آیه 10 سوره الرحمن

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ آوریل ۲۰۱۶، ساعت ۰۱:۴۳ توسط Quran (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ|سوره=55|آیه =10}} {{مشخصات آیه |ش...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ

مشاهده آیه در سوره


<<9 آیه 10 سوره الرحمن 11>>
سوره : سوره الرحمن (55)
جزء : 27
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و زمین را (با هزاران نعمت) برای (زندگانی) خلق مقرّر فرمود.

و زمین را برای [زندگی] مردم نهاد؛

و زمين را براى مردم نهاد.

زمين را براى مردم قرار داد.

زمین را برای خلایق آفرید،

ترجمه های انگلیسی(English translations)

And the earth—He laid it out for mankind.

And the earth, He has set it for living creatures;

And the earth hath He appointed for (His) creatures,

It is He Who has spread out the earth for (His) creatures:

معانی کلمات آیه

«أَنَام»: مردمان. خلائق.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ «10» فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ «11» وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّيْحانُ «12»

و زمين را براى زمينيان قرار داد كه در آن هر گونه ميوه و خرماى غلافدار و دانه پوست دار و گياه خوش بو است.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ «10»

وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ‌: و زمين را قرار داد و بگسترانيد براى آدميان تا بر آن قرار گيرند، يا قرار داد براى هر ذى روحى كه بر روى آنست از جن و انس و ساير حيوانات از چرنده و پرنده و درنده اهلى و وحشى، چه زمين مانند مهادى است كه بر روى آن نشينند و بخوابند و برخيزند و به ما يحتاج خود قيام كنند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

الرَّحْمنُ «1» عَلَّمَ الْقُرْآنَ «2» خَلَقَ الْإِنْسانَ «3» عَلَّمَهُ الْبَيانَ «4»

الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ «5» وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ «6» وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ «7» أَلاَّ تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ «8» وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ «9»

وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ «10» فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ «11» وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّيْحانُ «12» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «13»

ترجمه‌

خداوند بخشنده‌

تعليم داد قرآن را

آفريد انسان را

آموخت باو بيان را

خورشيد و ماه بحساب معيّنى سير ميكنند

و گياه و درخت سجده مينمايند

و آسمان را برافراشت و قرار داد ميزان عدل را

تا تجاوز ننمائيد در آن ميزان‌

و بر پا داريد سنجيدن را بعدل و كم مكنيد ميزان را

و زمين را گسترانيد براى مردمان‌

در آن است ميوه و درخت خرماى داراى غلافها

و حبوبات داراى برگ خشك و رستنى خوشبوى‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.

تفسير

خداوندى كه بخشش بيمنتهاى او شامل حال دوست و دشمن شده چون در اين سوره مباركه بيان نعم و آلاء خود را فرموده افتتاح نموده است آنرا باين نام نامى خود و آنكه تعليم فرموده قرآن را كه سرمايه سعادت بشر است به پيغمبر خود و خلق فرموده انسان را كه اشرف مخلوقات است و تعليم فرموده باو اخبار از ما في الضمير را به بيان و نطق گويا كه مميّز آن از ساير- حيوانات است و آنكه آفتاب و ماه را بحساب معيّن مقدّرى در مسير خودشان سير داده و ميدهد و از آن فصول چهارگانه و سال شمسى و قمرى و ماههاى هلالى كه ميزان براى حساب ايّام معدود و بدو و ختم آن در افق مشهود است بعمل ميآيد و امور كائنات بآن منظّم ميگردد و فوائد و منافع و خواص و آثار اين دو نيّر در عالم بقدرى است كه كسى از عهده بيان آن بر نميآيد و كلمه حسبان مصدر يا جمع‌

جلد 5 صفحه 111

حساب است و هر چه از زمين برويد خواه بى‌ساق باشد كه آنرا نجم گويند و خواه با ساق كه آنرا شجر خوانند ذاتا و طبعا مطيع و منقاد و خافض و رافع و راكع و ساجد در پيشگاه الهى ميباشد و در اين جمله لطف بيان عجيبى بكار رفته چون نجم معناى معروف آن كه ستاره است مناسب با شمس و قمر است و معناى غير معروف آن كه گياه است مناسب با شجر و تمام روئيدنيها علاوه بر انقياد طبعى كه از امر خدا دارند خفض و رفع و ركوع و سجودى بفرمان باد كه يكى از گماشتگان الهى بر آنها است دارند كه اين محسوس و آن معقول است چنانچه تناسب نجم با شمس و قمر آشكار و با شجر مخفى است و آسمان را رفيع فرمود براى آنكه محلّ ملائكه و منشأ صدور احكام و مقام اولياء عظام و خيمه سبز پرنقش و نگار مرتفعى بر سر بندگان افراشته باشد و ميزان عدل را كه قانون شرع مطهّر است جعل و وضع فرمود و نازل كرد بتوسط جبرئيل بر خاتم انبياء صلى اللّه عليه و آله و سلّم تا مردم تجاوز از انصاف و عدل با يكديگر ننمايند و براى تأكيد اين معنى فرموده و برپا داريد اى بندگان من و اى اولياء امور سنجيدن بعدل را و بهيچ وجه تا ميتوانيد نگذاريد خللى در اركان آن روى دهد و كم و كاست نكنيد از آن ميزان در معامله با احدى و تكرار لفظ ميزان و اكتفا ننمودن بضمير و نهى از زياده اوّلا و نقيصه اخيرا و تصريح به نگاهدارى آن در حدّ اعتدال بين آن دو جمله براى اهتمام بشأن قانون و لزوم رعايت آن در هر حال است علاوه بر آنكه ممكن است گفته شود مراد از ميزان اوّل عدل است كه بآن آسمان و زمين برپا است و مراد از ميزان دوم انصاف است و هر چه بآن چيزى سنجيده شود و مراد از ميزان سوّم ترازو است و زمين را وضع و پهن فرمود براى خلق از جنّ و انس تا در آن سكونت و سير نمايند و خدا را عبادت و اطاعت كنند و در آن انواع و اقسام ميوه تابستانى و زمستانى مناسب با حال و مزاج اهل هر بلدى موجود است و در مدينه طيّبه كه محل نزول اين سوره است و جزيرة العرب كه قرآن بلسان اهالى آن نازل شده درخت خرما بيشتر است و خرما در بدو ظهورش در غلافها و جلدهائى است كه براى حفظ آن و سهولت چيدنش مفيد است و نيز در آن جنس حبوبات كه‌

جلد 5 صفحه 112

مشتمل بر انواع و اصناف بيشمار است از قبيل گندم و جو و برنج و عدس و لوبيا و غيرها كه بر همه حب اطلاق ميشود وجود دارد و هر يك از آنها داراى برگهائى هستند كه براى حفظ آنها نافع است و بعد از خشك شدن مانند كاه بمصارف لازمى ميرسد و نيز در زمين انواع گياههاى مأكول خوشبو است كه بآنها ريحان اطلاق ميشود و بعد از ذكر اين نعم بى‌پايان براى اهل زمين از جن و انس خداوند خطاب بآن دو فرموده ميفرمايد پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكر ميشويد و تكذيب ميكنيد نعمت بودن آن را و وجه تكرار اين آيه شريفه در اين سوره علاوه بر آنچه در سوره سابقه در چند موضع ذكر شد آنستكه بعد از ذكر نعمتهاى متعدّده تقرير آن در اذهان كسانيكه مشمول آن نعمند براى تأكيد در اداء شكرگزارى و اجتناب از كفران لازم و مناسب و اين طرز كلام در بين خطبا و بلغا و شعرا معمول و متعارف است و احتياج بتكلّفى كه مفسّرين براى اختلاف معنوى آلاء در موارد مكرّره فرموده‌اند ندارد و بعد از شنيدن اين آيه مناسب است گفته شود لا بشى‌ء من نعمك ربّنا نكذّب و الحمد للّه رب العالمين و آلاء جمع الى بكسر و فتح بمعناى نعمت است و در بعضى از روايات بمحمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام كه اعظم نعمند تفسير شده.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ الأَرض‌َ وَضَعَها لِلأَنام‌ِ «10» فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخل‌ُ ذات‌ُ الأَكمام‌ِ «11» وَ الحَب‌ُّ ذُو العَصف‌ِ وَ الرَّيحان‌ُ «12»

‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ بيان‌ فرمود ‌آن‌ نعم‌ بزرگ‌ ‌را‌ ‌در‌ باب‌ ميزان‌ ذكر مي‌فرمايد يك‌ قسمت‌ ديگر ‌از‌ نعم‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ مي‌فرمايد: زمين‌ ‌را‌ قرار داديم‌ ‌براي‌ افراد انسان‌ و ‌در‌ ‌اينکه‌ زمين‌ ميوه‌هاي‌ مختلف‌ و نخل‌هاي‌ صاحب‌ جلدها و دانه‌هايي‌ داراي‌ برگ‌هاي‌ خرّم‌ و گلهاي‌ خوشبو قرار داديم‌.

وَ الأَرض‌َ وَضَعَها لِلأَنام‌ِ خداوند ‌به‌ قدرت‌ كامله ‌خود‌ زمين‌ ‌را‌ روي‌ آب‌ مثل‌ يك‌ كشتي‌ و گهواره‌ قرار داد ‌آن‌ قسمت‌ ‌که‌ ‌در‌ آب‌ ‌بود‌ ‌که‌ سه‌ ربع‌ كره‌ ‌باشد‌ حكم‌ كشتي‌ دارد و كوه‌ها ‌به‌ منزله لنگر كشتي‌ ‌که‌ متزلزل‌ نشود و ‌آن‌ قسمت‌ ‌که‌ خارج‌ ‌از‌ آب‌ ‌است‌ و ‌در‌ هوا ‌است‌ ‌به‌ منزله گهواره‌ ‌است‌ ‌که‌ مي‌فرمايد: أَ لَم‌ نَجعَل‌ِ

جلد 16 - صفحه 374

الأَرض‌َ مِهاداً نبأ آيه 6. زيرا انسان‌ و بسياري‌ ‌از‌ حيوانات‌ نه‌ ‌در‌ آب‌ مي‌توانند زندگي‌ كنند مثل‌ حيوانات‌ دريايي‌ و نه‌ ‌در‌ هوا مثل‌ بعض‌ طيور و مخلوقات‌ هوايي‌ و چون‌ بشر احتياج‌ ‌به‌ تغذيه‌ دارد مي‌فرمايد:

فِيها فاكِهَةٌ اقسام‌ ميوه‌ها.

وَ النَّخل‌ُ ذات‌ُ الأَكمام‌ِ و درخت‌هاي‌ خرما ‌که‌ ابتداء بنا ‌بر‌ قولي‌ ميانه پوست‌ بوده‌ خرما سپس‌ شكافته‌ مي‌شود و بنا ‌بر‌ قولي‌ ميانه شكوفه خرما بوده‌ و بنا ‌بر‌ قولي‌ ليفه خرما.

وَ الحَب‌ُّ تمام‌ حبوبات‌ و دانه‌ها.

ذُو العَصف‌ِ مثل‌ اشجار.

وَ الرَّيحان‌ُ مثل‌ گل‌ها حبوبات‌ ‌براي‌ تغذيه‌ و اكل‌ و رياحين‌ ‌براي‌ استشمام‌ و ادويه‌ و بسياري‌ ‌از‌ فوائد ‌که‌ ‌هر‌ يك‌ دارا هستند.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 10)- سپس از آسمان به زمین می‌آید و با اشاره به هشتمین نعمت، می‌فرماید: «زمین را برای خلایق آفرید» (وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ).

قرائن موجود و خطابهای سوره که متوجه انس و جن است نشان می‌دهد که منظور از «انام» در اینجا همان انس و جن است.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع