آیه 7 سوره ماعون: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(معانی کلمات آیه)
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۴۱: سطر ۴۱:
 
</tabber>
 
</tabber>
 
==معانی کلمات آیه==
 
==معانی کلمات آیه==
«الْمَاعُونَ»: وسائل ناچیز منزل، از قبیل: دیگ، کلنگ، کبریت، آب، نمک. وسائلی که در گره‌گشائی و رفع نیاز، معمولاً به گونه امانتی مردم از یکدیگر می‌گیرند. مراد به طور کلّی خودداری از یاری و همکاری است. واژه (مَاعُونَ) صیغه مبالغه و از ماده (مَعْن) است به معنی شی‌ء ناچیز. نماد چیز بی‌ارزش است. یادآوری: بعضی آیات یک تا چهار را درباره کافران، و آیات پنج تا هفت را راجع به منافقان می‌دانند. ولی اغلب مجموعه صفات رذیله تحقیر یتیمان، ترک اطعام مستمندان، غفلت از نماز، ریاکاری، و عدم همکاری با مردم حتّی در دادن وسائل کوچک و ناچیز زندگی را به مسلمانان اسمی برمی‌گردانند.
+
*'''ماعون''': هر چه در آن منفعتى است «كل ما فيه منفعة» در اقرب الموارد آمده: «الماعون: المعروف ... و كل ما انتفعت به» كلمه «معن» در اصل به معنى جارى شدن است «معن الماء معنا: سأل».<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص370</ref>
 +
 
 
==نزول==
 
==نزول==
  
سطر ۴۰۴: سطر ۴۰۵:
  
 
==عکس نوشته ها==
 
==عکس نوشته ها==
[[پرونده:Quran 107-7.jpg|400px|thumb|center|طرح از موسسه اهل بیت علیهم السلام-([[:رده:عکس نوشته های قرآنی موسسه اهل البیت|سایر عکس نوشته های این موسسه]])]]
+
[[پرونده:Quran 107-7.jpg|400px|thumb|center|طرح از موسسه اهل بیت علیهم السلام- ([[:رده:عکس نوشته های قرآنی موسسه اهل البیت|سایر عکس نوشته های این موسسه]])]]
  
 
[[رده:آیات سوره ماعون]]
 
[[رده:آیات سوره ماعون]]
 
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]
 
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]
 
[[رده:آیات دارای شان نزول]]
 
[[رده:آیات دارای شان نزول]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۰۰

مشاهده آیه در سوره

وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<6 آیه 7 سوره ماعون 7>>
سوره : سوره ماعون (107)
جزء : 30
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و زکات و احسان را (از فقیران و هر خیر کوچک را حتی قرض را هم از محتاجان) منع کنند.

و از [دادن] وسایل و ابزار ضروری زندگی [و زکات، هدیه و صدقه به نیازمندان] دریغ می ورزند.

و از [دادن‌] زكات [و وسايل و مايحتاج خانه‌] خوددارى مى‌ورزند.

و از دادن زكات دريغ مى‌ورزند.

و دیگران را از وسایل ضروری زندگی منع می‌نمایند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

but deny aid.

And withhold the necessaries of life.

Yet refuse small kindnesses!

But refuse (to supply) (even) neighbourly needs.

معانی کلمات آیه

  • ماعون: هر چه در آن منفعتى است «كل ما فيه منفعة» در اقرب الموارد آمده: «الماعون: المعروف ... و كل ما انتفعت به» كلمه «معن» در اصل به معنى جارى شدن است «معن الماء معنا: سأل».[۱]

نزول

شأن نزول آیات 4 تا 7:

طریف بن ابى طلحه از ابن عباس روایت کند که این آیات درباره منافقین نازل شده که وقتى که با مؤمنین بودند، نماز می‌خواندند که آن‌ها ببینند و وقتى که با آن‌ها نبودند، نماز نمى خواندند و نیز از دادن اشیاء عاریة خوددارى نموده و دیگران را از دادن عاریة منع مى کردند.[۲]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ «1» فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ «2» وَ لا يَحُضُّ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكِينِ «3» فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ «4» الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ «5» الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ «6» وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ «7»

«1» آيا كسى كه قيامت را انكار مى‌كند ديده‌اى؟ «2» او همان كسى است كه يتيم را با خشونت مى‌راند. «3» و ديگران را بر اطعام مسكين تشويق نمى‌كند. «4» پس واى به حال نمازگزاران. «5» آنان كه از نمازشان غافلند. «6» آنان كه پيوسته ريا مى‌كنند.

