آیه 66 سوره اعراف

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۴۶ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<65 آیه 66 سوره اعراف 67>>
سوره : سوره اعراف (7)
جزء : 8
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

مهتران قومش که کافر شدند گفتند: ما تو را سفیه و بی‌خرد می‌یابیم و گمان می‌کنیم که تو سخت از دروغگویان باشی.

اشراف و سران قومش که کافر بودند گفتند: ما تو را در سبک مغزی و نادانی می بینیم و تو را از دروغگویان می پنداریم!!

سران قومش كه كافر بودند گفتند: «در حقيقت، ما تو را در [نوعى‌] سفاهت مى‌بينيم و جداً تو را از دروغگويان مى‌پنداريم.»

مهتران قوم او كه كافر شده بودند، گفتند: مى‌بينيم كه به بيخردى گرفتار شده‌اى و پنداريم كه از دروغگويان باشى.

اشراف کافر قوم او گفتند: «ما تو را در سفاهت (و نادانی و سبک مغزی) می‌بینیم، و ما مسلّماً تو را از دروغگویان می‌دانیم!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

The elite of his people who were faithless said, ‘Indeed we see you to be in folly, and indeed we consider you to be a liar.’

The chiefs of those who disbelieved from among his people said: Most surely we see you in folly, and most surely we think you to be of the liars.

The chieftains of his people, who were disbelieving, said: Lo! we surely see thee in foolishness, and lo! we deem thee of the liars.

The leaders of the Unbelievers among his people said: "Ah! we see thou art an imbecile!" and "We think thou art a liar!"

معانی کلمات آیه

الملأ: اشراف قوم. جماعت.(اعراف/ 60)

سفاهة: حماقت، كم عقلى. به معنى جهالت نيز آيد. (قاموس قرآن)[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ فِي سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبِينَ «66»

(در پاسخ دعوت هود،) سران كافر قوم او گفتند: همانا ما قطعاً تو را در سفاهت و بى‌خردى مى‌بينيم و به طور حتم تو را از دروغگويان مى‌پنداريم.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 93

قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفاهَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ «67»

(هود در پاسخ جسارتشان) فرمود: اى قوم من! در من هيچ سفاهت و سبك‌مغزى نيست، بلكه من فرستاده‌اى از سوى پروردگار جهانيانم.

نکته ها

جسارت مخالفان هود عليه السلام، بيش از قوم نوح عليه السلام بود. مخالفان حضرت نوح، او را گمراه مى‌ناميدند، «لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» امّا مخالفان هود، او را سفيه و دروغگو مى‌شمردند. فِي سَفاهَةٍ ... مِنَ الْكاذِبِينَ‌

پیام ها

1- پيامبران با سخت‌ترين و صريح‌ترين تبليغات، جوسازى‌ها، مخالفت‌ها و تهمت‌ها رو به رو بوده‌اند. ضَلالٍ مُبِينٍ‌- سَفاهَةٍ ... الْكاذِبِينَ‌ در راه ارشاد مردم، بايد تحمّل شنيدن زشت‌ترين سخنان را داشته باشيم.

2- سعه‌ى صدر و بزرگوارى انبيا تا آنجاست كه پس از آن همه جسارت باز با مهربانى مى‌گويند: اى قوم من. «يا قَوْمِ»

3- از خويش نفى تهمت كنيم، ولى حقّ نداريم تهمت را به سوى ديگران سوق دهيم. «لَيْسَ بِي سَفاهَةٌ»

4- انبيا، حتّى ذرّه‌اى و لحظه‌اى كارى را كه معقول نباشد انجام نمى‌دهند. «لَيْسَ بِي سَفاهَةٌ» (در ادبيات عرب، هرگاه نكره در كنار نفى قرار گيرد، نفى عموم است، يعنى در هيچ زمانى من كار سفيهانه نكرده‌ام.)

5- آنكه به هدف خود ايمان دارد و از پشتوانه‌ى الهى برخوردار است، در برابر برخورد بد ديگران آرام برخورد مى‌كند. «لَيْسَ بِي سَفاهَةٌ»

6- مربّى و مبلّغ، نبايد وظيفه‌ى اصلى را فراموش كند. «لكِنِّي رَسُولٌ»

7- دستورات الهى كه توسط پيامبر آورده مى‌شود، در مسير تربيت انسان و از شئون ربوبيّت خداوند است. «رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 94

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ فِي سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبِينَ (66)

پس از دعوت هود عليه السّلام:

قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ‌: گفتند اكابر و رؤساى كفره از قوم هود، إِنَّا لَنَراكَ فِي سَفاهَةٍ: بدرستى كه ما مى‌بينيم تو را كه در سفاهت و بى‌خردى و حماقت افتادى، وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبِينَ‌: و بتحقيق ما گمان مى‌كنيم تو از دروغگويانى در ادعاى نبوت و دعوت به توحيد. ترديد كلام قوم عاد دلالت دارد كه هود عليه السّلام را به رأى و گمان خود بر سفاهت و بر كذب حمل كردند، و لكن در واقع آن حضرت را اسناد به ضلالت نكردند مانند قوم نوح عليه السّلام كه او را به ضلالت يقينى نسبت دادند؛ و اين فرق ديگر ما بين كلام‌

جلد 4 صفحه 109

دو قوم مى‌باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


سوره الأعراف «7»: آيات 66 تا 68

قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ فِي سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبِينَ (66) قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفاهَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (67) أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنَا لَكُمْ ناصِحٌ أَمِينٌ (68)

ترجمه‌

گفتند آن جماعت كه كافر شدند از قوم او بدرستيكه هر آينه مى‌بينيم تو را در بى‌خردى و همانا ماهر آينه گمان ميكنيم تو را از دروغگويان‌

گفت اى قوم من نيست با من بى‌خردى ولى من پيغمبرى هستم از پروردگار جهانيان‌

ابلاغ ميكنم بشما پيامهاى پروردگارم را و من براى شما نصيحت كننده هستم امين.

تفسير

بر حسب توصيه حضرت نوح بسام كه در روايت سابقه اشاره شده بود جمعى از اولاد سام چنانچه در روايت ديگرى هم بآن تصريح شده بحضرت هود ايمان آوردند و جماعتى استكبار نموده آنحضرت را نسبت بكم عقلى و سفاهت دادند براى آنكه از دين آنها اعراض فرموده بود و صريحا تكذيب نمودند دعاوى او را و آنحضرت فرمود اى قوم من بهيچ وجه كم عقلى مساس بمن ندارد فقط من مامورم از جانب خداوند پيامهائى بشما برسانم و موعظه و نصيحت نمايم شما را در دعوت بتوحيد و اطاعت احكام او بدون كم و زياد چون پيام آور و ناصح بايد امين باشد دروغ نگويد و خيانت ننمايد و در اين نقل قول آنها و حضرت هود دستورى است از طرف خداوند به بندگان كه چگونه بملايمت با كفار و فساق بايد گفتگو كرد و آنها را براه حق دعوت نمود.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ المَلَأُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا مِن‌ قَومِه‌ِ إِنّا لَنَراك‌َ فِي‌ سَفاهَةٍ وَ إِنّا لَنَظُنُّك‌َ مِن‌َ الكاذِبِين‌َ (66)

