج‌ 10، ص‌ 57؛ الفرقان، ج‌ ص‌ 412.</ref> و شاید از آن جهت كه آزاد بودن زن، مانع از ارتكاب زنا مى‌شود؛ چرا كه در گذشته زنا در بین كنیزان رایج بوده است و آزادها از آن ننگ داشته‌اند.<ref> المیزان، ج‌ ص‌ 266‌ـ‌267.</ref>
+
احصان، گاهى به ‌معناى آزاد بودن است؛ زیرا آزاد بودن، پیشگیرى مى‌کند که کسى مالک انسان شود و در نتیجه فرمانش درباره او نافذ باشد،<ref> التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۹.</ref> یا از آن جهت که نقصان بردگى در او وجود ندارد<ref> همان، ج‌ ۱۰، ص‌ ۵۷؛ الفرقان، ج‌ ۵، ص‌ ۴۱۲.</ref> و شاید از آن جهت که آزاد بودن زن، مانع از ارتکاب زنا مى‌شود؛ چرا که در گذشته، زنا در بین کنیزان رایج بوده است و آزادها از آن ننگ داشته‌اند.<ref> المیزان، ج‌ ۴، ص‌ ۲۶۶‌ـ‌۲۶۷.</ref>
  
این احصان در آیه‌ 25 [[سوره نساء]]/4 آمده كه در آن، ازدواج با كنیزان را در ‌صورت عدم امكان ازدواج با زنان آزاد، تجویز كرده<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ص‌ 54؛ التفسیر الكبیر، ج‌ 10، ص‌ 57.</ref> و شاهد این ‌كه مقصود از «محصنات» در این آیه زنان آزاد هستند، تقابل آن با «فَمِن ما مَلَكَت اَیمنُكُم» است.<ref> التفسیر الكبیر، ج‌ 10، ص‌ 57.</ref>
+
این احصان در آیه‌ ۲۵ [[سوره نساء]] آمده که در آن، ازدواج با کنیزان را در ‌صورت عدم امکان ازدواج با زنان آزاد، تجویز کرده<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ۳، ص‌ ۵۴؛ التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۵۷.</ref> و شاهد این ‌که مقصود از «محصنات» در این آیه زنان آزاد هستند، تقابل آن با {{متن قرآن|«فَمِن ما مَلَکت اَیمانُکم»}} است.<ref> التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۵۷.</ref>
  
برخى آیه ‌5 [[سوره مائده]]/5 {{متن قرآن|«وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ»}} را به ازدواج با زنان آزاد مسلمان و زنان آزاد از اهل‌كتاب مربوط دانسته<ref> جامع البیان، مج‌ ج‌ ص‌ 140؛ التبیان، ج‌ ص‌ 445‌ـ‌446؛ تهذیب‌الاسماء، ج ق ص‌ 66.</ref> و احتمال اراده زنان پاكدامن را ضعیف دانسته‌اند.<ref> جامع البیان، مج‌ ج‌ ص‌ 145.</ref>
+
برخى آیه ‌۵ [[سوره مائده]] {{متن قرآن|«وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکتَابَ»}} را به ازدواج با زنان آزاد مسلمان و زنان آزاد از [[اهل کتاب|اهل‌کتاب]] مربوط دانسته<ref> جامع البیان، مج‌ ۴، ج‌ ۶، ص‌ ۱۴۰؛ التبیان، ج‌ ۳، ص‌ ۴۴۵‌ـ‌۴۴۶؛ تهذیب‌الاسماء، ج ۱، ق ۲، ص‌ ۶۶.</ref> و احتمال اراده زنان پاکدامن را ضعیف دانسته‌اند.<ref> جامع البیان، مج‌ ۴، ج‌ ۶، ص‌ ۱۴۵.</ref>
  
 
===احصان به ‌سبب اسلام===
 
===احصان به ‌سبب اسلام===
  
پذیرش اسلام به عنوان صورت دینى، انسان را از پیروى شهوات و هواى نفس حفظ مى‌كند.<ref> التفسیر الكبیر، ج‌ 10، ص‌ 39؛ تهذیب الاسماء، ج‌ ص‌ 67؛ الفرقان، ج‌ ص‌ 412.</ref> نیز مى‌توان گفت: با ‌اسلام، جان<ref> موسوعة الفقه، ج‌ ص‌ 22.</ref> و مال، محترم و محفوظ مى‌ماند. در آیه ‌25 [[سوره نساء]]/4 احتمال داده‌اند كه احصان به ‌معناى اسلام باشد: {{متن قرآن|«...‌فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ»}}.
+
پذیرش [[اسلام]] به عنوان صورت دینى، انسان را از پیروى [[شهوت رانی|شهوات]] و هواى نفس حفظ مى‌کند.<ref> التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۹؛ تهذیب الاسماء، ج‌ ۱، ص‌ ۶۷؛ الفرقان، ج‌ ۵، ص‌ ۴۱۲.</ref> نیز مى‌توان گفت: با ‌اسلام، جان<ref> موسوعة الفقه، ج‌ ۳، ص‌ ۲۲.</ref> و مال، محترم و محفوظ مى‌ماند. در آیه ‌۲۵ [[سوره نساء]] احتمال داده‌اند که احصان به ‌معناى اسلام باشد: {{متن قرآن|«...‌فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَینَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَیهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ»}}.
  
محصنات در آیه ‌5 [[سوره مائده]]/5، دو بار تكرار شده كه آن را نیز به «زنان مسلمان» تفسیر كرده‌اند؛ با این توضیح كه مقصود از «المحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ» زنانى هستند كه در اصل مسلمانند و «المُحصَنت مِن الّذین اُوتواالكِتب» زنانى به ‌شمار مى‌روند كه اهل ‌كتاب بوده و ‌مسلمان شده‌اند.<ref>فقه القرآن، ج‌ ص‌ 134.</ref>
+
محصنات در آیه ‌۵ [[سوره مائده]]، دو بار تکرار شده که آن را نیز به «زنان مسلمان» تفسیر کرده‌اند؛ با این توضیح که مقصود از {{متن قرآن|«المحصَناتُ مِنَ المُؤمِناتِ»}} زنانى هستند که در اصل مسلمانند و {{متن قرآن|«الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ»}} زنانى به ‌شمار مى‌روند که اهل ‌کتاب بوده و ‌مسلمان شده‌اند.<ref>فقه القرآن، ج‌ ۲، ص‌ ۱۳۴.</ref>
  
 
===احصان بر اثر بلوغ===
 
===احصان بر اثر بلوغ===
  
برخى، احصان را به ‌معناى «بلوغ» گرفته و جمله «فَاِذا اُحصِنَّ‌...» را به بلوغ كنیزان معنا كرده‌اند؛<ref> شافى العلیل، ج‌ ص‌ 532.</ref> در نتیجه این آیه، اجراى نیمى از حد زنان آزاد را بر كنیزان بالغ، واجب مى‌كند.
+
برخى، احصان را به ‌معناى «[[بلوغ‌|بلوغ]]» گرفته و جمله {{متن قرآن|«فَإِذَا أُحْصِنَّ...»}} را به بلوغ کنیزان معنا کرده‌اند؛<ref> شافى العلیل، ج‌ ۱، ص‌ ۵۳۲.</ref> در نتیجه این آیه، اجراى نیمى از حد زنان آزاد را بر کنیزان بالغ، واجب مى‌کند.
 
 
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 +
==منابع==
  
==منابع==
+
*[[دائرة المعارف قرآن کریم|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، جلد ۲، صفحه ۳۰۷-۳۱۱.
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد صفحه 307-311.
+
*[https://www.cgie.org.ir/fa/article/225470/%D8%A7%D8%AD%D8%B5%D8%A7%D9%86 "احصان"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی].
  
 
[[رده: واژگان قرآنی]]
 
[[رده: واژگان قرآنی]]
 
[[رده:احکام خانواده]]
 
[[رده:احکام خانواده]]
 
[[رده:مقاله های مرتبط به دانشنامه]]
 
[[رده:مقاله های مرتبط به دانشنامه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۶:۲۵


«اِحصان» از واژگان قرآنی و به معنای حفظ کردن و عفت پیشه‌کردن است. واژۀ احصان در اصطلاح فقه جزایى، در دو مبحث زنا و قذف از مباحث حدود، مطرح شده و به ‌معانى متعددی از جمله همسر داشتن و یا پاکدامنى در مرد یا زن آمده است.

احصان در لغت و اصطلاح

«اِحصان» در لغت، معناى مصونیت بخشیدن و حفظ کردن[۱] دارد که با «حِصن»، به ‌معناى بناى مستحکم و غیرقابل نفوذ[۲] یا جایگاه مرتفع[۳] هم‌خانواده است.

احصان به مفهوم حفظ كردن در چندین آیه از قرآن مجید به كار رفته است؛ چنانکه مى‌فرماید: صنعت زره‌سازى را به او (حضرت داود علیه‌السلام) یاد دادیم تا مردم از خطرهاى جنگ حفظ شوند: «و ‌عَلَّمناهُ صَنعَةَ لَبوس لَکم لِتُحصِنَکم مِن بَأسِکم‌...». (سوره انبیاء، ۸۰) به زره که انسان را از آسیب و جراحت مصون مى‌دارد، درع حصین مى‌گویند.[۴]

همچنین به‌سبب ارتباط میان معانی حفظ كردن و عفت پیشه كردن، «مُحصَنه» برای زن عفیفه (سوره مائده، ۵) و «تحصُّن» به معنی «عفت پیشه كردن» (سوره نور، ۳۳) به كار رفته است. احصان در برخی از آیات قرآنی، ‌ایجاد حالت حفظ و حرز از سوی شوهر برای زن در پیوند ازدواج است؛ این مفهوم به روشنی در كاربرد اسم فاعل «مُحصِن» برای شوهر در برابر اسم مفعولِ «مُحصَنة» برای زن دیده می‌شود (سوره نساء، ۲۴-۲۵).

این واژه در اصطلاح فقه جزایى، گاه به ‌معناى همسر داشتن، در زن یا مرد بکار رفته است که ارتکاب زنا در این وضعیت، مجازات را تشدید مى‌کند و از ۱۰۰ تازیانه به سنگسار شدن (رجم) مبدل مى‌شود؛ بدین سبب به آن احصان رجم گویند.[۵]

گاهى نیز به ‌معناى پاکدامنى در مرد یا زن است که اگر کسى با وجود این حالت، او را قذف کند یعنى به او تهمت جنسى بزند، بر تهمت زننده حد جارى مى‌شود؛ بدین جهت به آن، احصان قذف گویند. گاهى نیز احصان به ‌معناى حریت و اسلام و بلوغ مى‌آید. همه معانى پیشین با تکیه بر مفهوم اصلى و لغوى آن (حفظ کردن) در قرآن مطرح است.[۶]

با وجود اختلاف در میان فقیهان و مذاهب، می‌توان گفت كه احصان نزد قاطبۀ فقیهان، عبارت از اجتماع صفات حریت، بلوغ، عقل و داشتن همسر در شخص، اعم از مرد یا زن است.

اقسام احصان

احصان با داشتن همسر

در این کاربرد، واژه مُحصَن و محصَنه (به فتح‌ صاد)[۷] به هر یک از زن و مرد، اطلاق مى‌شود؛ زیرا آنان با ازدواج از گناهان بسیارى حفظ مى‌شوند.[۸] قرآن مى‌فرماید: «وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَکتْ أَیمَانُکمْ...». (سوره نساء، ۲۴)

در این آیه، ازدواج با زنان شوهردار حرام و یک مورد با «إِلاَّ مَا مَلَکتْ أَیمَانُکمْ...» استثنا شده و این جمله به دو گونه تفسیر شده ‌است:

الف) زنان اسیر شده از دشمن در جنگ اگر شوهر داشته باشند، نکاحشان با اسارت فسخ ‌مى‌شود و پس از استبرا (عده)، مسلمانان مى‌توانند با آنان ازدواج کنند. جریان اسارت زنان قبیله اوطاس در حنین، این تفسیر را تأیید ‌مى‌کند.[۹]

ب) اگر کنیزان شوهردار فروخته شوند، علقه زوجیت بین کنیز و شوهرش باطل مى‌شود؛ چون این معامله در حکم طلاق است و مالک جدید پس از استبرا مى‌تواند با او آمیزش کند یا او را به ازدواج شخص دیگرى درآورد.[۱۰]

جمله «اِلاّ ما‌ مَلَکت اَیمانُکم» در هر دو صورت استثناى منقطع است؛[۱۱] زیرا در هر حال نمى‌توان با زن شوهردار (محصَنه) ازدواج کرد.[۱۲]

شرایط احصان رجم عبارتند از:

  • مرد یا زن، همسر دائم (نه متعه) داشته باشد؛ یا مرد، کنیز داشته باشد.[۱۳]
  • هر یک از آنان آزاد باشند.
  • آمیزش صورت گرفته باشد.
  • دسترسى به همسر ممکن باشد؛ بنابراین، هر یک از زن یا شوهر که محبوس یا مسافر باشد، از احصان خارج مى‌شود.[۱۴]

برخى گفته‌اند: قرآن، رجم محصن و محصنه را مطرح نکرده است؛ ولى راوندى از بعضى مفسران نقل مى‌کند که در دو جا (سوره اسراء، ۳۲‌ـ‌۳۳؛ سوره انعام، ۱۵۱) پس از آن که از زنا نهى مى‌کند و آن را کارى زشت و راهى ناپسند مى‌شمارد، مى‌گوید: هرگز نفس محترمى را که خدا قتلش را حرام کرده، مکشید مگر آن که به حق مستحق قتل شود: «و‌لاتَقرَبُوا الزِّنى... و‌لاتَقتُلُوا النَّفسَ الَّتى حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ بِالحَقِّ‌...»؛ در نتیجه زنا در حال احصان، از موارد استحقاق قتل (به ‌صورت سنگسار شدن) به ‌شمار مى‌رود که در این آیات، به آن اشاره شده است.[۱۵]

از آیات دیگرى که به این‌گونه احصان اشاره دارد، آیه‌ ۲۵ سوره نساء است. این آیه از ازدواج با کنیزان سخن گفته؛ سپس ارتکاب فحشا از سوى آنان را مطرح مى‌کند که مجازات سبکترى از مجازات زنان آزاد براى آنان در نظر گرفته شده است: «فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَینَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَیهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ».

احصان بر اثر پاکدامنى

به زن یا مردى که عفت داشته باشد، به این اعتبار که عفاف موجب مصونیت مى‌شود، «مُحصَن و مُحصَنه» و به اعتبار این ‌که او خود را حفظ مى‌کند، «مُحصِن و محصِنه» گویند.[۱۶]

قرآن درباره حضرت مریم علیهاالسلام با آن که هیچ‌گاه ازدواج نکرد، در دو مورد لفظِ احصان را بکار برده است: «وَمَرْیمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا». (سوره تحریم، ۱۲؛ سوره انبیاء، ۹۱) طبق گفته برخى این آیات، از مقام والاى مریم علیهاالسلام حکایت مى‌کند و صفت پابرجا و ثابت عفت‌ورزى در او را نشان مى‌دهد که به جاى «حفظ» بکار برده شده است.[۱۷]

این‌گونه احصان، درباره کنیزان نیز بکار رفته است. آیه‌ ۳۳ سوره نور از واداشتن کنیزان به زنا براى کسب درآمد، نهى مى‌کند و مى‌گوید: اگر خود آنان میل به پاکدامنى دارند، فحشا را بر آنان تحمیل نکنید: «وَلَا تُکرِهُوا فَتَیاتِکمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا».

در آیه‌ ۵ سوره مائده نیز «محصَن» سه بار به همین معنا آمده است. در این آیه، ازدواج با زنان پاکدامن[۱۸] مسلمان و اهل ‌کتاب تجویز شده است: «...‌وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکتَابَ...»؛ سپس به خود مردان خطاب کرده که شما نیز پاکدامن باشید، نه زناکار و صاحب دوست پنهانى: «...‌مُحْصِنِینَ غَیرَ مُسَافِحِینَ وَلاَ مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ...».

واژه احصان در آیات ۲۴‌ـ‌۲۵ سوره نساء نیز درباره مردان: «مُحصِنینَ غَیرَ مُسافِحینَ» و درباره زنان: «مُحصَنات غَیرَ مُسافِحات» آمده ‌است.[۱۹]

از آیاتى که به مجازات متهم‌کننده اشخاص پاکدامن پرداخته و احصان قذف را مطرح کرده، دو آیه در سوره نور است. در آیه ‌۴ آمده: کسى که بدون آوردن ۴ شاهد، زن محصنه را به زنا متهم کند، سه حکم دارد. نخست آن که حد قذف (۸۰ تازیانه) را بر او مى‌زنند؛ دوم این ‌که شهادتش پذیرفته نمى‌شود و سوم آن که به فسق محکوم مى‌گردد: «وَالَّذِینَ یرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَائِک هُمُ الْفَاسِقُونَ».

در آیه ‌۲۳ سوره نور، بار دیگر مسأله متهم‌سازى زنان پاکدامن که مؤمن و از آلودگى‌ها بى‌خبر هستند، مطرح شده و دورى متهم‌کنندگان از رحمت پروردگار و مواجهه آنان با عذاب را بیان کرده است: «إِنَّ الَّذِینَ یرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ».

غافل بودن زنان پاکدامن، شاید تعبیر لطیفى از شدتِ احصانِ آنان باشد. این احتمال نیز وجود دارد که غافل بودن به ‌معناى ناآگاه بودن زنان از نسبت‌هاى ناروایى است که به آنان داده شده است و به همین دلیل، از خود دفاع ‌نمى‌کنند؛ بنابراین احتمال، سخن از تهمت زنندگانى است که براى زنان پاکدامن ناشناخته مانده و خود را از حد شرعى مصون نگه ‌داشته‌اند.

قرآن مى‌گوید: تصور نکنند که با این عمل مى‌توانند از کیفر الهى دور بمانند. خدا آنان را از رحمت خویش دور مى‌کند و در آخرت، کیفرى سخت مى‌دهد.[۲۰] در احصان قذف، شرایطى معتبر است: شخص اتهام زده شده به جز پاکدامنى، باید بالغ، عاقل، آزاد و مسلمان و اتهام زننده نیز باید بالغ و عاقل باشد تا حد قذف اجرا ‌شود.[۲۱]

احصان بر اثر حریت

احصان، گاهى به ‌معناى آزاد بودن است؛ زیرا آزاد بودن، پیشگیرى مى‌کند که کسى مالک انسان شود و در نتیجه فرمانش درباره او نافذ باشد،[۲۲] یا از آن جهت که نقصان بردگى در او وجود ندارد[۲۳] و شاید از آن جهت که آزاد بودن زن، مانع از ارتکاب زنا مى‌شود؛ چرا که در گذشته، زنا در بین کنیزان رایج بوده است و آزادها از آن ننگ داشته‌اند.[۲۴]

این احصان در آیه‌ ۲۵ سوره نساء آمده که در آن، ازدواج با کنیزان را در ‌صورت عدم امکان ازدواج با زنان آزاد، تجویز کرده[۲۵] و شاهد این ‌که مقصود از «محصنات» در این آیه زنان آزاد هستند، تقابل آن با «فَمِن ما مَلَکت اَیمانُکم» است.[۲۶]

برخى آیه ‌۵ سوره مائده «وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکتَابَ» را به ازدواج با زنان آزاد مسلمان و زنان آزاد از اهل‌کتاب مربوط دانسته[۲۷] و احتمال اراده زنان پاکدامن را ضعیف دانسته‌اند.[۲۸]

احصان به ‌سبب اسلام

پذیرش اسلام به عنوان صورت دینى، انسان را از پیروى شهوات و هواى نفس حفظ مى‌کند.[۲۹] نیز مى‌توان گفت: با ‌اسلام، جان[۳۰] و مال، محترم و محفوظ مى‌ماند. در آیه ‌۲۵ سوره نساء احتمال داده‌اند که احصان به ‌معناى اسلام باشد: «...‌فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَینَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَیهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ».

محصنات در آیه ‌۵ سوره مائده، دو بار تکرار شده که آن را نیز به «زنان مسلمان» تفسیر کرده‌اند؛ با این توضیح که مقصود از «المحصَناتُ مِنَ المُؤمِناتِ» زنانى هستند که در اصل مسلمانند و «الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ» زنانى به ‌شمار مى‌روند که اهل ‌کتاب بوده و ‌مسلمان شده‌اند.[۳۱]

احصان بر اثر بلوغ

برخى، احصان را به ‌معناى «بلوغ» گرفته و جمله «فَإِذَا أُحْصِنَّ...» را به بلوغ کنیزان معنا کرده‌اند؛[۳۲] در نتیجه این آیه، اجراى نیمى از حد زنان آزاد را بر کنیزان بالغ، واجب مى‌کند.

پانویس

  1. مقاییس اللغه، ج‌ ۲، ص‌ ۶۹.
  2. تهذیب‌الاسماء، ج‌ ۱، ق‌ ۲، ص‌ ۶۶ «حصن»؛ دائرة‌الفرائد، ج‌ ۶، ص‌ ۴۴۱.
  3. التحقیق، ج ۲، ص ۲۳۴‌ـ‌۲۳۵؛ المصباح، ص‌ ۱۳۹.
  4. مفردات، ص‌ ۲۳۹؛ تهذیب الاسماء، ج‌ ۱، ق ۲، ص‌ ۶۶.
  5. سلسلة الینابیع، ج‌ ۲۳، ص‌ ۳۷۷، «الجامع للشرایع».
  6. التفسیرالکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۹.
  7. الروضة‌البهیه، ج ۹، ص ۷۲؛ مفردات، ص ۲۳۹‌ـ‌۲۴۰ «حصن».
  8. التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۹.
  9. جامع البیان، مج ۴، ج‌ ۵، ص‌ ۴‌ـ‌۵.
  10. همان، ص‌ ۵‌ـ‌۶؛ التبیان، ج‌ ۳، ص‌ ۱۶۲.
  11. نمونه، ج ۳، ص‌ ۳۳۳.
  12. همان.
  13. النهایه، ص‌ ۶۹۳.
  14. فقه القرآن، ج‌ ۲، ص‌ ۳۷۱.
  15. همان، ص‌ ۳۷۱‌ـ‌۳۷۲.
  16. التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۹.
  17. التحقیق، ج‌ ۲، ص‌ ۲۳۶.
  18. جامع‌البیان، مج‌ ۴، ج‌ ۶، ص‌ ۱۴۱.
  19. تفسیر شاهى، ج‌ ۲، ص‌ ۳۲۲.
  20. المیزان، ج ۱۵، ص ۹۴؛ نمونه، ج ۱۴، ص ۴۱۷ـ۴۱۸.
  21. المبسوط، ج‌ ۸، ص‌ ۱۵‌ـ‌۱۶؛ التفسیرالکبیر، ج ‌۲۳، ص‌ ۱۵۶؛ مسالک‌الافهام، ج‌ ۴، ص‌ ۱۹۷‌ـ‌۱۹۸.
  22. التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۹.
  23. همان، ج‌ ۱۰، ص‌ ۵۷؛ الفرقان، ج‌ ۵، ص‌ ۴۱۲.
  24. المیزان، ج‌ ۴، ص‌ ۲۶۶‌ـ‌۲۶۷.
  25. مجمع‌البیان، ج‌ ۳، ص‌ ۵۴؛ التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۵۷.
  26. التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۵۷.
  27. جامع البیان، مج‌ ۴، ج‌ ۶، ص‌ ۱۴۰؛ التبیان، ج‌ ۳، ص‌ ۴۴۵‌ـ‌۴۴۶؛ تهذیب‌الاسماء، ج ۱، ق ۲، ص‌ ۶۶.
  28. جامع البیان، مج‌ ۴، ج‌ ۶، ص‌ ۱۴۵.
  29. التفسیر الکبیر، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۹؛ تهذیب الاسماء، ج‌ ۱، ص‌ ۶۷؛ الفرقان، ج‌ ۵، ص‌ ۴۱۲.
  30. موسوعة الفقه، ج‌ ۳، ص‌ ۲۲.
  31. فقه القرآن، ج‌ ۲، ص‌ ۱۳۴.
  32. شافى العلیل، ج‌ ۱، ص‌ ۵۳۲.

منابع