«7» و از دادن زكات (و وسايل ضرورى زندگى) باز مى‌دارند.

نکته ها

اين سوره سيماى افراد منفى را معرفى مى‌كند:

كسانى كه نسبت به دين، ديدگاه منفى دارند. «يُكَذِّبُ بِالدِّينِ»

نسبت به يتيم و مسكين منفى هستند و آنان را طرد مى‌كنند. «يَدُعُّ الْيَتِيمَ وَ لا يَحُضُّ»

در عبادت و نماز منفى هستند و اخلاص ندارند. «ساهُونَ‌- يُراؤُنَ»

در خدمت به مردم منفى هستند. «يَمْنَعُونَ الْماعُونَ»

مراد از «دين» در اينجا روز قيامت است، مانند «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»

«دع» راندن همراه با خشونت و «حض» تشويق و ترغيب ديگران است.

مراد از تكذيب دين و معاد در اين سوره، تكذيب قلبى است، نه قولى؛ زيرا مخاطب‌

جلد 10 - صفحه 603

سوره، كسانى هستند كه نماز مى‌خوانند ولى نمازشان همراه با ريا و خودنمايى و سهو و غفلت است.

«ماعون» از «معن» به معناى ابزار و وسايلى است كه معمولًا همسايگان به يكديگر عاريه مى‌دهند تا آنكه نيازشان برطرف شود. مثل ظروف غذاخورى در مهمانى‌ها.

دين يك مجموعه به هم پيوسته است. نمازش از اطعام مسكين و رسيدگى به محرومين جدا نيست.

در روايات، «ساهُونَ» به معناى سستى، ترك و ضايع كردن نماز آمده است. «1»

حساب حضور در نماز جماعت، به خاطر حفظ شعائر الهى، از حساب ريا و خودنمائى به خاطر اهداف نفسانى جداست.

در حديث مى‌خوانيم: كسى كه از دادن لوازم منزل خود به همسايگان دريغ ورزد، خدا روز قيامت لطف خود را نسبت به او دريغ خواهد كرد. «2» البته در حديث ديگرى مى‌خوانيم كه پرسيدند: ما همسايگانى داريم كه هرگاه وسائلى به آنان عاريه مى‌دهيم، مى‌شكنند يا خراب مى‌كنند، آيا گناه است كه به آنان ندهيم؟ حضرت فرمود: در اين صورت مانعى ندارد. «3»

در حديث مى‌خوانيم: هر كس به اوقات نماز بى‌اعتنائى كند و نماز را در اول وقت نخواند، ويل دارد. «4»

امام صادق عليه السلام فرمودند: ماعون، شامل قرض الحسنه و هر كار نيك درباره ديگران و در اختيار قراردادن وسائل خانه و از جمله زكات است. «5»

سنگدلى انسان به جائى مى‌رسد كه:

نسبت به سخت‌ترين نوع فقر كه مسكين است.

نسبت به ضرورى‌ترين نياز كه خوراك است.

آن هم به مقدار مصرف نه ذخيره.

نه خود اقدامى مى‌كند و نه ديگران را تشويق مى‌كند.

«1». تفسير نورالثقلين.

«2». تفسير كنزالدقائق.

«3». تفسير نورالثقلين.

«4». تفسير نورالثقلين.

«5». كافى، ج 3، ص 499.