گفتند جماعت‌ كساني‌ ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ قوم‌ هود محققا ‌ما تو ‌را‌ مي‌بينيم‌ ‌که‌ ‌در‌ سفاهت‌ و بي‌عقلي‌ فرورفته‌اي‌ و محققا ‌ما هراينه‌ گمان‌ ميكنيم‌ تو ‌را‌ ‌از‌ دروغگويان‌ قال‌َ المَلَأُ ‌يعني‌ جماعتي‌ ‌از‌ بزرگان‌ و اشراف‌ ‌که‌ ديگران‌ تابع‌ ‌آنها‌ هستند الَّذِين‌َ كَفَرُوا مِن‌ قَومِه‌ِ قوم‌ هود سه‌ قسمت‌ بودند: قسمت‌ اول‌ كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند، قسمت‌ دوم‌ عوام‌ و ضعفاء ‌از‌ كفار ‌که‌ ‌هر‌ چه‌ رؤساء و بزرگان‌ ‌آنها‌ بگويند ميپذيرند ‌که‌ ‌در‌ آيات‌ بمستضعفين‌ تعبير ‌شده‌، قسمت‌ سوم‌ رؤساء و بزرگان‌ ‌آنها‌ ‌که‌ بمستكبرين‌ تعبير ‌شده‌ و ‌در‌ اينجا نفرمود ‌قال‌ ‌الّذين‌ كفروا ‌که‌ شامل‌ جميع‌ كفار قوم‌ ‌باشد‌ و مراد قول‌ ‌اينکه‌ قسمت‌ سوم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ نوع‌ گستاخانه‌ تكلم‌ كردند.

إِنّا لَنَراك‌َ فِي‌ سَفاهَةٍ بسه‌ تأكيد كلمه‌ ان‌ّ و لام‌ تأكيد و تعبير بفي‌ سفاهة و نگفتند انّا نريك‌ سفيها ‌يعني‌ فرورفته‌اي‌ ‌در‌ سفاهت‌، و سفيه‌ مقابل‌ رشيد ‌است‌ ‌که‌ رشد عقلي‌ ندارد و نفع‌ و ضرر و صلاح‌ و فساد و خير و شرّ و حسن‌ و قبح‌ ‌را‌ درك‌ نميكند و لذا ‌در‌ قرآن‌ منع‌ فرموده‌ ‌از‌ تصرفات‌ سفيه‌ ‌در‌ مال‌ ‌خود‌ وَ لا تُؤتُوا السُّفَهاءَ أَموالَكُم‌ُ الاية نساء ‌آيه‌ 5، و نيز ميفرمايد فَإِن‌ آنَستُم‌ مِنهُم‌ رُشداً فَادفَعُوا إِلَيهِم‌ أَموالَهُم‌ نساء ‌آيه‌ 7، و جسارت‌ اينها بحضرت‌ ‌اينکه‌ بوده‌ ‌که‌ تو عقلت‌ بكار ‌خود‌ نميرسد چه‌ رسد ‌که‌ بخواهي‌ ‌ما ‌را‌ هدايت‌ كني‌.

وَ إِنّا لَنَظُنُّك‌َ مِن‌َ الكاذِبِين‌َ ظن‌ّ اطلاقاتي‌ دارد بسا اطلاق‌ ‌بر‌ علم‌ و يقين‌ ميشود مثل‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ وَ رَأَي‌ المُجرِمُون‌َ النّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُم‌ مُواقِعُوها وَ لَم‌ يَجِدُوا عَنها مَصرِفاً كهف‌ ‌آيه‌ 51، و مثل‌ أَ لا يَظُن‌ُّ أُولئِك‌َ أَنَّهُم‌ مَبعُوثُون‌َ مطففين‌ ‌آيه‌ 4

جلد 7 - صفحه 357

4 و ‌در‌ وصف‌ خاشعين‌ ميفرمايد الَّذِين‌َ يَظُنُّون‌َ أَنَّهُم‌ مُلاقُوا رَبِّهِم‌ بقره‌ ‌آيه‌ 43.

و بسا اطلاق‌ ‌بر‌ شك‌ ميشود و اطلاق‌ ‌بر‌ كذب‌ نيز ‌شده‌ مثل‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ وَ إِن‌ هُم‌ إِلّا يَظُنُّون‌َ بقره‌ ‌آيه‌ 73، و ‌بر‌ تهمت‌ ‌هم‌ اطلاق‌ ‌شده‌ ‌که‌ گفتند فلان‌ ظنين‌ ‌است‌ ‌يعني‌ متهم‌ و ظنه‌ بكسر بمعني‌ تهمت‌ ‌است‌.

و لكن‌ تحقيق‌ اينست‌ ‌که‌ ظن‌ّ بمعني‌ ترجيح‌ احد طرفين‌ احتمال‌ ‌است‌ ‌در‌ مقابل‌ وهم‌ ‌که‌ ترجيح‌ طرف‌ مقابل‌ ‌است‌ و مقابل‌ شك‌ ‌که‌ تساوي‌ احتمالين‌ ‌است‌ و مقابل‌ يقين‌ ‌که‌ احتمال‌ خلاف‌ ‌را‌ نميدهد و مقابل‌ جهل‌ مركب‌ ‌که‌ قطع‌ بخلاف‌ واقع‌ ‌است‌ مقابل‌ يقين‌ منتهي‌ الامر ظن‌ مراتب‌ زيادي‌ دارد ‌از‌ حيث‌ قوّت‌ و ضعف‌ ‌که‌ اقواي‌ جميع‌ مراتب‌ اطمينان‌ ‌است‌ ‌که‌ ظن‌ّ متأخم‌ بعلم‌ تعبير ميكنند و علم‌ عرفي‌ نام‌ گذارده‌ ميشود و حكم‌ علم‌ ‌بر‌ ‌او‌ بار ميكنند، و اضعف‌ جميع‌ مراتب‌ ظن‌ متأخم‌ بشك‌ ‌است‌ و حكم‌ شك‌ ‌را‌ دارد و بينهما متوسطات‌، و ظن‌ ‌در‌ باب‌ اصول‌ عقائد حجت‌ نيست‌ ‌حتي‌ اطمينان‌ و ‌در‌ باب‌ شهادت‌ بلكه‌ علم‌ قطعي‌ يقيني‌ لازم‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌از‌ حضرت‌ رسالت‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ مرويست‌ ‌که‌ اشاره‌ فرمود بخورشيد و فرمود

‌علي‌ مثل‌ ‌هذا‌ تشهد

و ‌در‌ باب‌ شهادت‌ بزنا تعبير كردند

(كالميل‌ ‌في‌ المكحلة)

و ‌در‌ باب‌ احكام‌ مختلف‌ ‌است‌ ظن‌ حاصل‌ ‌از‌ قياسات‌ و استحسانات‌ و اولويت‌ ظنيه‌ حجت‌ نيست‌ ‌بر‌ خلاف‌ عامّه‌ ‌که‌ نوع‌ احكام‌ ‌آنها‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ راه‌ ‌است‌ و ظني‌ ‌که‌ بحد اطمينان‌ برسد حجت‌ ‌است‌ و ظني‌ ‌که‌ ‌از‌ امارات‌ پيدا شود ‌اگر‌ دليل‌ ‌بر‌ حجيت‌ ‌آن‌ امارات‌ داريم‌ حجت‌ ‌است‌ و حكم‌ يقين‌ دارد مثل‌ ظواهر الفاظ و اخبار معتبره‌ و بيّنه‌ شرعيه‌ و ‌غير‌ اينها ‌از‌ امارات‌ ظنيه‌ و ‌اگر‌ دليل‌ ‌بر‌ اعتبار ‌آنها‌ نداريم‌ حكم‌ شك‌ دارد و احكام‌ شك‌ ‌بر‌ ‌او‌ بار ميشود و حجت‌ نيست‌، بنا ‌بر‌ ‌اينکه‌ جميع‌ موارد اطلاقات‌ ‌بر‌ يك‌ معني‌ حمل‌ ميشود بمراتب‌ مختلفه‌.

358

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 66)- ولی ثروتمندان از خود راضی (الْمَلَأُ) یعنی کسانی که ظاهر آنها چشم پرکن بود، به هود همان گفتند: که قوم نوح به نوح گفته بودند، بلکه نسبت سفاهت نیز به او دادند، «اشراف کافر قوم او گفتند ما تو را در سفاهت و سبک مغزی می‌بینیم و گمان می‌کنیم تو از دروغگویان باشی»! (قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراکَ فِی سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکاذِبِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع