جنگ تبوک

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

رجب سال نهم: رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر يافت كه دولت روم، سپاه عظيمى فراهم كرده و «هرقل» جيره يك سال سپاهيان خود را پرداخته و آنان را آماده جنگ با مسلمانان ساخته و پيش آهنگان خود را تا «بلقا» پيش فرستاده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله مردم را براى جنگ با روميان فراخواند.[۱]

فصل تابستان و گرمى هوا و رسيدن ميوه ها و آسايش در سايه درختان از طرفى و دورى راه و نگرانى از سپاه انبوه دولت روم از طرفى ديگر، كار اين بسيج را دشوار ساخته بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله در اين غزوه از همان آغاز كار، مقصد را آشكار ساخت تا مردم براى پيمودن راهى دور و انجام كارى دشوار و جنگ با دشمنى زورمند آماده شوند. [۲]

نوشته اند كه شماره مسلمانان در جنگ تبوك به سى هزار نفر رسيد و ده هزار اسب و دوازده هزار شتر داشتند، برخى هم عده مسلمانان را چهل هزار و بعضى ديگر هفتاد هزار گفته اند.[۳]

رسول خدا صلی الله علیه و آله در تبوك

رسول خدا صلی الله علیه و آله با سى هزار مرد وارد تبوك شد، بيست روز آن جا ماند و هرقل در حمص بود و گزارش نبطى ها درباره تجمع روميان در شام، اصلى نداشت.

رسول خدا نمازها را سفرى مى خواند و از منزل «ذى خشب» تا روزى كه از تبوك به مدينه بازگشت، نماز ظهر را تاخير مى كرد تا هوا سرد مى شد و نماز عصر را هم قدرى زودتر مى خواند و بدين ترتيب ما بين دو نماز جمع مى كرد. [۴] در تبوك و در مراجعت، چند قضيه پيش آمد كه اكنون به آن ها اشاره مى كنيم:

اهل ايله و جربا و اذرح

چون رسول خدا صلی الله علیه و آله به تبوك رسيد، «يحنة بن رؤبه» حاكم ايله نزد رسول خدا شرفياب شد و از در صلح درآمد و جزيه پرداخت و نيز مردم جربا و اذرح نزد وى آمدند و جزيه پرداختند و رسول خدا براى آنان امان نامه نوشت.

سريه «خالد بن وليد»

رجب سال نهم: رسول خدا صلی الله علیه و آله از تبوك «خالدبن وليد» را با چهارصد و بيست سوار بر سر «اكيدر بن عبدالملك» كه مردى نصرانى از قبيله «كنده» و پادشاه «دومة الجندل» بود فرستاد خالد با سپاهى كه همراه داشت، پيش رفت و شبى مهتابى به نزديك قصر وى رسيد، او را ديد كه با تنى چند از جمله برادرش «حسان» گاوى را براى شكار تعقيب مى كنند، در همان حال سپاه اسلام بر وى حمله بردند و برادرش را كشتند و خود او را اسير گرفتند.

خالد، اكيدر را امان داد مشروط بـه آن كـه دومه را براى وى بگشايد و او چنان كرد، خالد «دومة الجندل» را گشود و خمس آن چه را به غنيمت گرفته بود جدا كرد و بقيه را بر سواران بخش كرد و به هر سوار مسلحى پنج شتر غنيمت رسيد.

اصحاب عقبه

در بازگشت رسول خدا صلی الله علیه و آله از تبوك به مدينه، منافقانى كه همراه بودند تصميم گرفتند كه در گردنه ميان تبوك و مدينه (عقبه هرشى) شبانه رسول خدا را از بالاى شترش دراندازند تا در ميان دره افتد و كشته شود.

اين عده منافقان را بيشتر مورخان دوازده نفر گفته اند، اگر چه در تعيين دوازده نفر هم ميان مورخان اسلامى اختلاف است.

به هر حال، چون رسول خدا صلی الله علیه و آله نزديك آن گردنه رسيد، خداى متعال او را از تصميم منافقان باخبر ساخت، پس به اصحاب خود فرمود تا از وسط دره عبور كنند و خود از بالاى گردنه رهسپار شد، «عمار بن ياسر» و «حذيفة بن يمان» در ركاب وى بودند و منافقانى كه به منظور عملى سـاختن مقصود خود به دنبال وى مى رفتند، مى خواستند دست به كار شوند، رسول خدا به خشم آمد و حذيفه را فرمود تا آن ها را دور كند و چون حذيفه بر آن ها حمله برد از ترس آن كه رسوا شوند، با شتاب خود را به ميان سپاه انداختند مقريزى از ابن قتيبه، اسامى اصحاب عقبه را بدين ترتيب نقل مى كند:

  1. عبداللّه بن ابى
  2. سعد بن ابى سرح
  3. ابو حاضر اعرابى[۵]
  4. جلاس بن سويد
  5. مجمع بن جاريه
  6. مليح تيمى[۶]
  7. حصين بن نمير
  8. طعيمة بن ابيرق
  9. مرة بن ربيع
  10. ابو عامر راهب (پدر حنظله غسيل الملائكه) [۷]

پانویس

  1. امتاع الاسماع، ج 1/450.
  2. سيره ابن هشام، ج 4/159.
  3. امتاع الاسماع، ج 1/446.
  4. امتاع الاسماع، ج 1/451.
  5. ناشناخته است.
  6. ناشناخته است.
  7. تاريخ يعقوبى، ج 2/68 و منابع ديگر.

منابع

  • تاريخ حيات پيامبر گرامى اسلام صلی الله علیه و آله
  • سایت الشیعه