جلد 10 - صفحه 604

نگاهى به مسئله ريا

ريا و سُمعه دو خطر و آفت بزرگ هستند كه افراد مؤمن را تهديد مى‌كند. ريا آن است كه انسان كارى را براى ديدن مردم انجام دهد و سُمعه آن است كه كارى را بجا آورد و هدفش آن باشد كه كارش به گوش مردم برسد. اين دو كار از نشانه‌هاى نفاق است. چنانكه قرآن درباره منافقان مى‌فرمايد: «إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى‌ يُراؤُنَ النَّاسَ» «1» چون به نماز مى‌ايستند، نمازشان با كسالت و رياكارى است، همان گونه كه به ديگران كمك نمى‌كنند مگر در حال كراهت و نارضايتى. «وَ لا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ كارِهُونَ» «2»

بر اساس روايات، رياكار ظاهرى زيبا و باطنى مريض دارد؛ در ظاهر اهل خشوع و تواضع است، ولى در باطن دست از گناه بر نمى‌دارد. او در ظاهر گوسفند و در باطن گرگ است. به جاى آنكه از دنيا آخرت را بدست آورد، از آخرت به سراغ دنيا مى‌رود و از پرده‌پوشى خداوند سوء استفاده كرده و گناه مى‌كند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: سخت‌ترين عذاب‌ها براى كسى است كه مردم در او خير ببينند در حالى كه در او خيرى نيست. فرشتگان اعمال برخى انسان‌ها را بالا مى‌برند، ولى خطاب مى‌رسد: هدفش خدا نبوده است، آن را برگردانيد.

در فرهنگ اسلامى، ريا، نوعى شرك است و امام صادق عليه السلام درباره كسى كه عمل نيكى انجام دهد، اما نه براى خدا، بلكه براى اينكه مردم بشنوند و او را ستايش كنند، فرمود: او مشرك است، سپس آيه‌ «لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» «3» را تلاوت فرمود. «4»

علامت رياكار آن است كه اگر ستايش شود كار نيكش را توسعه مى‌دهد و اگر ستايش نشود از كار خود مى‌كاهد. ناگفته نماند كه اين همه توبيخ و انتقاد براى كسانى است كه از ابتدا، كار را براى غير خداوند انجام مى‌دهند، ولى اگر انسان از آغاز هدفى جز خداوند نداشت، و مردم از كار او آگاه شدند، مانعى ندارد. امام باقر عليه السلام فرمود: هيچ كس نيست مگر آنكه دوست دارد خوبى‌هايش در مردم ظاهر شود، به شرط آنكه از ابتدا نيّت او مردم نباشد. «اذا لم يكن صنع ذلك لذلك» «5»

«1». نساء، 143.

«2». توبه، 54.

«3». كهف، 110.

«4». مجموعه روآيات، از ميزان الحكمة بحث ريا.

«5». كافى، ج 2، ص 297.

جلد 10 - صفحه 605

اخلاص‌

در برابر ريا و سمعه، اخلاص است كه در حديث مى‌خوانيم: خداوند جز خالصان را نمى‌پذيرد «أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ» «1» و هر كس چهل روز خود را خالص كند، چشمه‌هاى حكمت از قلب او به زبانش جارى مى‌شود. «من اخلص لله اربعين صباحا ظهرت ينابيع الحكمة من قلبه الى لسانه» «2» و نشانه ايمان كامل آن است كه حُب و بغض و بخشيدن و نبخشيدن براى خدا باشد و افضل عبادت اخلاص است و از فاطمه زهرا عليها السلام نقل شده كه فرمود: «من اصعد الى اللّه خالص عبادته اهبط اللّه عزّ و جلّ افضل مصلحته» «3» هر كس عبادت خالص به درگاه خداوند فرستاد، خداوند بهترين مصلحت او را برايش نازل مى‌كند.

پیام ها

1- تكذيب عملى قيامت از سوى اهل ايمان، امرى شگفت‌آور و جاى سؤال است. «أَ رَأَيْتَ الَّذِي»

2- طرد يتيم انسان را از خدا دور مى‌كند. يُكَذِّبُ بِالدِّينِ‌ ... يَدُعُّ الْيَتِيمَ‌

3- نشانه ايمان، يتيم نوازى و توجه به گرسنگان و محرومان است و هركس بى‌توجه باشد بى‌دين است. يُكَذِّبُ بِالدِّينِ‌ ... يَدُعُّ الْيَتِيمَ‌

4- ميان عقيده و عمل رابطه تنگاتنگ است. (مسائل جزئى مثل طرد يتيم را جزئى نگيريد كه گاهى از مسائل مهمى مثل تكذيب دين خبر مى‌دهد). يُكَذِّبُ بِالدِّينِ‌ ... يَدُعُّ الْيَتِيمَ‌

«1». زمر، 3.

«2». جامع الاخبار، ص 94.

«3». بحار، ج 67، ص 249.

جلد 10 - صفحه 606

5- نيازهاى عاطفى، مقدم بر نيازهاى جسمى است. (اول محبت به يتيم، سپس سير كردن مسكين) يَدُعُّ الْيَتِيمَ‌ ... طَعامِ الْمِسْكِينِ‌

6- هر نمازى ارزش ندارد و هر نمازگزارى بهشتى نيست. «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ»

7- سهو اگر برخاسته از تقصير و بى‌اعتنائى باشد، سرزنش دارد. «عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»

8- سهو در نماز قابل جبران و بخشش است ولى سهو از نماز، به معناى رها كردن آن، قابل بخشش نيست. «عَنْ صَلاتِهِمْ» (نه‌ «فِي صَلاتِهِمْ»)

9- خطر آنجاست كه كار زشت سيره دائمى انسان شود. يُكَذِّبُ‌ ... يَدُعُ‌ ... لا يَحُضُ‌ (قالب فعل مضارع بيانگر استمرار كار است)

10- اخلاص، شرط قبولى نماز و عبادت است. فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ‌ ... يُراؤُنَ‌

11- اطعام فقرا مخصوص توانگران نيست، همه وظيفه دارند، گرچه از طريق تحريك و تشويق ديگران باشد. «لا يَحُضُّ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكِينِ»

12- كسى كه گاهى از نماز غافل مى‌شود، مشمول ويل است، پس وضع تاركان دائم نماز چيست! فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ‌ ... عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ‌

13- بى‌تفاوتى نسبت به نيازهاى ضرورى مردم كيفر دارد. فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ‌ ... يَمْنَعُونَ الْماعُونَ‌

14- خدمت به مردم در كنار نماز است. فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ‌ ... يَمْنَعُونَ الْماعُونَ‌

15- غفلت از نماز، بستر غفلت از مردم است. عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ‌ ... يَمْنَعُونَ الْماعُونَ‌

16- بى اعتنائى به گرسنگان، نشانه بى‌اعتقادى به قيامت است. يُكَذِّبُ بِالدِّينِ‌ ... وَ لا يَحُضُّ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكِينِ‌ «1»*

17- سهو از اصل و حقيقت نماز مهم است، نه از تعداد ركعات كه گاهى عارض مى‌شود و قابل جبران است. «عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»

18- افرادى كه از خدا جدا شوند، به دنبال كسب جايگاهى در نزد ديگران با ريا كارى هستند. يُكَذِّبُ‌ ... يُراؤُنَ‌

19- بخل، ويژگى منكران معاد است، كه حتى از عاريه دادن چيزهاى كوچك و ناچيز بخل مى‌ورزند. يُكَذِّبُ‌ ... يَمْنَعُونَ الْماعُونَ‌

«والحمدللّه ربّ العالمين»

«1». حاقّه، 34.

جلد 10 - صفحه 608

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ «7»

وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ‌: [و منع‌] مى‌كنند زكوة مال را از اهل استحقاق، يعنى آن را نمى‌دهند.

بيان- در ماعون اختلاف بسيار است: از جمله:

1- زكوة واجبه.

2- قرض.

3- زكوة و خمس. و به هر يك حديث وارد است.

4- چيزهاى حقير مثل چراغ، آتش، خمير، امثال آن.

5- ما يحتاج مردمان؛ كاسه، دلو، آب، نمك.

6- هر چه با منفعت و كم قيمت باشد.

7- سعيد بن مسيب روايت نموده كه عايشه از حضرت پيغمبر سؤال نمود ماعون چه چيز است؟ فرمود هر چه به آن انتفاع يابند و حلال باشد مانند آب، نمك، آتش. بعد فرمود هر كه نمك به كسى دهد، چنان است كه شصت فقير را آزاد كرده و اگر جائى كه آب نباشد آب دهد، چنان است كه مرده‌اى را زنده نموده. «1»

«1» تفسير ابو الفتوح رازى (چ اسلاميه) ج 12 ص 185- 184.

جلد 14 - صفحه 360

ج14، ص361

سوره يكصد و هشتم « (الكوثر)»

سورة الكوثر- اين سوره مباركه مكى است، نزد بعضى مدنى است.

عدد آيات- سه آيه.

عدد كلمات- ده.

عدد حروف- چهل و دو.

ثواب تلاوت- ابن بابويه- از حضرت صادق عليه السّلام: من كانت قرائته إنّا أعطيناك الكوثر فى فرائضه و نوافله سقاه اللّه من الكوثر يوم القيمة و كان محدّثه عند رسول اللّه فى طوبى. فرمود هر كه باشد قرائت او «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» در نماز واجب و مستحب، بياشامد او را خدا از كوثر روز قيامت و باشد سخنگوى او رسول خدا زير درخت طوبى‌ «1». (به شرط ايمان و تقوا و ولايت آل عصمت) شأن نزول- در اكثر تفاسير «2»- عاص بن وائل نزديك باب بنى سهم با حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم صحبت مى‌داشت. حضرت بيرون رفت،

«1» ثواب الاعمال، شيخ صدوق، چ حيدرى 1391 هج- ص 155.

«2» تفسير مجمع البيان، (چ 1403) ج 5، ص 549.

جلد 14 - صفحه 362

عاص به مسجد آمد. جمعى از صناديد قريش در مسجد نشسته بودند، از او پرسيدند با كه سخن مى‌گفتى. گفت با اين ابتر صنبور. عادت عرب اين بود هر كه را پسر نبودى، او را ابتر مى‌گفتند. يعنى بلا عقب و صنبور شخصى است كه او را فرزندى و برادرى نباشد و در آن ايام پسر حضرت، كه عبد اللّه نام داشت ملقب به طاهر و از خديجه بود، از دنيا رفته بود. چون اين خبر به حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيد، خاطر مباركش اندوهناك شد. حق تعالى براى تسلى خاطر مبارك اين سوره نازل فرمود.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ «1» فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ «2» وَ لا يَحُضُّ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكِينِ «3» فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ «4»

الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ «5» الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ «6» وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ «7»

ترجمه‌

آيا ديدى آنكس را كه تكذيب ميكند روز جزا را

پس او آنچنان كسى است كه ميراند يتيم را بقهر

و ترغيب نميكند بر طعام دادن بفقير

پس واى بحال نماز گزارانى كه‌

آنان از نمازشان بى‌خبرانند

آنانكه آنها نمايش ميدهند

و مضايقه مينمايند از احسان كمى.

تفسير

قمّى ره نقل فرموده كه نازل شد در باره ابو جهل و كفّار قريش و گفته شده ابو جهل قيّم يتيمى بود و او برهنه آمد نزد ابو جهل و در خواست نمود از مال خود پس راند او را و ابو سفيان شترى نحر نموده بود پس يتيمى آمد و از گوشت آن در خواست نمود و ابو سفيان با عصا زد او را و لذا خداوند به پيغمبر خود خطاب فرموده بر سبيل تعجّب ميفرمايد آيا ديدى آن كس را كه منكر روز جزا ميباشد پس چنين شخص بى‌اعتقادى آنست كه دفع ميكند يتيم را از حقش چنانچه قمّى ره نقل فرموده و وادار نميكند نفس خود و ترغيب نمينمايد مردم را بر اطعام فقير چون اين امور ناشى از اعتقاد بروز جزا ميشود و او معتقد نيست و وقتى اقدام ننمودن بخيرات كاشف از بى‌اعتقادى بروز جزا و پاداش خدا باشد پس واى بحال كسانيكه سهل انگار و بى‌باك و غافل از نمازشانند اگر چه نماز هم ميخوانند چون كار آنها بيشتر كاشف از بى‌اعتقادى است و مسلّما مراد سهو در نماز نيست و الّا بايد بفرمايد في صلاتهم و آن براى هر كس روى ميدهد بلكه مراد از ياد بردن نماز است چنانچه قمى ره نقل نموده كه مراد ترك كنندگان نمازند

جلد 5 صفحه 442

چون هر كس در نماز سهو ميكند و در روايات ائمه اطهار بغفلت از نماز و تأخير آن از اوّل وقت بدون عذر و ترك نماز و كوتاهى نمودن و تضييع آن تفسير شده و آنكه مراد وسوسه شيطان كه هر كس مبتلا بآن ميشود نيست و محتمل است قويّا كه مراد كسانى باشند كه از نماز غافلند براى بى‌اعتقادى و با مسلمانان نماز ميخوانند براى ريا كارى مانند اهل نفاق در صدر اسلام و لذا خداوند بيان فرموده كه آنها كسانى هستند كه ريا مينمايند و نمايش ميدهند نماز خودشان را و اگر كسى نباشد نميخوانند و اين معنى را در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده و از انفاق چيز كمى مضايقه دارند چون ماعون ظاهرا چيز كمى است كه منفعت كمى داشته باشد و گفته شده كه اصل آن معونه است و الف عوض‌هاء محذوف ميباشد و قمّى ره فرموده مانند چراغ و آتش و خمير و امثال اينها كه مورد احتياج مردم است و در روايات ديگرى به خمس و زكوة و چيزهائى كه معمولا مردم عاريه از يكديگر مينمايند از قبيل كاسه و كوزه و ديگ و امثال اينها و انفاقاتى كه كسى از آن دريغ نمينمايد مانند آب و نمك تفسير شده و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آن قرض الحسنه دادن و خيرى است كه از تو بكسى برسد و اثاثيّه خانه است كه عاريه دهى و زكوة را هم شامل ميشود گفته شد ما همسايه‌هائى داريم كه وقتى بآنها اثاثيّه خانه را عاريه دهيم ميشكنند و خراب ميكنند آيا گناه دارد ندهيم فرمود خير گناه ندارد وقتى آنها اين طور باشند در ثواب الاعمال و مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائت نمايد سوره أ رأيت الّذى يكذّب بالدّين را در نمازهاى واجب و مستحب خود خداوند نماز و روزه او را قبول ميفرمايد و با او حساب نميكند آنچه را كه سرزده است از او در زندگانى دنيا و الحمد للّه رب العالمين.

جلد 5 صفحه 443

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


الَّذِين‌َ هُم‌ يُراؤُن‌َ «6» وَ يَمنَعُون‌َ الماعُون‌َ «7»

و مكذب‌ بدين‌ كساني‌ هستند ‌که‌ ‌در‌ اعمال‌ ‌خود‌ ريا و خودنمايي‌ ميكنند و ‌از‌ اداء زكاة و احسان‌ ‌به‌ بندگان‌ ‌خدا‌ منع‌ و جلوگيري‌ ميكنند.

اما ريا: ‌در‌ اخبار دارد شرك‌ خفي‌ ‌است‌ و بدتر ‌از‌ شرك‌ جلي‌ ‌است‌ چنانچه‌ منافق‌ بدتر ‌از‌ كافر ‌است‌ و معصيت‌ كبيره‌ ‌است‌ و ‌هر‌ عبادتي‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آن‌ ريا آمد باطل‌ ‌است‌ و ‌لو‌ ‌در‌ جزء كوچك‌ عبادت‌ ‌باشد‌ مثل‌ صلوة ‌که‌ ‌اگر‌ ‌در‌ يك‌ ‌آيه‌ ‌ يا ‌ كلمه‌ ‌ يا ‌ يك‌ حرف‌ چه‌ واجب‌ ‌باشد‌ چه‌ مستحب‌ّ ريا آمد باطل‌ ميشود، ‌در‌ صوم‌ ‌اگر‌ يك‌ دقيقه‌ ‌از‌ روز ريا آمد باطل‌ ميشود بلكه‌ صدق‌ منافق‌ ‌هم‌ ‌بر‌ ‌او‌ ميشود ‌که‌ شرك‌ ‌خود‌ ‌را‌ مخفي‌ كرده‌. و بالجمله‌ ‌در‌ كليه‌ عبادات‌ قصد قربت‌ و خلوص‌ شرط ‌است‌ و ادامه ‌آن‌ ‌تا‌ آخر عمل‌ لازم‌ ‌است‌.

و اما ماعون‌ بعضي‌ گفتند: زكاة ‌است‌، بعضي‌ گفتند: متاع‌ البيت‌ ‌است‌ مثل‌ بيل‌ دلو ظرف‌ ديگ‌ و اشباه‌ اينها، بعضي‌ گفتند: اشياء حقيره‌ ‌که‌ چندان‌ اهميتي‌ ندارد

جلد 18 - صفحه 242

مثل‌ نمك‌ و آب‌ و نحو ‌آنها‌، بعضي‌ گفتند: قرض‌. و ‌از‌ كافي‌ مستندا ‌از‌ ابي‌ بصير ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) فرمود:

(القرض‌ يقرضه‌ و المعروف‌ يصطنعه‌ و متاع‌ البيت‌ يعيره‌ و ‌منه‌ الزكاة. فقلت‌ ‌له‌: ‌ان‌ لنا جيران‌ اذا اعرناهم‌ متاعا كسروه‌ و افسدوا أ علينا جناح‌ ‌أن‌ نمنعهم‌! ‌فقال‌: ‌لا‌ ليس‌ عليكم‌ جناح‌ ‌أن‌ تمنعوهم‌).

‌هذا‌ خاتمة تفسير ‌سورة‌ الماعون‌ يتلوه‌ ‌سورة‌ الكوثر و بقية السور بعونه‌ و تاييده‌ و توفيقه‌ و ‌له‌ الحمد و الشكر و لنبيه‌ و آله‌ الصلاة و ‌السلام‌، و لاعدائه‌ و اعدائهم‌ اللعن‌ ‌الي‌ يوم القيام‌. و انا العبد الذليل‌ المحتاج‌ ‌الي‌ رحمته‌ و غفرانه‌ السيد ‌عبد‌ الحسين‌ المدعو بالطيب‌.

‌سورة‌ الكوثر

اما الكلام‌ ‌في‌ فضل‌ ‌هذه‌ السورة المباركة‌-‌ ‌از‌ ‌إبن‌ بابويه‌ باسناده‌ ‌از‌ ابي‌ بصير ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) فرمود:

(‌من‌ قرأ انا اعطيناك‌ الكوثر ‌في‌ فرائضه‌ و نوافله‌ سقاه‌ اللّه‌ يوم القيامة ‌من‌ الكوثر و ‌کان‌ محدثه‌ عند ‌رسول‌ اللّه‌ ‌في‌ اصل‌ طوبي‌)

و ‌از‌ خواص‌ القرآن‌ ‌از‌ پيغمبر اكرم‌ فرمود:

(‌من‌ قرأ ‌هذه‌ السورة سقاه‌ اللّه‌ ‌من‌ نهر الكوثر و ‌من‌ ‌کل‌ نهر ‌في‌ الجنة، و كتب‌ ‌له‌ عشر حسنات‌ بعدد ‌کل‌ قربان‌ قربه‌ العباد ‌في‌ يوم عيد، و ‌من‌ قرأها ليلة الجمعة مائة مرة رأي‌ النبي‌ ‌في‌ منامه‌)

و ‌غير‌ ‌ذلک‌ ‌من‌ الاخبار.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 7)- و در آخرین مرحله می‌افزاید: «و دیگران را از ضروریات زندگی منع می‌کنند» (و یمنعون الماعون).

مسلما یکی از سر چشمه‌های تظاهر و ریاکاری عدم ایمان به روز قیامت، و عدم توجه به پاداشهای الهی است، و گر نه چگونه ممکن است انسان پاداشهای

ج5، ص595

الهی را رها کند و رو به سوی خلق و خوشایند آنها آورد؟

«ماعون» از ماده «معن» به معنی چیز کم است، و منظور از آن در اینجا اشیاء جزئی است که مردم مخصوصا همسایه‌ها از یکدیگر به عنوان عاریه یا تملک می‌گیرند، مانند مقداری نمک، آتش (کبریت) ظروف و مانند اینها.

بدیهی است کسی که از دادن چنین اشیائی به دیگری خودداری می‌کند آدم بسیار پست و بی‌ایمانی است، یعنی آنها به قدری بخیلند که حتی از دادن این اشیاء کوچک مضایقه دارند.

پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «کسی که وسائل ضروری و کوچک را از همسایه‌اش دریغ دارد خداوند او را از خیر خود، در قیامت منع می‌کند، و او را به حال خود وا می‌گذارد، و هر کس خدا او را به خود واگذارد، چه بد حالی دارد؟» «پایان سوره ماعون»

ج5، ص597

سوره کوثر [108]

اشاره

این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 3 آیه است

محتوا و فضیلت سوره:]

در شأن نزول این سوره می‌خوانیم: «عاص بن وائل» که از سران مشرکان بود، پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را به هنگام خارج شدن از مسجد الحرام ملاقات کرد، و مدتی با حضرت گفتگو نمود، گروهی از سران قریش در مسجد نشسته بودند و این منظره را از دور مشاهده کردند، هنگامی که «عاص بن وائل» وارد مسجد شد به او گفتند: با که صحبت می‌کردی؟ گفت: با این مرد «ابتر»! توضیح این که: پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله دو فرزند پسر از بانوی اسلام خدیجه داشت:

یکی «قاسم» و دیگری «طاهر» که او را «عبد اللّه» نیز می‌نامیدند، و این هر دو در مکّه از دنیا رفتند، و پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فاقد فرزند پسر شد، این موضوع زبان بدخواهان قریش را گشود، و کلمه «ابتر» (یعنی بلا عقب) را برای حضرتش انتخاب کردند فکر می‌کردند با رحلت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله برنامه‌های او به خاطر نداشتن فرزند ذکور تعطیل خواهد شد و خوشحال بودند.

قرآن مجید نازل شد و به طرز اعجاز آمیزی در این سوره به آنها پاسخ گفت، و خبر داد که دشمنان او ابتر خواهند بود، و برنامه اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد، بشارتی که در این سوره داده شده از یکسو ضربه‌ای بود بر امیدهای دشمنان اسلام، و از سوی دیگر تسلّی خاطری بود به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله که بعد از شنیدن این لقب زشت و توطئه دشمنان قلب پاکش غمگین و مکدّر شده بود.

ج5، ص598

در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمده است:

«هر کس آن را تلاوت کند خداوند او را از نهرهای بهشتی سیراب خواهد کرد و به عدد هر قربانی که بندگان خدا در روز عید (قربان) قربانی می‌کنند، و همچنین قربانی‌هائی که اهل کتاب و مشرکان دارند، به عدد هر یک از آنان اجری به او می‌دهد».

نام این سوره (کوثر) از اولین آیه آن گرفته شده است.

بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص370
  2. تفسیر ابن المنذر.

منابع

عکس نوشته ها

طرح از موسسه اهل بیت علیهم السلام- (سایر عکس نوشته های این موسسه)